آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
شرافت کجایی؟ دقیقاً کجایی؟»

تهوع‌آور و شرم‌آور است ... نهایت رذالت و بی شرفی و نژادپرستی ... کلیپی را که برای جیبوتی ساخته‌اند! این کلیپ ظاهراً توسط طناز حکومتی ساخته شده و البته که از کوزه همان برون تراود که در اوست، اما آنچه باعث می‌شود که ساختن این نوع کلیپ‌ها راحت‌تر و مورد اقبال باشد، همراهی بخشی از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی ظاهراً منتقد حکومت است که این روزها نعل وارونه زده‌اند و به جای اینکه سیاست خارجی احمقانه حکومت را در سرمایه‌گذاری و حمایت از کشورهای بی‌ربط به چالش بکشند، به استهزا و لودگی درباره سایز کشورها مشغولند. فضاحت فقط مربوط به سایت فارس و روزنامه کیهان نیست که در این حماسه #اصلاح‌طلب و #محافظه‌کار هم‌سنگرند! روزنامه اصلاح‌طلب داخل کشور تیتر بزرگ میزند و کشورها را «کشورچه» می‌نامد و در خارج کشور هم «ملی‌گرایان نژادپرست» با توهین و استهزای کشورهای کوچکی که زمانی یار غار نظام مقدس بوده‌اند، برای خود از میان امت آریایی-شیعی لایک جمع می‌کنند و در این میان دیگر چه گله‌ای از بخشی از عوام است که این مزخرفات زشت و نژادپرستانه را بازپخش می‌کنند.
آن شعبون بی‌مخ‌هایی که کلیپ «جیبوتی کجایی» را ساخته‌اند و آن‌هایی که با آن حال می‌کنند، زمانی که نظام مقدس پول ملت را در جیبوتی خرج می‌کرد و برای ساخت مجلس جیبوتی اعتبار تصویب می‌کرد کجا بودند و آن زمان چطور بود که سؤال نکردند «جیبوتی کجایی؟»
آنها که این روزها برای جیبوتی لودگی می‌کنند آیا به مردم گفته‌اند که «تصمیم ساخت ساختمان مجلس جمهوری جیبوتی از طریق اختصاص یک خط اعتباری ۱۰ میلیون یورویی به وسیله بانک توسعه صادرات در سال ۲۰۰۳ (۱۳۸۱) و دولت اصلاحات اتخاذ شد و احداث این ساختمان در سال ۲۰۰۷ (۱۳۸۵) و در دولت احمدی نژاد آغاز شد و در دولت روحانی به اتمام رسیده و توسط علی لاریجانی در سال ۹۳ افتتاح شد.»
کاش یک نفر پیدا می‌شد و به جای جیبوتی کجایی، آهنگ #شرم و #حیا کجایی را می‌خواند برای این جماعتی که مفهوم «وطن‌دوستی» را با تعفن «وطن‌پرستی» آلوده‌اند؛

کاش کسی زمانی برای این روزهای ما بخواند «شرافت کجایی؟ دقیقاً کجایی؟» ...

برگرفته از نوشته‌ی عمار ملکی

پی‌نوشت: عمار ملکی از انتشار این ویدیو خودداری کرده و نوشته: #کلیپ #شرم‌آور را در اینجا به اشتراک نمی‌گذارم... و به جایش کلیپی را در کامنت اول می‌گذارم از آنچه که دختر بچه سوری می‌خواند؛ از آن فاجعه‌ای که حکومت کشور ما در آن نقش داشته است و نسل‌های بعدی از آن شرمسار خواهند بود! کاش کسی زمانی برای این روزهای ما بخواند «#شرافت کجایی؟ دقیقاً کجایی؟ »

(نظر شما چست؟)

آوای دختری سوری برای کودکان سرزمینش : on.fb.me/1n66r4x

کلیپ «جیبوتی کجایی»: bit.ly/1PLTXbC

مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
افشای اسناد پاناما گیت توکلی درباره دولت احمدی‌نژاد
۱۰۵هزار میلیارد تومان کجا رفت؟

هزینه درمانی که درد شد

«زمانی‌در دولت قبل ۱۵۰هزار میلیارد تومان از صندوق ذخيره ارزي برای‌تهیه دارو گرفته شد اما صرفاً ۴۵ هزار میلیارد تومان آن را پس دادند و بقیه را صرف خرید ساختمان و قرض دادن به برخی نهادهای دولتی کردند و مقداری نیز صرف امور رفاهی کارکنان شد.»

بازهم اكران جديدي از فسادهاي سريالي دولت پاكدستان صداي ملت را درآورد. مشخص نيست اين رقم‌هايي كه بر زبان برخي جاري مي‌شود، چرا تا كنون توجه هيچ شخص و نهادي را به خود جلب نكرده بود. در تازه‌ترين افشاگري‌هاي مشاور اقتصادي پيشين احمدي‌‌‌نژاد عليه او، مي‌گويند چندين‌ هزار ميليارد پول بيت‌المال كه قرار بوده‌ خرج درمان هزاران كودك سرطاني و بيمار صعب‌العلاج شود، يك شبه مانند دكل‌هاي نفتي غيب شده‌است!

كي برده، كي‌خورده! مشخص نيست ولي همه مي‌دانند كه در دولت آن مرد مدعي، اين مبالغ ناپديد شده‌است. او مي‌گفت نفت را مي‌خواهد سر سفره ملت بياورد ولي تعريف اين جريان فكري از ملت چه بود!؟ شايد براي او ملت فقط شامل همان چند نفر خط قرمزش مي‌شدند!
كسي چه مي‌داند چرا احمد‌توكلي كه اين روزها از #احمدي‌نژاد دوري مي‌كند افشا كرده‌است:« زمانی‌در دولت قبل ۱۵۰ هزار میلیارد تومان از صندوق ذخيره ارزي برای‌تهیه دارو گرفته شد اما صرفاً 45 هزار میلیارد تومان آن را پس دادند و بقیه را صرف خرید ساختمان و قرض دادن به برخی نهادهای دولتی کردند و مقداری نیز صرف امور رفاهی کارکنان شد.» اينجاست كه مشخص مي‌شود پول نفت كجا مي‌رفت! حال متوجه مي‌شويم كه چگونه اين افرادي كه در آستانه انتخابات‌ها از جيب مردم بخشش مي‌كردند! از كجا پشتيباني مي‌شدند! با هزار دردسر تحريم را دور مي‌زدند!نفت جابه‌جا مي‌كردند و در ادامه به راحتي با يك امضا هزاران هزار ميليارد پول به جيب اين‌وآن مي‌ريختند!

نكته جالب و شايد دردناك ماجرا اينجاست كه هنوز اين افراد با اين تخلفات خاص! راست‌راست راه مي‌روند، باد در غبغب مي‌اندازند كه سال آينده همه همديگر را مي‌بينيم!متهم‌هاي فسادمالي ۱۲۳ و ۳۰۰۰ ميلياردي اعدام شدند و رفتند ولي مسببان تخلف‌هايي با اين حجم هنوز چشم طمع به اركان نظام دارند.

در روزگاري كه سران كشورهاي غربي و نامسلمان براي افشاگري‌هاي #فساد و #پولشويي كه در چند روز گذشته با اسناد پاناما منتشر شده است، از سمت خود #استعفا مي‌دهند و عرق #شرم بر پيشاني آنها مي‌نشيند، هر روز اخبار تخلف‌هاي ريز و درشت از دولتي كه داعيه دينداري داشت، رسانه‌اي مي‌شود و افراد به جاي آنكه استعفا دهند، همچنان خود را فدايي ميهن نيز معرفي مي كنند و انتظار تشويق هم دارند!

مردم ايران بيشتر از اينكه چشم به راه آن مرد باشند كه رفته‌بود، اميدوارند آن روز برسد كه اين افراد پاسخ‌ دوران ناخوشايند مديريت خود را پس دهند؛ به اميد آن روز!

سامان‌صابريان
روزنامه قانون

@Tavaana_TavaanaTech
نامه تند اصغر فرهادی به حسن روحانی؛
goo.gl/MHYkaE

لااقل گاه صاحب منصبان بی‌همراه و نا‌شناس به میان مردم بروند/ بازهم عده‌ای سیاست‌باز اینگونه گزارش‌ها را دستاویز گرم کردن تنور انتخابات می‌کنند

اصغر فرهادی با انتشاری نامه‌ای سرگشاده خطاب به حسن روحانی از وضعیت امروز شهر و جامعه تهران و فقر حاکم بر بخش عظیمی از جامعه گلایه کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، به دنبال انتشار گزارشی در روزنامه شهروند باعنوان «زندگی در گور» که گزارشی از گورخواب‌های نصیرآباد و حکایت زندگی ٥٠ زن، مرد و کودک است که شب‌ها در گور می‌خوابند، اصغر فرهادی نامه‌ای سرگشاده و تند خطاب به حسن روحانی؛ رییس‌جمهور نوشت و در آن از فقر حاکم بر زندگی بخش وسیعی از مردم کشور گلایه کرد.

متن این نامه به شرح زیر است:

آقای دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور محترم

سلام

امروز گزارش تکان‌دهنده زندگی مردان، زنان و کودکانی را که در گورهای یکی از قبرستان‌های اطراف تهران شب‌های سرد را به صبح می‌رسانند خواندم و اکنون سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنانکه در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم.

می‌دانم که عده‌ای سیاست‌باز اینگونه گزارش‌ها و خبر‌ها را دستاویزی خواهند کرد برای گرم کردن تنور بازی‌های فرساینده سیاسی و انتخاباتی اما افسوس که گرمای این تنور، تن رنجور کودکان، زنان و مردانی را که شب‌ها در گوشه قبر‌ها، لابه‌لای درختان پارک‌ها و زیر پل‌ها به خواب می‌روند گرم نخواهد کرد.

در این گزارش نام یکی از کسانی که شب‌های سرد استخوان‌سوز را در گوشه گوری نشسته به صبح می‌رساند و به تعبیر تلخ گزارشگر مرگ را زندگی می‌کند، «آرمان» است. این نام مرا‌‌ رها نمی‌کند. «آرمان» گم شده‌ای که در گور پیدایش کرده‌اند. شرم بر ما.

در تاریخ خوانده‌ایم که گاهی حاکمان با لباس مبدل به میان مردمان می‌رفته‌اند تا به دور از محافظان و ملازمان و متملقان گوشه‌ای از درد و رنج مردم را بی‌واسطه درک کنند. پیشنهاد می‌دهم لااقل برای تنوع در نگارش تاریخ امروز که آیندگان بهت‌زده خواهند خواند، گاهی صاحب منصبان بی‌همراه و نا‌شناس به میان مردم بروند. به روستا‌ها و شهرهای دور افتاده. اگر ناشدنی‌ست به همین حوالی، محله‌های حاشیه تهران تا ببینند صورت‌های سرخ از سیلی آبرومندان بی‌بضاعتی که بیش از هر صاحب قدرتی جان و جوانیشان را برای این سرزمین قربانی داده‌اند.
اگر باز ناشدنی‌ست یک روز به اورژانس شهر سری بزنند و مخفیانه سوار بر آمبولانسی شوند که قرار است بیماری بی‌رمق را به بیمارستانی برساند و از نزدیک شاهد باشند چگونه در مسیر، به جای راه باز کردن برای نجات جان یک بیمار، مسابقه‌ای تلخ بین دیگران است برای پیشی گرفتن از هم که پشت آمبولانس حامل یک هموطن رو به مرگ جای بگیرند و از این موقعیت برای زود‌تر رسیدن به مقصد ‌‌نهایت استفاده را ببرند. این مثالی ساده، تلخ و تکراری‌ست اما خلاصه‌ای‌ست از وضعیت امروز ما. چه کسی پاسخگوی این بی‌رحمی پنهان است؟ ما چرا و کی چنین شدیم؟ ما مردمانی که دیگر دوست داشتن هم‌وطن را از یاد برده‌ایم، ما که خشونت‌های پنهان و ریز در رفتار و گفتار روزمره‌مان ابزاری شده است برای بیرون کشیدن گلیم فردیمان از اجتماع. ما که دروغ را به عنوان مهارتی برای زیستن دوگانه در بیرون و درون خانه می‌آموزیم و به کودکانمان می‌آموزانیم.

ما که تنها نظاره‌گر و شنونده فراموشکار رنج‌هائیم. چه کسی امروز از آن پدری که خود را از پل عابر پیاده خیابان میرداماد به دار کشید و در یادداشتی که از جیب خالی‌اش پیدا شد نوشت «هزینه درمان بیماری چشم‌هایم را نداشتم» سخنی می‌گوید؟ آن اندک کسانی نیز که دلسوزانه می‌گویند با انگ سیاه‌نمایی مورد هجمه‌اند. انگ سیاه‌نمایی فراری‌ست رو به جلو از سوی مسئولان برای عدم پذیرش مسئولیت سیاهی‌ها.

این است شهر نوید داده شده؟ این است شهر آرمان‌ها؟

گزارش شهروند درباره گورخواب‌ها
goo.gl/WIiGW0

مرتبط:
میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8

کارتن‌خواب ها و آغاز فصل سرد
http://goo.gl/ZfcpsC

زنان کارتن‌خواب؛ جنگی تمام عیار برای زنده ماندن
http://bit.ly/1XJYAd3
فقر، حقوق بشر و عدالت جهانی
http://bit.ly/2fFrTdy

داغ فقر، بر كليه مردم
http://bit.ly/2foW7Am
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
آیا تربیت خانوادگی می تواند باعث بروز اختلالات جنسی شود؟

پاسخ شهرزاد پورعبدالله به سوالات کاربران
goo.gl/f5GJbX

در بروز اختلالات جنسی عوامل مختلفی دخیل هستند: عوامل بیولوژیکی، عوامل روحی-روانی و عدم بهره‌مندی از آموزش جنسی. پیام‌های منفی‌ایی که در دوران کودکی و نوجوانی در مورد مسایل جنسی می‌شنویم، سکسوالیته‌ی ما را شکل می‌دهند. ریشه بخش بزرگی از اختلالات و مشکلات جنسی در دو احساس مهم نهفته است: یکی احساس گناه و دیگری احساس شرم. عامل هر دو اینها هم پیام‌های منفی‌ایی هستند که در مورد سکسوالیته در کودکی و نوجوانی - و حتی قبل از اینکه یک فرد بتواند فعالیت جنسی داشته باشد - به او منتقل می‌شود. ناقلان این پیام‌های نادرست و منفی، اجتماع، خانواده، سیستم آموزشی و رسانه‌ها هستند. اگر در فرهنگی بزرگ شده‌اید که در آن صحبت از مسائل جنسی آسان نیست و نمی‌دانید چطور باید به سؤالات و کنجکاوی‌های فرزندانتان پاسخ دهید، حداقل سعی کنید در آنها ترس، اشمئزاز، نگرانی و احساس گناه و شرم از سکس ایجاد نکنید.

همراهان محترم توانا؛ خانم شهرزاد پورعبدالله پاسخگوی سوالات شما در ویدئوهای کوتاه خواهد بود. می توانید سوالات خود را به آی دی ادمین کانال تلگرام توانا یا به اینستاگرام توانا و یا به ایمیل to@tavaana.org ارسال کنید.

مرتبط:

وبینار «جنسیت، سکس و سلامتی» :
https://goo.gl/WYOCEP

شهرزاد پورعبدالله در رشته علوم اجتماعی و روان درمان‌گری سيستمی تحصیل کرده است. او در لندن مدرك روان‌درمانگری روابط جنسی و عاطفی (Psychosexual and Relationship Therapy) را گرفته و دارای مدرك عالی روان‌درمانگری زوج‌ها (Couples Therapy) از انستیتوی NAOS است. وی سال‌ها در حوزه رواندرمانی فردی، زوج و خانواده كار كرده و در زمينه مشكلات و اختلالات جنسی تجربه دارد.

خانم پورعبدالله علاوه بر انتشار مقالات تخصصی در رسانه های مختلف، در برنامه های تلويزيونی شبكه‌هايی چون بی بی سی، من و تو و همينطور صداي آمريكا به عنوان كارشناس حضور می‌يابد. مجموعه‌ای بيست قسمتی درباره مسايل مربوط به بهداشت روان هم از ايشان از شبكه كهكشان پخش شده است. او همچنین مدرس وبینارهای سلامت روح و روان در آموزشکده توانا است.

شهرزاد پورعبدالله عضو انجمن مشاوره و روان‌درمانگری بریتانیا BACP، عضو انجمن روان‌درمانگری روابط جنسی و عاطفی COSRT، عضو انجمن روان‌درمانگری خانواده AFT، عضو انجمن اروپایی مشاوران خانواده EFTA و عضو انجمن اروپايی روان‌د‌رمانگری EAP هستند.

در سری وبینارهای سلامت روح و روان در آموزشکده توانا، شهرزاد پورعبدالله، به سلامت روان و مسائلی که بر آن تاثیرگذار است، پرداخته و خشونت و آزار جنسی و تبعات آن در کودکی و بزرگسالی، خشونت خانگی، و کودک‌آزاری را مورد بررسی قرار داده بود.
https://tavaana.org/fa/Mental-Health

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
از چه می‌ترسیم و از چه باید بترسیم؟

رک و پوست کنده . همه‌مان از دستگیری از زندان ازشکنجه می‌ترسیم. از باتوم خوردن از حمله‌های وحشیانه از گلوله‌های پلاستیکی و ساچمه‌ای و جنگی می‌ترسیم. اما ترس بسیاری از ماها به همین‌ها ختم نمی‌شود، که اگر می‌شد قابل فهم بود. ما از کوچک‌ترین چیزهایی که این زندگی خفت بارمان را بیاشوبد – زندگی خفت‌باری که ( به مدد ترسمان ) برایمان رقم رقم زده‌اند – می‌ترسیم.
ما از زندگی کردن می‌ترسیم. ما ترجیح می‌دهیم یواشکی زندگی کنیم. ما رویای گریختن از این وضعیت مصیبت‌بار را داریم، فقط گریختن و گریختن و فکر نمی‌کنیم این مصیبت و این خفت ما را تا آن سر جهان هم دنبال خواهد کرد. ما از گفتن حقیقت عیان می‌ترسیم. اما آیا این ترس ما را در امان خواهد داشت؟ آیا هرگز از خودمان پرسیده‌ایم که این ترس می‌تواند حفاظی برای‌مان باشد یا به عکس در نهایت همه‌مان را به ورطه‌ی نابودی خواهد کشاند؟
آیا کرامت انسانی‌مان از این پوست و گوشت و خون‌مان ارزش کمتری دارد؟ رک بگویم. من از زیستن تحت حاکمیتی که نه فقط فاسد بلکه از کوچک‌ترین دانش و خرد، و از آن بالاتر از هر گونه انسانیت و اخلاق و شرفی بی‌بهره است احساس حقارت می‌کنم . ......
.
اما از چه واقعا باید بترسیم؟ از همینی که به سرمان آورده‌اند. از اینکه دیگر خودمان نیستیم. از این‌که تن به خفت می‌دهیم.جنگ؟ آری جنگ بسیار هولناک است، هولناک‌ترین پدیده. اما جنگ زمانی در می‌گیرد که ما دست روی دست بگذاریم تا اینان به نام ما و به کام خودشان هر سیاستی را که می‌خواهند پیش ببرند. علاج ما تب‌زدگان فقط پیش خودمان است. همه‌شان پستند و دروغگو.

امروز وزیر خارجه‌ی دروغگویمان در مجلس سرتا پا فسادمان گفت : البته ما همگی اعتراضات مسالمت‌آمیز را به رسمیت می‌شناسیم!

شرم هم نمی‌کنند. اساس این حکومت بر دروغ‌های وقاحت‌آمیز استوار است . فقط یک روز بر طبق قانون به من شهروند یک لاقبا اجازه دهید تا فراخوان بدهم و طومارتان را در هم بپیچم!
سخن بس دراز است ! در گام نخست فقط از دایره‌ی دروغ خارج شویم و با اندک مرارتی به دایره ی حقیقت بازگردیم . کلید نجات‌مان از این زندان فقط در دستان خود ماست!

با پوزش از همه‌ی آنهایی که بسی پیش از من و ما پا را از این دایره بیرون گذاشتند و به دلیل ترس خوردگی ما تاوان سنگینی پرداختند و آنها استثا از این مای این نوشته هستند.

- شهروند شرمگین – خشایار دیهیمی

برگرفته از صفحه فیسبوک خشایار دیهیمی، مترجم و نویسنده

مرتبط:
زندگی نه با دروغ
اثر الکساندر سولژنیتسین
http://bit.ly/1Osl7SE

#دروغ #شرم #مسئولیت_شهروندی

@Tavaana_TavaanaTech