سالگرد درگذشت ِ #آلبرکامو، بیگانهی طاغی
تنها سیوچهار سال سن داشت که برندهی جایزهی #نوبل #ادبیات شد و در چهلوهفت سالگی نیز درگذشت. خلاف ِ سن کم و عمر کوتاهش اما از شهرت بسیاری برخوردار است به طوری که او را تاثیرگذارترین #نویسندگان قرن بیستم نیز شناختهاند.
آلبر کامو در هفتم نوامبر سال ۱۹۱۳ میلادی در روستایی در نزدیکی شهر امروزین «عنابه» در شمال شرقی الجزایر دیده به جهان گشود. پدرش «لوسین کامو» فراسویالاصلی فقیر بود که در کشور الجزایر بر روی زمین کار میکرد. او در آنجا با زنی اسپانیایی که خدمتکار بود و اهل اسپانیا آشنا میشود و این آشنایی به ازدواج منجر میشود. حاصل این ازدواج دو فرزند شد که یکی از آنها «آلبر» نام گرفت. برادر دیگر آلبر که همنام پدر، لوسین نام داشت پس از به دنیا آمدن آلبر در نبرد مارن در جنگ جهانی اول کشته شد. پس از این حادثه آلبر به همراه مادر به خانهی مادربزرگ در الجزیره میرود. کامو چهارده سال سن داشت که پدر را از دست داد. مادر کامو زنی کمحرف و بیسواد بود که به گفتهی کامو، «تنها ۴۵۰ کلمه بلد بود، اگر که اصلا حرف میزد.» کودکی کامو در تنگدستی گذشت.
او در تابستان برای دریافت دستمزد کمی ناچار بود در مغازهها کار کند. کامو در مورد فقری که دست به گریبانش بود میگوید: «فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت که تاریخ، همه چیز نیست.»
کامو با کمک یکی از آموزگارانش در یکی از آزمونهایی که پس از موفقیت تقبل کمکهزینهی دانشآموز را میکردند پذیرفته میشود و به هزینهی دولت وارد دبیرستان میشود. در همین زمان او به فراگیری زبان انگلیسی پرداخت و با زبان اسپانیایی نیز آشنا شد. کامو به فوتبال نیز بسیار علاقهمند بود و در این رشته توانست موفقیتهایی نیز به دست آورد. او در سال ۱۹۲۹ دروازهبان تیم جوانان دانشگاه ریسینگ الجزیره شد. کامو پس از دریافت دیپلم و در همان سال نشانههایی از بیماری سل را در خود مییابد. فوتبال را نیمهکاره رها میکند. او در سال ۱۹۳۵ لیسانس فلسفه گرفت و در سال ۱۹۳۶ پایاننامهی خود را در مورد فلوطین، فیلسوف یونانی نوشت. کامو در سال ۱۹۳۴ به حزب کمونیست پیوست. او پیشتر گفته بود که «آزادی را من در آثار مارکس نیاموختم، بل خود آن را در دل فقر شناختم.»
کامو در «انسان طاغی» مینویسد: «آزادی مطلق، عدالت را یک مضحکه جلوه میدهد. #عدالت مطلق هم #آزادی را انکار میکند. این دو مفهوم میبایست یکدیگر را محدود کنند (…) انسان طاغی راستین فقط هنگامی دست به اسلحه میبرد که بخواهد خشونت را محدود کند و نه برای آنکه #خشونت را #قانونی جلوه دهد و آن را موجه سازد. فقط هنگامی #مردن برای #انقلاب #ارزش دارد که ثمره انقلاب الغای #مجازات #اعدام باشد. (…) اگر هدف، مطلق باشد، میتوان بسیاری چیزها را قربانی هدف کرد. اما در غیر اینصورت فقط #انسان خودش را به کشتن میدهد.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/kQtqIY
#توانا
مطالب توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
تنها سیوچهار سال سن داشت که برندهی جایزهی #نوبل #ادبیات شد و در چهلوهفت سالگی نیز درگذشت. خلاف ِ سن کم و عمر کوتاهش اما از شهرت بسیاری برخوردار است به طوری که او را تاثیرگذارترین #نویسندگان قرن بیستم نیز شناختهاند.
آلبر کامو در هفتم نوامبر سال ۱۹۱۳ میلادی در روستایی در نزدیکی شهر امروزین «عنابه» در شمال شرقی الجزایر دیده به جهان گشود. پدرش «لوسین کامو» فراسویالاصلی فقیر بود که در کشور الجزایر بر روی زمین کار میکرد. او در آنجا با زنی اسپانیایی که خدمتکار بود و اهل اسپانیا آشنا میشود و این آشنایی به ازدواج منجر میشود. حاصل این ازدواج دو فرزند شد که یکی از آنها «آلبر» نام گرفت. برادر دیگر آلبر که همنام پدر، لوسین نام داشت پس از به دنیا آمدن آلبر در نبرد مارن در جنگ جهانی اول کشته شد. پس از این حادثه آلبر به همراه مادر به خانهی مادربزرگ در الجزیره میرود. کامو چهارده سال سن داشت که پدر را از دست داد. مادر کامو زنی کمحرف و بیسواد بود که به گفتهی کامو، «تنها ۴۵۰ کلمه بلد بود، اگر که اصلا حرف میزد.» کودکی کامو در تنگدستی گذشت.
او در تابستان برای دریافت دستمزد کمی ناچار بود در مغازهها کار کند. کامو در مورد فقری که دست به گریبانش بود میگوید: «فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت که تاریخ، همه چیز نیست.»
کامو با کمک یکی از آموزگارانش در یکی از آزمونهایی که پس از موفقیت تقبل کمکهزینهی دانشآموز را میکردند پذیرفته میشود و به هزینهی دولت وارد دبیرستان میشود. در همین زمان او به فراگیری زبان انگلیسی پرداخت و با زبان اسپانیایی نیز آشنا شد. کامو به فوتبال نیز بسیار علاقهمند بود و در این رشته توانست موفقیتهایی نیز به دست آورد. او در سال ۱۹۲۹ دروازهبان تیم جوانان دانشگاه ریسینگ الجزیره شد. کامو پس از دریافت دیپلم و در همان سال نشانههایی از بیماری سل را در خود مییابد. فوتبال را نیمهکاره رها میکند. او در سال ۱۹۳۵ لیسانس فلسفه گرفت و در سال ۱۹۳۶ پایاننامهی خود را در مورد فلوطین، فیلسوف یونانی نوشت. کامو در سال ۱۹۳۴ به حزب کمونیست پیوست. او پیشتر گفته بود که «آزادی را من در آثار مارکس نیاموختم، بل خود آن را در دل فقر شناختم.»
کامو در «انسان طاغی» مینویسد: «آزادی مطلق، عدالت را یک مضحکه جلوه میدهد. #عدالت مطلق هم #آزادی را انکار میکند. این دو مفهوم میبایست یکدیگر را محدود کنند (…) انسان طاغی راستین فقط هنگامی دست به اسلحه میبرد که بخواهد خشونت را محدود کند و نه برای آنکه #خشونت را #قانونی جلوه دهد و آن را موجه سازد. فقط هنگامی #مردن برای #انقلاب #ارزش دارد که ثمره انقلاب الغای #مجازات #اعدام باشد. (…) اگر هدف، مطلق باشد، میتوان بسیاری چیزها را قربانی هدف کرد. اما در غیر اینصورت فقط #انسان خودش را به کشتن میدهد.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/kQtqIY
#توانا
مطالب توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
عناصر خودسر؛ کارتون از شاهرخ حیدری، نشر در ایران وایر @Tavaana_Tavaanatech
دنیای این روزهای ناصر تقوایی
كافی است ديگر، فيلم نمیسازم
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
كافی است ديگر، فيلم نمیسازم
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
دنیای این روزهای #ناصرتقوایی
كافی است ديگر، #فيلم نمیسازم
شوخي ميكند، با لحني پر از شيطنت و خنده ميگويد: « از مادرها بپرسيد كه چرا نسلي مثل ما نميآورند. مادرها هستند كه ديگر بچههايي مثل ما تربيت نميكنند و تحويل جامعه نميدهند. هيچكس جز مادرها مقصر نيست». قبلتر، از او پرسيدهام كه وقتي امثال او در سينماي ايران نيستند و فيلمي از آنها نميبينيم، چه اتفاقي ميافتد؟ جدي پرسيدهام، اما جوابم را با شوخي و خنده ميدهد. با لحن خاص خود كه هميشه همينطور بوده؛ تركيبي از خنده و تلخي. ناصر تقوايي، ترجيح ميدهد كه شوخي كند و مسووليت نسلي را كه گمشده و من در سوالم از آنها به عنوان سينماگراني كه در دهه پنجاه، شصت، هفتاد و اوايل هشتاد، فرهنگساز بودند، اسم بردم، به گردن مادرهايي بيندازد كه امثال او و بهرام بيضايي و ديگراني ديگر را تربيت نميكنند.
سكوت ميكنم و لبخند ميزنم، از سكوتم ميفهمد كه شوخي و خنده جواب نميدهد و ميگويد: « ما هركدام از جايي آمده بوديم، نقشهاي خودمان را هم انجام داديم، بدهكار هيچكس هم نيستيم».
روي «نقشهاي خودمان را هم انجام داديم» تاكيد ميگذارد، تاكيدي كه براي جمله بعدياش است و اينكه بازهم اعلام كند و اصرار كه ديگر كاري انجام نميدهد و سينماي ايران كه نزديك به سيزده سال است فيلمي از او نداشته، ديگر فيلم تازهاي از او نخواهد داشت: « براي من ديگر بس است، من كارم را انجام دادم و ديگر نميخواهم كاري انجام دهم، كافي است».
باورش سخت است، اينكه باور كني ناصر تقوايي با همه حساسيتها نسبت به فيلمسازي، با همه دقت و البته سختگيري كه در سينما داشت و با همه درخواستها و آرزوهايي كه هرروز از طرفدارانش ميشنود يا هرچند وقت يكبار از مدير سينمايي، نخواهد كه فيلم بسازد. اما محكم ميگويد: «نميخواهم كاري انجام بدهم و حالا ديگر نوبت جوانها است». از اين «نخواستن» ميپرسم و تاكيدي كه روي كلماتش دارد. از دلتنگي كه محال است سراغ فيلمسازي مثل تقوايي نيايد و جواب ميگيرم: « از من نبايد بپرسيد، از آنهايي كه كنترل كردند و اجازه نداند كه بسازيم بايد بپرسيم».
حالا ديگر تاكيدي روي كلمهها نيست، تقوايي بدون تاكيد و آرامتر از قبل ميگويد: « تا وقتي اوضاع اينطور است، #فيلمسازي ما هم فايدهاي ندارد. #فيلم بسازم كه چه شود؟! بالاخره در هر دوراني آدمهايي مثل من هستند، آدمهايي كه كار ميكنند، ديده نميشوند يا كنترل ميشوند و بعد ميگذرد تا زمان همهچيز را مشخص كند».
حالا ديگر لحنش گلايه و كنايه دارد، گلايههايي كه مشخص ميكند اين فيلم نساختن و تصميم براي هميشه، چندان هم مطلوب و مورد قبولش نيست: « هميشه همينطور بوده. نگاه كه كنيد، حافظ هم در دوره خودش بارها و بارها مجبور شده ديوانش را بشورد و كاغذها را سفيد كند. اما گذشته و حالا ما حافظ را ميشناسيم و قدرش را ميدانيم. نسل ما هم همين است. حالا نه من فيلم ميسازم، نه بيضايي و... اما، زمان مشخص ميكند. حالا ديگر وظيفه ما نيست، وظيفه شما جوانهاست كه فكري به حال آينده كنيد».
حالا ديگر لحنش جدي است، آنقدر كه ميشود با درك و فهم اين جوابها، تنها سوال و آخرين سوال را پرسيد؛ پس دلتنگي كجاست. و جواب ميگيرم: « دلتنگي نيست، كافي است ديگر».
و به اين ترتيب اين گپ و گفت كوتاه با حركت سينوسي نموداري كه از جملات شوخ و سرحال شروع ميشود، در نقطه عطف جدي و قاطع قرار ميگيرد و با آرامش به پايان ميرسد.
نازنين متيننيا
روزنامه اعتماد
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
كافی است ديگر، #فيلم نمیسازم
شوخي ميكند، با لحني پر از شيطنت و خنده ميگويد: « از مادرها بپرسيد كه چرا نسلي مثل ما نميآورند. مادرها هستند كه ديگر بچههايي مثل ما تربيت نميكنند و تحويل جامعه نميدهند. هيچكس جز مادرها مقصر نيست». قبلتر، از او پرسيدهام كه وقتي امثال او در سينماي ايران نيستند و فيلمي از آنها نميبينيم، چه اتفاقي ميافتد؟ جدي پرسيدهام، اما جوابم را با شوخي و خنده ميدهد. با لحن خاص خود كه هميشه همينطور بوده؛ تركيبي از خنده و تلخي. ناصر تقوايي، ترجيح ميدهد كه شوخي كند و مسووليت نسلي را كه گمشده و من در سوالم از آنها به عنوان سينماگراني كه در دهه پنجاه، شصت، هفتاد و اوايل هشتاد، فرهنگساز بودند، اسم بردم، به گردن مادرهايي بيندازد كه امثال او و بهرام بيضايي و ديگراني ديگر را تربيت نميكنند.
سكوت ميكنم و لبخند ميزنم، از سكوتم ميفهمد كه شوخي و خنده جواب نميدهد و ميگويد: « ما هركدام از جايي آمده بوديم، نقشهاي خودمان را هم انجام داديم، بدهكار هيچكس هم نيستيم».
روي «نقشهاي خودمان را هم انجام داديم» تاكيد ميگذارد، تاكيدي كه براي جمله بعدياش است و اينكه بازهم اعلام كند و اصرار كه ديگر كاري انجام نميدهد و سينماي ايران كه نزديك به سيزده سال است فيلمي از او نداشته، ديگر فيلم تازهاي از او نخواهد داشت: « براي من ديگر بس است، من كارم را انجام دادم و ديگر نميخواهم كاري انجام دهم، كافي است».
باورش سخت است، اينكه باور كني ناصر تقوايي با همه حساسيتها نسبت به فيلمسازي، با همه دقت و البته سختگيري كه در سينما داشت و با همه درخواستها و آرزوهايي كه هرروز از طرفدارانش ميشنود يا هرچند وقت يكبار از مدير سينمايي، نخواهد كه فيلم بسازد. اما محكم ميگويد: «نميخواهم كاري انجام بدهم و حالا ديگر نوبت جوانها است». از اين «نخواستن» ميپرسم و تاكيدي كه روي كلماتش دارد. از دلتنگي كه محال است سراغ فيلمسازي مثل تقوايي نيايد و جواب ميگيرم: « از من نبايد بپرسيد، از آنهايي كه كنترل كردند و اجازه نداند كه بسازيم بايد بپرسيم».
حالا ديگر تاكيدي روي كلمهها نيست، تقوايي بدون تاكيد و آرامتر از قبل ميگويد: « تا وقتي اوضاع اينطور است، #فيلمسازي ما هم فايدهاي ندارد. #فيلم بسازم كه چه شود؟! بالاخره در هر دوراني آدمهايي مثل من هستند، آدمهايي كه كار ميكنند، ديده نميشوند يا كنترل ميشوند و بعد ميگذرد تا زمان همهچيز را مشخص كند».
حالا ديگر لحنش گلايه و كنايه دارد، گلايههايي كه مشخص ميكند اين فيلم نساختن و تصميم براي هميشه، چندان هم مطلوب و مورد قبولش نيست: « هميشه همينطور بوده. نگاه كه كنيد، حافظ هم در دوره خودش بارها و بارها مجبور شده ديوانش را بشورد و كاغذها را سفيد كند. اما گذشته و حالا ما حافظ را ميشناسيم و قدرش را ميدانيم. نسل ما هم همين است. حالا نه من فيلم ميسازم، نه بيضايي و... اما، زمان مشخص ميكند. حالا ديگر وظيفه ما نيست، وظيفه شما جوانهاست كه فكري به حال آينده كنيد».
حالا ديگر لحنش جدي است، آنقدر كه ميشود با درك و فهم اين جوابها، تنها سوال و آخرين سوال را پرسيد؛ پس دلتنگي كجاست. و جواب ميگيرم: « دلتنگي نيست، كافي است ديگر».
و به اين ترتيب اين گپ و گفت كوتاه با حركت سينوسي نموداري كه از جملات شوخ و سرحال شروع ميشود، در نقطه عطف جدي و قاطع قرار ميگيرد و با آرامش به پايان ميرسد.
نازنين متيننيا
روزنامه اعتماد
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سخنگوی ناجا درباره حمله به سفارت عربستان: مردم را نمیشود زد!
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سخنگوی ناجا درباره حمله به سفارت عربستان: مردم را نمیشود زد!
سردار سعید منتظرالمهدی در نشست خبری خود که صبح امروز در ستاد مرکزی نیروی انتظامی برگزار شد، گفت: در جریان حمله به سفارت عربستان ۵۰ نفر دستگیر شدهاند.
وی افزود: این افراد در تهران دستگیر شدهاند و از دستگیرشدگان مشهد اطلاعی ندارم.
منتظرالمهدی در ادامه با بیان اینکه در این شب نیروهای خود را افزایش دادیم، همچنین گفت: مسئولیت حفاظت از اماکن دیپلماتیک بر عهده پلیس دیپلماتیک است.
منتظرالمهدی اظهار کرد: در حال حاضر نیز #سفارت #عربستان در #امنیت کامل است.
سخنگوی ناجا درباره اینکه گفته میشود اقدام به #آتشسوزی در داخل کار خود کارکنان سفارت بوده است، هم گفت: ما به چنین چیزی نرسیدیم.
منتظرالمهدی درباره اینکه آیا جریانی هدایت حملهکنندگان به سفارت را پشتیبانی میکرده یا خیر، گفت: دستگاه قضایی باید در این باره تحقیق کند و در بازجوییهای اولیه به چنین چیزی نرسیدیم.
منتظرالمهدی درباره اظهارات سخنگوی وزارت کشور مبنی بر اینکه هشدارها و تذکرات لازم به #پلیس داده شده بود گفت: پیشبینیهای لازم در این خصوص انجام شده بود و نیروهایمان را هم تقویت کردیم.
وی ادامه داد: #مردم را خیلی وقتها نمیشود زد، آخرین #درمان روش #سلبی است.
منبع: ایسنا
عکسها متعلق به «#جنبشسبز » است
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سردار سعید منتظرالمهدی در نشست خبری خود که صبح امروز در ستاد مرکزی نیروی انتظامی برگزار شد، گفت: در جریان حمله به سفارت عربستان ۵۰ نفر دستگیر شدهاند.
وی افزود: این افراد در تهران دستگیر شدهاند و از دستگیرشدگان مشهد اطلاعی ندارم.
منتظرالمهدی در ادامه با بیان اینکه در این شب نیروهای خود را افزایش دادیم، همچنین گفت: مسئولیت حفاظت از اماکن دیپلماتیک بر عهده پلیس دیپلماتیک است.
منتظرالمهدی اظهار کرد: در حال حاضر نیز #سفارت #عربستان در #امنیت کامل است.
سخنگوی ناجا درباره اینکه گفته میشود اقدام به #آتشسوزی در داخل کار خود کارکنان سفارت بوده است، هم گفت: ما به چنین چیزی نرسیدیم.
منتظرالمهدی درباره اینکه آیا جریانی هدایت حملهکنندگان به سفارت را پشتیبانی میکرده یا خیر، گفت: دستگاه قضایی باید در این باره تحقیق کند و در بازجوییهای اولیه به چنین چیزی نرسیدیم.
منتظرالمهدی درباره اظهارات سخنگوی وزارت کشور مبنی بر اینکه هشدارها و تذکرات لازم به #پلیس داده شده بود گفت: پیشبینیهای لازم در این خصوص انجام شده بود و نیروهایمان را هم تقویت کردیم.
وی ادامه داد: #مردم را خیلی وقتها نمیشود زد، آخرین #درمان روش #سلبی است.
منبع: ایسنا
عکسها متعلق به «#جنبشسبز » است
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کارناوال #نمایشی در #رشت برگزار شد
#کارناوال #تئاتر رشت با حضور ۵۰ گروه نمایشی، عصر شنبه از سبزه میدان تا بلدیه این شهر به اجرای نمایش پرداختند.
دیروز عکس ها و ویدئوهایی از این کارناوال منتشر کردیم، ویدئوی دیگری از قسمتی از یک نمایش خیابانی و شعری شاد به گیلکی تقدیم همراهان توانا می شود.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#کارناوال #تئاتر رشت با حضور ۵۰ گروه نمایشی، عصر شنبه از سبزه میدان تا بلدیه این شهر به اجرای نمایش پرداختند.
دیروز عکس ها و ویدئوهایی از این کارناوال منتشر کردیم، ویدئوی دیگری از قسمتی از یک نمایش خیابانی و شعری شاد به گیلکی تقدیم همراهان توانا می شود.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سخنرانی فردریک داگلاس برای روز استقلال آمریکا در راچستر
در این سخنرانی گیرا، فردریک داگلاس (١٨١٨ – ١٨٩۵) یکی از رهبران الغای بردگی و برده سابق، با مقایسه اصول #آزادی که در روز استقلال جشن گرفته میشوند و ظلم و ستمی که بر بردهها روا میرفت دورویی آمریکاییان آن زمان را در کانون توجه قرار میدهد.
در طی قرن نوزدهم، در شهرهای #آمریکا رسم بود که چهارم ژوئیه را با خواندن اعلامیه #استقلال و سپس سخنانی در تحسین دستآوردهای پدران بنیانگذار کشور جشن بگیرند. در ١٨۵٢ در راچستر، نیویورک، داگلاس سخنرانی کاملاً غیرمتعارفی را در روز استقلال ایراد کرد. داگلاس پرسید: «چهارم ژوئیه برای برده آمریکایی چه معنایی دارد؟ من پاسخ میدهم، روزی که بیش از هر روز دیگری در سال #بیعدالتی و ستمی را که او دائماً قربانی آن میشود نمایان میسازد. برای او جشن شما ساختگی است؛ و مجوز آزادیای که به آن میبالید نامقدس است...» بسیاری این سخنرانی را مهمترین #سخنرانی #ضدبردگی در تاریخ آمریکا قلمداد میکنند.
لینک دانلود متن سخنرانی:
https://goo.gl/4CkGKO
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این سخنرانی گیرا، فردریک داگلاس (١٨١٨ – ١٨٩۵) یکی از رهبران الغای بردگی و برده سابق، با مقایسه اصول #آزادی که در روز استقلال جشن گرفته میشوند و ظلم و ستمی که بر بردهها روا میرفت دورویی آمریکاییان آن زمان را در کانون توجه قرار میدهد.
در طی قرن نوزدهم، در شهرهای #آمریکا رسم بود که چهارم ژوئیه را با خواندن اعلامیه #استقلال و سپس سخنانی در تحسین دستآوردهای پدران بنیانگذار کشور جشن بگیرند. در ١٨۵٢ در راچستر، نیویورک، داگلاس سخنرانی کاملاً غیرمتعارفی را در روز استقلال ایراد کرد. داگلاس پرسید: «چهارم ژوئیه برای برده آمریکایی چه معنایی دارد؟ من پاسخ میدهم، روزی که بیش از هر روز دیگری در سال #بیعدالتی و ستمی را که او دائماً قربانی آن میشود نمایان میسازد. برای او جشن شما ساختگی است؛ و مجوز آزادیای که به آن میبالید نامقدس است...» بسیاری این سخنرانی را مهمترین #سخنرانی #ضدبردگی در تاریخ آمریکا قلمداد میکنند.
لینک دانلود متن سخنرانی:
https://goo.gl/4CkGKO
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بعد از همهی خبرهای بد ِ با شمشیر گردنزدن و طناب دار و آتشزدن سفارت و قطع روابط دیپلماتیک و ... شنیدن صدایی خوش میتواند جلابخش ِ روان ِ آدم باشد.
از زمرهی این تلخیها میتوان به ممنوعبودن صدای #زنان در #ایران هم اشاره کرد. به امید روزی که صدای #زن #ممنوع نباشد و چنین استعدادهایی بتوانند شرایط نمو و بروز داشته باشند.
#صدای_زنان #هایده
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
از زمرهی این تلخیها میتوان به ممنوعبودن صدای #زنان در #ایران هم اشاره کرد. به امید روزی که صدای #زن #ممنوع نباشد و چنین استعدادهایی بتوانند شرایط نمو و بروز داشته باشند.
#صدای_زنان #هایده
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«حالا دیگه من جِز نمیزنم، جیغ نمیزنم...حالا دیگه فقط دف میزنم و میخونم. میخونم برای دخترایی که خیال میکنی خودشون بنزین و نفت سرشون خالی میکنند و یک کبریت هم روش.نه خالو، ما دیوانه نیستیم خودمون را آتیش بزنیم.کارِ اوناست،پدرامون،برادرامون،مردای محله،مردای شهر.....
بشنوید صدای #هانا_کامکار رو در نمایش ترانههای محلی محمد رحمانیان که برای تمامی زنانی که در آتش باورها و سنتهای پوسیده سوختند خواند و ناله سر داد.»
#هاناکامکار (متولد ۱۳۵۹، تهران) از خانوادهی موسیقیپرور #کامکارها و نوازندهی #دف این گروه است. وی که فارغالتحصیل رشتهی کارگردانی سینما از دانشگاه سوره تهران است، در کارنامهی هنری خود، تجربهی ساخت سه فیلم کوتاه را نیز دارد و در کنار آن به #عکاسی نیز میپردازد.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
بشنوید صدای #هانا_کامکار رو در نمایش ترانههای محلی محمد رحمانیان که برای تمامی زنانی که در آتش باورها و سنتهای پوسیده سوختند خواند و ناله سر داد.»
#هاناکامکار (متولد ۱۳۵۹، تهران) از خانوادهی موسیقیپرور #کامکارها و نوازندهی #دف این گروه است. وی که فارغالتحصیل رشتهی کارگردانی سینما از دانشگاه سوره تهران است، در کارنامهی هنری خود، تجربهی ساخت سه فیلم کوتاه را نیز دارد و در کنار آن به #عکاسی نیز میپردازد.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
ایجاد اجماع و آیندهای #دموکراتیک در تونس
«مردم سقوط رژیم را میخواهند!»
«بروید بیرون!»
«دولت خائن، استعفا!»
هزاران معترض در پایتخت تونس در اکتبر ۲۰۱۳ همان شعارهایی را میدادند که رژیم بنعلی را دو سال قبل سرنگون کرده بود - اما اکنون خشم آنها به سوی دولت دیگری بود. در پی وعدههای آغازین بهار عربی، زادگاهش تونس، با خشونت، ناکارآمدی سیاسی، چالشهای اقتصادی و نارضایتی عمیق عمومی ویران میشد.
همانطور که یکی از سیاستمداران اظهار داشت: «بحران در تونس شدید است. یا از طریق درست حل خواهد شد، که مجوز تونس برای حرکت به سمت استقرار #دموکراسی و حاکمیت #قانون است... یا، خدایی ناکرده، ما موفق به رسیدن به اجماع لازم نمیشویم. [پس از آن] تونس شاهد سالهای تاریکی خواهد بود که فقط خدا میداند چقدر طول خواهد کشید.»
تا اواسط ۲۰۱۳، دولت تونس، به رهبری حزب اسلامگرای «نهضت»، اعتماد عمومی را از دست داد و در تهیه قانون اساسی برای کشور ناموفق بود. با این حال، پاسخش به هزاران معترض خواستار استعفای این حزب، بسیج حامیان در یک ضد #تظاهرات و ایجاد یک جبهه برای دفاع از مشروعیتش بود.تونس با یک بنبست سیاسی مواجه شده بود.
اتحادیه عمومی کارگران #تونس چالش پیدا کردن راهی رو به جلو را قبول کرد. به رهبری حسین عباسی، اتحادیه ائتلافی را به نام ائتلاف چهارگانه همراه با سه سازمان #جامعه_مدنی دیگر تشکیل داد: اتحادیه کارفرمایان تونس، کانون وکلای تونس، و انجمن #حقوق_بشر تونس. به این ترتیب، اتحادیه به عنوان شخص ثالث بیطرفی که میتوانست بین دولت و مخالفان میانجیگری کند عمل کرد، که کشور را به سمت اجماع برد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/5XDdkt
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مردم سقوط رژیم را میخواهند!»
«بروید بیرون!»
«دولت خائن، استعفا!»
هزاران معترض در پایتخت تونس در اکتبر ۲۰۱۳ همان شعارهایی را میدادند که رژیم بنعلی را دو سال قبل سرنگون کرده بود - اما اکنون خشم آنها به سوی دولت دیگری بود. در پی وعدههای آغازین بهار عربی، زادگاهش تونس، با خشونت، ناکارآمدی سیاسی، چالشهای اقتصادی و نارضایتی عمیق عمومی ویران میشد.
همانطور که یکی از سیاستمداران اظهار داشت: «بحران در تونس شدید است. یا از طریق درست حل خواهد شد، که مجوز تونس برای حرکت به سمت استقرار #دموکراسی و حاکمیت #قانون است... یا، خدایی ناکرده، ما موفق به رسیدن به اجماع لازم نمیشویم. [پس از آن] تونس شاهد سالهای تاریکی خواهد بود که فقط خدا میداند چقدر طول خواهد کشید.»
تا اواسط ۲۰۱۳، دولت تونس، به رهبری حزب اسلامگرای «نهضت»، اعتماد عمومی را از دست داد و در تهیه قانون اساسی برای کشور ناموفق بود. با این حال، پاسخش به هزاران معترض خواستار استعفای این حزب، بسیج حامیان در یک ضد #تظاهرات و ایجاد یک جبهه برای دفاع از مشروعیتش بود.تونس با یک بنبست سیاسی مواجه شده بود.
اتحادیه عمومی کارگران #تونس چالش پیدا کردن راهی رو به جلو را قبول کرد. به رهبری حسین عباسی، اتحادیه ائتلافی را به نام ائتلاف چهارگانه همراه با سه سازمان #جامعه_مدنی دیگر تشکیل داد: اتحادیه کارفرمایان تونس، کانون وکلای تونس، و انجمن #حقوق_بشر تونس. به این ترتیب، اتحادیه به عنوان شخص ثالث بیطرفی که میتوانست بین دولت و مخالفان میانجیگری کند عمل کرد، که کشور را به سمت اجماع برد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/5XDdkt
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
ایجاد اجماع و آیندهای دموکراتیک در تونس
بینش و انگیزه «مردم سقوط رژیم را میخواهند!» «بروید بیرون!» «دولت خائن، استعفا!»