جمعی از مادران دادخواە سنندج روز یکشنبە ۷ مرداد ماه جهت محکوم کردن حکم ناروای اعدام دو فعال مدنی و کارگری
" پخشان عزیزی و شریفە محمدی" دور هم جمع شدە و خواستار توقف حکم اعدام این عزیزان شدند.
#دادخواهی #پخشان_عزیزی #شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
" پخشان عزیزی و شریفە محمدی" دور هم جمع شدە و خواستار توقف حکم اعدام این عزیزان شدند.
#دادخواهی #پخشان_عزیزی #شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدا ربانی، خبرنگار و زندانی سیاسی، در دلنوشتهای از عدم رعایت حقوق افراد بازداشتشده، به خصوص در فاصله بین زمان بازداشت تا تحویل پرونده به دستگاه قضایی نوشته است.
متن کامل نوشته ویدا ربانی به شرح زیر است:
ما در دادگاهها بیش از هر زمان شهروندیم
ما گاه شهروندان دارای حق و مسئولیت هستیم و بنابراین به عنوان موجودی دارای عقل و اراده میتوان بر او اقتدار قانونی اعمال کرد و سوژه امر سیاسی قرار داد و گاه به تعبیر جورجیو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی، ما “هوموساکر” یعنی حیات برهنه یا حیات صرف هستیم، حیات بیولوژیک حیوانی که هنوز دارای هیچ حق و منزلتی نیست.
در آن لحظاتی که باتونها با ضربات پیاپی فرود میآیند، گلولهها پوست تن را میشکافد یا از فاصلهای نزدیک حباب چشمی را میترکانند، در آن لحظهای که زیر پوتین لگدمال میشويم و… در آن لحظات چه هستیم؟ بشر دارای حق و مسئولیت و شان انسانی یا تکهای پوست و گوشت و استخوان رها شده؟ در دادگاهها ولی ما همواره شهروندانی هستیم که باید پاسخگوی اعمال خود باشیم.
در شرایط استثنایی که مدام خود را به نرم و قاعده بدل میکند، در رویارویی بدنها، در تقابل با آن مامور دارای اقتدار ما به حیات صرف و به هیچ بدل میشویم. حقوق ما به سادگی به تعلیق در میآيد، آماج خشونت میشويم و دوباره آن تن بی حق شده در کالبد شهروندی چپانده میشود، برای اینکه حضور در دادگاه مختص شهروندان است، چرا که پروندهای بی حق و مسئولیت را نمیتوان به دادگاه برد.
پخشان عزیزی، همبندی من، حکم اعدام گرفته است و دو همبندی دیگرم نسیم سیمیاری و وریشه مرادی در خطر حکم اعدام هستند. آنها شهروند شدهاند و باید قانون بر آنها اعمال شود. پخشان در همان “وضعیت استثنایی” که به آن اشاره کردم، آن وضعیتی که خود را به نرم و قاعده تبدیل کرده برای چند ماه به روایت خودش در نامهای که از او منتشر شده، مورد شکنجه و آزار قرار گرفته است. وقتی سر پخشان به دیوار کوبیده میشد، پخشان حیات صرف بود و قانون از او دفاع نمیکرد، اما همان اقتدار قانونی امروز او را به عنوان شهروند شناسایی و مستحق اعدام میداند.
در روم باستان هومو ساکرها در اصطلاح حقوقی افرادی بودند که میشد آنها را کشت بدون اینکه قاتل شناخته شد. این مفهوم در واقع واجد دو معنای انسان مقدس و هم لعنت شده است، لعنت شده است چون قانون از او دفاع نمیکند و مقدس است زیرا تنها میتوانستند به حمایت خدایان امید داشته باشند.
نسیم سیمیاری همین وضعیت دوگانه را زندگی میکند. او چندماه را در خانه امن سپاه گذرانده در ناکجایی و در بیپناهی، در رها شدگی از حقوق قانونی. مانند همان انسان لعنت شدهای که قانونی از او حمایت نمیکند و همان انسان مقدسی که تنها حافظ جان او خداست. ما ساعت های طولانی را با نسیم در هواخوری زندان گذرانده ایم و هر یک از بازداشت ها و بازجویی هایمان حرف زده ایم. نسیم گاهی تنها اشارههای کوچکی به آنچه در آن چند ماه بر سرش آوردهاند، میکرد. من لا به لای خندهها و حرفهای پراکنده شنیدم که نسیم زیر فشار برای اعتراف از شدت درد و ضعف از هوش میرفته است.
نسیم آن چند ماهی که در بازداشت بود هیچ حقی نداشت، نسیم در آن چندماه حیات صرف بود، حیات بدون شان و منزلت و حقوق انسانی.
فاصلهای که میتواند با خشونت پر شود
همواره در فاصله بین بازداشت تا تحویل متهم به دستگاه قضایی شکافی است که میتواند با هر خشونتی پر شود. در این فاصله دیگر بشری دارای حقوق وجود ندارد، حقوقش به تعلیق در میآید و در برابر خشونتی که ساخته اقتدار قانونی است، بی دفاع شود.
میخواهم از این فاصله بگویم از فاصله بین بازداشت تا تحویل به مرجع یا مرکزی قانونی که پر مخاطرهترین و بیپناهترین لحظات بازداشتیها است. در این بازه زمانی چه نظارتی وجود دارد؟ بازداشتی چه حقی دارد و اگر حقی از او گرفته شد چگونه باید آن را اثبات کند؟
حتی اگر داستان نیکا را ساخته و پرداخته رسانهها بدانیم، چنین فاجعهای غیر ممکن است؟ نه! نظارتی بر ضابطها در هنگام بازداشت تا تحویل به مرکزی قانونی وجود ندارد و من این را بیواسطه تجربه کردهام.
مگر جز آن است که در شرایط ویژه پروتکلهای معمول کنار گذاشته میشود.
امروز هم گویا به شرایط استثنایی جدیدی وارد میشویم. همان زنهای بیحق شده، همان حیات صرف، حالا شهروند میشوند تا بتوان آنها را به دادگاه برد و برای او سنگینترین حکم ممکن یعنی مرگ را صادر کرد.
گویی ما در دادگاهها بیش از هر زمان دیگری شهروند هستیم.
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
#ویدا_ربانی #نسیم_سمیاری #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل نوشته ویدا ربانی به شرح زیر است:
ما در دادگاهها بیش از هر زمان شهروندیم
ما گاه شهروندان دارای حق و مسئولیت هستیم و بنابراین به عنوان موجودی دارای عقل و اراده میتوان بر او اقتدار قانونی اعمال کرد و سوژه امر سیاسی قرار داد و گاه به تعبیر جورجیو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی، ما “هوموساکر” یعنی حیات برهنه یا حیات صرف هستیم، حیات بیولوژیک حیوانی که هنوز دارای هیچ حق و منزلتی نیست.
در آن لحظاتی که باتونها با ضربات پیاپی فرود میآیند، گلولهها پوست تن را میشکافد یا از فاصلهای نزدیک حباب چشمی را میترکانند، در آن لحظهای که زیر پوتین لگدمال میشويم و… در آن لحظات چه هستیم؟ بشر دارای حق و مسئولیت و شان انسانی یا تکهای پوست و گوشت و استخوان رها شده؟ در دادگاهها ولی ما همواره شهروندانی هستیم که باید پاسخگوی اعمال خود باشیم.
در شرایط استثنایی که مدام خود را به نرم و قاعده بدل میکند، در رویارویی بدنها، در تقابل با آن مامور دارای اقتدار ما به حیات صرف و به هیچ بدل میشویم. حقوق ما به سادگی به تعلیق در میآيد، آماج خشونت میشويم و دوباره آن تن بی حق شده در کالبد شهروندی چپانده میشود، برای اینکه حضور در دادگاه مختص شهروندان است، چرا که پروندهای بی حق و مسئولیت را نمیتوان به دادگاه برد.
پخشان عزیزی، همبندی من، حکم اعدام گرفته است و دو همبندی دیگرم نسیم سیمیاری و وریشه مرادی در خطر حکم اعدام هستند. آنها شهروند شدهاند و باید قانون بر آنها اعمال شود. پخشان در همان “وضعیت استثنایی” که به آن اشاره کردم، آن وضعیتی که خود را به نرم و قاعده تبدیل کرده برای چند ماه به روایت خودش در نامهای که از او منتشر شده، مورد شکنجه و آزار قرار گرفته است. وقتی سر پخشان به دیوار کوبیده میشد، پخشان حیات صرف بود و قانون از او دفاع نمیکرد، اما همان اقتدار قانونی امروز او را به عنوان شهروند شناسایی و مستحق اعدام میداند.
در روم باستان هومو ساکرها در اصطلاح حقوقی افرادی بودند که میشد آنها را کشت بدون اینکه قاتل شناخته شد. این مفهوم در واقع واجد دو معنای انسان مقدس و هم لعنت شده است، لعنت شده است چون قانون از او دفاع نمیکند و مقدس است زیرا تنها میتوانستند به حمایت خدایان امید داشته باشند.
نسیم سیمیاری همین وضعیت دوگانه را زندگی میکند. او چندماه را در خانه امن سپاه گذرانده در ناکجایی و در بیپناهی، در رها شدگی از حقوق قانونی. مانند همان انسان لعنت شدهای که قانونی از او حمایت نمیکند و همان انسان مقدسی که تنها حافظ جان او خداست. ما ساعت های طولانی را با نسیم در هواخوری زندان گذرانده ایم و هر یک از بازداشت ها و بازجویی هایمان حرف زده ایم. نسیم گاهی تنها اشارههای کوچکی به آنچه در آن چند ماه بر سرش آوردهاند، میکرد. من لا به لای خندهها و حرفهای پراکنده شنیدم که نسیم زیر فشار برای اعتراف از شدت درد و ضعف از هوش میرفته است.
نسیم آن چند ماهی که در بازداشت بود هیچ حقی نداشت، نسیم در آن چندماه حیات صرف بود، حیات بدون شان و منزلت و حقوق انسانی.
فاصلهای که میتواند با خشونت پر شود
همواره در فاصله بین بازداشت تا تحویل متهم به دستگاه قضایی شکافی است که میتواند با هر خشونتی پر شود. در این فاصله دیگر بشری دارای حقوق وجود ندارد، حقوقش به تعلیق در میآید و در برابر خشونتی که ساخته اقتدار قانونی است، بی دفاع شود.
میخواهم از این فاصله بگویم از فاصله بین بازداشت تا تحویل به مرجع یا مرکزی قانونی که پر مخاطرهترین و بیپناهترین لحظات بازداشتیها است. در این بازه زمانی چه نظارتی وجود دارد؟ بازداشتی چه حقی دارد و اگر حقی از او گرفته شد چگونه باید آن را اثبات کند؟
حتی اگر داستان نیکا را ساخته و پرداخته رسانهها بدانیم، چنین فاجعهای غیر ممکن است؟ نه! نظارتی بر ضابطها در هنگام بازداشت تا تحویل به مرکزی قانونی وجود ندارد و من این را بیواسطه تجربه کردهام.
مگر جز آن است که در شرایط ویژه پروتکلهای معمول کنار گذاشته میشود.
امروز هم گویا به شرایط استثنایی جدیدی وارد میشویم. همان زنهای بیحق شده، همان حیات صرف، حالا شهروند میشوند تا بتوان آنها را به دادگاه برد و برای او سنگینترین حکم ممکن یعنی مرگ را صادر کرد.
گویی ما در دادگاهها بیش از هر زمان دیگری شهروند هستیم.
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
#ویدا_ربانی #نسیم_سمیاری #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
انجمن قلم فرانسه، در بیانیهای خواستار لغو حکم اعدام پخشان عزیزی، شد. این انجمن تاکید کرده است که جمهوری اسلامی روزنامهنگاران، نویسندگان و هنرمندان را بهعنوان اهداف اصلی خود قرار داده است.
قاضی بدنام ایمان افشاری، حکم اعدام او را صادر کرده است.
پخشان عزیزی پیشتر با انتشار نامهای درباره شکنجههایی که در زندان جمهوری اسلامی متحمل شده نوشته بود:
«بارها او را در بازجوییها به دار میکشند، ۱۰ متر به قعر زمین فرو میبرند و باز بیرون میآورند، او را سرخورده و شکستخورده اجتماعی خطاب میکنند.
پنج ماه سلول انفرادی دهشتناکترین شکنجه سفید است و فشارهای هویتی و تاریخی، فضای اتاق را پر میکند، شکنجههایی که قطره کوچکی از تاریخ است.»
پخشان عزیزی، اهل مهاباد در تاریخ سیزدهم مرداد ۱۴۰۲، توسط نیروهای سرکوبگر امنیتی در تهران بازداشت شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
چرا اعتراض جامعه به شکنجه و اعدام مهم است؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_شكنجه
#نه_به_اعدام
#پخشان_عزیزی
@Tavaana_TavaanaTech
قاضی بدنام ایمان افشاری، حکم اعدام او را صادر کرده است.
پخشان عزیزی پیشتر با انتشار نامهای درباره شکنجههایی که در زندان جمهوری اسلامی متحمل شده نوشته بود:
«بارها او را در بازجوییها به دار میکشند، ۱۰ متر به قعر زمین فرو میبرند و باز بیرون میآورند، او را سرخورده و شکستخورده اجتماعی خطاب میکنند.
پنج ماه سلول انفرادی دهشتناکترین شکنجه سفید است و فشارهای هویتی و تاریخی، فضای اتاق را پر میکند، شکنجههایی که قطره کوچکی از تاریخ است.»
پخشان عزیزی، اهل مهاباد در تاریخ سیزدهم مرداد ۱۴۰۲، توسط نیروهای سرکوبگر امنیتی در تهران بازداشت شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
چرا اعتراض جامعه به شکنجه و اعدام مهم است؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_شكنجه
#نه_به_اعدام
#پخشان_عزیزی
@Tavaana_TavaanaTech
مهناز طراح، زندانی سیاسی، بیانیهای در حمایت از پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، نوشت.
متن این بیانیه که نسخهای از آن به دست آموزشکده توانا رسیده، به شرح زیر است:
«روزهای اول که پس از چند ماه انفرادی به بند زنان زندان اوین منتقل شد، با شنیدن عنوان اتهامیاش سعی کردم فاصلهام را حفظ کنم. تجزیهطلبی عنوانی نبود که بتوانم نادیده بگیرم. تا روزی که برای اولینبار در هواخوری زندان همکلام شدیم.
از ایران گفت و تمامیت ارضی. از اینکه یک کُرد ایرانی است و همیشه خود را یک ایرانی میداند. هرگز از اینکه ممکن است چه حکمی بگیرد چیزی نگفت. با اینکه از پیش میدانست.
نگران دیگران بود. دیگرانی چون نسیم. تا روزی که حکماش ابلاغ شد؛ اعدام. هرگز نفهمیدم تمام این مدت چطور توانست این اندازه محکم و استوار بماند ولی فهمیدم چطور حکام میتوانند با کلیدواژههای خود، میان یک ملت انقاق ایجاد کنند تا سرکوب و کشتار را مشروع جلوه دهند.
من یک مشروطهخواهم ولی میگویم پخشان عزیزی با هر عنوان اتهامی و تفکری که داشته باشد، برای من نماد ایستادگی در برابر جور جباران است و فشارها و سرکوبهای زندان نیز نمیتواند خللی در همبستگی ما ایجاد کند.
ما تا روز خشکیدن ریشه ستم در پهنه ایران، کنار یکدیگر خواهیم ماند.
مهناز طراح
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
زندان اوین»
#مهناز_طراح #پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن این بیانیه که نسخهای از آن به دست آموزشکده توانا رسیده، به شرح زیر است:
«روزهای اول که پس از چند ماه انفرادی به بند زنان زندان اوین منتقل شد، با شنیدن عنوان اتهامیاش سعی کردم فاصلهام را حفظ کنم. تجزیهطلبی عنوانی نبود که بتوانم نادیده بگیرم. تا روزی که برای اولینبار در هواخوری زندان همکلام شدیم.
از ایران گفت و تمامیت ارضی. از اینکه یک کُرد ایرانی است و همیشه خود را یک ایرانی میداند. هرگز از اینکه ممکن است چه حکمی بگیرد چیزی نگفت. با اینکه از پیش میدانست.
نگران دیگران بود. دیگرانی چون نسیم. تا روزی که حکماش ابلاغ شد؛ اعدام. هرگز نفهمیدم تمام این مدت چطور توانست این اندازه محکم و استوار بماند ولی فهمیدم چطور حکام میتوانند با کلیدواژههای خود، میان یک ملت انقاق ایجاد کنند تا سرکوب و کشتار را مشروع جلوه دهند.
من یک مشروطهخواهم ولی میگویم پخشان عزیزی با هر عنوان اتهامی و تفکری که داشته باشد، برای من نماد ایستادگی در برابر جور جباران است و فشارها و سرکوبهای زندان نیز نمیتواند خللی در همبستگی ما ایجاد کند.
ما تا روز خشکیدن ریشه ستم در پهنه ایران، کنار یکدیگر خواهیم ماند.
مهناز طراح
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
زندان اوین»
#مهناز_طراح #پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#وریشه_مرادی، اهل سنندج و عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت و به «بغی» متهم شده است، اعلام کرده است که در اعتراض به صدور حکم اعدام برای #شریفه_محمدی و #پخشان_عزیزی از حضور در دومین جلسه دادگاه خود که قرار بود، «امروز ۱۴ مرداد» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شود، خودداری کرده است.
وی از بند زندان زندان اوین، دفاعیهای را برای اطلاع افکار عمومی نوشته است.
بخشی از نوشته او به شرح زیر است:
«در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ در پلیس راه سنندج- کامیاران توسط نیروهای وزارت اطلاعات دستگیر شدم، تیراندازی، شکستن شیشههای ماشین، شکنجه و تعرض فیزیکی در لحظهی دستگیری، جنگ روانی، بازجویی در سلول انفرادی (شکنجهی سفید) به دور از چشم دوربینها به منظور عدم ثبت برخوردها و تعرض غیراخلاقیشان، مواخذه در برابر دوربین برای تحقیر اراده و فشارهایی که در طول ۱۳ روز حضور در اطلاعات سنندج متحمل شدم، بخشی از فشارهای تحمیل شده بر من است. آنان وحشیام خواندند و گفتند زنانگیات را از دست دادهای! چرا گریه نمیکنی؟ آخرین بار که گریستی چه زمانی بود؟ آخرین بار کِی گُلی را بوییدهای؟
سپس مرا به بند ۲۰۹ بازداشتگاه اوین منتقل کردند، در آنجا به مدت چهار ماه و نیم در بازجوییها، تحت فشارهای بسیار، از جمله شکنجههای سفید، سناریوسازیهای متناقض و فریبنده و تهدید به ترور شخصیت، گرفتن اعتراف اجباری و ... نگه داشته شدم. سردردهای شدید و خونریزیهای مداوم (از ناحیهی بینی)، شدیدتر شدن دردهای گردن و کمر، ارمغان روزهای حضورم در سلول انفرادی بود.
در تاریخ ۵ دی ماه ۱۴۰۲ به بند زنان اوین منتقل شدم. در نهایت در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «عضویت در گروههای معارض» و «بغی» تفهیم اتهام شد. اما سوال اساسی این است که «چرا مبارزه با نیرویی تروریستی همچون داعش همتراز و همردیف جنگ علیه جمهوری اسلامی قلمداد میشود؟!» پس ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر مبارزهاش با داعش در کجای تاریخ قرار میگیرد؟! داعش سرمان را میبُرید و جمهوری اسلامی، سرمان را به دار میکشد. هیچ دانش سیاسی-حقوقی توان حل این پارادوکس را ندارد. پس بیدار باشیم.
در طول یک سال بازداشت موقت، تنها به مدت سه ماه و نیم حق ملاقات با خانواده را داشتم. مابقی را نیز یا در سلول انفرادی به سر بردم یا همانند اکنون در بند زنان، اما با شرایط انفرادی.
پس از گذشت ده ماه از بازداشت، در فاصلهی روزهای ۲۵ تا۲۷ اردیبهشت در بند اوین، بدون در نظر گرفتن و توجه به سوابق و کارنامهام، مرا همردیف با داعش خواندند و تروریستم نامیدند و گفتند لازم بود از سوی دولت و با عنوان مدافع حرم به سوریه میرفتی. با توجه به این تعاریف، پس همهی کسانی که بر مبنای وظایف انسانی علیه داعش مبارزه نمودند، باید تروریست باشند!
در طول سه ماه گذشته نیز سعی در انتساب اتهامات جدیدی به من داشتند، علاوه بر شنیدن ادعاهای پوچ و واهی، بازجوییهای تلقینی، تحقیر، تهدید به اعدام، تحریک و فشار به منظور اعتراف اجباری از دیگر مسائل و مشکلات این مدت بود. اکنون قریب به سه ماه از بازجوییهای اخیر میگذرد، نه وکلا حق مطالعهی مجدد پرونده را داشتهاند و نه من نیز حق ملاقات با وکیل را! هماکنون نیز دوران ممنوعیت تماس و ملاقات را سپری میکنم.
حال با نگاهی به گذشته و مسیری که پیمودهام، از عملکردم دفاع میکنم، زیرا در هیچ زمان و مکانی به جان و مال کسی کوچکترین تعرضی ننموده و یگانه جرم من مسئولیتپذیری در قبال جامعه میباشد. همچنان از مبارزاتم بر علیه نیروهای تروریستی داعش در کوبانی دفاع میکنم، و تا پایان هرگونه ستم علیه زنان، از کوردستان تا بلوچستان و از ایران تا افغانستان، و تا رسیدن به آرمانهای ژن، ژیان، ئازادی به مبارزه ادامه خواهم داد.»
متن کامل را را در ببدارزنی بخوانید:
https://shorturl.at/nOo1z
#بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وی از بند زندان زندان اوین، دفاعیهای را برای اطلاع افکار عمومی نوشته است.
بخشی از نوشته او به شرح زیر است:
«در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ در پلیس راه سنندج- کامیاران توسط نیروهای وزارت اطلاعات دستگیر شدم، تیراندازی، شکستن شیشههای ماشین، شکنجه و تعرض فیزیکی در لحظهی دستگیری، جنگ روانی، بازجویی در سلول انفرادی (شکنجهی سفید) به دور از چشم دوربینها به منظور عدم ثبت برخوردها و تعرض غیراخلاقیشان، مواخذه در برابر دوربین برای تحقیر اراده و فشارهایی که در طول ۱۳ روز حضور در اطلاعات سنندج متحمل شدم، بخشی از فشارهای تحمیل شده بر من است. آنان وحشیام خواندند و گفتند زنانگیات را از دست دادهای! چرا گریه نمیکنی؟ آخرین بار که گریستی چه زمانی بود؟ آخرین بار کِی گُلی را بوییدهای؟
سپس مرا به بند ۲۰۹ بازداشتگاه اوین منتقل کردند، در آنجا به مدت چهار ماه و نیم در بازجوییها، تحت فشارهای بسیار، از جمله شکنجههای سفید، سناریوسازیهای متناقض و فریبنده و تهدید به ترور شخصیت، گرفتن اعتراف اجباری و ... نگه داشته شدم. سردردهای شدید و خونریزیهای مداوم (از ناحیهی بینی)، شدیدتر شدن دردهای گردن و کمر، ارمغان روزهای حضورم در سلول انفرادی بود.
در تاریخ ۵ دی ماه ۱۴۰۲ به بند زنان اوین منتقل شدم. در نهایت در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «عضویت در گروههای معارض» و «بغی» تفهیم اتهام شد. اما سوال اساسی این است که «چرا مبارزه با نیرویی تروریستی همچون داعش همتراز و همردیف جنگ علیه جمهوری اسلامی قلمداد میشود؟!» پس ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر مبارزهاش با داعش در کجای تاریخ قرار میگیرد؟! داعش سرمان را میبُرید و جمهوری اسلامی، سرمان را به دار میکشد. هیچ دانش سیاسی-حقوقی توان حل این پارادوکس را ندارد. پس بیدار باشیم.
در طول یک سال بازداشت موقت، تنها به مدت سه ماه و نیم حق ملاقات با خانواده را داشتم. مابقی را نیز یا در سلول انفرادی به سر بردم یا همانند اکنون در بند زنان، اما با شرایط انفرادی.
پس از گذشت ده ماه از بازداشت، در فاصلهی روزهای ۲۵ تا۲۷ اردیبهشت در بند اوین، بدون در نظر گرفتن و توجه به سوابق و کارنامهام، مرا همردیف با داعش خواندند و تروریستم نامیدند و گفتند لازم بود از سوی دولت و با عنوان مدافع حرم به سوریه میرفتی. با توجه به این تعاریف، پس همهی کسانی که بر مبنای وظایف انسانی علیه داعش مبارزه نمودند، باید تروریست باشند!
در طول سه ماه گذشته نیز سعی در انتساب اتهامات جدیدی به من داشتند، علاوه بر شنیدن ادعاهای پوچ و واهی، بازجوییهای تلقینی، تحقیر، تهدید به اعدام، تحریک و فشار به منظور اعتراف اجباری از دیگر مسائل و مشکلات این مدت بود. اکنون قریب به سه ماه از بازجوییهای اخیر میگذرد، نه وکلا حق مطالعهی مجدد پرونده را داشتهاند و نه من نیز حق ملاقات با وکیل را! هماکنون نیز دوران ممنوعیت تماس و ملاقات را سپری میکنم.
حال با نگاهی به گذشته و مسیری که پیمودهام، از عملکردم دفاع میکنم، زیرا در هیچ زمان و مکانی به جان و مال کسی کوچکترین تعرضی ننموده و یگانه جرم من مسئولیتپذیری در قبال جامعه میباشد. همچنان از مبارزاتم بر علیه نیروهای تروریستی داعش در کوبانی دفاع میکنم، و تا پایان هرگونه ستم علیه زنان، از کوردستان تا بلوچستان و از ایران تا افغانستان، و تا رسیدن به آرمانهای ژن، ژیان، ئازادی به مبارزه ادامه خواهم داد.»
متن کامل را را در ببدارزنی بخوانید:
https://shorturl.at/nOo1z
#بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علیه پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، پرونده جدیدی در زندان گشوده شد.
بنابر خبری کە امروز ٢٤ مرداد ماه بە کمپین آزادی پخشان عزیزی رسیدە است، در شعبەی سوم بازپرسی دادسرای اوین، پروندەای علیە پخشان عزیزی، تحت عنوان آشوب در زندان گشودە شد.
پخشان عزیزی بە همین دلیل از همان روز از حق تماس و ملاقات با خانوادە محروم شدە است.
این پروندە مربوط بە روز برگزاری دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در ایران است.
لازم به یادآوری است که بر اساس دادنامه صادره از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، این زندانی سیاسی از بابت اتهام «بغی» به #اعدام و همچنین به اتهام «عضویت در جمعیتهای معارض کشور» به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
همچنین او ماههاست که با دستور مستقیم قاضی صلواتی از حق ملاقات با وکیل و ملاقات نیز محروم است.
- پروندهسازی در داخل زندان، از راههای اعمال فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی برای به انفعال و سکوت کشاندن آنها است.
پرونده پشت پرونده میسازند تا زندانی را از نظر روانی تحت فشار قرار دهند و در صورت نقض یک حکم، حکم دیگری را به اجرا میگذارند.
#پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بنابر خبری کە امروز ٢٤ مرداد ماه بە کمپین آزادی پخشان عزیزی رسیدە است، در شعبەی سوم بازپرسی دادسرای اوین، پروندەای علیە پخشان عزیزی، تحت عنوان آشوب در زندان گشودە شد.
پخشان عزیزی بە همین دلیل از همان روز از حق تماس و ملاقات با خانوادە محروم شدە است.
این پروندە مربوط بە روز برگزاری دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در ایران است.
لازم به یادآوری است که بر اساس دادنامه صادره از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، این زندانی سیاسی از بابت اتهام «بغی» به #اعدام و همچنین به اتهام «عضویت در جمعیتهای معارض کشور» به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
همچنین او ماههاست که با دستور مستقیم قاضی صلواتی از حق ملاقات با وکیل و ملاقات نیز محروم است.
- پروندهسازی در داخل زندان، از راههای اعمال فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی برای به انفعال و سکوت کشاندن آنها است.
پرونده پشت پرونده میسازند تا زندانی را از نظر روانی تحت فشار قرار دهند و در صورت نقض یک حکم، حکم دیگری را به اجرا میگذارند.
#پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نگار کورکور، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام مجاهد کورکور این فایل را منتشر کرد. صدای توماج صالحی روی تصویر برادرش. صدای توماج که میگوید فردا اگه کشته شدم، به یاد من گریه نکن ...
او نوشته:
صدای_بی_صدایان_باشیم🙏🙏🙏
صدای زندانیان محکوم به اعدام باشیم...
- برای جلوگیری از اجرای حکم ظالمانه اعدام و لغو این حکم، همه جامعه باید به پا خیزد. وگرنه محکومکردن و بیانیه صرف دادن سازمانها و اشخاص، هشتگ زدن بدون عمل میدانی، تا کنون ثمر نداده است.
#مجاهد_کورکور
#عباس_دریس
#پخشان_عزیزی
#محمود_مهرابی
#شریفه_محمدی
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشته:
صدای_بی_صدایان_باشیم🙏🙏🙏
صدای زندانیان محکوم به اعدام باشیم...
- برای جلوگیری از اجرای حکم ظالمانه اعدام و لغو این حکم، همه جامعه باید به پا خیزد. وگرنه محکومکردن و بیانیه صرف دادن سازمانها و اشخاص، هشتگ زدن بدون عمل میدانی، تا کنون ثمر نداده است.
#مجاهد_کورکور
#عباس_دریس
#پخشان_عزیزی
#محمود_مهرابی
#شریفه_محمدی
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نرگس محمدی، پخشان عزیزی، محبوبه رضایی، وریشه مرادی و پریوش مسلمی به دادسرای امنیت اوین احضار شدهاند. هر پنج زندانی امروز هیجدهم شهریور ماه از حضور در دادسرا امتناع کردند.
۱۶ مرداد ماه پس از اعدام رضا رسایی و اعتراض زنان زندانی در بند زندان اوین، نیروهای امنیتی و انتظامی اوین تعدادی از معترضان را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
علی رغم آثار ضرب و شتم شدید ، زندان و دادستانی از حضور نماینده پزشکی قانونی جهت ثبت کبودی و جراحت ها جلوگیری کرده و حتی از اعزام برخی از آسیب دیدگان به بیمارستان علی رغم دستور پزشک زندان ممانعت به عمل آوردند.
پس از دو بار تحصن شبانهی زنان زندانی در حیاط اوین در اعتراض به صدور احکام اعدام( از جمله علیه پخشان عزیزی و شریفه محمدی) و اجرای گسترده احکام اعدام در سراسر کشور و این واقعه، دادستانی و زندان در اقدامی بی سابقه تعداد کثیری از زنان زندانی را یک الی سه ماه ممنوع التماس و ممنوع الملاقات کردهاند و در اقدامی دیگر در تاریخ هفدهم شهریور ماه دفتر بند زنان زندان اوین احضاریه ای را به نرگس محمدی، پخشان عزیزی، محبوبه رضایی، وریشه مرادی و پریوش مسلمی ابلاغ کرده که بر اساس آن این پنج زن زندانی برای تفهیم اتهام به دادسرای ناحیه ۳۳ مقدس اردبیلی احضار شدهاند. هر پنج زن زندانی اعلام کرده اند که در دادسرا حاضر نخواهند شد و امروز هیجدهم شهریور از رفتن به دادسرا امتناع کردهاند.
#زنذان_اوین #بند_زنان_اوین #نرگس_محمدی #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #محبوبه_رضایی #پریوش_مسلمی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۶ مرداد ماه پس از اعدام رضا رسایی و اعتراض زنان زندانی در بند زندان اوین، نیروهای امنیتی و انتظامی اوین تعدادی از معترضان را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
علی رغم آثار ضرب و شتم شدید ، زندان و دادستانی از حضور نماینده پزشکی قانونی جهت ثبت کبودی و جراحت ها جلوگیری کرده و حتی از اعزام برخی از آسیب دیدگان به بیمارستان علی رغم دستور پزشک زندان ممانعت به عمل آوردند.
پس از دو بار تحصن شبانهی زنان زندانی در حیاط اوین در اعتراض به صدور احکام اعدام( از جمله علیه پخشان عزیزی و شریفه محمدی) و اجرای گسترده احکام اعدام در سراسر کشور و این واقعه، دادستانی و زندان در اقدامی بی سابقه تعداد کثیری از زنان زندانی را یک الی سه ماه ممنوع التماس و ممنوع الملاقات کردهاند و در اقدامی دیگر در تاریخ هفدهم شهریور ماه دفتر بند زنان زندان اوین احضاریه ای را به نرگس محمدی، پخشان عزیزی، محبوبه رضایی، وریشه مرادی و پریوش مسلمی ابلاغ کرده که بر اساس آن این پنج زن زندانی برای تفهیم اتهام به دادسرای ناحیه ۳۳ مقدس اردبیلی احضار شدهاند. هر پنج زن زندانی اعلام کرده اند که در دادسرا حاضر نخواهند شد و امروز هیجدهم شهریور از رفتن به دادسرا امتناع کردهاند.
#زنذان_اوین #بند_زنان_اوین #نرگس_محمدی #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #محبوبه_رضایی #پریوش_مسلمی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانم گوهر عشقی، مادر جاویدنام ستار بهشتی، اعلام کرد که دوشنبه دوم مهر ماه در اعتراض به بازداشت دایه مینا و زندانی بودن خانوادههای دادخواه و در اعتراض به صدور حکم اعدام علیه زندانیان سیاسی، دست به تحصن خواهد زد و از مردم خواست که او را همراهی کنند.
در صفحه اینستاگرام این مادر دادخواه، ضمن انتشار این ویدیو نوشته شده:
«فرزندانم .همانطور که شنیدید،حکومت سیاه جمهوری اسلامی،#دایه_مینا مادر جاوید نام #شهریار_محمدی را دستگیر کرده است. بسیاری دیگر نیز در زندان و زیر شکنجه هستند. من به عنوان مادر #ستار_بهشتی ،در همبستگی با دایه مینا و برادرم #ماشالله_کرمی ،خانواده شریف #پویا_بختیاری ،#پخشان_عزیزی و #شریفه_محمدی که زیر حکم اعدام هستند و همه فرزندانم که در زندان جمهوری اسلامی هستند، بزودی تحصن و اعتصاب خواهم کرد. اگر در ظرف یک هفته آینده از تاریخ انتشار این ویدئو دایه مینا مادر داغدار شهریار محمدی آزاد نشود، روز دوشنبه دوم مهرماه ساعت ۹ صبح به محل دفتر سازمان ملل متحد در تهران یا به امام زاده صالح تجریش خواهم رفت و در آنجا تحصن و اعتصاب خودم را آغاز می کنم.از طریق همین صفحه و یک روز قبل از شروع تحصن باز هم شما را در جریان قرار خواهم داد.دست قشنگ هر کسی با منهمراهی کند را می بوسم.جانم فدای آزادی ایران »
#گوهر_عشقی #ستار_بهشتی #داذخواهی #تحصن
#نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در صفحه اینستاگرام این مادر دادخواه، ضمن انتشار این ویدیو نوشته شده:
«فرزندانم .همانطور که شنیدید،حکومت سیاه جمهوری اسلامی،#دایه_مینا مادر جاوید نام #شهریار_محمدی را دستگیر کرده است. بسیاری دیگر نیز در زندان و زیر شکنجه هستند. من به عنوان مادر #ستار_بهشتی ،در همبستگی با دایه مینا و برادرم #ماشالله_کرمی ،خانواده شریف #پویا_بختیاری ،#پخشان_عزیزی و #شریفه_محمدی که زیر حکم اعدام هستند و همه فرزندانم که در زندان جمهوری اسلامی هستند، بزودی تحصن و اعتصاب خواهم کرد. اگر در ظرف یک هفته آینده از تاریخ انتشار این ویدئو دایه مینا مادر داغدار شهریار محمدی آزاد نشود، روز دوشنبه دوم مهرماه ساعت ۹ صبح به محل دفتر سازمان ملل متحد در تهران یا به امام زاده صالح تجریش خواهم رفت و در آنجا تحصن و اعتصاب خودم را آغاز می کنم.از طریق همین صفحه و یک روز قبل از شروع تحصن باز هم شما را در جریان قرار خواهم داد.دست قشنگ هر کسی با منهمراهی کند را می بوسم.جانم فدای آزادی ایران »
#گوهر_عشقی #ستار_بهشتی #داذخواهی #تحصن
#نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وضعیت جسمانی نامناسب پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان اوین
گزارشها از زندان اوین تهران، از وضعیت وخیم جسمانی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام خبر میدهند.
شرایط جسمانی این زندانی سیاسی به قدری نامناسب است که به گزارش هرانا، او روز سهشنبه ۳ مهر، به بیمارستان منتقل شده و پس از انجام معاینات پزشکی توسط پزشکان، مجددا به زندان بازگردانده شده است.
این رسانه به نقل از یک منبع نزدیک به خانواده پخشان عزیزی نوشته: «از مشکلات جسمی همچون سردردهای مزمن و کمردرد رنج میبرد و با وجود درخواستهای مکرر برای رسیدگی پزشکی، پس از مدتها انتظار به بیمارستان منتقل شد. به گفته پزشکان، وی برای تکمیل مراحل درمان و انجام معاینات ماهانه باید مجددا به بیمارستان اعزام شود.»
شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری خرداد ماه سال جاری، پخشان عزیزی، فعال و مددکار اجتماعی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین تهران را به اتهام «بغی» از طریق «عضویت در گروههای معارض کشور» به اعدام محکوم کرد.
این زندانی سیاسی همچنین از سه ماه پیش تاکنون به دستور کمیته انضباطی زندان اوین از بهرهمندی از حق ملاقات با خانواده محروم بوده است.
#پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
گزارشها از زندان اوین تهران، از وضعیت وخیم جسمانی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام خبر میدهند.
شرایط جسمانی این زندانی سیاسی به قدری نامناسب است که به گزارش هرانا، او روز سهشنبه ۳ مهر، به بیمارستان منتقل شده و پس از انجام معاینات پزشکی توسط پزشکان، مجددا به زندان بازگردانده شده است.
این رسانه به نقل از یک منبع نزدیک به خانواده پخشان عزیزی نوشته: «از مشکلات جسمی همچون سردردهای مزمن و کمردرد رنج میبرد و با وجود درخواستهای مکرر برای رسیدگی پزشکی، پس از مدتها انتظار به بیمارستان منتقل شد. به گفته پزشکان، وی برای تکمیل مراحل درمان و انجام معاینات ماهانه باید مجددا به بیمارستان اعزام شود.»
شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری خرداد ماه سال جاری، پخشان عزیزی، فعال و مددکار اجتماعی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین تهران را به اتهام «بغی» از طریق «عضویت در گروههای معارض کشور» به اعدام محکوم کرد.
این زندانی سیاسی همچنین از سه ماه پیش تاکنون به دستور کمیته انضباطی زندان اوین از بهرهمندی از حق ملاقات با خانواده محروم بوده است.
#پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech