زادروز ِ آمانوئل لویناس، فیلسوف «دیگری»
آمانوئل لویناس فیلسوف یهودی ِ فرانسوی در تاریخ ۱۲ ژانویهی سال ۱۹۰۶ در لیتوانی به دنیا آمد. در آن زمان لیتوانی بخشی از امپراتوری روسیه به حساب میآمد. آمانوئل در کودکی به آثار نویسندگان روسی مانند گوگول، تولستوی و داستایفسکی علاقهی ویژه داشت. لویناس در سال ۱۹۲۳ به فرانسه رفت و در دانشگاه استراسبورگ به تحصیل فلسفه پرداخت. استراسبورگ نزدیک ترین شهر فرانسه به لیتوانی بود. تحصیل در این دانشگاه دو پیامد برای لویناس داشت که تاثیرات فراوانی در زندگی فکری او داشت؛ یکی آشنایی با «موریس بلانشو» نویسنده، منتقد ادبی، و رماننویس فرانسوی بود که این آشنایی موجب آشنایی لویناس با آثار نویسندگان فرانسوی خصوصا #پروست و والری شد.
این آشنایی موجب شد که لیوناس #کتاب «دربارهی موریس بلانشو»را نوشت. لویناس در مورد دوستیاش با بلانشو چنین میگوید: «چیزی درونی و عمیق ما را به سوی هم میکشاند و مطمئنا این تنها به دلیل یهودیت هر دو ما نبود هر چند که مضامین یهودیت در شکلگیری افکار هر دوی ما بسیار نقش داشته است. بلانشو به طرز عجیب و غریبی زندگی را بیواسطه میدید و این مسئله مرا جذب او کرد.» اتفاق دیگری که برای لویناس افتاد آشنایی با فلسفهی برگسون بود که او را بسیار تحت تاثیر قرار داد. هانری برگسون #فیلسوف مشهور فرانسوی بود که در سال ۱۹۴۱ درگذشت. لویناس همهی آنچه در جستجویش بود در فلسفهی برگسون نیافت و از اینرو برای شناخت جهان #فلسفه آلمان در سال ۱۹۲۹ به آلمان سفر کرد و در کلاسهای پدیدارشناسی ادموند هوسرل شرکت کرد و موفق شد دکترای خود را زیر نظر هوسرل با رسالهای با عنوان «نظریه ادراک در پدیدارشناسی هوسرل» بگذراند. در همین دوران با «هستی و زمان» هایدگر آشنا شد و از این کتاب تاثیر فراوان گرفت هر چند که بعدها نظرات انتقادیای نسبت به این کتاب پیدا کرد و از منتقدان هایدگر شد اما در زمان آشنایی با این کتاب گفته بود که این کتاب مسیر حیات #فلسفی من را تغییر داد.
در جنگ جهانی دوم، لویناس به عضویت ارتش فرانسه درآمد و اسیر نازیها شد و خانوادهاش در طی جنگ کشته شدند. یکی از آثار #لویناس با عنوان «از هستی تا هستنده» - از وجود تا موجود - در دوران اسارت لویناس نوشته شده است.
دکتر سروش دباغ، در مورد اخلاق در نگاه لویناس چنین میگوید:
«لویناس معتقد است که اخلاق با #دیگری آغاز می شود. به تعبیری که آوردم، به نزد لویناس، «دیگری» جز شروط امکانیِ پیدایی اخلاق است. به تعبیر دیگر لویناس معتقد است «دگرآیینی» در اینجا محوریت دارد و خودآیینیِ کانتی در دل این دگر آیینی فرا چنگ می آید؛ نه اینکه ما بحث از اخلاق را با خود آیینی آغاز کنیم. بلکه باید با دگر آیینی آغاز کنیم، چون «دیگری» شرط تحقق اخلاق است. به تعبیر دیگر اگر «دیگری» وجود نداشت، آنچه به #اخلاق و مناسبات اخلاقی موسوم است، که صبغۀ بینااشخاصی پر رنگی دارد، محقق نمی شد و شکل نمی گرفت. اشکال او به نظام کانتی و #هایدگر مشخصا این است که آنها بحث را با دازاین در هایدگر و سوژۀ استعلایی در کانت آغاز کرده اند. اما از منظر لویناس ، باید بحثِ بنیادین را با «دیگری» آغاز کرد و #فاعل #اخلاقی، خود را در «دیگری» و لحاظ کردنِ او ببیند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/u1Pqc2
@Tavaana_TavaanaTech
آمانوئل لویناس فیلسوف یهودی ِ فرانسوی در تاریخ ۱۲ ژانویهی سال ۱۹۰۶ در لیتوانی به دنیا آمد. در آن زمان لیتوانی بخشی از امپراتوری روسیه به حساب میآمد. آمانوئل در کودکی به آثار نویسندگان روسی مانند گوگول، تولستوی و داستایفسکی علاقهی ویژه داشت. لویناس در سال ۱۹۲۳ به فرانسه رفت و در دانشگاه استراسبورگ به تحصیل فلسفه پرداخت. استراسبورگ نزدیک ترین شهر فرانسه به لیتوانی بود. تحصیل در این دانشگاه دو پیامد برای لویناس داشت که تاثیرات فراوانی در زندگی فکری او داشت؛ یکی آشنایی با «موریس بلانشو» نویسنده، منتقد ادبی، و رماننویس فرانسوی بود که این آشنایی موجب آشنایی لویناس با آثار نویسندگان فرانسوی خصوصا #پروست و والری شد.
این آشنایی موجب شد که لیوناس #کتاب «دربارهی موریس بلانشو»را نوشت. لویناس در مورد دوستیاش با بلانشو چنین میگوید: «چیزی درونی و عمیق ما را به سوی هم میکشاند و مطمئنا این تنها به دلیل یهودیت هر دو ما نبود هر چند که مضامین یهودیت در شکلگیری افکار هر دوی ما بسیار نقش داشته است. بلانشو به طرز عجیب و غریبی زندگی را بیواسطه میدید و این مسئله مرا جذب او کرد.» اتفاق دیگری که برای لویناس افتاد آشنایی با فلسفهی برگسون بود که او را بسیار تحت تاثیر قرار داد. هانری برگسون #فیلسوف مشهور فرانسوی بود که در سال ۱۹۴۱ درگذشت. لویناس همهی آنچه در جستجویش بود در فلسفهی برگسون نیافت و از اینرو برای شناخت جهان #فلسفه آلمان در سال ۱۹۲۹ به آلمان سفر کرد و در کلاسهای پدیدارشناسی ادموند هوسرل شرکت کرد و موفق شد دکترای خود را زیر نظر هوسرل با رسالهای با عنوان «نظریه ادراک در پدیدارشناسی هوسرل» بگذراند. در همین دوران با «هستی و زمان» هایدگر آشنا شد و از این کتاب تاثیر فراوان گرفت هر چند که بعدها نظرات انتقادیای نسبت به این کتاب پیدا کرد و از منتقدان هایدگر شد اما در زمان آشنایی با این کتاب گفته بود که این کتاب مسیر حیات #فلسفی من را تغییر داد.
در جنگ جهانی دوم، لویناس به عضویت ارتش فرانسه درآمد و اسیر نازیها شد و خانوادهاش در طی جنگ کشته شدند. یکی از آثار #لویناس با عنوان «از هستی تا هستنده» - از وجود تا موجود - در دوران اسارت لویناس نوشته شده است.
دکتر سروش دباغ، در مورد اخلاق در نگاه لویناس چنین میگوید:
«لویناس معتقد است که اخلاق با #دیگری آغاز می شود. به تعبیری که آوردم، به نزد لویناس، «دیگری» جز شروط امکانیِ پیدایی اخلاق است. به تعبیر دیگر لویناس معتقد است «دگرآیینی» در اینجا محوریت دارد و خودآیینیِ کانتی در دل این دگر آیینی فرا چنگ می آید؛ نه اینکه ما بحث از اخلاق را با خود آیینی آغاز کنیم. بلکه باید با دگر آیینی آغاز کنیم، چون «دیگری» شرط تحقق اخلاق است. به تعبیر دیگر اگر «دیگری» وجود نداشت، آنچه به #اخلاق و مناسبات اخلاقی موسوم است، که صبغۀ بینااشخاصی پر رنگی دارد، محقق نمی شد و شکل نمی گرفت. اشکال او به نظام کانتی و #هایدگر مشخصا این است که آنها بحث را با دازاین در هایدگر و سوژۀ استعلایی در کانت آغاز کرده اند. اما از منظر لویناس ، باید بحثِ بنیادین را با «دیگری» آغاز کرد و #فاعل #اخلاقی، خود را در «دیگری» و لحاظ کردنِ او ببیند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/u1Pqc2
@Tavaana_TavaanaTech
شینا شیرانی، کارمند و یکی از مجریان شبکهی «پرس تیوی» شبکه برونمرزی صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. «حمیدرضا عمادی»، مدیر خبر شبکه «پرس تیوی» است او در یک مکالمهی تلفنی از همکار خود شینا شیرانی که کارمند او است و عمادی رئیس او محسوب میشود میخواهد که با او سکس تلفنی داشته باشد. شینا شیرانی که بارها به وسیلهی عمادی در محیط کار خود مورد آزار جنسی قرار گرفته است از این خواستهی عمادی امتناع میورزد. او در نهایت تصمیم میگیرد که فایل صوتی مکالمه عمادی را ضبط کند و آن را منتشر کند. شیرانی با انتشار ویدیوئی ماجرا را به طور کامل شرح میدهد.
...آنچه مورد ایران را از همه جای جهان ممتاز میکند انجام این عمل توسط مردانی است که مسئولان حکومتی و فرهنگی نظام اسلامی محسوب میشوند. کسانی که در محیطهای کار خود ژست بچهمذهبیها را میگیرند و در گذر زمان اینگونه نشان دادهاند که باید محیط کار به گونهای باشد که مردان و زنان خواهران و برادران ِ ایمانی ِ یکدیگر باشند و در این مسیر مدام در حال «امر به معروف و نهی از منکر» هستند. کسانی که در این مسیر گزینشهای سف و سخت استخدامی به راه میاندازند و با تقواسنج ِ خود دیگران را اندازه میگیرند و رد و قبول و استخدام و اخراج دیگران به دست اینها است. کسانی که بارها گفتهاند باید با مظاهر بدحجابی و بیعفتی مبارزه بشود. حمیدرضا عمادی، بازجو نیز بوده است. مازیار بهاری، خبرنگار مجله نیوزویک که پس از حوادث انتخابات ۸۸ در ایران بازداشت شد و مدت ۱۱۸ روز در زندانهای امنیتی جمهوری اسلامی به سر برد میگوید که عمادی همان فردی است که در زندان اوین به دلیل انجام مصاحبه و اعترافگیری اجباری از بهاری در لیست تحریمهای اتحادیهی اروپا قرار داشته است.
.... گویا در نظام اسلامی آزار جنسی زنان به اشکال مختلف علاوه بر لذتجویی جنسی، ابزاری برای بسط سلطه نیز هست. در این روزها که ماجرای شینا شیرانی نقل محافل است برخی به این مسئله در چارچوب همان حرف همیشگی ِ «زاهدان ِ بیعمل» نگاه کردهاند که این زاهدان «چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند». دیگرانی نیز ماجرا اینگونه دیدهاند که نظام فرهنگی و فکریای که مبتنی است بر حجاب اجباری و محدودکردن روابط انسانی زن و مرد و معتقد است مردان نباید هنگام گفتوگو با زنان به چهرهشان نگاه کنند و باید چشم به دیوار بدوزند تا مبادا مرتکب گناه بشوند و زنان نیز باید به گونهای لباس بپوشند که هنگام راهرفتن برجستگیهاشان آشکار نشود و زنان و مردان را مانند پنبه و آتش میدانند که نباید در محیطهای سربسته با هم تنها باشند و صدها توصیههای اخلاقی ِ اینگونه لاجرم مردانی به وجود میآورد که به زنان جز به شکل سوژههای جنسی نمینگرند و اساسا فهمی از رابطهی انسانی بین زن و مرد در چنین نگاه و بینشی باقی نمیماند. این مردان که تربیتهای فرهنگی مناسبی ندارند از گزینشهای سفت و سخت نظام سربلند بیرون میآیند و تعهد خود را در نظامی که تعهد برتر از هرگونه تخصصی است به اثبات میرسانند و میرسند به جایی که عمادی رسید.
این آن چیزی است که آزار جنسی در محیطهای کاری را در نظام توتالیتر و مردسالاری مانند ایران با سایر نظامهای دموکراتیک و مردمسالار متمایز میکند. اما در ماجرای شینا شیرانی در این روزها بخش دیگری از عمق فاجعهی فرهنگی مردسالار جلوهگر میشود. افرادی که متاسفانه تعداد آنها کم هم نیست در مواجهه با موضوع آزار جنسی یک زن به وسیلهی یک مرد اینگونه استدلال میکنند که «بله! این زن خودش نیز مشکل داشت که آن مرد با او اینگونه برخورد کرد و آن مسیجها را داد و تلفنی آنطور صحبت میکرد». این نگاه و نظر، برای بیشتر ما شناختهشده است. این نظرها که بعضا از سوی کسانی ابراز میشود که از منتقدان نظام اسلامی نیز هستند تفاوتی با نگاه فلان امام جمعه ندارد که تجاوز به زنان را نتیجهی بدحجابی زنان میداند و یا معتقد است که متلکگویی مردان و آزار زنان در خیابانها به دلیل رفتار نامناسب خود زنان است. ایننظرات شاید زشتیاش از رفتار کسی مانند عمادی و دیگر آزارگران جنسی کمتر نباشد. چرا که امثال عمادی در بستر فکریای رشد میکنند و احساس امنیت میکنند و خطا میکنند که در هر صورت معتقدند #زنان مقصر هستند.
#آزارجنسی تفاوت فرهنگی نیست؛ بیفرهنگی و بیتمدنی است و هر رفتاری که توجیهگر این آزار باشد نیز تاکید و تکیه بر تفاوت فرهنگی نیست بلکه بیشک روگردانی از فرهنگ و تمدن انسانی و دور شدن از مسیر #اخلاق است. رفتار امثال عمادی نشان میدهد که در همهی این سالها در پس ِ پشت گزینشها در نهادهای وابسته به جمهوری اسلامی چه گذشته است و کسانی که داعیه ی تقوا و #عفاف و زن نمونه و #حجاب برتر و … دارند دقیقا مرادشان از این امور چه چیزی است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇
...آنچه مورد ایران را از همه جای جهان ممتاز میکند انجام این عمل توسط مردانی است که مسئولان حکومتی و فرهنگی نظام اسلامی محسوب میشوند. کسانی که در محیطهای کار خود ژست بچهمذهبیها را میگیرند و در گذر زمان اینگونه نشان دادهاند که باید محیط کار به گونهای باشد که مردان و زنان خواهران و برادران ِ ایمانی ِ یکدیگر باشند و در این مسیر مدام در حال «امر به معروف و نهی از منکر» هستند. کسانی که در این مسیر گزینشهای سف و سخت استخدامی به راه میاندازند و با تقواسنج ِ خود دیگران را اندازه میگیرند و رد و قبول و استخدام و اخراج دیگران به دست اینها است. کسانی که بارها گفتهاند باید با مظاهر بدحجابی و بیعفتی مبارزه بشود. حمیدرضا عمادی، بازجو نیز بوده است. مازیار بهاری، خبرنگار مجله نیوزویک که پس از حوادث انتخابات ۸۸ در ایران بازداشت شد و مدت ۱۱۸ روز در زندانهای امنیتی جمهوری اسلامی به سر برد میگوید که عمادی همان فردی است که در زندان اوین به دلیل انجام مصاحبه و اعترافگیری اجباری از بهاری در لیست تحریمهای اتحادیهی اروپا قرار داشته است.
.... گویا در نظام اسلامی آزار جنسی زنان به اشکال مختلف علاوه بر لذتجویی جنسی، ابزاری برای بسط سلطه نیز هست. در این روزها که ماجرای شینا شیرانی نقل محافل است برخی به این مسئله در چارچوب همان حرف همیشگی ِ «زاهدان ِ بیعمل» نگاه کردهاند که این زاهدان «چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند». دیگرانی نیز ماجرا اینگونه دیدهاند که نظام فرهنگی و فکریای که مبتنی است بر حجاب اجباری و محدودکردن روابط انسانی زن و مرد و معتقد است مردان نباید هنگام گفتوگو با زنان به چهرهشان نگاه کنند و باید چشم به دیوار بدوزند تا مبادا مرتکب گناه بشوند و زنان نیز باید به گونهای لباس بپوشند که هنگام راهرفتن برجستگیهاشان آشکار نشود و زنان و مردان را مانند پنبه و آتش میدانند که نباید در محیطهای سربسته با هم تنها باشند و صدها توصیههای اخلاقی ِ اینگونه لاجرم مردانی به وجود میآورد که به زنان جز به شکل سوژههای جنسی نمینگرند و اساسا فهمی از رابطهی انسانی بین زن و مرد در چنین نگاه و بینشی باقی نمیماند. این مردان که تربیتهای فرهنگی مناسبی ندارند از گزینشهای سفت و سخت نظام سربلند بیرون میآیند و تعهد خود را در نظامی که تعهد برتر از هرگونه تخصصی است به اثبات میرسانند و میرسند به جایی که عمادی رسید.
این آن چیزی است که آزار جنسی در محیطهای کاری را در نظام توتالیتر و مردسالاری مانند ایران با سایر نظامهای دموکراتیک و مردمسالار متمایز میکند. اما در ماجرای شینا شیرانی در این روزها بخش دیگری از عمق فاجعهی فرهنگی مردسالار جلوهگر میشود. افرادی که متاسفانه تعداد آنها کم هم نیست در مواجهه با موضوع آزار جنسی یک زن به وسیلهی یک مرد اینگونه استدلال میکنند که «بله! این زن خودش نیز مشکل داشت که آن مرد با او اینگونه برخورد کرد و آن مسیجها را داد و تلفنی آنطور صحبت میکرد». این نگاه و نظر، برای بیشتر ما شناختهشده است. این نظرها که بعضا از سوی کسانی ابراز میشود که از منتقدان نظام اسلامی نیز هستند تفاوتی با نگاه فلان امام جمعه ندارد که تجاوز به زنان را نتیجهی بدحجابی زنان میداند و یا معتقد است که متلکگویی مردان و آزار زنان در خیابانها به دلیل رفتار نامناسب خود زنان است. ایننظرات شاید زشتیاش از رفتار کسی مانند عمادی و دیگر آزارگران جنسی کمتر نباشد. چرا که امثال عمادی در بستر فکریای رشد میکنند و احساس امنیت میکنند و خطا میکنند که در هر صورت معتقدند #زنان مقصر هستند.
#آزارجنسی تفاوت فرهنگی نیست؛ بیفرهنگی و بیتمدنی است و هر رفتاری که توجیهگر این آزار باشد نیز تاکید و تکیه بر تفاوت فرهنگی نیست بلکه بیشک روگردانی از فرهنگ و تمدن انسانی و دور شدن از مسیر #اخلاق است. رفتار امثال عمادی نشان میدهد که در همهی این سالها در پس ِ پشت گزینشها در نهادهای وابسته به جمهوری اسلامی چه گذشته است و کسانی که داعیه ی تقوا و #عفاف و زن نمونه و #حجاب برتر و … دارند دقیقا مرادشان از این امور چه چیزی است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇
#اخلاق انتشار در وب
مهدی جامی
فرض پایه درس این است که #روزنامهنگار نگار منبع شناخت جهان برای بسیاری از مخاطبان عمومی است. پس باید بتواند روشی را پیشه کند که هر چه بیشتر و با درصد خطای کمتر واقعیت را بشناسد و به آن پایبند باشد. درس با پرسش و جایگاه پرسیدن در کشف حقیقت آغاز می شود و ارزش #گفتگو بمثابه روش رسانه ای (در خدمت آشکارسازی حقیقت)، تردید و وارسی (به منظور رسیدن به امر واقعی) و نتیجه روش اخلاقی یعنی رهایی از تعارض و تناقض را یادآور می شود و توجه می دهد که چگونه از راه صحت، انصاف و موازنه (در گزارش جهان) و پرهیز از تقلب و دستکاری در واقعیت روزنامه نگار می تواند #اعتمادسازی کند و پیمان خود برای گزارش راست و مطابق با واقع را نقض نکند. درس به این نتیجه می رسد که پایبندی به پیمان و اعتماد اصل جاودانی اخلاق است.
https://goo.gl/LJHpVI
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
مهدی جامی
فرض پایه درس این است که #روزنامهنگار نگار منبع شناخت جهان برای بسیاری از مخاطبان عمومی است. پس باید بتواند روشی را پیشه کند که هر چه بیشتر و با درصد خطای کمتر واقعیت را بشناسد و به آن پایبند باشد. درس با پرسش و جایگاه پرسیدن در کشف حقیقت آغاز می شود و ارزش #گفتگو بمثابه روش رسانه ای (در خدمت آشکارسازی حقیقت)، تردید و وارسی (به منظور رسیدن به امر واقعی) و نتیجه روش اخلاقی یعنی رهایی از تعارض و تناقض را یادآور می شود و توجه می دهد که چگونه از راه صحت، انصاف و موازنه (در گزارش جهان) و پرهیز از تقلب و دستکاری در واقعیت روزنامه نگار می تواند #اعتمادسازی کند و پیمان خود برای گزارش راست و مطابق با واقع را نقض نکند. درس به این نتیجه می رسد که پایبندی به پیمان و اعتماد اصل جاودانی اخلاق است.
https://goo.gl/LJHpVI
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Tavaana
جلسه اول: اخلاق انتشار در وب
فرض پایه درس این است که روزنامه نگار منبع شناخت جهان برای بسیاری از مخاطبان عمومی است. پس باید بتواند روشی را پیشه کند که هر چه بیشتر و با درصد خطای کمتر واقعیت را بشناسد و به آن پایبند باشد. درس با پ
خاطره حجت الاسلام #پناهیان از سفر به #کانادا
به کانادا رفته بودم؛ آنجا در برخی از شهرهایش دانشجوهای خوب و بسیار فرهیختهای داشتیم. آن دانشجوها میگفتند: «ما اینجا استاد #اخلاق میخواهیم» گفتم: شما اینجا استاد اخلاق نمیخواهید! بروید دمِ درِ این دانسینگها و محیطهایی که آنها برای #تفریح میروند؛ وقتی که دارند بیرون میآیند، نگاهشان کنید-همان جوانهایی که مثل خودتان هستند را- ببینید که چقدر #افسرده هستند! این آخرش است. از این بالاتر دیگر هیچ لذتی در دنیای غرب وجود ندارد؛ آخرش همین است. ببینید چقدر افسرده هستند!
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
به کانادا رفته بودم؛ آنجا در برخی از شهرهایش دانشجوهای خوب و بسیار فرهیختهای داشتیم. آن دانشجوها میگفتند: «ما اینجا استاد #اخلاق میخواهیم» گفتم: شما اینجا استاد اخلاق نمیخواهید! بروید دمِ درِ این دانسینگها و محیطهایی که آنها برای #تفریح میروند؛ وقتی که دارند بیرون میآیند، نگاهشان کنید-همان جوانهایی که مثل خودتان هستند را- ببینید که چقدر #افسرده هستند! این آخرش است. از این بالاتر دیگر هیچ لذتی در دنیای غرب وجود ندارد؛ آخرش همین است. ببینید چقدر افسرده هستند!
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
سالگرد درگذشت هدی صابر
هدی صابر #پژوهشگر، #روزنامهنگار، فعال ملی مذهبی، #زندانی_سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا»، در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در #زندان_اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۱ خرداد پس از انتقال از #زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.منابع نزدیک به مخالفان حکومت ایران، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اوین، عنوان کردهاند.
درباره ویدیو: سخنرانی زندهیاد #هدی_صابر در نقد جریان موسوم به #اپوزسیون در ایران- حسينيه ارشاد، ١٣٨٧
به نظر من #اخلاق و #سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخیر، خصوصاً در دوران اصلاحات فعالیت سیاسی مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شدهاند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دورهای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصی که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت میطلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.
یادش گرامی!
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
هدی صابر #پژوهشگر، #روزنامهنگار، فعال ملی مذهبی، #زندانی_سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا»، در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در #زندان_اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۱ خرداد پس از انتقال از #زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.منابع نزدیک به مخالفان حکومت ایران، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اوین، عنوان کردهاند.
درباره ویدیو: سخنرانی زندهیاد #هدی_صابر در نقد جریان موسوم به #اپوزسیون در ایران- حسينيه ارشاد، ١٣٨٧
به نظر من #اخلاق و #سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخیر، خصوصاً در دوران اصلاحات فعالیت سیاسی مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شدهاند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دورهای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصی که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت میطلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.
یادش گرامی!
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
فیلم خاک شکوفه آتش ساختهی #شبنم_طلوعی بازیگر و کارگردانی که با وجود جوایزهای متعددش در تئاتر، به دلیل ممنوع الکاری مجبور به ترک ایران شد، این روزها به پایان رسیده و بازتاب مثبتی در مخاطبانش داشته است. این مستند دربارهی زندگی #طاهره_قره_العین است، زنی #ادیب که تأثیر حضورش از قرن ١٩ و در دوران قاجار بر جنبشهای برابری خواه #زنان تا امروز ادامه دارد. نوشتن و گفتن از #قره_العین در ایران پس از انقلاب اسلامی ممنوع است، حتی در تجدید چاپ کتب تاریخی یا ادبی فصلها و صفحات مربوط به او حذف شده است. و البته کم نیستند کتابهایی که با حمایت دولت در سیاه نمایی او به عنوان زنی ملحد و حتی بدکاره با تیراژهایی بالا به چاپ رسیدهاند. قره العین در نهایت به حکم دو مجتهد و امضای ناصرالدین شاه شبانه و مخفیانه خفه میشود.
بهیه ی نخجوانی، نویسندهی کتاب "زنی که زیاد میخواند" the woman who read too much - که سه روایت است از زبان سه زن در مورد قره العین- از جمله صاحب نظرانیست که در فیلم مستند خاک شکوفه آتش حضور دارد و دیدگاههایش در کنار دیگر پژوهشگران خط روایی فیلم را به پیش میبرد.
بهیه نخجوانی پس از تماشای فیلم درباره آن نوشت:
"تا کنون تلاشهای بسیاری برای روایت داستان طاهره قرةالعین صورت گرفته و مطمئناً این تلاشها ادامه خواهند داشت؛ بانویی از سرزمین ایران که در دوران قاجار الگوییِ از #شجاعت در #اخلاق و #اندیشه ، و استقلال اجتماعی و معنوی بنا کرد. کسی که قلبهای بسیاری را به هیجان آورد و عقلهای بی شماری را حیران کرد و از این روبه تعداد هنرمندان، نویسندگان، مورخان، پژوهشگران و زندگینامه نویسان ، روایات متنوعی از تلاش برای طراحی زندگی او وجود خواهد داشت. دربارهی او نمایشنامههای بیشماری اجرا شده، کتابهای بسیاری نوشته شده، و حتی اشعاری به او تقدیم شده است. اما مستندی که اخیراً شبنم طلوعی، بازیگر و #کارگردان شناختهشدهی ایرانی، تهیه کرده برای من در میان تمام آن آثار بیهمتا است.
شبنم در این فیلم شیوه ای نادرانتخاب کرده است. او موفق شده تا بین گزارشی بیطرفانه و ِ"جستجویی" عمیقاً شخصی تعادلی بینقص ایجاد کند. او مجموعه ای از مصاحبه با «صاحب نظران» را که دیدگاههای مختلفی دربارهی طاهره مطرح میکنند ، با جستجویی شخصی در هم تنیده و به این ترتیب عینیت و ذهنیت، همچنان که هیجان و خویشتنداری، به شکلی معجزهآسا با یکدیگر آمیخته می شوند . این مستند ظرافت و قدرت را با هم دارد؛ هم لطافت دارد و هم تحلیلهای متین. صحنه های مصاحبهها ترکیبی رنگارنگ و غنی ساخته از تفسیرهای ممکن از رویدادهای تاریخی مربوط به طاهره؛ و داستان جستجویی که از درون پرسشهای خود شبنم دنبال میشود، وهمذاتپنداری او با طاهره، و تکرار تصاویر شاعرانه، ناگفتنیها را به تصویر میکشند.
این فیلم دربارهی پرسشها است و نه پاسخها؛ همچنین دربارهی پرسشهایی است که خود پاسخاند. این فیلم مرا شگفت زده کرد. به گمان من درمستند "خاک، شکوفه، آتش" تجربه ای معنوی اتفاق میفتد ؛ نهایتها کنار یکدیگر قرار میگیرند، مانند "فرشتگان آتش و برف "؛ نهایت هایی که در وجود خود طاهره بود. و چنین است که این بازتاب بیهمتا از روح طاهره به دست هنرمندی خلق میشود که در شجاعت مانند خود اوست. "
خاک- شکوفه - آتش پس از اکران در پاریس، در چند شهر مختلف امریکا و اروپا نمایش عمومی خواهد داشت.
Dust-Flower-Flame خاک، شکوفه، آتش
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
بهیه ی نخجوانی، نویسندهی کتاب "زنی که زیاد میخواند" the woman who read too much - که سه روایت است از زبان سه زن در مورد قره العین- از جمله صاحب نظرانیست که در فیلم مستند خاک شکوفه آتش حضور دارد و دیدگاههایش در کنار دیگر پژوهشگران خط روایی فیلم را به پیش میبرد.
بهیه نخجوانی پس از تماشای فیلم درباره آن نوشت:
"تا کنون تلاشهای بسیاری برای روایت داستان طاهره قرةالعین صورت گرفته و مطمئناً این تلاشها ادامه خواهند داشت؛ بانویی از سرزمین ایران که در دوران قاجار الگوییِ از #شجاعت در #اخلاق و #اندیشه ، و استقلال اجتماعی و معنوی بنا کرد. کسی که قلبهای بسیاری را به هیجان آورد و عقلهای بی شماری را حیران کرد و از این روبه تعداد هنرمندان، نویسندگان، مورخان، پژوهشگران و زندگینامه نویسان ، روایات متنوعی از تلاش برای طراحی زندگی او وجود خواهد داشت. دربارهی او نمایشنامههای بیشماری اجرا شده، کتابهای بسیاری نوشته شده، و حتی اشعاری به او تقدیم شده است. اما مستندی که اخیراً شبنم طلوعی، بازیگر و #کارگردان شناختهشدهی ایرانی، تهیه کرده برای من در میان تمام آن آثار بیهمتا است.
شبنم در این فیلم شیوه ای نادرانتخاب کرده است. او موفق شده تا بین گزارشی بیطرفانه و ِ"جستجویی" عمیقاً شخصی تعادلی بینقص ایجاد کند. او مجموعه ای از مصاحبه با «صاحب نظران» را که دیدگاههای مختلفی دربارهی طاهره مطرح میکنند ، با جستجویی شخصی در هم تنیده و به این ترتیب عینیت و ذهنیت، همچنان که هیجان و خویشتنداری، به شکلی معجزهآسا با یکدیگر آمیخته می شوند . این مستند ظرافت و قدرت را با هم دارد؛ هم لطافت دارد و هم تحلیلهای متین. صحنه های مصاحبهها ترکیبی رنگارنگ و غنی ساخته از تفسیرهای ممکن از رویدادهای تاریخی مربوط به طاهره؛ و داستان جستجویی که از درون پرسشهای خود شبنم دنبال میشود، وهمذاتپنداری او با طاهره، و تکرار تصاویر شاعرانه، ناگفتنیها را به تصویر میکشند.
این فیلم دربارهی پرسشها است و نه پاسخها؛ همچنین دربارهی پرسشهایی است که خود پاسخاند. این فیلم مرا شگفت زده کرد. به گمان من درمستند "خاک، شکوفه، آتش" تجربه ای معنوی اتفاق میفتد ؛ نهایتها کنار یکدیگر قرار میگیرند، مانند "فرشتگان آتش و برف "؛ نهایت هایی که در وجود خود طاهره بود. و چنین است که این بازتاب بیهمتا از روح طاهره به دست هنرمندی خلق میشود که در شجاعت مانند خود اوست. "
خاک- شکوفه - آتش پس از اکران در پاریس، در چند شهر مختلف امریکا و اروپا نمایش عمومی خواهد داشت.
Dust-Flower-Flame خاک، شکوفه، آتش
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«صلوات برفست» و فراموش کن!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقای سعید مرتضوی دادستان سابق تهران به خاطر کشه شدن زندانیان کهریزک عذرخواهی کرده است. عذرخواهی را برای دادگاه فرستاده است تا روی اوراق دیگر پرونده گذاشته شود. میخواهد زمینهای فراهم کند تا به تنها شاکی سمج پرونده (که پشت گرمیش به برخی از همان مقامات درون نظام بود) بگویند آقای محترم، حالا که آقای مرتضوی هم عذرخواهی کردهاند، شما هم بیا و «صلوات برفست» و قال قضیه را بکن! درست همان طور که وقتی دعوایی درمیگیرد، از مردمی که پیرامون صحنهی دعوا ازدحام کردهاند گرفته تا ماموارن کلانتری و حتی گاهی قاضی از شاکی و متشاکی میخواهند که آنها صلواتی بفرستند و دعوا را تمام کنند. معمولاً معذرت خواهی هم در کار نیست یا پس از یک مراسم روبوسی تصنعی ممکن است پیش بیاید.
اما آیا حالا عذرخواهی در فرهنگ ما - دست کم در فرهنگ سیاسی ما - همان معنایی را دارد که در فرهنگ سیاسی امروز جهان؟ آیا عذرخواهی و ابراز شرمندگی دادستان سابق امالقرای عالم اسلام را میتوان به همان سبک تفسیر و تعبیر کرد که عذرخواهی مقامات سیاسی در کشورهای دیگر معنی میشود؟
در فرهنگ سیاسی امروز جهان، عذرخواهی به منزلهی پذیرش اخلاقیِ قصور یا تقصیر است. این عذرخواهی رافع پیگری قانونی شاکیان نیست. این عذرخواهی مثل آن صلواتی که برای ختم دعوا میفرستند قرار نیست به ختم ماجرا منتهی شود و شاکیان بروند پی کارشان. تعقیب قانونی موضوع، سر جای خود باقی میماند و تکان نمیخورد. آن معذرت خواهی فقط نشان دهندهی منش اخلاقی فردی است که مرتکب تقصیر و یا قصور شده است. این عذرخواهی بیانگر تقاضای فرد خاطی است برای آن که دوباره در جمع پذیرفته شود، اما پس از طی مجازات قانونی.
به علاوه فراموش نکنیم که معذرتخواهی در جامعهی امروز ما آن جایگاه بلندی را ندارد که در بسیاری از جامعهها داراست. معذرتخواهی از نظر اخلاقی پر ارج است چون نشانهی شهامت اخلاقی کسی است که معذرت میخواهد، نشانهی آن است که فرد پوزش خواه به کوتاهی خود معترف است. اما اگر جامعه پوزش خواهی را نه نشانهی شهامت که نشانهی ضعف یا مثلاً تلاش برای فرار از مجازات بداند، آن وقت پوزش خواستن دیگر آن ارزش اخلاقی مورد انتظار را خواهد داشت. به همین دلیل است که پوزش را (که جنبهی اخلاقی دارد) باید از مجازات (که جنبهی حقوقی دارد) متمایز کرد.
این مساله در مورد موضوع کشتار ۶۷ و سایر جنایتها (بویژه آنها که شاکی خصوصی دارند) نیز صادق است. پوزش و عذرخواهی و حلالیتطلبی صرفاً یک «وظیفهی اخلاقی» است، اما ایفای این وظیفهی اخلاقی به منزلهی به دست فراموشی سپردن «مسوولیتهای سیاسی و قانونی» نیست. همان طور که نمیشود گفت «ببخش و فراموش کن»، نمیشود گفت صلوات «برفست» و فراموش کن!
#کهریزک #مرتضوی #جنایت #شکنجه #قانون #اخلاق #فراموشی #بخشش #صلوات #عذرخواهی #فرهنگ_سیاسی #وظیفه #مسوولیت #مسئولیت #حلالیت #شرمندگی #دادستان #نظام #ام_القری #اسلام #زندان #بازداشتگاه
از فیسبوک حسین قاضیان
@Tavaana_TavaanaTech
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقای سعید مرتضوی دادستان سابق تهران به خاطر کشه شدن زندانیان کهریزک عذرخواهی کرده است. عذرخواهی را برای دادگاه فرستاده است تا روی اوراق دیگر پرونده گذاشته شود. میخواهد زمینهای فراهم کند تا به تنها شاکی سمج پرونده (که پشت گرمیش به برخی از همان مقامات درون نظام بود) بگویند آقای محترم، حالا که آقای مرتضوی هم عذرخواهی کردهاند، شما هم بیا و «صلوات برفست» و قال قضیه را بکن! درست همان طور که وقتی دعوایی درمیگیرد، از مردمی که پیرامون صحنهی دعوا ازدحام کردهاند گرفته تا ماموارن کلانتری و حتی گاهی قاضی از شاکی و متشاکی میخواهند که آنها صلواتی بفرستند و دعوا را تمام کنند. معمولاً معذرت خواهی هم در کار نیست یا پس از یک مراسم روبوسی تصنعی ممکن است پیش بیاید.
اما آیا حالا عذرخواهی در فرهنگ ما - دست کم در فرهنگ سیاسی ما - همان معنایی را دارد که در فرهنگ سیاسی امروز جهان؟ آیا عذرخواهی و ابراز شرمندگی دادستان سابق امالقرای عالم اسلام را میتوان به همان سبک تفسیر و تعبیر کرد که عذرخواهی مقامات سیاسی در کشورهای دیگر معنی میشود؟
در فرهنگ سیاسی امروز جهان، عذرخواهی به منزلهی پذیرش اخلاقیِ قصور یا تقصیر است. این عذرخواهی رافع پیگری قانونی شاکیان نیست. این عذرخواهی مثل آن صلواتی که برای ختم دعوا میفرستند قرار نیست به ختم ماجرا منتهی شود و شاکیان بروند پی کارشان. تعقیب قانونی موضوع، سر جای خود باقی میماند و تکان نمیخورد. آن معذرت خواهی فقط نشان دهندهی منش اخلاقی فردی است که مرتکب تقصیر و یا قصور شده است. این عذرخواهی بیانگر تقاضای فرد خاطی است برای آن که دوباره در جمع پذیرفته شود، اما پس از طی مجازات قانونی.
به علاوه فراموش نکنیم که معذرتخواهی در جامعهی امروز ما آن جایگاه بلندی را ندارد که در بسیاری از جامعهها داراست. معذرتخواهی از نظر اخلاقی پر ارج است چون نشانهی شهامت اخلاقی کسی است که معذرت میخواهد، نشانهی آن است که فرد پوزش خواه به کوتاهی خود معترف است. اما اگر جامعه پوزش خواهی را نه نشانهی شهامت که نشانهی ضعف یا مثلاً تلاش برای فرار از مجازات بداند، آن وقت پوزش خواستن دیگر آن ارزش اخلاقی مورد انتظار را خواهد داشت. به همین دلیل است که پوزش را (که جنبهی اخلاقی دارد) باید از مجازات (که جنبهی حقوقی دارد) متمایز کرد.
این مساله در مورد موضوع کشتار ۶۷ و سایر جنایتها (بویژه آنها که شاکی خصوصی دارند) نیز صادق است. پوزش و عذرخواهی و حلالیتطلبی صرفاً یک «وظیفهی اخلاقی» است، اما ایفای این وظیفهی اخلاقی به منزلهی به دست فراموشی سپردن «مسوولیتهای سیاسی و قانونی» نیست. همان طور که نمیشود گفت «ببخش و فراموش کن»، نمیشود گفت صلوات «برفست» و فراموش کن!
#کهریزک #مرتضوی #جنایت #شکنجه #قانون #اخلاق #فراموشی #بخشش #صلوات #عذرخواهی #فرهنگ_سیاسی #وظیفه #مسوولیت #مسئولیت #حلالیت #شرمندگی #دادستان #نظام #ام_القری #اسلام #زندان #بازداشتگاه
از فیسبوک حسین قاضیان
@Tavaana_TavaanaTech
.
از #انقلاب ۵۷ تا به امروز، هر روز برگی به تاریخ کشورمان افزوده شده که عنوانش "اشتباه کردیم" بوده است. شکی نیست که با نگاه به گذشته، بازهم شاهد این عنوان خواهیم بود. اما اگر گامی به پیش نگذاشته و از خود نپرسیم: چرا و چه شد که #اشتباه کردیم؟ تکرار این اقرار بهخودیخود راه گشا نخواهد بود. در رابطه با چنین پرسشی است که میتوان از اندیشههای #هانا_آرنت یاری گرفت، که در پی پاسخ به پرسشی مشابه مطرح شده است.
اگر قرار است که پرانتز سیاه #توتالیتاریسم اسلامی در ایران بسته شود، به همان نسبت که بنیانگذاران جمهوری اسلامی از #هیتلر، #لنین، #استالین و #مائوتسه_تونگ آموختند، #جامعه_مدنی ایران نیز نیازمند آموختن از تجربه و اندیشهٔ فرزانگانی چون آرنت، رمون آرون، کارل پوپر، واسلاو هاول و... است که اندیشه و عملشان در شکست توتالیتاریسم نقش بسیار مهمی داشت. " #مسئولیت_شخصی در دوران #دیکتاتوری"، تأملی است در مورد رابطهٔ نیک و بد و #اخلاق با مستقل اندیشیدن و داوری فردی.
goo.gl/MbzYxb
این کتاب توسط «بنیاد عبدالرحمان برومند» به فارسی ترجمه شده است.
لینک دانلود:
https://goo.gl/oxSc0f
فایل کتاب در کانال تلگرام توانا قابل دستیابی است.
بنیاد برومند در فیسبوک:
https://goo.gl/3gGgyR
Boroumand Foundation
- بنیاد برومند
@Tavaana_TavaanaTech
از #انقلاب ۵۷ تا به امروز، هر روز برگی به تاریخ کشورمان افزوده شده که عنوانش "اشتباه کردیم" بوده است. شکی نیست که با نگاه به گذشته، بازهم شاهد این عنوان خواهیم بود. اما اگر گامی به پیش نگذاشته و از خود نپرسیم: چرا و چه شد که #اشتباه کردیم؟ تکرار این اقرار بهخودیخود راه گشا نخواهد بود. در رابطه با چنین پرسشی است که میتوان از اندیشههای #هانا_آرنت یاری گرفت، که در پی پاسخ به پرسشی مشابه مطرح شده است.
اگر قرار است که پرانتز سیاه #توتالیتاریسم اسلامی در ایران بسته شود، به همان نسبت که بنیانگذاران جمهوری اسلامی از #هیتلر، #لنین، #استالین و #مائوتسه_تونگ آموختند، #جامعه_مدنی ایران نیز نیازمند آموختن از تجربه و اندیشهٔ فرزانگانی چون آرنت، رمون آرون، کارل پوپر، واسلاو هاول و... است که اندیشه و عملشان در شکست توتالیتاریسم نقش بسیار مهمی داشت. " #مسئولیت_شخصی در دوران #دیکتاتوری"، تأملی است در مورد رابطهٔ نیک و بد و #اخلاق با مستقل اندیشیدن و داوری فردی.
goo.gl/MbzYxb
این کتاب توسط «بنیاد عبدالرحمان برومند» به فارسی ترجمه شده است.
لینک دانلود:
https://goo.gl/oxSc0f
فایل کتاب در کانال تلگرام توانا قابل دستیابی است.
بنیاد برومند در فیسبوک:
https://goo.gl/3gGgyR
Boroumand Foundation
- بنیاد برومند
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
از #انقلاب ۵۷ تا به امروز، هر روز برگی به تاریخ کشورمان افزوده شده که عنوانش "اشتباه کردیم" بوده است. شکی نیست که با نگاه به گذشته، بازهم شاهد این عنوان خواهیم بود. اما اگر گامی به پیش نگذاشته و از خود نپرسیم: چرا و چه شد که #اشتباه کردیم؟ تکرار این اقرار…
از #انقلاب ۵۷ تا به امروز، هر روز برگی به تاریخ کشورمان افزوده شده که عنوانش "اشتباه کردیم" بوده است. شکی نیست که با نگاه به گذشته، بازهم شاهد این عنوان خواهیم بود. اما اگر گامی به پیش نگذاشته و از خود نپرسیم: چرا و چه شد که #اشتباه کردیم؟ تکرار این اقرار…
ادب قدرت، ادب اصلاحات
حسن هاشمی، وزیر بهداشت دولت حسن روحانی، در جریان بازدید از شهرستان بدره در استان ایلام، در حالی که از حجم بالای مطالبات مردم عصبانی شده، خطاب به فرماندار میگوید:« اگر گذاشتم یکروز بمونی اینجا… بیشعور»!
از این مشمئزکنندهتر تماس تلفنی وزیر برای عذرخواهی است که اگر فرض را بر صادقانه بودنش هم بگذاریم، وجهی زنندهتر را به نمایش میگذارد. وجهی که در آن فرماندار بدره « عذرخواه» تر از وزیر، به دنبال استمالت از او و احتمالن دفع شر است ودر این راستا تن به تملق میدهد.
چنین کنش و واکنشهایی در جامعهای که عزتنفس آدمیان لگدکوب و تملق و خاکساری، « جواب» میدهد، امری نیست که مختص جناح خاصی باشد چنانکه فحاشی و استفاده از کلمات نژند وکوچهبازاری در میان منتسبین به طیف اصولگرا نیز بارها و بارها تکرار شده و نمونه متملقانه وخاکسارانهاش هم یکی دوتا نیست چنانکه عبدالرضا داوری اخیرن از رفتار ذلیلانه سیدمحمدحسینی وزیر ارشاد دولت احمدینژاد در یکی از جلسات خصوصی او ومشایی ( درشب معرفی به مجلس ) پرده برداشت.
این «سروته یک کرباس» بودن قاطبه جناحهای سیاسی مطرح، در مقوله ادب گفتار و رفتار را آوردم که بگویم تکیه بر بیادبی این سیاستمدار یا آن سیاستمدار، فضیلتی را برای طیف مقابل به همراه نمیآورد گو اینکه سیاستمدار ومسئول هم زادهو رشدیافته جامعه ی متشکل از من و شماست که اولین واکنشهایمان در مقابل امری که موافق طبعمان نباشد، واکنشی غریزی و ادبیات مشحون از توهین است.
با این همه مقصودم از این یادداشت خنثی کردن سخنان یک وزیر دولت روحانی با یادآوری زشتیهای رفتاری وگفتاری رقیب نیست. مقصود من حتا حالت منزجر کننده گفتار فرمانداری که از هراس از دست دادن مسند، عاجزانه وملتمسانه سخن میگوید هم نیست بلکه تمرکز یادداشتم در مورد آن دسته از اصلاحطلبانی است که نه من بلکه بسیاری دیگر از کسانی که در مطبوعات، حلقههای سیاسی، احزاب و نظایر آن شاهد رفتار واقعی آنان بودهاند، از حضور انگلی آنان بر بدنه یکجنبش سیاسی و اجتماعی گلایهمندند. افرادی که برخلاف بسیاری چهرههای شاخص اصلاحطلب، متکبر، فرصتطلب وعمومن بیهنرند و معمولن این فرصت را یافتهاند تا به اسم اصلاحطلبی، عدهای از ارباب قلم وهنر را بهکار گیرند و با حرکات نمایشی، به ضیافت چشمها بروند.
.
اپیدمی این جنس اصلاحطلب تقلبی که در رفتارهای روزمره خود از بدیهیترین اصول اخلاقی نیز فاصله گرفتهاند - و نگاه ابزاریشان به روزنامهنگار تا مردم به اصلاحات تا فرهنگ وهنر، و به سیاست و اجتماع، مایه شرمندگی و تاسف است- در زمانهای بالا میگیرد که اصلاحطلبان واقعی، مجال بروز ندارند و سکه اصلاحطلبی به نام کسانی ضرب میشود که بیش از اندیشه اصلاحطلبی به صنعت اصلاح طلبی میاندیشند.
صنعتی که در آن گفتار، ملغمهای از زبان توام با تبختر و توهین و رفتار توام با تظاهرات مشمئزکننده اخلاقی است.
صنعتی کثیف و قوام یافته با بده بستانهای مافیایی و ریش سفیدانه که در آن، افراد به مثابه دستمال کاغذی، مصرفی کوتاه مدت دارند.
زدودن این طایفهی بیهنر که دامنه اصلاحطلبی شان از طمع تصدی سمتی در خور وانتصاب دو عمله اکره متملق و بیمایه در یکی دوپست، فراتر نمیرود و درکی از اصلاحات گفتمانی ندارند، باید سرلوحه کار آن دسته از جوانان و دلسوزان اصلاحات باشد که اصلاحطلبی را چیزی بیش از مشارکت در قدرت میبینند و نقد وافشای این طیف از به اصطلاح اصلاحطلب را هجمه به اصلاحات تلقی نکنند.
#اصلاحات #اخلاق
شما درباره این نوشته از سهند ایرانمهر چه فکر میکنید؟
فایل این مکالمه وزیر بهداشت و فرماندار آن شهرستان در اکثر کانال های خبرگزاری منتشر شده است.
goo.gl/uKHaBX
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
حسن هاشمی، وزیر بهداشت دولت حسن روحانی، در جریان بازدید از شهرستان بدره در استان ایلام، در حالی که از حجم بالای مطالبات مردم عصبانی شده، خطاب به فرماندار میگوید:« اگر گذاشتم یکروز بمونی اینجا… بیشعور»!
از این مشمئزکنندهتر تماس تلفنی وزیر برای عذرخواهی است که اگر فرض را بر صادقانه بودنش هم بگذاریم، وجهی زنندهتر را به نمایش میگذارد. وجهی که در آن فرماندار بدره « عذرخواه» تر از وزیر، به دنبال استمالت از او و احتمالن دفع شر است ودر این راستا تن به تملق میدهد.
چنین کنش و واکنشهایی در جامعهای که عزتنفس آدمیان لگدکوب و تملق و خاکساری، « جواب» میدهد، امری نیست که مختص جناح خاصی باشد چنانکه فحاشی و استفاده از کلمات نژند وکوچهبازاری در میان منتسبین به طیف اصولگرا نیز بارها و بارها تکرار شده و نمونه متملقانه وخاکسارانهاش هم یکی دوتا نیست چنانکه عبدالرضا داوری اخیرن از رفتار ذلیلانه سیدمحمدحسینی وزیر ارشاد دولت احمدینژاد در یکی از جلسات خصوصی او ومشایی ( درشب معرفی به مجلس ) پرده برداشت.
این «سروته یک کرباس» بودن قاطبه جناحهای سیاسی مطرح، در مقوله ادب گفتار و رفتار را آوردم که بگویم تکیه بر بیادبی این سیاستمدار یا آن سیاستمدار، فضیلتی را برای طیف مقابل به همراه نمیآورد گو اینکه سیاستمدار ومسئول هم زادهو رشدیافته جامعه ی متشکل از من و شماست که اولین واکنشهایمان در مقابل امری که موافق طبعمان نباشد، واکنشی غریزی و ادبیات مشحون از توهین است.
با این همه مقصودم از این یادداشت خنثی کردن سخنان یک وزیر دولت روحانی با یادآوری زشتیهای رفتاری وگفتاری رقیب نیست. مقصود من حتا حالت منزجر کننده گفتار فرمانداری که از هراس از دست دادن مسند، عاجزانه وملتمسانه سخن میگوید هم نیست بلکه تمرکز یادداشتم در مورد آن دسته از اصلاحطلبانی است که نه من بلکه بسیاری دیگر از کسانی که در مطبوعات، حلقههای سیاسی، احزاب و نظایر آن شاهد رفتار واقعی آنان بودهاند، از حضور انگلی آنان بر بدنه یکجنبش سیاسی و اجتماعی گلایهمندند. افرادی که برخلاف بسیاری چهرههای شاخص اصلاحطلب، متکبر، فرصتطلب وعمومن بیهنرند و معمولن این فرصت را یافتهاند تا به اسم اصلاحطلبی، عدهای از ارباب قلم وهنر را بهکار گیرند و با حرکات نمایشی، به ضیافت چشمها بروند.
.
اپیدمی این جنس اصلاحطلب تقلبی که در رفتارهای روزمره خود از بدیهیترین اصول اخلاقی نیز فاصله گرفتهاند - و نگاه ابزاریشان به روزنامهنگار تا مردم به اصلاحات تا فرهنگ وهنر، و به سیاست و اجتماع، مایه شرمندگی و تاسف است- در زمانهای بالا میگیرد که اصلاحطلبان واقعی، مجال بروز ندارند و سکه اصلاحطلبی به نام کسانی ضرب میشود که بیش از اندیشه اصلاحطلبی به صنعت اصلاح طلبی میاندیشند.
صنعتی که در آن گفتار، ملغمهای از زبان توام با تبختر و توهین و رفتار توام با تظاهرات مشمئزکننده اخلاقی است.
صنعتی کثیف و قوام یافته با بده بستانهای مافیایی و ریش سفیدانه که در آن، افراد به مثابه دستمال کاغذی، مصرفی کوتاه مدت دارند.
زدودن این طایفهی بیهنر که دامنه اصلاحطلبی شان از طمع تصدی سمتی در خور وانتصاب دو عمله اکره متملق و بیمایه در یکی دوپست، فراتر نمیرود و درکی از اصلاحات گفتمانی ندارند، باید سرلوحه کار آن دسته از جوانان و دلسوزان اصلاحات باشد که اصلاحطلبی را چیزی بیش از مشارکت در قدرت میبینند و نقد وافشای این طیف از به اصطلاح اصلاحطلب را هجمه به اصلاحات تلقی نکنند.
#اصلاحات #اخلاق
شما درباره این نوشته از سهند ایرانمهر چه فکر میکنید؟
فایل این مکالمه وزیر بهداشت و فرماندار آن شهرستان در اکثر کانال های خبرگزاری منتشر شده است.
goo.gl/uKHaBX
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. ادب قدرت، ادب اصلاحات . حسن هاشمی، وزیر بهداشت دولت حسن روحانی، در جریان بازدید از شهرستان بدره در استان ایلام، در حالی که از حجم بالای مطالبات مردم عصبانی شده، خطاب به فرماندار میگوید:« اگر گذاشتم یکروز بمونی اینجا… بیشعور»! از این مشمئزکنندهتر تماس…
Forwarded from آموزشکده توانا
سالگرد درگذشت هدی صابر
هدی صابر #پژوهشگر، #روزنامهنگار، فعال ملی مذهبی، #زندانی_سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا»، در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در #زندان_اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۱ خرداد پس از انتقال از #زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.منابع نزدیک به مخالفان حکومت ایران، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اوین، عنوان کردهاند.
درباره ویدیو: سخنرانی زندهیاد #هدی_صابر در نقد جریان موسوم به #اپوزسیون در ایران- حسينيه ارشاد، ١٣٨٧
به نظر من #اخلاق و #سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخیر، خصوصاً در دوران اصلاحات فعالیت سیاسی مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شدهاند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دورهای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصی که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت میطلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.
یادش گرامی!
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
هدی صابر #پژوهشگر، #روزنامهنگار، فعال ملی مذهبی، #زندانی_سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا»، در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در #زندان_اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۱ خرداد پس از انتقال از #زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.منابع نزدیک به مخالفان حکومت ایران، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اوین، عنوان کردهاند.
درباره ویدیو: سخنرانی زندهیاد #هدی_صابر در نقد جریان موسوم به #اپوزسیون در ایران- حسينيه ارشاد، ١٣٨٧
به نظر من #اخلاق و #سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخیر، خصوصاً در دوران اصلاحات فعالیت سیاسی مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شدهاند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دورهای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصی که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت میطلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.
یادش گرامی!
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇