اشیای روزمره، شرح حال های غم انگیز
ضیا گافیک از اشیا در زندگی روزمره #عکاسی میکند؛ اشیایی نظیر ساعت، کفش، و عینک. اما این تصاویر به شکل فریبآمیزی ساده هستند؛ این اشیا از قبور #قربانیان گورهای دستهجمعی در جنگ بوسنی بیرون کشیده شدند. گافیک، همکار تد و اهل سارایو، از اشیای داخل این قبرها عکسبرداری میکند تا آرشیوی زنده از هویت اشخاصی که دیگر در میان ما نیستند، خلق کند.
چند سال پیش تصمیم گرفتم از تکتک اشیای نبش قبر عکس بگیرم تا بایگانی تصویری ایجاد کنم که بازماندگان بهراحتی بتوانند درون آن به جستجو بپردازند. من به عنوان راوی، دوست دارم دین خود را به جامعه ادا کنم. دوست دارم فراتر از افزایش آگاهی حرکت کنم. و در این مورد، ممکن است کسی این اشیا را بشناسد یا دستکم عکس آنها به عنوان یک خاطره ماندنی، بدون اشتباه و دقیق از آنچه رخداده باقی خواهد ماند. عکاسی هنر "همدلی" است، و خودمانی بودن این اشیا، تضمینکننده این همدلی است. در این مورد، من تنها یک ابزار هستم، یک مأمور قانون، اگر دوست دارید، و نتیجه آن عکسی است که تا حد امکان به سند بودن نزدیک شده.
وقتی همه افراد گمشده شناسایی شدند، تنها جسد پوسیده آنها در قبر و این اشیای روزمره باقی خواهند ماند. این اشیا با همه سادگی خود، آخرین مدارک بهجامانده از هویت قربانیان هستند، آخرین خاطره ماندنی از اینکه این افراد وجود داشتهاند.
https://goo.gl/kl80Vg
ویدیوی سخنرانی در تد با زیرنویس فارسی را ببینید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#همدلی
#تواناتک
ضیا گافیک از اشیا در زندگی روزمره #عکاسی میکند؛ اشیایی نظیر ساعت، کفش، و عینک. اما این تصاویر به شکل فریبآمیزی ساده هستند؛ این اشیا از قبور #قربانیان گورهای دستهجمعی در جنگ بوسنی بیرون کشیده شدند. گافیک، همکار تد و اهل سارایو، از اشیای داخل این قبرها عکسبرداری میکند تا آرشیوی زنده از هویت اشخاصی که دیگر در میان ما نیستند، خلق کند.
چند سال پیش تصمیم گرفتم از تکتک اشیای نبش قبر عکس بگیرم تا بایگانی تصویری ایجاد کنم که بازماندگان بهراحتی بتوانند درون آن به جستجو بپردازند. من به عنوان راوی، دوست دارم دین خود را به جامعه ادا کنم. دوست دارم فراتر از افزایش آگاهی حرکت کنم. و در این مورد، ممکن است کسی این اشیا را بشناسد یا دستکم عکس آنها به عنوان یک خاطره ماندنی، بدون اشتباه و دقیق از آنچه رخداده باقی خواهد ماند. عکاسی هنر "همدلی" است، و خودمانی بودن این اشیا، تضمینکننده این همدلی است. در این مورد، من تنها یک ابزار هستم، یک مأمور قانون، اگر دوست دارید، و نتیجه آن عکسی است که تا حد امکان به سند بودن نزدیک شده.
وقتی همه افراد گمشده شناسایی شدند، تنها جسد پوسیده آنها در قبر و این اشیای روزمره باقی خواهند ماند. این اشیا با همه سادگی خود، آخرین مدارک بهجامانده از هویت قربانیان هستند، آخرین خاطره ماندنی از اینکه این افراد وجود داشتهاند.
https://goo.gl/kl80Vg
ویدیوی سخنرانی در تد با زیرنویس فارسی را ببینید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#همدلی
#تواناتک
Tolerance : : Tavaana
اشیای روزمره، شرححالهای غمانگیز
ضیا گافیک از اشیا در زندگی روزمره عکاسی میکند؛ اشیایی نظیر ساعت، کفش، و عینک. اما این تصاویر به شکل فریبآمیزی ساده هستند؛ این اشیا از قبور قربانیان گورهای دستهجمعی در جنگ بوسنی بیرون کشیده شدند. گافیک، همکار تد و اهل سارایو، از اشیای داخل این قبرها…
به فراتر از #ناتواناییها بیندیشیم
برخی از کودکان با بیماریهایی پا به دنیا میگذارند که برای والدین ناشناخته است. بیماریهای مزمنی که در رشد طبیعی #اختلال ایجاد کرده و نهایتا کودک نیاز به مراقبتهای #درمانی، عاطفی و #روانی وسیع پیدا میکند. «سردون هیوز» از مادرانی است که کودکش با یکی از همین بیماریهای #مزمن متولد شد. او با دیدن شرایط کودکان و خانوادههایی که شبیه او هستند تصمیم گرفت تا پروژهای راهاندازی کند تا وضعیت استثنایی این #فرزندان را شرح دهد، #درک اجتماعی و #عاطفی وسیعتری ایجاد کند و باعث #آگاهی عموم مردم شود. در ادامه درباره او و پروژهاش از زبان خودش بیشتر میخوانیم:
پسرم ایزاک با شرایطی استثنایی به دنیا آمد. بیماری او «سندروم موبیوس» بود. تا هشت ماهگی از بیماری او اطلاع نداشتیم و تلاش زیادی کردیم تا اطلاعات لازم را برای حمایت از او و سطح کمکی که نیاز دارد بدست آوریم. روبرو شدن با این حقیقت که فرزندت بیماری #علاجناپذیر دارد، بسیار سخت است اما وقتی سختتر میشود که پی میبری این وضعیت استثنایی است و متخصصان زیادی در این حوزه وارد نیستند یا اینکه سیستم خدماتی و پشتیبانی کافی برای این بیماری وجود ندارد.
وضعیت کودکت به گونهای است که چهره و رفتارهایش از کودکان دیگر متفاوت است. کارهایش با فرضیاتی که دیگران دارند فرق دارد و درباره تواناییهای کودکت دچار تصورات اشتباه هستند. این در حالیست که گروه کوچکی از کودکان با چنین بیماریای شناخته شدهاند. همین موضوع انگیزهای شد تا سازمانی مردمنهاد با نام «یکسان اما متفاوت» به راه اندازیم.
به همین خاطر از تمامی مهارتهایم در #عکاسی استفاده کردم تا چهره واقعی این کودکان را فراتر از ظاهر متفاوتشان ثبت کنم. همراه عکسها توضیح کوتاهی درباره #بیماری #کودک، شرایطشان و تواناییهایشان نوشتم. با این #مستندسازی میخواستم سد سکوت درباره این کودکان را بشکنم و به مردم کمک کنم تا آنها را بهتر بشناسند. حالا شروع به کار بر روی شرایط کودکانی کردهام که بیماریهای خاص دارند و آن را هم "Rare Project" «پروژه نادر» نامگذاری کردهام.
سردون هیوز میگوید که گالری آنلاینی برای افرادی طراحی کرده است که در این پروژه همکاری میکنند. پروژهای که ادامهدار است و گرداننده آن از عکسهای پدر و مادرهای دیگر استقبال میکند و معتقد است این راهی به سمت آگاهیبخشی درباره وضعیت #کودکان با بیماریهای خاص است.
برای دیدن عکسها و ادامه مطلب به وبسایت #توانا مراجعه نمایید:
https://goo.gl/CMPcYx
@Tavaana_TavaanaTech
برخی از کودکان با بیماریهایی پا به دنیا میگذارند که برای والدین ناشناخته است. بیماریهای مزمنی که در رشد طبیعی #اختلال ایجاد کرده و نهایتا کودک نیاز به مراقبتهای #درمانی، عاطفی و #روانی وسیع پیدا میکند. «سردون هیوز» از مادرانی است که کودکش با یکی از همین بیماریهای #مزمن متولد شد. او با دیدن شرایط کودکان و خانوادههایی که شبیه او هستند تصمیم گرفت تا پروژهای راهاندازی کند تا وضعیت استثنایی این #فرزندان را شرح دهد، #درک اجتماعی و #عاطفی وسیعتری ایجاد کند و باعث #آگاهی عموم مردم شود. در ادامه درباره او و پروژهاش از زبان خودش بیشتر میخوانیم:
پسرم ایزاک با شرایطی استثنایی به دنیا آمد. بیماری او «سندروم موبیوس» بود. تا هشت ماهگی از بیماری او اطلاع نداشتیم و تلاش زیادی کردیم تا اطلاعات لازم را برای حمایت از او و سطح کمکی که نیاز دارد بدست آوریم. روبرو شدن با این حقیقت که فرزندت بیماری #علاجناپذیر دارد، بسیار سخت است اما وقتی سختتر میشود که پی میبری این وضعیت استثنایی است و متخصصان زیادی در این حوزه وارد نیستند یا اینکه سیستم خدماتی و پشتیبانی کافی برای این بیماری وجود ندارد.
وضعیت کودکت به گونهای است که چهره و رفتارهایش از کودکان دیگر متفاوت است. کارهایش با فرضیاتی که دیگران دارند فرق دارد و درباره تواناییهای کودکت دچار تصورات اشتباه هستند. این در حالیست که گروه کوچکی از کودکان با چنین بیماریای شناخته شدهاند. همین موضوع انگیزهای شد تا سازمانی مردمنهاد با نام «یکسان اما متفاوت» به راه اندازیم.
به همین خاطر از تمامی مهارتهایم در #عکاسی استفاده کردم تا چهره واقعی این کودکان را فراتر از ظاهر متفاوتشان ثبت کنم. همراه عکسها توضیح کوتاهی درباره #بیماری #کودک، شرایطشان و تواناییهایشان نوشتم. با این #مستندسازی میخواستم سد سکوت درباره این کودکان را بشکنم و به مردم کمک کنم تا آنها را بهتر بشناسند. حالا شروع به کار بر روی شرایط کودکانی کردهام که بیماریهای خاص دارند و آن را هم "Rare Project" «پروژه نادر» نامگذاری کردهام.
سردون هیوز میگوید که گالری آنلاینی برای افرادی طراحی کرده است که در این پروژه همکاری میکنند. پروژهای که ادامهدار است و گرداننده آن از عکسهای پدر و مادرهای دیگر استقبال میکند و معتقد است این راهی به سمت آگاهیبخشی درباره وضعیت #کودکان با بیماریهای خاص است.
برای دیدن عکسها و ادامه مطلب به وبسایت #توانا مراجعه نمایید:
https://goo.gl/CMPcYx
@Tavaana_TavaanaTech
دو زن، نگین نصیری و شقایق جهانبانی کارشان نجاری است. میگویند از همان اولی که #دانشگاه قبول شدند کارهای زیادی کردیم؛ از مطبوعات گرفته تا #عکاسی و #طراحی وبسایت و طراحی #پارچه و #لباس... #اخراج شدند و شدند #نجار.. میگویند: هیچ چیزی باعث نمیشه که فکر کنیم از عهده کاری بر نمیایم.
#توانا#اراده #خواستن#پشتکار# زنان#زن#توانمندی
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#توانا#اراده #خواستن#پشتکار# زنان#زن#توانمندی
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«حالا دیگه من جِز نمیزنم، جیغ نمیزنم...حالا دیگه فقط دف میزنم و میخونم. میخونم برای دخترایی که خیال میکنی خودشون بنزین و نفت سرشون خالی میکنند و یک کبریت هم روش.نه خالو، ما دیوانه نیستیم خودمون را آتیش بزنیم.کارِ اوناست،پدرامون،برادرامون،مردای محله،مردای شهر.....
بشنوید صدای #هانا_کامکار رو در نمایش ترانههای محلی محمد رحمانیان که برای تمامی زنانی که در آتش باورها و سنتهای پوسیده سوختند خواند و ناله سر داد.»
#هاناکامکار (متولد ۱۳۵۹، تهران) از خانوادهی موسیقیپرور #کامکارها و نوازندهی #دف این گروه است. وی که فارغالتحصیل رشتهی کارگردانی سینما از دانشگاه سوره تهران است، در کارنامهی هنری خود، تجربهی ساخت سه فیلم کوتاه را نیز دارد و در کنار آن به #عکاسی نیز میپردازد.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
بشنوید صدای #هانا_کامکار رو در نمایش ترانههای محلی محمد رحمانیان که برای تمامی زنانی که در آتش باورها و سنتهای پوسیده سوختند خواند و ناله سر داد.»
#هاناکامکار (متولد ۱۳۵۹، تهران) از خانوادهی موسیقیپرور #کامکارها و نوازندهی #دف این گروه است. وی که فارغالتحصیل رشتهی کارگردانی سینما از دانشگاه سوره تهران است، در کارنامهی هنری خود، تجربهی ساخت سه فیلم کوتاه را نیز دارد و در کنار آن به #عکاسی نیز میپردازد.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
زادروز ِ مریم زندی، عکاس
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث باشند یا بازداشت شدند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا مجبور شدند خانه و کاشانهی خود را رها کنند و آواره ی جهان بشوند.مریم زندی یکی از عکاسانی بود که بازداشت شد و پس از بازجویی و انگشتنگاری آزاد شد.یک سال پس این حوادث خونین و در خرداد ۱۳۸۹، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت ِ احمدینژاد از دریافت یک نشان دولتی با عنوان «مدرک درجهی یک هنری» خودداری کرد.
مریم زندی در بخشی از نامهی خود به سیدمحمد حسینی نوشت: «متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم.»
مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای «انقلاب ۵۷»از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد.
زندی در مورد این عکسها گفته بود: «این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.» مریم زندی پس از آمدن دولت اعتدال حسن روحانی و در سال ۱۳۹۲ نیز نامهای نوشت و اینبار مخاطب نامه رئیس ِ دولت جمهوری اسلامی، حسن روحانی بود. او در این نامه گفت که وزارت کشور من را مجبور به استعفا کرده است. مریم زندی در بخشی از این نامه چنین مینویسد: در طول ۳۵ سال کار عکاسی حرفه ایام بهعنوان تنها زن عکاس حرفهای ایران که تمام جریانات انقلاب۵۷ را (در حدود ۲ سال) عکاسی کرده و به عنوان کسی که به تنهایی آرشیو منحصر به فردی از بزرگان و هنرمندان وتاثیرگذاران هنر و سیاست در این مرز و بوم تهیه کرده (که ادای دین من بوده به فرهنگ میهنم) نه تنها هرگز کمک و همراهی با من نشده بلکه در هرمقطع با مشکلات و موانع بسیار روبرو شدهام.»
#مریم_زندی، #عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعهی پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در #عکاسی ایران بدرخشد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Upkzfk
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث باشند یا بازداشت شدند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا مجبور شدند خانه و کاشانهی خود را رها کنند و آواره ی جهان بشوند.مریم زندی یکی از عکاسانی بود که بازداشت شد و پس از بازجویی و انگشتنگاری آزاد شد.یک سال پس این حوادث خونین و در خرداد ۱۳۸۹، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت ِ احمدینژاد از دریافت یک نشان دولتی با عنوان «مدرک درجهی یک هنری» خودداری کرد.
مریم زندی در بخشی از نامهی خود به سیدمحمد حسینی نوشت: «متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم.»
مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای «انقلاب ۵۷»از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد.
زندی در مورد این عکسها گفته بود: «این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.» مریم زندی پس از آمدن دولت اعتدال حسن روحانی و در سال ۱۳۹۲ نیز نامهای نوشت و اینبار مخاطب نامه رئیس ِ دولت جمهوری اسلامی، حسن روحانی بود. او در این نامه گفت که وزارت کشور من را مجبور به استعفا کرده است. مریم زندی در بخشی از این نامه چنین مینویسد: در طول ۳۵ سال کار عکاسی حرفه ایام بهعنوان تنها زن عکاس حرفهای ایران که تمام جریانات انقلاب۵۷ را (در حدود ۲ سال) عکاسی کرده و به عنوان کسی که به تنهایی آرشیو منحصر به فردی از بزرگان و هنرمندان وتاثیرگذاران هنر و سیاست در این مرز و بوم تهیه کرده (که ادای دین من بوده به فرهنگ میهنم) نه تنها هرگز کمک و همراهی با من نشده بلکه در هرمقطع با مشکلات و موانع بسیار روبرو شدهام.»
#مریم_زندی، #عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعهی پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در #عکاسی ایران بدرخشد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Upkzfk
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
توانا- پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند.
تصویری از #پناهجویان برنده جایزه «عکس مطبوعات جهانی» شد
تصویر سیاه و سفیدی از یک #پناهجو که #نوزاد خود را از زیر سیم خاردار عبور میدهد، برنده جایزه «عکس مطبوعات جهانی» در سال ۲۰۱۵ شد.
سازماندهندگان جایزه «عکس مطبوعات جهانی» روز پنجشنبه ۱۸ فوریه / ۲۹ بهمن در آمستردام برندگان بخشهای مختلف عکسهای مطبوعاتی سال ۲۰۱۵ را معرفی کردند.
عکسی سیاه و سفیدی با عنوان «امید به زندگی بهتر»، اثر وارن ریچاردسون، عکس استرالیایی برنده اصلی جایزه «عکس مطبوعات جهانی» در سال ۲۰۱۵ شد.
ریچاردسون این عکس را در «روسکه» واقع در مرز مجارستان و صربستان گرفته است.
فرانسیس کوئن، مدیر بخش عکس خبرگزاری فرانسه که امسال رئیس هیأت داوران «عکس مطبوعات جهانی» بود گفت این اثر وارن ریچاردسون «بیان ساده قدرت»، بهویژه با «نماد قوی سیمهای خاردار» است.
فرانسیس کوئن افزود هیأت داوران بر این نظر است که این تصویر «همه چیز را در خود دارد» تا نمای بصری قوی از «آنچه بر پناهجویان میرود» را نشان دهد.
وان والس، معاون مدیر بخش عکس شبکه الجزیره در آمریکا این عکس را بهدلیل «قدرت فوقالعادهاش» ستود.
وارن ریچاردسون بهمدت پنج روز با پناهجویان در «روسکه» بهسر برد و در شب ۲۸ اوت ۲۰۱۵، هنگامی که پناهجویان از سیمهای خاردار عبور میکردند این عکس را گرفت.
ریچاردسون در باره این شب به سایت جایزه «عکس مطبوعات جهانی» گفت: «ما تمام شب را با پلیس موش و گربه بازی کردیم. ساعت سه صبح بود که من این عکس را گرفتم و چون پلیس در پی یافتن پناهجویان بود نمیتوانستم از فلش استفاده کنم.» او این عکس را با کمک نور ماه از این پدر و نوزادش گرفته است. «عکس مطبوعات جهانی» یک سازمان مستقل از دولتها و مردمنهاد است که در سال ۱۹۵۵ در هلند بنیان گذاشته شد. مهمترین هدف سازمان «عکس مطبوعات جهانی» حمایت از عکاسان خبری حرفهای در جهان است.
در سالهای گذشته این سازمان به یک نهاد مرجع در #عکاسی خبری تبدیل شده است. «عکس مطبوعات جهانی» برای دستیابی به اهدافش هر سال جایزه معتبری در زمینه فتوژورنالیسم برگزار میکند. این جایزه گستردهترین جایزه عکس خبری در جهان است.
آثار برگزیده در جایزه «عکس مطبوعات جهانی» در قالب نمایشگاههای سیار، در بیش از ۸۰ شهر در نقاط مختلف جهان به نمایش گذاشته میشوند. بیش از یک میلیون نفر از این نمایشگاهها دیدن میکنند. همزمان، سالنامهای هم از عکسهای برگزیده انتشار مییابد.
Radio Zamaneh
@Tavaana_Tavaana_Tech
تصویر سیاه و سفیدی از یک #پناهجو که #نوزاد خود را از زیر سیم خاردار عبور میدهد، برنده جایزه «عکس مطبوعات جهانی» در سال ۲۰۱۵ شد.
سازماندهندگان جایزه «عکس مطبوعات جهانی» روز پنجشنبه ۱۸ فوریه / ۲۹ بهمن در آمستردام برندگان بخشهای مختلف عکسهای مطبوعاتی سال ۲۰۱۵ را معرفی کردند.
عکسی سیاه و سفیدی با عنوان «امید به زندگی بهتر»، اثر وارن ریچاردسون، عکس استرالیایی برنده اصلی جایزه «عکس مطبوعات جهانی» در سال ۲۰۱۵ شد.
ریچاردسون این عکس را در «روسکه» واقع در مرز مجارستان و صربستان گرفته است.
فرانسیس کوئن، مدیر بخش عکس خبرگزاری فرانسه که امسال رئیس هیأت داوران «عکس مطبوعات جهانی» بود گفت این اثر وارن ریچاردسون «بیان ساده قدرت»، بهویژه با «نماد قوی سیمهای خاردار» است.
فرانسیس کوئن افزود هیأت داوران بر این نظر است که این تصویر «همه چیز را در خود دارد» تا نمای بصری قوی از «آنچه بر پناهجویان میرود» را نشان دهد.
وان والس، معاون مدیر بخش عکس شبکه الجزیره در آمریکا این عکس را بهدلیل «قدرت فوقالعادهاش» ستود.
وارن ریچاردسون بهمدت پنج روز با پناهجویان در «روسکه» بهسر برد و در شب ۲۸ اوت ۲۰۱۵، هنگامی که پناهجویان از سیمهای خاردار عبور میکردند این عکس را گرفت.
ریچاردسون در باره این شب به سایت جایزه «عکس مطبوعات جهانی» گفت: «ما تمام شب را با پلیس موش و گربه بازی کردیم. ساعت سه صبح بود که من این عکس را گرفتم و چون پلیس در پی یافتن پناهجویان بود نمیتوانستم از فلش استفاده کنم.» او این عکس را با کمک نور ماه از این پدر و نوزادش گرفته است. «عکس مطبوعات جهانی» یک سازمان مستقل از دولتها و مردمنهاد است که در سال ۱۹۵۵ در هلند بنیان گذاشته شد. مهمترین هدف سازمان «عکس مطبوعات جهانی» حمایت از عکاسان خبری حرفهای در جهان است.
در سالهای گذشته این سازمان به یک نهاد مرجع در #عکاسی خبری تبدیل شده است. «عکس مطبوعات جهانی» برای دستیابی به اهدافش هر سال جایزه معتبری در زمینه فتوژورنالیسم برگزار میکند. این جایزه گستردهترین جایزه عکس خبری در جهان است.
آثار برگزیده در جایزه «عکس مطبوعات جهانی» در قالب نمایشگاههای سیار، در بیش از ۸۰ شهر در نقاط مختلف جهان به نمایش گذاشته میشوند. بیش از یک میلیون نفر از این نمایشگاهها دیدن میکنند. همزمان، سالنامهای هم از عکسهای برگزیده انتشار مییابد.
Radio Zamaneh
@Tavaana_Tavaana_Tech
اصغر بیچاره درگذشت
اصغر بیچاره قدیمی ترین عکاس سینمای ایران ساعاتی پیش در خاک امریکا دار فانی را وداع گفت.
به گزارش خبرنگار مهر، #اصغر_بیچاره که از چندی پیش به سرطان حنجره مبتلا و حالش رو به وخامت گذاشته بود ساعاتی پیش در سن ۸۹ سالگی و در سالروز تولدش دارفانی را وداع گفت.
وی که قدیمی ترین #عکاس سینمای ایران محسوب می شود و به عنوان یک #بازیگر در #سینما و #تئاتر فعالیت داشت، در عین حال بزرگترین آرشیو دوربین های #عکاسی را نیز در اختیار دارد.
معاون هنرى وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى طى تماسی با خانواده اين #هنرمند ضمن عرض تسليت به آنان و جامعه هنری كشور اعلام كرد: پيكر ايشان پس از انجام تشريفات قانونی به ايران خواهد آمد و در قطعه هنرمندان آرام خواهد گرفت.
مهر
@Tavaana_TavaanaTech
اصغر بیچاره قدیمی ترین عکاس سینمای ایران ساعاتی پیش در خاک امریکا دار فانی را وداع گفت.
به گزارش خبرنگار مهر، #اصغر_بیچاره که از چندی پیش به سرطان حنجره مبتلا و حالش رو به وخامت گذاشته بود ساعاتی پیش در سن ۸۹ سالگی و در سالروز تولدش دارفانی را وداع گفت.
وی که قدیمی ترین #عکاس سینمای ایران محسوب می شود و به عنوان یک #بازیگر در #سینما و #تئاتر فعالیت داشت، در عین حال بزرگترین آرشیو دوربین های #عکاسی را نیز در اختیار دارد.
معاون هنرى وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى طى تماسی با خانواده اين #هنرمند ضمن عرض تسليت به آنان و جامعه هنری كشور اعلام كرد: پيكر ايشان پس از انجام تشريفات قانونی به ايران خواهد آمد و در قطعه هنرمندان آرام خواهد گرفت.
مهر
@Tavaana_TavaanaTech
«از محل زندگیشان عکاسی و فیلمبرداری میکردم. مرد من را صدا کرد و خواست عکسی از او بگیرم اما قبل از گرفتن عکس منصرف شد و گفت میخواهم با زنم عکس بگیرم، عکس تنهایی فایده ندارد. زنش را صدا کرد و این عکس گرفته شد.»
برگرفته از ایستاگرام Hassan.Zohouri
goo.gl/xoPnai
مطلب مرتبط:
فقر، حقوق بشر و عدالت جهانی
http://bit.ly/2fFrTdy
میلیونها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
برگرفته از ایستاگرام Hassan.Zohouri
goo.gl/xoPnai
مطلب مرتبط:
فقر، حقوق بشر و عدالت جهانی
http://bit.ly/2fFrTdy
میلیونها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «از محل زندگیشان #عکاسی و فیلمبرداری میکردم. مرد من را صدا کرد و خواست عکسی از او بگیرم اما قبل از گرفتن عکس منصرف شد و گفت میخواهم با زنم عکس بگیرم، عکس تنهایی فایده ندارد. زنش را صدا کرد و این عکس گرفته شد.» برگرفته از ایستاگرام Hassan.Zohouri @hassan.zohouri…
زهرا امیرابراهیمی به سینما بازگشت
زهرا امیرابراهیمی با فیلم تهران تابو که در جشنواره کن ۲۰۱۷ به نمایش درآمد، به سینما بازگشت.
زهرا امیرابراهیمی متولد سال ۱۳۶۰ در تهران است و در ابتدا با ایفای نقش در مجموعهٔ تلویزیونی کمکم کن (رمضان ۱۳۸۳) و نرگس (تابستان ۱۳۸۵) به شهرت رسید.
امیرابراهیمی در رشته بازیگری تئاتر فارغالتحصیل شد. کار سینما را با ساخت فیلمی کوتاه با عنوان خت در سال ۱۳۷۸ آغاز کرد.
پخش وسیع و انتشار ویدیویی جنسی منتسب به او، زندگیش را دگرگون ساخت.
امیرابراهیمی پیش از ترک ایران در دو فیلم سینمایی سفر به هیدالو (۱۳۸۴) و انتظار (۱۳۷۹) بازی کرده است. او پس از خروج از ایران، در فرانسه سکنی گزید و در تئاتر رؤیای طاهرگان خاموش به همراه شبنم طلوعی به ایفای نقش پرداخت.
امیرابراهیمی در عکاسی نیز فعال است. او از سال ۱۳۸۴ خورشیدی عکاسی را به صورت حرفهای ادامه داد و تاکنون دو نمایشگاه با عنوان دید اول و دید دوم برگزار کردهاست.عکسهای او به موضوعات اجتماعی میپردازد.
ستاره اسکندری، بازیگر درباره او گفته بود: با قضاوت های بی رحمانه شان زهرا امیر ابراهیمی را نابود کردند.
زهرا امیرابراهیمی خود را در انزوا فرو نبرد، برخواست و اکنون تصاویرش بر فرش قرمز جشنواره کن منتشر شده اند.
goo.gl/Rh0AX0
@Tavaana_TavaanaTech
زهرا امیرابراهیمی با فیلم تهران تابو که در جشنواره کن ۲۰۱۷ به نمایش درآمد، به سینما بازگشت.
زهرا امیرابراهیمی متولد سال ۱۳۶۰ در تهران است و در ابتدا با ایفای نقش در مجموعهٔ تلویزیونی کمکم کن (رمضان ۱۳۸۳) و نرگس (تابستان ۱۳۸۵) به شهرت رسید.
امیرابراهیمی در رشته بازیگری تئاتر فارغالتحصیل شد. کار سینما را با ساخت فیلمی کوتاه با عنوان خت در سال ۱۳۷۸ آغاز کرد.
پخش وسیع و انتشار ویدیویی جنسی منتسب به او، زندگیش را دگرگون ساخت.
امیرابراهیمی پیش از ترک ایران در دو فیلم سینمایی سفر به هیدالو (۱۳۸۴) و انتظار (۱۳۷۹) بازی کرده است. او پس از خروج از ایران، در فرانسه سکنی گزید و در تئاتر رؤیای طاهرگان خاموش به همراه شبنم طلوعی به ایفای نقش پرداخت.
امیرابراهیمی در عکاسی نیز فعال است. او از سال ۱۳۸۴ خورشیدی عکاسی را به صورت حرفهای ادامه داد و تاکنون دو نمایشگاه با عنوان دید اول و دید دوم برگزار کردهاست.عکسهای او به موضوعات اجتماعی میپردازد.
ستاره اسکندری، بازیگر درباره او گفته بود: با قضاوت های بی رحمانه شان زهرا امیر ابراهیمی را نابود کردند.
زهرا امیرابراهیمی خود را در انزوا فرو نبرد، برخواست و اکنون تصاویرش بر فرش قرمز جشنواره کن منتشر شده اند.
goo.gl/Rh0AX0
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #زهرا_امیرابراهیمی به #سینما بازگشت زهرا امیرابراهیمی با فیلم تهران تابو که در جشنواره کن ۲۰۱۷ به نمایش درآمد، به سینما بازگشت. زهرا امیرابراهیمی متولد سال ۱۳۶۰ در تهران است و در ابتدا با ایفای نقش در مجموعهٔ تلویزیونی کمکم کن (رمضان ۱۳۸۳) و نرگس (تابستان…
- من جنگ نمی خواهم
«من جنگ نمی خواهم. دفاع از خود یک چیز است، جنگ چیز دیگر. جنگ یعنی که تو بخواهی جان دیگری را بستانی، خانه و زندگی دیگران را بر سرشان خراب کنی. نه چنین کاری از من ساخته است، نه آن را می خواهم.
آن ها که این روزها ، اینجا وآنجا با استفاده ازبلند گوهای بزرگ فرستادن چند موشک را و به هیجان آمدن عده ای را حمل بر علاقه ی مردم به جنگ می کنند، یا نمی دانند جنگ چیست یا به عمد صورت مساله را تحریف می کنند. آن ها نمی گویند که این واکنشی بود در برابر حملاتی از سر نومیدی که طی آن گروهی بی گناه کشته شدند. با چند و چون این واکنش کاری ندارم. با دلایلی هم که سازمان دهندگان این حملات داشته اند کاری ندارم، دارم از خشم واندوه و به هیجان آمدن عده ای به خاطر این حملات وفرصت را مغتنم شمردن برای رجز خوانی ها و بر طبل جنگ کوفتن از سوی عده ای دیگر حرف می زنم.
آدمی نبوده و نیستم که فقط و فقط به خودم، به منافع حقیرم فکر کنم. به محض آن که جنگ شروع شد می خواستم برای عکاسی بروم اجازه ندادند، خودی نبودم، دیرترهم که بالاخره ( پس از گذاشتن وصیت نامه ام روی تلویزیون برای همسرم ) توانستم بروم آن قدرآن ماموری که همراه ما چند نفر عکاس فرستاده بودند امر و نهی کرد که آبادان دوربینم را توی کیفم گذاشتم و دیگر عکس نگرفتم، آنچه را من می دیدم نمی خواستند...
شوهر خواهرم در جنگ کشته شد و خواهرم از همان جوانی نا گزیر شد دستِ تنها دو فرزندش را با چنگ و دندان بزرگ کند - بگذریم که چیزی نمانده بود به خاطر آن چه که می خواستند بر او تحمیل کنند خودش را آتش بزند ( از طرف بنیاد... به او فشار می آوردند با برادر شوهرش ازدواج کند! )؛ برادرم، افسری ارتشی، هشتاد و شش ماه در خط مقدم بود، خانواده اش از هم پاشید، شنوایی اش را از دست داد وحالا باعصا راه میرود، برادر دیگرم، افسری وظیفه، شش ماه در جبهه بود، پسر دایی ام، دانش آموزی دبیرستانی بر اثر بمبی که یک هواپیمای عراقی هنگام باز گشت در بیابان رها کرده بود کشته شد... از آنچه که بر دیگران گذشته چیزی نمی گویم...
من هم مثل بقیه ی هموطنانم برای گرفتن یک شیشه شیر، یک قالب کره، پوشک، نفت در صف ایستاده ام، برای تهیه وسایل و مواد اولیه ی مورد نیازِ کارم سختی کشیده ام...
برای بعضی ها جنگ فیلم اکشن است، برای من نیست، من از محل فروش عکس جنگ صاحب خانه و زندگی نشده ام... همان یکبار هم که رفتم به ماموری که همراهمان کردند گفتم فیلم ها را به شما میدهم...برای بعضی جنگ ناندانی است، برای من نبوده، نیست.
.
تنها در یک معامله، صد و ده میلیارد دلار اسلحه به مشتی عقب مانده فروخته اند، این ها باید مصرف شود. برای عده ای جنگ یک دکان است، برای من نیست، برای عده ای تشییع جنازه ها کارناوال است، برای من نیست...
هشت سال جنگ برای یک زندگی کافی است. صدها هزار کشته و معلول و شیمیایی و موجی و... برای یک ملت کافی است، صدها میلیارد دلار خسارت کافی است، خفقان جنگ کافی است
پس از گذشت نزدیک به سی سال هنوز داریم در میان اثرات برجای مانده از جنگ زندگی می کنیم... من هر روز از کوچه ای راه می افتم که نام عزیزی از دست رفته، انسانی که می توانست زنده باشد و برای کشورش مفید باشد و از زندگی اش لذت ببرد بر آن است؛ از اتوبانی عبور میکنم که نام شهیدی بر خود دارد، از زیر پلی رد میشوم با نام خلبانی که جانش را به خاطر مشتی جنگ طلب از دست داده، برای رفتن به محل کارم وارد کوچه ای می شوم با نام شهیدی دیگر... دیوارها، نقاشی های دیواری شهرم مدام مرگ و تباه شدن و از دست رفتن زندگی ها را برایم تداعی می کنند، این ها مرا افسرده می کند، همه را افسرده می کند، بی جهت عنوان یکی از افسرده ترین ملت های جهان را کسب نکرده ایم...
زمانی در این شهر نام کوچه ای آبشار بود، دیگر نیست، زمانی یکی از خیابان ها نام شهری را که دوست دارم بر خود داشت، دیگر ندارد، زمانی میدانی نام یک درخت بر خود داشت ، زمانی فرحزاد، فرحزاد بود... ده ها سال است دارم در میان مردگان زندگی میکنم، در گورستان زندگی میکنم...
من جنگ نمیخواهم، اگر آنها جنگ را بر ما تحمیل کردند، دفاع خواهیم کرد، نوشتم که حتی در این سن و سال سراغ من هم بیایید، اما من جنگ نمی خواهم.
عکس را کاوه گلستان ( عکاسی که جانش را در جنگ از دست داد ) از من گرفته، به گمانم جایی بین آبادان و خرمشهر»
این متن برگرفته از استاتوس آقای نصرالله کسراییان - عکاس و نویسنده - است.
goo.gl/9hptzs
ببینید:
«فرهنگ سیاسی و سیاست خارجی؛ اصلاح یا انقلاب؟»
با تدریس «مهدی خلجی»
bit.ly/1IJbVZC
@Tavaana_TavaanaTech
«من جنگ نمی خواهم. دفاع از خود یک چیز است، جنگ چیز دیگر. جنگ یعنی که تو بخواهی جان دیگری را بستانی، خانه و زندگی دیگران را بر سرشان خراب کنی. نه چنین کاری از من ساخته است، نه آن را می خواهم.
آن ها که این روزها ، اینجا وآنجا با استفاده ازبلند گوهای بزرگ فرستادن چند موشک را و به هیجان آمدن عده ای را حمل بر علاقه ی مردم به جنگ می کنند، یا نمی دانند جنگ چیست یا به عمد صورت مساله را تحریف می کنند. آن ها نمی گویند که این واکنشی بود در برابر حملاتی از سر نومیدی که طی آن گروهی بی گناه کشته شدند. با چند و چون این واکنش کاری ندارم. با دلایلی هم که سازمان دهندگان این حملات داشته اند کاری ندارم، دارم از خشم واندوه و به هیجان آمدن عده ای به خاطر این حملات وفرصت را مغتنم شمردن برای رجز خوانی ها و بر طبل جنگ کوفتن از سوی عده ای دیگر حرف می زنم.
آدمی نبوده و نیستم که فقط و فقط به خودم، به منافع حقیرم فکر کنم. به محض آن که جنگ شروع شد می خواستم برای عکاسی بروم اجازه ندادند، خودی نبودم، دیرترهم که بالاخره ( پس از گذاشتن وصیت نامه ام روی تلویزیون برای همسرم ) توانستم بروم آن قدرآن ماموری که همراه ما چند نفر عکاس فرستاده بودند امر و نهی کرد که آبادان دوربینم را توی کیفم گذاشتم و دیگر عکس نگرفتم، آنچه را من می دیدم نمی خواستند...
شوهر خواهرم در جنگ کشته شد و خواهرم از همان جوانی نا گزیر شد دستِ تنها دو فرزندش را با چنگ و دندان بزرگ کند - بگذریم که چیزی نمانده بود به خاطر آن چه که می خواستند بر او تحمیل کنند خودش را آتش بزند ( از طرف بنیاد... به او فشار می آوردند با برادر شوهرش ازدواج کند! )؛ برادرم، افسری ارتشی، هشتاد و شش ماه در خط مقدم بود، خانواده اش از هم پاشید، شنوایی اش را از دست داد وحالا باعصا راه میرود، برادر دیگرم، افسری وظیفه، شش ماه در جبهه بود، پسر دایی ام، دانش آموزی دبیرستانی بر اثر بمبی که یک هواپیمای عراقی هنگام باز گشت در بیابان رها کرده بود کشته شد... از آنچه که بر دیگران گذشته چیزی نمی گویم...
من هم مثل بقیه ی هموطنانم برای گرفتن یک شیشه شیر، یک قالب کره، پوشک، نفت در صف ایستاده ام، برای تهیه وسایل و مواد اولیه ی مورد نیازِ کارم سختی کشیده ام...
برای بعضی ها جنگ فیلم اکشن است، برای من نیست، من از محل فروش عکس جنگ صاحب خانه و زندگی نشده ام... همان یکبار هم که رفتم به ماموری که همراهمان کردند گفتم فیلم ها را به شما میدهم...برای بعضی جنگ ناندانی است، برای من نبوده، نیست.
.
تنها در یک معامله، صد و ده میلیارد دلار اسلحه به مشتی عقب مانده فروخته اند، این ها باید مصرف شود. برای عده ای جنگ یک دکان است، برای من نیست، برای عده ای تشییع جنازه ها کارناوال است، برای من نیست...
هشت سال جنگ برای یک زندگی کافی است. صدها هزار کشته و معلول و شیمیایی و موجی و... برای یک ملت کافی است، صدها میلیارد دلار خسارت کافی است، خفقان جنگ کافی است
پس از گذشت نزدیک به سی سال هنوز داریم در میان اثرات برجای مانده از جنگ زندگی می کنیم... من هر روز از کوچه ای راه می افتم که نام عزیزی از دست رفته، انسانی که می توانست زنده باشد و برای کشورش مفید باشد و از زندگی اش لذت ببرد بر آن است؛ از اتوبانی عبور میکنم که نام شهیدی بر خود دارد، از زیر پلی رد میشوم با نام خلبانی که جانش را به خاطر مشتی جنگ طلب از دست داده، برای رفتن به محل کارم وارد کوچه ای می شوم با نام شهیدی دیگر... دیوارها، نقاشی های دیواری شهرم مدام مرگ و تباه شدن و از دست رفتن زندگی ها را برایم تداعی می کنند، این ها مرا افسرده می کند، همه را افسرده می کند، بی جهت عنوان یکی از افسرده ترین ملت های جهان را کسب نکرده ایم...
زمانی در این شهر نام کوچه ای آبشار بود، دیگر نیست، زمانی یکی از خیابان ها نام شهری را که دوست دارم بر خود داشت، دیگر ندارد، زمانی میدانی نام یک درخت بر خود داشت ، زمانی فرحزاد، فرحزاد بود... ده ها سال است دارم در میان مردگان زندگی میکنم، در گورستان زندگی میکنم...
من جنگ نمیخواهم، اگر آنها جنگ را بر ما تحمیل کردند، دفاع خواهیم کرد، نوشتم که حتی در این سن و سال سراغ من هم بیایید، اما من جنگ نمی خواهم.
عکس را کاوه گلستان ( عکاسی که جانش را در جنگ از دست داد ) از من گرفته، به گمانم جایی بین آبادان و خرمشهر»
این متن برگرفته از استاتوس آقای نصرالله کسراییان - عکاس و نویسنده - است.
goo.gl/9hptzs
ببینید:
«فرهنگ سیاسی و سیاست خارجی؛ اصلاح یا انقلاب؟»
با تدریس «مهدی خلجی»
bit.ly/1IJbVZC
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. - من جنگ نمی خواهم . «من جنگ نمی خواهم. دفاع از خود یک چیز است، جنگ چیز دیگر. جنگ یعنی که تو بخواهی جان دیگری را بستانی، خانه و زندگی دیگران را بر سرشان خراب کنی. نه چنین کاری از من ساخته است، نه آن را می خواهم. آنها که این روزها ، اینجا وآنجا با استفاده…
به مناسبت نوزده اگوست روز جهانی عکاسی
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث باشند یا بازداشت شدند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا مجبور شدند خانه و کاشانهی خود را رها کنند و آواره ی جهان بشوند.مریم زندی یکی از عکاسانی بود که بازداشت شد و پس از بازجویی و انگشتنگاری آزاد شد.یک سال پس این حوادث خونین و در خرداد ۱۳۸۹، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت ِ احمدینژاد از دریافت یک نشان دولتی با عنوان «مدرک درجهی یک هنری» خودداری کرد.
مریم زندی در بخشی از نامهی خود به سیدمحمد حسینی نوشت: «متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم.»
مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای «انقلاب ۵۷»از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد.
زندی در مورد این عکسها گفته بود: «این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.» مریم زندی پس از آمدن دولت اعتدال حسن روحانی و در سال ۱۳۹۲ نیز نامهای نوشت و اینبار مخاطب نامه رئیس ِ دولت جمهوری اسلامی، حسن روحانی بود. او در این نامه گفت که وزارت کشور من را مجبور به استعفا کرده است. مریم زندی در بخشی از این نامه چنین مینویسد: در طول ۳۵ سال کار عکاسی حرفه ایام بهعنوان تنها زن عکاس حرفهای ایران که تمام جریانات انقلاب۵۷ را (در حدود ۲ سال) عکاسی کرده و به عنوان کسی که به تنهایی آرشیو منحصر به فردی از بزرگان و هنرمندان وتاثیرگذاران هنر و سیاست در این مرز و بوم تهیه کرده (که ادای دین من بوده به فرهنگ میهنم) نه تنها هرگز کمک و همراهی با من نشده بلکه در هرمقطع با مشکلات و موانع بسیار روبرو شدهام.»
مریم زندی، عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعهی پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در عکاسی ایران بدرخشد.
goo.gl/uUi31y
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Upkzfk
@Tavaana_TavaanaTech
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث باشند یا بازداشت شدند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا مجبور شدند خانه و کاشانهی خود را رها کنند و آواره ی جهان بشوند.مریم زندی یکی از عکاسانی بود که بازداشت شد و پس از بازجویی و انگشتنگاری آزاد شد.یک سال پس این حوادث خونین و در خرداد ۱۳۸۹، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت ِ احمدینژاد از دریافت یک نشان دولتی با عنوان «مدرک درجهی یک هنری» خودداری کرد.
مریم زندی در بخشی از نامهی خود به سیدمحمد حسینی نوشت: «متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم.»
مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای «انقلاب ۵۷»از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد.
زندی در مورد این عکسها گفته بود: «این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.» مریم زندی پس از آمدن دولت اعتدال حسن روحانی و در سال ۱۳۹۲ نیز نامهای نوشت و اینبار مخاطب نامه رئیس ِ دولت جمهوری اسلامی، حسن روحانی بود. او در این نامه گفت که وزارت کشور من را مجبور به استعفا کرده است. مریم زندی در بخشی از این نامه چنین مینویسد: در طول ۳۵ سال کار عکاسی حرفه ایام بهعنوان تنها زن عکاس حرفهای ایران که تمام جریانات انقلاب۵۷ را (در حدود ۲ سال) عکاسی کرده و به عنوان کسی که به تنهایی آرشیو منحصر به فردی از بزرگان و هنرمندان وتاثیرگذاران هنر و سیاست در این مرز و بوم تهیه کرده (که ادای دین من بوده به فرهنگ میهنم) نه تنها هرگز کمک و همراهی با من نشده بلکه در هرمقطع با مشکلات و موانع بسیار روبرو شدهام.»
مریم زندی، عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعهی پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در عکاسی ایران بدرخشد.
goo.gl/uUi31y
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Upkzfk
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به مناسبت نوزده اگوست #روز_جهانی_عکاسی . مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش goo.gl/4fTG7J . پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از #عکاسان که قصد داشتند به دلایل…
زادروز ِ مریم زندی، عکاس
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث باشند یا بازداشت شدند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا مجبور شدند خانه و کاشانهی خود را رها کنند و آواره ی جهان بشوند.مریم زندی یکی از عکاسانی بود که بازداشت شد و پس از بازجویی و انگشتنگاری آزاد شد.یک سال پس این حوادث خونین و در خرداد ۱۳۸۹، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت ِ احمدینژاد از دریافت یک نشان دولتی با عنوان «مدرک درجهی یک هنری» خودداری کرد.
مریم زندی در بخشی از نامهی خود به سیدمحمد حسینی نوشت: «متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم.»
مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای «انقلاب ۵۷»از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد.
زندی در مورد این عکسها گفته بود: «این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.» مریم زندی پس از آمدن دولت اعتدال حسن روحانی و در سال ۱۳۹۲ نیز نامهای نوشت و اینبار مخاطب نامه رئیس ِ دولت جمهوری اسلامی، حسن روحانی بود. او در این نامه گفت که وزارت کشور من را مجبور به استعفا کرده است. مریم زندی در بخشی از این نامه چنین مینویسد: در طول ۳۵ سال کار عکاسی حرفه ایام بهعنوان تنها زن عکاس حرفهای ایران که تمام جریانات انقلاب۵۷ را (در حدود ۲ سال) عکاسی کرده و به عنوان کسی که به تنهایی آرشیو منحصر به فردی از بزرگان و هنرمندان وتاثیرگذاران هنر و سیاست در این مرز و بوم تهیه کرده (که ادای دین من بوده به فرهنگ میهنم) نه تنها هرگز کمک و همراهی با من نشده بلکه در هرمقطع با مشکلات و موانع بسیار روبرو شدهام.»
#مریم_زندی، #عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعهی پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در #عکاسی ایران بدرخشد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Upkzfk
@Tavaana_TavaanaTech
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث باشند یا بازداشت شدند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا مجبور شدند خانه و کاشانهی خود را رها کنند و آواره ی جهان بشوند.مریم زندی یکی از عکاسانی بود که بازداشت شد و پس از بازجویی و انگشتنگاری آزاد شد.یک سال پس این حوادث خونین و در خرداد ۱۳۸۹، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت ِ احمدینژاد از دریافت یک نشان دولتی با عنوان «مدرک درجهی یک هنری» خودداری کرد.
مریم زندی در بخشی از نامهی خود به سیدمحمد حسینی نوشت: «متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم.»
مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای «انقلاب ۵۷»از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد.
زندی در مورد این عکسها گفته بود: «این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.» مریم زندی پس از آمدن دولت اعتدال حسن روحانی و در سال ۱۳۹۲ نیز نامهای نوشت و اینبار مخاطب نامه رئیس ِ دولت جمهوری اسلامی، حسن روحانی بود. او در این نامه گفت که وزارت کشور من را مجبور به استعفا کرده است. مریم زندی در بخشی از این نامه چنین مینویسد: در طول ۳۵ سال کار عکاسی حرفه ایام بهعنوان تنها زن عکاس حرفهای ایران که تمام جریانات انقلاب۵۷ را (در حدود ۲ سال) عکاسی کرده و به عنوان کسی که به تنهایی آرشیو منحصر به فردی از بزرگان و هنرمندان وتاثیرگذاران هنر و سیاست در این مرز و بوم تهیه کرده (که ادای دین من بوده به فرهنگ میهنم) نه تنها هرگز کمک و همراهی با من نشده بلکه در هرمقطع با مشکلات و موانع بسیار روبرو شدهام.»
#مریم_زندی، #عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعهی پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در #عکاسی ایران بدرخشد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Upkzfk
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. زادروز ِ مریم زندی، عکاس مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث…
Forwarded from آموزشکده توانا
به مناسبت نوزده اگوست روز جهانی عکاسی
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث باشند یا بازداشت شدند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا مجبور شدند خانه و کاشانهی خود را رها کنند و آواره ی جهان بشوند.مریم زندی یکی از عکاسانی بود که بازداشت شد و پس از بازجویی و انگشتنگاری آزاد شد.یک سال پس این حوادث خونین و در خرداد ۱۳۸۹، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت ِ احمدینژاد از دریافت یک نشان دولتی با عنوان «مدرک درجهی یک هنری» خودداری کرد.
مریم زندی در بخشی از نامهی خود به سیدمحمد حسینی نوشت: «متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم.»
مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای «انقلاب ۵۷»از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد.
زندی در مورد این عکسها گفته بود: «این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.» مریم زندی پس از آمدن دولت اعتدال حسن روحانی و در سال ۱۳۹۲ نیز نامهای نوشت و اینبار مخاطب نامه رئیس ِ دولت جمهوری اسلامی، حسن روحانی بود. او در این نامه گفت که وزارت کشور من را مجبور به استعفا کرده است. مریم زندی در بخشی از این نامه چنین مینویسد: در طول ۳۵ سال کار عکاسی حرفه ایام بهعنوان تنها زن عکاس حرفهای ایران که تمام جریانات انقلاب۵۷ را (در حدود ۲ سال) عکاسی کرده و به عنوان کسی که به تنهایی آرشیو منحصر به فردی از بزرگان و هنرمندان وتاثیرگذاران هنر و سیاست در این مرز و بوم تهیه کرده (که ادای دین من بوده به فرهنگ میهنم) نه تنها هرگز کمک و همراهی با من نشده بلکه در هرمقطع با مشکلات و موانع بسیار روبرو شدهام.»
مریم زندی، عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعهی پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در عکاسی ایران بدرخشد.
goo.gl/uUi31y
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Upkzfk
@Tavaana_TavaanaTech
مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش
پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از عکاسان که قصد داشتند به دلایل حرفهای خود روایتگر ِ تصویری حوادث باشند یا بازداشت شدند و یا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا مجبور شدند خانه و کاشانهی خود را رها کنند و آواره ی جهان بشوند.مریم زندی یکی از عکاسانی بود که بازداشت شد و پس از بازجویی و انگشتنگاری آزاد شد.یک سال پس این حوادث خونین و در خرداد ۱۳۸۹، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران در نامهای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت ِ احمدینژاد از دریافت یک نشان دولتی با عنوان «مدرک درجهی یک هنری» خودداری کرد.
مریم زندی در بخشی از نامهی خود به سیدمحمد حسینی نوشت: «متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفهشان، مورد ضربوشتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دستگرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم.»
مریم زندی پیش از این نیز در انتشار عکسهایش با مانع سانسور روبهرو شده بود. انتشار عکسهای «انقلاب ۵۷»از زمره کارهای زندی بود که با مشکل روبهرو شد. ممیزان از او خواسته بودند که از انتشار برخی عکسهای مربوط به انقلاب ۵۷ بپرهیزد.
زندی در مورد این عکسها گفته بود: «این اداره از من خواسته که عکسهای انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکسها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.» مریم زندی پس از آمدن دولت اعتدال حسن روحانی و در سال ۱۳۹۲ نیز نامهای نوشت و اینبار مخاطب نامه رئیس ِ دولت جمهوری اسلامی، حسن روحانی بود. او در این نامه گفت که وزارت کشور من را مجبور به استعفا کرده است. مریم زندی در بخشی از این نامه چنین مینویسد: در طول ۳۵ سال کار عکاسی حرفه ایام بهعنوان تنها زن عکاس حرفهای ایران که تمام جریانات انقلاب۵۷ را (در حدود ۲ سال) عکاسی کرده و به عنوان کسی که به تنهایی آرشیو منحصر به فردی از بزرگان و هنرمندان وتاثیرگذاران هنر و سیاست در این مرز و بوم تهیه کرده (که ادای دین من بوده به فرهنگ میهنم) نه تنها هرگز کمک و همراهی با من نشده بلکه در هرمقطع با مشکلات و موانع بسیار روبرو شدهام.»
مریم زندی، عکاس ایرانی، متولد بیستم دیماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان است. او دارای مدرک لیسانس از دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او از اعضای هیئت موسسان انجمن ملی عکاسان ایران است که در سالهای اخیر به عنوان پرکارترین عکاس ایرانی شناخته میشود. انتشار مجموعهی پرترههایش از بازیگران سینما و تئاتر و نویسندگان و شاعران در چند جلد که عنوان «چهرهها» بر خود دارد توانست به عنوان چهرهای مشهور در عکاسی ایران بدرخشد.
goo.gl/uUi31y
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Upkzfk
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به مناسبت نوزده اگوست #روز_جهانی_عکاسی . مریم زندی، از پشت ِ دوربین ِ عکاسیاش goo.gl/4fTG7J . پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ و سرکوب ِ خونین معترضان، عکاسان نیز از خشونت ِ لجامگسیختهی حکومت مصون نبودند. بسیاری از #عکاسان که قصد داشتند به دلایل…
این یک تصویر فوتوشاپی نیست. این یکی از مجموعه تصاویریست که عکاس برجسته، آقای مجید بهزاد از دماوند ثبت کرده است. این تصویری واقعی از یکی از شبهای دماوند است؛ این دیو سپید پای در بند، این گنبد گیتی، این دماوند!
این مجموعه تصاویر در سایت بیبیسی فارسی هم به اشتراک گذاشتهاند. مجید بهزاد درباره این تصاویر میگوید: «۱۱ سال پیش و قبل از اینکه عکاسی را به صورت حرفهای شروع کنم، هر زمان که روبروی دماوند میایستادم حس عجیبی داشتم ... همیشه دوست داشتم که بتوانم این حس را با خانواده و دوستان و مخاطبانم به اشتراک بگذارم. نمیدانم حس استقامت است یا شاید هم حس وطن دوستی و این که دماوند از ماست و همیشه در کنار این مردم بزرگ در روزهای تلخ و شیرین حضور داشته است»
نقل قول آقای مجید بهزاد برگرفته از سایت بیبیسی فارسی است.
.
#دماوند #عکاسی #مجید_بهزاد
@Tavaana_TavaanaTech
این یک تصویر فوتوشاپی نیست. این یکی از مجموعه تصاویریست که عکاس برجسته، آقای مجید بهزاد از دماوند ثبت کرده است. این تصویری واقعی از یکی از شبهای دماوند است؛ این دیو سپید پای در بند، این گنبد گیتی، این دماوند!
این مجموعه تصاویر در سایت بیبیسی فارسی هم به اشتراک گذاشتهاند. مجید بهزاد درباره این تصاویر میگوید: «۱۱ سال پیش و قبل از اینکه عکاسی را به صورت حرفهای شروع کنم، هر زمان که روبروی دماوند میایستادم حس عجیبی داشتم ... همیشه دوست داشتم که بتوانم این حس را با خانواده و دوستان و مخاطبانم به اشتراک بگذارم. نمیدانم حس استقامت است یا شاید هم حس وطن دوستی و این که دماوند از ماست و همیشه در کنار این مردم بزرگ در روزهای تلخ و شیرین حضور داشته است»
نقل قول آقای مجید بهزاد برگرفته از سایت بیبیسی فارسی است.
.
#دماوند #عکاسی #مجید_بهزاد
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا به زودی دوره "داستانگویی بصری" یا همان Visual Storytelling Workshop را برگزار میکند. مدرس این دوره، عکاس سرشناس ایرانی، حسین فاطمی است. عکسهای حسین فاطمی در نشریات معتبر جهانی از جمله نیوزویک، نیویورک تایمز، واشینگتن پست، گاردین و ... به چاپ رسیده است. این دوره در نرمافزار "زوم" برگزار میشود.
در این دوره موضوعاتی با عناوین "تاثیر شهروندخبرنگاری"، "جذب عاطفی و پشتیبانی از طریق عکاسی"، "ابزارها و روشهایی برای فعالان عکاس" و ... مورد بررسی قرار میگیرد.
در ثبتنام به هیچ وجه نیاز نیست نام حقیقی خود را بنویسید و ایمیلی که مینویسید هم حتما نباید ایمیل اصلی خودتان باشد و میتوانید ایمیلی را برای ارتباط با این دوره اختصاص بدهید.
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSeassUbwb891iyWxzzbFwGwEAuCuy3I5bsGkAKL2Ylm5XWq8A/viewform?usp=pp_url
#یاری_مدنی_توانا #عکاسی #حسین_فاطمی #شهروند_خبرنگار
@Tavaana_TavaanaTech
در این دوره موضوعاتی با عناوین "تاثیر شهروندخبرنگاری"، "جذب عاطفی و پشتیبانی از طریق عکاسی"، "ابزارها و روشهایی برای فعالان عکاس" و ... مورد بررسی قرار میگیرد.
در ثبتنام به هیچ وجه نیاز نیست نام حقیقی خود را بنویسید و ایمیلی که مینویسید هم حتما نباید ایمیل اصلی خودتان باشد و میتوانید ایمیلی را برای ارتباط با این دوره اختصاص بدهید.
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSeassUbwb891iyWxzzbFwGwEAuCuy3I5bsGkAKL2Ylm5XWq8A/viewform?usp=pp_url
#یاری_مدنی_توانا #عکاسی #حسین_فاطمی #شهروند_خبرنگار
@Tavaana_TavaanaTech