زادروز پریسا، خواننده ايراني
فاطمه سادات واعظی، با نام هنری پریسا، ۲۵ اسفندماه در شهر شهسوار در شمال ایران دیده به جهان گشود. او با تشویقهای پدرش در همان دوران کودکی وارد عرصهی هنر شد و در مسابقات هنری مدرسه در رشتهی آواز بین تمتام دانشآموزان مدارس کشور توانست رتبهی اول را از آن خود بسازد.
پریسا از همان نوجوانی شاگرد آواز و ردیفهای آوازی استاد محمود کریمی شد و پس از آن وارد وزارت فرهنگ و هنر شد. این همکاری ۵ سال ادامه داشت که حاصل آن اجرای برنامههای تلویزیونی مختلف و همچنین برگزاری کنسرتهای مختلف در تهران و شهرستانهای مختلف بود.
پریسا در این مدت برای معرفی موسیقی سنتی ایران در خارج از کشور نیز به برگزاری #کنسرت پرداخت.
پریسا همکاری خود را با مرکز حفظ و اشاعهی #موسیقی آغاز کرد که این همکاری تا انقلاب اسلامی ادامه یافت. از فعالیتهای این دورهی پریسا میتوان به شرکت در جشن هنر شیراز، اجرای برنامه در تلویزیون و اجرای کنسرتهای مختلف داخلی و خارجی اشاره کرد.
از آلبومهای پریسا میتوان آلبوم «باز آمدم»، آلبوم «دستگاه نوا» با آهنگسازی حسین علیزاده، آلبوم «ماهور» با آهنگسازی حسین علیزاده و آلبوم گل بهشت اشاره کرد.
تصنیف ناگزیر (افشاری)؛ با صدای #پریسا و همراهی گروه دستان تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا
آهنگساز این تصنیف سعید فرجپوری است و #غزل این تصنیف را #مولانا سروده است
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
فاطمه سادات واعظی، با نام هنری پریسا، ۲۵ اسفندماه در شهر شهسوار در شمال ایران دیده به جهان گشود. او با تشویقهای پدرش در همان دوران کودکی وارد عرصهی هنر شد و در مسابقات هنری مدرسه در رشتهی آواز بین تمتام دانشآموزان مدارس کشور توانست رتبهی اول را از آن خود بسازد.
پریسا از همان نوجوانی شاگرد آواز و ردیفهای آوازی استاد محمود کریمی شد و پس از آن وارد وزارت فرهنگ و هنر شد. این همکاری ۵ سال ادامه داشت که حاصل آن اجرای برنامههای تلویزیونی مختلف و همچنین برگزاری کنسرتهای مختلف در تهران و شهرستانهای مختلف بود.
پریسا در این مدت برای معرفی موسیقی سنتی ایران در خارج از کشور نیز به برگزاری #کنسرت پرداخت.
پریسا همکاری خود را با مرکز حفظ و اشاعهی #موسیقی آغاز کرد که این همکاری تا انقلاب اسلامی ادامه یافت. از فعالیتهای این دورهی پریسا میتوان به شرکت در جشن هنر شیراز، اجرای برنامه در تلویزیون و اجرای کنسرتهای مختلف داخلی و خارجی اشاره کرد.
از آلبومهای پریسا میتوان آلبوم «باز آمدم»، آلبوم «دستگاه نوا» با آهنگسازی حسین علیزاده، آلبوم «ماهور» با آهنگسازی حسین علیزاده و آلبوم گل بهشت اشاره کرد.
تصنیف ناگزیر (افشاری)؛ با صدای #پریسا و همراهی گروه دستان تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا
آهنگساز این تصنیف سعید فرجپوری است و #غزل این تصنیف را #مولانا سروده است
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Forwarded from آموزشکده توانا
«یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت»
زادروز ایرج جنتی عطایی، #ترانهسرا
ایرج جنتی عطایی در ۱۹ دیماه ۱۳۲۵ در شهر مشهد دیده به جهان گشود. او در تهران و دزفول و مشهد و انگلستان درس خواند. #جنتی_عطایی در مورد شرایط خانهی کودکیاش به صدای آمریکا میگوید که در آن روزگار کودکی پدر آواز میخواند و مادر کتاب و بخشی کوچک از هر دوی آنها را فکر میکنم که من به عنوان بیماری با خودم حمل کردهام.
او در گفتوگویی با سایت دویچهوله فضای کودکی خود را اینگونه شرح میدهد:
“خیلی خردسال بودم. پدر من با اینکه شغلش ربطی به #هنر نداشت و درجه دار نیروی هوایی بود، اما به خانه که برمیگشت، #تار و یا فلوتش را برمیداشت و اندوه، خستگی و رنجش را به زبان #موسیقی ترجمه میکرد و من هم دورادور گوش میکردم و دورادور به من هم سرایت کرد.
او خیلی دوست داشت که من ویولون بزنم. جالب است که دیگران فرزندانشان را مجبور میکردند که پزشک یا مهندس بشوند، پدر من، مرا مجبور میکرد که ویولون بزنم و همانطور که آنهایی که مجبور شدند پزشک بشوند، نشدند، من هم در زمینهی ویولون زدن…
اما چون پدر وقتی میزد، نیازمند بهکار بردن واژه بود تا حس و حالش را فریاد کند یا بخواند، دست به دامن #غزل میشد و غزل میخواند. غزل را بر مبنای ملودیای که به ذهنش میآمد، تکه پاره میکرد و میگفت. من هم به هر روی متوجه شدم جهانی وجود دارد، غیرواقعی، در کنار جهان بیرحم واقعی…”
ترانههای #ایرج_جنتی_عطایی به سرعت جای خود را میان تودهی مردم باز کرد. عطایی برای مردم تعریف خاصی دارد. او در مصاحبه با دویچهوله چنین میگوید:
“اما بعداً آرام آرام متوجه میشدیم که ترانه هایی مانند گل سرخ، قصه ی وفا، همخونه، در آن روزگار، خیلی زود مردم را متوجه خود کرده اند و شده اند ترانه های مردم و آنها را زمزمه می کردند.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1xXYsr5
Iraj Janati Ataei (Offical Page) - ایرج جنتی عطایی
ویدیو: bit.ly/1Jy9A78
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
غم من نخور که دوری برای من شده عادت»
زادروز ایرج جنتی عطایی، #ترانهسرا
ایرج جنتی عطایی در ۱۹ دیماه ۱۳۲۵ در شهر مشهد دیده به جهان گشود. او در تهران و دزفول و مشهد و انگلستان درس خواند. #جنتی_عطایی در مورد شرایط خانهی کودکیاش به صدای آمریکا میگوید که در آن روزگار کودکی پدر آواز میخواند و مادر کتاب و بخشی کوچک از هر دوی آنها را فکر میکنم که من به عنوان بیماری با خودم حمل کردهام.
او در گفتوگویی با سایت دویچهوله فضای کودکی خود را اینگونه شرح میدهد:
“خیلی خردسال بودم. پدر من با اینکه شغلش ربطی به #هنر نداشت و درجه دار نیروی هوایی بود، اما به خانه که برمیگشت، #تار و یا فلوتش را برمیداشت و اندوه، خستگی و رنجش را به زبان #موسیقی ترجمه میکرد و من هم دورادور گوش میکردم و دورادور به من هم سرایت کرد.
او خیلی دوست داشت که من ویولون بزنم. جالب است که دیگران فرزندانشان را مجبور میکردند که پزشک یا مهندس بشوند، پدر من، مرا مجبور میکرد که ویولون بزنم و همانطور که آنهایی که مجبور شدند پزشک بشوند، نشدند، من هم در زمینهی ویولون زدن…
اما چون پدر وقتی میزد، نیازمند بهکار بردن واژه بود تا حس و حالش را فریاد کند یا بخواند، دست به دامن #غزل میشد و غزل میخواند. غزل را بر مبنای ملودیای که به ذهنش میآمد، تکه پاره میکرد و میگفت. من هم به هر روی متوجه شدم جهانی وجود دارد، غیرواقعی، در کنار جهان بیرحم واقعی…”
ترانههای #ایرج_جنتی_عطایی به سرعت جای خود را میان تودهی مردم باز کرد. عطایی برای مردم تعریف خاصی دارد. او در مصاحبه با دویچهوله چنین میگوید:
“اما بعداً آرام آرام متوجه میشدیم که ترانه هایی مانند گل سرخ، قصه ی وفا، همخونه، در آن روزگار، خیلی زود مردم را متوجه خود کرده اند و شده اند ترانه های مردم و آنها را زمزمه می کردند.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1xXYsr5
Iraj Janati Ataei (Offical Page) - ایرج جنتی عطایی
ویدیو: bit.ly/1Jy9A78
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
خبرگزاری سپاه درباره قتل منا حیدری با فردی مصاحبه کرده که عنوان «قاضی» هم دارد!
او مدعی شده این اتفاق نه به خاطر دین بلکه متأثر از نوعی عصبیت جاهلی و نوعی غیرت قومی و قبیلهای است که حاکم بر افکار این فرد بوده!
درباره احکام قانون ارتجاعی چه میگویید؟
آیا احکام حقوقی برآمده از شرع مانند سنگسار و شلاق را هم نفی می کنید؟!
#یاری_حقوقی_توانا #منا_حیدری #غزل_حیدری #ارتجاع_مذهبی #ناموس_پرست
@Tavaana_TavaanaTech
او مدعی شده این اتفاق نه به خاطر دین بلکه متأثر از نوعی عصبیت جاهلی و نوعی غیرت قومی و قبیلهای است که حاکم بر افکار این فرد بوده!
درباره احکام قانون ارتجاعی چه میگویید؟
آیا احکام حقوقی برآمده از شرع مانند سنگسار و شلاق را هم نفی می کنید؟!
#یاری_حقوقی_توانا #منا_حیدری #غزل_حیدری #ارتجاع_مذهبی #ناموس_پرست
@Tavaana_TavaanaTech
عالیه مطلبزاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، به مناسبت قتل مهسا امینی، بیانیهای به شرح زیر داد که در صفحه اینستاگرام همسرش منتشر شد:
تسلیت نامه از زندان اوین به زنان به ایران به کردستان به سقز و خانواده محترم #مهسا_امینی
…
امروز به یاد #مهسا_امینی در حیاط کوچک بند زنان زندان اوین با حضور حدود چهل نفر از زندانیان سیاسی زن مراسم مختصری برگزار شد.سرود خواندیم.در باره وضعیت پیش آماده حرف زدیم.زاری کردیم و به هم تسلیت گفتیم. یادمان آمد در این چهل و چند سال گذشته در این مملکت مصیبت آنقدر زیاد بوده که روزگار ما مردمان فقط به زاری و تسلیت گفتن به همدیگر گذشته است.
امروز همدیگر را دلداری دادیم.به خودمان گفتیم ایکاش در اینروزهای سخت در میان شما مردم، در کنار خواهران و مادران و دوستان مان بودیم. چون شنیده ایم مرگ مظلومانه مهسا دوباره شما را دور هم جمع کرده است!
اما مهسا اولین و آخرین قربانی نبود و نیست!
مرگ مهسا فقط بخشی از نتایج عملکرد زن ستیزانه حاکمیت مستبد دینی علیه زنان و جوانان این جامعه است، و در این میان زنان صرفا به خاطر زن بودن قربانی اصلی نگاه جنسیتزده حاکمان دینی و آنارشی سرمای داری حاکم بر این جامعه در چهل سال گذشته بودهاند. قربانی حکومتی که همواره با شان و منزلت انسانی و حقوق مردم ایران در ستیز بوده، و در این میان زنان در طی چهل و چند سال گذشته تاوان سختی پرداختهاند.
مرگ مهسا امینی در زمان بازداشت و سرکوب سیستماتیک زنان حاصل نگاه جزماندیشانه و بدوی حکومت بر جامعه زنان ایران است.
سوال این است؛ واقعا مهسا به کدامین گناه کشته شد!؟ سوال این است؛ مهسا و زنان ایران در چهل و چند ساله گذشته مگر چه میخواستهاند؟!
درست است؛ مهسا در راه تحقق یکی از حقوق اولیه انسانی ما یعنی حق آزادی پوشش زنان جان خود را از دست داد. اینک شاید زمان آن فرا رسیده برای تحقق این حق اولیه زنان، و برای مقابله با سرکوب زنان و جوانان همه ما مردم ایران در کنار یکدیگر هم پیمان شویم تا حاکمان جمهوری اسلامی را مجبور به عقب نشینی کنیم.
عالیه مطلب زاده
زندان اوین
۱۴۰۱/۶/۲۸
@sadra.abdollahi
#مهسا_امینی #نه_به_حجاب_اجباری #گشت_ارشاد #ایران #جمهوری_اسلام #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا #عالیه_مطلب_زاده نقاشی از #غزل_عبدالهی دختر عالیه مطلبزاده
@Tavaana_TavaanaTech
تسلیت نامه از زندان اوین به زنان به ایران به کردستان به سقز و خانواده محترم #مهسا_امینی
…
امروز به یاد #مهسا_امینی در حیاط کوچک بند زنان زندان اوین با حضور حدود چهل نفر از زندانیان سیاسی زن مراسم مختصری برگزار شد.سرود خواندیم.در باره وضعیت پیش آماده حرف زدیم.زاری کردیم و به هم تسلیت گفتیم. یادمان آمد در این چهل و چند سال گذشته در این مملکت مصیبت آنقدر زیاد بوده که روزگار ما مردمان فقط به زاری و تسلیت گفتن به همدیگر گذشته است.
امروز همدیگر را دلداری دادیم.به خودمان گفتیم ایکاش در اینروزهای سخت در میان شما مردم، در کنار خواهران و مادران و دوستان مان بودیم. چون شنیده ایم مرگ مظلومانه مهسا دوباره شما را دور هم جمع کرده است!
اما مهسا اولین و آخرین قربانی نبود و نیست!
مرگ مهسا فقط بخشی از نتایج عملکرد زن ستیزانه حاکمیت مستبد دینی علیه زنان و جوانان این جامعه است، و در این میان زنان صرفا به خاطر زن بودن قربانی اصلی نگاه جنسیتزده حاکمان دینی و آنارشی سرمای داری حاکم بر این جامعه در چهل سال گذشته بودهاند. قربانی حکومتی که همواره با شان و منزلت انسانی و حقوق مردم ایران در ستیز بوده، و در این میان زنان در طی چهل و چند سال گذشته تاوان سختی پرداختهاند.
مرگ مهسا امینی در زمان بازداشت و سرکوب سیستماتیک زنان حاصل نگاه جزماندیشانه و بدوی حکومت بر جامعه زنان ایران است.
سوال این است؛ واقعا مهسا به کدامین گناه کشته شد!؟ سوال این است؛ مهسا و زنان ایران در چهل و چند ساله گذشته مگر چه میخواستهاند؟!
درست است؛ مهسا در راه تحقق یکی از حقوق اولیه انسانی ما یعنی حق آزادی پوشش زنان جان خود را از دست داد. اینک شاید زمان آن فرا رسیده برای تحقق این حق اولیه زنان، و برای مقابله با سرکوب زنان و جوانان همه ما مردم ایران در کنار یکدیگر هم پیمان شویم تا حاکمان جمهوری اسلامی را مجبور به عقب نشینی کنیم.
عالیه مطلب زاده
زندان اوین
۱۴۰۱/۶/۲۸
@sadra.abdollahi
#مهسا_امینی #نه_به_حجاب_اجباری #گشت_ارشاد #ایران #جمهوری_اسلام #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا #عالیه_مطلب_زاده نقاشی از #غزل_عبدالهی دختر عالیه مطلبزاده
@Tavaana_TavaanaTech
داعش ۴۳ سال است که اینجاست!
غزل رنجکش؛ دختری که در بندرعباس از فاصله خیلی نزدیک به صورتش شلیک کردند و یک چشمش را از دست داد.
او در شرح ماجرا می نویسد ضارب هنگام شلیک( با شاتگان) به او میخندید!!
غزل در استوری خود با روحیه بسیار بالا نوشته:
من یه چشمم رو از دست دارم اما بجاش کلی خواهر و برادر قوی و خفن مثل شماها به دست آوردم. خیلی دوستتون دارم و بالای هزارتا پیام پر از انگیزه بهم دادین.
#مهسا_امینی #کیان_پیرفلک #انقلاب۱۴۰۱ #غزل_رنجکش #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
غزل رنجکش؛ دختری که در بندرعباس از فاصله خیلی نزدیک به صورتش شلیک کردند و یک چشمش را از دست داد.
او در شرح ماجرا می نویسد ضارب هنگام شلیک( با شاتگان) به او میخندید!!
غزل در استوری خود با روحیه بسیار بالا نوشته:
من یه چشمم رو از دست دارم اما بجاش کلی خواهر و برادر قوی و خفن مثل شماها به دست آوردم. خیلی دوستتون دارم و بالای هزارتا پیام پر از انگیزه بهم دادین.
#مهسا_امینی #کیان_پیرفلک #انقلاب۱۴۰۱ #غزل_رنجکش #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای غزل رنجکش که سرکوبگران باعث از دست رفتن یکی از چشمهایش شدند
طرح از محمد یاوری
myvri
#غزل_رنجکش #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از محمد یاوری
myvri
#غزل_رنجکش #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«برای چشمان #غزل_رنجکش، دختر جوان اهل بندرعباس که در اثر شلیک گلوله ساچمهای به دست نیروهای حکومتی بینایی چشم راست خود را از دست داده. تهران، ۳ آذر»
- از کانال وحیدآنلاین
#غزل_رنجکش #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- از کانال وحیدآنلاین
#غزل_رنجکش #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
« #غزل_رنجکش دختر جوانی است که در اثر اصابت مستقیم ساچمه،چشم راست خود را از دست داده است.آیا این ساچمه ها هم در دست تروریست ها است که جوانان بسیاری را به صرف اعتراض نشانه گرفته و می گیرد؟ #غزل_رنجکش در نوشته ای تاثیر گذار و دردمندانه در اینستاگرامش چنین قلم زده است:«ی تصویری از من مونده که هر بار میرم جلوی آینه ی غریبه رو می بینم و ی سئوال دارم: چرا منو زدی؟ چرا لبخند روی لبات بود؟ او نوشته:«آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد؛لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود...
اگر در کل اعتراضات مردم طی هفتاد روز اخیر فقط همین مورد را داشتیم کفایت می کرد همه مسئولان مملکتی بی کفایتی خود را بپذیرند اما چه دردناک تر است که در کنار آن صدها زخمی و کشته شده های بسیاری را بی گناهی مشاهده می کنیم که تنها ثابت می کند حفظ قدرت از اوجب واجبات است حتی با قتل شهروندان بی گناه...»
از کانال تلگرام عزیز قاسمزاده، معلم، فعال صنفی و خواننده:
https://t.me/azizghasemzademusic
#مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اگر در کل اعتراضات مردم طی هفتاد روز اخیر فقط همین مورد را داشتیم کفایت می کرد همه مسئولان مملکتی بی کفایتی خود را بپذیرند اما چه دردناک تر است که در کنار آن صدها زخمی و کشته شده های بسیاری را بی گناهی مشاهده می کنیم که تنها ثابت می کند حفظ قدرت از اوجب واجبات است حتی با قتل شهروندان بی گناه...»
از کانال تلگرام عزیز قاسمزاده، معلم، فعال صنفی و خواننده:
https://t.me/azizghasemzademusic
#مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای چشمان #غزل_رنجکش، دختر جوان اهل بندرعباس که در اثر شلیک گلوله ساچمهای به دست نیروهای حکومتی بینایی چشم راست خود را از دست داده است
- طرحها ارسالی مخاطبان
#غزل_رنجکش #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- طرحها ارسالی مخاطبان
#غزل_رنجکش #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
غزل رنجکش، دختر بندرعباسی که جمهوری اسلامی بینایی چشم راستش را از او گرفت، ببینید چه انسان بزرگی است. او در سیامین روز از دست دادن چشم راستش، مطلبی تاثیرگذار در صفحه اینستاگرام خود نوشته است. او در انتهای مطلبش از همه خواسته که برای کمک به افرادی که چشمشان را از دست دادند، پیشقدم شوند.
متن نوشته غزل به شرح زیر است:
«سی روز از آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد گذشت…
تو این سی روز، هربار خواستم اشک بریزم،با خودم گفتم اگه اون آدم تونست تو همچین موقعیتی لبخندش رو حفظ کنه،یا چشماش برق بزنه؛
چرا منی که حتی وقتی ازم پرسیدن پیداش کردی کدوم چشمش رو نابینا میکنی؟ گفتم رنگ چشماش قشنگ بود حیفه؛
اشک بریزم؟!
تا قبل از اینکه تعداد و اندازه ساچمه هاییکه از چشمم در آورده بودن رو از نزدیک ببینم؛فکر میکردم شاید امیدی برای بیناییم هست، هی میگفتم: نور از میان زخمهایمان وارد میشود
اما نشد؛هیچ نوری رو حس نکردم…
وقتی این جمله رو به بهترین دکتر فوقتخصص قرنیه تو تهران گفتم،برای چشمام اشک ریخت…
شاید بهترین و تلخترین ویژگی ما آدمها اینه: “عادتکردن”
الان دیگه یادم نمیاد زمانی رو که با هر دو چشمم میتونستم ببینم…
شاید بگین انسان تا چیزی رو از دست نده قدرش رو نمیدونه؛ اما من واقعا چشمام رو میپرستیدم، براشون مینوشتم،
از زمان وقوع این حادثه همه از قوی بودنم حرف میزدن، اما تا قبل از این هم اطرافیانم همیشه به من میگفتن:غزل تو چجوری انقدر در برابر همه چی صبور و قوی هستی؟!
من تو صفحه اول دفترچهای که همیشه همراهم بود نوشته بودم: “گریه کن،گریه کن غزل، تو اگه گریه نکنی نمیتونی چشمهای قشنگی داشته باشی”
من همیشه با این جمله تو سختترین شرایط آروم میشدم…
حتی قدر چشم راستم رو بیشتر میدونستم؛ چون در اثر یه حادثه توی بچگی باعث شد چشم چپم خیلی ضعیف شه و به کمک چشم راستم میتونستم بدون عینک ببینم؛اما الان اون عینکی که ازش فرار میکردم،شده رفیقترین همراه این روزهام…
من نمیتونم به خدا شکایت کنم بابت چشمی که تخلیه شد؛ چون من تنها شخصی نبودم که چشمم رو ازم گرفتن؛خیلیها بودن که چشمهاشون رو از دست دادن و تو تنهایی و سکوت زجر کشیدن…
و کلام آخر؛....
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
#غزل_رنجکش #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن نوشته غزل به شرح زیر است:
«سی روز از آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد گذشت…
تو این سی روز، هربار خواستم اشک بریزم،با خودم گفتم اگه اون آدم تونست تو همچین موقعیتی لبخندش رو حفظ کنه،یا چشماش برق بزنه؛
چرا منی که حتی وقتی ازم پرسیدن پیداش کردی کدوم چشمش رو نابینا میکنی؟ گفتم رنگ چشماش قشنگ بود حیفه؛
اشک بریزم؟!
تا قبل از اینکه تعداد و اندازه ساچمه هاییکه از چشمم در آورده بودن رو از نزدیک ببینم؛فکر میکردم شاید امیدی برای بیناییم هست، هی میگفتم: نور از میان زخمهایمان وارد میشود
اما نشد؛هیچ نوری رو حس نکردم…
وقتی این جمله رو به بهترین دکتر فوقتخصص قرنیه تو تهران گفتم،برای چشمام اشک ریخت…
شاید بهترین و تلخترین ویژگی ما آدمها اینه: “عادتکردن”
الان دیگه یادم نمیاد زمانی رو که با هر دو چشمم میتونستم ببینم…
شاید بگین انسان تا چیزی رو از دست نده قدرش رو نمیدونه؛ اما من واقعا چشمام رو میپرستیدم، براشون مینوشتم،
از زمان وقوع این حادثه همه از قوی بودنم حرف میزدن، اما تا قبل از این هم اطرافیانم همیشه به من میگفتن:غزل تو چجوری انقدر در برابر همه چی صبور و قوی هستی؟!
من تو صفحه اول دفترچهای که همیشه همراهم بود نوشته بودم: “گریه کن،گریه کن غزل، تو اگه گریه نکنی نمیتونی چشمهای قشنگی داشته باشی”
من همیشه با این جمله تو سختترین شرایط آروم میشدم…
حتی قدر چشم راستم رو بیشتر میدونستم؛ چون در اثر یه حادثه توی بچگی باعث شد چشم چپم خیلی ضعیف شه و به کمک چشم راستم میتونستم بدون عینک ببینم؛اما الان اون عینکی که ازش فرار میکردم،شده رفیقترین همراه این روزهام…
من نمیتونم به خدا شکایت کنم بابت چشمی که تخلیه شد؛ چون من تنها شخصی نبودم که چشمم رو ازم گرفتن؛خیلیها بودن که چشمهاشون رو از دست دادن و تو تنهایی و سکوت زجر کشیدن…
و کلام آخر؛....
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.
#غزل_رنجکش #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech