آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
دکتر مجدالدین #میرفخرایی، متخلص به #گلچین_گیلانی، (۱۱ دی ۱۲۸۸ در رشت - ۲۹ آذر ۱۳۵۱ در لندن) از سرایندگان #شعر نو به #فارسی است.

پدرش، سید مهدی میرفخرایی زادهٔ تفرش و مدتی فرماندار قم و سبزوار بود. مجدالدین تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و در رشتهٔ #فلسفه و علوم تربیتی موفق به اخذ لیسانس شد. سپس به انگلستان رفت و در رشتهٔ طب به دریافت درجهٔ دکترا نایل گردید. پس از آن در لندن اقامت گزید و دیگر به ایران نیامد. گلچین از نوجوانی به شاعری پرداخت و کم‌کم اشعارش مورد توجه قرار گرفت و برای اولین بار در ۱۳۰۷ ش در مجلهٔ «ارمغان» و بعدها در مجله‌های «روزگار نو»، «فروغ» و مجله سخن انتشار یافت. شعر «باران» او یکی از معروفترین شعرهایی است که قسمت‌هایی از آن در کتاب‌های #کودکان به چاپ رسید. او اولین شاعر نوپردازی است که شعرش به کتاب‌های دورهٔ ابتدائی راه یافت.

از آثارش: سه مجموعهٔ شعری، «گلی برای تو»؛ «مهر و کین»، و «نهفته» یا «نهضت»، که در ۱۹۴۸ م در لندن به چاپ رسید؛ «دیوان» شعر.

متن شعر باران

باران را می‌توان مشهورترین شعر وی دانست. متن ان به شرح زیر است :
باز باران،
با ترانه،
با گهرهای فراوان
می‌خورد بر بام خانه.
آب چون آبشار ریزان می ریزد بر سر ایوان من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها،
رودها راه اوفتاده.

شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پر گو،
باز هر دم
می‌پرند، این سو و آن سو

می‌خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.

یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین؛
خوب و شیرین
توی جنگل‌های گیلان.

کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک

از پرنده،
از خزنده،
از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.

آسمان آبی، چو دریا
یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من،
روز روشن.

بوی جنگل،
تازه و تر
همچو می مستی دهنده.
بر درختان می‌زدی پر،
هر کجا زیبا پرنده.

برکه‌ها آرام و آبی؛
برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان؛
آفتابی.

سنگ‌ها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را؛
بس وزغ آنجا نشسته،
دم به دم در شور و غوغا.

رودخانه،
با دو صد زیبا ترانه؛
زیر پاهای درختان
چرخ می‌زد، چرخ می‌زد، همچو مستان.

چشمه‌ها چون شیشه‌های آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه؛
توی آنها سنگ ریزه،
سرخ و سبز و زرد و آبی.

با دو پای کودکانه
می‌دویدم همچو آهو،
می‌پریدم از سر جو،
دور می‌گشتم ز خانه.

می‌کشانیدم به پایین،
شاخه‌های بید مشکی
دست من می‌گشت رنگین،
از تمشک سرخ و مشکی.

می شنیدم از پرنده،
داستانهای نهانی،
از لب باد وزنده،
رازهای زندگانی

هر چه می‌دیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا؛
شاد بودم
می‌سرودم:
“روز، ای روز دلارا!
داده ات خورشید رخشان
این چنین رخسار زیبا؛
ورنه بودی زشت و بیجان.

این درختان،
با همه سبزی و خوبی
گو چه می‌بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟

روز، ای روز دلارا!
گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیبایی ست از خورشید باشد. ”

اندک اندک، رفته رفته، ابرها گشتند چیره.
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخسارهٔ خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.

جنگل از باد گریزان
چرخ‌ها می‌زد چو دریا
دانه‌ها ی گرد باران
پهن می‌گشتند هر جا.

برق چون شمشیر بران
پاره می‌کرد ابرها را
تندر دیوانه غران
مشت می‌زد ابرها را.

روی برکه مرغ آبی،
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ می‌زد بی شماره.

گیسوی سیمین مه را
شانه می‌زد دست باران
بادها، با فوت خوانا
می نمودندش پریشان.

سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا.

بس دلارا بود جنگل،
به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه،
بس ترانه، بس فسانه.

بس گوارا بود باران
به، چه زیبا بود باران!
می‌شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی؛

“بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا. ”

@Tavaana_Tavaanatech
دکلمه باز باران تقدیم دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سال‌گرد درگذشت #فریدون_توللی، #باستان‌شناس #شاعر

فریدون توللی شاعر سرشناس ایرانی در سال ۱۲۹۸ شمسی در شیراز به دنیا آمد. او پس از پایان دوره دبستان و دبیرستان در این شهر، وارد دانش‌گاه تهران شد و در سال ۱۳۲۰ در رشته‌ی باستان‌شناسی ِ دانش‌کده‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل شد. پس از پایان تحصیلات او به کار باستان‌شناسی مشغول شد. توللی به تصادف به سراغ رشته‌ی باستان‌شناسی رفت. او در دانش‌کده‌ی ادبیات ثبت‌نام کرده بود اما او را در رشته‌ی باستان‌شناسی پذیرفتند. توللی اما به باستان‌شناسی تنها به عنوان یک رشته‌ی تحصیلی نگاه نکرد بل‌که غرق در باستان‌شناسی شد و توانست در این زمینه‌ موفقیت‌هایی نیز کسب کند.

«در ژرفنای خاک سیه، باستان‌شناس
در جست‌وجوی مشعل تاریک مردگان
در آرزوی اخگر گرمی به گور سرد
خاکستر قرون را دهد به باد
تا از شکسته‌های یکی جام
یا گوشواره‌های یکی گوش
یا از دو چشم ِ جمجمه‌ای مات و بی‌نگاه
گیرد سراغ ِ راه
یرون کشد ز یاد ِ فراموشی ِ سیاه
افسانه ِ گذشت ِ جهان ِ گذشته را»

توللی تا مرداد ۱۳۳۲ رئیس اداره‌ی باستان‌شناسی استان فارس بود؛ پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیت‌های سیاسی شد و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات وابسته به حزب توده روی آورد. او مجموعه‌ای از طنز سیاسی با نام «التفاصیل» را منتشر ساخت. این فعالیت سیاسی تا ۲۸ مرداد طول کشید و پس از آن توللی دست از فعالیت سیاسی کشید و در کتاب‌خانه‌ی دانش‌گاه پهلوی شیراز به کار مشغول شد. توللی هم‌زمان با خلیل ملکی بنیان‌گذار نیروی سوم به انشعابیون پیوست و پس از جدایی از آن‌ها چنین سرود:

آن بت که به ما آیه تعظیم همی خواند
ازبتکده کندیم و فکندیم وشکستیم
خاموشی ما زاده بی بال وپری نیست
ما نیزاگر پای دهد صاحب دستیم

توللی پس از آشنایی با نیما یوشیج به #شعر_نو گرایش پیدا کرد و یکی از پیش روان سبک نو شعر فارسی شد. «پشیمانی» نخستین سروده‌ی توللی در سال ۱۳۱۹ شباهت بسیاری به «افسانه‌»‌ی نیما داشت. آن اندازه به نیما علاقه‌مند شد که یکی از دختران خود را که حاصل ازدواج خود با مهین توللی است را نیما نام گذاشت اما ده سال بعد با سرودن مجموعه‌ی «نافه» به نیما و پیروانش می‌تازد و آن‌ها را یاوه‌سرا خطاب می‌کند. او از نیما می‌بُرد و شیوه‌ی شعری خود را در مقابل نیما و دوست‌دارانش «نوپردازان راستین» می‌نامد. او پس از این معتقد می‌شود که باید #شعر با قافیه سرود و از سرودن اشعار بی‌وزن پرهیز می‌کند. بسیاری #توللی را از بنیان‌گذاران ِ #شعر_تغزلی در دوران معاصر می‌شناسند.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/tUr02X

@Tavaana_TavaanaTech
نیما یوشیج، شاعر افسانه
https://goo.gl/7qxfqA

از پس پنجاهی و اندی ز عُمر،
نعره برمی‌آیدم از هر رگی:
کاش بودم، باز دور از هر کسی
چادری و گوسفندی و سگی.

شاید این شعر نیما یوشیج به گونه‌ای خواسته‌ او برای بازگشت به دوران کودکی باشد. کودکی نیما در بین شبانان و اسب‌چرانان گذشت. او خواندن و نوشتن را نزد ملای ده آموخت و در دوازده‌سالگی به همراه خانواده‌اش به تهران رفت و در مدرسه سن‌لویی در تهران شروع به تحصیل کرد.
نیما یوشیج، بیست‌ویکم آبان‌ماه در دهکده‌ی یوش، بخش بلده از توابع شهرستان نور استان مازندران به دنیا آمد. او را پدر شعر نوی فارسی و بنیان‌گذار شعر نو می‌شناسند. نام اصلی‌اش علی اسفندیاری بود که بعدها آن را به نیما یوشیج تغییر داد.
نیما یوشیج در معرفی خود چنین می‌آورد: «در سال ۱۳۱۵ هجری ابراهیم نوری مرد شجاع و عصبانی از افراد یکی از دودمان‌های قدیمی شمال ایران محسوب می شد. من پسر بزرگ او هستم. پدرم در این ناحیه به زندگانی کشاورزی و گله‌داری خود مشغول بود. در پاییز همین سال من به دنیا آمدم. زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی‌بانان گذشت.»

نیما یوشبج شعر بلند افسانه را به نظام وفا معلم خود تقدیم کرده است. «به پیشگاه استاد «نظام وفا» تقدیم می‌کنم: «هر چند که می‌دانم این منظومه هدیه‌ی ناچیزی‌ست، اما او اهالی کوهستان را به سادگی و صداقتشان خواهد بخشید. نیما یوشیج دی‌ماه ِ ۱۳۰۱» «نیما ۲۵ ساله بود که «افسانه» را در سه شماره‌ی هفته‌نامه‌ی قرن بیستم میرزاده‌ی عشقی چاپ کرد. نکته‌سنجان خیلی زود به تازگی و عظمت این اثر پی بردند. شاعری جوان توانسته بود گفت‌وگویی عمیق و زیبا را با تصویرهای تازه و جان‌دار در قالب منظومه‌های بلند ماهرانه به پیش ببرد. چنین کاری در آن زمان هیچ نظیر نداشت.» (دیروز و امروز شعر فارسی، ضیا موحد، نشر هرمس ص ۱۱۷،۱۳۸۹)

هر چند انتشار افسانه برای نیما شهرت و تثبیت در شعر و شاعری به ارمغان آورده بود اما موجب نشد که پیروان سبک قدیم شعر فارسی بر او حمله نیاورند. ملک‌الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی از زمره‌ی کسانی بودند که بر نیما تاختند. نیما یوشیج در سال ۱۲۹۸ وارد وزارت مالیه شد اما روح سرکشش با زندگی کارمندی میانه‌ای نداشت. انقلاب نیما در شعر فارسی با دو شعر «ققنوس» در بهمن‌ماه ۱۳۱۶ و «غراب» در سال ۱۳۱۷ آغاز می‌شود. این دو شعر در مجله‌ی «موسیقی» که یک مجله‌ی دولتی بود منتشر می‌شود. نیما از افسانه تا ققنوس راهی پانزده ساله را آمده است. نیما در نامه‌ای به صادق هدایت در سال ۱۳۱۵ یعنی سک سال پیش از انتشار ققنوس که اولین شعر نو محسوب می‌شود این‌گونه می‌نویسد: «کاری که تو در نثر انجام داده‌ای من در نظم کلمات خشن و سقط انجام داده‌ام که به نتیجه‌ی زحمت آن‌ها را رام کرده‌ام. اما در این کار من مخالفت زیاد است زیرا دیوار پوسیده هنوز جلوی راه است و سوسک‌ها بالا می روند و ضجه می‌کشند.» ( دیروز و امروز شعر فارسی، ص ۱۱۸) پس از ققنوس زبان نیما ویژگی‌های دیگری می‌یابد که سنت‌گرایان ادبی آن را نمی‌پسندند.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2miYbTe
#پروفایل

@Tavaana_TavaanaTech
سال‌گرد درگذشت #فریدون_توللی، باستان‌شناس شاعر
bit.ly/2J2NaMD
فریدون توللی شاعر سرشناس ایرانی در سال ۱۲۹۸ شمسی در شیراز به دنیا آمد. او پس از پایان دوره دبستان و دبیرستان در این شهر، وارد دانش‌گاه تهران شد و در سال ۱۳۲۰ در رشته‌ی باستان‌شناسی ِ دانش‌کده‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل شد. پس از پایان تحصیلات او به کار باستان‌شناسی مشغول شد. توللی به تصادف به سراغ رشته‌ی باستان‌شناسی رفت. او در دانش‌کده‌ی ادبیات ثبت‌نام کرده بود اما او را در رشته‌ی باستان‌شناسی پذیرفتند. توللی اما به باستان‌شناسی تنها به عنوان یک رشته‌ی تحصیلی نگاه نکرد بل‌که غرق در باستان‌شناسی شد و توانست در این زمینه‌ موفقیت‌هایی نیز کسب کند.

«در ژرفنای خاک سیه، باستان‌شناس
در جست‌وجوی مشعل تاریک مردگان
در آرزوی اخگر گرمی به گور سرد
خاکستر قرون را دهد به باد
تا از شکسته‌های یکی جام
یا گوشواره‌های یکی گوش
یا از دو چشم ِ جمجمه‌ای مات و بی‌نگاه
گیرد سراغ ِ راه
یرون کشد ز یاد ِ فراموشی ِ سیاه
افسانه ِ گذشت ِ جهان ِ گذشته را»

توللی تا مرداد ۱۳۳۲ رئیس اداره‌ی باستان‌شناسی استان فارس بود؛ پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیت‌های سیاسی شد و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات وابسته به حزب توده روی آورد. او مجموعه‌ای از طنز سیاسی با نام «التفاصیل» را منتشر ساخت. این فعالیت سیاسی تا ۲۸ مرداد طول کشید و پس از آن توللی دست از فعالیت سیاسی کشید و در کتاب‌خانه‌ی دانش‌گاه پهلوی شیراز به کار مشغول شد. توللی هم‌زمان با خلیل ملکی بنیان‌گذار نیروی سوم به انشعابیون پیوست و پس از جدایی از آن‌ها چنین سرود:

آن بت که به ما آیه تعظیم همی خواند
ازبتکده کندیم و فکندیم وشکستیم
خاموشی ما زاده بی بال وپری نیست
ما نیزاگر پای دهد صاحب دستیم

توللی پس از آشنایی با نیما یوشیج به #شعر_نو گرایش پیدا کرد و یکی از پیش روان سبک نو شعر فارسی شد. «پشیمانی» نخستین سروده‌ی توللی در سال ۱۳۱۹ شباهت بسیاری به «افسانه‌»‌ی نیما داشت. آن اندازه به نیما علاقه‌مند شد که یکی از دختران خود را که حاصل ازدواج خود با مهین توللی است را نیما نام گذاشت اما ده سال بعد با سرودن مجموعه‌ی «نافه» به نیما و پیروانش می‌تازد و آن‌ها را یاوه‌سرا خطاب می‌کند. او از نیما می‌بُرد و شیوه‌ی شعری خود را در مقابل نیما و دوست‌دارانش «نوپردازان راستین» می‌نامد. او پس از این معتقد می‌شود که باید #شعر با قافیه سرود و از سرودن اشعار بی‌وزن پرهیز می‌کند. بسیاری #توللی را از بنیان‌گذاران ِ #شعر_تغزلی در دوران معاصر می‌شناسند.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/tUr02X

#پروفایل

@Tavaana_TavaanaTech
نیما یوشیج، شاعر افسانه

از پس پنجاهی و اندی ز عُمر،
نعره برمی‌آیدم از هر رگی:
کاش بودم، باز دور از هر کسی
چادری و گوسفندی و سگی.

شاید این شعر نیما یوشیج به گونه‌ای خواسته‌ او برای بازگشت به دوران کودکی باشد. کودکی نیما در بین شبانان و اسب‌چرانان گذشت. او خواندن و نوشتن را نزد ملای ده آموخت و در دوازده‌سالگی به همراه خانواده‌اش به تهران رفت و در مدرسه سن‌لویی در تهران شروع به تحصیل کرد.
نیما یوشیج، بیست‌ویکم آبان‌ماه در دهکده‌ی یوش، بخش بلده از توابع شهرستان نور استان مازندران به دنیا آمد. او را پدر شعر نوی فارسی و بنیان‌گذار شعر نو می‌شناسند. نام اصلی‌اش علی اسفندیاری بود که بعدها آن را به نیما یوشیج تغییر داد.
نیما یوشیج در معرفی خود چنین می‌آورد: «در سال ۱۳۱۵ هجری ابراهیم نوری مرد شجاع و عصبانی از افراد یکی از دودمان‌های قدیمی شمال ایران محسوب می شد. من پسر بزرگ او هستم. پدرم در این ناحیه به زندگانی کشاورزی و گله‌داری خود مشغول بود. در پاییز همین سال من به دنیا آمدم. زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی‌بانان گذشت.»

نیما یوشبج شعر بلند افسانه را به نظام وفا معلم خود تقدیم کرده است. «به پیشگاه استاد «نظام وفا» تقدیم می‌کنم: «هر چند که می‌دانم این منظومه هدیه‌ی ناچیزی‌ست، اما او اهالی کوهستان را به سادگی و صداقتشان خواهد بخشید. نیما یوشیج دی‌ماه ِ ۱۳۰۱» «نیما ۲۵ ساله بود که «افسانه» را در سه شماره‌ی هفته‌نامه‌ی قرن بیستم میرزاده‌ی عشقی چاپ کرد. نکته‌سنجان خیلی زود به تازگی و عظمت این اثر پی بردند. شاعری جوان توانسته بود گفت‌وگویی عمیق و زیبا را با تصویرهای تازه و جان‌دار در قالب منظومه‌های بلند ماهرانه به پیش ببرد. چنین کاری در آن زمان هیچ نظیر نداشت.» (دیروز و امروز شعر فارسی، ضیا موحد، نشر هرمس ص ۱۱۷،۱۳۸۹)

هر چند انتشار افسانه برای نیما شهرت و تثبیت در شعر و شاعری به ارمغان آورده بود اما موجب نشد که پیروان سبک قدیم شعر فارسی بر او حمله نیاورند. ملک‌الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی از زمره‌ی کسانی بودند که بر نیما تاختند. نیما یوشیج در سال ۱۲۹۸ وارد وزارت مالیه شد اما روح سرکشش با زندگی کارمندی میانه‌ای نداشت. انقلاب نیما در شعر فارسی با دو شعر «ققنوس» در بهمن‌ماه ۱۳۱۶ و «غراب» در سال ۱۳۱۷ آغاز می‌شود. این دو شعر در مجله‌ی «موسیقی» که یک مجله‌ی دولتی بود منتشر می‌شود. نیما از افسانه تا ققنوس راهی پانزده ساله را آمده است.

نیما در نامه‌ای به صادق هدایت در سال ۱۳۱۵ یعنی سک سال پیش از انتشار ققنوس که اولین شعر نو محسوب می‌شود این‌گونه می‌نویسد: «کاری که تو در نثر انجام داده‌ای من در نظم کلمات خشن و سقط انجام داده‌ام که به نتیجه‌ی زحمت آن‌ها را رام کرده‌ام. اما در این کار من مخالفت زیاد است زیرا دیوار پوسیده هنوز جلوی راه است و سوسک‌ها بالا می روند و ضجه می‌کشند.» ( دیروز و امروز شعر فارسی، ص ۱۱۸) پس از ققنوس زبان نیما ویژگی‌های دیگری می‌یابد که سنت‌گرایان ادبی آن را نمی‌پسندند.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2miYbTe
#پروفایل
#نیما_یوشیج
#شعر_نو

@Tavaana_TavaanaTech
سال‌گرد درگذشت فریدون توللی، باستان‌شناس شاعر
.
فریدون توللی شاعر سرشناس ایرانی در سال ۱۲۹۸ شمسی در شیراز به دنیا آمد. او پس از پایان دوره دبستان و دبیرستان در این شهر، وارد دانش‌گاه تهران شد و در سال ۱۳۲۰ در رشته‌ی باستان‌شناسی ِ دانش‌کده‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل شد. پس از پایان تحصیلات او به کار باستان‌شناسی مشغول شد. توللی به تصادف به سراغ رشته‌ی باستان‌شناسی رفت. او در دانش‌کده‌ی ادبیات ثبت‌نام کرده بود اما او را در رشته‌ی باستان‌شناسی پذیرفتند. توللی اما به باستان‌شناسی تنها به عنوان یک رشته‌ی تحصیلی نگاه نکرد بل‌که غرق در باستان‌شناسی شد و توانست در این زمینه‌ موفقیت‌هایی نیز کسب کند.
.
«در ژرفنای خاک سیه، باستان‌شناس
در جست‌وجوی مشعل تاریک مردگان
در آرزوی اخگر گرمی به گور سرد
خاکستر قرون را دهد به باد
تا از شکسته‌های یکی جام
یا گوشواره‌های یکی گوش
یا از دو چشم ِ جمجمه‌ای مات و بی‌نگاه
گیرد سراغ ِ راه
یرون کشد ز یاد ِ فراموشی ِ سیاه
افسانه ِ گذشت ِ جهان ِ گذشته را»
.
توللی تا مرداد ۱۳۳۲ رئیس اداره‌ی باستان‌شناسی استان فارس بود؛ پس از شهریور۱۳۲۰ وارد فعالیت‌های سیاسی شد و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات وابسته به حزب توده روی آورد. او مجموعه‌ای از #طنز_سیاسی با نام «التفاصیل» را منتشر ساخت. این فعالیت سیاسی تا ۲۸ مرداد طول کشید و پس از آن توللی دست از فعالیت سیاسی کشید و در کتاب‌خانه‌ی دانش‌گاه پهلوی شیراز به کار مشغول شد. توللی هم‌زمان با خلیل ملکی بنیان‌گذار نیروی سوم به انشعابیون پیوست و پس از جدایی از آن‌ها چنین سرود:
.
آن بت که به ما آیه تعظیم همی خواند
ازبتکده کندیم و فکندیم وشکستیم
خاموشی ما زاده بی بال وپری نیست
ما نیزاگر پای دهد صاحب دستیم
.
توللی پس از آشنایی با نیما یوشیج به #شعر_نو گرایش پیدا کرد و یکی از پیش روان سبک نو شعر فارسی شد. «پشیمانی» نخستین سروده‌ی توللی در سال ۱۳۱۹ شباهت بسیاری به «افسانه‌»‌ی نیما داشت. آن اندازه به نیما علاقه‌مند شد که یکی از دختران خود را که حاصل ازدواج خود با مهین توللی است را نیما نام گذاشت اما ده سال بعد با سرودن مجموعه‌ی «نافه» به نیما و پیروانش می‌تازد و آن‌ها را یاوه‌سرا خطاب می‌کند. او از نیما می‌بُرد و شیوه‌ی شعری خود را در مقابل نیما و دوست‌دارانش «نوپردازان راستین» می‌نامد. او پس از این معتقد می‌شود که باید #شعر با قافیه سرود و از سرودن اشعار بی‌وزن پرهیز می‌کند. بسیاری #توللی را از بنیان‌گذاران ِ #شعر_تغزلی در دوران معاصر می‌شناسند.
.
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/tUr02X

#پروفایل #فریدون_توللی #ادبیات

@Tavaana_TavaanaTech
سال‌گرد درگذشت فریدون توللی، باستان‌شناس شاعر
.
فریدون توللی شاعر سرشناس ایرانی در سال ۱۲۹۸ شمسی در شیراز به دنیا آمد. او پس از پایان دوره دبستان و دبیرستان در این شهر، وارد دانش‌گاه تهران شد و در سال ۱۳۲۰ در رشته‌ی باستان‌شناسی ِ دانش‌کده‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل شد. پس از پایان تحصیلات او به کار باستان‌شناسی مشغول شد. توللی به تصادف به سراغ رشته‌ی باستان‌شناسی رفت. او در دانش‌کده‌ی ادبیات ثبت‌نام کرده بود اما او را در رشته‌ی باستان‌شناسی پذیرفتند. توللی اما به باستان‌شناسی تنها به عنوان یک رشته‌ی تحصیلی نگاه نکرد بل‌که غرق در باستان‌شناسی شد و توانست در این زمینه‌ موفقیت‌هایی نیز کسب کند.
.
«در ژرفنای خاک سیه، باستان‌شناس
در جست‌وجوی مشعل تاریک مردگان
در آرزوی اخگر گرمی به گور سرد
خاکستر قرون را دهد به باد
تا از شکسته‌های یکی جام
یا گوشواره‌های یکی گوش
یا از دو چشم ِ جمجمه‌ای مات و بی‌نگاه
گیرد سراغ ِ راه
یرون کشد ز یاد ِ فراموشی ِ سیاه
افسانه ِ گذشت ِ جهان ِ گذشته را»
.
توللی تا مرداد ۱۳۳۲ رئیس اداره‌ی باستان‌شناسی استان فارس بود؛ پس از شهریور۱۳۲۰ وارد فعالیت‌های سیاسی شد و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات وابسته به حزب توده روی آورد. او مجموعه‌ای از #طنز_سیاسی با نام «التفاصیل» را منتشر ساخت. این فعالیت سیاسی تا ۲۸ مرداد طول کشید و پس از آن توللی دست از فعالیت سیاسی کشید و در کتاب‌خانه‌ی دانش‌گاه پهلوی شیراز به کار مشغول شد. توللی هم‌زمان با خلیل ملکی بنیان‌گذار نیروی سوم به انشعابیون پیوست و پس از جدایی از آن‌ها چنین سرود:
.
آن بت که به ما آیه تعظیم همی خواند
ازبتکده کندیم و فکندیم وشکستیم
خاموشی ما زاده بی بال وپری نیست
ما نیزاگر پای دهد صاحب دستیم
.
توللی پس از آشنایی با نیما یوشیج به #شعر_نو گرایش پیدا کرد و یکی از پیش روان سبک نو شعر فارسی شد. «پشیمانی» نخستین سروده‌ی توللی در سال ۱۳۱۹ شباهت بسیاری به «افسانه‌»‌ی نیما داشت. آن اندازه به نیما علاقه‌مند شد که یکی از دختران خود را که حاصل ازدواج خود با مهین توللی است را نیما نام گذاشت اما ده سال بعد با سرودن مجموعه‌ی «نافه» به نیما و پیروانش می‌تازد و آن‌ها را یاوه‌سرا خطاب می‌کند. او از نیما می‌بُرد و شیوه‌ی شعری خود را در مقابل نیما و دوست‌دارانش «نوپردازان راستین» می‌نامد. او پس از این معتقد می‌شود که باید #شعر با قافیه سرود و از سرودن اشعار بی‌وزن پرهیز می‌کند. بسیاری #توللی را از بنیان‌گذاران ِ #شعر_تغزلی در دوران معاصر می‌شناسند.
.
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/tUr02X

#پروفایل #فریدون_توللی #ادبیات

@Tavaana_TavaanaTech
نیما یوشیج، شاعر افسانه

از پس پنجاهی و اندی ز عُمر،
نعره برمی‌آیدم از هر رگی:
کاش بودم، باز دور از هر کسی
چادری و گوسفندی و سگی.

شاید این شعر نیما یوشیج به گونه‌ای خواسته‌ او برای بازگشت به دوران کودکی باشد. کودکی نیما در بین شبانان و اسب‌چرانان گذشت. او خواندن و نوشتن را نزد ملای ده آموخت و در دوازده‌سالگی به همراه خانواده‌اش به تهران رفت و در مدرسه سن‌لویی در تهران شروع به تحصیل کرد.
نیما یوشیج، بیست‌ویکم آبان‌ماه در دهکده‌ی یوش، بخش بلده از توابع شهرستان نور استان مازندران به دنیا آمد. او را پدر شعر نوی فارسی و بنیان‌گذار شعر نو می‌شناسند. نام اصلی‌اش علی اسفندیاری بود که بعدها آن را به نیما یوشیج تغییر داد.
نیما یوشیج در معرفی خود چنین می‌آورد: «در سال ۱۳۱۵ هجری ابراهیم نوری مرد شجاع و عصبانی از افراد یکی از دودمان‌های قدیمی شمال ایران محسوب می شد. من پسر بزرگ او هستم. پدرم در این ناحیه به زندگانی کشاورزی و گله‌داری خود مشغول بود. در پاییز همین سال من به دنیا آمدم. زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی‌بانان گذشت.»

نیما یوشبج شعر بلند افسانه را به نظام وفا معلم خود تقدیم کرده است. «به پیشگاه استاد «نظام وفا» تقدیم می‌کنم: «هر چند که می‌دانم این منظومه هدیه‌ی ناچیزی‌ست، اما او اهالی کوهستان را به سادگی و صداقتشان خواهد بخشید. نیما یوشیج دی‌ماه ِ ۱۳۰۱» «نیما ۲۵ ساله بود که «افسانه» را در سه شماره‌ی هفته‌نامه‌ی قرن بیستم میرزاده‌ی عشقی چاپ کرد. نکته‌سنجان خیلی زود به تازگی و عظمت این اثر پی بردند. شاعری جوان توانسته بود گفت‌وگویی عمیق و زیبا را با تصویرهای تازه و جان‌دار در قالب منظومه‌های بلند ماهرانه به پیش ببرد. چنین کاری در آن زمان هیچ نظیر نداشت.» (دیروز و امروز شعر فارسی، ضیا موحد، نشر هرمس ص ۱۱۷،۱۳۸۹)

هر چند انتشار افسانه برای نیما شهرت و تثبیت در شعر و شاعری به ارمغان آورده بود اما موجب نشد که پیروان سبک قدیم شعر فارسی بر او حمله نیاورند. ملک‌الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی از زمره‌ی کسانی بودند که بر نیما تاختند. نیما یوشیج در سال ۱۲۹۸ وارد وزارت مالیه شد اما روح سرکشش با زندگی کارمندی میانه‌ای نداشت. انقلاب نیما در شعر فارسی با دو شعر «ققنوس» در بهمن‌ماه ۱۳۱۶ و «غراب» در سال ۱۳۱۷ آغاز می‌شود. این دو شعر در مجله‌ی «موسیقی» که یک مجله‌ی دولتی بود منتشر می‌شود. نیما از افسانه تا ققنوس راهی پانزده ساله را آمده است.

نیما در نامه‌ای به صادق هدایت در سال ۱۳۱۵ یعنی سک سال پیش از انتشار ققنوس که اولین شعر نو محسوب می‌شود این‌گونه می‌نویسد: «کاری که تو در نثر انجام داده‌ای من در نظم کلمات خشن و سقط انجام داده‌ام که به نتیجه‌ی زحمت آن‌ها را رام کرده‌ام. اما در این کار من مخالفت زیاد است زیرا دیوار پوسیده هنوز جلوی راه است و سوسک‌ها بالا می روند و ضجه می‌کشند.» ( دیروز و امروز شعر فارسی، ص ۱۱۸) پس از ققنوس زبان نیما ویژگی‌های دیگری می‌یابد که سنت‌گرایان ادبی آن را نمی‌پسندند.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2miYbTe
#پروفایل
#نیما_یوشیج
#شعر_نو

@Tavaana_TavaanaTech
سال‌گرد درگذشت فریدون توللی، باستان‌شناس شاعر
.
فریدون توللی شاعر سرشناس ایرانی در سال ۱۲۹۸ شمسی در شیراز به دنیا آمد. او پس از پایان دوره دبستان و دبیرستان در این شهر، وارد دانش‌گاه تهران شد و در سال ۱۳۲۰ در رشته‌ی باستان‌شناسی ِ دانش‌کده‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل شد. پس از پایان تحصیلات او به کار باستان‌شناسی مشغول شد. توللی به تصادف به سراغ رشته‌ی باستان‌شناسی رفت. او در دانش‌کده‌ی ادبیات ثبت‌نام کرده بود اما او را در رشته‌ی باستان‌شناسی پذیرفتند. توللی اما به باستان‌شناسی تنها به عنوان یک رشته‌ی تحصیلی نگاه نکرد بل‌که غرق در باستان‌شناسی شد و توانست در این زمینه‌ موفقیت‌هایی نیز کسب کند.
.
«در ژرفنای خاک سیه، باستان‌شناس
در جست‌وجوی مشعل تاریک مردگان
در آرزوی اخگر گرمی به گور سرد
خاکستر قرون را دهد به باد
تا از شکسته‌های یکی جام
یا گوشواره‌های یکی گوش
یا از دو چشم ِ جمجمه‌ای مات و بی‌نگاه
گیرد سراغ ِ راه
یرون کشد ز یاد ِ فراموشی ِ سیاه
افسانه ِ گذشت ِ جهان ِ گذشته را»
.
توللی تا مرداد ۱۳۳۲ رئیس اداره‌ی باستان‌شناسی استان فارس بود؛ پس از شهریور۱۳۲۰ وارد فعالیت‌های سیاسی شد و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات وابسته به حزب توده روی آورد. او مجموعه‌ای از #طنز_سیاسی با نام «التفاصیل» را منتشر ساخت. این فعالیت سیاسی تا ۲۸ مرداد طول کشید و پس از آن توللی دست از فعالیت سیاسی کشید و در کتاب‌خانه‌ی دانش‌گاه پهلوی شیراز به کار مشغول شد. توللی هم‌زمان با خلیل ملکی بنیان‌گذار نیروی سوم به انشعابیون پیوست و پس از جدایی از آن‌ها چنین سرود:
.
آن بت که به ما آیه تعظیم همی خواند
ازبتکده کندیم و فکندیم وشکستیم
خاموشی ما زاده بی بال وپری نیست
ما نیزاگر پای دهد صاحب دستیم
.
توللی پس از آشنایی با نیما یوشیج به #شعر_نو گرایش پیدا کرد و یکی از پیش روان سبک نو شعر فارسی شد. «پشیمانی» نخستین سروده‌ی توللی در سال ۱۳۱۹ شباهت بسیاری به «افسانه‌»‌ی نیما داشت. آن اندازه به نیما علاقه‌مند شد که یکی از دختران خود را که حاصل ازدواج خود با مهین توللی است را نیما نام گذاشت اما ده سال بعد با سرودن مجموعه‌ی «نافه» به نیما و پیروانش می‌تازد و آن‌ها را یاوه‌سرا خطاب می‌کند. او از نیما می‌بُرد و شیوه‌ی شعری خود را در مقابل نیما و دوست‌دارانش «نوپردازان راستین» می‌نامد. او پس از این معتقد می‌شود که باید #شعر با قافیه سرود و از سرودن اشعار بی‌وزن پرهیز می‌کند. بسیاری #توللی را از بنیان‌گذاران ِ #شعر_تغزلی در دوران معاصر می‌شناسند.
.
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/tUr02X

#پروفایل #فریدون_توللی #ادبیات

@Tavaana_TavaanaTech