مادر نیلوفر حامدی، خبرنگاری که در روز تولدش، به هفت سال زندان محکوم شد، در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«تو افکار خودم غرق بودم غافل از ساعت و اینکه کجا هستم صدایی به گوشم اومدخانم خانم ماشین ساعت ۷ آماده حرکته ساعت ۷ منو برد به ۳۱ سال پیش آخرین لحظات نگاهم به عقربههای ساعت روی دیوار اتاق عمل بیمارستان کلینیک بابل بود قرار بود دختری پا به این عرصه حیات بذاره که راوی حقیقت باشه دوباره صدای اومد خانم اتوبوس اومده با یه نگاهی که نشان از تایید در چهرهام بود سریع خودمو جمع کردم و بسمت اتوبوس حرکت کردم امروز تولد سوگلی من #نيلوفر_حامدی ومن برای ملاقات روی ماهش اومدم تهران از پشت پنجره سالن ملاقات به خیابون و درختها و طبیعت زیبای پاییزی نگاه میکردم طبیعتی که دخترم ۱۳ ماه از دیدنش محرومه منتظر تو سالن بودیم که دیدم نیلوفر سراسیمه رسید و اشاره به گرفتن گوشی داشت دلم ریخت خدایا چه شده دستپاچه شدم حتی گوشی رو نتونستم بدرستی ببینم دیدم نیلوفر به محمد حسین از پشت کابین با گوشی داره چیزی میگه لب خونی کردم کلمه حکم رو فهمیدم گفتم چی شده تو همین لحظات گوشی رو گرفتم دیدم نیلوفر میگه حکمم اومده لحظه ای خوشحال شدم اما با گفتن ۷ سال جا خوردم دیگه این اشکها بودن که منو تعریف میکردن یعنی به روز تولد دخترم هم رحم نشده دردی تو دلم شعله ور شد به کلمات محمد حسین و نیلوفر فقط نگاه میکردم و گوش میدادم به تبادل عشق بینشون چطور تونستن همه صداقت رو ببینن و اینچنین حکمی رو انشا کنن بعد از ۱۳ ماه بازداشت غیرقانونی و بلاتکلیفی ودیدن همه واقعیت و روشنایی این دختر یعنی ۳ ماه برای این رای طول کشید؟؟!! اما کی میتونه خورشید رو تو بند کنه آفتاب هر جا که باشه میدرخشه و حقانیت نیلوفر و الهه با این احکام هرگز خدشه دار نخواهد شد شاید آزادی رو بتونید با اعداد محدود کنید اما ماهیت و محتوای آزادی، آزاد و رهاست و هرگز در بند نخواهد شد دخترم نیلوفر از سرزمین دیار همیشه سبز و استوار چون درختان انبوه چون کوهای محکم و استوار چون دریای خزر همیشه در جریان و جاری و چون ساحل امن کلامش حق و پیام آور صلح وجودش حقیقت و آرمانش در راه میهن و ایران و انسانیت درود بر تو نیلوفر ایران زمین دخترم من مادرت در برابرت زانو میزنم و بر دستانت بوسه و به وجودت افتخار میکنم»
متن کامل را اینجا بخوانید
#نیلوفر_حامدی #الهه_نیلوفر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«تو افکار خودم غرق بودم غافل از ساعت و اینکه کجا هستم صدایی به گوشم اومدخانم خانم ماشین ساعت ۷ آماده حرکته ساعت ۷ منو برد به ۳۱ سال پیش آخرین لحظات نگاهم به عقربههای ساعت روی دیوار اتاق عمل بیمارستان کلینیک بابل بود قرار بود دختری پا به این عرصه حیات بذاره که راوی حقیقت باشه دوباره صدای اومد خانم اتوبوس اومده با یه نگاهی که نشان از تایید در چهرهام بود سریع خودمو جمع کردم و بسمت اتوبوس حرکت کردم امروز تولد سوگلی من #نيلوفر_حامدی ومن برای ملاقات روی ماهش اومدم تهران از پشت پنجره سالن ملاقات به خیابون و درختها و طبیعت زیبای پاییزی نگاه میکردم طبیعتی که دخترم ۱۳ ماه از دیدنش محرومه منتظر تو سالن بودیم که دیدم نیلوفر سراسیمه رسید و اشاره به گرفتن گوشی داشت دلم ریخت خدایا چه شده دستپاچه شدم حتی گوشی رو نتونستم بدرستی ببینم دیدم نیلوفر به محمد حسین از پشت کابین با گوشی داره چیزی میگه لب خونی کردم کلمه حکم رو فهمیدم گفتم چی شده تو همین لحظات گوشی رو گرفتم دیدم نیلوفر میگه حکمم اومده لحظه ای خوشحال شدم اما با گفتن ۷ سال جا خوردم دیگه این اشکها بودن که منو تعریف میکردن یعنی به روز تولد دخترم هم رحم نشده دردی تو دلم شعله ور شد به کلمات محمد حسین و نیلوفر فقط نگاه میکردم و گوش میدادم به تبادل عشق بینشون چطور تونستن همه صداقت رو ببینن و اینچنین حکمی رو انشا کنن بعد از ۱۳ ماه بازداشت غیرقانونی و بلاتکلیفی ودیدن همه واقعیت و روشنایی این دختر یعنی ۳ ماه برای این رای طول کشید؟؟!! اما کی میتونه خورشید رو تو بند کنه آفتاب هر جا که باشه میدرخشه و حقانیت نیلوفر و الهه با این احکام هرگز خدشه دار نخواهد شد شاید آزادی رو بتونید با اعداد محدود کنید اما ماهیت و محتوای آزادی، آزاد و رهاست و هرگز در بند نخواهد شد دخترم نیلوفر از سرزمین دیار همیشه سبز و استوار چون درختان انبوه چون کوهای محکم و استوار چون دریای خزر همیشه در جریان و جاری و چون ساحل امن کلامش حق و پیام آور صلح وجودش حقیقت و آرمانش در راه میهن و ایران و انسانیت درود بر تو نیلوفر ایران زمین دخترم من مادرت در برابرت زانو میزنم و بر دستانت بوسه و به وجودت افتخار میکنم»
متن کامل را اینجا بخوانید
#نیلوفر_حامدی #الهه_نیلوفر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech