آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنجان، زن شجاعی که سر راه خودروی ضدشورش دست درجیب مقابل ماموران ایستاده.
'#زنجان #آبان۹۸'
.
در اعتراضات آبان۹۸ زنان حضوری گسترده و موثرر داشتند و با مقاومتی ستودنی راهگشا بودند.
.
#IranPortests
#اعتراضات_سراسری

@Tavaana_TavaanaTech
امیرحسین عباسی
پدر یک کودک خردسال
۲۶ آبان‌ماه ۹۸ در زنجان بر اثر اصابت گلوله نیروهای امنیتی کشته شد.

همراهان گرامی!

آموزشکده توانا گزارش‌های رسیده درباره جان‌باختگان و بازداشت‌شدگان تظاهرات سراسری آبان ۹۸ را منتشر می‌کند. اگر شما نیز اطلاعاتی در این باره دارید برای ما بفرستید!
اطلاع‌رسانی عرصه را بر دیکتاتور تنگ می‌کند. نگذاریم شهروندانی که جان عزیزشان را از دست دادند یا بازداشت شده‌اند، از یاد بروند!

#اعتراضات_سراسری #IranProtests
#آبان۹۸ #آبان_خونین #وعده_ما_پنجم_دی
#امیرحسین_عباسی
#زنجان

@Tavaana_TavaanaTech
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزل‌سرای معاصر

is.gd/OLsnUz

حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیش‌تر به عنوان شاعری غزل‌سرا می‌شناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و هم‌چنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر می‌سرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجره‌ی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان به‌ترین شاعر جوان دوره‌ی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامه‌های مختلفی را عهده‌دار شد که از آن میان می‌توان به برنامه‌هایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحه‌ی شعر مجله‌ی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشنایی‌اش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگی‌های فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستی‌اش با منزوی را این‌گونه به خاطر می‌آورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير می‌شدم به طرف ميدان راه‌آهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديده‌ام كه با دوچرخه قراضه‌ات در جواديه می‌پلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديه‌ام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزل‌های منزوی می‌گوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه می‌توانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پياد‌ه‌روی‌های شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه می‌كرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمی‌توانی شعر نو بگويی، به آن فحش می‌دهی». من گفتم: «می‌توانم، اما نمی‌گويم» گفت: «نمی‌توانی وگرنه می‌گفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم می‌دهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزل‌هایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی می‌توان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسی‌گ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشی‌ها و فراموشی‌ها و حیدر بابا - ترجمه‌ی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سروده‌ی شهریار اشاره کرد.

یکی از غزل‌های این شاعر نامدار را با هم می‌خوانیم:

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk

#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech

توانا - روزنامه «مردم نو» در زنجان در اردیبهشت ۱۳۹۵ پرده از یک پرونده آزار جنسی در یکی از روستاهای این استان برداشت. ندا دختر ۹ ساله‌ای بود که در مدرسه ای در روستای «قره محمد» از توابع خدابنده زنجان از طرف معلم خود مورد آزار جنسی قرار می گرفت. او مدت ها این اتفاق را از خانواده اش مخفی نگاه می داشت. مادر ندا می گوید:«ندا مدت‌ها بود که تمایلی به رفتن به مدرسه نداشت، هر روز صبح به بهانه‌ای از رفتن به مدرسه طفره می‌رفت و من او را با کتک روانه مدرسه می‌کردم» ‌

بالاخره دختر ۹ ساله آزار معلم متجاوز را فاش می کند و خانواده ندا ماجرا را به رئیس پاسگاه منطقه اطلاع می‌دهند. با اطلاع قاضی، ندا به پزشکی قانونی فرستاده می شود و پس از استعلام از پزشکی قانونی دستور بازداشت معلم متجاوز صادر می شود. اما دادگاه در نهایت برای این معلم – که به گفته وبسایت ها از خانواده سپاهی و پرنفوذ برخوردار بود – قرار منع تعقیب صادر می کند چون به گفته دادگاه عمل «دخول» در این رابطه صورت نگرفت. ‌

این عضو خانواده ندا درباره بی توجهی دادگاه به سخنان خانواده ندا و اعمال نفوذ خانواده معلم آزارگر می گوید: «دادگاه به حرف‌های ما توجه نکرد. اینجا منطقه محروم است. وضع مالی ما خوب نیست ولی معلم پولدار است. یکی از برادرانش رئیس بانک انصار خدابنده است و یکی دیگر سپاهی است. اینها حتی یک نفر را واسطه فرستادند که به ما گفت تا ۶۰ میلیون تومان پول می‌دهیم، ماشین می‌دهیم و تا آخر عمر از شما حمایت می‌کنیم، فقط رضایت بدهید». ‌

اما این تنها مورد کودک آزاری جنسی در مدارس ایران در سال های اخیر نبود
.
پیش از آن در اردیبهشت ۱۳۹۳ ناظم یک مدرسه ابتدایی در غرب تهران نیز به اتهام آزار جنسی ۶ کودک ۸ تا ۱۱ ساله بازداشت شده بود. با این حال برخی گزارش‌ها نیز از تعداد بیشتری از کودکانی می‌گفت که مورد آزار جنسی این ناظم قرار گرفته بودند. جالب آن‌که وقتی شاکیان پرونده دنبال محاکمه این ناظم متجاوز بودند، یکی از آن‌ها در طی مصاحبه‌ای گفت که از حراست کل آموزش و پرورش به او گفته‌اند پیگیر این قضیه نباشد زیرا «چنین اتفاق‌هایی در آموزش و پرورش می‌افتد».
.
بیشتر بخوانید
https://bit.ly/2UrZ35C

ٓموزش #اصول_دموکراتیک #کودکان #تجاوزجنسی #زنجان #تهران

@Tavaana_TavaanaTech
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
زادروز حسین منزوی، غزل‌سرای معاصر


حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیش‌تر به عنوان شاعری غزل‌سرا می‌شناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و هم‌چنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر می‌سرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجره‌ی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان به‌ترین شاعر جوان دوره‌ی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامه‌های مختلفی را عهده‌دار شد که از آن میان می‌توان به برنامه‌هایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحه‌ی شعر مجله‌ی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشنایی‌اش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگی‌های فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستی‌اش با منزوی را این‌گونه به خاطر می‌آورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير می‌شدم به طرف ميدان راه‌آهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديده‌ام كه با دوچرخه قراضه‌ات در جواديه می‌پلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديه‌ام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزل‌های منزوی می‌گوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه می‌توانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پياد‌ه‌روی‌های شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه می‌كرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمی‌توانی شعر نو بگويی، به آن فحش می‌دهی». من گفتم: «می‌توانم، اما نمی‌گويم» گفت: «نمی‌توانی وگرنه می‌گفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم می‌دهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزل‌هایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی می‌توان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسی‌گ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشی‌ها و فراموشی‌ها و حیدر بابا - ترجمه‌ی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سروده‌ی شهریار اشاره کرد.

یکی از غزل‌های این شاعر نامدار را با هم می‌خوانیم:

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk

#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رحمت توری

«مستندی کوتاه و تأثیرگذار در مورد رحمت، صیادی اهل زنجان و دوست‌دار محیط زیست»

- متن و ویدئو برگرفته از صفحه توییتر کاوه مدنی‌

#محیط_زیست #زنجان #کاوه_مدنی #جمهوری_اسلامی

@Tavaana_TavaanaTech
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزل‌سرای معاصر

is.gd/OLsnUz

حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیش‌تر به عنوان شاعری غزل‌سرا می‌شناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و هم‌چنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر می‌سرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجره‌ی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان به‌ترین شاعر جوان دوره‌ی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامه‌های مختلفی را عهده‌دار شد که از آن میان می‌توان به برنامه‌هایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحه‌ی شعر مجله‌ی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشنایی‌اش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگی‌های فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستی‌اش با منزوی را این‌گونه به خاطر می‌آورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير می‌شدم به طرف ميدان راه‌آهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديده‌ام كه با دوچرخه قراضه‌ات در جواديه می‌پلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديه‌ام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزل‌های منزوی می‌گوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه می‌توانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پياد‌ه‌روی‌های شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه می‌كرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمی‌توانی شعر نو بگويی، به آن فحش می‌دهی». من گفتم: «می‌توانم، اما نمی‌گويم» گفت: «نمی‌توانی وگرنه می‌گفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم می‌دهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزل‌هایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی می‌توان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسی‌گ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشی‌ها و فراموشی‌ها و حیدر بابا - ترجمه‌ی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سروده‌ی شهریار اشاره کرد.

یکی از غزل‌های این شاعر نامدار را با هم می‌خوانیم:

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk

#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حقوق بازنشسته زیر عباست امروز

اعتراضات بازنشستگان همچنان ادامه دارد، امروز هم در چند شعر تجمعاتی برپا شده است.

عار بازنشستگان گویاست که از چه چیزی ناراضی هستند و عامل مشکلات را چه چیزی می‌دانند.

#زنجان #بازنشستگان #اعتراضات_سراسری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی دلیران آذربایجانی و فرزندان ستارخان با شهامت به میدان بیایند، کار استبداد دینی تمام است.

#اردبیل #تبریز #ارومیه #زنجان #مهسا_امینی #اسرا_پناهی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز ستار خان از سرداران جنبش مشروطه ایران، ملقب به سردار ملی است.

یکی از مخاطبان ما، خانم ژاله، این ویدیو را برای ما فرستاده و ترجمه شعری که خودش دکلمه کرده را هم به فارسی چنین نوشته است:
«ای ستمگر خیال نکن که از ستارخان اثری نیست
تبریزم شمشیر غیرتی که ظالم را از ریشه می‌کند
اگر مرا مانند بابک قطعه قطعه کنند
هیچ باور مکن دل خوش مکن
که عشق شیرین وطن را از فرهادِ قلبم پاک کنم
من زنانه زیستنِ آزادانه را آموخته‌ام
در مکتب عشق وطن جان سپردن را آموخته‌ام
تبریزم علف می‌خورم برگ می‌خورم اما خاک را نمی‌دهم
تبریزم در لشگر ستارخان دختری هستم که
زخم هایش را التیام نمی‌خواهد
آتروپاتگان بپاخیز که ستارخان منتظراست
تبریزم لالای لای شیرین سرزمین مادری در سینه‌ام می‌سوزد
ای ارس موجی بزن تا خانه‌ی ظالم را فرو بریزد
ای سهندِ من، پشتیبان ساوالانِ جوانمرد باش
ای ستمگر سال‌ها تلاش کردی که کتاب وطن را اوراق کنی
امروز ببین که اتحاد تبدیل شده به شیرازه‌ای برای جلد این کتاب
اکنون صدای ستارخان در تمام خطه‌ی ایران پیچیده
صدای بابک در قلعه‌اش خاموش نشده و بلند است...»

#ستارخان #سردار_ملی #تبریز #ارومیه #اردبیل #زنجان #آذربایجان #همبستگی #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech