آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۵ (کتاب شنیداری)


تلفن، تلفن! تنها کاری که می‌خواست بکند تلفن زدن بود. آپارتمان را گز می‌کرد، از کاناپه‌ی اتاق نشیمن جلو تلویزیون، که اخبار را پخش می‌کرد، به بالکن برای هواخوری، سپس به سوی تلفنِ رویِ میزِ کنار تختش، از آنجا به سوی گاز در آشپزخانه برای چای دم کردن، می‌رفت و بازمی‌آمد. روال همیشگی صبح‌هایش به هم خورده بود. به فکرش هم نمی‌رسید که چیزی بخورد یا به تختخواب برود. تنها تلفن زدن! زنگ زد به منشی‌اش در صلیب سرخ برلین که در آنجا، همچون مددکار اجتماعی، کارهای مربوط به پناهندگان را سرپرستی می‌کرد. "امروز نمی‌توانم به سر کار بیایم." این را گفت و هنگامی که منشی‌اش پرسید چرا؟ بغض‌اش ترکید.
"دزد بهتان زده؟ مادرتان مرده؟ دخترتان گم شده؟" رگبار پرسش‌های منشی بر سرش باریدن گرفت.
تنها توانست به او بگوید: "اخبار را گوش کن!"


https://tavaana.org/assassins_turquoise5/

در یوتیوب:
https://youtu.be/7Tx51Tz43ME

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-05

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690205

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۶ (کتاب شنیداری)

صدها تن به گورستان آمده بودند و بیشترشان تبعیدی‌هایی که یا نوری را از نزدیک می‌شناختند و یا از راه مصاحبه‌های رادیو-تلویزیونی و مقاله‌هایش با او آشنایی داشتند. کم نبودند کسانی هم که هیچ‌چیز از او نمی‌دانستند. پس از بزرگ‌ترین کوچِ ناگزیر در تاریخ ایران، نزدیک یک میلیون ایرانی، تا سال۱۹۹۲، ‌بیرون از ایران می‌زیستند که بیشینه‌شان پناهندگان سیاسی بودند. از میان آنها، نزدیک شش هزار تن در برلین زندگی می‌کردند. همان‌ها آن روز صبح به گورستان آمده بودند، چرا که دردی مشترک خاستگاه‌ همگی‌شان بود و هریک گذرگاه دردناک همانندی را می‌پیمود. سرنوشتِ نوری آیینه‌ی تمام‌نمای سرنوشت ایشان بود. پس از کودتای ۱۹۵۳ و سرنگونی نخست‌وزیرِ پُرهوادار، مصدق، دانشجویان بسیاری به غرب رفتند و در آنجا کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را بنیاد گذاشتند. با دفترهایی در سراسر اروپا و آمریکا، کنفدراسیون الگویی بود برای رویای دموکراسی که کودتا از میان برده بود. جوانان پیشرو، سکولار و مذهبی، گرد هم آمده بودند تا جمهوری مینیاتوری خودساخته‌ای را بگردانند که در آن هر فصل، فصلِ انتخابات بود. هموندان کنفدراسیون نمایندگان دانشگاه را برمی‌گزیدند و نمایندگان دانشگاه نمایندگان شهر را و نمایندگان شهر نمایندگان کشور را و نمایندگان کشور هیئت جهانی دبیران را برمی‌گزیدند. درآمدشان را از راه پرداخت حق عضویت به دست می‌آوردند و گزارش بودجه سالانه‌ی خود را چاپ می‌کردند. و همه اینها بر پایه‌ی اساسنامه‌های برابری‌خواهانه‌ای بود که خودشان نگاشته بودند. تا پیش از پایان عمر خود در آخرین سال‌های دهه ۱۹۷۰، کنفدراسیون نسلی را پرورده بود که از  دل آن نخبگان سیاسی نوپایی سر برآوردند.

https://tavaana.org/assassins_turquoise6/

در یوتیوب:
https://youtu.be/FKcgFD9fPbU

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-06

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690596

نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۶ (کتاب شنیداری)

صدها تن به گورستان آمده بودند و بیشترشان تبعیدی‌هایی که یا نوری را از نزدیک می‌شناختند و یا از راه مصاحبه‌های رادیو-تلویزیونی و مقاله‌هایش با او آشنایی داشتند. کم نبودند کسانی هم که هیچ‌چیز از او نمی‌دانستند. پس از بزرگ‌ترین کوچِ ناگزیر در تاریخ ایران، نزدیک یک میلیون ایرانی، تا سال۱۹۹۲، ‌بیرون از ایران می‌زیستند که بیشینه‌شان پناهندگان سیاسی بودند. از میان آنها، نزدیک شش هزار تن در برلین زندگی می‌کردند. همان‌ها آن روز صبح به گورستان آمده بودند، چرا که دردی مشترک خاستگاه‌ همگی‌شان بود و هریک گذرگاه دردناک همانندی را می‌پیمود. سرنوشتِ نوری آیینه‌ی تمام‌نمای سرنوشت ایشان بود. پس از کودتای ۱۹۵۳ و سرنگونی نخست‌وزیرِ پُرهوادار، مصدق، دانشجویان بسیاری به غرب رفتند و در آنجا کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را بنیاد گذاشتند. با دفترهایی در سراسر اروپا و آمریکا، کنفدراسیون الگویی بود برای رویای دموکراسی که کودتا از میان برده بود. جوانان پیشرو، سکولار و مذهبی، گرد هم آمده بودند تا جمهوری مینیاتوری خودساخته‌ای را بگردانند که در آن هر فصل، فصلِ انتخابات بود. هموندان کنفدراسیون نمایندگان دانشگاه را برمی‌گزیدند و نمایندگان دانشگاه نمایندگان شهر را و نمایندگان شهر نمایندگان کشور را و نمایندگان کشور هیئت جهانی دبیران را برمی‌گزیدند. درآمدشان را از راه پرداخت حق عضویت به دست می‌آوردند و گزارش بودجه سالانه‌ی خود را چاپ می‌کردند. و همه اینها بر پایه‌ی اساسنامه‌های برابری‌خواهانه‌ای بود که خودشان نگاشته بودند. تا پیش از پایان عمر خود در آخرین سال‌های دهه ۱۹۷۰، کنفدراسیون نسلی را پرورده بود که از  دل آن نخبگان سیاسی نوپایی سر برآوردند.

https://tavaana.org/assassins_turquoise6/

در یوتیوب:
https://youtu.be/FKcgFD9fPbU

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-06

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690596

نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۷ و ۸ (کتاب شنیداری)

در آخرین دور، هفت مرد آستین‌هایشان را تا آرنج بالا کشیدند، و دستمال‌ها را باز کردند و کلاه‌هایشان را از سر برداشتند تا چهره‌هایشان به تمامی نمایان گردد. پرویز باز همان شماره را برگزید.
مامور پرسید که شماره هفت در آن شب چه نقشی داشته است؟ پرویز بدون لحظه‌ای درنگ گفت: "مردی است که پشت سر من ایستاده بود، تیرانداز اصلی."
هرچند تردیدهایی داشت اما همه کوشش خود را به کار برد تا مطمئن بنماید. شک از دید پرویز هنری به شمار می‌آمد که آدمی را به اندیشیدن وامی‌دارد. اما زمان شک‌گرایی نبود. او در جنگ بود و جنگ‌ها با پایداری پیش می‌روند، نه با دودلی.
مامور از او پرسید آیا پاسخش همچنان همان است؟
"بله" پرویز همان پاسخ را باز‌گفت: "من هیچ تردیدی ندارم که شماره هفت همان کسی است که او را شب هفدهم سپتامبر در رستوران، هنگام شلیک کردن دیده‌ام."
پرویز تنها نبود. مهدی هم همان مرد را میان کسانی که آنجا بودند شناسایی کرده بود، هرچند با اطمینان کمتر.
شماره هفت یوسف امین بود.

 
https://tavaana.org/assassins_turquoise7_8/

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690828

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-09-10

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۷ و ۸ (کتاب شنیداری)

در آخرین دور، هفت مرد آستین‌هایشان را تا آرنج بالا کشیدند، و دستمال‌ها را باز کردند و کلاه‌هایشان را از سر برداشتند تا چهره‌هایشان به تمامی نمایان گردد. پرویز باز همان شماره را برگزید.
مامور پرسید که شماره هفت در آن شب چه نقشی داشته است؟ پرویز بدون لحظه‌ای درنگ گفت: "مردی است که پشت سر من ایستاده بود، تیرانداز اصلی."
هرچند تردیدهایی داشت اما همه کوشش خود را به کار برد تا مطمئن بنماید. شک از دید پرویز هنری به شمار می‌آمد که آدمی را به اندیشیدن وامی‌دارد. اما زمان شک‌گرایی نبود. او در جنگ بود و جنگ‌ها با پایداری پیش می‌روند، نه با دودلی.
مامور از او پرسید آیا پاسخش همچنان همان است؟
"بله" پرویز همان پاسخ را باز‌گفت: "من هیچ تردیدی ندارم که شماره هفت همان کسی است که او را شب هفدهم سپتامبر در رستوران، هنگام شلیک کردن دیده‌ام."
پرویز تنها نبود. مهدی هم همان مرد را میان کسانی که آنجا بودند شناسایی کرده بود، هرچند با اطمینان کمتر.
شماره هفت یوسف امین بود.

 
https://tavaana.org/assassins_turquoise7_8/

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690828

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-09-10

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۹ و ۱۰ (کتاب شنیداری)

در پی به دست آمدن مهم‌ترین مدرک‌های پرونده، سه مرد به قتل عمد متهم شده بودند و دو تن از همد‌ستان‌شان به اتهام کمتری در بازداشت به سر می‌بردند. بازپرسان بانگ پیروزی سر داده بودند. اما هیچ‌کدام از این پیشرفت‌ها میان تبعیدیان سروری برپا نساخت. امید هنوز از کسانی چون پرویز، شهره و مهدی می‌گریخت. پیروزی برای آنها به معنی پرده برداشتن از دورویی سیاست‌مدارانی بود که حقیقت را از مردم پنهان می‌کردند. دادستان فدرال کماکان با نشانه گرفتنِ پ.کا.کا، همچون مظنون شماره یک، به نگرانی تبعیدیان از پنهان‌کاری دامن می‌زد. نوربرت که خود را در میانه‌ی دو برداشتِ ناهمساز می‌یافت، یکی خوشنود از پیروزی و دیگر بیمناک از ریاکاری، جانبداری را بیهوده دید. به جای آن، بار سفر بست.
زندگی‌نامه‌ی دارابی نقشه‌ی راه نوربرت شد. سال ۱۹۸۲، دارابی به دلیل نقش‌اش در مرگ دانشجویی آلمانی در خوابگاه دانشگاه ماینتس  دستگیر و مدتی زندانی شده بود. سال ۱۹۸۳، انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی را در برلین برپا کرده و به چهره اصلی مسجد شیعه شهر بدل شده بود. سال ۱۹۸۷، پس از شش سال دانشجویی و رد شدن پیاپی در امتحان‌ها و اخراج از دانشگاه، کار و کاسبی خودش را به راه انداخته بود.



https://tavaana.org/assassins_turquoise9_10/

در یوتیوب:
https://youtu.be/rgzGOh1sA4U

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579691066
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-09-10

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۹ و ۱۰ (کتاب شنیداری)

در پی به دست آمدن مهم‌ترین مدرک‌های پرونده، سه مرد به قتل عمد متهم شده بودند و دو تن از همد‌ستان‌شان به اتهام کمتری در بازداشت به سر می‌بردند. بازپرسان بانگ پیروزی سر داده بودند. اما هیچ‌کدام از این پیشرفت‌ها میان تبعیدیان سروری برپا نساخت. امید هنوز از کسانی چون پرویز، شهره و مهدی می‌گریخت. پیروزی برای آنها به معنی پرده برداشتن از دورویی سیاست‌مدارانی بود که حقیقت را از مردم پنهان می‌کردند. دادستان فدرال کماکان با نشانه گرفتنِ پ.کا.کا، همچون مظنون شماره یک، به نگرانی تبعیدیان از پنهان‌کاری دامن می‌زد. نوربرت که خود را در میانه‌ی دو برداشتِ ناهمساز می‌یافت، یکی خوشنود از پیروزی و دیگر بیمناک از ریاکاری، جانبداری را بیهوده دید. به جای آن، بار سفر بست.
زندگی‌نامه‌ی دارابی نقشه‌ی راه نوربرت شد. سال ۱۹۸۲، دارابی به دلیل نقش‌اش در مرگ دانشجویی آلمانی در خوابگاه دانشگاه ماینتس  دستگیر و مدتی زندانی شده بود. سال ۱۹۸۳، انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی را در برلین برپا کرده و به چهره اصلی مسجد شیعه شهر بدل شده بود. سال ۱۹۸۷، پس از شش سال دانشجویی و رد شدن پیاپی در امتحان‌ها و اخراج از دانشگاه، کار و کاسبی خودش را به راه انداخته بود.



https://tavaana.org/assassins_turquoise9_10/

در یوتیوب:
https://youtu.be/rgzGOh1sA4U

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579691066
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-09-10

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۱ و ۱۲ (کتاب شنیداری)

زمانخان گفت که قورمه سبزی را با برنج زعفرانی می‌خورند. نشان داد چگونه باید لیموی خشک را فشرد تا طعم آن در آمیزه‌ی تره، جعفری، پیازچه، گشنیز و شنبلیله فرو‌شود. سپس یک قاشق خورش را با نازکی روی یک قاشق برنج ریخت. او آدم سنجیده‌ای بود و باریک‌بینی‌اش از نحو هم در‌می‌گذشت.(هنگامی که خود را معرفی می‌کرد بر تک‌تک هجاهای نامش درنگ می‌کرد: زَ-مان-خان.) یوست تنها نگاهش کرد و سپس همه کاسه‌ی خورش را بی‌پروا روی تل برنج خالی کرد و آن را از درون کاوید. او مرد پرشوری بود که به آسانی در ناشناخته غوطه می‌زد.
اگر نمای ناخوشایندِ خورش دادستان را دلزده می‌کرد، چهره‌اش چنین چیزی را نشان نمی‌داد. پس از نخستین لقمه، درنگی کرد. به گونه‌ی غریبی خوش‌مزه بود. ترش که بی‌شک بود، اما شاداب و خوش‌بو، سرشار از طعم‌هایی که هم‌زمان با اشاره به خاستگاه جدای مواد سازنده‌اش، مزه‌ای ناآشنا و یگانه را پیشکش می‌کرد. یوست تا دستور پخت آن را نگرفت از رستوران بیرون نرفت. هیجانش همان اندازه با کام پیوند داشت که با دریافت. شگفت‌زده از اینکه هم‌نشینی سبزی‌هایی که تا آن زمان تنها کاربرد تزیینی‌شان را می‌شناخت، چنین خوراکی می‌آفریند و شگفت‌زده‌تر هنگامی که دانست غذایی به تمام معنی ایرانی است و عرب‌ها آن را نمی‌شناسند. خورش، نابیوسان و کم‌یاب، شگفتی برخورد تازه‌اش با ایران را بازمی‌تاباند.

https://tavaana.org/assassins_turquoise11_12
در یوتیوب:
https://youtu.be/3QQUrBeNBmE
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579691205

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-011-012

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۱ و ۱۲ (کتاب شنیداری)

زمانخان گفت که قورمه سبزی را با برنج زعفرانی می‌خورند. نشان داد چگونه باید لیموی خشک را فشرد تا طعم آن در آمیزه‌ی تره، جعفری، پیازچه، گشنیز و شنبلیله فرو‌شود. سپس یک قاشق خورش را با نازکی روی یک قاشق برنج ریخت. او آدم سنجیده‌ای بود و باریک‌بینی‌اش از نحو هم در‌می‌گذشت.(هنگامی که خود را معرفی می‌کرد بر تک‌تک هجاهای نامش درنگ می‌کرد: زَ-مان-خان.) یوست تنها نگاهش کرد و سپس همه کاسه‌ی خورش را بی‌پروا روی تل برنج خالی کرد و آن را از درون کاوید. او مرد پرشوری بود که به آسانی در ناشناخته غوطه می‌زد.
اگر نمای ناخوشایندِ خورش دادستان را دلزده می‌کرد، چهره‌اش چنین چیزی را نشان نمی‌داد. پس از نخستین لقمه، درنگی کرد. به گونه‌ی غریبی خوش‌مزه بود. ترش که بی‌شک بود، اما شاداب و خوش‌بو، سرشار از طعم‌هایی که هم‌زمان با اشاره به خاستگاه جدای مواد سازنده‌اش، مزه‌ای ناآشنا و یگانه را پیشکش می‌کرد. یوست تا دستور پخت آن را نگرفت از رستوران بیرون نرفت. هیجانش همان اندازه با کام پیوند داشت که با دریافت. شگفت‌زده از اینکه هم‌نشینی سبزی‌هایی که تا آن زمان تنها کاربرد تزیینی‌شان را می‌شناخت، چنین خوراکی می‌آفریند و شگفت‌زده‌تر هنگامی که دانست غذایی به تمام معنی ایرانی است و عرب‌ها آن را نمی‌شناسند. خورش، نابیوسان و کم‌یاب، شگفتی برخورد تازه‌اش با ایران را بازمی‌تاباند.

https://tavaana.org/assassins_turquoise11_12
در یوتیوب:
https://youtu.be/3QQUrBeNBmE
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579691205

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-011-012

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۳ (کتاب شنیداری)

پرویز که آشکارا از شنیدن خبر یکه خورده بود، پرسید: "فلاحیانِ وزیر اطلاعات را می‌گویید؟"  
هوفلشولته توضیح داد: علی فلاحیان که در دادخواست دادستان فدرال از وزرات‌خانه‌اش نام برده شده، به آلمان آمده است. این دیدار اگر رونوشتی از برنامه‌ی سفر وزیر به دست هوفلشولته نرسیده بود، می‌بایستی مخفی می‌ماند. برنامه‌ی سفر به چندین نهاد همچون وزارت کشور و پلیس مرزی، تلکس شده بود. تلکس را یکی از هم‌دستان خبرنگار در یکی از این نهادها به او رسانده بود.
"او دیروز ساعت یازده و سی دقیقه صبح، با پرواز ۷۲۱ ایران‌ایر به فرانکفورت آمده."هوفلشولته رویدادهای برجسته را بازگفت: "به مرکز شهر رفته، سپس کمی دیرتر، در همان روز، به بُن پرواز کرده تا برای شام ساعت هفت عصر در کاخ نخست‌وزیری باشد. امروز صبح هم، ساعت یازده، با همتای آلمانی‌اش، بِرنت اشمیت‌باوئر  دیدار می‌کند."
تبعید از سودازده‌ترین قربانیان خود، گردآورنده می‌سازد. پس از کشتار، این گرایش در پرویز به شورمندی کشیده بود. نخستین دغدغه‌اش به دست آوردن رونوشتی از برنامه‌ی این سفر بود که هوفلشولته قول داد برایش می‌فرستد.
خبرنگار پرسید: "اما چرا این جاست؟ آیا برای دیدار با تبعیدی‌ها آمده؟"
"بی‌شک از ما هم بازدید می‌کند، اگر وعده‌گاه‌مان سردخانه باشد و تنها با جسدهایمان. خب! اگر به راستی اینجا باشد، آن هم درست سه هفته پیش از آغاز دادرسی، آمدن‌اش تنها و تنها یک دلیل دارد. می‌خواهد از برگزاری دادگاه جلوگیری کند."

https://tavaana.org/assassins_turquoise13/

در یوتیوب:
https://youtu.be/kaEN7NytKmg

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579691776

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-013

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech