آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
عاشقانه‌ای سروده فروغ فرخزاد؛

تقدیم به همراهان همیشگی #توانا

یکی از مولفه‌هایی که شعر فروغ را از عصر و زمانه خویش متفاوت می‌سازد #سرودن از عشق زمینی است. در شعر او زنی زندگی می‌کند که با #عشق #شعر می‌سراید و همچون #شاعران بسیار موفق زمانه خود رنگ و بوی روزگارش را در آن می‌ریزد. فروغ امان نیافت که از زندگی و دردهایش بیش از پنج دفتر بسراید. او همچون «اسیری» بود که «دیوار»ها را در هم شکست و به «عصیان» رسید. بعد‌ها «تولدی دیگر» یافت و نهایتا «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» آخرین پناهش شد. جامعه هنری ایران فروغ فرخزاد را در روزی برفی از دست داد اما هنوز هم پس از گذشت هشت دهه ابیات او ماندگار و دلنشین است.

ترانه بسیار زیبای «عاشقانه» از دفتر «تولدی دیگر» را در زادروز #فروغ به شما همراهان عزیز توانا تقدیم می‌کنیم. فروغ در لابلای بیت‌های این شعر دل‌انگیز از خواهش‌های عاطفی و روحی‌اش می‌سراید. آنچه که برای بسیاری از زنان روزگار وی معمول نبود.

زادروزش فرخنده و مبارک

شعر: فروغ فرخزاد
خواننده: معین
آلبوم: پنجره
آهنگساز: کاظم عالمی

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهء مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

ای دل تنگ من و این بار نور؟
هایهوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم
هرکسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن

آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دور دست آسمان

جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهایم را سیلاب تو

در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه

ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته

آه، ای بیگانه با پیرهنم
آشنای سبزه زاران تنم

آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب

آه، آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر

عشق دیگر نیست این، این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج‌های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیرهنم

آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یک دم بیالاید به غم

آه، می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های های

این دل تنگ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه های چنگ و رود؟

این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟

ای نگاهت لای لائی سِحر بار
گاهوار کودکان بیقرار

ای نفس‌هایت نسیم نیم‌خواب
شسته از من لرزه های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من

ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی.

درباره #فروغ_فرخزاد بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad

@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
دیوانه شو، دیوانه شو

دولتمند بزرگترین فلک سرای تاجیکستان است که علم موسیقی را نیز در مدرسه موسیقی و دانشگاه هنر تاجیکستان آموخته و به همین دلیل با موسیقی جهان آشنایی دارد.
او به واسطه همین آشنایی گاه دست به نوآوری‌هایی در اجراهایش می‌زند و با این کار سعی می‌کند توانایی‌های موسیقی تاجیکستان را نشان دهد. او در سال ۱۹۵۰ در روستای داغستان ناحیه شورآباد تاجیکستان در خانواده‌ای کشاورز و اهل فرهنگ به دنیا آمد.
نخستین استادان او پدرش خان محمد و برادرش نظرعلی بودند. او در مدرسه موسیقی و دانشکده هنر تاجیکستان تحصیل کرده است.
نخستین کنسرت دولتمند خال اف در سال ۱۹۶۳ در سن ۱۳ سالگي از تلویزیون سراسری شوروی سابق پخش شد و از ۲۸ سال پیش از شعرهای مولوی در کارهایش استفاده کرد تا این که ۲ سال پیش ژاک شیراک نشان طلایی کشور فرانسه را به‌دلیل استفاده از شعرهای مولوی به دولتمند اهدا کرد.
دولتمند همان‌گونه که به موسیقی اصیل تاجکستان و #اشعار #مولانا پایبند است، از شعرهای #شاعران معاصر نیز استفاده می‌کند و حتی با ارکسترهای سمفونیک و گروه کر نیز کنسرت می‌گذارد.
دولتمند رهبر گروه فلک تاجیکستان است که از سوی دولت حمایت می‌شود.
موسیقی #تاجیکستان شامل ۶ مقام و فلک سرایی است. فلک #موسیقی مردمی است که سال‌هاست آوازهای آن که قرن‌ها سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و اجرا می‌شود. دولتمند درباره موسیقی فلک در مصاحبه‌ای گفته است: به‌دلیل استفاده از اشعار عرفانی در زمان شوروی سابق از سوی دولت تا حدودی اجرای این نوع موسیقی ممنوع بود.

ویدیو: bit.ly/1SGZXoG
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
لغت سامیزدات نخستین بار توسط نیکلای گلازکوف، شاعر روس به کار برده شد و معنی آن «من خودم منتشر می‌کنم» است. سامیزدات شامل #مقالات سیاسی، اخبار، #رمان، #شعر و نیز کارهای توقیف شده خارجیان بود که در بین مخالفان و #روشنفکران بلوک شرق دست به دست می‌شد. عوامل مختلفی باعث ایجاد انگیزه در آفرینندگان سامیزدات شد. سامیزدات بیشتر سیستمی برای نشر بود تا برای به وجود آوردن اتحادی ایدئولوژیک.
در آغاز بسیاری از #نویسندگان، #شاعران و موسیقی‌دانان به دنبال این بودند که آثار خود را در خارج از چهارچوب محدودیت رسانه‌های دولتی، عرضه کنند. آنها سامیزدات را برای نشر آثاری به کار گرفتند که برای رسانه‌های رسمی و یا صنعت ضبط موسیقی غیر قابل قبول بود.
در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که فضای سیاسی محدودتر شد، بقیه مخالفان از نشریات زیرزمینی برای انتقاد از رژیم در زمینه رعایت نکردن #حقوق_بشر و نیز تخطی از قوانین بین‌المللی استفاده کردند.
هر چند بسیاری از سامیزدات‌ها سیاسی نبودند، ولی بسیاری از آثار ادبی معتبر اتحاد شوروی که انتقادهای تندی به رژیم داشتند، به صورت زیرزمینی چاپ و توزیع شدند. وارلام شالاموف و آلکساندرسولژنیتسین زندانیان سابق #گولاگ استالین، هر دو داستان‌هایی نوشتند که به خاطر #افشاگری درباره اردوگاه‌های #کاراجباری استالین، مورد تحسین قرار گرفته و توجه جهانی را به خود جلب کرد. اردوگاه‌هایی که میلیون‌ها نفر از #شهروندان اتحاد شوروی در آنها به زندان افتاده و نهایتا تعداد زیادی از گرسنگی مردند....

متن کامل این تجربه را در فایل زیر بخوانید
@Tavaana_TavaanaTech
۲۹ بهمن‌ماه سالگرد درگذشت نادر نادرپور است.
نادر نادرپور، #شاعر و #نویسنده و #مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای #کانون_نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد.

از نادرپور یازده دفتر شعر باقی مانده است. آن‌چه نادرپور را بر سر زبان‌ها انداخت شعری بود با نام «قم» که در سال ۱۳۳۱ سروده شد:

«چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زن‌ها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لک‌لکان پیر
یک باغ بی‌صفا
با چند تک‌درخت
از خنده‌ها تهی
وز گفته‌ها خموش
یک حوض نیمه‌پر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
برتوده‌های سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم براه
عمامه‌ها سفید
رخساره‌ها سیاه»

#نادرنادرپور از قبل از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفت‌وگویی که سال‌ها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نام‌آوازه دارد و در یکی از تلویزیون‌های بروم‌مرزی پخش شده می‌گوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا می‌دیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادی‌خواهی‌ای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بوده‌اند. (نقل به مضمون) نادر نادرپور در روز جمعه ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۷۸ در شهر لس‌آنجلس درگذشت. از مجموعه‌ی اشعار نادرپور می‌توان به «چشم‌ها و دست‌ها»، «دختر جام»، «شعر انگور»، «سرمه‌ی خورشید»، «گیاه و سنگ نه،آتش»، «خون و خاکستر» و … اشاره کرد.

پس از انقلاب نادر نادرپور مانند بسیاری از #هنرمندان و #شاعران و #نویسندگان و... از ایران مهاجرت کرد. مهاجرتی که دیگر بازگشتی نداشت.
شعر «کهن‌دیارا» که داریوش اقبالی نیز آن‌را خوانده است نگاه نادرپور به مهاجرت و غربت و دوری از وطن را به خوبی به تصویر کشیده است. ترانه‌ی کهن‌دیارا با صدای #داریوش به هم‌راهان توانا تقدیم می‌شود.

برای آشنایی بیش‌تر با نادر نادرپور:
https://goo.gl/aLzkiu

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
دهم اسفند زادروز #نصرت_رحمانی، #شاعر است. نصرت رحمانی یکی از شاعران نوگرای معاصر است که در شهر #رشت به دنیا آمد. او دبستان و دبیرستان خود را در تهران گذراند و پس از ان وارد مدرسه‌ی پست و تلگراف شد. او در برخی از مجلات نیز مسئول صفحه‌ی #شعر بود.
در دههٔ چهل و پنجاه شمسی، نصرت رحمانی طرفداران زیادی در میان مردم به ویژه جوانان داشت. رحماني از بهترين #شاعران شعر نوي فارسي است.

رحمانی در ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ درگذشت.

من آبروی عشقم-نصرت رحمانی

لیلی
چشمت خراج سلطنت شب را
از شاعران شرق ،
طلب می کند
من آبروی عشقم
هشدار ... تا به خاک نریزی !
پر کن پیاله را
آرامتر بخوان
آواز فاصله های نگاه را
در باغ کوچه های فرصت و میعاد
بگشای بند موی و بیفشان
شب را میان شب
با من بدار حوصله اما نه با عتاب !
رمز شبان درد ،
شعر من است
گفتی :
گل در میان دستت میپژمرد
گفتم که :
- خواب ،
در چشم هایمان به شهادت رسیده است
گفتی که
خوبترینی ؛
آری ... خوب ام ،
شعر ترم
تارج سه ترک عرفانم
درویشم ،
خاکم !!
آینه دار رابطه ام ، بنشین
بنشین ، کنار حادثه بنشین
یا مرا به حافظه بسپار
اما ...
نام مرا ،
بر لب مبند که مسموم می شوی .
من داغ دیده ام !
لیلی
از جای پای تو .
بر آستانۀ درگاه
بوی فرار می آید
آتش مزن به سینۀ بستر
با عطر پیکر برهنه و سبزت
بنشین
بانوی بانوان شب و شعر
خانم

لیلی کلید صبح
در پلک های توست
دست مرا بگیر
از چهار راه خواب گذر کن
بگذار بگذریم زین خیل خفتگان
دست مرا بگیر
تا بسرایم :
در دست های من
بال کبوتریست !

لیلی
من آبروی عاشقان جهانم
هشدار ... تا به خاک نریزی !
من پاسدار حرمت دردم
- چشمت خراج می طلبد ؟
آنک خراج :

لیلی
وقتی که پاک می کنی خط چشمت را
دیوارهای این شب سنگین را
در هم شکسته ، آه ... که بیداد می کنی .
وقتی که پاک می کنی خط چشمت را
در باغ های سبز تنت ، شب را
آزاد می کنی

لیلی
بی مرز باش
دیوار را ، ویران کن
خط را به حال خویش رها کن،
بی خط و خال باش
با من بیا ... همیشه ترین باش !!

بارید شب
بارش سیل اشک ها شکست ،
خط سیاه دایرۀ شب را !
خط پاک شد
گل در میان دستم پرپر زد و فسرد
در هم دوید خط
ویران شد !

لیلی
بی خط و خال باش
با من بیا کن خوبترینم
با من که آبروی عشقم
با من شعرم ... شعرم ... شعرم !
وای...
در من وضو بگیر
سجاده ام ، بایست کنارم
رو کن به من که قبله عشاقم
آنگه نماز را ،
با بوسۀ بلند قامت ببند!

لیلی
با من بودن خوب است ،
من می سرایمت

یک اجرا از شعر تریاک اثر نصرت رحمانی و یک ویدئو از شعرخوانی این شاعر با موسیقی مجید انتظامی تقدیم به همراهان توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
فاطمه شمس، #شاعر در صفحه فیسبوکش نوشته است:

تا حالا نديده بودم كسى در مراسم رونمايى كتابش يك عكس هشت در پونزده از خودش هم بگذارد آن وسط و بعد هم بهش لبخند بزند. #حدادعادل كه اخيراً مجموعه شعرش را با عنوان "هنوز هم..." منتشر كرده ولى اين كار را كرده. او كه هر ساله در مراسم سالانه ديدار #شاعران حكومتى با رهبر در فاصله سه سانتى مترى ولى فقيه مى‌نشيند همچنين گفته است كه: «شعر با سياست همخوانى ندارد.»

@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت سال‌گرد درگذشت قاری عبدالله، شاعر بزرگ افغانستان

وطن ای نکو نامت افغانستان
هوایت خوش و منظرت دلستان
روان‌بخش دل‌هاست بوم و برت
سر الفت ما و خاک درت

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در مورد قاری عبدالله چنین می‌گوید: «اگر بخواهيم از يک نظام تاريخی و طبيعی پيروی كنيم بايد از قاری عبدالله #‌ملك‌الشعراء افغانستان آغاز كنيم كه هم #شاعر برجسته‌ای است و هم اديب و ناقد نكته‌يابی، همچنان‌كه در عالم عرفان و فلسفه اسلامی نيز پايگاهی دارد و از نظر سابقه شعری و نوعی پيشوايی و استادی حق او بر ديگر گويندگان معاصر افغانستان مقدم است اگرچه گويندگانی در امروز هستند كه شعرشان به جهاتی شايد از شعرقاری عبدالله پخته‌تر و شيواتر باشد. اما آشنائی با #شعر او شايد به همين جهاتی كه ياد كرديم، لازمتر از ديگران باشد.»

قاری عبدالله در سال ۱۲۴۷ شمسی در شهر کابل دیده به جهان گشود. پدر قاری، حافظ قطب‌الدین و پدربزرگش حافظ محمد غوث از اهل دانش ِ روزگار خود بودند. قاری عبدالله علوم روز را از پدر و استادان دیگر از جمله حافظ جی صاحب وردک که نحودان بزرگی بود فرا گرفت. قاری حافظ نزد این استاتید قرآن آموخت و حافظ کل قرآن شد. هم‌چنین قاری عبدالله به فراگیری زبان عربی همت گمارد و فقه و منطق و کلام و حکمت قدیم نیز آموخت. قاری عبدالله علاوه بر علوم به فراگیری خط نستعلیق نیز روی آورد و در این زمینه نیز بسیار توانمند شد.

عبدالله‌خان تنها ۲۰ سال سن داشت که به واسطه‌ی علم‌آموزی شهرت بسیار کسب کرد و مشاور و امام شاه‌زاده حبیب‌الله، ولی‌عهد امیر عبدالرحمن‌خان شد. زمانی‌که حبیب‌الله، امیر شد، قاری عبدالله را مربی علمی و ادبی شاه‌زاده امان‌الله کرد. قاری که از نزدیکان و مقربان دربار شاه حبیب‌الله و فرزندش شاه امان‌الله بود #آموزش و تدریس ظاهر شاه که در آن زمان هنوز نوجوان بود و شاه‌زاده برعهده گرفت. در اولین سال تاسیس «مکتب حبیبه» که می‌توان گفت نخستین مدرسه به شیوه‌ی جدید در شهر کابل بود، قاری عبدالله را به عنوان #معلم برگزیدند و پس از آن قاری به مدت چهل سال به کار تعلیم و تربیت زمان سپری کرد و در همین دوره به کار تالیف در «دارالتالیف وزارت معارف افغانستان» مشغول شد و کتاب‌های درسی نیز برای دانش‌آموزان فراهم ساخت.

قاری عبدالله به مقام ملک‌الشعرایی رسید؛ او در سال ۱۳۱۲ شمسی به این لقب مفتخر شد. او سفرهای بسیار به هند وحجاز کرد و سفرنامه‌ی به نام «حجی» نوشته که موجود است. اهل ادب و فضلای افغانستان قاری عبدالله را یکی از بزرگ‌ترین شاعرانی می‌دانند که در دو قرن اخیر در افغانستان ظهور کرده است و حتا او را سرآمد همه‌ی شاعران می‌شناسند. آن‌چه به راستی نمی‌توان کتمان کرد این است که قاری عبدالله در شیوه‌ی هندی برجسته‌ترین غزل‌سرای افغانستان است. شاید به همین دلیل علاقه‌ی قاری به بیدل باشد که بیدل‌گرایی در بین #شاعران افغانستان رواج داشته است و دیوان #بیدل به عنوان یک کتاب قدسی در خانه‌ها حضور دارد. قاری عبدالله رساله‌ای در علم #عروض دارد که هنوز در مراکز آموزش عالی #افغانستان آموزش داده می‌شود. قاری عبدالله را از بنیان‌گذاران «انجمن ادبی کابل» می‌دانند.

#قاری_عبدالله در نهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۲۲ شمسی درگذشت.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/6WAcJU

@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت سال‌گرد درگذشت خلیل‌الله خلیلی، شاعر ملی افغانستان

الهی! اشک چشمی، سوز آهی
فروزان خاطــری، روشن نگاهی
زهرسو بسته شد درهای امید
کلیدی، رخنه‌ئی، راهی پناهی

خلیل‌الله خلیلی معروف به استاد خلیلی در ۱۲۸۶ در باغ جهان‌آرای شهر کابل ِ افغانستان دیده به جهان گشود. پدرش محمدحسین‌خان مستوفی‌الممالک از بزرگان منطقه‌ی کوهستان در شمال کابل و وزیر مالیه‌ی دوره‌ی امیرحبیب‌الله خان، ملقب به سراج‌المله و الدین، امیر افغانستان بود. که البته بعدها به فرمان امان‌الله خان به دار کشیده و کشته شد. خلیل‌الله خردسال بود که پدر و مادرش را از دست داد و مجبور شد درس را نیمه‌تمام رها کند. او در هفت سالگی، مادر و در یازده سالگی پدرش را از دست داد. خلیل‌الله سال‌ها در کابل، کوهستان و بلخ زندگی کرد و در مناصب مهم بسیاری در سازمان‌های دولتی داخل و خارج افغانستان کار کرد.

با این‌که خلیل‌الله زندگی پر مشقت و دشوار داشت، تنها شانزده ساله بود که در مکتب میربچه کوت به شغل معلمی پرداخت و به دلیل توانایی بسیار در وزارت مالیه منشی مخصوص شد و بعدها مستوفی ولایت مزار شریف شد.

علاوه بر این خلیلی بعدها به مناصب متعدد دیگری نیز از جمله رئیس مستقل مطبوعات افغانستان و مشاور مطبوعاتی محمدظاهر شاه و همین‌طور نماینده در پارلمان و همین‌طور برای مدتی سفیر افغانستان در عراق و عربستان شد. پس از سرنگونی حکومت محمدداود خان مدتی به آمریکا مهاجرت کرد و پس از آن و در سال‌های پایانی عمر به کشور پاکستان آمد. خلیل‌الله خلیلی یکی از بزرگ‌ترین شاعران کلاسیک‌سرای افغانستان است که در زمینه‌ی پژوهش‌های ادبی و تاریخی نیز آثار بسیاری دارد. از آثار پژوهشی او می‌توان به «آثار هرات»، «سلطنت غزنویان»، «فیض قدس»، «احوال و آثار حکیم سنایی»، «از بلخ تا قونیه»، «یمگان»، «نی‌نامه» و «عیاری از خراسان» اشاره کرد. در بین آثار پژوهشی خلیل‌الله خلیلی، «هرات» از شهرت ویژه‌ای برخوردار است که در سه جلد منتشر شده است و در آن شرح حال #شاعران و دانشمندان و هنرمندان هرات آمده است.

خلیلی در میان اهل فرهنگ و حلقه‌های ادبی در ایران اعتبار فراوانی دارد. رضازاده‌ شفق، بدیع‌الزمان فروزان‌فر، لطفعلی صورت‌گر بر دیوان اشعار خلیلی مطالب درخور و مناسبی نوشته‌اند. خلیلی را شاعر ملی #افغانستان لقب داده‌اند؛ عنوانی که به راستی برازنده‌ی این شاعر بزرگ است. محمد کاظم کاظمی، شاعر و #نویسنده در مورد لقب #شاعر_ملی ِ خلیلی چنین می‌گوید: «البته عبارت "شاعر ملی‌"، به معنای قوی‌ترين شاعر از همه جهات و با همه معيارها نيست‌، همچنان که سرود ملی کشورها نيز الزاماً قوی‌ترين سرود کشور نيست‌. آنچه در اينجا مهم است‌، جامعيت محتوايی و تناسب اين شعر، با مسايل ملی کشور است‌. با اين وصف‌، به نظر می‌رسد که تجليل ساليانه اين #شاعر برجسته زبان #فارسی از سوی اهل قلم اين کشور ضروری است و نيز رسميت‌بخشيدن به روز درگذشت او با عنوانی خاص در سالنامه رسمی افغانستان کاری پسنديده و نيکو خواهد بود.»

#خلیل‌الله_خلیلی در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۶ شمسی در شهر اسلام‌آباد کشور پاکستان درگذشت. جسد وی پس از ۲۵ سال به کابل منتقل شد و با احترام و در یک مراسم رسمی در محوطه‌ی دانش‌گاه کابل و در کنار آرام‌گاه سید جمال‌الدین افغان به خاک سپرده شد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/cT17e3

@Tavaana_TavaanaTech
سال‌گرد درگذشت #غزاله‌علیزاده، #داستان‌نویس
غزاله علیزاده در «خانه‌ی ادریسی‌ها»
در یک روز جمعه ۲۱ ادردیبهشت ۱۳۷۵، تعدادی از ساکنان محله‌ای در جنگل اطراف شهر رامسر در شمال ایران و در روستای «جواهرده» جسدی را یافتند که از درختی حلق‌آویز شده بود. او کسی نبود جز «غزاله علیزاده» نویسنده‌ی ایرانی و صاحب رمان مشهور دو جلدی «خانه ادریسی‌ها».
غزاله علیزاده ۲۷ بهمن‌ماه ۱۳۲۷ در مشهد زاده شد. مادر غزاله، منیرالسادات سیدی زنی #شاعر و #نویسنده بود. او لیسانس علوم سیاسی خود را از دانش‌گاه تهران گرفت و پس از آن به فرانسه سفر کرد و در دانش‌گاه سوربن ِ شهر پاریس در رشته‌های #فلسفه و #سینما درس خواند.البته او در ابتدا برای تحصیل در رشته‌ی حقوق که رشته‌ی مورد علاقه‌ی مادر بود راهی فرانسه شده بود اما با تلاش فراون رشته‌اش را به فلسفه تغییر داد. او قصد داشت پایان‌نامه‌اش را در مورد مولانا، شاعر و عارف سرشناس ایرانی بنویسد، اما مرگ ناگهانی پدر مانع این کار شد. فعالیت ادبی غزاله علیزاده در دهه‌ی ۱۳۴۰ و در شهر زادگاهش با چاپ داستان شروع شد. اولین مجموعه داستانی علیزاده «سفر ناگذشتنی» نام داشت که در سال ۱۳۵۶انتشار یافت. غزاله علیزاده دو بار ازدواج کرد؛ بار اول با «بیژن الهی» که از این ازدواح دختری به نام «سلما» مانده است. غزاله از دو دختر بی‌سرپرست نیز نگهداری می‌کرد. علیزاده پس از جدایی از الهی در سال ۱۳۵۴ با محمدرضا نظام‌شهیدی ازدواج کرد. سلما الهی دختر غزاله و بیژن، از شاگردان موسیقی ِ خواننده‌ی ایرانی، پری زنگنه بود.
غزاله علیزاده در مورد خود و زندگی‌اش در گفت‌وگویی با مجله‌ی ادبی «گردون»، شماره ۵۱، مهرماه ۱۳۷۴ این‌چنین می‌گوید:
«دوازده، سيزده ساله بودم، دنيا را نمی‌شناختم. کی دنيا را می‌شناسد؟ اين توده‌‌ی بی‌شکل مدام در حال تغيير را که دور خودش می‌پيچد و از يک تاريکی می‌رود به طرف تاريکی ديگر. در اين فاصله، ما بيش و کم رؤيا می‌بافيم، فکر می‌کنيم می‌شود سرشت انسان را عوض کرد، آن مايه‌ی حيرت‌انگيز از حيوانيت در خود و ديگران را. ما نسلی بوديم آرمان‌خواه. به رستگاری اعتقاد داشتيم. هيچ تأسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤيا، حيرت می‌کنم. تا اين درجه وابستگی به ماديت، اگر هم نشانه‌‌ی عقل معيشت باشد، باز حاکي از زوال است. ما واژه‌های مقدس داشتيم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زيبايی و تجلی. تکان هر برگ بر شاخه، معنای نهفته‌ای داشت… اغلب دراز می‌کشيدم روی چمن مرطوب و خيره می‌شدم به آسمان. پاره‌های ابر گذر می‌کردند، اشتياق و حيرت نوجوانی بی‌قرار می‌دميدم به آسمان. در گلخانه می‌نشستم، بی‌وقفه کتاب می‌خواندم، #نويسندگان و #شاعران بزرگ را تا حد تقديس می‌ستودم. از جهان #روزمرگی، تقديس گريخته‌ است و اين بحران جنبه‌ی بومی ندارد. پشت مرزها هم تقديس و آرمان‌گرایی به انسان پشت کرده و شهرت فصلی، #جنسيت و پول گريزنده، اقيانوس‌های عظيم را در حد حوضچه‌هایی تنگ فروکاسته است.»
آن‌چه نام غزاله علیزاده را به عنوان نویسنده‌ای صاحب‌سبْک و معتبر در #قصه‌نویسی ایران به ثبت رساند انتشار رمان دو جلدی ِ «خانه ادریسی‌ها» در سال ۱۳۷۰ بود. البته آثار دیگر علیزاده هم‌چون «چهار راه»، «دو منظره»، «تالارها» و «شب‌های تهران» همه نشانه‌ای از تسلط نویسنده‌ای در حیطه‌ی کار خود است. #علیزاده در همه‌ی آثارش #آرمان‌گرایی ایده‌آلیست با دغدغه‌های #فمینیستی است.
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/TxY8D2

شعر ترا من چشم در راهم اثر نیما یوشیج را با صدای غزاله علیزاده بشنویم

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز نادر نادرپور

نادر نادرپور، #شاعر و #نویسنده و #مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای #کانون_نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد.
از نادرپور یازده دفتر شعر باقی مانده است. آن‌چه نادرپور را بر سر زبان‌ها انداخت شعری بود با نام «قم» که در سال ۱۳۳۱ سروده شد:
«چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زن‌ها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لک‌لکان پیر
یک باغ بی‌صفا
با چند تک‌درخت
از خنده‌ها تهی
وز گفته‌ها خموش
یک حوض نیمه‌پر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
برتوده‌های سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم براه
عمامه‌ها سفید
رخساره‌ها سیاه»
نادر نادرپور از قبل از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفت‌وگویی که سال‌ها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نام‌آوازه دارد و در یکی از تلویزیون‌های بروم‌مرزی پخش شده می‌گوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا می‌دیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادی‌خواهی‌ای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بوده‌اند. (نقل به مضمون) نادر نادرپور در روز جمعه ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۷۸ در شهر لس‌آنجلس درگذشت. از مجموعه‌ی اشعار نادرپور می‌توان به «چشم‌ها و دست‌ها»، «دختر جام»، «شعر انگور»، «سرمه‌ی خورشید»، «گیاه و سنگ نه،آتش»، «خون و خاکستر» و … اشاره کرد.
پس از انقلاب نادر نادرپور مانند بسیاری از #هنرمندان و #شاعران و #نویسندگان و... از ایران مهاجرت کرد. مهاجرتی که دیگر بازگشتی نداشت.
شعر «کهن‌دیارا» که #داریوش اقبالی نیز آن‌را خوانده است نگاه #نادرپور به #مهاجرت و غربت و دوری از وطن را به خوبی به تصویر کشیده است.

ویدیو: گفتگوی #نادر_نادرپور با #سیمین_بهبهانی که توسط تلوزیون «ایرانیان» ضبط شد: http://bit.ly/1r7RuAg

برای آشنایی بیش‌تر با نادر نادرپور:
https://goo.gl/aLzkiu
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇