آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
به بهانه زادروز آلکساندر #سولژنیتسین

یک روز سولژنیتسین: کتابی که #شوروی را تکان داد

"یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ"، نوشته کلاسیک الکساندر سولژنیتسین، داستان ساده زندگی یک زندانیست که سعی می‌کند در گولاگ (اردوگاه‌های کار اجباری دوران حکومت استالین در شوروی) زنده بماند. این اثر حالا یکی از برجسته‌ترین کتاب‌های قرن بیستم قلمداد می‌شود.
"هوا هنوز تاریک بود، ولی نوری که به سبزی می‌زد شرق را روشن می‌کرد. نسیم سبک و گول‌زننده‌ای از همان جهت می‌وزید. هیچ موقعی به بدی لحظه‌ای نیست که اول صبح برای کار بیرون می‌روید. در تاریکی هوا و در سرما و یخبندان، با شکمی گرسنه، و تمام روز که در پیش روست. قدرت تکلم را از دست می‌دهید . . ."

در نوامبر ۱۹۶۲ یک داستان اتحاد شوروی را تکان داد. الکساندر سولژنیتسین، یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ شوخلوف، یک زندانی اردوگاه‌های کار اجباری را شرح می‌دهد.

ایوان دنیسوویچ یک شخصیت داستانی بود، اما میلیون‌ها نفر شبیه او وجود داشتند: #شهروندان بی‌گناهی، مثل خود سولژنیتسین، که در جریان موج ترور دوران حکومت ژوزف #استالین به #گولاگ فرستاده شده بودند.
سانسور و ترس مانع از انتشار حقایق مربوط به اردوگاه‌ها می‌شد، اما این داستان بالاخره به چاپ رسید. بعد از آن اتحاد شوروی دیگر نمی‌توانست مثل سابق باشد.
ویتالی کوروتیچ، #نویسنده و روزنامه‌نگار، می‌گوید: "ما به هیچگونه اطلاعاتی دسترسی نداشتیم، و با کتاب او چشمانمان باز شدند."
او اضافه می‌کند که "حتی تصور زندگی در اردوگاه‌ها هم غیرممکن است. من کتاب را چند بار خواندم و فقط به این فکر می‌کردم که او چقدر شجاع بوده است. ما نویسندگان زیادی داشته ایم، اما هیچکدامشان به شجاعت او نبوده اند."
نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد شوروی حدود یک دهه بعد از مرگ استالین اجازه انتشار رمان سولژنیتسین را داد. او فکر می‌کرد مجوز دادن به کتابی درباره گولاگ به تضعیف کیش شخصیت استالین کمک می‌کند. اما بعد از انتشار این داستان، داستان‌های دیگری هم پشت سرش آمدند.
کوروتیچ می‌گوید: "بعد از انتشار کتاب دیگر نمی‌شد جلوی این روند را گرفت. بلافاصله کتاب‌های دیگری به‌صورت غیرقانونی چاپ شدند. بسیاری از کسانی که #زندانی بودند، شرایط آن روزهای خود را روایت آوردند. در آن زمان کامپیوتر و چاپگر وجود نداشت. کتاب‌ها روی کاغذ سیگار چاپ می‌شد. این تنها راه تکثیر کتاب بود. تنها عامل نابودی اتحاد شوروی انتشار اطلاعات بود، و این موج با کتاب "یک روز" سولژنیتسین آغاز شد."

"طبق پرونده‌اش، شوخلوف به‌جرم خیانت به گولاگ فرستاده شده بود. او ضمن تحقیقات جرمش را پذیرفته بود. بله، او تسلیم شده بود تا بعد بتواند به کشورش خیانت کند. از یک اردوگاه اسرای جنگی آلمان به کشور برگشته بود تا مأموریتی را برای سرویس‌های اطلاعاتی آلمان اجرا کند. البته نه خود شوخلوف و نه بازجویش نمی‌توانستند تصور کنند مأموریت او چه بوده است. برای همین هم به همان کلمه "یک مأموریت" بسنده کردند. مأموران سرویس ضد جاسوسی او را تا حد مرگ کتک زده بودند. انتخاب آسانی پیش رویش بود: اعتراف‌نامه را امضا نکن و پالتوی چوبی را بپوش، یا امضا کن و کمی بیشتر زنده بمان . . ."
کمونیست‌های تندرو سعی کردند اوضاع را به حالت قبل برگردانند. نیکیتا خروشچف برکنار شد، روند استالین زدایی متوقف شد، و سولژنیتسین دستگیر و از کشور اخراج شد. اما این اقدامات هم اتحاد شوروی را نجات نداد. بعد از فروپاشی شوروی ابعاد جنایات استالین روشن شد.

در حاشیه مسکو، آناتولی مورداشف ۱۳ گور دست‌جمعی را به من نشان داد که حدود یک کیلومتر امتداد دارند. آنچه که اینجا روی داده سال ها پنهان نگاه داشته شد. بین اوت ۱۹۳۷ و اکتبر ۱۹۳۸، مجموعا ۲۰۷۶۰ زندانی بدست پلیس مخفی استالین به این مکان آورده شده و اعدام شدند. به اهالی مناطق اطراف این محل گفته می‌شد صدای گلوله‌ها به‌خاطر تمرین تیراندازی است.
در میان اعدامی‌ها همه جور اتباع شوروی وجود داشتند: کارگران و دهقانان، دانشمندان و ورزشکاران، مهندسان و کارمندان ادارات. جرم آنها دشمنی با مردم اعلام می‌شد. البته این تنها یکی از قتلگاه‌های دوران استالین در سراسر اتحاد شوروی بود.

مورداشف به من گفت که روسیه حالا حقیقت را می‌داند و هیچگاه نباید اتفاقات گذشته را از یاد ببرد. اما روسیه همین حالا هم فراموش کردن گذشته را آغاز کرده است. برای صحبت با دانش‌آموزان ۱۶ ساله به مدرسه‌ای در مسکو رفتم. آنها هنوز در کلاس‌هایشان به دوران استالین نرسیده اند. کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ بخشی از برنامه درسی دانش‌آموزان است، اما تنها سه نفر از ۲۱ دانش‌آموز کلاس آن را خوانده اند. آن ها درباره استالین چه می‌دانند؟

یکی از آنها می‌گوید: "واقعا نمی‌توانم بگویم او را دوست دارم یا نه، چون چیز زیادی در موردش نمی‌دانم." دانش‌آموز دیگری می‌گوید: "در زمان استالین مردم مطمئن بودند که وقتی از دانشگاه
الکساندر سولژنیتسین را که زاده ۱۹۱۸ میلادی است، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم می‌شناسند. در ایام نوجوانی غرقه ادبیات و تاریخ روسیه شد؛ در دانشگاه روستوف (Rostov) درس خواند و پس از آن به تدریس ریاضیات و نجوم در دبیرستانی در جنوب روسیه مشغول شد. وقتی نازی‌ها به اتحاد شوروی حمله کردند به خدمت در ارتش سرخ پرداخت. در ۱۹۴۵، به دلیل اشاره‌ای انتقادی به استالین در یک نامه خصوصی دستگیر شد و بدون محاکمه به هشت سال #زندان در یک اردوگاه کار محکوم شد. حبس او در روز مرگ استالین در ۱۹۵۳ پایان یافت اما به جای آزادی او را به "تبعید دایمی" در قزاقستان فرستادند.
نیکیتا خروشچف که در ۱۹۵۷ به قدرت رسید، دوره‌ای از تعدیل‌های نسبی را آغاز کرد که هدف آن تلاش برای حذف کیش شخصیت استالینی بود. در این جریان، سولژنیتسین هم مثل بسیاری دیگر از قربانیان دوره استالین از تبعید خلاصی یافت و محکومیت اش ملغا شد. در ۱۹۶۲، کتاب سولژنیتسین با عنوان یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ که داستانی از زندگی در اردوگاه‌های محبوسان بود با اجازه صریح خروشچف انتشار یافت. این رمان با استقبال جهانی روبرو شد و به همه زبانهای اروپایی ترجمه شد.
وقتی خروشچف در ۱۹۶۴ برکنار شد، برنامه استالین-زدایی متوقف شد و سولژنیتسین و #کتاب او از چشم مقامات افتاد. آرشیو شخصی او و نسخه رمان تازه‌اش موسوم به دایره نخستین هم به دست پلیس ضبط شد. بزرگداشت سولژنیتسین در مقام نویسنده و مقاومت شجاعانه‌اش در مقابل تلاشی که برای ساکت کردن او می‌شد، توجه جهانی را جلب کرد. در ۱۹۷۰، یک سال پس از آنکه اتحادیه نویسندگان شوروی او را از این جمع اخراج کرد، برنده جایزه نوبل ادبیات شد (گرچه ۴ سال بعد آن را دریافت کرد).
کتاب‌های او مرتباً در غرب نشر می‌شد و این باعث شرمساری مقامات شوروی بود. سولژنیتسین در ۱۹۷۴ کمی پس از آنکه اولین جلد کتابش در باره گولاک – مجمع الجزایر گولاک- منتشر شد که وضعیت اردوگاه‌های زندانیان شوروی را عریان می‌ساخت، از اتحاد شوروی اخراج شد (او را دستگیر کردند؛ تابعیت شوروی را از او سلب کردند و به آلمان غربی فرستادند). او نهایتاً به آمریکا آمد و در شهر کوچکی در ورمونت (Vermont) ساکن شد.
در ۱۸ فوریه ۱۹۷۴، چند روزی پس از اخراج #سولژنیتسین، واشنگتن پست این دفاعیه را به قلم او خطاب به مردم شوروی منتشر کرد.

لینک دانلود: bit.ly/1WMXcSj

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
«ما آن‌قدر نومیدانه از #انسانیت دور شده‌ایم که برای سهم کوچکمان از غذا، تمام اصول را زیر پا می‌گذاریم، و البته تمام دستاوردهای پیشینیان و فرصت‌های آیندگان را... مبادا که هستی شکننده‌مان را زیر پا بگذارند. ما غرور، ِ شوق و وفاداری را کم داریم. ما حتی از مرگ ِ جهانی اتمی نمی‌ترسیم، یا از جنگ ِ جهانی سومی. خود را لای جرز دیوار قایم کرده‌ایم و از چیزی جز شجاعت مدنی نمی‌ترسیم. ما از اینکه از گله عقب بیفتیم و تنها قدم برداریم می‌ترسیم؛ مبادا که نان گندم و گرما و اجازه اقامت در مسکو را از دست بدهیم. همان‌طور که مرام سیاسی‌مان را اشباع کردند، درست همان‌طور هم به ما یاد دادند که به خود تلقین ِ کنیم که زندگی راحت، کمال زندگی است؛ که راه فراری از پیش زمینه‌های محیطی و اجتماعی وجود ندارد؛ که آگاهی یعنی زندگی روزمره؛ که اصلا به ما چه؟! مگر چه کار می‌توانیم بکنیم؟»
آنچه خواندید بخش‌هایی از #کتاب « زندگی نه با دروغ» نوشته اثر #الکساندرسولژنیتسین بود.
الکساندر سولژنیتسین از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم می شناسند. وی در ۱۹۴۵، به دلیل اشاره ای انتقادی به استالین در یک نامه خصوصی دستگیر شد و بدون محاکمه به هشت سال زندان در یک اردوگاه کار محکوم شد. حبس او در روز مرگ استالین در ۱۹۵۳ پایان یافت اما به جای آزادی او را به "تبعید دایمی" در قراقستان فرستادند. #سولژنیتسین در ۱۹۷۴ کمی پس از آنکه اولین جلد کتابش در باره گولاک – مجمع الجزایر گولاک- منتشر شد که وضعیت اردوگاه های زندانیان شوروی را عریان می ساخت، از اتحاد شوروی اخراج شد او را دستگیر کردند؛ تابعیت شوروی را از او سلب کردند و به آلمان غربی فرستادند. او نهایتا به آمریکا آمد و در شهر کوچکی در ورمونت ساکن شد.

فایل پی‌دی‌اف کتاب را دانلود کنید: http://bit.ly/1Osl7SE

@Tavaana_TavaanaTech
«ما آن‌قدر نومیدانه از #انسانیت دور شده‌ایم که برای سهم کوچکمان از غذا، تمام اصول را زیر پا می‌گذاریم، و البته تمام دستاوردهای پیشینیان و فرصت‌های آیندگان را... مبادا که هستی شکننده‌مان را زیر پا بگذارند. ما غرور، ِ شوق و وفاداری را کم داریم. ما حتی از مرگ ِ جهانی اتمی نمی‌ترسیم، یا از جنگ ِ جهانی سومی. خود را لای جرز دیوار قایم کرده‌ایم و از چیزی جز شجاعت مدنی نمی‌ترسیم. ما از اینکه از گله عقب بیفتیم و تنها قدم برداریم می‌ترسیم؛ مبادا که نان گندم و گرما و اجازه اقامت در مسکو را از دست بدهیم. همان‌طور که مرام سیاسی‌مان را اشباع کردند، درست همان‌طور هم به ما یاد دادند که به خود تلقین ِ کنیم که زندگی راحت، کمال زندگی است؛ که راه فراری از پیش زمینه‌های محیطی و اجتماعی وجود ندارد؛ که آگاهی یعنی زندگی روزمره؛ که اصلا به ما چه؟! مگر چه کار می‌توانیم بکنیم؟»
آنچه خواندید بخش‌هایی از #کتاب « زندگی نه با دروغ» نوشته اثر #الکساندرسولژنیتسین بود.
الکساندر سولژنیتسین از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم می شناسند. وی در ۱۹۴۵، به دلیل اشاره ای انتقادی به استالین در یک نامه خصوصی دستگیر شد و بدون محاکمه به هشت سال زندان در یک اردوگاه کار محکوم شد. حبس او در روز مرگ استالین در ۱۹۵۳ پایان یافت اما به جای آزادی او را به "تبعید دایمی" در قراقستان فرستادند. #سولژنیتسین در ۱۹۷۴ کمی پس از آنکه اولین جلد کتابش در باره گولاک – مجمع الجزایر گولاک- منتشر شد که وضعیت اردوگاه های زندانیان شوروی را عریان می ساخت، از اتحاد شوروی اخراج شد او را دستگیر کردند؛ تابعیت شوروی را از او سلب کردند و به آلمان غربی فرستادند. او نهایتا به آمریکا آمد و در شهر کوچکی در ورمونت ساکن شد.

فایل پی‌دی‌اف کتاب را دانلود کنید: http://bit.ly/1Osl7SE

@Tavaana_TavaanaTech
«ما آن‌قدر نومیدانه از #انسانیت دور شده‌ایم که برای سهم کوچکمان از غذا، تمام اصول را زیر پا می‌گذاریم، و البته تمام دستاوردهای پیشینیان و فرصت‌های آیندگان را... مبادا که هستی شکننده‌مان را زیر پا بگذارند. ما غرور، ِ شوق و وفاداری را کم داریم. ما حتی از مرگ ِ جهانی اتمی نمی‌ترسیم، یا از جنگ ِ جهانی سومی. خود را لای جرز دیوار قایم کرده‌ایم و از چیزی جز شجاعت مدنی نمی‌ترسیم. ما از اینکه از گله عقب بیفتیم و تنها قدم برداریم می‌ترسیم؛ مبادا که نان گندم و گرما و اجازه اقامت در مسکو را از دست بدهیم. همان‌طور که مرام سیاسی‌مان را اشباع کردند، درست همان‌طور هم به ما یاد دادند که به خود تلقین ِ کنیم که زندگی راحت، کمال زندگی است؛ که راه فراری از پیش زمینه‌های محیطی و اجتماعی وجود ندارد؛ که آگاهی یعنی زندگی روزمره؛ که اصلا به ما چه؟! مگر چه کار می‌توانیم بکنیم؟»
آنچه خواندید بخش‌هایی از #کتاب « زندگی نه با دروغ» نوشته اثر #الکساندرسولژنیتسین بود.
الکساندر سولژنیتسین از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم می شناسند. وی در ۱۹۴۵، به دلیل اشاره ای انتقادی به استالین در یک نامه خصوصی دستگیر شد و بدون محاکمه به هشت سال زندان در یک اردوگاه کار محکوم شد. حبس او در روز مرگ استالین در ۱۹۵۳ پایان یافت اما به جای آزادی او را به "تبعید دایمی" در قراقستان فرستادند. #سولژنیتسین در ۱۹۷۴ کمی پس از آنکه اولین جلد کتابش در باره گولاک – مجمع الجزایر گولاک- منتشر شد که وضعیت اردوگاه های زندانیان شوروی را عریان می ساخت، از اتحاد شوروی اخراج شد او را دستگیر کردند؛ تابعیت شوروی را از او سلب کردند و به آلمان غربی فرستادند. او نهایتا به آمریکا آمد و در شهر کوچکی در ورمونت ساکن شد.

فایل پی‌دی‌اف کتاب را دانلود کنید: http://bit.ly/1Osl7SE

@Tavaana_TavaanaTech