آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
یادی از علی تجویدی موسیقی‌دان و نوازنده‌ی سرشناس ویولن

علی تجویدی متولد آبان‌ماه است؛ ۱۵ آبان‌ماه ۱۲۹۸. او نوازنده‌ی چیره‌دست ویولن، سه‌تار و آهنگ‌سازی توانا بود که در زمینه‌ی موسیقی پژوهش‌گری قابل به حساب می‌آمد. تجویدی در کوچه‌ی ظهیرالدوله‌ی تهران به دنیا آمد هر چند اصالتا اصفهانی بود. آموزش موسیقی را از کودکی نزد پدرش هادی‌خان تجویدی آغاز کرد که در نقاشی از شاگردان ممتاز کمال‌الملک به حساب می‌آمد و در #موسیقی شاگرد خوب ِ درویش‌خان. تجویدی از سن ۱۶ سالگی نزد حسین یاحقی به آموزش ویولن پرداخت و پس از دو سال به کلاس درس ابوالحسن صبا پا گذاشت و مدت زمان هشت سال نزد این استاد بنام به فراگیری #ویولن و سه‌تار همت گمارد.

تجویدی با خوانندگان مطرح زمان خود کار کرد. از به یادماندنی‌ترین هم‌کاری‌های علی تجویدی که در خاطره‌ی مردم ثبت شد می‌توان به هم‌کاری ایشان با بانو #دلکش اشاره کرد.

علی تجویدی در ۲۴ اسفندماه ۱۳۸۴ در سن هشتاد و شش سالگی درگذشت.

علی #تجویدی در این ویدئو کوتاه هم می‌خواند و هم می‌نوازد:

«این پریشانی چرا جنگ و ویرانی چرا»

دستگاه : چهارگاه آهنگ، آواز و تکنوازی ویولن: استاد علی تجویدی
ترانه : بیژن ترقی
تمبک : جهانگیر ملک

#توانا

توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
ترانه "یاد من کن"؛ که توسط بانو #دلکش اجرا شده بود از #ترانه های ماندگار #معینی_کرمانشاهی است. این ترانه چند سال پیش توسط خانم #دریا_دادور به زیبایی اجرا شده است.
تقدیم به همراهان توانا
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سالگرد درگذشت مهدی خالدی، خالق خاطره‌های دلکش

مهدی خالدی در مردادماه ۱۲۸۹ شمسی در محله‌ی سنگلج تهران دیده به جهان گشود. پدر بزرگ مادری‌اش نی‌زن دربار ِ ناصرالدین‌شاه بود. پدر مهدی نیز دستی در #نوازندگی سه‌تار داشت و دوستی‌ نزدیکی با ابوالحسن صبا داشت. علاقه‌مندی مهدی به موسیقی موجب شد که پدرش در سال ۱۳۱۴ او را به قصد یادگیری موسیقی زمانی که تنها شانزده‌سال سن داشت نزد ابوالحسن صبا ببرد و از آن‌جا که بین صبا و پدر دوستی‌ای برقرار بود او نیز فرزند را به شاگردی پذیرفت.

زمان کوتاهی گذشت تا ابوالحسن صبا به علاقه‌ی وافر این نوآموز به موسیقی پی ببرد. مهدی پس از یک‌سال‌ونیم ویولن را نزد صبا فراگرفت و کمی بعد جزو هنرمندان شناخته‌شده موسیقی شد. او در مدت سه سال به طور کامل با ردیف‌های سه‌گانه‌ی ویولن آشنا شد. این‌که یاد گیری چه سازی برای مهدی مناسب‌تر است را #صبا تشخیص داد و گفت از آن‌جا که مهدی انگشتان لاغر و بلند دارد برای ویولن‌نوازی مناسب‌تر است. در میان شاگردان دست اول و مستقیم ابوالحسن صبا چند نفر توانستند به شهرت برسند و در عرصه‌ی موسیقی حرفی برای گفتن داشته باشند که یکی از آن‌ها بی‌شک مهدی خالدی بود.

خالدی در سال ۱۳۱۹ که رادیو ایران گشایش یافت به توصیه‌ی ابوالحسن صبا به رادیو پیوست و تا پیش از انقلاب اسلامی از تکنوازان برجسته‌ی ویولن در رادیو به حساب می‌آمد. خالدی هم‌چنین از آهنگ‌سازان مطرح رادیو محسوب می‌شد. خالدی در آن زمان باعث شد که دلکش، خواننده‌ی خوش‌صدا و خوش‌ذوق نیز به جامعه‌ی هنری بیش‌تر معرفی شود و روند معروفیت او سریع‌تر بشود.

مثلث خالدی، دلکش و نواب صفا توانست برخی از خاطره‌انگیزترین ترانه‌های ایران را رقم بزند که «آمد نوبهار»، «داغ لاله»، «رفتی و رفتم» و «دل غافل» از زمره‌ی این ترانه‌ها است.

دلکش را اداره‌ی #موسیقی ایران به دست خالدی سپرد تا برای خواندن آماده‌اش کند. دلکش و خالدی به مدت هشت سال با یک‌دیگر هم‌کاری کردند که توانستند ترانه‌های ماندگاری برای موسیقی ایران خلق کنند. دلکش نیز بعدها از این جدایی با حسرت و افسوس یاد می‌کند. محمود خوش‌نام می‌گوید که در سفری اروپایی دلکش را دیده است و نظرش را در مورد جدایی از خالدی جویا شده است.

#دلکش در این دیدار گفته است که قدر هم‌کاری خود را ندانستیم و من هنوز نیز خالدی را به‌ترین #آهنگ‌ساز ایران می‌دانم. هم‌کاری خالدی با ترانه‌سرایان خوش‌ذوق و هنرمند نیز در خلق ترانه‌های ماندگار به خالدی کمک کرده است. هم‌کاری با بزرگانی هم‌چون اسماعیل #نواب_صفا، #رهی_معیری، #معینی_کرمانشاهی و #بیژن_ترقی از جمله‌ی شاعرانی است که با خالدی هم‌کاری داشته‌اند.

#مهدی_خالدی پس از یک دوره‌ی بیماری و ابتلا به بیماری سرطان حنجره در نهم آذرماه ۱۳۶۹ درگذشت.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/Ib4k2S

#توانا

توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
نام مهدی خالدی #آهنگ‌ساز با دلکش خواننده به سبب ترانه‌های ماندگاری که خلق کرده‌اند پیوندی ناگسستنی دارد. ترانه‌های زیبایی مانند «ما را بس»، «به کنارم بنشین» و «بی‌قرار» از جمله‌ی این کارهای به یادماندنی است.
#دلکش پس از انقلاب اسلامی از آن‌رو که زن بود و #آوازخوانی #زنان نیز ممنوع بود دیگر برنامه‌ای اجرا نکرد. او در سال‌های واپسین عمر خود چند کنسرت در آمریکا و اروپا اجرا کرد که با آن‌که پیر شده بود اما صدایش هم‌چنان زیبا و گوش‌نواز بود.
در این ویدئو کوتاه که بخشی از #کنسرت آمریکا دلکش است او ترانه‌ی «ما را بس» با #آهنگ‌سازی مهدی خالدی را اجرا می‌کند.
#مهدی_خالدی در نهم آذرماه ۱۳۶۹ درگذشت.
یاد هر دو #هنرمند بزرگ گرامی!
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
به بهانه‌ی نودویکمین زادروز دلکش، خواننده‌ی ماندگار

دلکش، صدایی ماندگار

دلکش:
«معلمی داشتيم به اسم آقای ظهيرالدينی که معلم موسيقی ما بود. هفته‌ای يک روز می‌آمد به ما درس موسيقی می‌داد. سرود مثلا. او مرا کشف کرد. يک روز که داشتم با دخترها سرود می‌خواندم مرا صدا کرد. گفت خانم باقرپور بيا من با تو کار دارم. گفت صدای شما خيلی قشنگ است. خيلي رساست. می‌بينم که از تمام دخترها يک نت بالاتر می‌خوانيد. من نمی‌فهميدم چه می‌گويد. گفت دلت می‌خواهد بروی راديو بخوانی؟ دلکش اما آن‌قدر کوچک بود که نمی‌دانست رادیو یعنی چه. با یک قرار قبلی معلم او را به «اداره‌ی موسیقی کشور» برد و او را به روح‌الله خالقی، استاد موسیقی ایرانی، آهنگساز و نوازندهٔ ویولن معرفی کرد.

«راديو هم تازه افتتاح شده بود. من اصلا تا آن روز راديو نديده بودم و نمی‌دانستم چيست. گفتم راديو چيست؟ گفت در آن می‌خوانند! باز هم نمی‌فهميدم. گفت من شما را می‌برم به اداره موسيقی کشور در بهارستان، که بعدا فهميدم روسای آنجا روح‌الله خالقی و کلنل علينقی وزيری و سنجری بودند. مرا به آنجا برد. جای وسيعی بود. يک جا ويلون می‌زدند. يک جا پيانو می‌زدند. يک جا تار می‌زدند. يک جا صدای آواز می‌شنيدم. نمی‌دانستم اينجا کجاست. جريان چيست. گيج شده بودم. مرا نزد روح‌الله خالقی برد و گفت اين دختر صداش خوب است. خالقی به من گفت بخوان! گفتم چی بخوانم؟ آقای ظهيرالدينی گفت يکی از سرودهای مدرسه را بخوان. شروع کردم به خواندن يکي از سرودها: دست پهلوی پشت بخت ماست. خالقی اسم مرا فورا نوشت.»

صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است زاده ی سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند. دلکش از همان کودکی استعداد شگرفی در خوانندگی داشت. هنوز نوجوان بود که از بابل به منزل یکی از خواهرانش در تهران آمد و ماندگار شد که درس بخواند. او با کامیونی که بار برنج داشت و راهی تهران به تهران رسید در مدرسه‌ای در خیابان ناصرخسرو ثبت نام کرد و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند تا این‌که به قول خودش «سواددار» شد.
....
جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی #موسیقی و نویسنده‌ی کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد. او می‌گوید که شنبه صبح مردم زیادی جلوی بیمارستان برای تشییع پیکر خانم دلکش جمع شده بودند اما آقای داریوش فزون‌مایه، همسر سابق خانم دلکش گفت که خاک سپاری پس از آمدن خانواده خانم #دلکش به ایران باید برگزار بشود و همچنین گفت که نباید در قطعه‌ی هنرمندان بهشت‌زهرا به خاک سپرده بشود. او می‌گوید که روز یکشنبه پس از مراجعه به بیمارستان متوجه شدند که جسد ساعت هفت صبح به بهشت‌زهرا منتقل شده است. اما در نهایت پیکر ایشان پس از چهار روز در امازاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
آن روزهایی که هنوز نشان‌دادن #ساز ممنوع نبود و #زنان هم می‌توانستند بخوانند و هم بنوازند و هم برقصند دختری ده دوازده ساله به همراه کامیونی که بار برنج داشت به تهران آمد تا در منزل خواهرش مستقر بشود و «سواددار» بشود. در آن روزها در مدرسه ابتدایی درس «سرود و #موسیقی» وجود داشت. معلم کلاس پنجم این دختر صدای او را می‌شنود و او را کشف می‌کند. داستان را از زبان این دختری است به نام عصمت باقرپور پنبه‌فروش که بعدها شد «دلکش» بشنوید:

«معلمی داشتيم به اسم آقای ظهيرالدينی که معلم موسيقی ما بود. هفته‌ای يک روز می‌آمد به ما درس موسيقی می‌داد. سرود مثلا. او مرا کشف کرد. يک روز که داشتم با دخترها سرود می‌خواندم مرا صدا کرد. گفت خانم باقرپور بيا من با تو کار دارم. گفت صدای شما خيلی قشنگ است. خيلي رساست. می‌بينم که از تمام دخترها يک نت بالاتر می‌خوانيد. من نمی‌فهميدم چه می‌گويد. گفت دلت می‌خواهد بروی راديو بخوانی؟ دلکش اما آن‌قدر کوچک بود که نمی‌دانست رادیو یعنی چه. با یک قرار قبلی معلم او را به «اداره‌ی موسیقی کشور» برد و او را به روح‌الله خالقی، استاد موسیقی ایرانی، آهنگساز و نوازندهٔ ویولن معرفی کرد.
«راديو هم تازه افتتاح شده بود. من اصلا تا آن روز راديو نديده بودم و نمی‌دانستم چيست. گفتم راديو چيست؟ گفت در آن می‌خوانند! باز هم نمی‌فهميدم. گفت من شما را می‌برم به اداره موسيقی کشور در بهارستان، که بعدا فهميدم روسای آنجا روح‌الله خالقی و کلنل علينقی وزيری و سنجری بودند. مرا به آنجا برد. جای وسيعی بود. يک جا ويلون می‌زدند. يک جا پيانو می‌زدند. يک جا تار می‌زدند. يک جا صدای آواز می‌شنيدم. نمی‌دانستم اينجا کجاست. جريان چيست. گيج شده بودم. مرا نزد روح‌الله خالقی برد و گفت اين دختر صداش خوب است. خالقی به من گفت بخوان! گفتم چی بخوانم؟ آقای ظهيرالدينی گفت يکی از سرودهای مدرسه را بخوان. شروع کردم به خواندن يکي از سرودها: دست پهلوی پشت بخت ماست. خالقی اسم مرا فورا نوشت.»

به بهانه‌ی زادروز #دلکش ترانه‌ی «بردی از یادم» را با اجرای زنده‌ی کم‌تر دیده‌شده‌ای از ایشان تقدیم می‌کنیم به همه‌ی هم‌راهان همیشگی توانا. این ترانه در ابتدا به صورت دو صدایی و به همراهی ویگن خوانده شد.

مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
استاد جواد لشگری، نوازنده #ویولون و #آهنگساز ایرانی در سن ۹۳ سالگی در تهران درگذشت. او در سال ۱۳۰۲ در خانواده‌ای هنرمند به دنیا آمد. استاد لشگری آموختن ویولون را نزد ابوالحسن صبا آغاز کرد و سپس با مهدی خالدی که خود شاگرد صبا بود ادامه داد. او چندی نیز ردیف‌های #موسیقی ایران را نزد احمد فروتن راد آموخت.
استاد لشگری مانند بسیاری از نوازندگان دوره خود، مدتی را در رادیو به #نوازندگی پرداخت و پس از چند سال سرپرست ارکستر رادیو شد. او مدتی نیز با ارکسترهای روح الله خالقی، مرتضی محجوبی و حسین یاحقی همکاری کرد.
آهنگ "فتنه" با شعر رهی معیری نخستین ساخته او بود که دلکش آن را خواند. او چند ترانه دیگر هم برای #دلکش و #مرضیه ساخت. استاد جواد لشگری نیز مانند بسیاری از هم‌دوره‌ای‌هایش پس از انقلاب به #حاشیه رانده شد و سال‌ها خانه‌نشین بود. آلبوم "عشق گمشده" با صدای علیرضا افتخاری از معدود آثار او پس از انقلاب بود. پیکر استاد #جواد_لشگری قرار است روز پنجشنبه ۱۹ فروردین ماه از تالار وحدت تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن شود.

فتنه اهنگ از استاد جوادلشگری شعر از رهی معیری خواننده جواد لشگری ضرب طباطبائی

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سالگرد درگذشت بانو دلکش، صدای ماندگار موسیقی ایران

با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.

دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است، زاده سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت بانو دلکش

با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.

دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است، زاده سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز بانو دلکش، صدای ماندگار موسیقی ایران

با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.

دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است، زاده سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت بانو دلکش

با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.

دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است، زاده سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت بانو دلکش

با ممنوع‌شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.
در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید:
«یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام‌آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»

در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #یاری_مدنی_توانا #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech