آب نیست٬ روستا خالی شده است
روستای «حسینآباد» نزدیکی شهر «اراک» است، مدرسهاش بزرگ و محکم است با تعداد کلاسهایی که حالا برای جمعیت بچههای مدرسه زیاد هم هست و حیاطی که هر چند درخت و کفپوش ندارد، اما برای بازی به قدر کافی خوب هست. به نسبت بسیاری از روستاها که مدرسه ندارند و خیلی از مدرسههای روستایی که امکاناتی بسیار کمتر از این دارند، اوضاع مدرسه روستای حسینآباد آنقدرها هم بد نیست؛ اما این را هم نمیشد نادیده گرفت که مدرسه « کتابخانه» ندارد؛ یعنی نه جایی برای کتابخواندن، نه قفسهای برای نگهداشتن کتاب و نه حتی کتابهای مناسبی که به درد بچهها بخورد.
معیت روستای حسینآباد زمانی ترک روستا را شروع کرد که آب کم شد، قبل از آن مردم باغ انگور داشتند و کشاورزی، حالا با کمشدن آب، بیشتر باغها خشک شده و عده زیادی از مردم مهاجرت کردهاند. لیلا که خودش در همین مدرسه ابتدایی روستا درس خوانده میگوید: « زمان ما سه تا کلاس درس در مدرسه بود، بچهها بیشتر بودند، الان همه از روستا رفتهاند، برای همین یک کلاس درس بیشتر در مدرسه نیست، آنها هم که ماندهاند کمکم زمینهایشان را میفروشند و به شهر میروند، یا کارهای خدماتی میکنند یا کارهای آزاد دیگر، چارهای هم نیست، بالاخره روستا آب ندارد.»
با اینکه حسینآباد لولهکشی آب دارد، هنوز مقدار زیادی از آب آشامدینی مردم از چشمه وسط روستا تامین میشود. «فاطمه» دختر یکی از خانوادههای روستایی که در اراک زندگی میکند و برای آخر هفته به روستا آمده میگوید: « شیر آب فقط نیمساعت در روز آب دارد، چارهای نیست به غیر از این که بیاییم از چشمه آب برداریم، اگر دو سه روزی باران بیایید آب چشمه هم خوب است، اما باران که نیاید آب میشود یک باریکه. من و همسرم هم برای همین از روستا رفتیم، با اینکه این جا هوایش خیلی بهتر از اراک است اما نمیشود در آن زندگی کرد، نه کار هست نه آب، فقط پدر و مادرم اینجا ماندهاند که آخر هفتهها بیاییم سری به آنها بزنیم.»
اراک از نظر آلودگی هوا یکی از بدترین شهرهای ایران است؛ نیروگاه سیکل ترکیبی شازند، موقعیت جغرافیایی شهر و افزایش جمعیتش در چند سال گذشته باعث این آلودگی شده است. زمینهای رهاشده مردم حسینآباد را آنطور که اهالی روستا میگویند کسانی که وضع مالی بهتری دارند میخرند و خانههای ییلاقی میسازند، این است که در قسمت پایین بافت روستا، تعداد زیادی خانههای سپید با سقفهای قرمز و نارنجی شیروانی هست، با ساکنان آخر هفته به آخر هفته.
مدرسه روستا حالا یک کتابخانه کوچک برای خودش دارد، مینیبوس کتابخانه سیار کانون پرورش فکری هم همچنان هفتهای یکبار به اینجا میآید تا برای بچهها کتاب بیاورد، بچهها می خندند و از هدیههایی که گرفتهاند راضی هستند، روستا اما آنقدرها زنده و سرحال نیست، مردمی که از شهر میآیند توشهشان را با خودشان میآورند و زندگیشان جای دیگری است، حضورشان کمکی به اقتصاد روستا نمیکند، خانههای ترکشده را هم دیگر نمیشود قابل سکونت کرد.
ایسنا - عکس و گزارش از فاطمه کریمخان
goo.gl/4H9G0M
مطلب مرتبط:
از تکریم آب در ایران دیروز تا بحران آب در ایران امروز
http://bit.ly/2ejCnz7
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
روستای «حسینآباد» نزدیکی شهر «اراک» است، مدرسهاش بزرگ و محکم است با تعداد کلاسهایی که حالا برای جمعیت بچههای مدرسه زیاد هم هست و حیاطی که هر چند درخت و کفپوش ندارد، اما برای بازی به قدر کافی خوب هست. به نسبت بسیاری از روستاها که مدرسه ندارند و خیلی از مدرسههای روستایی که امکاناتی بسیار کمتر از این دارند، اوضاع مدرسه روستای حسینآباد آنقدرها هم بد نیست؛ اما این را هم نمیشد نادیده گرفت که مدرسه « کتابخانه» ندارد؛ یعنی نه جایی برای کتابخواندن، نه قفسهای برای نگهداشتن کتاب و نه حتی کتابهای مناسبی که به درد بچهها بخورد.
معیت روستای حسینآباد زمانی ترک روستا را شروع کرد که آب کم شد، قبل از آن مردم باغ انگور داشتند و کشاورزی، حالا با کمشدن آب، بیشتر باغها خشک شده و عده زیادی از مردم مهاجرت کردهاند. لیلا که خودش در همین مدرسه ابتدایی روستا درس خوانده میگوید: « زمان ما سه تا کلاس درس در مدرسه بود، بچهها بیشتر بودند، الان همه از روستا رفتهاند، برای همین یک کلاس درس بیشتر در مدرسه نیست، آنها هم که ماندهاند کمکم زمینهایشان را میفروشند و به شهر میروند، یا کارهای خدماتی میکنند یا کارهای آزاد دیگر، چارهای هم نیست، بالاخره روستا آب ندارد.»
با اینکه حسینآباد لولهکشی آب دارد، هنوز مقدار زیادی از آب آشامدینی مردم از چشمه وسط روستا تامین میشود. «فاطمه» دختر یکی از خانوادههای روستایی که در اراک زندگی میکند و برای آخر هفته به روستا آمده میگوید: « شیر آب فقط نیمساعت در روز آب دارد، چارهای نیست به غیر از این که بیاییم از چشمه آب برداریم، اگر دو سه روزی باران بیایید آب چشمه هم خوب است، اما باران که نیاید آب میشود یک باریکه. من و همسرم هم برای همین از روستا رفتیم، با اینکه این جا هوایش خیلی بهتر از اراک است اما نمیشود در آن زندگی کرد، نه کار هست نه آب، فقط پدر و مادرم اینجا ماندهاند که آخر هفتهها بیاییم سری به آنها بزنیم.»
اراک از نظر آلودگی هوا یکی از بدترین شهرهای ایران است؛ نیروگاه سیکل ترکیبی شازند، موقعیت جغرافیایی شهر و افزایش جمعیتش در چند سال گذشته باعث این آلودگی شده است. زمینهای رهاشده مردم حسینآباد را آنطور که اهالی روستا میگویند کسانی که وضع مالی بهتری دارند میخرند و خانههای ییلاقی میسازند، این است که در قسمت پایین بافت روستا، تعداد زیادی خانههای سپید با سقفهای قرمز و نارنجی شیروانی هست، با ساکنان آخر هفته به آخر هفته.
مدرسه روستا حالا یک کتابخانه کوچک برای خودش دارد، مینیبوس کتابخانه سیار کانون پرورش فکری هم همچنان هفتهای یکبار به اینجا میآید تا برای بچهها کتاب بیاورد، بچهها می خندند و از هدیههایی که گرفتهاند راضی هستند، روستا اما آنقدرها زنده و سرحال نیست، مردمی که از شهر میآیند توشهشان را با خودشان میآورند و زندگیشان جای دیگری است، حضورشان کمکی به اقتصاد روستا نمیکند، خانههای ترکشده را هم دیگر نمیشود قابل سکونت کرد.
ایسنا - عکس و گزارش از فاطمه کریمخان
goo.gl/4H9G0M
مطلب مرتبط:
از تکریم آب در ایران دیروز تا بحران آب در ایران امروز
http://bit.ly/2ejCnz7
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
728 Likes, 9 Comments - توانا: آموزشكده جامعه مدنى (@tavaana) on Instagram: “. #آب نیست٬ #روستا خالی شده است . روستای «حسینآباد» نزدیکی شهر «اراک» است، مدرسهاش بزرگ و محکم…
ستار در معنای شاه
کارتون علی میرایی در ضمیمه نیشخط روزنامه قانون
مرتبط:
شادی ما و شادی آنها
http://bit.ly/1oHIDnb
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
کارتون علی میرایی در ضمیمه نیشخط روزنامه قانون
مرتبط:
شادی ما و شادی آنها
http://bit.ly/1oHIDnb
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
آیتالله خامنهای: اگر برادر ناباب ما، شیطان اکبر ما شد، ضربه خواهیم
goo.gl/8bXS99
گفته میشود که خامنهای این سخنان را در روز ۱۹ دی بر زبان آورده است: «اگر به جای شیطان اکبر واقعی، یک برادر ناباب یا ناراهی -که حالا برادر...»
برخی معتقد هستند که تاکید موکد خامنهای بر «اکبر» نشانهی اختلافش با آیتالله رفسنجانی بوده است. این سخنان کمی قبل از مرگ رفسنجانی ایراد شده است.
شما چه فکر میکنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/8bXS99
گفته میشود که خامنهای این سخنان را در روز ۱۹ دی بر زبان آورده است: «اگر به جای شیطان اکبر واقعی، یک برادر ناباب یا ناراهی -که حالا برادر...»
برخی معتقد هستند که تاکید موکد خامنهای بر «اکبر» نشانهی اختلافش با آیتالله رفسنجانی بوده است. این سخنان کمی قبل از مرگ رفسنجانی ایراد شده است.
شما چه فکر میکنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. آیتالله خامنهای: اگر برادر ناباب ما، # شیطان _اکبر ما شد، ضربه خواهیم گفته میشود که خامنهای این سخنان را در روز ۱۹ دی بر زبان آورده است: «اگر به جای شیطان اکبر واقعی، یک #برادر_ناباب یا ناراهی -که حالا برادر...» برخی معتقد هستند که تاکید موکد خامنهای…
زندگی شرافتمندانه حق مسلم ماست
تجمع معلمان بازنشسته مقابل سازمان برنامه و بودجه
ساعت ده صبح سه شنبه ٢٨ دیماه۱۳۹۵
مطلب مرتبط:
اسماعیل عبدی، آموزگار مدرسه
http://bit.ly/2fTH6ZD
@Tavaana_TavaanaTech
تجمع معلمان بازنشسته مقابل سازمان برنامه و بودجه
ساعت ده صبح سه شنبه ٢٨ دیماه۱۳۹۵
مطلب مرتبط:
اسماعیل عبدی، آموزگار مدرسه
http://bit.ly/2fTH6ZD
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
ترانه هوس خواننده: معین آهنگساز: انوشیروان روحانی https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
تولد معین، خوانندهٔ سرشناس موسیقی پاپ ایرانی
https://telegram.me/Tavaana_TavaanaTech/16618
نصرالله معین نجفآبادی معروف به معین، ۲۹ دیماه ۱۳۳۰ در نجفآباد اصفهان به دنیا آمد. او در نوجوانی قرآن و ادعیهی مذهبی میخواند. هجده سال داشت که نزد استادان موسیقی ایرانی همچون تاج اصفهانی و حسن کسایی به یادگیری گوشهها و دستگاههای آواز ایرانی پرداخت.
معین از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در هتل عباسی اصفهان و کاباره هزار و یک شب به اجرای برنامه پرداخت.
معین اولین ترانهی خود در سال ۱۳۵۹ با نام «یکی را دوست میدارم» با ترانهای از مسعود امینی خواند که مورد استقبال فراوان قرار گرفت و نام معین به عنوان خوانندهی موسیقی پاپ بر سر زبانها افتاد.
معین در کارنامهی هنری خود بیش از ۲۲ آلبوم منتشر کرده است.
ترانهی هوس با صدای معین تقدیم میشود به همراهان همیشگی توانا.
#معین
#موسیقی
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
https://telegram.me/Tavaana_TavaanaTech/16618
نصرالله معین نجفآبادی معروف به معین، ۲۹ دیماه ۱۳۳۰ در نجفآباد اصفهان به دنیا آمد. او در نوجوانی قرآن و ادعیهی مذهبی میخواند. هجده سال داشت که نزد استادان موسیقی ایرانی همچون تاج اصفهانی و حسن کسایی به یادگیری گوشهها و دستگاههای آواز ایرانی پرداخت.
معین از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در هتل عباسی اصفهان و کاباره هزار و یک شب به اجرای برنامه پرداخت.
معین اولین ترانهی خود در سال ۱۳۵۹ با نام «یکی را دوست میدارم» با ترانهای از مسعود امینی خواند که مورد استقبال فراوان قرار گرفت و نام معین به عنوان خوانندهی موسیقی پاپ بر سر زبانها افتاد.
معین در کارنامهی هنری خود بیش از ۲۲ آلبوم منتشر کرده است.
ترانهی هوس با صدای معین تقدیم میشود به همراهان همیشگی توانا.
#معین
#موسیقی
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Telegram
آموزشکده توانا
ترانه هوس
خواننده: معین
آهنگساز: انوشیروان روحانی
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
خواننده: معین
آهنگساز: انوشیروان روحانی
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
این روحانی جوان میکوید که در روایات آمده است که «به ازای هر کلمه که با نامحرم شوخی میکنید، هزار سال در قیامت عذاب میشوید. و در بخشی دیگر میگوید که امام علی میگوید: «من به زنان جوان سلام نمیکنم زیرا میترسم ضرری که به من میرسد از نفعش بیشتر باشد.»
یکی از همراهان توانا در مورد این سخنان نوشته است:
«مخاطبانی که پای درس این آخوند جوان مینشینند کسانی هستند که به سرعت به بدنهی فعال اجتماع تزریق شده و به یکی از ما تبدیل میشوند. سوال اینکه از پی چنین نگاه جنسیتزده و مردسالاری چه جوانانی تربیت میشوند و در جامعهی امروزی چه نقشی بازی خوهند کرد.
آیا این نوع طرز فکر و رفتار با زنان شایستهی زنهاست و یا اینکه فاعل چنین رفتاری را نامیدن نام انسان شایسته ست؟ همانطور که آخوند در رفرنس اعلام میکنه حضرت علی گفته مضرات سلام کردن به زن جوان بیشتر از منافعش است. آیا این نگاه برازنده ی پیشوا و مقتدای دینی است؟»
goo.gl/kQ95Hz
نظر شما چیست؟
مطالب مرتبط:
انقیاد زنان
http://bit.ly/1v4u0MJ
حق زن بر بدن خود ، اثر مارگارت سانگر
http://bit.ly/1w00U2b
حق زن بر بدنش
مهرانگیز کار
http://bit.ly/1jCEnls
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
یکی از همراهان توانا در مورد این سخنان نوشته است:
«مخاطبانی که پای درس این آخوند جوان مینشینند کسانی هستند که به سرعت به بدنهی فعال اجتماع تزریق شده و به یکی از ما تبدیل میشوند. سوال اینکه از پی چنین نگاه جنسیتزده و مردسالاری چه جوانانی تربیت میشوند و در جامعهی امروزی چه نقشی بازی خوهند کرد.
آیا این نوع طرز فکر و رفتار با زنان شایستهی زنهاست و یا اینکه فاعل چنین رفتاری را نامیدن نام انسان شایسته ست؟ همانطور که آخوند در رفرنس اعلام میکنه حضرت علی گفته مضرات سلام کردن به زن جوان بیشتر از منافعش است. آیا این نگاه برازنده ی پیشوا و مقتدای دینی است؟»
goo.gl/kQ95Hz
نظر شما چیست؟
مطالب مرتبط:
انقیاد زنان
http://bit.ly/1v4u0MJ
حق زن بر بدن خود ، اثر مارگارت سانگر
http://bit.ly/1w00U2b
حق زن بر بدنش
مهرانگیز کار
http://bit.ly/1jCEnls
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. این روحانی جوان میکوید که در روایات آمده است که «به ازای هر کلمه که با #نامحرم شوخی میکنید، هزار سال در قیامت عذاب میشوید. و در بخشی دیگر میگوید که امام علی میگوید: «من به #زنان جوان سلام نمیکنم زیرا میترسم ضرری که به من میرسد از نفعش بیشتر باشد.»…
امیر شکرگذارناوی محیطبان ایرانی، برنده مدال طلای جشنواره عکس «شیمبون» ژاپن
goo.gl/XrUccy
امیر شکرگذارناوی محیطبان اهل تالش با عکس دخترک چوپان و گوسفندانش مدال طلا و جایزه نخست مسابقه عکس آساهی شیمبون ژاپن را بهدست آورد
امیر شکر گذار ناوی : پول ندارم برای گرفتن جایزهام به ژاپن بروم
این عکس را سال گذشته در منطقه ناو اسالم گرفتم برف سنگینی آمده بود و من به اتفاق یکی از دوستان عکاسم که ایشان نیز تالشی بود به ارتفاعات رفتیم و چند شبی را در میانه برف و بوران و سرما در جنگل سرکردیم تا عکاسی کنیم.
از چندین جشنواره موفق به دریافت دیپلم افتخار و جایزه شدم و صدا و سیما نیز برای هر فیلم مستندم به عنوان حق پخش مبلغ یک میلیون تومان میدهد که خیلی کم است ولی ترجیح میدهم مردم این فیلمها را ببینند حتی اگر پولی به من ندهند.
برگرفته از روزنامه ایران
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/XrUccy
امیر شکرگذارناوی محیطبان اهل تالش با عکس دخترک چوپان و گوسفندانش مدال طلا و جایزه نخست مسابقه عکس آساهی شیمبون ژاپن را بهدست آورد
امیر شکر گذار ناوی : پول ندارم برای گرفتن جایزهام به ژاپن بروم
این عکس را سال گذشته در منطقه ناو اسالم گرفتم برف سنگینی آمده بود و من به اتفاق یکی از دوستان عکاسم که ایشان نیز تالشی بود به ارتفاعات رفتیم و چند شبی را در میانه برف و بوران و سرما در جنگل سرکردیم تا عکاسی کنیم.
از چندین جشنواره موفق به دریافت دیپلم افتخار و جایزه شدم و صدا و سیما نیز برای هر فیلم مستندم به عنوان حق پخش مبلغ یک میلیون تومان میدهد که خیلی کم است ولی ترجیح میدهم مردم این فیلمها را ببینند حتی اگر پولی به من ندهند.
برگرفته از روزنامه ایران
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. امیر شکرگذارناوی #محیطبان ایرانی، برنده مدال طلای #جشنواره_عکس «شیمبون» ژاپن . امیر شکرگذارناوی محیطبان اهل #تالش با #عکس #دخترک_چوپان و گوسفندانش مدال طلا و جایزه نخست مسابقه عکس آساهی شیمبون ژاپن را بهدست آورد امیر شکر گذار ناوی : پول ندارم برای گرفتن…
همبستگی با زندانیان سیاسی-عقیدتی ایران در پایتخت امریکا
goo.gl/zUrRvo
عصر روز دوشنبه (۱۶ ژانویه-۲۷ دی) شماری از فعالان سیاسی و حقوق بشر شهر واشینگتن پایتخت امریکا، با حضور در میدان "دوپان" این شهر، همبستگی خود را با زندانیان سیاسی ایران اعلام کردند.
حاضران در این برنامه، در حالی که تصاویری از آتنا دائمی، آرش صادقی، گلرخ ایرایی، امید علیشناس، نرگس محمدی، سعید شیرزاد، حمید بابایی، زینب جلالیان، سعید ملکپور، کیوان کریمی، حسین و مهدی رجبیان، و یوسف عمادی را در دست داشتند، وضعیت این زندانیان سیاسی-عقیدتی را برای شهروندان امریکایی شرح میدادند.
اعضای این گروه که تحت عنوان "انجمن دمکراسی و مدرنیته" فعالیت میکنند، همچنین بیانیهای را در همبستگی با زندانیان سیاسی-عقیدتی ایران منتشر کردند که متن آن به شرح زیر است:
به احترام و به پشتیبانی ازکسانی جمع شدهایم که رویای ایرانی آزاد و آباد را در سر داشتهاند و در راستای دفاع از حقوق ملت زندانی و قربانی شدهاند؛ زندانیان بیپناهی که با اعتصاب غذا، جان خود را به مزایده گذاشتهاند و چیزی جز اجرای عدالت و برپایی عدالتخانه نمیخواهند.
در هر کجا که ایستاده باشیم و با دمکراسی و حقوق بشر هر نسبتی که داشته باشیم نمیتوانیم و نباید از خواستهای ساده و حقوق انسانی آنها که نادیده گرفته شده است، بگذریم.
ما به عنوان بخشی از فرزندان این آب و خاک که طعم تلخ بیقانونی، زندان، شکنجه، تبعید و دربهدری را با گوشت و جان خود تجربه کردهایم نمیتوانیم سکوت کنیم و سکوت نخواهیم کرد. ما اینجا ایستادهایم تا ایستادگی ستایشانگیز آنان را قدر بگذاریم و به حاکمان و ناقضان حقوق بشر، آیندهی تاریکی را که برای ایران رقم میزنند، یادآوری کنیم. ما اینجا ایستادهایم تا کنار آنها و ملت بزرگ و رنگارنگ ایران ایستاده باشیم.
به باور ما توسعه، دمکراسی و ایران آینده از زندانهای امروز شروع میشود. با هر باور و سلیقهای که داریم، اگر نتوانیم از حقوق انسانی زندانیان خود دفاع کنیم، رویاهای شیرین ایرانی آزاد و آباد را از دست خواهیم داد و زندانی بزرگ به وسعت ایران خواهیم ساخت.
مطالب مرتبط:
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
حقوق زندانیان
http://bit.ly/2fayaO8
شکنجه جنسی زنان زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی ایران
http://bit.ly/1dkAoIo
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/zUrRvo
عصر روز دوشنبه (۱۶ ژانویه-۲۷ دی) شماری از فعالان سیاسی و حقوق بشر شهر واشینگتن پایتخت امریکا، با حضور در میدان "دوپان" این شهر، همبستگی خود را با زندانیان سیاسی ایران اعلام کردند.
حاضران در این برنامه، در حالی که تصاویری از آتنا دائمی، آرش صادقی، گلرخ ایرایی، امید علیشناس، نرگس محمدی، سعید شیرزاد، حمید بابایی، زینب جلالیان، سعید ملکپور، کیوان کریمی، حسین و مهدی رجبیان، و یوسف عمادی را در دست داشتند، وضعیت این زندانیان سیاسی-عقیدتی را برای شهروندان امریکایی شرح میدادند.
اعضای این گروه که تحت عنوان "انجمن دمکراسی و مدرنیته" فعالیت میکنند، همچنین بیانیهای را در همبستگی با زندانیان سیاسی-عقیدتی ایران منتشر کردند که متن آن به شرح زیر است:
به احترام و به پشتیبانی ازکسانی جمع شدهایم که رویای ایرانی آزاد و آباد را در سر داشتهاند و در راستای دفاع از حقوق ملت زندانی و قربانی شدهاند؛ زندانیان بیپناهی که با اعتصاب غذا، جان خود را به مزایده گذاشتهاند و چیزی جز اجرای عدالت و برپایی عدالتخانه نمیخواهند.
در هر کجا که ایستاده باشیم و با دمکراسی و حقوق بشر هر نسبتی که داشته باشیم نمیتوانیم و نباید از خواستهای ساده و حقوق انسانی آنها که نادیده گرفته شده است، بگذریم.
ما به عنوان بخشی از فرزندان این آب و خاک که طعم تلخ بیقانونی، زندان، شکنجه، تبعید و دربهدری را با گوشت و جان خود تجربه کردهایم نمیتوانیم سکوت کنیم و سکوت نخواهیم کرد. ما اینجا ایستادهایم تا ایستادگی ستایشانگیز آنان را قدر بگذاریم و به حاکمان و ناقضان حقوق بشر، آیندهی تاریکی را که برای ایران رقم میزنند، یادآوری کنیم. ما اینجا ایستادهایم تا کنار آنها و ملت بزرگ و رنگارنگ ایران ایستاده باشیم.
به باور ما توسعه، دمکراسی و ایران آینده از زندانهای امروز شروع میشود. با هر باور و سلیقهای که داریم، اگر نتوانیم از حقوق انسانی زندانیان خود دفاع کنیم، رویاهای شیرین ایرانی آزاد و آباد را از دست خواهیم داد و زندانی بزرگ به وسعت ایران خواهیم ساخت.
مطالب مرتبط:
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
حقوق زندانیان
http://bit.ly/2fayaO8
شکنجه جنسی زنان زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی ایران
http://bit.ly/1dkAoIo
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. همبستگی با زندانیان سیاسی-عقیدتی ایران در پایتخت امریکا . عصر روز دوشنبه (۱۶ ژانویه-۲۷ دی) شماری از فعالان سیاسی و حقوق بشر شهر واشینگتن پایتخت امریکا، با حضور در میدان "دوپان" این شهر، همبستگی خود را با زندانیان سیاسی ایران اعلام کردند. حاضران در این برنامه،…
#کیانوش_عیاری: #کاناپه اکران نشود از این به بعد در فیلم هایم فقط #زن ها را در خیابان نشان می دهم.
مرتبط:
رفع #تبعیض علیه #زنان
مهرانگیز کار
http://ow.ly/DuvT306sOhF
@Tavaana_TavaanaTech
مرتبط:
رفع #تبعیض علیه #زنان
مهرانگیز کار
http://ow.ly/DuvT306sOhF
@Tavaana_TavaanaTech
خبر بسیار تلخ بود، احد احد صمد دو کودک زبالهگرد در آتش سوختند...
goo.gl/CiKfBS
◼️ روایت جمعیت امام علی از وضعیت "احد" و "صمد"
دو برادر ۷ و ۸ ساله که با کار اجباری سهم عمدهای در تامین مایحتاج خانواده بر عهده داشتند؛ اما دیگر در بین ما نیستند. آن ها در حریق گاراژ محل جمع آوری ضایعات که در آن کار می کردند زنده زنده سوختند و فریادشان را کسی توان یاری نبود.
▪️"اعتیاد والدین و حضانت احد و صمد"
پدر تجربه پنج بار ترک ناموفق اعتیاد را در دو سال گذشته داشته است و مادر در زمان وقوع حادثه در کمپ ترک اعتیاد است.
علی رغم مشخص شدن اعتیاد والدین و عدم صلاحیت آن ها در نگهداری از بچه ها، بهزیستی احد و صمد را به پدر تحویل می دهد. شاید امروز خود پدر هم فکر میکند که کاش حداقل تا زمانی که بتواند از اعتیادی که زندگی او را به اینجا رسانده جدا شود، بچه ها را به او نمیدادند.
حتما امروز خودش هم راضی نیست که بچه ها را به خاطر انگیزه ی درمان یا کمک خرج پیش خودش در وضعیت خطرناک نگه داشته است.
▪️"نبود اوراق هویت و محرومیت از تحصیل"
هیچ یک از دو کودک شناسنامه، کارت اقامت یا گذرنامه نداشتند. به همین دلیل از تحصیل محروم می مانند. پدر و مادر نیز به دلیل اعتیاد و بسیاری مشکلات دیگر از گرفتن کارت آبی از اداره اتباع برای رفتن آن ها به مدرسه سر باز می زنند. رفتن کودکان به مدرسه، میتوانست به آنها فرصت دهد کودکی کنند، اما ظرفیت مدارس و زمان محدود ارائهی کارت هویت و هزینه های تحصیل باعث شد این حق هم از این کودکان دریغ شود.
▪️"به سوی قربانگاه"
احد و صمد در چهارراه های شهر کرج کار می کردند؛ اما با ورود بهزیستی به زندگی این دو برادر و تهدید آنها به رد مرز کردن، پدر که ازین مساله واهمه داشت محل کار کودکان را تغییر می دهد و آن ها را به یک گاراژ جمع آوری ضایعات که خود نیز در آن جا کار می کند، می برد. به این طریق، کودکان زباله گرد می شوند و این بار در جایی ناامن و به دور از چشم مردم به کار خود ادامه می دهند.
بچه ها پس از یک نوبت کار صبح به اتاقی در گاراژ برمی گردند تا خود را گرم کنند و دوباره به سر کار بروند. کپسول آتش می گیرد، منفجر می شود و کودکان در اتاق حبس می شوند.
نجم الدین (پدر بچهها) با دیدن صحنه به کمک پسرها می شتابد اما خود نیز دچار سوختگی شدید می شود و کاری از او ساخته نیست. تا زمان آمدن ماشین های آتش نشانی هر لحظه بر شدت آتش افزوده می شود... احد و صمد به همراه پدر به بیمارستان یافت آباد منتقل می شوند اما کاری از دست کادر پزشکی بیمارستان هم برنمی آید.
▪️"مشکلات دفن"
به دلیل نداشتن اوراق هویت کودکان، بیمارستان از تحویل پیکر کودکان امتناع می کند. پدر نیز هیچ گونه اوراق هویتی نداشته، ازدواجهای او هیچ جا ثبت نشده است و با توجه به درصد بالای سوختگی توانایی تحویل گرفتن کودکان را نداشته. بنابراین یکی از اقوام احد و صمد پیگیر امور اداری تحویل اجساد می شود و پس ازچند روز اجازه دفن کودکان گرفته می شود. گفته می شود کودکان در امامزاده ای دفن شده اند، اما آن ها با کمال تاسف در بیابانی خارج از محدوده امامزاده و نزدیک به آن در خاک آرام گرفته اند.
احد و صمد رفتند. رفتند تا با رفتنشان ما را از خواب غفلت بیدار کنند. دیگر کار از کار گذشته؛ اما احدها و صمدها بسیارند؛ مانند جاوید، دوست این دو برادر که روز حادثه همراهشان بود اما جدا شدن او از بچه ها برای خرید خوراکی او را از این مهلکه نجات داد. هزاران جاوید و احد و صمد شب و روز در این دیار زباله گردی می کنند و انسانیت همچنان رنگ می بازد.
اعضای جمعیت خیریه دانشجویی امام علی اعلام کردند که برای اطلاعرسانی درباره وضعیت کودکان زبالهگرد و برای استثمار نشدن کودکان برای بازیافت زبالهها؛ بر روی سطلهای زباله محل زندگیمان کاغذی نصب میکنیم و اعلام میکنیم که #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست ،و تصویر آن را در صفحات اجتماعی خود با دیگران به اشتراک میگذاریم.
تجربه یکی از اعضای این تشکل مردم نهاد:
ساعت از سه شب گذشته بود. رفتم به سطل زباله کوچهمون کاغذ رو بچسبونم. کارگر شهرداری که داشت در سرما آروم آروم جارو میزد ازم پرسید: داری چیکار میکنی؟ بهش گفتم: دو تا کودک زبالهگرد امروز تو آتیش سوختن! اینو که شنید گفت: بده من کاغذو بچسبونم. اسمشو پرسیدم. جواب داد: علی! علی فقط پونزده سال داشت و از مهاجرای افغان بود. شمع رو برام گرفت که عکس بگیرم؛در همون حال دوباره به نوشته روی کاغذ خیره شد و با بغضی فروخورده و لحن محکمی گفت: خب راست میگه! #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست !
مرتبط:
کودکان کار، ستمدیدگان بیصدا
http://bit.ly/1nUB4YK
حقوق کودک و نوجوان:از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
عدالت برای کودکان و نوجوانان -حسین رییسی
https://goo.gl/MbSQUp
برای کودکان کار و خیابان چه باید کرد؟
http://bit.ly/2jnOqxO
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/CiKfBS
◼️ روایت جمعیت امام علی از وضعیت "احد" و "صمد"
دو برادر ۷ و ۸ ساله که با کار اجباری سهم عمدهای در تامین مایحتاج خانواده بر عهده داشتند؛ اما دیگر در بین ما نیستند. آن ها در حریق گاراژ محل جمع آوری ضایعات که در آن کار می کردند زنده زنده سوختند و فریادشان را کسی توان یاری نبود.
▪️"اعتیاد والدین و حضانت احد و صمد"
پدر تجربه پنج بار ترک ناموفق اعتیاد را در دو سال گذشته داشته است و مادر در زمان وقوع حادثه در کمپ ترک اعتیاد است.
علی رغم مشخص شدن اعتیاد والدین و عدم صلاحیت آن ها در نگهداری از بچه ها، بهزیستی احد و صمد را به پدر تحویل می دهد. شاید امروز خود پدر هم فکر میکند که کاش حداقل تا زمانی که بتواند از اعتیادی که زندگی او را به اینجا رسانده جدا شود، بچه ها را به او نمیدادند.
حتما امروز خودش هم راضی نیست که بچه ها را به خاطر انگیزه ی درمان یا کمک خرج پیش خودش در وضعیت خطرناک نگه داشته است.
▪️"نبود اوراق هویت و محرومیت از تحصیل"
هیچ یک از دو کودک شناسنامه، کارت اقامت یا گذرنامه نداشتند. به همین دلیل از تحصیل محروم می مانند. پدر و مادر نیز به دلیل اعتیاد و بسیاری مشکلات دیگر از گرفتن کارت آبی از اداره اتباع برای رفتن آن ها به مدرسه سر باز می زنند. رفتن کودکان به مدرسه، میتوانست به آنها فرصت دهد کودکی کنند، اما ظرفیت مدارس و زمان محدود ارائهی کارت هویت و هزینه های تحصیل باعث شد این حق هم از این کودکان دریغ شود.
▪️"به سوی قربانگاه"
احد و صمد در چهارراه های شهر کرج کار می کردند؛ اما با ورود بهزیستی به زندگی این دو برادر و تهدید آنها به رد مرز کردن، پدر که ازین مساله واهمه داشت محل کار کودکان را تغییر می دهد و آن ها را به یک گاراژ جمع آوری ضایعات که خود نیز در آن جا کار می کند، می برد. به این طریق، کودکان زباله گرد می شوند و این بار در جایی ناامن و به دور از چشم مردم به کار خود ادامه می دهند.
بچه ها پس از یک نوبت کار صبح به اتاقی در گاراژ برمی گردند تا خود را گرم کنند و دوباره به سر کار بروند. کپسول آتش می گیرد، منفجر می شود و کودکان در اتاق حبس می شوند.
نجم الدین (پدر بچهها) با دیدن صحنه به کمک پسرها می شتابد اما خود نیز دچار سوختگی شدید می شود و کاری از او ساخته نیست. تا زمان آمدن ماشین های آتش نشانی هر لحظه بر شدت آتش افزوده می شود... احد و صمد به همراه پدر به بیمارستان یافت آباد منتقل می شوند اما کاری از دست کادر پزشکی بیمارستان هم برنمی آید.
▪️"مشکلات دفن"
به دلیل نداشتن اوراق هویت کودکان، بیمارستان از تحویل پیکر کودکان امتناع می کند. پدر نیز هیچ گونه اوراق هویتی نداشته، ازدواجهای او هیچ جا ثبت نشده است و با توجه به درصد بالای سوختگی توانایی تحویل گرفتن کودکان را نداشته. بنابراین یکی از اقوام احد و صمد پیگیر امور اداری تحویل اجساد می شود و پس ازچند روز اجازه دفن کودکان گرفته می شود. گفته می شود کودکان در امامزاده ای دفن شده اند، اما آن ها با کمال تاسف در بیابانی خارج از محدوده امامزاده و نزدیک به آن در خاک آرام گرفته اند.
احد و صمد رفتند. رفتند تا با رفتنشان ما را از خواب غفلت بیدار کنند. دیگر کار از کار گذشته؛ اما احدها و صمدها بسیارند؛ مانند جاوید، دوست این دو برادر که روز حادثه همراهشان بود اما جدا شدن او از بچه ها برای خرید خوراکی او را از این مهلکه نجات داد. هزاران جاوید و احد و صمد شب و روز در این دیار زباله گردی می کنند و انسانیت همچنان رنگ می بازد.
اعضای جمعیت خیریه دانشجویی امام علی اعلام کردند که برای اطلاعرسانی درباره وضعیت کودکان زبالهگرد و برای استثمار نشدن کودکان برای بازیافت زبالهها؛ بر روی سطلهای زباله محل زندگیمان کاغذی نصب میکنیم و اعلام میکنیم که #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست ،و تصویر آن را در صفحات اجتماعی خود با دیگران به اشتراک میگذاریم.
تجربه یکی از اعضای این تشکل مردم نهاد:
ساعت از سه شب گذشته بود. رفتم به سطل زباله کوچهمون کاغذ رو بچسبونم. کارگر شهرداری که داشت در سرما آروم آروم جارو میزد ازم پرسید: داری چیکار میکنی؟ بهش گفتم: دو تا کودک زبالهگرد امروز تو آتیش سوختن! اینو که شنید گفت: بده من کاغذو بچسبونم. اسمشو پرسیدم. جواب داد: علی! علی فقط پونزده سال داشت و از مهاجرای افغان بود. شمع رو برام گرفت که عکس بگیرم؛در همون حال دوباره به نوشته روی کاغذ خیره شد و با بغضی فروخورده و لحن محکمی گفت: خب راست میگه! #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست !
مرتبط:
کودکان کار، ستمدیدگان بیصدا
http://bit.ly/1nUB4YK
حقوق کودک و نوجوان:از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
عدالت برای کودکان و نوجوانان -حسین رییسی
https://goo.gl/MbSQUp
برای کودکان کار و خیابان چه باید کرد؟
http://bit.ly/2jnOqxO
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. خبر بسیار تلخ بود، احد احد صمد دو کودک زبالهگرد در آتش سوختند... . ◼️ روایت جمعیت امام علی از وضعیت "احد" و "صمد" دو برادر ۷ و ۸ ساله که با کار اجباری سهم عمدهای در تامین مایحتاج خانواده بر عهده داشتند؛ اما دیگر در بین ما نیستند. آن ها در حریق گاراژ…
قابل توجه دانشجویان کلاس «استانداردهای انتخابات آزاد و منصفانه»
جلسه چهارم
ساعت ۸:۳۰ شب به وقت تهران برگزار می شود.
کسانی که ثبت نام نکردند می توانند به عنوان میهمان شرکت کنند.
@Tavaana_TavaanaTech
جلسه چهارم
ساعت ۸:۳۰ شب به وقت تهران برگزار می شود.
کسانی که ثبت نام نکردند می توانند به عنوان میهمان شرکت کنند.
@Tavaana_TavaanaTech
ادگار آلن پو شاعر و پدر ِداستانهای پلیسی مدرن
goo.gl/KvePpc
اِدگار آلن پو در ۱۹ ژانویه ۱۸۰۹ در شهر بوستون آمریکا به دنیا آمد. پدر و مادر ادگار هنرپیشههای دورهگرد بودند. پدرش خانواده را رها کرد و مادر از بیماری سل درگذشت. پس از این بود که سرپرستی ادگار به یک تاجر ثروتمند سپرده شد. پدرخوانده و ادگار با هم مشکلات بسیاری داشتند به شکلی که ادگار مجبور شد که از خانه فرار کند و مدام اینکار را تکرار میکرد. ادگار به دلیل شرایط بد مالی مجبور به ترک تحصیل شد. فقر، آلن پو را به فروش اشعارش میکشاند اما شناختهنبودنش موجب میشود که اشعارش با اقبال عمومی مواجه نشود و در نتیجه فقر روز به روز بیشتر از گذشته آلن پو را در بر میگیرد. آلن پو با دختر خالهی خود ازدواج میکند. زندگیاش همچنان محقر است اما عشق در آن جاری است و از ازدواج خود رضایت دارد. این خوشبختی چندان نمیپاید و همسرش میمیرد. غم از دست دادن همسر در همهی زندگی با او است.
بسیاری از منتقدان بر این نظر هستند که داستان کلاغ از این برهه از زندگی آلن پو اقتباس شده است. کلاغ شعری است روایی که در ژانویه ۱۸۴۵ انتشار مییابد. این شعر در مورد کلاغی است که سخن میگوید. این کلاغ با عاشقی آشفتهاحوال ملاقات میکند و شاهد آن است که این جوان عاشق چگونه به جنون میرسد. عاشق در فراغ معشوق زاری میکند. در این شعر ارجاعات بسیاری به ادبیات کلاسیک وجود دارد. مشکلات عدیدهای که ادگار آلن پو در زندگی شخصی تجربه کرد بود اعم از ترک خانواده توسط پدر، وضعیت وخیم مالی، ترک تحصیل، استخدام در ارتش و ترک آن، درگدشت همسر و … در داستانها و اشعار آلن پو تاثیر فراوانی بر جا گذاشت. نخستین نوشتههای آلن پو سه مجموعه شعر بودند که در سالهای ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۱ انتشار یافتهاند. آلن پو در همین زمان داستانهای هم مینویسد که در یک مسابقهی داستاننویسی نیز برنده میشود. از داستانهای نیرومند این دورهی آلن پو میتوان به “زوال خاندان آشر” و “نقاب مرگ سرخ” اشاره کرد.
در سال ۱۸۴۰ آل پو داستانهای خود را با نام داستانکهای “گروتسک و عربسک” منتشر میکند و اساسا به همین دلیل است که آلن پو را پدر داستان پلیسی مدرن خواندهاند. آثار داستانی آلن پو از اشعار او مهمتر هستند و در تاریخ ادبیات آثار ماندگارتری به حساب میآیند. بسیاری از منتقدان ادبی بر این نظرند که اساسا داستان کوتاه به عنوان یک سبک رایج ادبی از ادگار آلن پو شروع شد.
.
دکتر حسین پاینده، منتقد ادبی در اینباره می گوید: «نوشتن داستان کوتاه مستلزم ذهنیتی شاعرانه است. آن کسی در بهترین جایگاه برای نوشتن داستان کوتاه قرار دارد که با فشردگی زبان در شعر غنائی آشنا باشد و کارکرد استعاره را در شعر بداند. "ادگار آلن پو" نخستین نظریه پرداز داستان کوتاه نیز در واقع شاعر بود. داستان کوتاه خویشاوند شعر است و نسبتی با رمان ندارد.»
ادگار آلن پو تنها چهل سال سن داشت که در هفتم اکتبر سال ۱۸۴۹ و پس از ۴ روز بیماری به شکل ناشناختهای میمیرد. برخی مرگ او را ناشی از مصرف بیش از حد الکل دانستهاند و برخی نیز دلیل مرگ را ابتلا به بیماری وبا میدانند. به هر حال و دلیل مرگ هر چه باشد جنازهی این نویسندهی شهیر به شکلی ژولیده و نیمهجان در شهر بالتیمور در ایالت مریلند آمریکا پیدا میشود.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/iM6AXA
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/KvePpc
اِدگار آلن پو در ۱۹ ژانویه ۱۸۰۹ در شهر بوستون آمریکا به دنیا آمد. پدر و مادر ادگار هنرپیشههای دورهگرد بودند. پدرش خانواده را رها کرد و مادر از بیماری سل درگذشت. پس از این بود که سرپرستی ادگار به یک تاجر ثروتمند سپرده شد. پدرخوانده و ادگار با هم مشکلات بسیاری داشتند به شکلی که ادگار مجبور شد که از خانه فرار کند و مدام اینکار را تکرار میکرد. ادگار به دلیل شرایط بد مالی مجبور به ترک تحصیل شد. فقر، آلن پو را به فروش اشعارش میکشاند اما شناختهنبودنش موجب میشود که اشعارش با اقبال عمومی مواجه نشود و در نتیجه فقر روز به روز بیشتر از گذشته آلن پو را در بر میگیرد. آلن پو با دختر خالهی خود ازدواج میکند. زندگیاش همچنان محقر است اما عشق در آن جاری است و از ازدواج خود رضایت دارد. این خوشبختی چندان نمیپاید و همسرش میمیرد. غم از دست دادن همسر در همهی زندگی با او است.
بسیاری از منتقدان بر این نظر هستند که داستان کلاغ از این برهه از زندگی آلن پو اقتباس شده است. کلاغ شعری است روایی که در ژانویه ۱۸۴۵ انتشار مییابد. این شعر در مورد کلاغی است که سخن میگوید. این کلاغ با عاشقی آشفتهاحوال ملاقات میکند و شاهد آن است که این جوان عاشق چگونه به جنون میرسد. عاشق در فراغ معشوق زاری میکند. در این شعر ارجاعات بسیاری به ادبیات کلاسیک وجود دارد. مشکلات عدیدهای که ادگار آلن پو در زندگی شخصی تجربه کرد بود اعم از ترک خانواده توسط پدر، وضعیت وخیم مالی، ترک تحصیل، استخدام در ارتش و ترک آن، درگدشت همسر و … در داستانها و اشعار آلن پو تاثیر فراوانی بر جا گذاشت. نخستین نوشتههای آلن پو سه مجموعه شعر بودند که در سالهای ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۱ انتشار یافتهاند. آلن پو در همین زمان داستانهای هم مینویسد که در یک مسابقهی داستاننویسی نیز برنده میشود. از داستانهای نیرومند این دورهی آلن پو میتوان به “زوال خاندان آشر” و “نقاب مرگ سرخ” اشاره کرد.
در سال ۱۸۴۰ آل پو داستانهای خود را با نام داستانکهای “گروتسک و عربسک” منتشر میکند و اساسا به همین دلیل است که آلن پو را پدر داستان پلیسی مدرن خواندهاند. آثار داستانی آلن پو از اشعار او مهمتر هستند و در تاریخ ادبیات آثار ماندگارتری به حساب میآیند. بسیاری از منتقدان ادبی بر این نظرند که اساسا داستان کوتاه به عنوان یک سبک رایج ادبی از ادگار آلن پو شروع شد.
.
دکتر حسین پاینده، منتقد ادبی در اینباره می گوید: «نوشتن داستان کوتاه مستلزم ذهنیتی شاعرانه است. آن کسی در بهترین جایگاه برای نوشتن داستان کوتاه قرار دارد که با فشردگی زبان در شعر غنائی آشنا باشد و کارکرد استعاره را در شعر بداند. "ادگار آلن پو" نخستین نظریه پرداز داستان کوتاه نیز در واقع شاعر بود. داستان کوتاه خویشاوند شعر است و نسبتی با رمان ندارد.»
ادگار آلن پو تنها چهل سال سن داشت که در هفتم اکتبر سال ۱۸۴۹ و پس از ۴ روز بیماری به شکل ناشناختهای میمیرد. برخی مرگ او را ناشی از مصرف بیش از حد الکل دانستهاند و برخی نیز دلیل مرگ را ابتلا به بیماری وبا میدانند. به هر حال و دلیل مرگ هر چه باشد جنازهی این نویسندهی شهیر به شکلی ژولیده و نیمهجان در شهر بالتیمور در ایالت مریلند آمریکا پیدا میشود.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/iM6AXA
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #ادگار_آلن_پو #شاعر و پدر ِداستانهای پلیسی مدرن . اِدگار آلن پو در ۱۹ ژانویه ۱۸۰۹ در شهر بوستون آمریکا به دنیا آمد. پدر و مادر ادگار هنرپیشههای دورهگرد بودند. پدرش خانواده را رها کرد و مادر از بیماری سل درگذشت. پس از این بود که سرپرستی ادگار به یک تاجر…
سیدحسین میردامادی، دایی خامنهای در نامهای به خامنهای:
«تا شیرازه مملکت از هم نپاشیده به نصیحتها گوش کنید»
لینک:
http://bit.ly/2k4vI1u
@Tavaana_TavaanaTech
«تا شیرازه مملکت از هم نپاشیده به نصیحتها گوش کنید»
لینک:
http://bit.ly/2k4vI1u
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from مسیح علینژاد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایت زندگی زنی که از عکس گرفتن بیزار است، زنی که بعد از خشونت اسیدپاش ها دغدغه اش شده است مراقبت کردن از حیوانات بی آزار خانگی.شما هم می توانید بشوید روایت گر زندگی خودتان در تبلت.
بیست و نهم دیماه روز #هوای_پاک نامگذاری شده است. از سال ۱۳۷۴ بحران آلودگی هوا در تهران و شهرهای تبریز، اراک، اصفهان، شیراز، اهواز و مشهد مسئولان را بر آن داشت تا روزی را به عنوان روز «هوا پاک» نامگذاری کنند.
حالا بعد از گذشته دو دهه نه تنها آلودگی این هفت شهر کاهش نیافته است که به لیست شهرهای آلوده هم اضافه شده است.
یکی از منابع مهم #آلودگی هوا در شهرهای بزرگ خودروها هستند. راهکار مردمی برای مبارزه با #آلودگی_هوا «طرح سهشنبههای بدون خودرو» بوده است که تاکنون استقبال خوبی از آن شده است. این کمپین تلاش دارد مردم را به استفاده کمتر از خودروهای شخصی و بهرهوری از حمل ونقل عمومی تشویق کند.
goo.gl/TJlxsi
در توانا به وبینار «آلودگی هوا، منابع و راهحلها» گوش دهید و از راههای مقابله با بحران فعلی آگاه شوید:
https://goo.gl/0BVUAV
اسلاید وبینار «آلودگی هوا، منابع و راهحلها»:
https://goo.gl/U8O2Ki
هیولای هولناک آلودگی هوا در ایران
http://bit.ly/2ggoJQw
بازی بنزینی در ماجرای آلودگی هوا
http://bit.ly/1vQH96J
بحرانهای محیط زیست در ایران
http://bit.ly/2ah8zp5
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
حالا بعد از گذشته دو دهه نه تنها آلودگی این هفت شهر کاهش نیافته است که به لیست شهرهای آلوده هم اضافه شده است.
یکی از منابع مهم #آلودگی هوا در شهرهای بزرگ خودروها هستند. راهکار مردمی برای مبارزه با #آلودگی_هوا «طرح سهشنبههای بدون خودرو» بوده است که تاکنون استقبال خوبی از آن شده است. این کمپین تلاش دارد مردم را به استفاده کمتر از خودروهای شخصی و بهرهوری از حمل ونقل عمومی تشویق کند.
goo.gl/TJlxsi
در توانا به وبینار «آلودگی هوا، منابع و راهحلها» گوش دهید و از راههای مقابله با بحران فعلی آگاه شوید:
https://goo.gl/0BVUAV
اسلاید وبینار «آلودگی هوا، منابع و راهحلها»:
https://goo.gl/U8O2Ki
هیولای هولناک آلودگی هوا در ایران
http://bit.ly/2ggoJQw
بازی بنزینی در ماجرای آلودگی هوا
http://bit.ly/1vQH96J
بحرانهای محیط زیست در ایران
http://bit.ly/2ah8zp5
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. بیست و نهم دیماه روز #هوای_پاک نامگذاری شده است. از سال ۱۳۷۴ بحران #آلودگی_هوا در تهران و شهرهای تبریز، اراک، اصفهان، شیراز، اهواز و مشهد مسئولان را بر آن داشت تا روزی را به عنوان روز «هوا پاک» نامگذاری کنند. حالا بعد از گذشته دو دهه نه تنها آلودگی این…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این پدر کُرد برای نوزادش به زبان مادری میخواند و مینوازد. خوش به حال کودکی که با ترانه و آواز و نوا بزرگ میشود.
مرتبط:
حقوق کودک
http://bit.ly/1ltw9sc
@Tavaana_TavaanaTech
مرتبط:
حقوق کودک
http://bit.ly/1ltw9sc
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازداشت شهروندان شیرازی در تجمع اعتراض مسالمتآمیز به پارازیت ها
http://ow.ly/8gLz30882oo
شعارشون: "با اینهمه پارازیت بچههامون چی میشن"
"سپاه پارازیتو بردار"
@Tavaana_TavaanaTech
http://ow.ly/8gLz30882oo
شعارشون: "با اینهمه پارازیت بچههامون چی میشن"
"سپاه پارازیتو بردار"
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما اعتراض داریم
ما اعتراض داریم به شرایط بد زندگی. از قضا مسئولان هم به شرایط بد اقتصادی اعتراض دارند...
طنز دیرین دیرین
مطلب مرتبط:
دروغ ممنوع!
http://bit.ly/1fGyUup
@Tavaana_TavaanaTech
ما اعتراض داریم به شرایط بد زندگی. از قضا مسئولان هم به شرایط بد اقتصادی اعتراض دارند...
طنز دیرین دیرین
مطلب مرتبط:
دروغ ممنوع!
http://bit.ly/1fGyUup
@Tavaana_TavaanaTech
«سال ۱۳۵۷. بر روی دیوار نوشته شده است: «درود بر خمینی». هنوز حجاب زنان، اجباری نشده است. هنوز زنان میتوانند به ورزشگاه بروند. هنوز میتوانند آواز بخوانند. هنوز نصف مردان نشدهاند. هنوز میتوانند قاضی بشود. درود بر خمینی که مستقر شد دیگر همه اینها برای زنان ممنوع شد.»
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/Lfh3fW
مطلب مرتبط:
حجاب اجباری، مردان اختیاری
http://bit.ly/2dbJjND
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/Lfh3fW
مطلب مرتبط:
حجاب اجباری، مردان اختیاری
http://bit.ly/2dbJjND
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «سال ۱۳۵۷. بر روی دیوار نوشته شده است: «درود بر خمینی». هنوز #حجاب #زنان، اجباری نشده است. هنوز زنان میتوانند به #ورزشگاه بروند. هنوز میتوانند #آواز بخوانند. هنوز نصف #مردان نشدهاند. هنوز میتوانند قاضی بشود. درود بر #خمینی که مستقر شد دیگر همه اینها…