آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
نوای پیانوی مردی #بی‌خانمان تا دور دست‌ها #پرواز کرد

بهار امسال ویدیویی از #پیانو نوازی مردی بیخانمان در فیس‌بوک و یوتیوب منتشر شد. او در این ویدیو یکی از قطعاتی که خودش ساخته است را اجرا می‌کرد. قطعه‌ای #زیبا و #سحرانگیز به نام «شروع» که فورا در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی پخش شد. اما داستان «رایان آرکند» به اینجا ختم نشد.

رایان آرکند، مردی که روزهای زیادی بیخانمان و #بی‌پول بود حالا سقفی بالای سر دارد و کیبوردی شخصی که با آن قطعات پیانو ساخته و می‌نوازد. او پیش از این ۳۰ سال بیخانمان بود و در پی غذا و جا برای زندگی روزمره می‌گشت. وابستگی و #اعتیاد به #الکل بازگشت به #زندگی و #اراده به تلاش بیشتر را از وی سلب کرده بود. او حتی مدتی کوتاه #زندانی بود تا اینکه به خانه‌های حمایتی در شهر ادمونتون منتقل شد. در آنجا توانست محلی برای زندگی داشته باشد. اما به‌تدریج ویدیو منتشر شده از وی توسط رازلین پولار سراسر اینترنت را گرفت. برخی از #آهنگسازان هم شروع به ساخت میکس‌های مختلف‌ با آن کردند. رازلین پولار، زنی عابر بود که در روزی پاییزی رایان را در میدان «وینستون چرچیل» شهر ادمونتون دید و از هنرنمایی او با پیانویی قرمز فیلم گرفت. فیلم را در یوتیوب قرار داد و باعث شد دریچه‌های کمک به روی رایان باز شود.

رایان حالا نه تنها محلی مناسب برای زندگی دارد، کیبوری شخصی و نو نیز به او اهدا شده است. او می‌گوید که برای بازگشت به زندگی اراده‌ای قوی پیدا کرده است اما زخم‌های گذشته هنوز با اوست. به خاطر می‌آورد که آهنگ‌هایش را از دیدن مردم در خیابان و زندگی خیابانی‌ خودش الهام می‌گرفت. زخم‌های او از فوت شدن دوستان و بیخانمان‌های دیگر هنوز آزارش می‌دهد. اما تلاش دارد با پیانو آنها را التیام بخشد. می‌گوید شب‌ها که خوابش نمی‌برد انگشتانش را روی پیانو گذاشته و شروع به نواختن می‌کند. او قدردان رازلین پولار است و می‌گوید: «فکر نمی‌کردم این آهنگ تا دودست‌ها برود.»

برای اطلاعات بیشتر درباره رایان و تصاویری از محل زندگی جدیدش به توانا بروید: https://goo.gl/8rpvQS

مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech

لینک آهنگ ضبط شده وی در استودیو:

https://www.youtube.com/watch?v=ue4PmWUlMDQ
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
اجرای خیابانی آندریا #بوچلی

آندریا آنجل بوچلی (به ایتالیایی: Andrea Angel Bocelli) #خوانندهٔ نابینای تنور اهل #ایتالیا است. برخی کارهای او در ایران نیز منتشر شده‌است.

او صاحب افتخارات فراوانی است.
در این آدرس در مورد او بیشتر بخوانید:
http://m.euronews.com/persian/298182/

حال بوچلی در شهر نیویورک وقتی با مصائب #بیخانمان ها آشنا شد، تنها با یک #گیتار آکوستیک شروع به اجرای خیابانی و جمع آوری کمک کرد و در عرض چند دقیقه توانست پانصد دلار جمع کند و مبلغ جمع شده را همراه با برخی لوازم اهدایی به یکی از اعضای جامعه بیخانمان ها اهدا کرد.

شما را به دیدن این اجرای #خیابانی دعوت می کنیم.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
اینجا کوتاهی مو برای #بی‌خانمان‌ها «رایگان» است!

مندی بارنز تصمیم گرفت که موهای افراد #بی‌خانمان را رایگان شستشو داده و کوتاه کند. او دوستان همکارش را در شهر اوگدن یوتا دعوت کرد و از آنها خواست در شلوغ‌ترین و پردرآمدترین ایام سال یعنی شنبه‌های پیش از #کریسمس ساعاتی را به سالن آمده و موهای افراد بیخانمان را رایگان کوتاه کنند.

استقبال زیادی از حرکت مندی شد و برخی حتی با غذا به آنجا آمدند تا به افراد بیخانمان ببخشند. مندی بارنز می‌گوید که پس از تماشای ویدیویی از یک آرایشگر در شهر نیویورک تصمیم گرفت اقدام مشابه‌ای انجام دهد. او به وب‌سایت مترو می‌گوید: «حس می‌کنم مرتب کردن مو اثر خوبی دارد. وقتی شخصی به سالن می‌آید تمیزی و مرتبی مو اعتماد به‌ نفس بیشتری به فرد می‌بخشد تا کار بهتری بیابد یا حس خوبی نسبت به خودش در ایام تعطیلات داشته باشد.»

او امید دارد وقتی افراد از سالن آرایشگاهش بیرون می‌روند حس بهتری داشته باشند. یکی از افراد بیخانمان در این باره می‌گوید: «خیلی برایم مهم است، حس می‌کنم دوباره مورد احترام قرار گرفته‌ام.»

مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#عروس ترک‌شده خرج عروسی را به بیخانمان‌ها بخشید

#عروسی ساکن در ایالت کالیفرنیا پس از اینکه مرد زندگی‌اش که قرار بود تا آخر عمر با او باشد ترکش کرد تصمیم گرفت تمام هزینه مراسم عروسی را به #بی‌خانمان‌ها ببخشد. او مراسمی باشکوه برای #کودکان #بی‌خانمان شهر سیاتل برگزار کرد. او ۱۵۰ #زن و #کودک از پناهگاهی شهری را دعوت کرد. حتی برای مراسم موسیقی زنده و پذیرایی مفصل برنامه‌ریزی کرد. او از یک آرایشگر محلی خواست کار مرتب کردن و پیرایش موهای مهمان‌ها را انجام دهد. مردم هم در اقدامی هماهنگ لباس و جواهراتی که داشتند را به مهمان‌ها بخشیدند. نهایتا مادر عروس به مهمانان خوش آمد گفت. شبی که با شور و علاقه و شادی فراوان سپری شد.


مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
دختری #سرراهی #ناجی بیخانمان‌ها شده است

ماریا اسمیت همپتون، دختری ۱۹ ساله و اهل ویرجینیا در امریکا موسس سازمانی برای کمک‌رسانی به بیخانمان‌ها است. زندگی ماریا سال‌ها پیش بعد از دیدن مردی بیخانمان در پارکینگ خانه‌ای تغییر کرد و تصمیم گرفت از این پس بیشتر وقتش را به تهیه غذا و پتو برای بیخانمان‌ها اختصال دهد. پنج سال از این ماجرا می‌گذرد و او موفق شده است بیش از ۸۰ هزار پتو و بسته‌های غذایی به بیخانمان‌هایی که در شهرش زندگی می‌کنند برساند. ماریا سازمانی کوچک به نام «پتو برای بیخانمان‌ها» راه‌اندازی کرده است. سازمانی که بارها دچار مشکلات زیادی شده است اما هنوز سرپا است و به کارش ادامه می‌دهد.

ماریا چند ماه پس از تولد در روز کریسمس بر سر راه گذاشته شد و افرادی خیرخواه او را به مرکز نگهداری #کودکان سپردند. دو سال پس از ورود به این مرکز زنی به نام میرا او را به فرزندی قبول کرد. ماریا طی سال‌های گذشته با وجود مشکلات زیاد به تحصیلش ادامه داده است و تلاش کرده است راهی برای کمک به دیگران نیز پیدا کند. او نخستین بار در سال ۲۰۱۱ به مردی بیخانمان کمک کرد و همین موضوع انگیزه‌اش را برای ادامه کار چندین برابر کرد: «وقتی پتو را می‌بخشیدم نگاهی که در چشمانش بود من را جذب کرد. نگاهی توام با تشکر و بیچارگی...»

در مسیر راه اندازی و پیشبرد سازمان «پتو برای بیخانمان‌ها» اولین و بزرگترین حامی او مادرش میرا بوده است. او در جمع‌آوری غذا، پتو و وسایل مورد نیاز کمک زیادی به ماریا کرده است. ماریا چند ماه پس از آغاز کار در شهر خودش به «دختر پتوها» مشهور شد. مدارس، کلیساها و مغازه‌های محلی درباره او و کارش اطلاع پیدا کردند و دست یاری به سویش بردند. ماریا در این باره می‌گوید: «ما نمی‌توانستیم همه این کارها را بدون حمایت نیروها و سازمان‌های محل انجام دهیم.»

ماریا در رشته #روانشناسی مشغول به تحصیل است و ساعت‌های زیادی را روزانه به جمع‌آوری و توزیع غذا و پتو می‌گذراند. او برای جلب کمک دیگران به مدارس، دانشگاه‌ها و هر مکانی که امکان داشته باشد می‌رود تا درباره بیخانمان‌ها و وضعیت آنها اطلاع‌رسانی کند. «سعی می‌کنم به آدم‌ها نشان دهم چگونه می‌توانند باعث تغییر شوند. وقتی به فردی #بیخانمان کمک می‌کنی زندگی‌ات برای همیشه متحول می‌شود.» ماریا می‌گوید هر روز به آنها فکر می‌کند: «وقتی باران می‌بارد به آنها فکر می‌کنی؛ وقتی هوا خیلی گرم است و خودت هم توان بیرون ایستادن را نداری باز هم به آنها می‌اندیشی.»

بیشتر بخوانید: https://goo.gl/0xedHo


@Tavaana_TavaanaTech
«غذای گرم شادی‌بخش» گروهی است متشکل از #شهروندان سنندجی که هفته‌ای یک بار غذای رایگان در بین بیخانمان‌های این شهر توزیع می‌کنند. پنجاه زن هفته‌ای یک پرس از غذایی را که برای خانواده‌ی خود تهیه می‌کنند را در اختیار تیم توزیع قرار می‌دهند تا در میان #نیازمندان شهر #سنندج توزیع شود.
این گروه مصمم است با اطلاع‌رسانی به منظور افزایش خیرین، به هدف نهایی خود یعنی ایجاد بانک غذا برای تمام وعده‌های غذایی #بیخانمان های شهر برسد.

شما هم می‌توانید تجربیات خودتان را با ما در میان بگذارید.

سپاس از همراهان آموزشکده‌ی توانا برای ارسال تصاویر

@Tavaana_TavaanaTech
گزارش «شهروند» از زندگی خانواده های بی خانمان در یکی از بیابان های شهریار
goo.gl/5JfHNc

خانه هایشان پلاستیکی است، پتو و موکت و اعلامیه های ترحیم و نایلون های پاره، در و دیوار و سقف شان است. آنها از زور فقر و تنگدستی و بی خانمانی، راهی هفت جوی شهریار شده اند، جایی که نه آبی دارد و نه جایی برای زندگی.

زمستان ها، مهاجران بی خانمان، زیر چادرهای پلاستیکی و برزنتی بر خود می لرزند، آنها ساکنان یکی از بیابان های اطراف شهریار هستند، بیابانی که ورودی اش درهای آهنی قبرستان است و تا شهرک اندیشه شهریار، کمتر از نیم ساعت راه دارد.

آنها روزشان را با نور خورشیدی که راهش را از لای درز چادرها پیدا می‌کند، شروع و با عوعوی سگ، در زمین بی‌آب و علف تمام می‌کنند. زندگی 10 خانواده بی‌خانمانی که بیش از هفت ‌سال است صبح‌شان را با سرمای استخوان‌سوز زمستان‌های بیابان و گرمای بیهوش‌کننده آفتاب تابستان شب می‌کنند و زیر چادرهای پلاستیکی و برزنتی بر خود می‌لرزند یا از گرما، به فغان می‌آیند. آنها ساکنان یکی از بیابان‌های اطراف شهریار هستند؛ بیابانی که ورودی‌اش درهای آهنی قبرستان است و تا شهرک اندیشه شهریار کمتر از نیم ساعت راه دارد.
هر چه نگاه می‌کنی، دشت است، دشت خشک و لم یزرعی که آن موقع روز، آن موقع سال، سرمایش استخوان‌سوز است. باد تند می‌وزد و هر چه را روی زمین است با غباری از خاک بلند می‌کند، گلوله می‌کند و با خود می‌برد. مسیر طولانی است؛ مسیری که قرار است ما را به کپرنشین‌ها برساند، طولانی است. باید پیاده رفت، بیشتر از یک کیلومتر را باید از لابه‌لای تپه‌های سنگی و خاکی بالا رفت و پایین آمد؛ حرکت، روی لبه پرتگاه است. جایی که کارگران کارخانه شن و ماسه گودال عمیقی کنده‌اند، آنقدر عمیق که ته ندارد. جلوتر، زمین لکه‌دار می‌شود، لکه‌های بزرگ سیاهی که نشان می‌دهد، همین تازگی‌ها، آتشی بر پا بوده، شمارش لکه‌ها در عمق دشت، از دست خارج می‌شود؛ 5، 10 و شاید هم بیشتر. تا چشم کار می‌کند، این دشت نشانی از سوختگی دارد و لنگه کفش پاشنه‌دار منجوق‌دوزی شده، بشقاب گلدار شکسته، تکه‌ای پلاستیک سیاه و خرت و پرت‌های به درد نخور روی زمین سنگی، نشانی از زندگی. اینها رد پای کپرنشین‌های «هفت جوی» است؛ «هفت جوی» شهریار.
کمی جلوتر باد در وسط دشتی از هیچ، تندتر که می‌وزد، تکه پلاستیک سیاهی را بلند و زندگی خانواده‌های کپرنشین را برملا می‌کند. 10 چادر برافراشته از دل زمین، سیاه و خاکستری است. آنجا خانه‌های‌شان است، خانه مهاجرانی که رنگ پوست‌شان تیره است و لهجه‌های غلیظی دارند؛ آنها مهاجران زابلی و بلوچی‌اند. چادر خانه آنهاست، خانه‌های پلاستیکی که با اعلامیه‌های سیاه ترحیم در آغوش کشیده شده‌اند. باد که می‌وزد، اعلامیه ترحیم آدم‌های ناشناس که مرگ «برادر و پدر گرامی» را تسلیت گفته‌اند، بلند می‌شود و پتوی زهوار در رفته و مندرس را نمایان می‌کند. پتویی که آن‌قدر باران خورده و آن‌قدر زیر دست و پا بوده که بوی نم می‌دهد، این دیوار است و تکه‌های کدر برزنتی، سقف. هر کدام از این پتوها و پلاستیک‌ها و آگهی‌های پلاستیکی ترحیم از جایی آمده یا گوشه خیابان شهرک‌های اطراف یا از سطل‌های آشغال یا خیری آمده و آنها را داده و رفته. آنها، کپرنشین‌های هفت‌جوی شهرک اندیشه، در دل این دشت روز را شب و شب را صبح می‌کنند، دشتی که زمستانش خشک است و سوزان و هُرم گرمای آفتاب تابستانش رگ‌ها را هم می‌سوزاند.

لیلا ظهر آن روزسرد زمستانی چیزی برای خوردن نداشت،اوخودش را درانبوهی از لباس های کهنه، پیچانده ومی رود به سمت خانه همسایه؛ دنبال غذایی وپناهی

شایسته40 ساله است،او9ماه پیش آتیلا»نوه دختری اش را در همین دشت بی آب و علف، به دنیا آورد،آتیلایی که دست ها و دهانش از سرما و گرسنگی، خشک است

خانه‌های پلاستیکی
گزارشی از زندگی خانواده های بی خانمان در یکی از بیابان های شهریار که نه آب دارند، نه برق و نه گاز
بیشتر بخوانید:
http://ow.ly/B9Og308GsSi

مطالب مرتبط:

میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8

کارتن‌خواب ها و آغاز فصل سرد
http://goo.gl/ZfcpsC

زنان کارتن‌خواب؛ جنگی تمام عیار برای زنده ماندن
http://bit.ly/1XJYAd3

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ