Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زنان زندان عادلآباد
روایت یک معترض زندانی از گوشهای از روزگاری که بر زنان زندانی در زندان عادلآباد میگذرد
زنان عادلآباد، مقولهای است که تا عمر دارم نمیتوانم فراموش کنم؛ سرنوشتهایشان، نگاههایشان، چشمانشان ... .
نظام مردسالاری که ردپایش در سرنوشت زنان زندانی هم بسیار مشهود است؛ زنانی که به جای همسرانشان زندانی شده بودند، در واقع گروگان گرفته شده بودند تا شوهرشان که بابت جرمی که مرتکب شده بود و فراری بود، برگردد.
و زنان دیگری که سرنوشتهای تکتکشان که از یادم نمیرود ... .
«س» زندانی بند قتل بود که مسئولیت رساندن لباسهایی را به عهده داشت که خانواده هایمان برایمان میآوردند. هوای زندان سرد شده بود و ما روزشماری میکردیم لباسهایی که از خانوادهها تحویل گرفته شده، زودتر به دست مان برسد. «س» با پلاستیکی پر از لباس آمد در بندمان، از خوشحالی پر در آورده بودیم و همه پشت میلهها جمع شده بودیم، هر کس بسته کوچک لباسش را که میگرفت و تشکر میکرد، «س» رو کرد به همهمان و گفت: برای شوهرم فاتحه بخوانید. این اولین برخورد من و «س» بود.
چیزی که بین زندانیان بند قتل زنان شایع بود، اغلب در کودکی ازدواج کرده بودند با مردی که نمیخواستند، وقتی خودشان را به عنوان یک زن شناخته بودند، سعی کرده بودند خلا جفتی که میخواستند دوستش داشته باشند را در روابط خارج از ازدواج جستوجو کنند، بعد هم که واضح است ... در خلا وجود قانونی که لااقل برای طلاق حمایتشان کند و در ناآگاهی و خشم و استیصال اغلب به کمک مرد دوم، شوهرشان را کشته بودند. «س» اما متفاوت بود، به نظر میآمد همسرش را دوست داشته. برخورد بعدی من و «س» وقتی بود که «ریحانه» یا «آویسا» در راهروی زندان میدویدند و در آن فضای خفه، موجی از زندگی با هر قدمشان به جانم میریخت. سلول ما اعتراضیها برخلاف بقیه بندها همیشه بسته بود، مگر دو تا ۲۰ دقیقه هواخوری روزانه یا ضرورت برای رفتن به مددکاری، بهداری و ... .
ادامه را بشنوید.
- روایت یکی از بازداشتشدگان خیزش انقلابی در شیراز از بند زنان زندان عادلآباد توسط آموزشکده توانا بازخوانی شده است.
این قسمت اول است.
از سایر زندانیان که اخیرا آزاد شدهاند نیز دعوت میشود که تجربهها و مشاهدات خود را برای ما ارسال کنند.
#مهسا_امینی #انقلاب_ملی #تجربه_زنذان #زندان_عادل_آباد_شیراز
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زنان زندان عادلآباد
روایت یک معترض زندانی از گوشهای از روزگاری که بر زنان زندانی در زندان عادلآباد میگذرد
زنان عادلآباد، مقولهای است که تا عمر دارم نمیتوانم فراموش کنم؛ سرنوشتهایشان، نگاههایشان، چشمانشان ... .
نظام مردسالاری که ردپایش در سرنوشت زنان زندانی هم بسیار مشهود است؛ زنانی که به جای همسرانشان زندانی شده بودند، در واقع گروگان گرفته شده بودند تا شوهرشان که بابت جرمی که مرتکب شده بود و فراری بود، برگردد.
و زنان دیگری که سرنوشتهای تکتکشان که از یادم نمیرود ... .
«س» زندانی بند قتل بود که مسئولیت رساندن لباسهایی را به عهده داشت که خانواده هایمان برایمان میآوردند. هوای زندان سرد شده بود و ما روزشماری میکردیم لباسهایی که از خانوادهها تحویل گرفته شده، زودتر به دست مان برسد. «س» با پلاستیکی پر از لباس آمد در بندمان، از خوشحالی پر در آورده بودیم و همه پشت میلهها جمع شده بودیم، هر کس بسته کوچک لباسش را که میگرفت و تشکر میکرد، «س» رو کرد به همهمان و گفت: برای شوهرم فاتحه بخوانید. این اولین برخورد من و «س» بود.
چیزی که بین زندانیان بند قتل زنان شایع بود، اغلب در کودکی ازدواج کرده بودند با مردی که نمیخواستند، وقتی خودشان را به عنوان یک زن شناخته بودند، سعی کرده بودند خلا جفتی که میخواستند دوستش داشته باشند را در روابط خارج از ازدواج جستوجو کنند، بعد هم که واضح است ... در خلا وجود قانونی که لااقل برای طلاق حمایتشان کند و در ناآگاهی و خشم و استیصال اغلب به کمک مرد دوم، شوهرشان را کشته بودند. «س» اما متفاوت بود، به نظر میآمد همسرش را دوست داشته. برخورد بعدی من و «س» وقتی بود که «ریحانه» یا «آویسا» در راهروی زندان میدویدند و در آن فضای خفه، موجی از زندگی با هر قدمشان به جانم میریخت. سلول ما اعتراضیها برخلاف بقیه بندها همیشه بسته بود، مگر دو تا ۲۰ دقیقه هواخوری روزانه یا ضرورت برای رفتن به مددکاری، بهداری و ... .
ادامه را بشنوید.
- روایت یکی از بازداشتشدگان خیزش انقلابی در شیراز از بند زنان زندان عادلآباد توسط آموزشکده توانا بازخوانی شده است.
این قسمت اول است.
از سایر زندانیان که اخیرا آزاد شدهاند نیز دعوت میشود که تجربهها و مشاهدات خود را برای ما ارسال کنند.
#مهسا_امینی #انقلاب_ملی #تجربه_زنذان #زندان_عادل_آباد_شیراز
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech