جواد یساری دور از کوچه و بازار ۷۰ ساله شد
goo.gl/zzNFMA
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، موسیقی و خوانندگی مانند برخی از هنرهای دیگر در ایران پساانقلابی با محدودیتهای بسیاری مواجه شد. بسیاری از خوانندگان پیش از به بار نشستن انقلاب اسلامی بار سفر بستند و رفتند. برخی که دوست داشتند در کشورشان بمانند در ابتدا بارها به دادگاه انقلاب احضار شدند و حتا رنگ سلولهای زندان جمهوری اسلامی را دیدند و حتا جریمه نقدی شدند و شلاق خوردند. بعضی از هنرمندان نیز علیرغم همهی این تلخکامیها به هر دلیل، ماندن در کشور را به مهاجرت ترجیح دادند اما هیچگاه نتوانستند در ایران کنسرتی اجرا کنند و یا مجوزی برای انتشار کارهایشان از سوی دولت دریافت کنند. جواد یساری، خوانندهی قدیمی ایران نیز از این دسته آخر است. او در ایران ماند اما هیچگاه نتوانست برای کارهایش مجوز بگیرد و یا به اجرای کنسرت در داخل کشور بپردازد.
جواد یساری میگوید «عشم این است که همینجا و در همین مملکت خواندن را انجام بدهم… در مملکتمان دیگر از من گذشته و پیر شدیم ولی خیلی دوست داشتم همینجا این کار را میکردم...»
جواد یساری در گفتوگویی میگوید که بعد از مرگم مجوز اجرا میگیرم.
او میگوید که «پس از انقلاب با موافقت دولت جدید میرفتیم جاهای سالم و برنامه اجرا میکردیم. نمنم اونم جمع شد و دیگه نذاشتن کار کنیم.»
جواد یساری در ۲۳ اسفندماه ۱۳۲۵ در شهر تهران دیده به جهان گشود. او فعالیت هنریاش را با از سال ۱۳۵۲ با خواندن ترانههای «کوچهبازاری» آغاز کرد. اولین آهنگی که جواد یساری اجرا کرد ترانه ای بود با نام «پول سیاه».
اصطلاح «کوچهبازار» به عنوان سبکی هنری از همان سالها در ایران باب شد و طرفداران بسیاری پیدا کرد. جواد یساری اما از اینکه به او خوانندهی کوچهبازاری بگویند راضی به نظر نمی رسد.او عنوان «مردمی» را برای سبک کاری هنریاش میپسندد.
جواد یساری میگوید در برههای از زمان به لیل اینکه اجازه نمیدادند که بخوانم حواسپرتی گرفتم. او در مورد این دوره چنین میگوید:
«نخوندنم باعث شد یک مقدار حواسپرتی پیدا کنم. مثل قناری که نذارن بخونه مریض شدم. یه دوستی داشتم تو امیریه که مطب داشت. رفتم گفتم دکتر درد من اینه، توی خیابون اگه یه جا ببینم مردم واسه شعار دادن جمع شدن فکر میکنم اینا واقعی هستن و دارن منو تشویق میکنن. تو خونه فکر میکنم رو سن هستم و میزنم زیر آواز. دکتر گفت یه جوری سرت رو گرم کن.»
.
یساری میگوید: «سه سال سرم را با کشتی گرم کردم. حالم خوب شد. یواشیواش موسیقی یه خرده شل شد و به قدیمیا مجوز اجرا دادن بیان بخونن. منم سه چهار بار رفتم تا مجوز بگیرم، هی گفتن صبر کن.»
صاحب ترانهی «صبر ایوب» هر چه صبر کرد اما از مجوز خبری نشد. یساری میگوید که به آغاسی هم بعد از مرگش مجوز دادند و من نیز چنین سرنوشتی خواهم داشت:
«بعد مردنم. آغاسی هنوز زنده بود که ما از انجمن رشت شکایت کردیم به ارشاد و بعد بررسی کردن گفتن نعمت آغاسی بخونه ولی تا مجوز برسه آقانعمت رو کفن و دفن کرده بودن.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2lSWprr
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/zzNFMA
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، موسیقی و خوانندگی مانند برخی از هنرهای دیگر در ایران پساانقلابی با محدودیتهای بسیاری مواجه شد. بسیاری از خوانندگان پیش از به بار نشستن انقلاب اسلامی بار سفر بستند و رفتند. برخی که دوست داشتند در کشورشان بمانند در ابتدا بارها به دادگاه انقلاب احضار شدند و حتا رنگ سلولهای زندان جمهوری اسلامی را دیدند و حتا جریمه نقدی شدند و شلاق خوردند. بعضی از هنرمندان نیز علیرغم همهی این تلخکامیها به هر دلیل، ماندن در کشور را به مهاجرت ترجیح دادند اما هیچگاه نتوانستند در ایران کنسرتی اجرا کنند و یا مجوزی برای انتشار کارهایشان از سوی دولت دریافت کنند. جواد یساری، خوانندهی قدیمی ایران نیز از این دسته آخر است. او در ایران ماند اما هیچگاه نتوانست برای کارهایش مجوز بگیرد و یا به اجرای کنسرت در داخل کشور بپردازد.
جواد یساری میگوید «عشم این است که همینجا و در همین مملکت خواندن را انجام بدهم… در مملکتمان دیگر از من گذشته و پیر شدیم ولی خیلی دوست داشتم همینجا این کار را میکردم...»
جواد یساری در گفتوگویی میگوید که بعد از مرگم مجوز اجرا میگیرم.
او میگوید که «پس از انقلاب با موافقت دولت جدید میرفتیم جاهای سالم و برنامه اجرا میکردیم. نمنم اونم جمع شد و دیگه نذاشتن کار کنیم.»
جواد یساری در ۲۳ اسفندماه ۱۳۲۵ در شهر تهران دیده به جهان گشود. او فعالیت هنریاش را با از سال ۱۳۵۲ با خواندن ترانههای «کوچهبازاری» آغاز کرد. اولین آهنگی که جواد یساری اجرا کرد ترانه ای بود با نام «پول سیاه».
اصطلاح «کوچهبازار» به عنوان سبکی هنری از همان سالها در ایران باب شد و طرفداران بسیاری پیدا کرد. جواد یساری اما از اینکه به او خوانندهی کوچهبازاری بگویند راضی به نظر نمی رسد.او عنوان «مردمی» را برای سبک کاری هنریاش میپسندد.
جواد یساری میگوید در برههای از زمان به لیل اینکه اجازه نمیدادند که بخوانم حواسپرتی گرفتم. او در مورد این دوره چنین میگوید:
«نخوندنم باعث شد یک مقدار حواسپرتی پیدا کنم. مثل قناری که نذارن بخونه مریض شدم. یه دوستی داشتم تو امیریه که مطب داشت. رفتم گفتم دکتر درد من اینه، توی خیابون اگه یه جا ببینم مردم واسه شعار دادن جمع شدن فکر میکنم اینا واقعی هستن و دارن منو تشویق میکنن. تو خونه فکر میکنم رو سن هستم و میزنم زیر آواز. دکتر گفت یه جوری سرت رو گرم کن.»
.
یساری میگوید: «سه سال سرم را با کشتی گرم کردم. حالم خوب شد. یواشیواش موسیقی یه خرده شل شد و به قدیمیا مجوز اجرا دادن بیان بخونن. منم سه چهار بار رفتم تا مجوز بگیرم، هی گفتن صبر کن.»
صاحب ترانهی «صبر ایوب» هر چه صبر کرد اما از مجوز خبری نشد. یساری میگوید که به آغاسی هم بعد از مرگش مجوز دادند و من نیز چنین سرنوشتی خواهم داشت:
«بعد مردنم. آغاسی هنوز زنده بود که ما از انجمن رشت شکایت کردیم به ارشاد و بعد بررسی کردن گفتن نعمت آغاسی بخونه ولی تا مجوز برسه آقانعمت رو کفن و دفن کرده بودن.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2lSWprr
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #جواد_یساری دور از کوچه و بازار ۷۰ ساله شد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی، #موسیقی و #خوانندگی مانند برخی از هنرهای دیگر در ایران پساانقلابی با محدودیتهای بسیاری مواجه شد. بسیاری از خوانندگان پیش از به بار نشستن انقلاب اسلامی بار سفر بستند و رفتند. برخی…
- به یاد مهستی که امروز سالگرد درگذشت اوست
goo.gl/FNnJrb
توانا- خدیجه ددهبالا که بعدها با نام هنری «مهستی» در میان مردم شهره گشت خوانندهی ایرانی است که در بیستوپنجم آبانماه ۱۳۲۵در تهران به دنیا آمد. نوجوانی بیش نبود که استعداد هنری و صدای زیبایش از طریق موسیقیدان و آهنگساز و ویوبنیست سرشناس، پرویز یاحقی کشف شد. پرویز یاحقی در یک مهمانی به صورت اتفاقی صدای مهستی را میشنود و به صدای او علاقهمند میشود و او را تشویق میکند که مسیر موسیقی و خوانندگی را بربگزیند. هایده از مهستی بزرگتر بود اما مهستی زودتر از او پا در وادی هنر گذاشت. خدیجه ددهبالا نام خود را از شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم هجری قمری، مهستی گنجهای برگرفته است...
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2rQqB5f
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/FNnJrb
توانا- خدیجه ددهبالا که بعدها با نام هنری «مهستی» در میان مردم شهره گشت خوانندهی ایرانی است که در بیستوپنجم آبانماه ۱۳۲۵در تهران به دنیا آمد. نوجوانی بیش نبود که استعداد هنری و صدای زیبایش از طریق موسیقیدان و آهنگساز و ویوبنیست سرشناس، پرویز یاحقی کشف شد. پرویز یاحقی در یک مهمانی به صورت اتفاقی صدای مهستی را میشنود و به صدای او علاقهمند میشود و او را تشویق میکند که مسیر موسیقی و خوانندگی را بربگزیند. هایده از مهستی بزرگتر بود اما مهستی زودتر از او پا در وادی هنر گذاشت. خدیجه ددهبالا نام خود را از شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم هجری قمری، مهستی گنجهای برگرفته است...
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2rQqB5f
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. - به یاد مهستی که امروز سالگرد درگذشت اوست . توانا- خدیجه ددهبالا که بعدها با نام هنری «مهستی» در میان مردم شهره گشت خوانندهی ایرانی است که در بیستوپنجم آبانماه ۱۳۲۵در تهران به دنیا آمد. نوجوانی بیش نبود که استعداد هنری و صدای زیبایش از طریق موسیقیدان…
این سوسن است که میخواند
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. این سوسن است که میخواند . در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳. گلاندام طاهرخانی با نام هنری…
زادروز غلامحسین بنان، صدای مخملی #آواز ایران
غلامحسین بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰شمسی در قلهک تهران و در یک خانوادهی متمول و صاحبنام دیده به جهان گشود. پدرش کریمخان بنانالدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده محمدتقی میرزارکنی (رکنالدوله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمدشاه قاجار بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنان دیگر حال خوشی نداشت. بنا به گفتهی همسرش، از اواخر سال ۱۳۵۷ - یعنی سال انقلاب- به سبب حوادث و وقایع پیاپی و یاس و نا امیدی رنجور شد و کارش به بستر کشیده و بیماری دستگاه گوارشی سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۶۴، آوازخوان بزرگ را به دست مرگ سپرد.
بنان از شش سالگی بنا به سفارش نیداود، استاد موسیقی به #خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از درس مادرش که نوازندهی چیرهدست پیانو بود بهرههای فراوان جست. همهی اعضای خانوادهی بنان دستی در موسیقی داشتند. خالهی بنان نی مینواخت و خواهرانش از شاگردان تار «مرتضی خان نیداود» بودند. در یکی از جلسات خانوادگی، پدر درمییابد که فرزندش صدای خوشی دارد که از خودش به ارث برده است.
اولین استاد ِ غلامحسین، پدرش بود و استادان بعدی او میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی(رسایی) و ناصر سیف بودند. میرزا طاهر که به «ضیاالذاکرین» شهرت داشت روضهخوانی با صدای خوش بود. بنان در سال ۱۳۲۱ خوانندگی را در رادیو آغاز کرد و زمان چندانی نگذشت که آوازهی آواز بنان همه جا پیچید. روحالله خالقی او را به ارکستر انجمن $موسیقی برد و با ارکستر شمارهی یک نیز همکاری را آغاز کرد و از همان ابتدای آغاز برنامهی «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوا داود پیرنیا همکاری داشت. میگویند روزی که بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو میروند در دفتر روحالله خالقی، ابوالحسن صبا نیز حضور داشت؛ از بنان میخواهند که برای ایشان قطعهای بخواند و بنان «درآمد سهگاه»را آغاز میکند و صبا نیز به همراهی ویلون مینوازد. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا میگوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره میکند که «گوشهی حصار» را بخواند و بنان بدون اندکی مکث، با مهارت و استادی تمام آن را میخواند و به «سهگاه» فرود میآید که در این لحظه روحالله خالقی بیاختیار بلند میشود و بنان را در آغوش میگیرد و میبوسد و برای او آیندهی هنری درخشانی پیشبینی میکند.
.
در آبانماه سال ۱۳۹۲ در خبرها آمده بود که خانهی غلامحسین بنان خراب میشود تا به جای آن برج ساخته شود. این خانهی تخریبشده عمارتی دو طبقه بود که بنان از سال ۱۳۵۴ شمسی در آن سکونت داشته است. محمد بهشتی مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی به این تخریب بنای بنان در آن زمان انتقاد کرد و گفت: «تهران شهر خاطره است. خاطرههای این شهر را صاحبان این خانهها به وجود آوردهاند. تهران کجاست؟ تهران چیست؟ آیا تهران جز خاطره است؟ جز یک رویاست؟ جز چیزی است که دلمان برای آن تنگ میشود؟ اکنون شنیدهام که خانهی بنان را تخریب کردهاند.» #غلامحسین_بنان در ۸ اسفندماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایرانمهر درگذشت. او وصیت کرده بود که در ظهیرالدوله دفن شود اما در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
http://bit.do/efBvF
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/6W0fN6
ویدئو: قسمت کوتاهی از یک مصاحبه با زندهیاد استاد بنان
@Tavaana_TavaanaTech
غلامحسین بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰شمسی در قلهک تهران و در یک خانوادهی متمول و صاحبنام دیده به جهان گشود. پدرش کریمخان بنانالدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده محمدتقی میرزارکنی (رکنالدوله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمدشاه قاجار بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنان دیگر حال خوشی نداشت. بنا به گفتهی همسرش، از اواخر سال ۱۳۵۷ - یعنی سال انقلاب- به سبب حوادث و وقایع پیاپی و یاس و نا امیدی رنجور شد و کارش به بستر کشیده و بیماری دستگاه گوارشی سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۶۴، آوازخوان بزرگ را به دست مرگ سپرد.
بنان از شش سالگی بنا به سفارش نیداود، استاد موسیقی به #خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از درس مادرش که نوازندهی چیرهدست پیانو بود بهرههای فراوان جست. همهی اعضای خانوادهی بنان دستی در موسیقی داشتند. خالهی بنان نی مینواخت و خواهرانش از شاگردان تار «مرتضی خان نیداود» بودند. در یکی از جلسات خانوادگی، پدر درمییابد که فرزندش صدای خوشی دارد که از خودش به ارث برده است.
اولین استاد ِ غلامحسین، پدرش بود و استادان بعدی او میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی(رسایی) و ناصر سیف بودند. میرزا طاهر که به «ضیاالذاکرین» شهرت داشت روضهخوانی با صدای خوش بود. بنان در سال ۱۳۲۱ خوانندگی را در رادیو آغاز کرد و زمان چندانی نگذشت که آوازهی آواز بنان همه جا پیچید. روحالله خالقی او را به ارکستر انجمن $موسیقی برد و با ارکستر شمارهی یک نیز همکاری را آغاز کرد و از همان ابتدای آغاز برنامهی «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوا داود پیرنیا همکاری داشت. میگویند روزی که بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو میروند در دفتر روحالله خالقی، ابوالحسن صبا نیز حضور داشت؛ از بنان میخواهند که برای ایشان قطعهای بخواند و بنان «درآمد سهگاه»را آغاز میکند و صبا نیز به همراهی ویلون مینوازد. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا میگوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره میکند که «گوشهی حصار» را بخواند و بنان بدون اندکی مکث، با مهارت و استادی تمام آن را میخواند و به «سهگاه» فرود میآید که در این لحظه روحالله خالقی بیاختیار بلند میشود و بنان را در آغوش میگیرد و میبوسد و برای او آیندهی هنری درخشانی پیشبینی میکند.
.
در آبانماه سال ۱۳۹۲ در خبرها آمده بود که خانهی غلامحسین بنان خراب میشود تا به جای آن برج ساخته شود. این خانهی تخریبشده عمارتی دو طبقه بود که بنان از سال ۱۳۵۴ شمسی در آن سکونت داشته است. محمد بهشتی مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی به این تخریب بنای بنان در آن زمان انتقاد کرد و گفت: «تهران شهر خاطره است. خاطرههای این شهر را صاحبان این خانهها به وجود آوردهاند. تهران کجاست؟ تهران چیست؟ آیا تهران جز خاطره است؟ جز یک رویاست؟ جز چیزی است که دلمان برای آن تنگ میشود؟ اکنون شنیدهام که خانهی بنان را تخریب کردهاند.» #غلامحسین_بنان در ۸ اسفندماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایرانمهر درگذشت. او وصیت کرده بود که در ظهیرالدوله دفن شود اما در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
http://bit.do/efBvF
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/6W0fN6
ویدئو: قسمت کوتاهی از یک مصاحبه با زندهیاد استاد بنان
@Tavaana_TavaanaTech
Telegram
آموزشکده توانا
Forwarded from آموزشکده توانا
این سوسن است که میخواند
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. این سوسن است که میخواند . در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳. گلاندام طاهرخانی با نام هنری…
Forwarded from آموزشکده توانا
این سوسن است که میخواند
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. این سوسن است که میخواند . در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳. گلاندام طاهرخانی با نام هنری…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همکاری همایون شجریان با خواننده زن لبنانی در اجرای یک آواز جنجالی شده است و بسیاری از خوانندگان زن ایرانی از شجریان انتقاد کردهاند و این حرکت او را «دهنکجی» به خوانندگان زن ایرانی دانستهاند.
.
به گفته آنان در حالیکه خوانندگان زن ایرانی از آوازخوانی محروم هستند چرا شجریان به جای همدلی با زنان ایرانی و اعتراض به این ممنوعیت با یک خواننده زن لبنانی همکاری میکند.
.
برخی ولی این انتقادها را رد میکنند.
.
گزارش ویدئویی بیبیسی فارسی را در این باره ببینید.
.
نظر شما درباره این مسئله چیست؟
.
#آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_Tavaanatech
.
به گفته آنان در حالیکه خوانندگان زن ایرانی از آوازخوانی محروم هستند چرا شجریان به جای همدلی با زنان ایرانی و اعتراض به این ممنوعیت با یک خواننده زن لبنانی همکاری میکند.
.
برخی ولی این انتقادها را رد میکنند.
.
گزارش ویدئویی بیبیسی فارسی را در این باره ببینید.
.
نظر شما درباره این مسئله چیست؟
.
#آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_Tavaanatech
آریانا سعید؛ الهامبخش و پیشرو
طرح از رضا عقیلی
@rezacartoon
اخیرا آواز دختران در ملاءعام در افغانستان ممنوع اعلام شد. کاربران رسانههای اجتماعی افغانستان، بهویژه زنان، با راهاندازی کارزاری در اعتراض به این تصمیم، ویدیوهایی از آواز خواندنشان را به اشتراک گذاشتند.
در پی واکنش شدید در رسانههای اجتماعی، آموزشوپرورش افغانستان این ممنوعیت را لغو کرد.
اما آریانا سعید، خوانندهای از افغانستان است که زنی الهامبخش و پیشرو در عرصه هنر خوانندگی محسوب میشود.
https://bit.ly/3tIfyuI
#کارتون #آریانا_سعید #خوانندگی_زنان #افغانستان #صدای_زن
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از رضا عقیلی
@rezacartoon
اخیرا آواز دختران در ملاءعام در افغانستان ممنوع اعلام شد. کاربران رسانههای اجتماعی افغانستان، بهویژه زنان، با راهاندازی کارزاری در اعتراض به این تصمیم، ویدیوهایی از آواز خواندنشان را به اشتراک گذاشتند.
در پی واکنش شدید در رسانههای اجتماعی، آموزشوپرورش افغانستان این ممنوعیت را لغو کرد.
اما آریانا سعید، خوانندهای از افغانستان است که زنی الهامبخش و پیشرو در عرصه هنر خوانندگی محسوب میشود.
https://bit.ly/3tIfyuI
#کارتون #آریانا_سعید #خوانندگی_زنان #افغانستان #صدای_زن
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
این سوسن است که میخواند
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. این سوسن است که میخواند . در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳. گلاندام طاهرخانی با نام هنری…
Forwarded from آموزشکده توانا
زادروز غلامحسین بنان، صدای مخملی #آواز ایران
غلامحسین بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰شمسی در قلهک تهران و در یک خانوادهی متمول و صاحبنام دیده به جهان گشود. پدرش کریمخان بنانالدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده محمدتقی میرزارکنی (رکنالدوله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمدشاه قاجار بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنان دیگر حال خوشی نداشت. بنا به گفتهی همسرش، از اواخر سال ۱۳۵۷ - یعنی سال انقلاب- به سبب حوادث و وقایع پیاپی و یاس و نا امیدی رنجور شد و کارش به بستر کشیده و بیماری دستگاه گوارشی سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۶۴، آوازخوان بزرگ را به دست مرگ سپرد.
بنان از شش سالگی بنا به سفارش نیداود، استاد موسیقی به #خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از درس مادرش که نوازندهی چیرهدست پیانو بود بهرههای فراوان جست. همهی اعضای خانوادهی بنان دستی در موسیقی داشتند. خالهی بنان نی مینواخت و خواهرانش از شاگردان تار «مرتضی خان نیداود» بودند. در یکی از جلسات خانوادگی، پدر درمییابد که فرزندش صدای خوشی دارد که از خودش به ارث برده است.
اولین استاد ِ غلامحسین، پدرش بود و استادان بعدی او میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی(رسایی) و ناصر سیف بودند. میرزا طاهر که به «ضیاالذاکرین» شهرت داشت روضهخوانی با صدای خوش بود. بنان در سال ۱۳۲۱ خوانندگی را در رادیو آغاز کرد و زمان چندانی نگذشت که آوازهی آواز بنان همه جا پیچید. روحالله خالقی او را به ارکستر انجمن $موسیقی برد و با ارکستر شمارهی یک نیز همکاری را آغاز کرد و از همان ابتدای آغاز برنامهی «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوا داود پیرنیا همکاری داشت. میگویند روزی که بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو میروند در دفتر روحالله خالقی، ابوالحسن صبا نیز حضور داشت؛ از بنان میخواهند که برای ایشان قطعهای بخواند و بنان «درآمد سهگاه»را آغاز میکند و صبا نیز به همراهی ویلون مینوازد. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا میگوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره میکند که «گوشهی حصار» را بخواند و بنان بدون اندکی مکث، با مهارت و استادی تمام آن را میخواند و به «سهگاه» فرود میآید که در این لحظه روحالله خالقی بیاختیار بلند میشود و بنان را در آغوش میگیرد و میبوسد و برای او آیندهی هنری درخشانی پیشبینی میکند.
.
در آبانماه سال ۱۳۹۲ در خبرها آمده بود که خانهی غلامحسین بنان خراب میشود تا به جای آن برج ساخته شود. این خانهی تخریبشده عمارتی دو طبقه بود که بنان از سال ۱۳۵۴ شمسی در آن سکونت داشته است. محمد بهشتی مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی به این تخریب بنای بنان در آن زمان انتقاد کرد و گفت: «تهران شهر خاطره است. خاطرههای این شهر را صاحبان این خانهها به وجود آوردهاند. تهران کجاست؟ تهران چیست؟ آیا تهران جز خاطره است؟ جز یک رویاست؟ جز چیزی است که دلمان برای آن تنگ میشود؟ اکنون شنیدهام که خانهی بنان را تخریب کردهاند.» #غلامحسین_بنان در ۸ اسفندماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایرانمهر درگذشت. او وصیت کرده بود که در ظهیرالدوله دفن شود اما در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
http://bit.do/efBvF
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/6W0fN6
ویدئو: قسمت کوتاهی از یک مصاحبه با زندهیاد استاد بنان
@Tavaana_TavaanaTech
غلامحسین بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰شمسی در قلهک تهران و در یک خانوادهی متمول و صاحبنام دیده به جهان گشود. پدرش کریمخان بنانالدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده محمدتقی میرزارکنی (رکنالدوله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمدشاه قاجار بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنان دیگر حال خوشی نداشت. بنا به گفتهی همسرش، از اواخر سال ۱۳۵۷ - یعنی سال انقلاب- به سبب حوادث و وقایع پیاپی و یاس و نا امیدی رنجور شد و کارش به بستر کشیده و بیماری دستگاه گوارشی سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۶۴، آوازخوان بزرگ را به دست مرگ سپرد.
بنان از شش سالگی بنا به سفارش نیداود، استاد موسیقی به #خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از درس مادرش که نوازندهی چیرهدست پیانو بود بهرههای فراوان جست. همهی اعضای خانوادهی بنان دستی در موسیقی داشتند. خالهی بنان نی مینواخت و خواهرانش از شاگردان تار «مرتضی خان نیداود» بودند. در یکی از جلسات خانوادگی، پدر درمییابد که فرزندش صدای خوشی دارد که از خودش به ارث برده است.
اولین استاد ِ غلامحسین، پدرش بود و استادان بعدی او میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی(رسایی) و ناصر سیف بودند. میرزا طاهر که به «ضیاالذاکرین» شهرت داشت روضهخوانی با صدای خوش بود. بنان در سال ۱۳۲۱ خوانندگی را در رادیو آغاز کرد و زمان چندانی نگذشت که آوازهی آواز بنان همه جا پیچید. روحالله خالقی او را به ارکستر انجمن $موسیقی برد و با ارکستر شمارهی یک نیز همکاری را آغاز کرد و از همان ابتدای آغاز برنامهی «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوا داود پیرنیا همکاری داشت. میگویند روزی که بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو میروند در دفتر روحالله خالقی، ابوالحسن صبا نیز حضور داشت؛ از بنان میخواهند که برای ایشان قطعهای بخواند و بنان «درآمد سهگاه»را آغاز میکند و صبا نیز به همراهی ویلون مینوازد. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا میگوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره میکند که «گوشهی حصار» را بخواند و بنان بدون اندکی مکث، با مهارت و استادی تمام آن را میخواند و به «سهگاه» فرود میآید که در این لحظه روحالله خالقی بیاختیار بلند میشود و بنان را در آغوش میگیرد و میبوسد و برای او آیندهی هنری درخشانی پیشبینی میکند.
.
در آبانماه سال ۱۳۹۲ در خبرها آمده بود که خانهی غلامحسین بنان خراب میشود تا به جای آن برج ساخته شود. این خانهی تخریبشده عمارتی دو طبقه بود که بنان از سال ۱۳۵۴ شمسی در آن سکونت داشته است. محمد بهشتی مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی به این تخریب بنای بنان در آن زمان انتقاد کرد و گفت: «تهران شهر خاطره است. خاطرههای این شهر را صاحبان این خانهها به وجود آوردهاند. تهران کجاست؟ تهران چیست؟ آیا تهران جز خاطره است؟ جز یک رویاست؟ جز چیزی است که دلمان برای آن تنگ میشود؟ اکنون شنیدهام که خانهی بنان را تخریب کردهاند.» #غلامحسین_بنان در ۸ اسفندماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایرانمهر درگذشت. او وصیت کرده بود که در ظهیرالدوله دفن شود اما در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
http://bit.do/efBvF
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/6W0fN6
ویدئو: قسمت کوتاهی از یک مصاحبه با زندهیاد استاد بنان
@Tavaana_TavaanaTech
Telegram
آموزشکده توانا