شانزدهم خرداد ماه زادروز #نادر_نادرپور است. شعر زیبایی «آن پرتوی سوزان جادویی»
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز و تصویر او تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا
شاهکار نادر نادرپور با صدای فریدون فرح اندوز
در سرزمین ناشناسان،
آن قدر ماندم
کز من کسی با چهرهای دیگر پدید آمد
پیرانهسر ددیم که سیمای جوانم را
آیینه، هرگز روبرو با من
نخواهد کرد
بیهوده کوشیدم که از آیینه بگریزم
اما نگاه سرد او بر کوششم خندید
وز دیدن آن خندهی خاموش بیهنگام
اشکی که در اعماق چشمان داشتم، خشکید
خویش گفتم کانچه پیری میکند با من
دشمن، به نام جنگ، با دشمن نخواهد کرد
در بر جهان بستم
وز پیش
دانستم که در تنهایی غربت
همصحبتی غیر از جنون بر در نخواهد کوفت
وز من، کسی جز بیکسی دیدن نخواهد کرد
دیدم که از بام مهآلود سرای من
آینده پیدا نیست
وز گوشه ی ایوان من تا ساحل مغرب
جز کورهی سرخی که در او روز می سوزد
چیزی هویدا نیست
ور مرغ شب
در خلوت ماه و سپیداران
آمادهی خنیاگری باشد
بر بام من، اندیشهی خواندن نخواهد کرد
دیدم که در این خاک بیباران
گلهای سرخ اشتیاق من نخواهد رست
ویرانهی ذهن مرا گلشن نخواهد کرد
دیدم کزین زندان بیدیوار
گلبانگ آزاد خروسان بر نخواهد خاست
...
دیدم که در این خواب هولانگیز
دیگر طلوع هیچ صبحی از بلندیها
آفاق تقدیر مرا روشن نخواهد کرد
باغ قدیم کودکی: دور است
شهر شگفت نوجوانی در افق: پنهان
اما قطار بادپیمایی که از اقطار نامعلوم میآید
آوارهای را از دیار آشناییها
با خویش
میآرد به سوی این غریبستان
من، میهمان تازه را هشدار خواهم داد
کز این سفر: آهنگ برگشتن نخواهد کرد
وان دل که با او هست: در اقلیم بیگانه
تسکین نخواهد یافت، یا مسکین نخواهد کرد
او نیز چون من ، در شب غربت تواند دید
کان پرتو سوزان جادویی
کز خاوران بر سرزمین
مادری میتافت
از باختر آغاز تابیدن نخواهد کرد
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز و تصویر او تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا
شاهکار نادر نادرپور با صدای فریدون فرح اندوز
در سرزمین ناشناسان،
آن قدر ماندم
کز من کسی با چهرهای دیگر پدید آمد
پیرانهسر ددیم که سیمای جوانم را
آیینه، هرگز روبرو با من
نخواهد کرد
بیهوده کوشیدم که از آیینه بگریزم
اما نگاه سرد او بر کوششم خندید
وز دیدن آن خندهی خاموش بیهنگام
اشکی که در اعماق چشمان داشتم، خشکید
خویش گفتم کانچه پیری میکند با من
دشمن، به نام جنگ، با دشمن نخواهد کرد
در بر جهان بستم
وز پیش
دانستم که در تنهایی غربت
همصحبتی غیر از جنون بر در نخواهد کوفت
وز من، کسی جز بیکسی دیدن نخواهد کرد
دیدم که از بام مهآلود سرای من
آینده پیدا نیست
وز گوشه ی ایوان من تا ساحل مغرب
جز کورهی سرخی که در او روز می سوزد
چیزی هویدا نیست
ور مرغ شب
در خلوت ماه و سپیداران
آمادهی خنیاگری باشد
بر بام من، اندیشهی خواندن نخواهد کرد
دیدم که در این خاک بیباران
گلهای سرخ اشتیاق من نخواهد رست
ویرانهی ذهن مرا گلشن نخواهد کرد
دیدم کزین زندان بیدیوار
گلبانگ آزاد خروسان بر نخواهد خاست
...
دیدم که در این خواب هولانگیز
دیگر طلوع هیچ صبحی از بلندیها
آفاق تقدیر مرا روشن نخواهد کرد
باغ قدیم کودکی: دور است
شهر شگفت نوجوانی در افق: پنهان
اما قطار بادپیمایی که از اقطار نامعلوم میآید
آوارهای را از دیار آشناییها
با خویش
میآرد به سوی این غریبستان
من، میهمان تازه را هشدار خواهم داد
کز این سفر: آهنگ برگشتن نخواهد کرد
وان دل که با او هست: در اقلیم بیگانه
تسکین نخواهد یافت، یا مسکین نخواهد کرد
او نیز چون من ، در شب غربت تواند دید
کان پرتو سوزان جادویی
کز خاوران بر سرزمین
مادری میتافت
از باختر آغاز تابیدن نخواهد کرد
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر زیبای «آن پرتوی سوزان جادویی»
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز
@Tavaana_TavaanaTech
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر زیبای «آن پرتوی سوزان جادویی»
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز
@Tavaana_TavaanaTech
از شعرهای زیبای نادر نادرپور با صدای خوشآهنگ ِ #فریدون_فرحاندوز
@Tavaana_TavaanaTech