به بهانهی سالگرد درگذشت هابز و قدردانی از حسین بشیریه
توماس هابز و انسانی که گرگ انسان است
«انسان گرگ انسان است». این سخن، قول مشهوری است که بسیاری در تعریف انسان نقل و به آن استناد میکنند. گاهی کسانی این گفته را به عنوان یک تجویز #اخلاقی در نظر میگیرند و #عوامانه بر هابز میتازند که او انسان را گرگ میداند بلکه گرگ میخواهد در صورتی که چنین نیست.
جورج کلوسکو در جلد سوم کتاب «تاریخ فلسفهی سیاسی» که از ماکیاولی تا منتسکیو را مورد بررسی قرار داده است در بخش مربوط به هابز میآورد. «هابر معتقد است انسانها موجوداتی ستیزنده هستند که میل و اشتهایشان آنها را به ستیزه میکشاند. لذا، زندگی جنبش و حرکت است. شادکامی در ارضای امیال و اشتهاست. اما این چیزی نیست که یک بار اتفاق بیفتد. امیال و اشتهاهای ما دچار وقفه نمی شوند؛ به محض اینکه ارضا شدند، دوباره سر بر میآورند و ارضای مجددی را طلب میکنند.»(تاریخ فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، ص ۱۰۴) کلوسکو میافزاید: «هابز معتقد است که وسایل ضروری برای ارضای امیال کمیاب هستند و بنابراین رقابتی برای کسب این وسایل وجود دارد. بنابراین، شخص نه تنها باید نگران تامین این وسایل باشد، بلکه باید نگران حفظ آنها از دستبرد دیگران هم باشد، که نیازمند قدرت است. #قدرت همیشه نسبی است. اگر رقابتی برای کسب یک خیر معین درگیرد، شخص فقط زمانی قادر به تامین آن است که قدرت بیشتری از اشخاص دیگر طالب آن خیز معین داشته باشد… تحت این شرایط، کشمکش تمام عیار میان افراد ناگزیر است، جنگ همه علیه همه.»
هابز برای #پیشگیری از #جنگ همه علیه همه که در آن انسان گرگ انسان است و برای پیشگیری از آن «قرارداد اجتماعی» و «#دولت_مقتدر» را چارهساز میداند. همانطور که میبینیم جملهی انسان #گرگ انسان است تجویز #گرگبودن انسان نیست بلکه توصیف #انسان در #حالت_طبیعی است که از دل آن تئوری دولت #مقتدر و #قرارداداجتماعی به دست میآید.
#توماس_هابز در چهارم دسامبر سال ۱۶۷۹ درگذشت.
کتاب «#لویاتان» #هابز را حسین بشیریه ترجمه کرده است.
حسین بشیریه #جامعهشناس و #پژوهشگر علوم سیاسی در سال ۱۳۳۲ در همدان به دنیا آمد. او یکی از متفکران مهم و #تاثیرگذار پس از انقلاب به شمار میآید. او لیسانس علوم سیاسی خود را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن برای ادامه تحصیل راهی گشور انگلستان شد و در سال ۱۹۷۹ در رشتهی رفتارشناسی سیاسی از دانشگاه اسکس انگلستان فوق لیسانس گرفت و رد سال ۱۹۸۲ در رشتهی تئوری سیاسی از دانشگاه لیورپول دکترا گرفت. حسین #بشیریه به مدت ۲۴ سال در دانشگاه تهران علوم سیاسی درس داد که این کار بر #دانش #سیاسی در ایران تاثیر فراوان بر جا نهاد. #حسین_بشیریه در سال ۱۳۸۷ در دانشگاه سیراکیوز نیویورک به تدریس علم #سیاست مشغول است.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/qe1W77
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توماس هابز و انسانی که گرگ انسان است
«انسان گرگ انسان است». این سخن، قول مشهوری است که بسیاری در تعریف انسان نقل و به آن استناد میکنند. گاهی کسانی این گفته را به عنوان یک تجویز #اخلاقی در نظر میگیرند و #عوامانه بر هابز میتازند که او انسان را گرگ میداند بلکه گرگ میخواهد در صورتی که چنین نیست.
جورج کلوسکو در جلد سوم کتاب «تاریخ فلسفهی سیاسی» که از ماکیاولی تا منتسکیو را مورد بررسی قرار داده است در بخش مربوط به هابز میآورد. «هابر معتقد است انسانها موجوداتی ستیزنده هستند که میل و اشتهایشان آنها را به ستیزه میکشاند. لذا، زندگی جنبش و حرکت است. شادکامی در ارضای امیال و اشتهاست. اما این چیزی نیست که یک بار اتفاق بیفتد. امیال و اشتهاهای ما دچار وقفه نمی شوند؛ به محض اینکه ارضا شدند، دوباره سر بر میآورند و ارضای مجددی را طلب میکنند.»(تاریخ فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، ص ۱۰۴) کلوسکو میافزاید: «هابز معتقد است که وسایل ضروری برای ارضای امیال کمیاب هستند و بنابراین رقابتی برای کسب این وسایل وجود دارد. بنابراین، شخص نه تنها باید نگران تامین این وسایل باشد، بلکه باید نگران حفظ آنها از دستبرد دیگران هم باشد، که نیازمند قدرت است. #قدرت همیشه نسبی است. اگر رقابتی برای کسب یک خیر معین درگیرد، شخص فقط زمانی قادر به تامین آن است که قدرت بیشتری از اشخاص دیگر طالب آن خیز معین داشته باشد… تحت این شرایط، کشمکش تمام عیار میان افراد ناگزیر است، جنگ همه علیه همه.»
هابز برای #پیشگیری از #جنگ همه علیه همه که در آن انسان گرگ انسان است و برای پیشگیری از آن «قرارداد اجتماعی» و «#دولت_مقتدر» را چارهساز میداند. همانطور که میبینیم جملهی انسان #گرگ انسان است تجویز #گرگبودن انسان نیست بلکه توصیف #انسان در #حالت_طبیعی است که از دل آن تئوری دولت #مقتدر و #قرارداداجتماعی به دست میآید.
#توماس_هابز در چهارم دسامبر سال ۱۶۷۹ درگذشت.
کتاب «#لویاتان» #هابز را حسین بشیریه ترجمه کرده است.
حسین بشیریه #جامعهشناس و #پژوهشگر علوم سیاسی در سال ۱۳۳۲ در همدان به دنیا آمد. او یکی از متفکران مهم و #تاثیرگذار پس از انقلاب به شمار میآید. او لیسانس علوم سیاسی خود را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن برای ادامه تحصیل راهی گشور انگلستان شد و در سال ۱۹۷۹ در رشتهی رفتارشناسی سیاسی از دانشگاه اسکس انگلستان فوق لیسانس گرفت و رد سال ۱۹۸۲ در رشتهی تئوری سیاسی از دانشگاه لیورپول دکترا گرفت. حسین #بشیریه به مدت ۲۴ سال در دانشگاه تهران علوم سیاسی درس داد که این کار بر #دانش #سیاسی در ایران تاثیر فراوان بر جا نهاد. #حسین_بشیریه در سال ۱۳۸۷ در دانشگاه سیراکیوز نیویورک به تدریس علم #سیاست مشغول است.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/qe1W77
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زادروز #احمد_شاملو
احمد شاملو ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ در خیابان صفیعلیشاه ِ تهران به دنیا آمد. شاملو به چندین #هنر آراسته بود، شاعری توانا، #نویسنده، #روزنامهنگار، #پژوهشگر، #مترجم و #فرهنگنویس. شاملو از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران بوده است. آنچه در مورد تحصیلات آکادمیک شاملو میتوان گفت این است که شاملو هیچگاه تحصیلات کلاسیک منظمی نداشت. پدر احمد شاملو، حیدر، افسر ارتش بود و به واسطه شغل همواره در سفر بود و از این شهر به آن شهر مهاجرت میکرد. شاملو دوره دبستان خود را در شهرهای خاش و زاهدان و مشهد گذراند. دوران دبیرستان نیز در بیرجند و مشهد و تهران سپری شد. در سال ۱۳۲۱ پدر احمد شاملو به گرگان و ترکمنصحرا منتقل میشود تا به تشکیلات ازهمپاشیده ژاندارمری سر و سامانی بدهد. شاملو در این دوره در مناطق شمال کشور به فعالیت سیاسی رو میآورد و پس از آن در سال ۱۳۲۲ در تهران دستگیر میشود و به زندان شورویها در رشت منتقل میشود که همین امر موجب میشود که شاملو تحصیلاتش را در دبیرستان نیمهتمام رها کند. در سال ۱۳۲۴ از زندان آزاد میشود و به رضائیه میرود. با آغاز حکومت پیشهوری و دموکراتها چریکها به منزل پدری شاملو هجوم میبرند و مدت دو ساعت او و پدرش را مقابل جوخهی آتش نگاه میدارند تا از مقامات بالا کسب تکلیف شود.
احمد شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی دیدار میکند و در اینجاست که شاملو به سرایش شعر نیمایی رو میآورد. شاملو در سال ۱۳۲۹ با شعری با عنوان “شعر سفید غفران” با وزن شعری خداحافظی میکند.
در سال ۱۳۳۲ و پس از کودتای ۲۸ مرداد که منجر به بستهشدن فضای سیاسی کشور میشود مجموعه شعر “آهنها و احساس” احمد شاملو توسط پلیس در چاپخانه سوزانده میشود و پس از آن ماموران به منزل شاملو هجوم میبرند که در این حمله ترجمه کتاب طلا در لحن نوشته زیگموند موریس و بخشهایی از کتاب “پسران مردی که قلبش از سنگ بود” نوشته مور یوکایی و تعدادی داستان کوتاه به قلم خودش نابود میشود. در این هجوم بخشی از یادداشتهای شاملو متعلق به کتاب کوچه نیز نابود میشود.
کار شاعری احمد شاملو در سال ۱۳۲۶ و با انتشار دفتری به نام “آهنگهای فراموششده” که تنها دفتر شاملو در قالب شعر کلاسیک و موزون است آغاز میشود.
سالها بعد احمد شاملو با انتشار قطعنامه سبک شعری جدیدی را پایهگذاری میکند.
در همان سال ۱۳۲۶ انتشار مجموعه “هوای تازه” شاملو را به عنوان شاعری برجسته به جامعه ادبی ایران معرفی میکند. در سال ۱۳۳۹ شاملو مجموعه شعر باغ آینه را منتشر میکند.
در سال ۱۳۳۹ شاملو برای مدتی سردبیر هفتهنامه فردوسی را به عهده میگیرد. در سال ۱۳۴۰ شاملو با همکاری دکتر محسن هشترودی، ۲۵ شماره از هفتهنامه کتاب هفته را منتشر میکند. خوشه از دیگر نشریات تاثیر گذار زمان خود بود که در سال ۱۳۴۶ شاملو سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی آن را به عهده میگیرد. همکاری شاملو با خوشه تا سال ۴۸ دوام مییابد که در این سال توسط ساواک تعطیل میشود.
شاملو در زمینه ترجمه آثار ادبی نیز توانایی کمنظیری داشت با این حال برخی از منتقدان به ترجمههای شاملو ایراداتی گرفتهاند و برخی میزان وفاداری شاملو به متن اصلی را زیر سوال بردهاند.
“کتاب کوچه” نیز از کارهای سترگ احمد شاملو است که با کمک همسرش آیدا سرکیسیان در چندین جلد به عنوان دایرهالمعارف فرهنگ عامیانه مردم ایران تدوین شده است.نخستین جلد این دانشنامه بزرگ و ارزشمند در سال ۱۳۵۶ و توسط انتشارات مازیار منتشر شد. بسیاری از بزرگان ادبیات کشور معتقدند این اثر شاملو از بزرگترین دانشنامههای فولکلور مردم ایران است.
فهرست آثار احمد شاملو که در ویکیپدیای این شاعر بزرگ ایرانی آمده است عبارت است از:
دفترهای شعر:
۱۳۲۹-۱۳۲۳ آهنها و احساس، در چاپخانهٔ یمنی تهران توسط فرمانداری نظامی ضبط و سوزانده شد.
۱۳۳۰-۱۳۲۹ قطعنامه، چاپ اول با مقدمه فریدون رهنما و به هزینهٔ او:۱۳۳۰.
۱۳۳۰ آهنگهای فراموششده، توسط ابراهیم دیلمقانیان منتشر شد.
۱۳۳۰ بیست و سه (۲۳)، چاپ مستقل ۱۳۳۰، چاپهای سانسور شدهٔ دیگر ضمیمهٔ مرثیههای خاک.
۱۳۳۵-۱۳۲۶ هوای تازه
۱۳۳۸-۱۳۳۶ باغ آینه
۱۳۴۱-۱۳۳۹ لحظهها و همیشه
۱۳۴۳-۱۳۴۱ آیدا در آینه
۱۳۴۴-۱۳۴۳ آیدا، درخت و خنجر و خاطره
۱۳۴۵-۱۳۴۴ ققنوس در باران
۱۳۴۸-۱۳۴۵ مرثیههای خاک
۱۳۴۹-۱۳۴۸شکفتن در مه
۱۳۵۲-۱۳۴۸ ابراهیم در آتش
۱۳۵۶-۱۳۵۵ دشنه در دیس
۱۳۵۹-۱۳۵۶ ترانههای کوچک غربت
۱۳۶۹ مدایح بیصله
۱۳۷۶-۱۳۶۴ در آستانه
۱۳۷۸-۱۳۵۱ حدیث بیقراری ماهان
شعر (ترجمه)
غزل غزلهای سلیمان ۱۳۴۷
همچون کوچهیی بیانتها ۱۳۵۲
هایکو، شعر ژاپنی با ع. پاشایی، ۱۳۶۱
سیاه همچون اعماقِ آفریقای خودم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمه و اجرای اشعاری از لنگستون هیوز، نشر ابتکار ۱۳۶۲، ترجمه چند شعر دیگر از هیوز در ۱۳۷۰ با حسن قباد
ترانههای میهن تلخ، اشعار یانیس ریتسوس، (کتاب و
احمد شاملو ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ در خیابان صفیعلیشاه ِ تهران به دنیا آمد. شاملو به چندین #هنر آراسته بود، شاعری توانا، #نویسنده، #روزنامهنگار، #پژوهشگر، #مترجم و #فرهنگنویس. شاملو از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران بوده است. آنچه در مورد تحصیلات آکادمیک شاملو میتوان گفت این است که شاملو هیچگاه تحصیلات کلاسیک منظمی نداشت. پدر احمد شاملو، حیدر، افسر ارتش بود و به واسطه شغل همواره در سفر بود و از این شهر به آن شهر مهاجرت میکرد. شاملو دوره دبستان خود را در شهرهای خاش و زاهدان و مشهد گذراند. دوران دبیرستان نیز در بیرجند و مشهد و تهران سپری شد. در سال ۱۳۲۱ پدر احمد شاملو به گرگان و ترکمنصحرا منتقل میشود تا به تشکیلات ازهمپاشیده ژاندارمری سر و سامانی بدهد. شاملو در این دوره در مناطق شمال کشور به فعالیت سیاسی رو میآورد و پس از آن در سال ۱۳۲۲ در تهران دستگیر میشود و به زندان شورویها در رشت منتقل میشود که همین امر موجب میشود که شاملو تحصیلاتش را در دبیرستان نیمهتمام رها کند. در سال ۱۳۲۴ از زندان آزاد میشود و به رضائیه میرود. با آغاز حکومت پیشهوری و دموکراتها چریکها به منزل پدری شاملو هجوم میبرند و مدت دو ساعت او و پدرش را مقابل جوخهی آتش نگاه میدارند تا از مقامات بالا کسب تکلیف شود.
احمد شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی دیدار میکند و در اینجاست که شاملو به سرایش شعر نیمایی رو میآورد. شاملو در سال ۱۳۲۹ با شعری با عنوان “شعر سفید غفران” با وزن شعری خداحافظی میکند.
در سال ۱۳۳۲ و پس از کودتای ۲۸ مرداد که منجر به بستهشدن فضای سیاسی کشور میشود مجموعه شعر “آهنها و احساس” احمد شاملو توسط پلیس در چاپخانه سوزانده میشود و پس از آن ماموران به منزل شاملو هجوم میبرند که در این حمله ترجمه کتاب طلا در لحن نوشته زیگموند موریس و بخشهایی از کتاب “پسران مردی که قلبش از سنگ بود” نوشته مور یوکایی و تعدادی داستان کوتاه به قلم خودش نابود میشود. در این هجوم بخشی از یادداشتهای شاملو متعلق به کتاب کوچه نیز نابود میشود.
کار شاعری احمد شاملو در سال ۱۳۲۶ و با انتشار دفتری به نام “آهنگهای فراموششده” که تنها دفتر شاملو در قالب شعر کلاسیک و موزون است آغاز میشود.
سالها بعد احمد شاملو با انتشار قطعنامه سبک شعری جدیدی را پایهگذاری میکند.
در همان سال ۱۳۲۶ انتشار مجموعه “هوای تازه” شاملو را به عنوان شاعری برجسته به جامعه ادبی ایران معرفی میکند. در سال ۱۳۳۹ شاملو مجموعه شعر باغ آینه را منتشر میکند.
در سال ۱۳۳۹ شاملو برای مدتی سردبیر هفتهنامه فردوسی را به عهده میگیرد. در سال ۱۳۴۰ شاملو با همکاری دکتر محسن هشترودی، ۲۵ شماره از هفتهنامه کتاب هفته را منتشر میکند. خوشه از دیگر نشریات تاثیر گذار زمان خود بود که در سال ۱۳۴۶ شاملو سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی آن را به عهده میگیرد. همکاری شاملو با خوشه تا سال ۴۸ دوام مییابد که در این سال توسط ساواک تعطیل میشود.
شاملو در زمینه ترجمه آثار ادبی نیز توانایی کمنظیری داشت با این حال برخی از منتقدان به ترجمههای شاملو ایراداتی گرفتهاند و برخی میزان وفاداری شاملو به متن اصلی را زیر سوال بردهاند.
“کتاب کوچه” نیز از کارهای سترگ احمد شاملو است که با کمک همسرش آیدا سرکیسیان در چندین جلد به عنوان دایرهالمعارف فرهنگ عامیانه مردم ایران تدوین شده است.نخستین جلد این دانشنامه بزرگ و ارزشمند در سال ۱۳۵۶ و توسط انتشارات مازیار منتشر شد. بسیاری از بزرگان ادبیات کشور معتقدند این اثر شاملو از بزرگترین دانشنامههای فولکلور مردم ایران است.
فهرست آثار احمد شاملو که در ویکیپدیای این شاعر بزرگ ایرانی آمده است عبارت است از:
دفترهای شعر:
۱۳۲۹-۱۳۲۳ آهنها و احساس، در چاپخانهٔ یمنی تهران توسط فرمانداری نظامی ضبط و سوزانده شد.
۱۳۳۰-۱۳۲۹ قطعنامه، چاپ اول با مقدمه فریدون رهنما و به هزینهٔ او:۱۳۳۰.
۱۳۳۰ آهنگهای فراموششده، توسط ابراهیم دیلمقانیان منتشر شد.
۱۳۳۰ بیست و سه (۲۳)، چاپ مستقل ۱۳۳۰، چاپهای سانسور شدهٔ دیگر ضمیمهٔ مرثیههای خاک.
۱۳۳۵-۱۳۲۶ هوای تازه
۱۳۳۸-۱۳۳۶ باغ آینه
۱۳۴۱-۱۳۳۹ لحظهها و همیشه
۱۳۴۳-۱۳۴۱ آیدا در آینه
۱۳۴۴-۱۳۴۳ آیدا، درخت و خنجر و خاطره
۱۳۴۵-۱۳۴۴ ققنوس در باران
۱۳۴۸-۱۳۴۵ مرثیههای خاک
۱۳۴۹-۱۳۴۸شکفتن در مه
۱۳۵۲-۱۳۴۸ ابراهیم در آتش
۱۳۵۶-۱۳۵۵ دشنه در دیس
۱۳۵۹-۱۳۵۶ ترانههای کوچک غربت
۱۳۶۹ مدایح بیصله
۱۳۷۶-۱۳۶۴ در آستانه
۱۳۷۸-۱۳۵۱ حدیث بیقراری ماهان
شعر (ترجمه)
غزل غزلهای سلیمان ۱۳۴۷
همچون کوچهیی بیانتها ۱۳۵۲
هایکو، شعر ژاپنی با ع. پاشایی، ۱۳۶۱
سیاه همچون اعماقِ آفریقای خودم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمه و اجرای اشعاری از لنگستون هیوز، نشر ابتکار ۱۳۶۲، ترجمه چند شعر دیگر از هیوز در ۱۳۷۰ با حسن قباد
ترانههای میهن تلخ، اشعار یانیس ریتسوس، (کتاب و
زادروز بهرام بیضایی
مارتین اسکورسیزی:
“من خیلی مفتخرم که بنیاد جهانی سینما اولین فیلم بلند کارگردانش بهرام بیضایی را مرمت کرده است. حال و هوای فیلم من را میبرد به بهترین لحظات فیلمهای نئورالیستی ایتالیایی و داستان، زیبایی یک افسانه کهن را دارد و در آن میتوانید ریشههای بیضایی در #ادبیات، تاتر و #شعر را کامل حس کنید. بیضایی حالا در کالیفرنیا زندگی میکند و دردناک است که فکر کنیم این فیلم فوقالعاده که زمانی در ایران محبوبیتی داشته در آستانه نابودی بود.”
بهرام بیضایی:
“خیال نمیکنم به واسطه ترک ایران امکان مهمی داشتهام که از دست دادهام. فیلم و صحنه بله، اگر راهی به دلخواهی بود، ولی پیشیزی نمیارزد به از دست دادن آنچه من از دست دادم؛ به عمری در نوبت نه شنیدن، از کارهای دیگری ماندن! استراحتی دادم به کسانی که در واقع هم کاری جز استراحت نداشتند و آمدم پی شغلی جای دیگری از جهان و درست 30 سال پس از آن که از دانشگاه بیرونم گذاشتند به دانشگاه برگشتم.”
#بهرام_بیضایی #کارگردان #سینما و #تئاتر و نمایشنامه نویس و فیلمنامهنویس و #پژوهشگر ایرانی در پنجم دیماه ۱۳۱۷ در تهران دیده به جهان گشود. خانواده بیضایی از اهالی آران و بیدگل در استان اصفهان بودند. پدر او تعزیهخوان بوده و پدربزرگ و عمویش نیز متون تعزیه را تهیه میکردند. بهرام بیضایی تحصیل دانشگاهی در رشته ادبیات را ناتمام رها کرد و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد.
پیش از این و در سال پایانی دبیرستان بیضایی دو #نمایشنامه با زبان تاریخی نوشته بود. #بیضایی در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که در سال ۱۳۳۶ توسط دکتر مهدی فروغ بنا نهاده شده بود رفت که بعدها به دو مرکز دانشکده هنرهای دراماتیک و اداره برنامههای #تاتر تقسیم شد. در این سالها بهرام بیضایی “پژوهشهای نمایش در ایران” را در مجله موسیقی که نخستین مجله تخصصی #موسیقی به زبان #فارسی بود و از اوایل سال ۱۳۱۸ در تهران منتشر میشد، انتشار داد.
بیضایی یکی از پایهگذاران و از اعضای اصلی #کانون_نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که در سال ۱۳۵۷ از آن کنارهگیری کرد. او در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری میکرد و در سال ۱۳۵۲ از ادارهی برنامههای تاتر به #دانشگاه تهران به عنوان استادیار تماموقت نمایش دانشکدهی هنرهای زیبا انتقال یافت.
بیضایی در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد. ....
درباره بهرام بیضایی بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1xigKmy
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
مارتین اسکورسیزی:
“من خیلی مفتخرم که بنیاد جهانی سینما اولین فیلم بلند کارگردانش بهرام بیضایی را مرمت کرده است. حال و هوای فیلم من را میبرد به بهترین لحظات فیلمهای نئورالیستی ایتالیایی و داستان، زیبایی یک افسانه کهن را دارد و در آن میتوانید ریشههای بیضایی در #ادبیات، تاتر و #شعر را کامل حس کنید. بیضایی حالا در کالیفرنیا زندگی میکند و دردناک است که فکر کنیم این فیلم فوقالعاده که زمانی در ایران محبوبیتی داشته در آستانه نابودی بود.”
بهرام بیضایی:
“خیال نمیکنم به واسطه ترک ایران امکان مهمی داشتهام که از دست دادهام. فیلم و صحنه بله، اگر راهی به دلخواهی بود، ولی پیشیزی نمیارزد به از دست دادن آنچه من از دست دادم؛ به عمری در نوبت نه شنیدن، از کارهای دیگری ماندن! استراحتی دادم به کسانی که در واقع هم کاری جز استراحت نداشتند و آمدم پی شغلی جای دیگری از جهان و درست 30 سال پس از آن که از دانشگاه بیرونم گذاشتند به دانشگاه برگشتم.”
#بهرام_بیضایی #کارگردان #سینما و #تئاتر و نمایشنامه نویس و فیلمنامهنویس و #پژوهشگر ایرانی در پنجم دیماه ۱۳۱۷ در تهران دیده به جهان گشود. خانواده بیضایی از اهالی آران و بیدگل در استان اصفهان بودند. پدر او تعزیهخوان بوده و پدربزرگ و عمویش نیز متون تعزیه را تهیه میکردند. بهرام بیضایی تحصیل دانشگاهی در رشته ادبیات را ناتمام رها کرد و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد.
پیش از این و در سال پایانی دبیرستان بیضایی دو #نمایشنامه با زبان تاریخی نوشته بود. #بیضایی در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که در سال ۱۳۳۶ توسط دکتر مهدی فروغ بنا نهاده شده بود رفت که بعدها به دو مرکز دانشکده هنرهای دراماتیک و اداره برنامههای #تاتر تقسیم شد. در این سالها بهرام بیضایی “پژوهشهای نمایش در ایران” را در مجله موسیقی که نخستین مجله تخصصی #موسیقی به زبان #فارسی بود و از اوایل سال ۱۳۱۸ در تهران منتشر میشد، انتشار داد.
بیضایی یکی از پایهگذاران و از اعضای اصلی #کانون_نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که در سال ۱۳۵۷ از آن کنارهگیری کرد. او در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری میکرد و در سال ۱۳۵۲ از ادارهی برنامههای تاتر به #دانشگاه تهران به عنوان استادیار تماموقت نمایش دانشکدهی هنرهای زیبا انتقال یافت.
بیضایی در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد. ....
درباره بهرام بیضایی بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1xigKmy
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
گفتگو با #آذرنفیسی
آذر نفیسی، استاد مدعو بخش سیاست خارجی و نیز بنیان گذار و مدیر برنامه ی گفتگوی مدرسه ی مطالعات عالی بین المللی دانشگاه جانز هاپکینز آمریکاست و در ایران نیز استاد #ادبیات انگلیسی در دانشکده ادبیات «دانشگاه تهران» و سپس «دانشگاه علامه طباطبایی» بود. او #پژوهشگر، #نویسنده و #سخنرانی پرآوازه، درباره ی نقش و تأثیر ادبیات و #فرهنگ در دگرگونی های سیاسی است و نوشته هایش در نشریه های معتبر آمریکایی، همانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست و نیو ریپاپلیک انتشار یافته اند.
معروفترین اثر وی کتاب پرفروش «لولیتاخوانی در تهران» است که توجه زیادی را به خود جلب کرد و به ۳۲ زبان ترجمه شدهاست. کتاب دوم او با نام «آنچه دربارهاش سکوت کردهام»، به یک زندگی نامه نزدیکتر است. رمانی که زندگی خاندان نفیسی، از کودکی نویسنده تا زمان از دستدادن پدر و مادرش را روایت میکند.
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
آذر نفیسی، استاد مدعو بخش سیاست خارجی و نیز بنیان گذار و مدیر برنامه ی گفتگوی مدرسه ی مطالعات عالی بین المللی دانشگاه جانز هاپکینز آمریکاست و در ایران نیز استاد #ادبیات انگلیسی در دانشکده ادبیات «دانشگاه تهران» و سپس «دانشگاه علامه طباطبایی» بود. او #پژوهشگر، #نویسنده و #سخنرانی پرآوازه، درباره ی نقش و تأثیر ادبیات و #فرهنگ در دگرگونی های سیاسی است و نوشته هایش در نشریه های معتبر آمریکایی، همانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست و نیو ریپاپلیک انتشار یافته اند.
معروفترین اثر وی کتاب پرفروش «لولیتاخوانی در تهران» است که توجه زیادی را به خود جلب کرد و به ۳۲ زبان ترجمه شدهاست. کتاب دوم او با نام «آنچه دربارهاش سکوت کردهام»، به یک زندگی نامه نزدیکتر است. رمانی که زندگی خاندان نفیسی، از کودکی نویسنده تا زمان از دستدادن پدر و مادرش را روایت میکند.
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
هما ناطق، تاریخنگار و استاد دانشگاه، درگذشت
هما ناطق، #نویسنده، #پژوهشگر، #استاد_دانشگاه سوربن و #تاریخنگار دوران قاجار و #مشروطه، روز اول ژانویه ۲۰۱۶ در پاریس درگذشت.
هما ناطق در ۱۳۱۳ در ارومیه زاده شد. او در ۱۹۵۶ با بورس دولت فرانسه برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فرانسه راهی این کشور شد. علاقه او به به رشته تاریخ موجب شد ادبیات را رها کند و به دانشکده تاریخ بپیوندد. ناطق فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته تاریخ از دانشگاه سوربن دریافت کرد.
پژوهشهای دوره دکتری او بر زندگی سیاسی سید جمالالدین افغانی (اسدآبادی) بود. در سال ۱۹۶۹، رساله دکتری ناطق با همکاری «مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه (C. N. R. S) با عنوان «اسلام مدرن و سید جمالالدین اسدآبادی» بهصورت کتاب منتشر شد. این اولین اثر تاریخنگاری پژوهشی هما ناطق بود و در زمان انتشار ماکسیم رودنسون، #تاریخنگار، جامعهشناس و شرقشناس مارکسیست فرانسوی بر کتاب ناطق مقدمه نوشت.
ناطق در ۱۳۴۷ به تهران بازگشت. رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، حسین نصر، اولین کتاب ناطق را خوانده بود و پیشنهاد کرد تا ناطق را در دانشگاه استخدام کنند. ناطق از سال ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۵۹ به تدریس در دانشکده تاریخ دانشگاه تهران مشغول بود. در این سالها او به تدریس این دروس پرداخت: «جنگهای ایران و روسیه در سده نوزده»، «تاریخ اجتماعی دوران قاجار»، «روشنفکران عصر مشروطه»، «تاریخچه مشروطیت و قانون اساسی در ایران و عثمانی». پژوهشهای ناطق در این مدت هم در نشریاتی تاریخی و هم در کتابها در همین حوزهها منتشر میشد. همچنین در این دوره هما ناطق با فریدون آدمیت چندین پژوهش مشترک انجام دادند که نتیجه آن در کتاب «افکار سیاسی اجتماعی و اقتصادی در آثار منتشر نشده در دوره قاجار» به انتشار رسید.
با توجه به اینکه ناطق پیش از اینکه به دانشکده تاریخ سوربون بپیوندد سالها ادبیات فرانسه خوانده بود، در دانشکده تربیت معلم تهران نیز استاد ادبیات سده نوزده فرانسه شد. در سال ۱۳۵۲، برای یک سال فرصت مطالعاتی ایران را ترک کرد و به دعوت دانشکده تحقیقات خاورمیانه دانشگاه پرینستون در حوزه «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در سده نوزده» پژوهش کرد و به مدت یک سال در همان دانشگاه درس داد.
دو سال پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، به دنبال انقلاب فرهنگی، هما ناطق به فرانسه بازگشت. مدتی با عنوان پژوهشگر مستقل کار میکرد. او که خود یک منبع تاریخی است با پروژه #تاریخ شفاهی هاروراد همکاری کرد و در گفتوگو با ضیاء صدقی خاطرات خود را در این آرشیو تاریخی ضبط کرد.
ناطق در سال ۱۳۶۳ به عنوان استاد تماموقت در آموزشکده مطالعات ایرانشناسی دانشگاه سوربن نوین مشغول به کار شد.
کتابها و مقالات بسیاری به زبانهای فارسی و فرانسه از هما ناطق منتشر شده است، که از آن جمله میتوان به «زندگی سید جمال الدین اسد آبادی در رابطه با فرانسه»، «آیین بابی»، «روشنفکران ایرانی در استانبول»، «وصیتنامه عباس میرزا»، «روزنامه قانون»، «زنان در مشروطیت»، «انجمنهای شورایی در مشروطیت»، «رساله مشروطیت»، «بازرگانان در دادو ستد با بانک شاهی و رژی» و «کارنامه و زمانه میرزا رضا کرمانی» و «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران» اشاره کرد.
هما ناطق همچنین #مترجم بود؛ او چند اثر مهم تاریخی مانند «چهره استعمارزده» اثر جامعهشناس فرانسوی آلبر- ممی و «آخرین روزهای لطفعلیخان زند» اثر هارفورد جونز را به فارسی ترجمه کرده است.
از #هماناطق به عنوان یکی از چند #زن متخصص دوران تاریخی سده ۱۹ و اوایل ۲۰ در ایران که به تاریخ از دریچه مسئله مدرنیته و همچنین رابطه ایران و غرب نگاه میکرد، یاد خواهد شد.
Radio Zamaneh
@Tavaana_Tavaanatech
هما ناطق، #نویسنده، #پژوهشگر، #استاد_دانشگاه سوربن و #تاریخنگار دوران قاجار و #مشروطه، روز اول ژانویه ۲۰۱۶ در پاریس درگذشت.
هما ناطق در ۱۳۱۳ در ارومیه زاده شد. او در ۱۹۵۶ با بورس دولت فرانسه برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فرانسه راهی این کشور شد. علاقه او به به رشته تاریخ موجب شد ادبیات را رها کند و به دانشکده تاریخ بپیوندد. ناطق فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته تاریخ از دانشگاه سوربن دریافت کرد.
پژوهشهای دوره دکتری او بر زندگی سیاسی سید جمالالدین افغانی (اسدآبادی) بود. در سال ۱۹۶۹، رساله دکتری ناطق با همکاری «مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه (C. N. R. S) با عنوان «اسلام مدرن و سید جمالالدین اسدآبادی» بهصورت کتاب منتشر شد. این اولین اثر تاریخنگاری پژوهشی هما ناطق بود و در زمان انتشار ماکسیم رودنسون، #تاریخنگار، جامعهشناس و شرقشناس مارکسیست فرانسوی بر کتاب ناطق مقدمه نوشت.
ناطق در ۱۳۴۷ به تهران بازگشت. رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، حسین نصر، اولین کتاب ناطق را خوانده بود و پیشنهاد کرد تا ناطق را در دانشگاه استخدام کنند. ناطق از سال ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۵۹ به تدریس در دانشکده تاریخ دانشگاه تهران مشغول بود. در این سالها او به تدریس این دروس پرداخت: «جنگهای ایران و روسیه در سده نوزده»، «تاریخ اجتماعی دوران قاجار»، «روشنفکران عصر مشروطه»، «تاریخچه مشروطیت و قانون اساسی در ایران و عثمانی». پژوهشهای ناطق در این مدت هم در نشریاتی تاریخی و هم در کتابها در همین حوزهها منتشر میشد. همچنین در این دوره هما ناطق با فریدون آدمیت چندین پژوهش مشترک انجام دادند که نتیجه آن در کتاب «افکار سیاسی اجتماعی و اقتصادی در آثار منتشر نشده در دوره قاجار» به انتشار رسید.
با توجه به اینکه ناطق پیش از اینکه به دانشکده تاریخ سوربون بپیوندد سالها ادبیات فرانسه خوانده بود، در دانشکده تربیت معلم تهران نیز استاد ادبیات سده نوزده فرانسه شد. در سال ۱۳۵۲، برای یک سال فرصت مطالعاتی ایران را ترک کرد و به دعوت دانشکده تحقیقات خاورمیانه دانشگاه پرینستون در حوزه «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در سده نوزده» پژوهش کرد و به مدت یک سال در همان دانشگاه درس داد.
دو سال پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، به دنبال انقلاب فرهنگی، هما ناطق به فرانسه بازگشت. مدتی با عنوان پژوهشگر مستقل کار میکرد. او که خود یک منبع تاریخی است با پروژه #تاریخ شفاهی هاروراد همکاری کرد و در گفتوگو با ضیاء صدقی خاطرات خود را در این آرشیو تاریخی ضبط کرد.
ناطق در سال ۱۳۶۳ به عنوان استاد تماموقت در آموزشکده مطالعات ایرانشناسی دانشگاه سوربن نوین مشغول به کار شد.
کتابها و مقالات بسیاری به زبانهای فارسی و فرانسه از هما ناطق منتشر شده است، که از آن جمله میتوان به «زندگی سید جمال الدین اسد آبادی در رابطه با فرانسه»، «آیین بابی»، «روشنفکران ایرانی در استانبول»، «وصیتنامه عباس میرزا»، «روزنامه قانون»، «زنان در مشروطیت»، «انجمنهای شورایی در مشروطیت»، «رساله مشروطیت»، «بازرگانان در دادو ستد با بانک شاهی و رژی» و «کارنامه و زمانه میرزا رضا کرمانی» و «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران» اشاره کرد.
هما ناطق همچنین #مترجم بود؛ او چند اثر مهم تاریخی مانند «چهره استعمارزده» اثر جامعهشناس فرانسوی آلبر- ممی و «آخرین روزهای لطفعلیخان زند» اثر هارفورد جونز را به فارسی ترجمه کرده است.
از #هماناطق به عنوان یکی از چند #زن متخصص دوران تاریخی سده ۱۹ و اوایل ۲۰ در ایران که به تاریخ از دریچه مسئله مدرنیته و همچنین رابطه ایران و غرب نگاه میکرد، یاد خواهد شد.
Radio Zamaneh
@Tavaana_Tavaanatech
دو جوان ایرانی-آمریکایی برنده جوایز معتبر علمی در آمریکا
دو جوان #ایرانی_آمریکایی برنده جوایز معتبر علمی در آمریکا شده اند. دکتر نگار توسلیان #پژوهشگر سرطان پوست با دریافت جایزه ای از بنیاد ملی علوم ایالات متحده، طرحی را آغاز خواهد کرد که با استفاده از فناوری امواج میلی متری تومورهای #سرطان #پوست را سریعتر و به گونه ای کارآمدتر از امکانات کنونی تشخیص خواهد داد.
پروفسور بابک حیدری پژوهشگر #سیستم های پیچیده فنی-اجتماعی با دریافت جایزه ای از بنیاد ملی علوم ایالات متحده برای ارائه چارچوب نظری جدیدی برای #معماری محصولات #مهندسی به منظور تاثیرگذاری بر رقابت در بازار و #نوآوری در #فناوری تلاش خواهد کرد. او همچنین به تهیه مطالب آموزشی برای برنامه های موزه علوم #کودکان در نیویورک خواهد پرداخت.
منبع USAdarFarsi
اینستاگرام توانا را هم ببینید:
http://instagram.com/tavaana
@Tavaana_Tavaanatech
دو جوان #ایرانی_آمریکایی برنده جوایز معتبر علمی در آمریکا شده اند. دکتر نگار توسلیان #پژوهشگر سرطان پوست با دریافت جایزه ای از بنیاد ملی علوم ایالات متحده، طرحی را آغاز خواهد کرد که با استفاده از فناوری امواج میلی متری تومورهای #سرطان #پوست را سریعتر و به گونه ای کارآمدتر از امکانات کنونی تشخیص خواهد داد.
پروفسور بابک حیدری پژوهشگر #سیستم های پیچیده فنی-اجتماعی با دریافت جایزه ای از بنیاد ملی علوم ایالات متحده برای ارائه چارچوب نظری جدیدی برای #معماری محصولات #مهندسی به منظور تاثیرگذاری بر رقابت در بازار و #نوآوری در #فناوری تلاش خواهد کرد. او همچنین به تهیه مطالب آموزشی برای برنامه های موزه علوم #کودکان در نیویورک خواهد پرداخت.
منبع USAdarFarsi
اینستاگرام توانا را هم ببینید:
http://instagram.com/tavaana
@Tavaana_Tavaanatech
نینا انصاری #پژوهشگر تاریخ و کارشناس #جنبش_زنان کتاب «جواهرات خدا، داستان ناگفتهای از زنان ایران» را روانه بازار کرده است.
به نوشته نیویورک تایمز این کتاب فصلی است برگرفته از کتاب پیشین او که سازمان رسانهای جهان اوایل این ماه منتشر کرده بود. کتاب «جواهرات خدا» نگاهی دارد به جنبشهای فمینیستی در ایران و زندگی #زنان و موضوع #آزادی آنها در پیش و پس از انقلاب سال ۵۷ را روایت میکند.
همزمان با انتشار کتاب «جواهرات خدا» ناشر آن یک آگهی در یوتیوب قرار داده که بر پیچ و تابهای هوشمندانهای استوار است.
این فیلم کوتاه دو دقیقهای با مردی آغاز میشود که در لباس ماموران آتش نشانی به صورت مسقیم و رو به دوربین میپرسد: چه فکر میکردید اگر به شما میگفتم تنها مامور آتش نشانی شهرمان من بودم.
شبیه این پرسش را یک اسکیباز، ستاره موسیقی راک، قهرمان موتورسواری، و یک عکاس خبرنگار هم میپرسند. پرسشهایی که در آنها تلاش میشود تصورات قبلی بینندگان را به چالش بکشد. در میانه این ویدیو به ناگاه همه چیر به هم گره میخورد و همگی خود را زنی از ایران معرفی میکنند.
آن گونه که در وبسایت نینا انصاری اعلام شده همه سود حاصل از فروش کتاب به موسسات خیریه اهدا خواهد شد.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
به نوشته نیویورک تایمز این کتاب فصلی است برگرفته از کتاب پیشین او که سازمان رسانهای جهان اوایل این ماه منتشر کرده بود. کتاب «جواهرات خدا» نگاهی دارد به جنبشهای فمینیستی در ایران و زندگی #زنان و موضوع #آزادی آنها در پیش و پس از انقلاب سال ۵۷ را روایت میکند.
همزمان با انتشار کتاب «جواهرات خدا» ناشر آن یک آگهی در یوتیوب قرار داده که بر پیچ و تابهای هوشمندانهای استوار است.
این فیلم کوتاه دو دقیقهای با مردی آغاز میشود که در لباس ماموران آتش نشانی به صورت مسقیم و رو به دوربین میپرسد: چه فکر میکردید اگر به شما میگفتم تنها مامور آتش نشانی شهرمان من بودم.
شبیه این پرسش را یک اسکیباز، ستاره موسیقی راک، قهرمان موتورسواری، و یک عکاس خبرنگار هم میپرسند. پرسشهایی که در آنها تلاش میشود تصورات قبلی بینندگان را به چالش بکشد. در میانه این ویدیو به ناگاه همه چیر به هم گره میخورد و همگی خود را زنی از ایران معرفی میکنند.
آن گونه که در وبسایت نینا انصاری اعلام شده همه سود حاصل از فروش کتاب به موسسات خیریه اهدا خواهد شد.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
گفتوگوی یک عالم دینی با خداناباوران
« من دوستان خداناباور بسیاری دارم. من در دین خودم خطکشی میان آدمها بر اساس عقیده و مذهب و فکر را نمییابم، بلکه این خطکشی بر اساس انسانیت و ارزشهای اخلاقی است. به باور من خداناباوری هم یک سبک زیست است درست مثل خداباوری. کسی که خدا را در عقل و زندگی خود نمییابد، حق دارد که خدا را انکار کند، بلکه وظیفه دارد خدا را انکار کند تا در دام تزویر و ریا نیفتد. منظورم این است که وقتی فرد خداناباوری که خدا را در عالم نمیبیند و نیازی هم به خدا نمیبیند، میگوید خدا وجود ندارد، گفتار او از نظر اخلاقی کاملا درست است. وقتی هم مؤمنی میگوید خدا وجود دارد، گفتار او نیز از نظر اخلاقی کاملا درست است، زیرا او به خدا نیاز دارد و او را دائما در هستی و حیات خود حاضر میبیند. خداوند از جنس اشیاء موجود در جهان خارج نیست، خداوند با درون #انسان پیوندی عمیق دارد.»
به خداناباور عرب چگونه مینگرید؟ نظر شما به طور خاص در باب او چیست؟
این پدیده را پدیدهی مبارکی میبینم و نشان از حرکتی رو به کمال در فضای فکر عربی دارد. #خداناباوران شروع کردهاند به بیرون آمدن از تاری جادویی که جامعه به دور آنها تنیده است، آنها به فشار عرفی، اجتماعی و فشار دین سنتی که از لحظهی تولد بر دوش فرد-فرد جامعه نهاده میشود، وقعی نمینهند. پیشتر گفتم آنچه که امروزه به عنوان دین اسلام با آن مواجهایم، ربطی به خدا ندارد، بلکه این دین تبدیل به بتی شده است که به جای خدا پرستیده میشود. هر انسانی که به #آزادگی و #عقل خودش حرمت مینهد وظیفه دارد از این دین خارج شود، درست همانطور که مسلمانان صدر اسلام از دین شرک به دین توحید پیوستند. قدم اول در مسیر کمال آن است که انسان بت اجتماع را بشکند (حالْ آن بت هر چه که میخواهد باشد)، این بتشکنی همان «لا اله» است که همان الحاد و خداناباوری است. آنگاه است که این خداناباوری مقدمه و راهی میشود برای #ایمان حقیقی. #خداناباور نباید تصور کند که با خداناباوریاش به انتهای خط رسیده و کار آخر شده است. به این معنا الحاد مقدمهی ضروری ایمان است.
احمد علی حسن قُبّانچی کیست؟
احمد علی حسن قُبّانچی، معروف به احمد قبانچی (به عربی: أحمد القبانجی)، متولد ۱۹۵۸ میلادی/۱۳۳۶ خورشیدی در نجف، یکی از روشنفکران دینی صاحب نام عراقی است. او تحصیلات حوزوی خود را در نجف، بیروت و قم به انجام رسانید و از جمله در نزد دو عالم بنام شیعی محمد باقر صدر (۱۳۵۹-۱۳۱۳ خورشیدی) و محمدحسین فضل الله (۱۳۸۹-۱۳۱۴ خورشیدی) شاگردی کرد.1 پدر او و پنج تن از برادراناش به دست حکومت صدام کشته شدند و خود او پس از فرار از عراق در نهایت در ایران سکنی گزید. او در سالهای اقامتاش در ایران در کنار نیروهای ایرانی به جنگ علیه نیروهای صدام پرداخت و مجروح شد.
وبسایت کلمه در سال ۱۳۹۱ خبر از بازداشت این روحانی مذهبی در ایران داده بود.
کلمه در آن زمان به نقل از محمد جواد اکبرین نوشت:
این #پژوهشگر و روحانى عراقى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده است. هفته ها از بازداشت احمد قبانچى مى گذرد؛ پژوهشگر و روحانى عراقى، مؤلّف و مترجم محصولاتِ مدرسه #روشنفكرى_دينى به زبان عربی.
قبانچى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده اما گمانه زنى هاى رسانه هاى فارسى زبان، از اين فراتر نرفته كه او مخالف حكومت #ولايت_فقيه بوده و يا آثار برخى از #نوانديشان_دينى را ترجمه كرده است. برخى از رسانه هاى عرب زبان اما از بازداشت يك دانشمند-شهروند عراقى در ايران خشمگين اند و آن را دنباله دخالت حكومت ايران در سرنوشت عراق ارزيابى مى كنند؛ جمعى از عراقى ها هم در مقابل سفارت ايران در بغداد تجمع اعتراضى برگزار كرده اند اما نه كسى براى پاسخگويى به آنها، از سفارت ايران خارج شده و نه وزارت خارجه به هيچيك از نقدها و پرسش هاى رسانه ها در اين زمينه پاسخ داده و گویا حتی دستگاه قضایی هم از محل نگهداری او بی خبر است.
(منبع رادیو زمانه)
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/l7xs7A
@Tavaana_TavaanaTech
« من دوستان خداناباور بسیاری دارم. من در دین خودم خطکشی میان آدمها بر اساس عقیده و مذهب و فکر را نمییابم، بلکه این خطکشی بر اساس انسانیت و ارزشهای اخلاقی است. به باور من خداناباوری هم یک سبک زیست است درست مثل خداباوری. کسی که خدا را در عقل و زندگی خود نمییابد، حق دارد که خدا را انکار کند، بلکه وظیفه دارد خدا را انکار کند تا در دام تزویر و ریا نیفتد. منظورم این است که وقتی فرد خداناباوری که خدا را در عالم نمیبیند و نیازی هم به خدا نمیبیند، میگوید خدا وجود ندارد، گفتار او از نظر اخلاقی کاملا درست است. وقتی هم مؤمنی میگوید خدا وجود دارد، گفتار او نیز از نظر اخلاقی کاملا درست است، زیرا او به خدا نیاز دارد و او را دائما در هستی و حیات خود حاضر میبیند. خداوند از جنس اشیاء موجود در جهان خارج نیست، خداوند با درون #انسان پیوندی عمیق دارد.»
به خداناباور عرب چگونه مینگرید؟ نظر شما به طور خاص در باب او چیست؟
این پدیده را پدیدهی مبارکی میبینم و نشان از حرکتی رو به کمال در فضای فکر عربی دارد. #خداناباوران شروع کردهاند به بیرون آمدن از تاری جادویی که جامعه به دور آنها تنیده است، آنها به فشار عرفی، اجتماعی و فشار دین سنتی که از لحظهی تولد بر دوش فرد-فرد جامعه نهاده میشود، وقعی نمینهند. پیشتر گفتم آنچه که امروزه به عنوان دین اسلام با آن مواجهایم، ربطی به خدا ندارد، بلکه این دین تبدیل به بتی شده است که به جای خدا پرستیده میشود. هر انسانی که به #آزادگی و #عقل خودش حرمت مینهد وظیفه دارد از این دین خارج شود، درست همانطور که مسلمانان صدر اسلام از دین شرک به دین توحید پیوستند. قدم اول در مسیر کمال آن است که انسان بت اجتماع را بشکند (حالْ آن بت هر چه که میخواهد باشد)، این بتشکنی همان «لا اله» است که همان الحاد و خداناباوری است. آنگاه است که این خداناباوری مقدمه و راهی میشود برای #ایمان حقیقی. #خداناباور نباید تصور کند که با خداناباوریاش به انتهای خط رسیده و کار آخر شده است. به این معنا الحاد مقدمهی ضروری ایمان است.
احمد علی حسن قُبّانچی کیست؟
احمد علی حسن قُبّانچی، معروف به احمد قبانچی (به عربی: أحمد القبانجی)، متولد ۱۹۵۸ میلادی/۱۳۳۶ خورشیدی در نجف، یکی از روشنفکران دینی صاحب نام عراقی است. او تحصیلات حوزوی خود را در نجف، بیروت و قم به انجام رسانید و از جمله در نزد دو عالم بنام شیعی محمد باقر صدر (۱۳۵۹-۱۳۱۳ خورشیدی) و محمدحسین فضل الله (۱۳۸۹-۱۳۱۴ خورشیدی) شاگردی کرد.1 پدر او و پنج تن از برادراناش به دست حکومت صدام کشته شدند و خود او پس از فرار از عراق در نهایت در ایران سکنی گزید. او در سالهای اقامتاش در ایران در کنار نیروهای ایرانی به جنگ علیه نیروهای صدام پرداخت و مجروح شد.
وبسایت کلمه در سال ۱۳۹۱ خبر از بازداشت این روحانی مذهبی در ایران داده بود.
کلمه در آن زمان به نقل از محمد جواد اکبرین نوشت:
این #پژوهشگر و روحانى عراقى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده است. هفته ها از بازداشت احمد قبانچى مى گذرد؛ پژوهشگر و روحانى عراقى، مؤلّف و مترجم محصولاتِ مدرسه #روشنفكرى_دينى به زبان عربی.
قبانچى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده اما گمانه زنى هاى رسانه هاى فارسى زبان، از اين فراتر نرفته كه او مخالف حكومت #ولايت_فقيه بوده و يا آثار برخى از #نوانديشان_دينى را ترجمه كرده است. برخى از رسانه هاى عرب زبان اما از بازداشت يك دانشمند-شهروند عراقى در ايران خشمگين اند و آن را دنباله دخالت حكومت ايران در سرنوشت عراق ارزيابى مى كنند؛ جمعى از عراقى ها هم در مقابل سفارت ايران در بغداد تجمع اعتراضى برگزار كرده اند اما نه كسى براى پاسخگويى به آنها، از سفارت ايران خارج شده و نه وزارت خارجه به هيچيك از نقدها و پرسش هاى رسانه ها در اين زمينه پاسخ داده و گویا حتی دستگاه قضایی هم از محل نگهداری او بی خبر است.
(منبع رادیو زمانه)
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/l7xs7A
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
گفتوگوی یک عالم دینی با خداناباوران
ترجمه و مقدمه: یاسر میردامادی
#تحصن دوباره قاسم اکسیری فرد در مقابل دانشگاه خواجه نصیر طوسی
صدای نازکی دارد اما پس از دو تا سه دقیقه همکلامشدن با او تنصدایش مانند دقایق اول تعجببرانگیز نیست. رزومه اکسیریفرد نشان میدهد، او در فیزیک یکنخبه یا یکنابغه است. او دکترایش را در رشته ذرات بنیادین گرفته و حالا همزمان با تدریس نافرجام در دانشگاه خواجهنصیر طوسی پژوهشگر مقیم پژوهشگاه دانشهای بنیادین است.
به گزارش خبرآنلاین قاسم اکسیری فرد، استاد سابق دانشگاه خواجه نصیر طوسی که به دلیل #صدای_زنانه از دانشگاه اخراج شده، برای چندمین بار مقابل دانشگاه خواجه نصیر طوسی دست به تحصن زد. اکسیری فرد، استاد فیزیک است و مدرکاش را از مؤسسه بینالمللی مطالعات پیشرفت ایتالیا اخذ کرده است.
او پیش از این نیز دست به تحصن زده بود و ظاهرا موفق به دیدار با محمد فرهادی وزیر علوم شده بود. پس از آن به گفته اکسیری فرد، وزیر علوم به او قول داده بود تا ۱۵ بهمن ۹۴ مشکل اش با دانشگاه خواجه نصیر طوسی برطرف شود اما به دلیل برطرفنشدن مشکل اش، حالا دوباره تحصناش را آغاز کرده است.
ماجرای اکسیری فرد چیست؟
دکتر قاسم اکسیریفرد از آن دست از فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف که با رتبه اول المپیاد فیزیک در سال١٣٧۴ وارد این دانشگاه صنعتی شده و «شریف» تبدیل به یکی از سکوهای پرتاب او به سطح اول کرسیهای علمی جهان شده است. اکسیریفرد پس از پایان تحصیلاتش در شریف و دانشگاه علوم پایه زنجان، برای تحصیل در مقطع دکترا به یکی از معتبرترین دانشگاههای اروپا درزمینه ریاضی، فیزیک و علوم اعصاب، یعنی به مؤسسه بینالمللی مطالعات پیشرفت رفت و با نمره عالی در مقطع دکترا از این دانشگاه فارغالتحصیل شد.
قاسم اکسیریفرد در بهمن١٣٩٢، همزمان با فراخوان جذب هیئت علمی وزارت علوم، جذب دانشگاه صنعتی خواجه نصیر شد. در ترمهای ابتدایی فیزیک پایه را تدریس کرد اما همزمان با تدریسش، پرونده او در هیئت تأیید صلاحیت عمومی دانشگاه خواجه نصیر بررسی میشد.
اما در اردیبهشت سال١٣٩٣، اکسیریفرد و شاگردانش با شوک عجیبی مواجه شدند. او میگوید:«در جلسه بررسی صلاحیت عمومی اساتید دانشگاه خواجه نصیر، پس از سؤالهای فراوان، به عنوان آخرین سؤال از من پرسیدند اگر در کلاس درس دانشجویان استاد را به سخره بگیرند چه میشود؟ گفتم من از آنها تشکر میکنم و رد میشوم.»
اکسیریفرد اضافه کرد: «وقتی این سؤال را پرسیدند، از نظر فکری کمی به هم ریختم تا زمانی که اعلام کردند صلاحیت فردی و عمومی شما در کمیته بررسی صلاحیت عمومی اساتید رد شده است. ماهها رفتوآمد کردم و بههیچوجه علت را به من نگفتند و تا ماهها طفره میرفتند. تا روزی که در نمازخانه دانشگاه بلندگو را از امامجماعت مسجد گرفتم و اوضاع را برای دانشجویان مطرح کردم، پسازآن امامجماعت و نماینده ولی فقیه در دانشگاهها پیگیر کار من شدند و از جانب امامجماعت دانشگاه شنیدم، کمیته صلاحیت عمومی دانشگاه خواجه نصیر صلاحیت فردی من را رد کردهاند، چرا؟ چون من صدایم نازک است و بهاصطلاح آنان صدای زنانهای دارم و احتمال دادهاند در کلاس درس مورد تمسخر دانشجویان قرار بگیرم.»
رزومه اکسیری فرد چیست؟
اکسیریفرد متولد اصفهان اما بزرگشده جهرم است. صدای نازکی دارد اما پس از دو تا سه دقیقه همکلامشدن با او تنصدایش مانند دقایق اول تعجببرانگیز نیست. رزومه اکسیریفرد نشان میدهد، او در فیزیک یکنخبه یا یک #نابغه است.
او دکترایش را در رشته ذرات بنیادین گرفته و حالا همزمان با تدریس نافرجام در دانشگاه خواجهنصیر طوسی #پژوهشگر مقیم پژوهشگاه دانشهای بنیادین است. او قصد دارد به دانشگاه برگردد و میخواهد تمامقد نسبت به عدم تمدید حکم تدریس اعتراض کند و حقش را بگیرد.
اکسیریفرد کار تدریس خود را در بهمن سال ۱۳۹۲ در دانشگاه خواجهنصیر طوسی آغاز کرده و در بهمن سال ۱۳۹۳ دانشگاه خواجهنصیر طوسی قرارداد تدریس او را تمدید نکرده است. «در اولین دیداری که با رئیس #دانشگاه خواجه نصیر داشتم، ایشان سفارش کردند آییننامههای مربوط به #حقوق_اساتید را مطالعه کنم. چند روز وقت گذاشتم و آییننامهها را خواندم. چندین تضاد در آنجا دیدم، به مسئولان دانشگاه این مسئله را گفتم و آنها پیشنهاد دادند اگر تضاد دیدی شکایت کن. شکایت کردم و بعد گفتند مسئولان این دانشگاه از شکایت شما ناراضیاند و بهتر است برای پیگیری بهتر روند استخدامی خود شکایت را پس بگیری و پس گرفتم.»
ادامه در پست بعد ....
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
صدای نازکی دارد اما پس از دو تا سه دقیقه همکلامشدن با او تنصدایش مانند دقایق اول تعجببرانگیز نیست. رزومه اکسیریفرد نشان میدهد، او در فیزیک یکنخبه یا یکنابغه است. او دکترایش را در رشته ذرات بنیادین گرفته و حالا همزمان با تدریس نافرجام در دانشگاه خواجهنصیر طوسی پژوهشگر مقیم پژوهشگاه دانشهای بنیادین است.
به گزارش خبرآنلاین قاسم اکسیری فرد، استاد سابق دانشگاه خواجه نصیر طوسی که به دلیل #صدای_زنانه از دانشگاه اخراج شده، برای چندمین بار مقابل دانشگاه خواجه نصیر طوسی دست به تحصن زد. اکسیری فرد، استاد فیزیک است و مدرکاش را از مؤسسه بینالمللی مطالعات پیشرفت ایتالیا اخذ کرده است.
او پیش از این نیز دست به تحصن زده بود و ظاهرا موفق به دیدار با محمد فرهادی وزیر علوم شده بود. پس از آن به گفته اکسیری فرد، وزیر علوم به او قول داده بود تا ۱۵ بهمن ۹۴ مشکل اش با دانشگاه خواجه نصیر طوسی برطرف شود اما به دلیل برطرفنشدن مشکل اش، حالا دوباره تحصناش را آغاز کرده است.
ماجرای اکسیری فرد چیست؟
دکتر قاسم اکسیریفرد از آن دست از فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف که با رتبه اول المپیاد فیزیک در سال١٣٧۴ وارد این دانشگاه صنعتی شده و «شریف» تبدیل به یکی از سکوهای پرتاب او به سطح اول کرسیهای علمی جهان شده است. اکسیریفرد پس از پایان تحصیلاتش در شریف و دانشگاه علوم پایه زنجان، برای تحصیل در مقطع دکترا به یکی از معتبرترین دانشگاههای اروپا درزمینه ریاضی، فیزیک و علوم اعصاب، یعنی به مؤسسه بینالمللی مطالعات پیشرفت رفت و با نمره عالی در مقطع دکترا از این دانشگاه فارغالتحصیل شد.
قاسم اکسیریفرد در بهمن١٣٩٢، همزمان با فراخوان جذب هیئت علمی وزارت علوم، جذب دانشگاه صنعتی خواجه نصیر شد. در ترمهای ابتدایی فیزیک پایه را تدریس کرد اما همزمان با تدریسش، پرونده او در هیئت تأیید صلاحیت عمومی دانشگاه خواجه نصیر بررسی میشد.
اما در اردیبهشت سال١٣٩٣، اکسیریفرد و شاگردانش با شوک عجیبی مواجه شدند. او میگوید:«در جلسه بررسی صلاحیت عمومی اساتید دانشگاه خواجه نصیر، پس از سؤالهای فراوان، به عنوان آخرین سؤال از من پرسیدند اگر در کلاس درس دانشجویان استاد را به سخره بگیرند چه میشود؟ گفتم من از آنها تشکر میکنم و رد میشوم.»
اکسیریفرد اضافه کرد: «وقتی این سؤال را پرسیدند، از نظر فکری کمی به هم ریختم تا زمانی که اعلام کردند صلاحیت فردی و عمومی شما در کمیته بررسی صلاحیت عمومی اساتید رد شده است. ماهها رفتوآمد کردم و بههیچوجه علت را به من نگفتند و تا ماهها طفره میرفتند. تا روزی که در نمازخانه دانشگاه بلندگو را از امامجماعت مسجد گرفتم و اوضاع را برای دانشجویان مطرح کردم، پسازآن امامجماعت و نماینده ولی فقیه در دانشگاهها پیگیر کار من شدند و از جانب امامجماعت دانشگاه شنیدم، کمیته صلاحیت عمومی دانشگاه خواجه نصیر صلاحیت فردی من را رد کردهاند، چرا؟ چون من صدایم نازک است و بهاصطلاح آنان صدای زنانهای دارم و احتمال دادهاند در کلاس درس مورد تمسخر دانشجویان قرار بگیرم.»
رزومه اکسیری فرد چیست؟
اکسیریفرد متولد اصفهان اما بزرگشده جهرم است. صدای نازکی دارد اما پس از دو تا سه دقیقه همکلامشدن با او تنصدایش مانند دقایق اول تعجببرانگیز نیست. رزومه اکسیریفرد نشان میدهد، او در فیزیک یکنخبه یا یک #نابغه است.
او دکترایش را در رشته ذرات بنیادین گرفته و حالا همزمان با تدریس نافرجام در دانشگاه خواجهنصیر طوسی #پژوهشگر مقیم پژوهشگاه دانشهای بنیادین است. او قصد دارد به دانشگاه برگردد و میخواهد تمامقد نسبت به عدم تمدید حکم تدریس اعتراض کند و حقش را بگیرد.
اکسیریفرد کار تدریس خود را در بهمن سال ۱۳۹۲ در دانشگاه خواجهنصیر طوسی آغاز کرده و در بهمن سال ۱۳۹۳ دانشگاه خواجهنصیر طوسی قرارداد تدریس او را تمدید نکرده است. «در اولین دیداری که با رئیس #دانشگاه خواجه نصیر داشتم، ایشان سفارش کردند آییننامههای مربوط به #حقوق_اساتید را مطالعه کنم. چند روز وقت گذاشتم و آییننامهها را خواندم. چندین تضاد در آنجا دیدم، به مسئولان دانشگاه این مسئله را گفتم و آنها پیشنهاد دادند اگر تضاد دیدی شکایت کن. شکایت کردم و بعد گفتند مسئولان این دانشگاه از شکایت شما ناراضیاند و بهتر است برای پیگیری بهتر روند استخدامی خود شکایت را پس بگیری و پس گرفتم.»
ادامه در پست بعد ....
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قمر آریان، زنی ایستاده بر قلههای #فرهنگ
وقتی قمر آریان درگذشت بسیاری از خبرگزاریها نوشتند که قمر آریان، همسر دکتر زرینکوب درگذشت؛ گویا که مهمترین ویژگی ِ این زن ِ پژوهشگر، همسر ِ زرینکوببودن است در حالیکه قمر آریان خود #پژوهشگر و نویسندهای توانا بود. قمر آریان از نخستین فارغالتحصیلان زن از دانشکدهی ادبیات ِ دانشگاه تهران و از نخستین استادان دانشگاه زن در ایران بود. ایشان همچنین از اعضای شورای عالی علمی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بود.
قمر آریان از اولینهایی بود که تاثیرات فراوانی در عرصهی فرهنگ از خود بر جای گذارد. دکتر قمر آریان فروردینماه به دنیا آمد و فروردینماه نیز از دنیا رفت.
قمر آریان اول فروردینماه ۱۳۰۱ در قوچان دیده به جهان گشود.
در آن زمان قوچان مدرسهی دخترانه نداشت از اینرو پدر ِ قمر که از مردان متنفذ و صاحباعتبار شهر بود مبادرت به ساخت مدرسهای دخترانه در قوچان کرد و یکی از زنان باسواد شهر را به ریاست این مدرسه گمارد. #قمر_آریان تا ششم دبستان را در این مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از آن سه کلاس ِ اول دبیرستان را با معلم سرخانه سپری کرد و برای امتحان سال نهم به مشهد رفت. او به مدت دو سال نیز در دانشسرای مقدماتی دختران مشهد به تدریس پرداخت و همزمان با تدریس، خود نیز به تحصیل در کلاس ششم ادبی مشغول شد. امتحانات این مقطع در تهران برگزار میشد و اینگونه شد که قمر به تهران آمد. او در تهران ماندگار شد و به تحصیل پرداخت. قمر آریان در سال ۱۳۲۷ موفق به کسب مدرک لیسانس از دانشگاه تهران شد. او فوق لیسانس و دکترای خود را نیز در همین دانشگاه گذراند. او در سال ۱۳۳۷ مدرک دکترای #ادبیات خود را از دانشگاه تهران اخذ کرد.
قمر آریان در مدت تحصیل، از کلاس درس اساتید بزرگی همچون بدیعالزمان فروزانفر، علیاصغر حکمت، جلال همایی، محمد معین، ذبیحالله صفا، احمد بهمنیار و … بهرههای فراوان برگرفت. رسالهی دکترای قمر آریان درباره مسیحیت و انجیل بود که بعدها با عنوان «چهرهی مسیحیت و تاثیر آن در ادبیات» و پس از آن با نام «چهرهی مسیح در ادب فارسی» و در قالب کتاب به انتشار رسید. درجهی بسیار خوب نتیجهی دکترای قمر آریان در سال ۱۳۳۷ بود.
قمر آریان در گفتوگویی در مورد آشنایی خود با زرینکوب سخن میگوید. آریان میگوید که زرینکوب شاگرد فوقالعادهای بود و خودش نیز از شاگردان خوب به حساب میآمده است. آریان میگوید که در برخی درسها از #زرینکوب کمک میگرفته است و در بیشتر کلاسها با یکدیگر همکلاس بودهاند. آریان در این مصاحبه میگوید: «وقتی از من خواستگاری کرد، قبول کردم و همراه با هم به مشهد پیش پدر و مادرم رفتیم. وقتی به پدرم گفتم آقای #عبدالحسین_زرینکوب که اهل علم و مطالعه است از من چنین خواهشی کرده است، پدرم گفت: من مقالات ایشان را خوانده ام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. پدرم گفت: #نویسنده این مقالهها پخته تر از آن است که ایشان نشان میدهند؛ همه این را میگفتند.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/A8nM9V
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی قمر آریان درگذشت بسیاری از خبرگزاریها نوشتند که قمر آریان، همسر دکتر زرینکوب درگذشت؛ گویا که مهمترین ویژگی ِ این زن ِ پژوهشگر، همسر ِ زرینکوببودن است در حالیکه قمر آریان خود #پژوهشگر و نویسندهای توانا بود. قمر آریان از نخستین فارغالتحصیلان زن از دانشکدهی ادبیات ِ دانشگاه تهران و از نخستین استادان دانشگاه زن در ایران بود. ایشان همچنین از اعضای شورای عالی علمی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بود.
قمر آریان از اولینهایی بود که تاثیرات فراوانی در عرصهی فرهنگ از خود بر جای گذارد. دکتر قمر آریان فروردینماه به دنیا آمد و فروردینماه نیز از دنیا رفت.
قمر آریان اول فروردینماه ۱۳۰۱ در قوچان دیده به جهان گشود.
در آن زمان قوچان مدرسهی دخترانه نداشت از اینرو پدر ِ قمر که از مردان متنفذ و صاحباعتبار شهر بود مبادرت به ساخت مدرسهای دخترانه در قوچان کرد و یکی از زنان باسواد شهر را به ریاست این مدرسه گمارد. #قمر_آریان تا ششم دبستان را در این مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از آن سه کلاس ِ اول دبیرستان را با معلم سرخانه سپری کرد و برای امتحان سال نهم به مشهد رفت. او به مدت دو سال نیز در دانشسرای مقدماتی دختران مشهد به تدریس پرداخت و همزمان با تدریس، خود نیز به تحصیل در کلاس ششم ادبی مشغول شد. امتحانات این مقطع در تهران برگزار میشد و اینگونه شد که قمر به تهران آمد. او در تهران ماندگار شد و به تحصیل پرداخت. قمر آریان در سال ۱۳۲۷ موفق به کسب مدرک لیسانس از دانشگاه تهران شد. او فوق لیسانس و دکترای خود را نیز در همین دانشگاه گذراند. او در سال ۱۳۳۷ مدرک دکترای #ادبیات خود را از دانشگاه تهران اخذ کرد.
قمر آریان در مدت تحصیل، از کلاس درس اساتید بزرگی همچون بدیعالزمان فروزانفر، علیاصغر حکمت، جلال همایی، محمد معین، ذبیحالله صفا، احمد بهمنیار و … بهرههای فراوان برگرفت. رسالهی دکترای قمر آریان درباره مسیحیت و انجیل بود که بعدها با عنوان «چهرهی مسیحیت و تاثیر آن در ادبیات» و پس از آن با نام «چهرهی مسیح در ادب فارسی» و در قالب کتاب به انتشار رسید. درجهی بسیار خوب نتیجهی دکترای قمر آریان در سال ۱۳۳۷ بود.
قمر آریان در گفتوگویی در مورد آشنایی خود با زرینکوب سخن میگوید. آریان میگوید که زرینکوب شاگرد فوقالعادهای بود و خودش نیز از شاگردان خوب به حساب میآمده است. آریان میگوید که در برخی درسها از #زرینکوب کمک میگرفته است و در بیشتر کلاسها با یکدیگر همکلاس بودهاند. آریان در این مصاحبه میگوید: «وقتی از من خواستگاری کرد، قبول کردم و همراه با هم به مشهد پیش پدر و مادرم رفتیم. وقتی به پدرم گفتم آقای #عبدالحسین_زرینکوب که اهل علم و مطالعه است از من چنین خواهشی کرده است، پدرم گفت: من مقالات ایشان را خوانده ام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. پدرم گفت: #نویسنده این مقالهها پخته تر از آن است که ایشان نشان میدهند؛ همه این را میگفتند.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/A8nM9V
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
قمر آریان؛ زنی ایستاده بر قلههای فرهنگ - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
وقتی قمر آریان درگذشت بسیاری از خبرگزاریها نوشتند که قمر آریان، همسر دکتر زرینکوب درگذشت؛ گویا که مهمترین ویژگی این زن پژوهشگر، همسر زرینکوببودن است؛ در حالی که قمر آریان خود پژوهشگر و نویسندهای توانا بود. او از نخستین فارغالتحصیلان زن از دانشکده…
Forwarded from آموزشکده توانا
قمر آریان، زنی ایستاده بر قلههای #فرهنگ
وقتی قمر آریان درگذشت بسیاری از خبرگزاریها نوشتند که قمر آریان، همسر دکتر زرینکوب درگذشت؛ گویا که مهمترین ویژگی ِ این زن ِ پژوهشگر، همسر ِ زرینکوببودن است در حالیکه قمر آریان خود #پژوهشگر و نویسندهای توانا بود. قمر آریان از نخستین فارغالتحصیلان زن از دانشکدهی ادبیات ِ دانشگاه تهران و از نخستین استادان دانشگاه زن در ایران بود. ایشان همچنین از اعضای شورای عالی علمی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بود.
قمر آریان از اولینهایی بود که تاثیرات فراوانی در عرصهی فرهنگ از خود بر جای گذارد. دکتر قمر آریان فروردینماه به دنیا آمد و فروردینماه نیز از دنیا رفت.
قمر آریان اول فروردینماه ۱۳۰۱ در قوچان دیده به جهان گشود.
در آن زمان قوچان مدرسهی دخترانه نداشت از اینرو پدر ِ قمر که از مردان متنفذ و صاحباعتبار شهر بود مبادرت به ساخت مدرسهای دخترانه در قوچان کرد و یکی از زنان باسواد شهر را به ریاست این مدرسه گمارد. #قمر_آریان تا ششم دبستان را در این مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از آن سه کلاس ِ اول دبیرستان را با معلم سرخانه سپری کرد و برای امتحان سال نهم به مشهد رفت. او به مدت دو سال نیز در دانشسرای مقدماتی دختران مشهد به تدریس پرداخت و همزمان با تدریس، خود نیز به تحصیل در کلاس ششم ادبی مشغول شد. امتحانات این مقطع در تهران برگزار میشد و اینگونه شد که قمر به تهران آمد. او در تهران ماندگار شد و به تحصیل پرداخت. قمر آریان در سال ۱۳۲۷ موفق به کسب مدرک لیسانس از دانشگاه تهران شد. او فوق لیسانس و دکترای خود را نیز در همین دانشگاه گذراند. او در سال ۱۳۳۷ مدرک دکترای #ادبیات خود را از دانشگاه تهران اخذ کرد.
قمر آریان در مدت تحصیل، از کلاس درس اساتید بزرگی همچون بدیعالزمان فروزانفر، علیاصغر حکمت، جلال همایی، محمد معین، ذبیحالله صفا، احمد بهمنیار و … بهرههای فراوان برگرفت. رسالهی دکترای قمر آریان درباره مسیحیت و انجیل بود که بعدها با عنوان «چهرهی مسیحیت و تاثیر آن در ادبیات» و پس از آن با نام «چهرهی مسیح در ادب فارسی» و در قالب کتاب به انتشار رسید. درجهی بسیار خوب نتیجهی دکترای قمر آریان در سال ۱۳۳۷ بود.
قمر آریان در گفتوگویی در مورد آشنایی خود با زرینکوب سخن میگوید. آریان میگوید که زرینکوب شاگرد فوقالعادهای بود و خودش نیز از شاگردان خوب به حساب میآمده است. آریان میگوید که در برخی درسها از #زرینکوب کمک میگرفته است و در بیشتر کلاسها با یکدیگر همکلاس بودهاند. آریان در این مصاحبه میگوید: «وقتی از من خواستگاری کرد، قبول کردم و همراه با هم به مشهد پیش پدر و مادرم رفتیم. وقتی به پدرم گفتم آقای #عبدالحسین_زرینکوب که اهل علم و مطالعه است از من چنین خواهشی کرده است، پدرم گفت: من مقالات ایشان را خوانده ام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. پدرم گفت: #نویسنده این مقالهها پخته تر از آن است که ایشان نشان میدهند؛ همه این را میگفتند.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/A8nM9V
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی قمر آریان درگذشت بسیاری از خبرگزاریها نوشتند که قمر آریان، همسر دکتر زرینکوب درگذشت؛ گویا که مهمترین ویژگی ِ این زن ِ پژوهشگر، همسر ِ زرینکوببودن است در حالیکه قمر آریان خود #پژوهشگر و نویسندهای توانا بود. قمر آریان از نخستین فارغالتحصیلان زن از دانشکدهی ادبیات ِ دانشگاه تهران و از نخستین استادان دانشگاه زن در ایران بود. ایشان همچنین از اعضای شورای عالی علمی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بود.
قمر آریان از اولینهایی بود که تاثیرات فراوانی در عرصهی فرهنگ از خود بر جای گذارد. دکتر قمر آریان فروردینماه به دنیا آمد و فروردینماه نیز از دنیا رفت.
قمر آریان اول فروردینماه ۱۳۰۱ در قوچان دیده به جهان گشود.
در آن زمان قوچان مدرسهی دخترانه نداشت از اینرو پدر ِ قمر که از مردان متنفذ و صاحباعتبار شهر بود مبادرت به ساخت مدرسهای دخترانه در قوچان کرد و یکی از زنان باسواد شهر را به ریاست این مدرسه گمارد. #قمر_آریان تا ششم دبستان را در این مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از آن سه کلاس ِ اول دبیرستان را با معلم سرخانه سپری کرد و برای امتحان سال نهم به مشهد رفت. او به مدت دو سال نیز در دانشسرای مقدماتی دختران مشهد به تدریس پرداخت و همزمان با تدریس، خود نیز به تحصیل در کلاس ششم ادبی مشغول شد. امتحانات این مقطع در تهران برگزار میشد و اینگونه شد که قمر به تهران آمد. او در تهران ماندگار شد و به تحصیل پرداخت. قمر آریان در سال ۱۳۲۷ موفق به کسب مدرک لیسانس از دانشگاه تهران شد. او فوق لیسانس و دکترای خود را نیز در همین دانشگاه گذراند. او در سال ۱۳۳۷ مدرک دکترای #ادبیات خود را از دانشگاه تهران اخذ کرد.
قمر آریان در مدت تحصیل، از کلاس درس اساتید بزرگی همچون بدیعالزمان فروزانفر، علیاصغر حکمت، جلال همایی، محمد معین، ذبیحالله صفا، احمد بهمنیار و … بهرههای فراوان برگرفت. رسالهی دکترای قمر آریان درباره مسیحیت و انجیل بود که بعدها با عنوان «چهرهی مسیحیت و تاثیر آن در ادبیات» و پس از آن با نام «چهرهی مسیح در ادب فارسی» و در قالب کتاب به انتشار رسید. درجهی بسیار خوب نتیجهی دکترای قمر آریان در سال ۱۳۳۷ بود.
قمر آریان در گفتوگویی در مورد آشنایی خود با زرینکوب سخن میگوید. آریان میگوید که زرینکوب شاگرد فوقالعادهای بود و خودش نیز از شاگردان خوب به حساب میآمده است. آریان میگوید که در برخی درسها از #زرینکوب کمک میگرفته است و در بیشتر کلاسها با یکدیگر همکلاس بودهاند. آریان در این مصاحبه میگوید: «وقتی از من خواستگاری کرد، قبول کردم و همراه با هم به مشهد پیش پدر و مادرم رفتیم. وقتی به پدرم گفتم آقای #عبدالحسین_زرینکوب که اهل علم و مطالعه است از من چنین خواهشی کرده است، پدرم گفت: من مقالات ایشان را خوانده ام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. پدرم گفت: #نویسنده این مقالهها پخته تر از آن است که ایشان نشان میدهند؛ همه این را میگفتند.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/A8nM9V
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
قمر آریان؛ زنی ایستاده بر قلههای فرهنگ - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
وقتی قمر آریان درگذشت بسیاری از خبرگزاریها نوشتند که قمر آریان، همسر دکتر زرینکوب درگذشت؛ گویا که مهمترین ویژگی این زن پژوهشگر، همسر زرینکوببودن است؛ در حالی که قمر آریان خود پژوهشگر و نویسندهای توانا بود. او از نخستین فارغالتحصیلان زن از دانشکده…
عزت ِ هاله
پدر و دختر به فاصلهی یک روز از یکدیگر رفتند. نام پدر، عزتالله سحابی، متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹ در تهران، تاریخ درگذشت ۱۰ خردادماه ۱۳۹۰ در تهران. نام دختر هاله سحابی، زادهی ۱۵ بهمنماه ۱۳۳۶ در تهران و تاریخ درگذشت ۱۱ خردادماه ۱۳۹۰.
هاله سحابی در جریان اعتراضات پس از #انتخابات ۱۳۸۸ به دو سال #زندان محکوم شد و در زندان به سر میبرد که پدر درگذشت. برای شرکت در مراسم ختم پدر به او مرخصی دادند. او شب بر پیکر پدر نشست و تا صبح عبادت کرد. روز تشییع پیکر عزتالله سحابی ماموران امنیتی با هاله سحابی درگیر شدند، هاله بر زمین افتاد و جان سپرد. منابع حکومتی مرگ او را به دلیل فشارهای ناشی از مرگ پدر و سکتهی قلبی دانستند و خانوادهی او را برای تایید این خبر تحت فشار قرار دادند.
هاله سحابی در روز تحلیف احمدینژاد، ۱۴ مردادماه ۱۳۸۸، در میدان بهارستان پس از اینکه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیهی پیشانی مجروح شد توسط ماموران امنیتی بازداشت شد. هاله سحابی از سوی شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی و اخلال در نظم عمومی محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شد. پدر که در بستر بیماری افتاد، مقامات زندان از هاله خواستند تا با نوشتن تعهدنامه به مرخصی برود تا بر بالین پدر حاضر شود. هاله نپذیرفت و در زندان ماند و نتوانست در آخرین لحظات عمر پدر در کنار او باشد.
فاجعهی مرگ هاله سحابی که به دنبال درگذشت پدر رخ داد به همینجا ختم نشد. هدی صابر، #روزنامهنگار و #پژوهشگر و فعال #ملی_مذهبی که در زندان به سر میبُرد در ۱۲ خردادماه در اعتراض به مرگ هاله سحابی و بدرفتاری ماموران حکومتی دست به اعتصاب غذای خشک زد. هدی صابر در ۲۱ خردادماه ۱۳۹۰ پس از انتقال از زندان به بیمارستان مدرس در تهران، بر اثر نارسایی قلبی درگذشت. آنطور که گفته شده است #هدی_صابر نیز هنگام انتقال به بیمارستان از سوی ماموران حکومتی مورد ضرب و شتم و بیاحترامی قرار گرفت. هدی صابر ۲۴ اسفند ۱۳۳۷ به دنیا آمد. مرگ این سه فعال ملی مذهبی با فاصلهای کوتاه بسیار متاثرکننده بود. حکومت جمهوری اسلامی هیچگاه مسئولیت مرگ #هاله_سحابی را نپذیرفت و تلاش کرد مرگ او را کاملا طبیعی جلوه دهد.
احمد منتظری، فرزند آیتالله منتظری که در مراسم تشییع #عزتالله_سحابی حضور داشت، مرگ هاله سحابی را طبیعی نمیداند و میگوید: «مرگ هاله سحابی بر اثر خشونت و ضربهٔ ماموران بود؛ مقامات نظام باید فوراً رسیدگی کنند… دقیقا هم ضرب و شتم همراه با هتاکی بود و من که در چند متری ایشان بودم، از قول تمام حضار که در کنار وی بودند متوجه شدم که یکی از چند ماموری که قصد داشت تصویر بزرگ مهندس سحابی را که در دستان دخترش (هاله) بود بگیرد، با کشیدن آن تصویر از دست هاله، بر اثر مقاومت و اعتراضی که وی انجام داد، با آرنج خود محکم به پهلوی هاله زد و او را نقش بر زمین کرد. بلافاصله نیز وی را به همراهی یک پزشک به بیمارستان منتقل کردند، که متاسفانه ایشان درگذشتند.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1LUzP3I
@Tavaana_TavaanaTech
پدر و دختر به فاصلهی یک روز از یکدیگر رفتند. نام پدر، عزتالله سحابی، متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹ در تهران، تاریخ درگذشت ۱۰ خردادماه ۱۳۹۰ در تهران. نام دختر هاله سحابی، زادهی ۱۵ بهمنماه ۱۳۳۶ در تهران و تاریخ درگذشت ۱۱ خردادماه ۱۳۹۰.
هاله سحابی در جریان اعتراضات پس از #انتخابات ۱۳۸۸ به دو سال #زندان محکوم شد و در زندان به سر میبرد که پدر درگذشت. برای شرکت در مراسم ختم پدر به او مرخصی دادند. او شب بر پیکر پدر نشست و تا صبح عبادت کرد. روز تشییع پیکر عزتالله سحابی ماموران امنیتی با هاله سحابی درگیر شدند، هاله بر زمین افتاد و جان سپرد. منابع حکومتی مرگ او را به دلیل فشارهای ناشی از مرگ پدر و سکتهی قلبی دانستند و خانوادهی او را برای تایید این خبر تحت فشار قرار دادند.
هاله سحابی در روز تحلیف احمدینژاد، ۱۴ مردادماه ۱۳۸۸، در میدان بهارستان پس از اینکه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیهی پیشانی مجروح شد توسط ماموران امنیتی بازداشت شد. هاله سحابی از سوی شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی و اخلال در نظم عمومی محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شد. پدر که در بستر بیماری افتاد، مقامات زندان از هاله خواستند تا با نوشتن تعهدنامه به مرخصی برود تا بر بالین پدر حاضر شود. هاله نپذیرفت و در زندان ماند و نتوانست در آخرین لحظات عمر پدر در کنار او باشد.
فاجعهی مرگ هاله سحابی که به دنبال درگذشت پدر رخ داد به همینجا ختم نشد. هدی صابر، #روزنامهنگار و #پژوهشگر و فعال #ملی_مذهبی که در زندان به سر میبُرد در ۱۲ خردادماه در اعتراض به مرگ هاله سحابی و بدرفتاری ماموران حکومتی دست به اعتصاب غذای خشک زد. هدی صابر در ۲۱ خردادماه ۱۳۹۰ پس از انتقال از زندان به بیمارستان مدرس در تهران، بر اثر نارسایی قلبی درگذشت. آنطور که گفته شده است #هدی_صابر نیز هنگام انتقال به بیمارستان از سوی ماموران حکومتی مورد ضرب و شتم و بیاحترامی قرار گرفت. هدی صابر ۲۴ اسفند ۱۳۳۷ به دنیا آمد. مرگ این سه فعال ملی مذهبی با فاصلهای کوتاه بسیار متاثرکننده بود. حکومت جمهوری اسلامی هیچگاه مسئولیت مرگ #هاله_سحابی را نپذیرفت و تلاش کرد مرگ او را کاملا طبیعی جلوه دهد.
احمد منتظری، فرزند آیتالله منتظری که در مراسم تشییع #عزتالله_سحابی حضور داشت، مرگ هاله سحابی را طبیعی نمیداند و میگوید: «مرگ هاله سحابی بر اثر خشونت و ضربهٔ ماموران بود؛ مقامات نظام باید فوراً رسیدگی کنند… دقیقا هم ضرب و شتم همراه با هتاکی بود و من که در چند متری ایشان بودم، از قول تمام حضار که در کنار وی بودند متوجه شدم که یکی از چند ماموری که قصد داشت تصویر بزرگ مهندس سحابی را که در دستان دخترش (هاله) بود بگیرد، با کشیدن آن تصویر از دست هاله، بر اثر مقاومت و اعتراضی که وی انجام داد، با آرنج خود محکم به پهلوی هاله زد و او را نقش بر زمین کرد. بلافاصله نیز وی را به همراهی یک پزشک به بیمارستان منتقل کردند، که متاسفانه ایشان درگذشتند.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1LUzP3I
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت هدی صابر
هدی صابر #پژوهشگر، #روزنامهنگار، فعال ملی مذهبی، #زندانی_سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا»، در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در #زندان_اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۱ خرداد پس از انتقال از #زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.منابع نزدیک به مخالفان حکومت ایران، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اوین، عنوان کردهاند.
درباره ویدیو: سخنرانی زندهیاد #هدی_صابر در نقد جریان موسوم به #اپوزسیون در ایران- حسينيه ارشاد، ١٣٨٧
به نظر من #اخلاق و #سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخیر، خصوصاً در دوران اصلاحات فعالیت سیاسی مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شدهاند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دورهای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصی که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت میطلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.
یادش گرامی!
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
هدی صابر #پژوهشگر، #روزنامهنگار، فعال ملی مذهبی، #زندانی_سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا»، در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در #زندان_اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۱ خرداد پس از انتقال از #زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.منابع نزدیک به مخالفان حکومت ایران، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اوین، عنوان کردهاند.
درباره ویدیو: سخنرانی زندهیاد #هدی_صابر در نقد جریان موسوم به #اپوزسیون در ایران- حسينيه ارشاد، ١٣٨٧
به نظر من #اخلاق و #سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخیر، خصوصاً در دوران اصلاحات فعالیت سیاسی مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شدهاند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دورهای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصی که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت میطلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.
یادش گرامی!
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
منوچهر ستوده، استاد کمنظیر ایرانشناسی
بسیاری از جوانان اهل #فرهنگ و #ادبیات و ایرانشناسی ما نیز شاید کمتر شناختی از نامهایی چون منوچهر ستوده و ایرج افشار داشته باشند و این خسران بزرگی برای اهل فرهنگ ما است. منوچهر ستوده در یک عمر طولانی و پُر برکت آثار مهمی خلق کرد که برای ایرانشناسان قابل توجه است. اولین بار منوچهر ستوده در مورد لهجههای ایران کتاب نوشت و این کار با تشویق ابراهیم پورداود صورت گرفت.
کارنامه منوچهر ستوده تنها تالیف و تصحیح بیش از ۱۰۵ جلد کتا و ۲۸۰ مقاله و راهنمایی ۵۰ پایاننامه تحصیلی نیست و این بخش کوچکی است از کارهای بزرگی که ستوده انجام داده است.
سید فرید قاسمی، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ علاوه بر اینها به میراثشناسی، راهگشایی، کتابآفرینی، نگارندگی، تدریس و ترجمه، متنپژوهی، واژهیابی و فرهنگنویسی، سندشناسی، کتیبهخوانی، منبعافزایی، خوددرمانی، تهرانگریزی و شمالنشینی، باغداری و زنبورداری، ۸۰ سال #مقالهنویسی، وقف باغ و #کتابخانه، کوهنوردی و راهپیمایی ایرانگردانه و ایرانیابانه به عنوان کارهای بزرگی اشاره میکند که دکتر منوچهر ستوده به انجام رسانده است. (مهرنامه، شماره ۴۷) از آثار دکتر منوچهر ستوده میتوان به «از آستارا تا استرآباد» اشاره کرد که در ده جلپ نوشته شده است و شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان است.
دکتر عبدالرحمن عمادی در توصیف این کتاب چنین میآورد: «دکتر منوچهر ستوده آمده «از آستارا تا استارباد» یعنی در واقع تمام البرزکوه را انتخاب کرده است. چرا یک ایرانی به چنین کار بزرگی دست زد؟ پیش از او فرنگی میآمد و یک گوشه از البرز را تحقیق میکرد. یکی میآمد درباره جنگلش تحقیق میکرد.یکی درباره جغرافیایش تحقیق میکرد، یکی میآمد درباره زبانش تحقیق میکرد. کار غلطی هم نبود. برای اولین بار یک شخصی به نام «منوچهر ستوده» آمد و یک ایرانی، خودش را لایق این کار دید که درباره این زمینهها تحقیق کند. در حقیقت یک سوژه بزرگی را انتخاب کرد. یک سنگ برداشت. خواست بگوید یک ایرانی میتواند سنگ بزرگی مثل البرز کوه را انتخاب کند، ببیند، مطالعه کند، کتابهایی که دربارهاش نوشته شده، همه را بخواند، همه را گام به گام تحقیق کند، محل به محل ببیند، با مردم معمولیاش گفتگو کند. تمام اینها را یادداشت کند. ... یک ایرانی، این همت را داشته، این عُرضه را داشته، یک سنگ بزرگ را انتخاب کرده و این سنگ ِ بزرگ، علامت زدن بوده و زده است. به این جهت دکتر ستوده یک آدم استثنایی است.»
منوچهر ستوده، بیستوهشتم تیرماه ۱۲۹۲ در بازارچه سرچشمه، کوچه صدیقالدوله از بخش «عودلاجان» اما ریشهای مازندارانی داشت. پدرش خلیل برای گذران زندگی شاگرد یک مغازه قنادی شد و وقتی پای آمریکاییها به ایران باز شد و مدرسه ابتدایی در تهران تاسیس کردند، خلیل رئیس این #مدرسه شد.مادر منوچهر ستوده از اهالی تفرش بود. منوچهر ستوده، #ایرانشناس، #جغرافیدان تاریحی، #استاد دانشگاه و #پژوهشگر برجستهی ایرانی در زندگینامهای خودنوشت چنین مینویسد: «پدر من در تهران به دنیا آمدند و خودم هم در محله سرچشمه تهران در سال ۱۲۹۲ شمسی متولد شدم. پدرم بیست و پنج ساله بود که پدربزرگم فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن ایشان افتاد.
#منوچهر_ستوده در پنجم فروردینماه ۱۳۹۵ و در سن ۱۰۲ سالگی درگذشت و پیکر او در تازهآباد سلمانشهر، یکی از شهرهای استان مازندران به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/e6ib29
@Tavaana_TavaanaTech
بسیاری از جوانان اهل #فرهنگ و #ادبیات و ایرانشناسی ما نیز شاید کمتر شناختی از نامهایی چون منوچهر ستوده و ایرج افشار داشته باشند و این خسران بزرگی برای اهل فرهنگ ما است. منوچهر ستوده در یک عمر طولانی و پُر برکت آثار مهمی خلق کرد که برای ایرانشناسان قابل توجه است. اولین بار منوچهر ستوده در مورد لهجههای ایران کتاب نوشت و این کار با تشویق ابراهیم پورداود صورت گرفت.
کارنامه منوچهر ستوده تنها تالیف و تصحیح بیش از ۱۰۵ جلد کتا و ۲۸۰ مقاله و راهنمایی ۵۰ پایاننامه تحصیلی نیست و این بخش کوچکی است از کارهای بزرگی که ستوده انجام داده است.
سید فرید قاسمی، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ علاوه بر اینها به میراثشناسی، راهگشایی، کتابآفرینی، نگارندگی، تدریس و ترجمه، متنپژوهی، واژهیابی و فرهنگنویسی، سندشناسی، کتیبهخوانی، منبعافزایی، خوددرمانی، تهرانگریزی و شمالنشینی، باغداری و زنبورداری، ۸۰ سال #مقالهنویسی، وقف باغ و #کتابخانه، کوهنوردی و راهپیمایی ایرانگردانه و ایرانیابانه به عنوان کارهای بزرگی اشاره میکند که دکتر منوچهر ستوده به انجام رسانده است. (مهرنامه، شماره ۴۷) از آثار دکتر منوچهر ستوده میتوان به «از آستارا تا استرآباد» اشاره کرد که در ده جلپ نوشته شده است و شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان است.
دکتر عبدالرحمن عمادی در توصیف این کتاب چنین میآورد: «دکتر منوچهر ستوده آمده «از آستارا تا استارباد» یعنی در واقع تمام البرزکوه را انتخاب کرده است. چرا یک ایرانی به چنین کار بزرگی دست زد؟ پیش از او فرنگی میآمد و یک گوشه از البرز را تحقیق میکرد. یکی میآمد درباره جنگلش تحقیق میکرد.یکی درباره جغرافیایش تحقیق میکرد، یکی میآمد درباره زبانش تحقیق میکرد. کار غلطی هم نبود. برای اولین بار یک شخصی به نام «منوچهر ستوده» آمد و یک ایرانی، خودش را لایق این کار دید که درباره این زمینهها تحقیق کند. در حقیقت یک سوژه بزرگی را انتخاب کرد. یک سنگ برداشت. خواست بگوید یک ایرانی میتواند سنگ بزرگی مثل البرز کوه را انتخاب کند، ببیند، مطالعه کند، کتابهایی که دربارهاش نوشته شده، همه را بخواند، همه را گام به گام تحقیق کند، محل به محل ببیند، با مردم معمولیاش گفتگو کند. تمام اینها را یادداشت کند. ... یک ایرانی، این همت را داشته، این عُرضه را داشته، یک سنگ بزرگ را انتخاب کرده و این سنگ ِ بزرگ، علامت زدن بوده و زده است. به این جهت دکتر ستوده یک آدم استثنایی است.»
منوچهر ستوده، بیستوهشتم تیرماه ۱۲۹۲ در بازارچه سرچشمه، کوچه صدیقالدوله از بخش «عودلاجان» اما ریشهای مازندارانی داشت. پدرش خلیل برای گذران زندگی شاگرد یک مغازه قنادی شد و وقتی پای آمریکاییها به ایران باز شد و مدرسه ابتدایی در تهران تاسیس کردند، خلیل رئیس این #مدرسه شد.مادر منوچهر ستوده از اهالی تفرش بود. منوچهر ستوده، #ایرانشناس، #جغرافیدان تاریحی، #استاد دانشگاه و #پژوهشگر برجستهی ایرانی در زندگینامهای خودنوشت چنین مینویسد: «پدر من در تهران به دنیا آمدند و خودم هم در محله سرچشمه تهران در سال ۱۲۹۲ شمسی متولد شدم. پدرم بیست و پنج ساله بود که پدربزرگم فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن ایشان افتاد.
#منوچهر_ستوده در پنجم فروردینماه ۱۳۹۵ و در سن ۱۰۲ سالگی درگذشت و پیکر او در تازهآباد سلمانشهر، یکی از شهرهای استان مازندران به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/e6ib29
@Tavaana_TavaanaTech
سنگ قبر ایرج افشار دزدیده شد!
فرزند ایرج افشار از مفقود شدن سنگ مزار این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران خبر داد.
آرش افشار با تأیید مفقود شدن سنگ مزار استاد ایرج افشار به ایسنا گفت: مزار پدرم در آرامگاهی خصوصی بهشت زهرا (س) واقع است. سنگ مزار ایشان، سنگی یک تکهای از کاشان، به قطر ۱۰ سانتیمتر و بسیار سنگین بود. بنابراین هر کسی این سنگ را برداشته، حتماً کمک داشته است. امیدوارم هرچه زودتر سنگ به محل قبلیاش بازگردانده شود.
ایرج افشار پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی، ایرانشناس، نویسنده، استاد دانشگاه، پایهگذار کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و معروف به پدر کتابشناسی ایران بود.
https://www.instagram.com/p/BKuZSEFBgeV/
@Tavaana_TavaanaTech
فرزند ایرج افشار از مفقود شدن سنگ مزار این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران خبر داد.
آرش افشار با تأیید مفقود شدن سنگ مزار استاد ایرج افشار به ایسنا گفت: مزار پدرم در آرامگاهی خصوصی بهشت زهرا (س) واقع است. سنگ مزار ایشان، سنگی یک تکهای از کاشان، به قطر ۱۰ سانتیمتر و بسیار سنگین بود. بنابراین هر کسی این سنگ را برداشته، حتماً کمک داشته است. امیدوارم هرچه زودتر سنگ به محل قبلیاش بازگردانده شود.
ایرج افشار پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی، ایرانشناس، نویسنده، استاد دانشگاه، پایهگذار کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و معروف به پدر کتابشناسی ایران بود.
https://www.instagram.com/p/BKuZSEFBgeV/
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
#سنگ_قبر #ایرج_افشار دزدیده شد!
فرزند ایرج افشار از مفقود شدن #سنگ_مزار این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران خبر داد.
آرش افشار با تأیید مفقود شدن سنگ #مزار #استاد_ایرج_افشار به ایسنا گفت: مزار پدرم در آرامگاهی خصوصی بهشت زهرا (س) واقع است. سنگ مزار ایشان،…
#سنگ_قبر #ایرج_افشار دزدیده شد!
فرزند ایرج افشار از مفقود شدن #سنگ_مزار این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران خبر داد.
آرش افشار با تأیید مفقود شدن سنگ #مزار #استاد_ایرج_افشار به ایسنا گفت: مزار پدرم در آرامگاهی خصوصی بهشت زهرا (س) واقع است. سنگ مزار ایشان،…