آموزشکده توانا
57K subscribers
30.9K photos
36.7K videos
2.54K files
18.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
بیژن اشتری، مترجم و نویسنده در اینستاگرام خود قسمتی از کتاب"شوروی ضد شوروی "،نوشته ولادیمیر واینوویچ که به زودی از سوی نشر ثالث منتشر خواهد شد، را به شرح زیر نشر داده است:

جلسه‌ای که از سوی اتحادیه نویسندگان شوروی برای محکومیت بوریس پاسترناک،به دلیل تعلق جایزه نوبل ادبیات به وی، برگزار شد دست کمی از قتل یک فرد توسط جمع نداشت. جلسه‌ی به راستی شرم آوری بود.آن قلم به مزدان بی شرم یک به یک به پشت تریبون رفتند تا به طرز هیستریکی فریاد بکشند که پاسترناک خائن به مردم شوروی و جایگاه واقعی اش سطل زباله است.
چه چیزی انگیزه بخش این نویسندگان بود؟ نفرت، عداوت، حسادت و ترس.آنها مطمئن بودند که اگر امروز پاسترناک،خالق رمان"دکتر ژیواگو" ، را زیر پا له نکنند،فردا خودشان زیر پا له خواهند شد.دو نویسنده مسن و کم و بیش محترم،ایلیا سلوینسکی[داستان نویس و شاعر] و ویکتور شکلوفسکی[منتقد ادبی]، در آن زمان در جنوب کشور،برای تفریح و استراحت،در یالتا،به سر می بردند.آنها می توانستند به بهانه سفر ،از شرکت در آزار دسته جمعی پاسترناک اجتناب کنند.اما چرا این کار را نکردند؟آنها به ارزش های ادبی پاسترناک وقوف کامل داشتند.سلوینسکی زمانی گفته بود پاسترناک استادش بوده.
اما سلوینسکی و شکلوفسکی دوران وحشت بزرگ استالینی را هم دیده بودند و چنان ترسی در وجودشان لانه کرده بود که اجازه آرام و قرار به آن‌ها نمی‌داد. استالین مرده بود اما روحش همچنان بر جامعه ادبی و روشنفکری کشور حاکم بود.آنها از این می ترسیدند که مبادا متهم شوند که در این مقطع کلیدی تاریخی، خودشان را در پشت رشته کوه های کریمه پنهان کرده اند.با این حال،هیچ ترسی نداشتند که با محکوم کردن پاسترناک تا ابد رسوای تاریخ خواهند شد.این گونه بود که این دو پیرمرد نفس نفس زنان، در حالی‌که مشت مشت قرص های قلبشان را می خوردند ،خود را به بالای کوه رساندند تا تلگرام محکومیت همکارشان، پاسترناک، را به مسکو مخابره کنند.سلوینسکی زمانی نوشته بود"من در تمام طول عمرم حتی یک میخ هم نکوبیدم".
شاعر دیگری همین را دستمایه قرار داد و خطاب به سلوینسکی نوشت: "همه آنچه حالا برایت باقی مانده،نام و ننگ،حسادت و خباثت ملال انگیزت است.موقعی که آنها معلمت را به صلیب می کشیدند، تو شتافتی تا اولین میخ را بکوبی."



مرتبط:
جایزه صلح نوبل، بوریس باسترناک

http://bit.ly/2XAvGhp

#کمونیسم #سانسور #تمامت_خواهی

@Tavaana_TavaanaTech