بهادر هادیزاده، هنرمند عکاس، ۲۷ شهریور سال جاری در تهران، بازداشت شد.
با این وجود هنوز هیچ خبری از دلیل بازداشت و اتهامات انتسابی منتشر نشده است.
این هنرمند عکاس را به بند ۲۰۹ زندان اوین، بازداشتگاه وزارت اطلاعات، منتقل کردهاند.
بهادر هادیزاده در جریان انقلاب زن زندگی آزادی، همراه آزادیخواهان بود. او با خلق آثار هنری، به نقض حقوقبشر در ایران اعتراض میکرد.
جمهوری اسلامی حتی اعتراض هنرمندان را هم بر نمیتابد.
صدای زندانیان باشیم
#یاری_مدنی_توانا
#بهادر_هادی_زاده
#زندان_اوین
@Tavaana_TavaanaTech
با این وجود هنوز هیچ خبری از دلیل بازداشت و اتهامات انتسابی منتشر نشده است.
این هنرمند عکاس را به بند ۲۰۹ زندان اوین، بازداشتگاه وزارت اطلاعات، منتقل کردهاند.
بهادر هادیزاده در جریان انقلاب زن زندگی آزادی، همراه آزادیخواهان بود. او با خلق آثار هنری، به نقض حقوقبشر در ایران اعتراض میکرد.
جمهوری اسلامی حتی اعتراض هنرمندان را هم بر نمیتابد.
صدای زندانیان باشیم
#یاری_مدنی_توانا
#بهادر_هادی_زاده
#زندان_اوین
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به علیاکبر زر، زندانی سیاسی، اتهاماتی منتسب شده است که برخی از آنها مشمول مجازات حدی مرگ (اعدام) هستند
علی اکبر زر، متاهل و پدر دو فرزند (یک دختر ۱۴ ساله و یک پسر چهار ساله) شهروند ساکن تهران است. او به دلیل انتقاد به اوضاع موجود در صفحه شخصی خود در اینستاگرام متهم به سب النبی، محاربه و افساد فیالارض،اجتماع و تبانی، توهین و اهانت به رهبر جمهوری اسلامی شده است.
آقای زر ۲۶ خردادماه توسط پلیس امنیت عمومی «فاتب» بازداشت و در شعبه شش دادسرای ناحیه ۳۳ مقدس( اوین) تفهیم اتهام شده است.
او در این فایل صوتی میگوید که شکنجه شده است و درخواست کمک میکند.
از تاریخ برگزاری دادگاه آقای زر اطلاعی در دست نیست و ایشان پس از تفهیم اتهام در دادسرا، در زندان اوین نگهداری میشود.
#علی_اکبر_زز #زندان_اوین #سب_النبی #اعدام
#نه_به_اعدام #حقوق_بشر #زندانیان_گمنام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی اکبر زر، متاهل و پدر دو فرزند (یک دختر ۱۴ ساله و یک پسر چهار ساله) شهروند ساکن تهران است. او به دلیل انتقاد به اوضاع موجود در صفحه شخصی خود در اینستاگرام متهم به سب النبی، محاربه و افساد فیالارض،اجتماع و تبانی، توهین و اهانت به رهبر جمهوری اسلامی شده است.
آقای زر ۲۶ خردادماه توسط پلیس امنیت عمومی «فاتب» بازداشت و در شعبه شش دادسرای ناحیه ۳۳ مقدس( اوین) تفهیم اتهام شده است.
او در این فایل صوتی میگوید که شکنجه شده است و درخواست کمک میکند.
از تاریخ برگزاری دادگاه آقای زر اطلاعی در دست نیست و ایشان پس از تفهیم اتهام در دادسرا، در زندان اوین نگهداری میشود.
#علی_اکبر_زز #زندان_اوین #سب_النبی #اعدام
#نه_به_اعدام #حقوق_بشر #زندانیان_گمنام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز ۸ آبان ماه ۱۴۰۲ نرگس محمدی برای دومین بار از ۱۳ شهریور برای اعزام به بیمارستان و انجام سی تی اسکن ریه و اکو قلب به دفتر بند زنان فراخوانده شده و به دلیل سر نکردن روسری، اجازۀ خروج از زندان به او داده نشده است.
.
نرگس و تعدادی از هم بندی هایش از ساعت ۹ صبح در حیاط زندان ایستاده اند تا اعزام انجام شود. طبق اظهار نظر رئیس بند زنان، دادستان دستور داده تحت هیچ شرایطی او بدون روسری به بیمارستان اعزام نشود. نرگس و هم بندی هایش هنوز در حیاط زندان ایستادهاند.
.
نرگس اعلام کرده، جمهوری اسلامی در مورد مهسا ژینا امینی و آرمیتا گراوند نشان داد که به دلیل مخالفت زنان با سر کردن حجاب اجباری، جانشان را میگیرد و من علی رغم نیاز و ضرورت اعزام به بیمارستان قلب، حاضر به سر کردن روسری نیستم و مسئولیت
جان من با حکومت زنستیز دینی استبدادی است.
.
او گفته به پاس خون زنان سرزمینم که مظلومانه زیر تیغ حکومت زن ستیز جان دادند و در همراهی با آنان که برای امید فردای ایران و خواستههای ملت سربلندمان ایستاده.اند، می ایستم و حاضر به یک قدم عقبنشینی ازمطالبات جنبش انقلابی "زن، زندگی، آزادی" پر شکوهمان نیستم.»
از اینستاگرام نرگس محمدی
#نرگس_محمدی #زندان_اوین #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #آرمیتا_گراوند #آرمیتا #آرمیتاگراوند #مقاومت_مدنی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
.
نرگس و تعدادی از هم بندی هایش از ساعت ۹ صبح در حیاط زندان ایستاده اند تا اعزام انجام شود. طبق اظهار نظر رئیس بند زنان، دادستان دستور داده تحت هیچ شرایطی او بدون روسری به بیمارستان اعزام نشود. نرگس و هم بندی هایش هنوز در حیاط زندان ایستادهاند.
.
نرگس اعلام کرده، جمهوری اسلامی در مورد مهسا ژینا امینی و آرمیتا گراوند نشان داد که به دلیل مخالفت زنان با سر کردن حجاب اجباری، جانشان را میگیرد و من علی رغم نیاز و ضرورت اعزام به بیمارستان قلب، حاضر به سر کردن روسری نیستم و مسئولیت
جان من با حکومت زنستیز دینی استبدادی است.
.
او گفته به پاس خون زنان سرزمینم که مظلومانه زیر تیغ حکومت زن ستیز جان دادند و در همراهی با آنان که برای امید فردای ایران و خواستههای ملت سربلندمان ایستاده.اند، می ایستم و حاضر به یک قدم عقبنشینی ازمطالبات جنبش انقلابی "زن، زندگی، آزادی" پر شکوهمان نیستم.»
از اینستاگرام نرگس محمدی
#نرگس_محمدی #زندان_اوین #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #آرمیتا_گراوند #آرمیتا #آرمیتاگراوند #مقاومت_مدنی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامه فریبا کمالآبادی از زندان اوین در واکنش به موج سرکوب بهائیان: «داستان ما یکیست»
صبح چهارشنبه ۱۷ آبان در تماس تلفنی با همسرم امکان گفتگو با مادر دامادم خانم شوقانگیز سروریان را یافتم که برای معالجه و دیدار دخترش از همدان به تهران سفر کرده بود. از ایشان شنیدم که گروهی از مامورین امنیتی به منزلشان در همدان حمله کرده و در غیاب صاحبخانه در را شکسته و خانه را زیر و رو کردهاند. ذهنم بیدرنگ به سال ۱۳۶۶ برگشت. به زمانی که شوقانگیزخانم و همسرشان به اتهام بهائی بودن دستگیر و از همدان به زندان اوین منتقل شده بودند. آنها در آن زمان سه فرزند خردسال ۴، ۶ و ۸ ساله داشتند که با دستگیری پدر و مادر از سرپرستی والدین محروم مانده بودند. پس از چند ماه بیخبری کامل از یکدیگر، سرانجام بستگان برای مدتی مدید، هر هفته هر سه کودک را به تهران میبردند تا در یک روز پدر و در روز دیگر مادر خود را ملاقات کنند و به همدان و مدرسه بازگردند. ناگفته پیداست که این قبیل دستگیریهای والدین دارای فرزندان خردسال بهعنوان یک اقدام برنامهریزی شده که هنوز هم متأسفانه ادامه دارد، تأثیرات منفی جبرانناپذیری بر کودکان و والدین آنان بر جای میگذارد و مصداقی است از «شکنجه کودک.»
ادامه نامه را در تصاویر بخوانید.
#فریبا_کمال_آبادی #بهائی #بهائیان #زندان_اوین #داستان_ما_یکیست #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صبح چهارشنبه ۱۷ آبان در تماس تلفنی با همسرم امکان گفتگو با مادر دامادم خانم شوقانگیز سروریان را یافتم که برای معالجه و دیدار دخترش از همدان به تهران سفر کرده بود. از ایشان شنیدم که گروهی از مامورین امنیتی به منزلشان در همدان حمله کرده و در غیاب صاحبخانه در را شکسته و خانه را زیر و رو کردهاند. ذهنم بیدرنگ به سال ۱۳۶۶ برگشت. به زمانی که شوقانگیزخانم و همسرشان به اتهام بهائی بودن دستگیر و از همدان به زندان اوین منتقل شده بودند. آنها در آن زمان سه فرزند خردسال ۴، ۶ و ۸ ساله داشتند که با دستگیری پدر و مادر از سرپرستی والدین محروم مانده بودند. پس از چند ماه بیخبری کامل از یکدیگر، سرانجام بستگان برای مدتی مدید، هر هفته هر سه کودک را به تهران میبردند تا در یک روز پدر و در روز دیگر مادر خود را ملاقات کنند و به همدان و مدرسه بازگردند. ناگفته پیداست که این قبیل دستگیریهای والدین دارای فرزندان خردسال بهعنوان یک اقدام برنامهریزی شده که هنوز هم متأسفانه ادامه دارد، تأثیرات منفی جبرانناپذیری بر کودکان و والدین آنان بر جای میگذارد و مصداقی است از «شکنجه کودک.»
ادامه نامه را در تصاویر بخوانید.
#فریبا_کمال_آبادی #بهائی #بهائیان #زندان_اوین #داستان_ما_یکیست #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صدای این جوان باشیم
- احسان روازژیان، ۳۴ ساله اهل پرند، کارگر و نانآور خانواده.
او هفده مرداد ۱۴۰۲ در ملایر به اتهام عضویت در گروههای معاند و اجتماع و تبانی علیه نظام بازداشتشد.
پنج روز در ملایر و سه روز در همدان بازجویی شده و سپس به ۲۰۹ اوین منتقل شدهاست. یک ماه هم توسط بازجوهای وزارت اطلاعات بازجویی شده اما هیچ مدرکی دال بر عضویت او در گروهی ارائه نشدهاست.
او وکیل ندارد و همچنان در زندان اوین بلاتکلیف محبوس است.
#احسان_روازژیان #زندانی_سیاسی #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- احسان روازژیان، ۳۴ ساله اهل پرند، کارگر و نانآور خانواده.
او هفده مرداد ۱۴۰۲ در ملایر به اتهام عضویت در گروههای معاند و اجتماع و تبانی علیه نظام بازداشتشد.
پنج روز در ملایر و سه روز در همدان بازجویی شده و سپس به ۲۰۹ اوین منتقل شدهاست. یک ماه هم توسط بازجوهای وزارت اطلاعات بازجویی شده اما هیچ مدرکی دال بر عضویت او در گروهی ارائه نشدهاست.
او وکیل ندارد و همچنان در زندان اوین بلاتکلیف محبوس است.
#احسان_روازژیان #زندانی_سیاسی #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نیلوفر بیانی، از زندانیان محیطی زیستی است که پیشتر شرح شکنجههای خود را رسانهای کرده بود. او ابتدا به اعدام محکوم شد اما پس از اعتراض حکم ۱۰ سال زندان گرفت.
او در نامهاش چند سال پیش، از ۱۲۰۰ ساعت شکنجه و بازجویی و تهدیدهای جنسی خبر داده بود. نیلوفر بیانی در تشریح رفتارهایی که با او صورت گرفته، به مواردی همچون "تهدید همه روزه به اعدام"، "تحمل ۸ ماه سلول انفرادی و در انزوای کامل و بازجوییهای طولانی به مدت ۹ تا ۱۲ ساعت در روز و شب"، "بازجوییهای ایستاده یا در حال چرخیدن با چشمبند یا در حال بشینو پاشو"، "توهین به خود و خانواده" و"تحقیر از جمله اجبار به تقلید صدای حیوانات وحشی" اشاره کرده بود.
"تهدید به بازداشت و شکنجه پدرو و مادر ۷۰ ساله"، "تهدید به حبس در سلول یک متری"، "تهدید به شکنجه فیزیکی با نشان دادن عکس و توصیف وسایل شکنجه"، "ساعتها توصیف جزییات زجر و درد شکنجهها و انتقال جزییات حس لحظه اعدام" و... در نامه خانم بیانی افشا شده است.
منیژه مؤذن، روزنامهنگاری که چندی پیش مدت کوتاهی بازداشت شده بود، در یک رشته توئیت درباره نیلوفر چنین نوشته است:
«نیلوفر بیانی عزیزم
روزهاست که این کلمات را در ذهنم تکرار کردهام اما به کلمه در نمیآمدی، درست نمیشد، شبیه تو نمیشد. با خودم گفته بودم که اگر قرار باشد تنها برای یک نفر بنویسم آن یک نفر تو هستی. از بس که همه وجودت زندگی است.
از بس که سرشاری از شور و سرزندگی، در جایی که ساخته شده تا زندگی را در آدم بکشد. من تو را مدام در دشتهای بزرگ تصور میکنم، در زمینهایی که آخرش پیدا نیست، در کوهها، از بس که آزادی به تو میآید عزیز من.
زندان جایی است که حسرت دیدن دشت بیانتها و بدون دیوار آدم را ول نمیکند و من نمیدانم برای تو که مدافع محیط زیستی دور بودن از طبیعت در همه این ۶ سال چه معنایی داشته. در آن هواخوری کوچک که وقتی دور آن پیادهروی میکنی تازه میفهمی چقدر کوچک است و هیچ درختی در آن نیست و تنها کمی از درختهای بلند پشت دیوار پیداست، تو باغچهای داری پر از گیاه، باغچهای که درست شبیه خودت در میان زندان زندگی جاری کرده. هر وقت ناامیدی و برهوت بر دلم چنگ میزند به یاد خندههای تو موقع والیبال بازی کردن میافتم. تو چقدر زندهای زن.
چه محبت و لطف بیحد و حصری داری که بیچشمداشت نصیب همه میشود. چقدر معاشرت با تو دلچسب و لذتبخش است. تو که نزدیک به ۶ سال است در آن ۴ سالن و آن هواخوری آسفالت بدون درخت محبوسی و پیش از آن ۸ ماه انفرادی بودهای، همان انفرادی که زمان در آن جامد است و نه نور دارد و نه حیات.
.
و هنوز از باقی حکمت سالهای زیادی مانده. تو از پس این همه دیوار و ظلم، این همه زندگی را چطور در وجودت زنده نگه داشتهای؟ نیلوفر بیانی عزیزم، من تصویرت را در قلبم مثل قاب عکس نگه داشتهام. تصویر لبخند قشنگت، موهای قهوهای فر، چشمهای درخشانت، تصویر تو با بلوز مشکی که روز آخر تنت بود وقتی برای خداحافظی بغلت کردم. گفتی باید حتما بیرون از اینجا با هم معاشرت کنیم. من با این جمله بارها گریه کردم و با افتخار میگویم که آشنایی با تو در تلخترین جای جهان از بهترین اتفاقات زندگیام بوده.
به آشنایی با تو مفتخرم نیلوفر بیانی. به شجاعتت غبطه میخورم و حالا تو هم یکی از عزیزترینهایم هستی که پشت آن دیوارها دارم و آزادیشان بزرگترین آرزویم است. نیلوفر بیانی عزیزم به امید آزادیات، که سزاوار آنی.
به امید روزی که دعوتت کنم به یک قهوه در کافهای که پشت دیوارها و سیم خاردارها نیست.»
#نیلوفر_بیانی #فعال_محیط_زیست #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در نامهاش چند سال پیش، از ۱۲۰۰ ساعت شکنجه و بازجویی و تهدیدهای جنسی خبر داده بود. نیلوفر بیانی در تشریح رفتارهایی که با او صورت گرفته، به مواردی همچون "تهدید همه روزه به اعدام"، "تحمل ۸ ماه سلول انفرادی و در انزوای کامل و بازجوییهای طولانی به مدت ۹ تا ۱۲ ساعت در روز و شب"، "بازجوییهای ایستاده یا در حال چرخیدن با چشمبند یا در حال بشینو پاشو"، "توهین به خود و خانواده" و"تحقیر از جمله اجبار به تقلید صدای حیوانات وحشی" اشاره کرده بود.
"تهدید به بازداشت و شکنجه پدرو و مادر ۷۰ ساله"، "تهدید به حبس در سلول یک متری"، "تهدید به شکنجه فیزیکی با نشان دادن عکس و توصیف وسایل شکنجه"، "ساعتها توصیف جزییات زجر و درد شکنجهها و انتقال جزییات حس لحظه اعدام" و... در نامه خانم بیانی افشا شده است.
منیژه مؤذن، روزنامهنگاری که چندی پیش مدت کوتاهی بازداشت شده بود، در یک رشته توئیت درباره نیلوفر چنین نوشته است:
«نیلوفر بیانی عزیزم
روزهاست که این کلمات را در ذهنم تکرار کردهام اما به کلمه در نمیآمدی، درست نمیشد، شبیه تو نمیشد. با خودم گفته بودم که اگر قرار باشد تنها برای یک نفر بنویسم آن یک نفر تو هستی. از بس که همه وجودت زندگی است.
از بس که سرشاری از شور و سرزندگی، در جایی که ساخته شده تا زندگی را در آدم بکشد. من تو را مدام در دشتهای بزرگ تصور میکنم، در زمینهایی که آخرش پیدا نیست، در کوهها، از بس که آزادی به تو میآید عزیز من.
زندان جایی است که حسرت دیدن دشت بیانتها و بدون دیوار آدم را ول نمیکند و من نمیدانم برای تو که مدافع محیط زیستی دور بودن از طبیعت در همه این ۶ سال چه معنایی داشته. در آن هواخوری کوچک که وقتی دور آن پیادهروی میکنی تازه میفهمی چقدر کوچک است و هیچ درختی در آن نیست و تنها کمی از درختهای بلند پشت دیوار پیداست، تو باغچهای داری پر از گیاه، باغچهای که درست شبیه خودت در میان زندان زندگی جاری کرده. هر وقت ناامیدی و برهوت بر دلم چنگ میزند به یاد خندههای تو موقع والیبال بازی کردن میافتم. تو چقدر زندهای زن.
چه محبت و لطف بیحد و حصری داری که بیچشمداشت نصیب همه میشود. چقدر معاشرت با تو دلچسب و لذتبخش است. تو که نزدیک به ۶ سال است در آن ۴ سالن و آن هواخوری آسفالت بدون درخت محبوسی و پیش از آن ۸ ماه انفرادی بودهای، همان انفرادی که زمان در آن جامد است و نه نور دارد و نه حیات.
.
و هنوز از باقی حکمت سالهای زیادی مانده. تو از پس این همه دیوار و ظلم، این همه زندگی را چطور در وجودت زنده نگه داشتهای؟ نیلوفر بیانی عزیزم، من تصویرت را در قلبم مثل قاب عکس نگه داشتهام. تصویر لبخند قشنگت، موهای قهوهای فر، چشمهای درخشانت، تصویر تو با بلوز مشکی که روز آخر تنت بود وقتی برای خداحافظی بغلت کردم. گفتی باید حتما بیرون از اینجا با هم معاشرت کنیم. من با این جمله بارها گریه کردم و با افتخار میگویم که آشنایی با تو در تلخترین جای جهان از بهترین اتفاقات زندگیام بوده.
به آشنایی با تو مفتخرم نیلوفر بیانی. به شجاعتت غبطه میخورم و حالا تو هم یکی از عزیزترینهایم هستی که پشت آن دیوارها دارم و آزادیشان بزرگترین آرزویم است. نیلوفر بیانی عزیزم به امید آزادیات، که سزاوار آنی.
به امید روزی که دعوتت کنم به یک قهوه در کافهای که پشت دیوارها و سیم خاردارها نیست.»
#نیلوفر_بیانی #فعال_محیط_زیست #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
نوشته منیژه مؤذن، برای نیلوفر بیانی
نیلوفر بیانی، از زندانیان محیطی زیستی است که پیشتر شرح شکنجههای خود را رسانهای کرده بود. او ابتدا به اعدام محکوم شد اما پس از اعتراض حکم ۱۰ سال زندان گرفت. او در نامهاش چند سال پیش، از ۱۲۰۰ ساعت شکنجه و بازجویی و تهدیدهای جنسی خبر داده بود. نیلوفر بیانی…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمد نجفی، وکیل شریف زندانی محبوس در زندان اوین، در یک فایل صوتی که در صفحه اینستاگرامش منتشر شده، نامهای عاشقانه و زیبا را خطاب به همسر صبورش میخواند.
آقای نجفی وکالت فعالان سیاسی و مدنی را تقبل میکرد و در جریان اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ خبر کشتهشدن وحید حیدری در زندان اراک را افشا کرده بود.
از سال ۱۳۹۶ تا کنون بیش از ده رای علیه محمد نجفی صادر شده و پروندهسازیهای متعددی علیه او انجام دادهاند. این وکیل شریف، که حقیقت را هرگز به پای مصلحت ذبح نکرد و برای دفاع از حقوق ملت ایستادگی کرد، سختیهای زیادی متحمل شده است. او در زندان دچار سکته قلبی شد، اعتصاب غذاهای طولانی را از سر گذراند، اعضای خانوادهاش تهدید شدند و جان خودش به خطر افتاد... اما لحظهای پا پس نگذاشت.
محمد نجفی روز شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ در تماسی تلفنی از زندان اراک خواستار عزل رهبری شد و از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران انتقاد کرد. او خطاب به علی خامنهای گفت:
«سرانجام از فساد و ستم، تزویز و خرافه، ویران میشود دارالخلافه!»
او در سال گذشته در پیامی از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حمایت کرد و در نیز در پیام نوروزی خود گفت :«پرچم شیر و خورشید، خواهد درخشید»
پس از انتشار فایل صوتی در حمایت از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ از زندان مرکزی اراک از سوی آقای نجفی، برای او پروندهای تشکیل شد و پس از طی مراحل بازپرسی و تفهیم اتهام در مرحله دادرسی، در بخش اول، توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب اراک از بابت اتهام (فعالیت تبلیغی علیه نظام) به تحمل ۱ سال حبس تعزیری و در بخش دوم از همین پرونده هم توسط شعبه ۱۰۶ دادگاه کیفری ۲ اراک از بابت اتهام (نشر اکاذیب) هم به تحمل ۲ سال حبس تعزیری و پرداخت ۱۵۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد. پس از ابلاغ این حکم به آقای نجفی وی نه به آن اعتراض کرده و نه تسلیم به رای نوشت.
محمد نجفی، در ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۱، در اعتراض به تشکیل پرونده جدید در پی انتشار فایل صوتی در حمایت از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و تلاش در جهت پروندهسازی برای فرزند و همسرش از سوی اداره اطلاعات اراک و ممانعت از اعزام به مرخصی استعلاجی برای معاینات بیماری عفونی، اعتصاب غذا کرده بود و پس از انتقال به سلول انفرادی و بیش از ۵۵ روز اعتصاب غذا، ۲۸ اسفند ماه ۱۴۰۱، پس از اعزام به مرخصی درمانی، اعتصاب غذای خود را پایان داد.
#محمد_نجفی #زندان_اوین #اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای نجفی وکالت فعالان سیاسی و مدنی را تقبل میکرد و در جریان اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ خبر کشتهشدن وحید حیدری در زندان اراک را افشا کرده بود.
از سال ۱۳۹۶ تا کنون بیش از ده رای علیه محمد نجفی صادر شده و پروندهسازیهای متعددی علیه او انجام دادهاند. این وکیل شریف، که حقیقت را هرگز به پای مصلحت ذبح نکرد و برای دفاع از حقوق ملت ایستادگی کرد، سختیهای زیادی متحمل شده است. او در زندان دچار سکته قلبی شد، اعتصاب غذاهای طولانی را از سر گذراند، اعضای خانوادهاش تهدید شدند و جان خودش به خطر افتاد... اما لحظهای پا پس نگذاشت.
محمد نجفی روز شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ در تماسی تلفنی از زندان اراک خواستار عزل رهبری شد و از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران انتقاد کرد. او خطاب به علی خامنهای گفت:
«سرانجام از فساد و ستم، تزویز و خرافه، ویران میشود دارالخلافه!»
او در سال گذشته در پیامی از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حمایت کرد و در نیز در پیام نوروزی خود گفت :«پرچم شیر و خورشید، خواهد درخشید»
پس از انتشار فایل صوتی در حمایت از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ از زندان مرکزی اراک از سوی آقای نجفی، برای او پروندهای تشکیل شد و پس از طی مراحل بازپرسی و تفهیم اتهام در مرحله دادرسی، در بخش اول، توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب اراک از بابت اتهام (فعالیت تبلیغی علیه نظام) به تحمل ۱ سال حبس تعزیری و در بخش دوم از همین پرونده هم توسط شعبه ۱۰۶ دادگاه کیفری ۲ اراک از بابت اتهام (نشر اکاذیب) هم به تحمل ۲ سال حبس تعزیری و پرداخت ۱۵۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد. پس از ابلاغ این حکم به آقای نجفی وی نه به آن اعتراض کرده و نه تسلیم به رای نوشت.
محمد نجفی، در ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۱، در اعتراض به تشکیل پرونده جدید در پی انتشار فایل صوتی در حمایت از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و تلاش در جهت پروندهسازی برای فرزند و همسرش از سوی اداره اطلاعات اراک و ممانعت از اعزام به مرخصی استعلاجی برای معاینات بیماری عفونی، اعتصاب غذا کرده بود و پس از انتقال به سلول انفرادی و بیش از ۵۵ روز اعتصاب غذا، ۲۸ اسفند ماه ۱۴۰۱، پس از اعزام به مرخصی درمانی، اعتصاب غذای خود را پایان داد.
#محمد_نجفی #زندان_اوین #اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عبدالله مؤمنی با ضرب و شتم راهی زندان شد
در رژیم جمهوری اسلامی، رفتار مستبدانه از راس حکومت به ماموران رده پایین تسری پیدا میکند. آنها حق خود میدانند که با مردم هر طور که میخواهند رفتار کنند و خون را در پناه حکومت در امنیت میبینند.
بارها درباره رفتار ماموران زندانها با زندانیان شنیده و خواندهایم. همین سال گذشته بود که قاسم صحرایی از ماموران سابق زندان رجاییشهر (که حالا به زندان قزلحصار منتقل شده)، گلوی آرشام رضایی را میفشرد و داشت خفهاش میکرد یا رضا محمدحسینی را چنان مورد ضرب و شتم قرار داد و روی زمین کشید که بدنش به شدت مجروح شد...
حالا هم گزارش شده که عبدالله مؤمنی که با پای خودش برای تحمل حبس به دادسرای اوین رفته، توسط مسئول حفاظت دادسرا و زیردستانش به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و علاوه بر این فرزندانش هم مضروب شدند!
بهمن احمدی امویی، گزارشی در این زمینه نوشته که در رسانه تحکیم ملت منتشر شده است.
فارغ از هر باور و گرایش سیاسی که یک زندانی دارد، به رفتار فراقانونی و غیرانسانی با یک زندانی باید اعتراض کرد و این رویه حکومت در رفتار با بازداشتشدگان را تقبیح نمود.
متن گزارش آقای احمدی امویی به شرح زیر است:
«گزارش ضرب و شتم عبدالله مومنی، زندانی سیاسی و فرزندانش
🖊بهمن احمدی امویی :
چهارشنبه ۲۷ دی ماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۰ صبح و برای چندمین بار مقابل زندان اوین. عبدالله مومنی برای اجرای یک سال حکم زندانش، آمده تا خودش را معرفی کند. او بابت سخنرانی در کنفرانس "نجات ایران" به اجرای احکام دادسرای ۳۳ احضار شده بود. هوا سرد است و آلوده. چند نفری برای بدرقه و دیدار گرد آمده بودند. چشمهایی تر شد و آغوشهایی گرم. عبداالله با همراهی وکیلش حسن اسدی زیدابادی به دادسرا رفتند. یکی دو نفر گفتند: با توجه به شرایط همسرش که بیماری سخت و حادی دارد، احتمالا به او فرصتی میدهند تا دوره درمان همسرش خانم فاطمه آدینهوند تمام شود و مشکلاتش تا حدی کاهش پیدا کند. من گفتم: شاید! ولی جمهوری اسلامی حساب و کتابش را فقط خودش میداند. حتی اگر ۹۹ درصد احتمال بدهی باز هم ان یک درصد کار خودش را می کند. و آن یک درصد کار خودش را کرد.
وکیلش آمد و گفت : تمام شد. فرستادمیش داخل. با تلخندی که چارهای نیست. باید میرفت. به همراه حمید و امیر، دو پسر عبدالله، خواهرش و یکی دو نفر دیگر از نزدیکانش به در ورودی دادسرا رفتیم. به این امید از آنجا که بیرون بیاید تا به در ورودی زندان اوبن منتقل شود، آخرین بار دستی برایش تکان دهیم و آخربن سفارشها و پیام هایش را باره خانوادهاش بگبریم؛ همیشه زندانی در آخرین لحظات هم دلش میخواهد سفارشهایی برای خانوادهاش داشته باشد، مخصوصا اگر عزیزش بیمار هم باشد.
چند دقیقهای گذشت و صدای عبدالله بلند شد که چرا کتک می زنید ؟ نباید به من دستبند بزنید، من با پای خودم آمدهام و این دیگر چه رفتاری است؟ رفتیم مقابل در ورودی دادسرا.ماموری او را هل میداد که :برو ! پرو بازی در نیار!
چند سرباز، مامور اصلی را در هلدادن و توهین کردن همراهی میکردند. به نظر ارشدشان بود. پسران عبداالله و خواهرش با دیدن این صحنهها ناراحت شدند و به طرف آنهایی که عبدالله را میزدند و توهین میکردند، رفتند... هر چه سرباز و لباس شخصی بود، دورهمان کردند، یکی هل میداد، یکی فحش و ناسزا و چند نفری هم دو پسر عبدالله را نشان کرده بودند که با زور به درون دادسرا ی اوین ببرند. که بردند، من و یکی دو نفر از دوستان هرجور بود وارد دادسرا شدیم، سعی می کردیم فضا را آرام کنیم اما خودمان هم چند مشت و لگد خوردیم.
از دادسرا بیرونمان کردند و درش را هم قفل زدند مبادا کسی وارد شود.
خواهر عبدالله داد میزد : با پای خودش آمده چرا چنین میکنید. عبدالله برادر شهید است. یکی از مأموران جواب داد: برادر شهید باشد. ما هم از خانواده شهدا هستیم.
در همین چند متر مربع هر کدام شهدای خود را بر حقانیت خود شاهد میآورد و صدایی به کسی نمیرسید. در این میان مسئول تیم حفاظت دادسرا، مهدی صالحی، تنها وظیفه خود را در گرفتن یقه دو پسر عبدالله خلاصه کرده بود و آنها را رها نمیکرد. او و سربازان تحت امرش از یکطرف و ما چند نفر دیگر از طرف دیگر در کشمکش بودیم که مبادا این دو را هم بگیرند و ببرند. اما زور آنها چربید و این دو جوان را هم به داخل کشیدند و صدای کتک و فحش و توهین فضا را پر کرده بود. صالحی مرتب با داد و فریاد می گفت : همین جاست که میفهمید که چه بلایی سرتان خواهد آمد و هیچکس هم هیچ کاری برایتان نمیکند.
ادامه را اینجا بخوانید
#عبدالله_مومنی #زندان_اوین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در رژیم جمهوری اسلامی، رفتار مستبدانه از راس حکومت به ماموران رده پایین تسری پیدا میکند. آنها حق خود میدانند که با مردم هر طور که میخواهند رفتار کنند و خون را در پناه حکومت در امنیت میبینند.
بارها درباره رفتار ماموران زندانها با زندانیان شنیده و خواندهایم. همین سال گذشته بود که قاسم صحرایی از ماموران سابق زندان رجاییشهر (که حالا به زندان قزلحصار منتقل شده)، گلوی آرشام رضایی را میفشرد و داشت خفهاش میکرد یا رضا محمدحسینی را چنان مورد ضرب و شتم قرار داد و روی زمین کشید که بدنش به شدت مجروح شد...
حالا هم گزارش شده که عبدالله مؤمنی که با پای خودش برای تحمل حبس به دادسرای اوین رفته، توسط مسئول حفاظت دادسرا و زیردستانش به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و علاوه بر این فرزندانش هم مضروب شدند!
بهمن احمدی امویی، گزارشی در این زمینه نوشته که در رسانه تحکیم ملت منتشر شده است.
فارغ از هر باور و گرایش سیاسی که یک زندانی دارد، به رفتار فراقانونی و غیرانسانی با یک زندانی باید اعتراض کرد و این رویه حکومت در رفتار با بازداشتشدگان را تقبیح نمود.
متن گزارش آقای احمدی امویی به شرح زیر است:
«گزارش ضرب و شتم عبدالله مومنی، زندانی سیاسی و فرزندانش
🖊بهمن احمدی امویی :
چهارشنبه ۲۷ دی ماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۰ صبح و برای چندمین بار مقابل زندان اوین. عبدالله مومنی برای اجرای یک سال حکم زندانش، آمده تا خودش را معرفی کند. او بابت سخنرانی در کنفرانس "نجات ایران" به اجرای احکام دادسرای ۳۳ احضار شده بود. هوا سرد است و آلوده. چند نفری برای بدرقه و دیدار گرد آمده بودند. چشمهایی تر شد و آغوشهایی گرم. عبداالله با همراهی وکیلش حسن اسدی زیدابادی به دادسرا رفتند. یکی دو نفر گفتند: با توجه به شرایط همسرش که بیماری سخت و حادی دارد، احتمالا به او فرصتی میدهند تا دوره درمان همسرش خانم فاطمه آدینهوند تمام شود و مشکلاتش تا حدی کاهش پیدا کند. من گفتم: شاید! ولی جمهوری اسلامی حساب و کتابش را فقط خودش میداند. حتی اگر ۹۹ درصد احتمال بدهی باز هم ان یک درصد کار خودش را می کند. و آن یک درصد کار خودش را کرد.
وکیلش آمد و گفت : تمام شد. فرستادمیش داخل. با تلخندی که چارهای نیست. باید میرفت. به همراه حمید و امیر، دو پسر عبدالله، خواهرش و یکی دو نفر دیگر از نزدیکانش به در ورودی دادسرا رفتیم. به این امید از آنجا که بیرون بیاید تا به در ورودی زندان اوبن منتقل شود، آخرین بار دستی برایش تکان دهیم و آخربن سفارشها و پیام هایش را باره خانوادهاش بگبریم؛ همیشه زندانی در آخرین لحظات هم دلش میخواهد سفارشهایی برای خانوادهاش داشته باشد، مخصوصا اگر عزیزش بیمار هم باشد.
چند دقیقهای گذشت و صدای عبدالله بلند شد که چرا کتک می زنید ؟ نباید به من دستبند بزنید، من با پای خودم آمدهام و این دیگر چه رفتاری است؟ رفتیم مقابل در ورودی دادسرا.ماموری او را هل میداد که :برو ! پرو بازی در نیار!
چند سرباز، مامور اصلی را در هلدادن و توهین کردن همراهی میکردند. به نظر ارشدشان بود. پسران عبداالله و خواهرش با دیدن این صحنهها ناراحت شدند و به طرف آنهایی که عبدالله را میزدند و توهین میکردند، رفتند... هر چه سرباز و لباس شخصی بود، دورهمان کردند، یکی هل میداد، یکی فحش و ناسزا و چند نفری هم دو پسر عبدالله را نشان کرده بودند که با زور به درون دادسرا ی اوین ببرند. که بردند، من و یکی دو نفر از دوستان هرجور بود وارد دادسرا شدیم، سعی می کردیم فضا را آرام کنیم اما خودمان هم چند مشت و لگد خوردیم.
از دادسرا بیرونمان کردند و درش را هم قفل زدند مبادا کسی وارد شود.
خواهر عبدالله داد میزد : با پای خودش آمده چرا چنین میکنید. عبدالله برادر شهید است. یکی از مأموران جواب داد: برادر شهید باشد. ما هم از خانواده شهدا هستیم.
در همین چند متر مربع هر کدام شهدای خود را بر حقانیت خود شاهد میآورد و صدایی به کسی نمیرسید. در این میان مسئول تیم حفاظت دادسرا، مهدی صالحی، تنها وظیفه خود را در گرفتن یقه دو پسر عبدالله خلاصه کرده بود و آنها را رها نمیکرد. او و سربازان تحت امرش از یکطرف و ما چند نفر دیگر از طرف دیگر در کشمکش بودیم که مبادا این دو را هم بگیرند و ببرند. اما زور آنها چربید و این دو جوان را هم به داخل کشیدند و صدای کتک و فحش و توهین فضا را پر کرده بود. صالحی مرتب با داد و فریاد می گفت : همین جاست که میفهمید که چه بلایی سرتان خواهد آمد و هیچکس هم هیچ کاری برایتان نمیکند.
ادامه را اینجا بخوانید
#عبدالله_مومنی #زندان_اوین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
عبدالله مومنی با ضربوشتم راهی زندان شد
در رژیم جمهوری اسلامی، رفتار مستبدانه از راس حکومت به ماموران رده پایین تسری پیدا میکند. آنها حق خود میدانند که با مردم هر طور که میخواهند رفتار کنند و خون را در پناه حکومت در امنیت میبینند. بارها درباره ماموران زندانها با زندانیان شنیده و خواندهایم.…
«در روزهای اعتراض عمومی و قدرتمند زنان بند اوین علیه اعدام، راحله راحمیپور؛ خواهر اعدامی و دادخواه زندانی، بر اثر حملهی قلبی به بیمارستان اعزام شد.
جمهوری اسلامی در جایگاه جنایتکاران تاریخ ایستاده است. رژیمی که کشتار و اعدام میکند و بازمانده و دادخواه را نیز به زندان میافکند و شکنجه میکند.
روز چهارشنبه، چهارم بهمن ماه، در حالی که بند زنان زندان اوین برای اقدام اعتراضی عمومی علیه اعدام جوانان کشور و توقف اعدام آماده میشوند، ناگهان یکی از همبندیهای عزیزمان، راحله راحمی با حملهی قلبی به بهداری زندان و پس از گرفتن نوار قلب به بیمارستان منتقل شد.
راحله یکی از ۴ زندانی سیاسی بند زنان اوین است که بالای ۷۰ سال سن دارند. او مبتلا به بیماریهای متعدد از جمله تومور مغزی بوده و تحت درمان است، اما برای تحمل حبس به زندان آورده شده است.
راحله راحمیپور، یکی از دادخواهان ایرانی است که برای احقاق حق و اجرای عدالت، فعالیت کرده و اکنون به جرم دادخواهی در زندان است.
برادر راحله در دههی ۶۰ در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام شده و نوزاد بازمانده از او نیز در زندان ناپدید شده است.
جمهوری اسلامی در جایگاه جنایتکاران تاریخ ایستادهاست. از یک سو با اعدام و ریختن خون زنان و مردان معترض، سیاست وحشیانه بیامان را دهههاست که پیش میبرد و غیرانسانیتر آنکه برای سرکوب، به آن بسنده نکرده و تلاش میکند بازماندگان و دادخواهان را نیز با زندان، حبس در سلولهای انفرادی و اعمال شکنجههای جسمی و روحی و روانی، تحت فشار وادار به سکوت کند.
دادخواهان به پا خاستهاند و تا تحقق عدالت از پای نمینشینند. آنها در زندانها هم مقاومت میکنند.»
- از اینستاگرام نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال حقوق بشر محبوس در زندان اوین
.
#راحله_راحمی_پور #زندان_اوین #جنبش_دادخواهی #مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی در جایگاه جنایتکاران تاریخ ایستاده است. رژیمی که کشتار و اعدام میکند و بازمانده و دادخواه را نیز به زندان میافکند و شکنجه میکند.
روز چهارشنبه، چهارم بهمن ماه، در حالی که بند زنان زندان اوین برای اقدام اعتراضی عمومی علیه اعدام جوانان کشور و توقف اعدام آماده میشوند، ناگهان یکی از همبندیهای عزیزمان، راحله راحمی با حملهی قلبی به بهداری زندان و پس از گرفتن نوار قلب به بیمارستان منتقل شد.
راحله یکی از ۴ زندانی سیاسی بند زنان اوین است که بالای ۷۰ سال سن دارند. او مبتلا به بیماریهای متعدد از جمله تومور مغزی بوده و تحت درمان است، اما برای تحمل حبس به زندان آورده شده است.
راحله راحمیپور، یکی از دادخواهان ایرانی است که برای احقاق حق و اجرای عدالت، فعالیت کرده و اکنون به جرم دادخواهی در زندان است.
برادر راحله در دههی ۶۰ در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام شده و نوزاد بازمانده از او نیز در زندان ناپدید شده است.
جمهوری اسلامی در جایگاه جنایتکاران تاریخ ایستادهاست. از یک سو با اعدام و ریختن خون زنان و مردان معترض، سیاست وحشیانه بیامان را دهههاست که پیش میبرد و غیرانسانیتر آنکه برای سرکوب، به آن بسنده نکرده و تلاش میکند بازماندگان و دادخواهان را نیز با زندان، حبس در سلولهای انفرادی و اعمال شکنجههای جسمی و روحی و روانی، تحت فشار وادار به سکوت کند.
دادخواهان به پا خاستهاند و تا تحقق عدالت از پای نمینشینند. آنها در زندانها هم مقاومت میکنند.»
- از اینستاگرام نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال حقوق بشر محبوس در زندان اوین
.
#راحله_راحمی_پور #زندان_اوین #جنبش_دادخواهی #مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین:
خبر هولناک است و نفسگیر
«خبر هولناک است و نفسگیر
چهار زندانی کُرد محکوم به مرگ در سلولهای انفرادی اعدام را به انتظار نشستهاند و خانوادههایشان پشت در زندان تنها ماندهاند.
هولناکیِ این روزهای ما از سرکوبِ بیامان و خلسگی و سکوتیست که بدان مبتلا شدهایم.
پس از اعلام وکیل محمد قبادلو که خبر از قتل قریبالوقوع محمد توسط حکومت را میدهد، خانواده و وکیل، پشت در زندان قزلحصار تنها میمانند و ساعاتی بعد در میان فریادهای خانواده، محمد را به قتل میرسانند.
توقع گزافی نیست حضوری چند هزار نفره پشت در زندانی که آن سوی دیوارش یکی از “ما” را تا سحرگاه به مسلخ میبرند.
بربریت ماهیت جمهوریاسلامیست و بنیان و اساسش بر سرکوب و جنایت است و جز با مبارزه در میدان نبردی تن به تن ساقط نخواهد شد.
محافظهکارانه نظارهگرِ جنایات رژیم بودن را برنمیتابیم که سهیم شدن است در هر آنچه میکند و در سوگ نشستن آنجا که باید دادی بستانیم از این بیداد بیهودگیست. جنایتی اینچنین را شعلهی خشمی باید خانمانسوز.
خوی انقلابیگری را در ما کشتهاند و میدان مبارزه را به هزار ترفند بزک کردهاند تا به اشک و آه بر گورهای بیجنازهی فرزندانمان بیارامیم.
از نقد بیرحمانهی خود که کنج عافیت گزیدهایم هراسی به دل نیست. هراس از پوزخند کنج لبان جلاد است و دستان سفاکش که هماینک بافتن طناب داری دیگر را آغاز کرده است.
صدها محکوم به مرگ طناب دار را به انتظار نشستهاند در صف اعدام و این چرخهی قتل حکومتی متوقف نخواهد شد مگر به خواست ما.
فرصت بی عملی در میان نیست. باید به خیابان بازگردیم. خیابان تنها مسیر است برای سرنگونی بنیان استبداد.
“نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم”
گلرخ ایرایی
بهمن ۱۴۰۲
زندان اوین»
#محمد_قیادلو #فرهاد_سلیمی #پژمان_فاتحی #محسن_مظلوم #محمد_فرامرزی و #وفا_آذربار #نه_به_اعدام #گلرخ_ایرایی #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خبر هولناک است و نفسگیر
«خبر هولناک است و نفسگیر
چهار زندانی کُرد محکوم به مرگ در سلولهای انفرادی اعدام را به انتظار نشستهاند و خانوادههایشان پشت در زندان تنها ماندهاند.
هولناکیِ این روزهای ما از سرکوبِ بیامان و خلسگی و سکوتیست که بدان مبتلا شدهایم.
پس از اعلام وکیل محمد قبادلو که خبر از قتل قریبالوقوع محمد توسط حکومت را میدهد، خانواده و وکیل، پشت در زندان قزلحصار تنها میمانند و ساعاتی بعد در میان فریادهای خانواده، محمد را به قتل میرسانند.
توقع گزافی نیست حضوری چند هزار نفره پشت در زندانی که آن سوی دیوارش یکی از “ما” را تا سحرگاه به مسلخ میبرند.
بربریت ماهیت جمهوریاسلامیست و بنیان و اساسش بر سرکوب و جنایت است و جز با مبارزه در میدان نبردی تن به تن ساقط نخواهد شد.
محافظهکارانه نظارهگرِ جنایات رژیم بودن را برنمیتابیم که سهیم شدن است در هر آنچه میکند و در سوگ نشستن آنجا که باید دادی بستانیم از این بیداد بیهودگیست. جنایتی اینچنین را شعلهی خشمی باید خانمانسوز.
خوی انقلابیگری را در ما کشتهاند و میدان مبارزه را به هزار ترفند بزک کردهاند تا به اشک و آه بر گورهای بیجنازهی فرزندانمان بیارامیم.
از نقد بیرحمانهی خود که کنج عافیت گزیدهایم هراسی به دل نیست. هراس از پوزخند کنج لبان جلاد است و دستان سفاکش که هماینک بافتن طناب داری دیگر را آغاز کرده است.
صدها محکوم به مرگ طناب دار را به انتظار نشستهاند در صف اعدام و این چرخهی قتل حکومتی متوقف نخواهد شد مگر به خواست ما.
فرصت بی عملی در میان نیست. باید به خیابان بازگردیم. خیابان تنها مسیر است برای سرنگونی بنیان استبداد.
“نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم”
گلرخ ایرایی
بهمن ۱۴۰۲
زندان اوین»
#محمد_قیادلو #فرهاد_سلیمی #پژمان_فاتحی #محسن_مظلوم #محمد_فرامرزی و #وفا_آذربار #نه_به_اعدام #گلرخ_ایرایی #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech