حسن وداییپور، زندانی سیاسی محبوس در زندان وکیلآباد مشهد، در تماس تلفنی با دوستان خود اطلاع داد که چند هفته پیش برایش توبهنامه آوردند و گفتند درخواست عفو کن و او حاضر به امضای آن نشده و به جای آن نوشت «نیازی به عفو شما ندارم» او به عوامل اطلاعاتی گفت «زندان برای من شیرینتر از چیزی است که شما مرا به آن دعوت میکنید.»
آقای وداییپور گفت، روزی اجل این حکومت میرسد و اینها خواهند رفت، چون خیلی دارند ظلم میکنند. این حکومت حاکمیت اوباش است. این حکومت هیچ چیز ندارد و فقط رجز میخواند.
او در داخل زندان، برای فاطمه سپهری و برای نسرین ستوده و برخی دیگر از زندانیان و فعالان حقوق بشر، تابلوی معرق درست کرده است.
آقای حسن وداییپور، اهل شوش در استان خوزستان است، او علیرغم تایید پزشکان مبنی بر دارا بودن شرایط عدم تحمل کیفر به دلیل بیماری به ویژه دیسک کمر شدید، از دسترسی به خدمات درمانی و پزشکی محروم است.
این زندانی سیاسی، که از دی ماه ۱۳۹۰ در زندان به سر میبرد، در سال ۱۳۹۱ توسط شعبه اول دادگاه انقلاب دزفول به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی از طریق ارتباط با دول متخاصم به ۲۰ سال زندان محکوم شد و از آن زمان تاکنون بدون هرگونه مرخصی در زندان محبوس است.
این زندانی پس از بازداشت توسط اداره اطلاعات خوزستان و محکومیت در دادگاه انقلاب شوش ابتدا به زندان سبزوار و پس از مدتی به زندان وکیلآباد مشهد منتقل شد.
#حسن_ودایی_پور #زندان_وکیل_آباد_مشهد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای وداییپور گفت، روزی اجل این حکومت میرسد و اینها خواهند رفت، چون خیلی دارند ظلم میکنند. این حکومت حاکمیت اوباش است. این حکومت هیچ چیز ندارد و فقط رجز میخواند.
او در داخل زندان، برای فاطمه سپهری و برای نسرین ستوده و برخی دیگر از زندانیان و فعالان حقوق بشر، تابلوی معرق درست کرده است.
آقای حسن وداییپور، اهل شوش در استان خوزستان است، او علیرغم تایید پزشکان مبنی بر دارا بودن شرایط عدم تحمل کیفر به دلیل بیماری به ویژه دیسک کمر شدید، از دسترسی به خدمات درمانی و پزشکی محروم است.
این زندانی سیاسی، که از دی ماه ۱۳۹۰ در زندان به سر میبرد، در سال ۱۳۹۱ توسط شعبه اول دادگاه انقلاب دزفول به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی از طریق ارتباط با دول متخاصم به ۲۰ سال زندان محکوم شد و از آن زمان تاکنون بدون هرگونه مرخصی در زندان محبوس است.
این زندانی پس از بازداشت توسط اداره اطلاعات خوزستان و محکومیت در دادگاه انقلاب شوش ابتدا به زندان سبزوار و پس از مدتی به زندان وکیلآباد مشهد منتقل شد.
#حسن_ودایی_پور #زندان_وکیل_آباد_مشهد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دیکتاتوری جمهوری اسلامی با ترساندن زندانیان و خانوادههایشان سعی در سانسور اخبار بازداشتشدگان دارد.
در این میان هم بسیاری از خانوادههای بازداشتشدگان، به دلیل رعب و وحشتی که ماموران امنیتی برای آنها ایجاد کردهاند، از رسانهایکردن وضعیت فرد بازداشتشده، خودداری میکنند.
شهروندان توجه کنند که دستگیری اطرافیان خود را به رسانهها اطلاع دهند. رسانهایکردن در این شرایط بهترین و مفیدترین اقدامی است که میتوان انجام داد. اطلاعات مربوط به هویت فرد بازداشتشده، زمان و مکان بازداشت، نحوه بازداشت و نهاد بازداشتکننده اهمیت فوقالعادهای دارد. رسانهایکردن باعث میشود تا نهادهای امنیتی و قضائی با احتیاط بیشتری رفتار کنند.
به عبارتی دیگر، اطلاعرسانی درباره بازداشتشدگان در حقیقت هویتبخشی به آنهاست.
انتشار خبر بازداشت یا تحتفشاربودن زندانیان سبب ایجاد یک سپر حفاظتی برای آنان میشود و مسئولیت رسمی جان زندانی را متوجه دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی میکند.
اعمال فشار بر خانوادهها برای عدم اطلاعرسانی هم به همین دلیل است. چرا که پس از اطلاعرسانی افکار عمومی وارد مطالبهگری درباره فرد بازداشتی میشود.
به این توییت رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، دقت کنید.
سکوت نکنیم و نام زندانیان را فریاد بزنیم
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
در این میان هم بسیاری از خانوادههای بازداشتشدگان، به دلیل رعب و وحشتی که ماموران امنیتی برای آنها ایجاد کردهاند، از رسانهایکردن وضعیت فرد بازداشتشده، خودداری میکنند.
شهروندان توجه کنند که دستگیری اطرافیان خود را به رسانهها اطلاع دهند. رسانهایکردن در این شرایط بهترین و مفیدترین اقدامی است که میتوان انجام داد. اطلاعات مربوط به هویت فرد بازداشتشده، زمان و مکان بازداشت، نحوه بازداشت و نهاد بازداشتکننده اهمیت فوقالعادهای دارد. رسانهایکردن باعث میشود تا نهادهای امنیتی و قضائی با احتیاط بیشتری رفتار کنند.
به عبارتی دیگر، اطلاعرسانی درباره بازداشتشدگان در حقیقت هویتبخشی به آنهاست.
انتشار خبر بازداشت یا تحتفشاربودن زندانیان سبب ایجاد یک سپر حفاظتی برای آنان میشود و مسئولیت رسمی جان زندانی را متوجه دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی میکند.
اعمال فشار بر خانوادهها برای عدم اطلاعرسانی هم به همین دلیل است. چرا که پس از اطلاعرسانی افکار عمومی وارد مطالبهگری درباره فرد بازداشتی میشود.
به این توییت رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، دقت کنید.
سکوت نکنیم و نام زندانیان را فریاد بزنیم
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
فوری:
تصمیمات کودکانه و کوتهبینانه یا آزار سیستماتیک زندانیان؛
تصاحب واحد چهار زندان قزلحصار توسط زندان مرکزی کرج و جابهجایی اجباری ۱۷۰۰ زندانی
بنا بر اطلاع منابع نزدیک به خانوادههای زندانیان سیاسی واحد چهار زندان قزلحصار، در روزهای اخیر و با فشار مقامات سازمان زندانهای استان البرز، مقامات ارشد سازمان زندانها در اقدامی عجیب و قابل تأمل و با وجود تراکم بالای زندانی در زندان قزلحصار، موافقت کردهاند که با تخریب دیوار حائل بین زندان مرکزی کرج با زندان قزلحصار، واحد چهار زندان قزلحصار را که محل نگهداری حدود ۱۲۰۰ زندانی شاغل در کارخانجات این زندان، حدود ۵۰۰ زندانی تبعه افغانستان در سالن ۱۹ و ۱۴ زندانی سیاسی در سالن ۲۱/۲ است، را با تخیله اجباری زندانیان آن و جابجایی آنها، به زندان مرکزی کرج اختصاص دهند.
اتخاذ این تصمیم در شرایطی است که پیشتر و در تابستان سال گذشته، در تصمیم خلقالساعه دیگری با تعطیلی ناگهانی زندان رجاییشهر، بیش از ۱۲۰۰ زندانی این زندانی به واحد سه زندان قزلحصار منتقل شدند. و این زندان از یک زندان اختصاصی برای محکومان موادمخدر استان تهران تبدیل به زندانی شد که انواعی از زندانیان با اتهامات گوناگون چون قتل، مواد مخدر تا زندانیان سیاسی و عقیدتی را در خود جای داده است.
به گفته خانواده یکی از زندانیان سیاسی زندان قزلحصار که با وی گفتگو کردیم؛ «حجم بالای زندانیان با ادغام زندان رجائیشهر در زندان قزلحصار و سپس انتقال بیش از هزار زندانی موادمخدر از زندان کرج به واحد یک زندان قزلحصار، کار را به جائی رسانده بود که تا چند ماه پیش بسیاری از زندانیان محلی برای خواب و زندگی نداشته و در اصطلاح زندان « کریدور خواب» شده بودند، یعنی با انداختن یک پتوی نازک بر روی موزائیکهای کریدورهای عمومی سالنها که محل رفتوآمد زندانیان است، دوره حبسشان را در شرایطی فلاکتبار میگذراندند.
این منبع موثق با اشاره به اینکه طی چند ماه گذشته مسولان زندان قزلحصار و و واحد چهار این زندان با کمک خود زندانیان تغییرات و تعمیرات عمدهای در واحد چهار انجام داده بودند و شرایط حداقلی را برای زیست انسانی در این واحد به وجود آورده بودند و در چنین شرایطی مقامات ارشد سازمان زندانها به دلیل ارتباطات مدیرکل زندانهای استان البرز با مقامات بالای حکومت، تسلیم خواسته غیرعقلانی وی شده و با توجه به اختصاص واحد سه قزلحصار به زندان رجایی شهر در سال گذشته و تصمیم بر واگذاری واحد چهار آن به زندان مرکزی کرج، در عمل بر آنند که سه زندان را در یک زندان جای دهند! تصمیم مدیریتی غلطی که مشخص نیست از سر بیتدبیری و تحت فشار لابی قویتر مدیران زندان استان البرز اتخاذ شده یا موضوع «آزار سیستماتیک زندانیان» پشت آن قرار دارد.
در گفتگویی که با خانواده یکی از زندانیان سیاسی واحد چهار زندان قزلحصار داشتیم، وی به جو ملتهب این واحد پس از انتشار این خبر و احتمال جابجایی زندانیان اشاره کرده و تاکید کرد:« علاوه بر ۱۴ زندانی سیاسی که کمتر از ۱۵ ماه پیش به این واحد منتقل شدند، حدود ۱۷۰۰ زندانی این واحد که با اتهامات مواد مخدر بین سه تا بیش از بیست سال را در زندان هستند، عموما حدود ۱۶ ماه پیش از واحد سه به این واحد منتقل شدهاند و این جابجاییهای مکرر صدمات جدی روحی و روانی را به زندانیان وارد کرده و نوعی آزار و اذیت آنها به حساب میآید، و مسولان دخیل در این تصمیمگیری گوئی دقت ندارند که این اعداد روی کاغذ صرفا عدد نیستند و هر کدام یک زندگی و یک خانواده هستند که در شرایط وخیم اقتصادی اینروزها با دهها و صدها مشکل دست به گریبانند.»
به گفته این منبع زندان مرکزی کرج در شرایطی تلاش دارد که ساختمانهای زندان دیگری را در مجاورت خود تصاحب کند که مقامات مسول این زندان هماکنون چندین هکتار زمین در محوطه وسیع آن در اختیار دارد، که میتوانند از آنها برای ساخت سالنهای جدید و استاندارد استفاده کنند، و مقامات ارشد سازمان زندانها به جای بهرهبرداری از راهکارهای کوتاه مدتی مانند پیشنهاد عفو زندانیانی که مدت مشخصی از حبسشان را گذراندهاند( پیشنهادی که در صورت تأیید توسط قوه قضاییه بیش از نیمی از جمعیت زندانیان را آزاد و به آغوش خانواده برمیگرداند و تراکم زندانیان در زندان را به حداقل میرساند)؛ و یا پیشنهاد بلند مدتی چون ساخت سالنهای استاندارد و نو در محوطههای وسیع زندان مرکزی کرج، به دنبال حل مقطعی مشکل تراکم جمعیت زندانیان با تصاحب ساختمانهای زندان قزلحصار هستند،آن هم در شرایطی که خود زندان قزلحصار به عنوان زندان اصلی موادمخدر استان تهران به شدت از کمبود فضا و تراکم شدید زندانیان رنج میبرد.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/2n2swtbt
#زندان_قزلحصار #زندان_رجایی_شهر #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تصمیمات کودکانه و کوتهبینانه یا آزار سیستماتیک زندانیان؛
تصاحب واحد چهار زندان قزلحصار توسط زندان مرکزی کرج و جابهجایی اجباری ۱۷۰۰ زندانی
بنا بر اطلاع منابع نزدیک به خانوادههای زندانیان سیاسی واحد چهار زندان قزلحصار، در روزهای اخیر و با فشار مقامات سازمان زندانهای استان البرز، مقامات ارشد سازمان زندانها در اقدامی عجیب و قابل تأمل و با وجود تراکم بالای زندانی در زندان قزلحصار، موافقت کردهاند که با تخریب دیوار حائل بین زندان مرکزی کرج با زندان قزلحصار، واحد چهار زندان قزلحصار را که محل نگهداری حدود ۱۲۰۰ زندانی شاغل در کارخانجات این زندان، حدود ۵۰۰ زندانی تبعه افغانستان در سالن ۱۹ و ۱۴ زندانی سیاسی در سالن ۲۱/۲ است، را با تخیله اجباری زندانیان آن و جابجایی آنها، به زندان مرکزی کرج اختصاص دهند.
اتخاذ این تصمیم در شرایطی است که پیشتر و در تابستان سال گذشته، در تصمیم خلقالساعه دیگری با تعطیلی ناگهانی زندان رجاییشهر، بیش از ۱۲۰۰ زندانی این زندانی به واحد سه زندان قزلحصار منتقل شدند. و این زندان از یک زندان اختصاصی برای محکومان موادمخدر استان تهران تبدیل به زندانی شد که انواعی از زندانیان با اتهامات گوناگون چون قتل، مواد مخدر تا زندانیان سیاسی و عقیدتی را در خود جای داده است.
به گفته خانواده یکی از زندانیان سیاسی زندان قزلحصار که با وی گفتگو کردیم؛ «حجم بالای زندانیان با ادغام زندان رجائیشهر در زندان قزلحصار و سپس انتقال بیش از هزار زندانی موادمخدر از زندان کرج به واحد یک زندان قزلحصار، کار را به جائی رسانده بود که تا چند ماه پیش بسیاری از زندانیان محلی برای خواب و زندگی نداشته و در اصطلاح زندان « کریدور خواب» شده بودند، یعنی با انداختن یک پتوی نازک بر روی موزائیکهای کریدورهای عمومی سالنها که محل رفتوآمد زندانیان است، دوره حبسشان را در شرایطی فلاکتبار میگذراندند.
این منبع موثق با اشاره به اینکه طی چند ماه گذشته مسولان زندان قزلحصار و و واحد چهار این زندان با کمک خود زندانیان تغییرات و تعمیرات عمدهای در واحد چهار انجام داده بودند و شرایط حداقلی را برای زیست انسانی در این واحد به وجود آورده بودند و در چنین شرایطی مقامات ارشد سازمان زندانها به دلیل ارتباطات مدیرکل زندانهای استان البرز با مقامات بالای حکومت، تسلیم خواسته غیرعقلانی وی شده و با توجه به اختصاص واحد سه قزلحصار به زندان رجایی شهر در سال گذشته و تصمیم بر واگذاری واحد چهار آن به زندان مرکزی کرج، در عمل بر آنند که سه زندان را در یک زندان جای دهند! تصمیم مدیریتی غلطی که مشخص نیست از سر بیتدبیری و تحت فشار لابی قویتر مدیران زندان استان البرز اتخاذ شده یا موضوع «آزار سیستماتیک زندانیان» پشت آن قرار دارد.
در گفتگویی که با خانواده یکی از زندانیان سیاسی واحد چهار زندان قزلحصار داشتیم، وی به جو ملتهب این واحد پس از انتشار این خبر و احتمال جابجایی زندانیان اشاره کرده و تاکید کرد:« علاوه بر ۱۴ زندانی سیاسی که کمتر از ۱۵ ماه پیش به این واحد منتقل شدند، حدود ۱۷۰۰ زندانی این واحد که با اتهامات مواد مخدر بین سه تا بیش از بیست سال را در زندان هستند، عموما حدود ۱۶ ماه پیش از واحد سه به این واحد منتقل شدهاند و این جابجاییهای مکرر صدمات جدی روحی و روانی را به زندانیان وارد کرده و نوعی آزار و اذیت آنها به حساب میآید، و مسولان دخیل در این تصمیمگیری گوئی دقت ندارند که این اعداد روی کاغذ صرفا عدد نیستند و هر کدام یک زندگی و یک خانواده هستند که در شرایط وخیم اقتصادی اینروزها با دهها و صدها مشکل دست به گریبانند.»
به گفته این منبع زندان مرکزی کرج در شرایطی تلاش دارد که ساختمانهای زندان دیگری را در مجاورت خود تصاحب کند که مقامات مسول این زندان هماکنون چندین هکتار زمین در محوطه وسیع آن در اختیار دارد، که میتوانند از آنها برای ساخت سالنهای جدید و استاندارد استفاده کنند، و مقامات ارشد سازمان زندانها به جای بهرهبرداری از راهکارهای کوتاه مدتی مانند پیشنهاد عفو زندانیانی که مدت مشخصی از حبسشان را گذراندهاند( پیشنهادی که در صورت تأیید توسط قوه قضاییه بیش از نیمی از جمعیت زندانیان را آزاد و به آغوش خانواده برمیگرداند و تراکم زندانیان در زندان را به حداقل میرساند)؛ و یا پیشنهاد بلند مدتی چون ساخت سالنهای استاندارد و نو در محوطههای وسیع زندان مرکزی کرج، به دنبال حل مقطعی مشکل تراکم جمعیت زندانیان با تصاحب ساختمانهای زندان قزلحصار هستند،آن هم در شرایطی که خود زندان قزلحصار به عنوان زندان اصلی موادمخدر استان تهران به شدت از کمبود فضا و تراکم شدید زندانیان رنج میبرد.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/2n2swtbt
#زندان_قزلحصار #زندان_رجایی_شهر #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وضعیت نگرانکننده شیدای همدانی در زندان و خطر جانی
شیدای همدانی، زندانی سیاسی، به بند ۹ زندان زاهدان که بند فوق امنیتی و بسیار خطرناک است، منتقل شده و در بیخبری کامل به سر میبرد. بنا بر گزارشها، او در اعتراض به این انتقال، دست به اعتصاب خشک زده است و جانش به طور جدی در خطر است.
شیدای همدانی پیشتر در شعری طولانی شرایط این بند امنیتی را چنین توصیف کرده بود:
یک بند ۹، زیر ِ زمین، با ۲۸ پله
چل سال میمانَد در اینجا، عمر یک چله
اینجا طناب دارها پیوسته میرقصند
زندانیان هم با طناب، آهسته میرقصند
اینجا فقط خون است و مرگ و گریه و زاری
مُردند بسیاری، فقط با جُرم بیداری
اینجا اگر گویی «چرا»، زنجیر میگردی
با اینهمه نابخردان، درگیر میگردی
بر میلهها یک شب مرا اینجا، جُدا بستند
پای مرا زنجیر بر دست خدا بستند
بی جُرم و بی تقصیر، در قعر قرنطینه
زنجیر بر دست و دل و پا و سر و سینه
گر بر سر و پایم زنید ای ناکسان، تیشه
محکم شود ریشه درون خاک اندیشه
شلاق اگر هر لحظه بنوازند بر جانم
به خون سرخ لالهها ساکت نمیمانم
شیری که میغُرّد درون خیل کفتاران
میریزد از تیغ کلامش خون، چنان باران
پس فاش میگویم هر آنچه راز پنهان است
زیرا برای من هدف، بالاتر از جان است
اینجا تمام ماهها خونین چو آبان است
آری در اینجا جان، بهایش کمتر از نان است
اینجا نه آمریکا، نه هند و ازبکستان است
زندان خونین بلوچستان و سیستان است
در این جهنم که خدا از آن، گریزان است
«شیدای» شاعر، سالها تبعید و زندان است
این زندانی سیاسی از بیماریهای داخلی، مشکلات کمر و زانو رنج میبرد و وضعیت جسمانیاش وخیم است. انتقال او به چنین شرایط غیرانسانی و خطرناکی، نگرانیهای شدیدی در میان دوستانش برانگیخته است.
پیشتر خبر داده بودیم که پس از انتشار شعرهای اخیر شیدای همدانی به ویژه پس از شب یلدا، او را به انفرادی بردهاند.
شیدای همدانی اصولا نباید در زندان باشد، چه برسد در زندان در تبعید، در زاهدان و در بند فوق امنیتی!
#شیدای_همدانی #زندان_زاهدان
#حقوق_بشر
#زندانیان_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شیدای همدانی، زندانی سیاسی، به بند ۹ زندان زاهدان که بند فوق امنیتی و بسیار خطرناک است، منتقل شده و در بیخبری کامل به سر میبرد. بنا بر گزارشها، او در اعتراض به این انتقال، دست به اعتصاب خشک زده است و جانش به طور جدی در خطر است.
شیدای همدانی پیشتر در شعری طولانی شرایط این بند امنیتی را چنین توصیف کرده بود:
یک بند ۹، زیر ِ زمین، با ۲۸ پله
چل سال میمانَد در اینجا، عمر یک چله
اینجا طناب دارها پیوسته میرقصند
زندانیان هم با طناب، آهسته میرقصند
اینجا فقط خون است و مرگ و گریه و زاری
مُردند بسیاری، فقط با جُرم بیداری
اینجا اگر گویی «چرا»، زنجیر میگردی
با اینهمه نابخردان، درگیر میگردی
بر میلهها یک شب مرا اینجا، جُدا بستند
پای مرا زنجیر بر دست خدا بستند
بی جُرم و بی تقصیر، در قعر قرنطینه
زنجیر بر دست و دل و پا و سر و سینه
گر بر سر و پایم زنید ای ناکسان، تیشه
محکم شود ریشه درون خاک اندیشه
شلاق اگر هر لحظه بنوازند بر جانم
به خون سرخ لالهها ساکت نمیمانم
شیری که میغُرّد درون خیل کفتاران
میریزد از تیغ کلامش خون، چنان باران
پس فاش میگویم هر آنچه راز پنهان است
زیرا برای من هدف، بالاتر از جان است
اینجا تمام ماهها خونین چو آبان است
آری در اینجا جان، بهایش کمتر از نان است
اینجا نه آمریکا، نه هند و ازبکستان است
زندان خونین بلوچستان و سیستان است
در این جهنم که خدا از آن، گریزان است
«شیدای» شاعر، سالها تبعید و زندان است
این زندانی سیاسی از بیماریهای داخلی، مشکلات کمر و زانو رنج میبرد و وضعیت جسمانیاش وخیم است. انتقال او به چنین شرایط غیرانسانی و خطرناکی، نگرانیهای شدیدی در میان دوستانش برانگیخته است.
پیشتر خبر داده بودیم که پس از انتشار شعرهای اخیر شیدای همدانی به ویژه پس از شب یلدا، او را به انفرادی بردهاند.
شیدای همدانی اصولا نباید در زندان باشد، چه برسد در زندان در تبعید، در زاهدان و در بند فوق امنیتی!
#شیدای_همدانی #زندان_زاهدان
#حقوق_بشر
#زندانیان_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زهره دادرس، فعال حقوق زنان، که به تازگی به ۹ روز مرخصی از زندان لاکان رشت، اعزام شده ، متنی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده و حال و هوای روز منتهی به مرخصیاش را شرح داده است.
این متن به شرح زیر است:
«صبح از خواب پامیشی، چای رو داخل فلاسک میریزی.
"صبح بخیر، آمار"
برمیگردی و سفره صبحونه رو پهن میکنی، به خودت یادآوری میکنی که شستن سرویس امروز با تو هست و حواست پیش این هم هست که فرصت کوتاه هواخوری و بدمینتون بازیکردن با شریفه رو هم از دست ندی. با هم میدوییم و بازی میکنیم و به هوا میپریم و میخندیم و شعر میخونیم. نمیگذاریم حال خوب این لحظات رو، فکر و خیالهای همیشه و دیوارها و سیمهای خاردار و بوی بد زباله خراب کنه. وقت، وقتِ کلکل با دوتا عزیزایی هست که فردا امتحان ریاضی دارند. نمونه سوالها روی تخت و اصرار برای حلشون همچنان بیفایده ست. فقط صدای خندههای این دو تا وروجک فضای اتاق رو پر کرده. شرط میبندیم که اگر امروز مرخص نشم، از ساعت پنج تا نه شب "فقط درس درس درس".(همهش به خودت میگی کاش امروز مرخص نشی.. درسته با هم درسها رو خوندیم ولی کاش برای امتحان فرداشون باشی) این یکی دخترمون هم که ان اوایل، نمیدوست بافتن یعنی چی و قلاب و دو میل چه فرقی دارند، حالا از ماها جلو زده و اولین عروسکش رو بافته و شریفه داره براش چشم و مو میدوزه. کار دست این زنها، عجیب خوشگل شده! نگهبان اسمت رو صدا میکنه برای مرخصی. ماریا اولین رفیقیه که میاد و محکم بغلت میکنه که بالاخره رفتی، بچهها خوشحال که شرط درسخوندن عصر رو باختم و کلکل همچنان ادامه داره. شریفه رو محکم در آغوش میگیرم(شریفه شریفه! تو باید خیلی زودتر از اینها ازین در میرفتی بیرون، کسی این ظلم آشکار رو آیا میبینه؟ روزهایی از #شریفه_محمدی دریغ شده که میتونست بهترین روزهای زندگی او همراه خونواده و دوستانش باشه. این بازی با عمر و جنگ با زندگی، پس کی تموم میشه؟) دیشب با بچههای اتاق قرار گذاشته بودیم که با بگو و بخند خداحافظی کنیم، چون همه میدونستیم که این مرخصی کوتاه خواهد بود. با هم گفتیم اگه رفتنی شدم جلو نگهبانی؛ شبیه جوک گلابیا که براشون تعریف کرده بودم، همو گلابی صدا کنیم و دست تکون بدیم و بلند بخندیم؛ همین کار رو هم کردیم:)
حالا در اتاق تاریک، به صفحه گوشیای که ماههاست در دستانم نداشتهام، خیرهشدهام و به ساعتها و ثانیههایی از امروز که در زندان ادامه پیدا نکرد فکر میکنم. آنجا چراغها همیشه روشن است و بخشی از وجودم پیش دوستانم به امانت مانده. زن باشی و اهل زندگی، حتی اگر آزادی.ات را بگیرند، باز میتوانی مشتاقانه راوی زندگی باشی. زندگی در اسارت.
برگه وضعیت زندانی به روز شده: محکومیت: ۹سال و۶ماه و۲روز اجرایی: ۶سال و۱روز گذرانده شده: ۲۱۸روز و حالا ۹روز مرخصی»
#زهره_دادرس #زندان_لاکان_رشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این متن به شرح زیر است:
«صبح از خواب پامیشی، چای رو داخل فلاسک میریزی.
"صبح بخیر، آمار"
برمیگردی و سفره صبحونه رو پهن میکنی، به خودت یادآوری میکنی که شستن سرویس امروز با تو هست و حواست پیش این هم هست که فرصت کوتاه هواخوری و بدمینتون بازیکردن با شریفه رو هم از دست ندی. با هم میدوییم و بازی میکنیم و به هوا میپریم و میخندیم و شعر میخونیم. نمیگذاریم حال خوب این لحظات رو، فکر و خیالهای همیشه و دیوارها و سیمهای خاردار و بوی بد زباله خراب کنه. وقت، وقتِ کلکل با دوتا عزیزایی هست که فردا امتحان ریاضی دارند. نمونه سوالها روی تخت و اصرار برای حلشون همچنان بیفایده ست. فقط صدای خندههای این دو تا وروجک فضای اتاق رو پر کرده. شرط میبندیم که اگر امروز مرخص نشم، از ساعت پنج تا نه شب "فقط درس درس درس".(همهش به خودت میگی کاش امروز مرخص نشی.. درسته با هم درسها رو خوندیم ولی کاش برای امتحان فرداشون باشی) این یکی دخترمون هم که ان اوایل، نمیدوست بافتن یعنی چی و قلاب و دو میل چه فرقی دارند، حالا از ماها جلو زده و اولین عروسکش رو بافته و شریفه داره براش چشم و مو میدوزه. کار دست این زنها، عجیب خوشگل شده! نگهبان اسمت رو صدا میکنه برای مرخصی. ماریا اولین رفیقیه که میاد و محکم بغلت میکنه که بالاخره رفتی، بچهها خوشحال که شرط درسخوندن عصر رو باختم و کلکل همچنان ادامه داره. شریفه رو محکم در آغوش میگیرم(شریفه شریفه! تو باید خیلی زودتر از اینها ازین در میرفتی بیرون، کسی این ظلم آشکار رو آیا میبینه؟ روزهایی از #شریفه_محمدی دریغ شده که میتونست بهترین روزهای زندگی او همراه خونواده و دوستانش باشه. این بازی با عمر و جنگ با زندگی، پس کی تموم میشه؟) دیشب با بچههای اتاق قرار گذاشته بودیم که با بگو و بخند خداحافظی کنیم، چون همه میدونستیم که این مرخصی کوتاه خواهد بود. با هم گفتیم اگه رفتنی شدم جلو نگهبانی؛ شبیه جوک گلابیا که براشون تعریف کرده بودم، همو گلابی صدا کنیم و دست تکون بدیم و بلند بخندیم؛ همین کار رو هم کردیم:)
حالا در اتاق تاریک، به صفحه گوشیای که ماههاست در دستانم نداشتهام، خیرهشدهام و به ساعتها و ثانیههایی از امروز که در زندان ادامه پیدا نکرد فکر میکنم. آنجا چراغها همیشه روشن است و بخشی از وجودم پیش دوستانم به امانت مانده. زن باشی و اهل زندگی، حتی اگر آزادی.ات را بگیرند، باز میتوانی مشتاقانه راوی زندگی باشی. زندگی در اسارت.
برگه وضعیت زندانی به روز شده: محکومیت: ۹سال و۶ماه و۲روز اجرایی: ۶سال و۱روز گذرانده شده: ۲۱۸روز و حالا ۹روز مرخصی»
#زهره_دادرس #زندان_لاکان_رشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بازنشر
از پشت میلههای زندان، ۱: به عنوان شاهد برای شما مینویسم
«شبی که مامورین جمهوری اسلامی با بیتفاوتی دستان کوچک سارا دخترک سه و سال و نیمهام را از دور گردنم جدا کردند و او را از آغوشم بیرون کشیدند، شبی که مرا بازداشت و روانه زندان کردند. قدکشیدن سارا را از پشت کابین ملاقات نظاره کردم و روی سکوی سنگی کابین ملاقات چوب خط کشیدم بزرگ شد.»
این بخشی از نامه مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی، است به دخترش سارا در سالروز تولد ۱۳سالگیاش.
مریم اکبریمنفرد از سال ۱۳۸۸ بدون حتی یک روز مرخصی محبوس است.
در این ویدیو اجرا و روایت زیبا شیرازی، خواننده و ترانهسرا، را میبینید که بر اساس دو نامهای است که مریم اکبریمنفرد در دوران حبسش نوشته است.
سایت:
https://tavaana.org/from-prison-1-maryam-akbarimonfared/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=xBZNbAjqO9Y&t=1s
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/8oqz1srbqkdf
کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id655541623?country=us
#یاری_مدنی_توانا
#مریم_اکبری_منفرد
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
از پشت میلههای زندان، ۱: به عنوان شاهد برای شما مینویسم
«شبی که مامورین جمهوری اسلامی با بیتفاوتی دستان کوچک سارا دخترک سه و سال و نیمهام را از دور گردنم جدا کردند و او را از آغوشم بیرون کشیدند، شبی که مرا بازداشت و روانه زندان کردند. قدکشیدن سارا را از پشت کابین ملاقات نظاره کردم و روی سکوی سنگی کابین ملاقات چوب خط کشیدم بزرگ شد.»
این بخشی از نامه مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی، است به دخترش سارا در سالروز تولد ۱۳سالگیاش.
مریم اکبریمنفرد از سال ۱۳۸۸ بدون حتی یک روز مرخصی محبوس است.
در این ویدیو اجرا و روایت زیبا شیرازی، خواننده و ترانهسرا، را میبینید که بر اساس دو نامهای است که مریم اکبریمنفرد در دوران حبسش نوشته است.
سایت:
https://tavaana.org/from-prison-1-maryam-akbarimonfared/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=xBZNbAjqO9Y&t=1s
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/8oqz1srbqkdf
کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id655541623?country=us
#یاری_مدنی_توانا
#مریم_اکبری_منفرد
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دقایقی پیش سروناز احمدی، مترجم، فعال حقوق کودکان و روزنامهنگار، از زندان اوین آزاد شد.
سروناز را آبان ۱۴۰۱ در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» بازداشت کرده بودند همسر ایشان کامیار فکور هم همان زمان بازداشت شده بود.
دادگاه انقلاب تهران سروناز احمدی را به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به سه سال و شش ماه حبس محکوم کرده بود.
همان زمان این فعال حقوق کودکان در حساب اینستاگرام خود نوشته بود: «میارزید.
به احساس تعلق یه جمع بزرگ قدرتمند که در تلاشه سرنوشتش رو دست خودش بگیره میارزه.»
صدای زندانیان باشیم
به امید آزادی تمامی زندانی سیاسی و به امید روز دادخواهی
#سروناز_احمدی
#زندان
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سروناز را آبان ۱۴۰۱ در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» بازداشت کرده بودند همسر ایشان کامیار فکور هم همان زمان بازداشت شده بود.
دادگاه انقلاب تهران سروناز احمدی را به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به سه سال و شش ماه حبس محکوم کرده بود.
همان زمان این فعال حقوق کودکان در حساب اینستاگرام خود نوشته بود: «میارزید.
به احساس تعلق یه جمع بزرگ قدرتمند که در تلاشه سرنوشتش رو دست خودش بگیره میارزه.»
صدای زندانیان باشیم
به امید آزادی تمامی زندانی سیاسی و به امید روز دادخواهی
#سروناز_احمدی
#زندان
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زهره دادرس، فعال حقوق زنان، که چند روز است از زندان لاکان رشت به مرخصی اعزام شده است، روایتی از یک زندانی نوشته که چند سال تجربه ملاقات حضوری با اعضای خانوادهاش نداشته:
«صبح پنجشنبه است. ماریا، یار این روزهای ما در اتاق کانون، زودتر از همه از خواب بیدار شده، کمی به خودش رسیده و منتظر که اسمش را برای اولین ملاقات حضوری خانواده، بعد از چهار سال حبس بدون مرخصی، صدا کنند. همینطور که جلوی آینه کوچک اتاق ایستاده، برایش میخوانم: "وقتی میای قشنگترین پیرهنت رو تنت کن تاج سر سروریرو سرت کن..." و میخندیم. ماریا را صدا میکنند و ما هم ذوقزده او را بدرقه میکنیم. دقایقی میگذرد و ماریا به اتاق برمیگردد. از ملاقات و احوال خانوادهاش میپرسیم. قربان صدقه مادرش میرود که در همین چند دقیقه، چشمها، ابروها و پیشانیاو را بوسهباران کرده بود. با جزئیات از دختر ۸ سالهاش میگوید که چه لباس قشنگی پوشیده و اینکه چقدر بزرگ شده است. به برچسب کیتیای روی انگشتش اشاره میکند که دخترش برایش چسبانده بود. خجالت میکشد اما میپرسیم و گفت همسرش را بعد از چهارسال بالاخره در آغوش گرفته، دست به دست هم کنار دخترشان نشستهاند و گپ زدند و چقدر دخترش از دیدن این صحنه خوشحال شده بود. ما که پیش از ماریا چندبار به ملاقات حضوری رفته بودیم، به او گفتیم: "دیدی چقدر خوب بود! پس چرا این چهار_پنج سال درخواست ندادی؟!" ماریا پاسخ میدهد که " قبل از شما اینجا کسی ملاقات حضوری نداشت ما اصلا نمیدونستیم که میشه چنین درخواستی هم داد." پاسخ ماریا، با واقعیت #زندان_لاکان مطابقت دارد. در حالی که بسیاری از زندانهای ایران، سالن ملاقات دارند و زندانیها به طور متناوب میتوانند خانوادههای خودشان را به صورت حضوری ملاقات کنند، در زندان لاکان از این دست ملاقاتها خبری نیست. زندان لاکان سالنی برای ملاقات حضوری ندارد. در اولین ملاقات حضوری ما، مسئولان زندان، اتاقک نگهبانی آقایان در محل ورودی مجموعه را در نظر گرفتهبودند. اتاقی که در آن خبری از میز و صندلیهای دور هم نیست و چندین نگهبان مشغول کار هستند و سربازهایی هم برای تحویل کلید و... هر از چندی میآیند و پا میکوبند و میروند. فضای سنگینی که صحبت کردن با عزیزان هم در آن سخت بود چه برسد به بغل کردن و بوسیدن آنها... از ملاقات دوم و بنا به درخواست خودمان، به اتاق ملاقات کابینی رفتیم. آنجا هم خبری از وسایل گرمایشی نیست ولی چند صندلی هست که دور هم بگذاریم و در حضور نگهبان زن دمادم نفسی تازه کنیم و دم به دم دل بدهیم... پ.ن: در زندان لاکان، هیچ اتاق مشخصی برای دیدار با وکلا هم در نظر گرفته نشده است. وکلای دوستان ما هم که از تهران آمده بودند، موکلانشان را در همان اتاق نگهبانی ملاقات کردند و چنین وضعیتی برایشان بهتآور بود.»
#زهره_دادرس #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«صبح پنجشنبه است. ماریا، یار این روزهای ما در اتاق کانون، زودتر از همه از خواب بیدار شده، کمی به خودش رسیده و منتظر که اسمش را برای اولین ملاقات حضوری خانواده، بعد از چهار سال حبس بدون مرخصی، صدا کنند. همینطور که جلوی آینه کوچک اتاق ایستاده، برایش میخوانم: "وقتی میای قشنگترین پیرهنت رو تنت کن تاج سر سروریرو سرت کن..." و میخندیم. ماریا را صدا میکنند و ما هم ذوقزده او را بدرقه میکنیم. دقایقی میگذرد و ماریا به اتاق برمیگردد. از ملاقات و احوال خانوادهاش میپرسیم. قربان صدقه مادرش میرود که در همین چند دقیقه، چشمها، ابروها و پیشانیاو را بوسهباران کرده بود. با جزئیات از دختر ۸ سالهاش میگوید که چه لباس قشنگی پوشیده و اینکه چقدر بزرگ شده است. به برچسب کیتیای روی انگشتش اشاره میکند که دخترش برایش چسبانده بود. خجالت میکشد اما میپرسیم و گفت همسرش را بعد از چهارسال بالاخره در آغوش گرفته، دست به دست هم کنار دخترشان نشستهاند و گپ زدند و چقدر دخترش از دیدن این صحنه خوشحال شده بود. ما که پیش از ماریا چندبار به ملاقات حضوری رفته بودیم، به او گفتیم: "دیدی چقدر خوب بود! پس چرا این چهار_پنج سال درخواست ندادی؟!" ماریا پاسخ میدهد که " قبل از شما اینجا کسی ملاقات حضوری نداشت ما اصلا نمیدونستیم که میشه چنین درخواستی هم داد." پاسخ ماریا، با واقعیت #زندان_لاکان مطابقت دارد. در حالی که بسیاری از زندانهای ایران، سالن ملاقات دارند و زندانیها به طور متناوب میتوانند خانوادههای خودشان را به صورت حضوری ملاقات کنند، در زندان لاکان از این دست ملاقاتها خبری نیست. زندان لاکان سالنی برای ملاقات حضوری ندارد. در اولین ملاقات حضوری ما، مسئولان زندان، اتاقک نگهبانی آقایان در محل ورودی مجموعه را در نظر گرفتهبودند. اتاقی که در آن خبری از میز و صندلیهای دور هم نیست و چندین نگهبان مشغول کار هستند و سربازهایی هم برای تحویل کلید و... هر از چندی میآیند و پا میکوبند و میروند. فضای سنگینی که صحبت کردن با عزیزان هم در آن سخت بود چه برسد به بغل کردن و بوسیدن آنها... از ملاقات دوم و بنا به درخواست خودمان، به اتاق ملاقات کابینی رفتیم. آنجا هم خبری از وسایل گرمایشی نیست ولی چند صندلی هست که دور هم بگذاریم و در حضور نگهبان زن دمادم نفسی تازه کنیم و دم به دم دل بدهیم... پ.ن: در زندان لاکان، هیچ اتاق مشخصی برای دیدار با وکلا هم در نظر گرفته نشده است. وکلای دوستان ما هم که از تهران آمده بودند، موکلانشان را در همان اتاق نگهبانی ملاقات کردند و چنین وضعیتی برایشان بهتآور بود.»
#زهره_دادرس #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پروندهسازیهای متعدد اداره اطلاعات رشت علیه تینا دلجو و بازگشت او به زندان لاکان رشت
تینا دلجو فعال مدنی ساکن رشت که پیشتر از بابت اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعریزی و گذران حبس با پابند الکترونیکی محکوم شده بود، با دو پروندهسازی دیگر و یورش ماموران امنیتی در منزل خود مواجه شد.
او در حال گذران دوران محکومیت ۱ سال حبس (۹ ماه اجرایی) با پابند الکترونیکی بود که با پرونده جدیدی با اتهام «نشر اکاذیب» به ۷ ماه حبس دیگر محکوم شد. پس از معرفی به زندان و لاکان و گذران مرخصی یک ماهه، هفتهی گذشته پنجشنبه ۶ دیماه، ماموران اداره اطلاعات رشت به منزل وی یورش بردند. ماموران با ارائهی حکم قضایی تمامی وسایل الکترونیکی او را ضبط کردند.
این ضبط در پی تشکیل یک پرونده قضایی جدید است.
تینا دلجو صبح امروز ۱۲ دیماه، جهت تحمل حکم ۷ ماه حبس پیشین، خود را به زندان لاکان رشت معرفی کرد. این درحالی است که هنوز از جزئیات پروندهسازی جدید اطلاعات و ضبط وسایل الکترونیکی وی اطلاعی در دست نیست.
#زن_زندگى_آزادى #زندان_لاکان #تینا_دلجو
#اعتراضات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تینا دلجو فعال مدنی ساکن رشت که پیشتر از بابت اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعریزی و گذران حبس با پابند الکترونیکی محکوم شده بود، با دو پروندهسازی دیگر و یورش ماموران امنیتی در منزل خود مواجه شد.
او در حال گذران دوران محکومیت ۱ سال حبس (۹ ماه اجرایی) با پابند الکترونیکی بود که با پرونده جدیدی با اتهام «نشر اکاذیب» به ۷ ماه حبس دیگر محکوم شد. پس از معرفی به زندان و لاکان و گذران مرخصی یک ماهه، هفتهی گذشته پنجشنبه ۶ دیماه، ماموران اداره اطلاعات رشت به منزل وی یورش بردند. ماموران با ارائهی حکم قضایی تمامی وسایل الکترونیکی او را ضبط کردند.
این ضبط در پی تشکیل یک پرونده قضایی جدید است.
تینا دلجو صبح امروز ۱۲ دیماه، جهت تحمل حکم ۷ ماه حبس پیشین، خود را به زندان لاکان رشت معرفی کرد. این درحالی است که هنوز از جزئیات پروندهسازی جدید اطلاعات و ضبط وسایل الکترونیکی وی اطلاعی در دست نیست.
#زن_زندگى_آزادى #زندان_لاکان #تینا_دلجو
#اعتراضات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر کمال جعفری یزدی، از زندان وکیلآباد مشهد:
جمهوری اسلامی رو به احتضار است
گزارش تماس تلفنی دکتر کمال جعفری یزدی از زندان وکیلآباد مشهد
دکتر کمال جعفری یزدی، زندانی سیاسی و از امضاکنندگان بیانیه ۱۴، در تماسی تلفنی از زندان وکیلآباد مشهد، خبر داد که در بند ۶/۱ اتاق پنج در کنار آقایان هاشم خواستار و محمدحسین سپهری محبوس است.
او با اشاره به ضرب و شتم مأموران اطلاعاتی در زمان بازداشت، گفت: «عمداً مرا در قرنطینه نگه داشتند تا زخمها و جراحات ناشی از ضرب و شتم بازجویان اطلاعاتی در روز بازداشتم بهبود یابد و امکان پیگیری قانونی نداشته باشد.»
دکتر جعفری یزدی درباره دلایل بازداشت خود گفت: «من خطایی نکردم که بازداشت شدم، فقط حرف زدم و نظرم را بیان کردم.» او افزود: «مهمان بودم که بازداشت شدم. جمهوری اسلامی رو به احتضار است. دقیقه نود است و سوت در دهان داور است.»
وی با اشاره به شرایط کشور و عملکرد حکومت گفت: «از سرنوشت ظالمان و بشار اسد درس نگرفتند. عمر کوتاه است و من در آستانه شصت سالگی هستم و کسی نمیتواند عزت و افتخارم را به خاطر دفاع از وطن و دفاع از مردم تحقیر کند.»
او با اشاره به حضور خود و دیگر زندانیان سیاسی در زندان گفت: «جرم ما فهمیدن است و گناه ما ایثارگری. حضور ما در زندان مصداق بارز نبودن آزادی بیان است. اینکه فردی که کلکسیون ایثارگری است را زندانی کنند، جنایت علیه بشریت است.»
وی درباره عملکرد شخصی و مسئولانه خود گفت: «کوهنوردی که میرفتم، دو کیسه زباله جمع میکردم. حتی یه آشغال ته سیگار روی زمین نمیاندازم. زبالههای دیگران را هم جمع میکنم. آیا جرمم جز ایثارگری است؟»
دکتر جعفری یزدی که از جانبازان جنگ و چهار سال اسیر رژیم بعث عراق بوده است، تأکید کرد: «امثال من زندان هستند اما آنهایی که خون شهدا را پایمال کردهاند و خطبه نمازجمعه میخوانند و اختلاس میکنند، آزادند.»
دکتر جعفری یزدی با نقل قول از پدرش گفت: «پدرم میگفت: آنچه مهم است اخلاق است. جان، مال، آبرو و ناموس مردم را حفظ کن. قدرت اگر داشتی به احدی ظلم نکن. اگر توانستی کوزه کسی را پر آب کن ولی کوزهای را نشکن. خدا به نماز و روزه و حج تو نیاز ندارد. مردمآزاری نکن، به مردم خدمت کن. انسان باش. آدم شدن با نماز و تسبیح و پیشانی سوزانده شده نمیشود.»
دکتر جعفری یزدی تأکید کرد: «جمهوری اسلامی روزهای پایانیش را طی میکند. هرگز حکومت را به این استیصال ندیده بودم.»
در پایان، وی با تأکید بر شایستگی زندانیان سیاسی گفت: «اینها اگر بخواهند برای مدت کوتاهی هم بمانند باید عذرخواهی کنند. باید زندانیان سیاسی را آزاد کنند. زندان جای افراد شایستهای که باید مجسمهشان را به عنوان نماد امنیت ملی ساخته شود، نیست.»
لازم به ذکر است، دکتر جعفری یزدی که بیستم آذرماه ۱۴۰۳ با هجوم وحشیانه مأموران و با ضرب و شتم بازداشت شده است.
#کمال_جعفری_یزدی #زندان_وکیل_آباد #مشهد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی رو به احتضار است
گزارش تماس تلفنی دکتر کمال جعفری یزدی از زندان وکیلآباد مشهد
دکتر کمال جعفری یزدی، زندانی سیاسی و از امضاکنندگان بیانیه ۱۴، در تماسی تلفنی از زندان وکیلآباد مشهد، خبر داد که در بند ۶/۱ اتاق پنج در کنار آقایان هاشم خواستار و محمدحسین سپهری محبوس است.
او با اشاره به ضرب و شتم مأموران اطلاعاتی در زمان بازداشت، گفت: «عمداً مرا در قرنطینه نگه داشتند تا زخمها و جراحات ناشی از ضرب و شتم بازجویان اطلاعاتی در روز بازداشتم بهبود یابد و امکان پیگیری قانونی نداشته باشد.»
دکتر جعفری یزدی درباره دلایل بازداشت خود گفت: «من خطایی نکردم که بازداشت شدم، فقط حرف زدم و نظرم را بیان کردم.» او افزود: «مهمان بودم که بازداشت شدم. جمهوری اسلامی رو به احتضار است. دقیقه نود است و سوت در دهان داور است.»
وی با اشاره به شرایط کشور و عملکرد حکومت گفت: «از سرنوشت ظالمان و بشار اسد درس نگرفتند. عمر کوتاه است و من در آستانه شصت سالگی هستم و کسی نمیتواند عزت و افتخارم را به خاطر دفاع از وطن و دفاع از مردم تحقیر کند.»
او با اشاره به حضور خود و دیگر زندانیان سیاسی در زندان گفت: «جرم ما فهمیدن است و گناه ما ایثارگری. حضور ما در زندان مصداق بارز نبودن آزادی بیان است. اینکه فردی که کلکسیون ایثارگری است را زندانی کنند، جنایت علیه بشریت است.»
وی درباره عملکرد شخصی و مسئولانه خود گفت: «کوهنوردی که میرفتم، دو کیسه زباله جمع میکردم. حتی یه آشغال ته سیگار روی زمین نمیاندازم. زبالههای دیگران را هم جمع میکنم. آیا جرمم جز ایثارگری است؟»
دکتر جعفری یزدی که از جانبازان جنگ و چهار سال اسیر رژیم بعث عراق بوده است، تأکید کرد: «امثال من زندان هستند اما آنهایی که خون شهدا را پایمال کردهاند و خطبه نمازجمعه میخوانند و اختلاس میکنند، آزادند.»
دکتر جعفری یزدی با نقل قول از پدرش گفت: «پدرم میگفت: آنچه مهم است اخلاق است. جان، مال، آبرو و ناموس مردم را حفظ کن. قدرت اگر داشتی به احدی ظلم نکن. اگر توانستی کوزه کسی را پر آب کن ولی کوزهای را نشکن. خدا به نماز و روزه و حج تو نیاز ندارد. مردمآزاری نکن، به مردم خدمت کن. انسان باش. آدم شدن با نماز و تسبیح و پیشانی سوزانده شده نمیشود.»
دکتر جعفری یزدی تأکید کرد: «جمهوری اسلامی روزهای پایانیش را طی میکند. هرگز حکومت را به این استیصال ندیده بودم.»
در پایان، وی با تأکید بر شایستگی زندانیان سیاسی گفت: «اینها اگر بخواهند برای مدت کوتاهی هم بمانند باید عذرخواهی کنند. باید زندانیان سیاسی را آزاد کنند. زندان جای افراد شایستهای که باید مجسمهشان را به عنوان نماد امنیت ملی ساخته شود، نیست.»
لازم به ذکر است، دکتر جعفری یزدی که بیستم آذرماه ۱۴۰۳ با هجوم وحشیانه مأموران و با ضرب و شتم بازداشت شده است.
#کمال_جعفری_یزدی #زندان_وکیل_آباد #مشهد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech