اکنون وقتش نیست؟
مریم کریمبیگی، خواهر #مصطفی_کریمبیگی، از کشتهشدگان اعتراضات عاشورای سال ۸۸ در صفحه فیسبوکش نامهای در رابطه با انتخابات اخیر و مسکوت ماندن پروندههای #کشتهشدگان سال ۸۸ و ۸۹ نوشته که از این قرار است: «خانوادههای كشتهشدگان سال ٨٨ و ٨٩ كه در اعتراض به آراي گمشدهشان عضوي از خانوادهشان در آن سال سياه كشته شد، قريب به ۹۰ درصدشان در انتخابات شركت نكردند، چرا؟ چون اميد داشتيم با آمدن #رئيسجمهور جديد، آقاي #روحاني، كمترين اتفاقي كه ميافتد #پيگيري پروندههای خاكخورده #قتل عزيزانمان باشد و كمي تنها كمي #دلجويي از اين مادران داغدار، تا آمديم حرف بزنيم به ما حمله شد كه نه الان وقتش نيست و الان اولويت با مسائل ديگر است، راستش را بخواهيد هيچوقت نفهميدم قتل صد و چند نفر و پيگيري قضايي اولويت چندم يك رئيسجمهور بايد باشد كه آن موقع از ايشان بخواهم... من خيلي چيزهای ديگر را هم نميدانم، اما ميدانم که دلجويي از مادراني كه قلبشان از غصه فرزندانشان سياه شده ميتواند اندكي از آن اميدی را كه شما و بقيه داريد به اين #مادران برساند و شايد اندكي، تنها اندكي اميد به قلبشان بازگردد.
ما رأی نداديم زيرا براي فرو بردن انگشتهايمان در جوهر ديگر جاني نداريم، نفسهايمان در سوگ عزيزانمان گرفته شده و تنها خودمان را داريم. ما اكنون خود را در اقليتي ميبينيم كه نگاهمان و اندك اميدمان به پيگيری قضايي و شناسايي #قاتل عزيزانمان است.
اين نامه شايد مانند قاصدكي حين پروازش به رئيس جمهور هم برسد و خوانده شود. آن وقت نامه مرا بخوانيد و چشمهايتان را ببنديد و دختري را تصور كنيد كه سلولهاي تنش نيز عزادارند و جوانياش و آرزوهايش تنها در اين كه برادرش مبادا تشنه لب رفته باشد ميگذرد. نامه مرا بخوانيد و از غم اين #مادران و #پدران نگذريد. شايد ما هم اينبار شناسنامههايمان را به بغل گرفتيم و اندوههايمان را در سال ٨٨ دفن كرديم.
كسي چه ميداند كليد #شادي اين خانوادهها ،شايد در دستان شما باشد...»
پینوشت:
پس از پایان انتخابات، «توانا» تلاش دارد در راستای وظایف خود و مانند همیشه به جامعه مدنی بپردازد و بازتابدهنده افکار مختلف در این حوزه باشد.
شرکت یا عدم مشارکت در #انتخابات و تشویق و ترغیب به هر کدام در راستای رسالت توانا نبوده و نیست. آنچه توانا به آن میپردازد #جامعه_مدنی است.
در آموزشکده #توانا همکارانی با گرایشهای مختلف فکری و سیاسی به کار مشغول هستند که هر کدام خواستهها و مطالبات سیاسی و فکری خود را مانند هر انسان دیگری دنبال میکنند اما توانا تریبون ِ بیان نظرات شخصی افرادی نیست که در توانا همکاری میکنند.
@Tavaana_TavaanaTech
مریم کریمبیگی، خواهر #مصطفی_کریمبیگی، از کشتهشدگان اعتراضات عاشورای سال ۸۸ در صفحه فیسبوکش نامهای در رابطه با انتخابات اخیر و مسکوت ماندن پروندههای #کشتهشدگان سال ۸۸ و ۸۹ نوشته که از این قرار است: «خانوادههای كشتهشدگان سال ٨٨ و ٨٩ كه در اعتراض به آراي گمشدهشان عضوي از خانوادهشان در آن سال سياه كشته شد، قريب به ۹۰ درصدشان در انتخابات شركت نكردند، چرا؟ چون اميد داشتيم با آمدن #رئيسجمهور جديد، آقاي #روحاني، كمترين اتفاقي كه ميافتد #پيگيري پروندههای خاكخورده #قتل عزيزانمان باشد و كمي تنها كمي #دلجويي از اين مادران داغدار، تا آمديم حرف بزنيم به ما حمله شد كه نه الان وقتش نيست و الان اولويت با مسائل ديگر است، راستش را بخواهيد هيچوقت نفهميدم قتل صد و چند نفر و پيگيري قضايي اولويت چندم يك رئيسجمهور بايد باشد كه آن موقع از ايشان بخواهم... من خيلي چيزهای ديگر را هم نميدانم، اما ميدانم که دلجويي از مادراني كه قلبشان از غصه فرزندانشان سياه شده ميتواند اندكي از آن اميدی را كه شما و بقيه داريد به اين #مادران برساند و شايد اندكي، تنها اندكي اميد به قلبشان بازگردد.
ما رأی نداديم زيرا براي فرو بردن انگشتهايمان در جوهر ديگر جاني نداريم، نفسهايمان در سوگ عزيزانمان گرفته شده و تنها خودمان را داريم. ما اكنون خود را در اقليتي ميبينيم كه نگاهمان و اندك اميدمان به پيگيری قضايي و شناسايي #قاتل عزيزانمان است.
اين نامه شايد مانند قاصدكي حين پروازش به رئيس جمهور هم برسد و خوانده شود. آن وقت نامه مرا بخوانيد و چشمهايتان را ببنديد و دختري را تصور كنيد كه سلولهاي تنش نيز عزادارند و جوانياش و آرزوهايش تنها در اين كه برادرش مبادا تشنه لب رفته باشد ميگذرد. نامه مرا بخوانيد و از غم اين #مادران و #پدران نگذريد. شايد ما هم اينبار شناسنامههايمان را به بغل گرفتيم و اندوههايمان را در سال ٨٨ دفن كرديم.
كسي چه ميداند كليد #شادي اين خانوادهها ،شايد در دستان شما باشد...»
پینوشت:
پس از پایان انتخابات، «توانا» تلاش دارد در راستای وظایف خود و مانند همیشه به جامعه مدنی بپردازد و بازتابدهنده افکار مختلف در این حوزه باشد.
شرکت یا عدم مشارکت در #انتخابات و تشویق و ترغیب به هر کدام در راستای رسالت توانا نبوده و نیست. آنچه توانا به آن میپردازد #جامعه_مدنی است.
در آموزشکده #توانا همکارانی با گرایشهای مختلف فکری و سیاسی به کار مشغول هستند که هر کدام خواستهها و مطالبات سیاسی و فکری خود را مانند هر انسان دیگری دنبال میکنند اما توانا تریبون ِ بیان نظرات شخصی افرادی نیست که در توانا همکاری میکنند.
@Tavaana_TavaanaTech
مراسم بزرگداشت یاد #مصطفی_کریمبیگی از جانباختگان #عاشورای۸۸، با حضور خانواده و برخی فعالان مدنی بر سر مزارش برگزار شد.
کشتهشدن مصطفی بر روی خانوادهاش تاثیر زیادی گذاشت... گزارش زیر در همین زمینه است.
https://bit.ly/2BI5ewk
@Tavaana_TavaanaTech
کشتهشدن مصطفی بر روی خانوادهاش تاثیر زیادی گذاشت... گزارش زیر در همین زمینه است.
https://bit.ly/2BI5ewk
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همخوانی سرود "یار دبستانی من" بر مزار #مصطفی_کریمبیگی از جانباختگان #عاشورای_۸۸
ده عاشورا گذشت و یاد آن عزیزان همواره زنده است...
@Tavaana_TavaanaTech
ده عاشورا گذشت و یاد آن عزیزان همواره زنده است...
@Tavaana_TavaanaTech
دلنوشتهی پسرعموی صانع ژاله برای شهناز اکملی
صانع ژاله را یادتان هست، همان جوان که در ۲۵ بهمن ۸۹ توسط عوامل نظام کشته شد، ولی گفتند بسیجی است! همان که مظلومانه به او انگ زدند و حتی کیهانِ حسین شریعتمداری او را نفوذی خود در صفوف مردم مبارز دانست! دروغی که توسط دوستان و خانواده صانع برملا شد.
حالا برادرش در مورد شهناز اکملی و تایید حکم زندان او متنی نوشته است. مادر مصطفی کریمبیگی در این سالها به راستی مادر همهی جانباختگان و دادخواهانِ بیعدالتیهای جمهوری اسلامی شده است.
این متن به شرح زیر است:
.
"یاد ندارم که در این ده سال جز بر مزار صانع جای دیگری اشک ریخته باشم. سنگ شُدن را در درونم حس میکنم و بدترین اتفاقات هم دلم را نمیلرزاند.
اما وقتی خبر تایید حکمش را شنیدم، اشکهای لعنتی دیگر سر باز ایستادن نداشتند، انگار چشمهایم گلایه ده سال از قلبم را یکجا بیرون ریختند.
"مامان شهناز" صدایش میزنم، پا به پای مادرم دوستش دارم، او به من دلداری میدهد و منِ اَبله در مقابل عظمت و قدرتش هیچ ندارم بگویم و بغض میکنم، بغضم شکست، دو ساعت مدام اشک بود و نفرت.
نفرت از وقیحانهترین رفتاری که در این چند سال دیدهام، پسرش را که کشتید بس نبود؟! پارهی تَنش را از او گرفتید کافی نبود؟! مبارک باشد بر شما ثابت کردید که آنقدر بی وجدان هستید که میتوانید یک مادر داغدیده را هم زندانی کنید.
باید فریاد بزنم، باید دیوانهوار خودم را در آتش بکشم از آتش دل غمدیدهی مامان شهناز ...
میگویم برو
برو و این سرزمین بلازده را رها کن، با لبخند میگوید: "دادخواهی جگر گوشهام را چه کنم؟"
آری مادر، واقعیتش نیز همین است، این تو نیستی که باید بروی، تو باید باشی و عظمتت را همچون پتک بر سر این نامردمیها بکوبی، تو باید باشی و فریاد دادخواهی مصطفایت را به گوش این مردم خوابزده برسانی.
از خودم شرمگینم که کاری نمیتوانم بکنم، در مقابل تو شرمسارم مامان شهناز..."
.
"هژیر ژاله – مهر 1398"
.
#صانع_ژاله #شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
.
شرح عکس: حضور خانم شهناز اکملی بر مزار صانع ژاله در شهرستان پاوه
@Tavaana_TavaanaTech
صانع ژاله را یادتان هست، همان جوان که در ۲۵ بهمن ۸۹ توسط عوامل نظام کشته شد، ولی گفتند بسیجی است! همان که مظلومانه به او انگ زدند و حتی کیهانِ حسین شریعتمداری او را نفوذی خود در صفوف مردم مبارز دانست! دروغی که توسط دوستان و خانواده صانع برملا شد.
حالا برادرش در مورد شهناز اکملی و تایید حکم زندان او متنی نوشته است. مادر مصطفی کریمبیگی در این سالها به راستی مادر همهی جانباختگان و دادخواهانِ بیعدالتیهای جمهوری اسلامی شده است.
این متن به شرح زیر است:
.
"یاد ندارم که در این ده سال جز بر مزار صانع جای دیگری اشک ریخته باشم. سنگ شُدن را در درونم حس میکنم و بدترین اتفاقات هم دلم را نمیلرزاند.
اما وقتی خبر تایید حکمش را شنیدم، اشکهای لعنتی دیگر سر باز ایستادن نداشتند، انگار چشمهایم گلایه ده سال از قلبم را یکجا بیرون ریختند.
"مامان شهناز" صدایش میزنم، پا به پای مادرم دوستش دارم، او به من دلداری میدهد و منِ اَبله در مقابل عظمت و قدرتش هیچ ندارم بگویم و بغض میکنم، بغضم شکست، دو ساعت مدام اشک بود و نفرت.
نفرت از وقیحانهترین رفتاری که در این چند سال دیدهام، پسرش را که کشتید بس نبود؟! پارهی تَنش را از او گرفتید کافی نبود؟! مبارک باشد بر شما ثابت کردید که آنقدر بی وجدان هستید که میتوانید یک مادر داغدیده را هم زندانی کنید.
باید فریاد بزنم، باید دیوانهوار خودم را در آتش بکشم از آتش دل غمدیدهی مامان شهناز ...
میگویم برو
برو و این سرزمین بلازده را رها کن، با لبخند میگوید: "دادخواهی جگر گوشهام را چه کنم؟"
آری مادر، واقعیتش نیز همین است، این تو نیستی که باید بروی، تو باید باشی و عظمتت را همچون پتک بر سر این نامردمیها بکوبی، تو باید باشی و فریاد دادخواهی مصطفایت را به گوش این مردم خوابزده برسانی.
از خودم شرمگینم که کاری نمیتوانم بکنم، در مقابل تو شرمسارم مامان شهناز..."
.
"هژیر ژاله – مهر 1398"
.
#صانع_ژاله #شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
.
شرح عکس: حضور خانم شهناز اکملی بر مزار صانع ژاله در شهرستان پاوه
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. دلنوشتهی برادر صانع ژاله برای شهناز اکملی صانع ژاله را یادتان هست، همان جوان که در ۲۵ بهمن ۸۹ توسط عوامل نظام کشته شد، ولی گفتند بسیجی است! همان که مظلومانه به او انگ زدند و حتی کیهانِ حسین شریعتمداری او را نفوذی خود در صفوف مردم مبارز دانست! دروغی که…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیدار اعضای كانون صنفي معلمان، اعضای كانون بازنشستگان و برخی اساتيد دانشگاه علم و صنعت، خانوادهی مصطفی کریمبیگی و مادر امير ارشد تاجمیر (دو تن از جانباختگان عاشورای ۸۸) و مادر صبا كردافشاری (فعال مدنی زندانی) با خانوادهی پویا بختیاری (از جانباختگان اعتراضات سراسری آبان ۹۸)
.
#اعتراضات_سراسری #پویا_بختیاری #شهناز_اکملی
#مصطفی_کریمبیگی #امیرارشد_تاجمیر #صبا_کردافشاری
#IranProtests
@Tavaana_TavaanaTech
.
#اعتراضات_سراسری #پویا_بختیاری #شهناز_اکملی
#مصطفی_کریمبیگی #امیرارشد_تاجمیر #صبا_کردافشاری
#IranProtests
@Tavaana_TavaanaTech
"واقعیت همین است مادرجان فرزندت را میکشند و تو باید سکوت کنی تا آنها هم برای حفظ ظاهر و تبرئه خود با نیت دلجویی نزد شما بیایند البته اگر بیایند، و بگویند ما انتقام میگیریم اما از کی معلوم نیست؛ اخر نمیشود که از خودشان انتقام بگیرند. اما اگر شما سکوتت را بشکنی همینها سد راهت میشوند تا مهر خاموشی بر دهانت زنند تا فریاد عدالت خواهیات گوشهای کرشان را کر تر نکند.
مادرجان نه جان و تن شما و نه جان و تن هیچ مادر و فرزندی برای این بیارزشان کمترین اهمیتی ندارد. امید شما به ما جوانان باشد چرا که نخواهیم گذاشت خونهای به ناحق ریخته شده بیجواب بماند، فقط شما کمی صبر کن زمان خودش همهچیز را تغییر خواهد داد."
.
این متن را یکی از همراهان توانا خطاب به خانم شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمببگی نوشت، که امروز راهی زندان شد.
عکس: خداحافظی مادر، با دخترش...
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
@Tavaana_TavaanaTech
مادرجان نه جان و تن شما و نه جان و تن هیچ مادر و فرزندی برای این بیارزشان کمترین اهمیتی ندارد. امید شما به ما جوانان باشد چرا که نخواهیم گذاشت خونهای به ناحق ریخته شده بیجواب بماند، فقط شما کمی صبر کن زمان خودش همهچیز را تغییر خواهد داد."
.
این متن را یکی از همراهان توانا خطاب به خانم شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمببگی نوشت، که امروز راهی زندان شد.
عکس: خداحافظی مادر، با دخترش...
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وداع #شهناز_اکملی با پسرش #مصطفی_کریمبیگی؛ پیش از رهسپار شدن سوی زندان
مادر جان! تو صدای مظلومیت مصطفی و مصطفیها را به گوش همه رساندهای، تو قاتل مصطفی را پیدا کردی!
همانهایی که تو را زندانی میکنند، همانها که میخواهند شنیده نشوی...
مرتبط:
شهناز اکملی؛ فرزندش را کشتند و مادر را حبس کردند
http://bit.ly/2n9CINS
شهناز کریم بیگی؛ مادری که خونبهای فرزندش را آزادی ایران میداند
https://bit.ly/2BI5ewk
@Tavaana_TavaanaTech
مادر جان! تو صدای مظلومیت مصطفی و مصطفیها را به گوش همه رساندهای، تو قاتل مصطفی را پیدا کردی!
همانهایی که تو را زندانی میکنند، همانها که میخواهند شنیده نشوی...
مرتبط:
شهناز اکملی؛ فرزندش را کشتند و مادر را حبس کردند
http://bit.ly/2n9CINS
شهناز کریم بیگی؛ مادری که خونبهای فرزندش را آزادی ایران میداند
https://bit.ly/2BI5ewk
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادرِ مصطفی:
"خداحافظ... تا آخرش محکم هستیم."
رفت، تا در زندان برای زندانیان مادری کند.
مرتبط:
شهناز اکملی؛ فرزندش را کشتند و مادر را حبس کردند
http://bit.ly/2n9CINS
شهناز کریم بیگی؛ مادری که خونبهای فرزندش را آزادی ایران میداند
https://bit.ly/2BI5ewk
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
@Tavaana_TavaanaTech
"خداحافظ... تا آخرش محکم هستیم."
رفت، تا در زندان برای زندانیان مادری کند.
مرتبط:
شهناز اکملی؛ فرزندش را کشتند و مادر را حبس کردند
http://bit.ly/2n9CINS
شهناز کریم بیگی؛ مادری که خونبهای فرزندش را آزادی ایران میداند
https://bit.ly/2BI5ewk
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
@Tavaana_TavaanaTech
"روبروي مامان انتهاي سالن ملاقات نشستم و دستاشو سفت گرفتم ، راستش بلد نبودم كه دستشو اينجوري بگيرم ، از صبا ياد گرفتم وقتي يه دستش محكم توي دست مامانش بود و يه دستش توي دست پدرش و داشت تند تند براشون حرف ميزد، فهميدم غير از تماشا ميتونم محكم دستاشو بگيرم ، وقت داره تموم ميشه.
.
سرمو ميچرخونم اطراف سالن ملاقات ، اولين چيزي كه ميبينم آغوش #ندا_ناجي و جمال همسرشه ، چند ثانيه زل ميزنم به آغوششون و بعدش به نگاه ِ پر از حسرتِ مامان ِ ندا نگاهم قفل ميشه ، ميز بعدي #مريم_اكبري_منفرد داره دختر نوجوونشو نوازش ميكنه و تند تند حرف ميزنه، انگار كه سفارشِ چيزيو ميكنه، چيزي مثل مراقبت از خودش، اونورتر #نيلوفر_بياني هم با لبخند داره پدر و مادرشو راهي ميكنه و #نسرين_ستوده نيماشو در آغوش كشيده، #نازنين_زاغري هم شمرده شمرده داره با خانوادش آخرين حرفارو ميزنه ،هاج و واج اين آغوش هاي زماندار شدم، دستمو حلقه ميكنم دور بازوهاي مامان، مامان آروم در گوشم ميگه عطر تنتو ذخيره ميكنم تا ديدار بعدي، يادم مياد منم بايد بو بكشم عطر تنشو اما بغض كردم، نشد نفس عميق بكشم و مسئولين سالن ملاقات اخرين اخطار رو دادن و مامان رفت، من نميدونستم نميشه با بغض عطر تن آدما رو بوكشيد .... امروز فهميدم"
.
برگرفته از رشته توئیت مریم کریمبیگی که به ملاقات مادرش، شهناز اکملی، به زندان اوین رفته بود.
شهناز اکملی به جرم دادخواهی خون فرزندش که در عاشورای ۸۸ کشته شده بود، به زندان محکوم شده است.
#مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #شهناز_اکملی
@Tavaana_TavaanaTech
.
سرمو ميچرخونم اطراف سالن ملاقات ، اولين چيزي كه ميبينم آغوش #ندا_ناجي و جمال همسرشه ، چند ثانيه زل ميزنم به آغوششون و بعدش به نگاه ِ پر از حسرتِ مامان ِ ندا نگاهم قفل ميشه ، ميز بعدي #مريم_اكبري_منفرد داره دختر نوجوونشو نوازش ميكنه و تند تند حرف ميزنه، انگار كه سفارشِ چيزيو ميكنه، چيزي مثل مراقبت از خودش، اونورتر #نيلوفر_بياني هم با لبخند داره پدر و مادرشو راهي ميكنه و #نسرين_ستوده نيماشو در آغوش كشيده، #نازنين_زاغري هم شمرده شمرده داره با خانوادش آخرين حرفارو ميزنه ،هاج و واج اين آغوش هاي زماندار شدم، دستمو حلقه ميكنم دور بازوهاي مامان، مامان آروم در گوشم ميگه عطر تنتو ذخيره ميكنم تا ديدار بعدي، يادم مياد منم بايد بو بكشم عطر تنشو اما بغض كردم، نشد نفس عميق بكشم و مسئولين سالن ملاقات اخرين اخطار رو دادن و مامان رفت، من نميدونستم نميشه با بغض عطر تن آدما رو بوكشيد .... امروز فهميدم"
.
برگرفته از رشته توئیت مریم کریمبیگی که به ملاقات مادرش، شهناز اکملی، به زندان اوین رفته بود.
شهناز اکملی به جرم دادخواهی خون فرزندش که در عاشورای ۸۸ کشته شده بود، به زندان محکوم شده است.
#مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #شهناز_اکملی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. "روبروي مامان انتهاي سالن ملاقات نشستم و دستاشو سفت گرفتم ، راستش بلد نبودم كه دستشو اينجوري بگيرم ، از صبا ياد گرفتم وقتي يه دستش محكم توي دست مامانش بود و يه دستش توي دست پدرش و داشت تند تند براشون حرف ميزد، فهميدم غير از تماشا ميتونم محكم دستاشو بگيرم…
ابراهیم حامدی (ابی) خوانندهی ایرانی با به اشتراک گذاشتن این تصویر در صفحات خود در شبکههای اجتماعی، نوشت:
.
"نوروز سال گذشته این افتخار را داشتم که دل مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی، جانباز روزهای سهمگین سال ۸۸، را شاد کنم. این عزیزان میهمان من و مهشید بودند و آنها را از نزدیک ملاقات کردیم. این روزها شنیدم که این مادر جوان از دست داده و زجر کشیده را دستگیر کردهاند. خواهش میکنم همگی به وجدانمان مراجعه کنیم و از خودمان سوال کنیم، آیا این مادر جایش در زندان است؟ چرا و به چه جرمی؟ خانم شهناز اکملی و بسیاری دیگر از شیر زنان ایران به شما افتخار میکنیم، به یادتان هستیم. جای شما در اجتماعی آزاد و در کنار خانوادههایتان است، نه زندان.
.
Last year I had the honor to put a smile on the faces of Mostafa Karim Beigi his mother and sister. He was one of the young men who lost their life in the horrific days of 1388 (year 2009). Mahshid and I got to meet them in person as our"
.
#شهناز_اکملی #ابراهیم_حامدی #مصطفی_کریمبیگی #عاشورای۸۸
@Tavaana_TavaanaTech
.
"نوروز سال گذشته این افتخار را داشتم که دل مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی، جانباز روزهای سهمگین سال ۸۸، را شاد کنم. این عزیزان میهمان من و مهشید بودند و آنها را از نزدیک ملاقات کردیم. این روزها شنیدم که این مادر جوان از دست داده و زجر کشیده را دستگیر کردهاند. خواهش میکنم همگی به وجدانمان مراجعه کنیم و از خودمان سوال کنیم، آیا این مادر جایش در زندان است؟ چرا و به چه جرمی؟ خانم شهناز اکملی و بسیاری دیگر از شیر زنان ایران به شما افتخار میکنیم، به یادتان هستیم. جای شما در اجتماعی آزاد و در کنار خانوادههایتان است، نه زندان.
.
Last year I had the honor to put a smile on the faces of Mostafa Karim Beigi his mother and sister. He was one of the young men who lost their life in the horrific days of 1388 (year 2009). Mahshid and I got to meet them in person as our"
.
#شهناز_اکملی #ابراهیم_حامدی #مصطفی_کریمبیگی #عاشورای۸۸
@Tavaana_TavaanaTech
«پسرم برایت اشک اوردم و نالههای مادرانه، ببخش که دستم نمیرسد کروات دامادیات را ببندم یا لباس کوچکی برای فرزند نداشتهات بخرم
من تورا در جغرافیایی به دنیا اوردم که مرگ روزمرهترین اتفاق ممکن است، مثل صبحبخیری که از سر عادت میگفتی و به مدرسه میرفتی
اینجا ادمها مانند برگ پاییز به زمین میریزند و دوربینهای فیلمبرداری هم حتی از سر عادت، ضبطش میکنند، اینجا هیچ کس برای مرگ ما بیانیه نمیدهد وهیچ جای جهان شمعی برایمان روشن نمیشود.
پسرم ببخش که سهم تو از وطنات یک قبر شکسته شد و از بیت المال گلولهاش به تو رسید و زندانش به من
اما این روزها دستم در دست مادرانیست که همچو من فرزندان سرو قامتشان را به خاک سپردهاند
این روزها قویترم پسرم
این روزها مادرترم
این روزها مادرترم.... »
#عاشورای۸۸
#مصطفی_کریمبیگی
از اینستاگرام شهناز اکملی، مادر مصطفی
@Tavaana_TavaanaTech
من تورا در جغرافیایی به دنیا اوردم که مرگ روزمرهترین اتفاق ممکن است، مثل صبحبخیری که از سر عادت میگفتی و به مدرسه میرفتی
اینجا ادمها مانند برگ پاییز به زمین میریزند و دوربینهای فیلمبرداری هم حتی از سر عادت، ضبطش میکنند، اینجا هیچ کس برای مرگ ما بیانیه نمیدهد وهیچ جای جهان شمعی برایمان روشن نمیشود.
پسرم ببخش که سهم تو از وطنات یک قبر شکسته شد و از بیت المال گلولهاش به تو رسید و زندانش به من
اما این روزها دستم در دست مادرانیست که همچو من فرزندان سرو قامتشان را به خاک سپردهاند
این روزها قویترم پسرم
این روزها مادرترم
این روزها مادرترم.... »
#عاشورای۸۸
#مصطفی_کریمبیگی
از اینستاگرام شهناز اکملی، مادر مصطفی
@Tavaana_TavaanaTech