کلاس و کتاب توانا
7K subscribers
326 photos
365 videos
717 files
539 links
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نامه‌هایی از زندان: شکنجه؛ جرمی قانونی در زندان‌های ایران- ۲

پس از انقلاب اسلامی تا کنون، شکنجه فیزیکی و روحی زندانیان عقیدتی و سیاسی با قساوت تمام در زندان‌های ایران انجام شده است و تا جمهوری اسلامی هست، پایانی ندارد.

چه بسیار از زندانیان که هنگام شکنجه در اتاق‌های بازجویی جان خود را از دست داده‌اند و در سکوت کامل و تحت رعب و وحشت و تهدید تحویل خانواده‌هایشان شده‌اند و یا اگر هم زنده مانده‌اند و آزاد شده‌اند، هرگز نتوانستند به زندگی عادی و روزمره قبل از زندان بازگردند و کابوس شکنجه را فراموش کنند.

حتی بر اساس اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی، اعمال هر گونه شکنجه ممنوع است؛‌ اصلی که در زندان‌های جمهوری اسلامی به صراحت تمام، خلاف آن اجرا می‌شود.
در این بخش از مجموعه «نامه‌هایی از زندان» به سراغ بخش دوم نامه‌های زندانیانی رفته‌ایم که از شکنجه و آزار در زندان گفته‌اند. نامه‌هایی است از: نورالدین کیانوری، مرتضی کرباسی‌زاده و صدرالدین مشکاتی، محمدحسین رفیعی و عزت‌الله سحابی.

این بخش تقدیم می‌شود به تمام آنان که جان شیرین‌شان را در زندان‌های جمهوری اسلامی از دست دادند و دیگر در میان ما نیستند.

https://tavaana.org/letters_prison5/
در یوتیوب:
https://youtu.be/602duoyqVNo
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586404003
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/namehai-az-zendan-5-vid

#پادکست #کتاب_صوتی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا #نامه_های_زندان

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
نامه‌هایی از زندان: شکنجه؛ جرمی قانونی در زندان‌های ایران- ۲

پس از انقلاب اسلامی تا کنون، شکنجه فیزیکی و روحی زندانیان عقیدتی و سیاسی با قساوت تمام در زندان‌های ایران انجام شده است و تا جمهوری اسلامی هست، پایانی ندارد.

چه بسیار از زندانیان که هنگام شکنجه در اتاق‌های بازجویی جان خود را از دست داده‌اند و در سکوت کامل و تحت رعب و وحشت و تهدید تحویل خانواده‌هایشان شده‌اند و یا اگر هم زنده مانده‌اند و آزاد شده‌اند، هرگز نتوانستند به زندگی عادی و روزمره قبل از زندان بازگردند و کابوس شکنجه را فراموش کنند.

حتی بر اساس اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی، اعمال هر گونه شکنجه ممنوع است؛‌ اصلی که در زندان‌های جمهوری اسلامی به صراحت تمام، خلاف آن اجرا می‌شود.
در این بخش از مجموعه «نامه‌هایی از زندان» به سراغ بخش دوم نامه‌های زندانیانی رفته‌ایم که از شکنجه و آزار در زندان گفته‌اند. نامه‌هایی است از: نورالدین کیانوری، مرتضی کرباسی‌زاده و صدرالدین مشکاتی، محمدحسین رفیعی و عزت‌الله سحابی.

این بخش تقدیم می‌شود به تمام آنان که جان شیرین‌شان را در زندان‌های جمهوری اسلامی از دست دادند و دیگر در میان ما نیستند.

https://tavaana.org/letters_prison5/
در یوتیوب:
https://youtu.be/602duoyqVNo
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586404003
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/namehai-az-zendan-5-vid

#پادکست #کتاب_صوتی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا #نامه_های_زندان

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۴ (کتاب شنیداری)

آن صبح پنج‌شنبه، ۲۸ اکتبر ۱۹۹۳، قاضی‌ها از رخت‌کن‌شان گذشتند و به سوی جایگاه داوری رفتند. همه بپا‌خاستند. کوبش، سرپرست هیئت دادرسان، در وسط نشست و دست‌یار و منشی‌اش در دو سوی او جای گرفتند.
دستگاه دادگستری آلمان نهادی سخت‌گیر بود که از حاشیه و پیرایه می‌پرهیخت. کسانی را که به دنبال آوازه و افتخار بودند نومید می‌کرد و تنها فروتنی و سخت‌کوشی را پاداش می‌داد. دادرسان چون در انتصاب‌شان ملاحظات سیاسی نقشی نداشت، از نفوذهای بیرونی هم کمتر آسیب می‌دیدند. قاضی بودن حرفه‌ای بود که پس از به پایان بردن رشته‌ی حقوق برگزیده بودند. ارزیابی آنها از سوی همتایانشان انجام می‌گرفت و پیشرفت‌شان در گرو شایستگی آنها بود که برپایه‌ی معیارهای استوار شده از سوی همان همتایان سنجیده می‌شد. دادرس شدن در گمنامی‌اش به کشیشی می‌مانست، و در خشک‌نهادی‌اش به نظامی‌گری.
هیئت منصفه جایی در دادگاهِ قاضی کوبش نداشت. سرنوشت دادرسی به گرد‌هم‌آیی اتفاقی چند ناخبره گره نخورده بود. بیم آن نیز نبود که تصمیم‌گیری درباره پرونده به دوش کسانی باشد که توانایی دریافت و ارزیابی داده‌ها را به‌درستی ندارند. هیچ چیزی نمی‌توانست یک گروه کارآشنا را سردرگم کند یا به اشتباه بیندازد. در نتیجه، هیچ مدرکی کنار گذاشته نمی‌شد. پنج قاضی که آن روز صبح به دادگاه درآمدند برای بازی کردن نقش داور میان دو گروه هماورد نیامده بودند. جایی که دادستان بازرسی بی‌طرف است، هماوردی میان دو دسته بی‌جاست. این دادرسان در هفته‌های گذشته پرونده را با دقت خوانده بودند و حال برای طرح کردن پرسش‌هایشان آمده بودند، تا در پایان حکم نهایی را صادر کنند. آنها رسیدگی به پرونده را نه به شیوه‌ی دادرسی‌های معمول، بلکه به روانی یک گفت‌وگو پیش می‌بردند. به میان حرف هم پریدن و درخواست بازرسیدگی، حتی از سوی متهمان، که در دادرسی‌های دیگر ناسزا شمرده می‌شوند، در دادگاهی که کوبش و گروهش می‌گرداندند، تا آنجا که می‌شد روا بود.
هنگامی‌ که همه در جای خود نشستند، سردادرس روندی را که در هر نشست دنبال می‌کرد، انجام داد. به سمت میکروفون‌اش خم شد و اعلام کرد: "امروز ما رسیدگی به پرونده شماره 2StE2/93 را آغاز می‌کنیم."

سایت

یوتیوب

کست‌باکس

ساندکلاد

نوشتاری

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۴ (کتاب شنیداری)

آن صبح پنج‌شنبه، ۲۸ اکتبر ۱۹۹۳، قاضی‌ها از رخت‌کن‌شان گذشتند و به سوی جایگاه داوری رفتند. همه بپا‌خاستند. کوبش، سرپرست هیئت دادرسان، در وسط نشست و دست‌یار و منشی‌اش در دو سوی او جای گرفتند.
دستگاه دادگستری آلمان نهادی سخت‌گیر بود که از حاشیه و پیرایه می‌پرهیخت. کسانی را که به دنبال آوازه و افتخار بودند نومید می‌کرد و تنها فروتنی و سخت‌کوشی را پاداش می‌داد. دادرسان چون در انتصاب‌شان ملاحظات سیاسی نقشی نداشت، از نفوذهای بیرونی هم کمتر آسیب می‌دیدند. قاضی بودن حرفه‌ای بود که پس از به پایان بردن رشته‌ی حقوق برگزیده بودند. ارزیابی آنها از سوی همتایانشان انجام می‌گرفت و پیشرفت‌شان در گرو شایستگی آنها بود که برپایه‌ی معیارهای استوار شده از سوی همان همتایان سنجیده می‌شد. دادرس شدن در گمنامی‌اش به کشیشی می‌مانست، و در خشک‌نهادی‌اش به نظامی‌گری.
هیئت منصفه جایی در دادگاهِ قاضی کوبش نداشت. سرنوشت دادرسی به گرد‌هم‌آیی اتفاقی چند ناخبره گره نخورده بود. بیم آن نیز نبود که تصمیم‌گیری درباره پرونده به دوش کسانی باشد که توانایی دریافت و ارزیابی داده‌ها را به‌درستی ندارند. هیچ چیزی نمی‌توانست یک گروه کارآشنا را سردرگم کند یا به اشتباه بیندازد. در نتیجه، هیچ مدرکی کنار گذاشته نمی‌شد. پنج قاضی که آن روز صبح به دادگاه درآمدند برای بازی کردن نقش داور میان دو گروه هماورد نیامده بودند. جایی که دادستان بازرسی بی‌طرف است، هماوردی میان دو دسته بی‌جاست. این دادرسان در هفته‌های گذشته پرونده را با دقت خوانده بودند و حال برای طرح کردن پرسش‌هایشان آمده بودند، تا در پایان حکم نهایی را صادر کنند. آنها رسیدگی به پرونده را نه به شیوه‌ی دادرسی‌های معمول، بلکه به روانی یک گفت‌وگو پیش می‌بردند. به میان حرف هم پریدن و درخواست بازرسیدگی، حتی از سوی متهمان، که در دادرسی‌های دیگر ناسزا شمرده می‌شوند، در دادگاهی که کوبش و گروهش می‌گرداندند، تا آنجا که می‌شد روا بود.
هنگامی‌ که همه در جای خود نشستند، سردادرس روندی را که در هر نشست دنبال می‌کرد، انجام داد. به سمت میکروفون‌اش خم شد و اعلام کرد: "امروز ما رسیدگی به پرونده شماره 2StE2/93 را آغاز می‌کنیم."

سایت

یوتیوب

کست‌باکس

ساندکلاد

نوشتاری

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۵ (کتاب شنیداری)

عنوان حقوقی این پرونده هر چه که بود، آن روز پرونده "تبعیدیان برابر رستوران‌دار" نام داشت. بیشتر آنان که دوستان قدیمی عزیز بودند، به امید روسفیدی عزیز آمده بودند تا بتوانند با خاطره‌های نشست و برخاست‌هاشان با او در میکونوس کنار بیایند. شاید که شایعه‌ی خیانت او بی‌پایه باشد. این چیزی بود که هنگام رفتن به سوی صندلی‌هاشان، به هم می‌گفتند. عزیز از خودشان بود و باور به بی‌گناهی جمعی‌شان، آرزوی آنها بود.
عزیز که از کنار حاضران گذشت، آه از نهادشان برخاست. او تنها نیامده بود. وکیلی همراه او بود، نشانه‌ی دیگری بر گناه‌کاری‌اش. شهره قلم و کاغذ در دست، نگاه سردی به او انداخت. عزیز تنها به دادرسان می‌نگریست و از دیگران کناره می‌جست. رفتار همیشگی خویش را بازیافته بود و همچون پیش با بی‌خیالی گام برمی‌داشت. تالار به گونه‌ای نامعمول ساکت بود و تنها صدای گنگ گام‌های آدم‌ها بر کف‌پوش به گوش می‌خورد. سکوت پیش‌درآمدِ ورود به صحنه‌ی یوسف بود. یوسف پرویز را پس از چندین هفته در میان تماشاگران دید، و بر سر بازمانده‌ی چابکی که از تیراندازی جان به در برده بود بانگ زد.
"اوه، ببینید کی اینجاست، رمبو !"


https://tavaana.org/assassins_turquoise15/

در یوتیوب:
https://youtu.be/k6FaPtuHj6U
کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579692456
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-015

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۵ (کتاب شنیداری)

عنوان حقوقی این پرونده هر چه که بود، آن روز پرونده "تبعیدیان برابر رستوران‌دار" نام داشت. بیشتر آنان که دوستان قدیمی عزیز بودند، به امید روسفیدی عزیز آمده بودند تا بتوانند با خاطره‌های نشست و برخاست‌هاشان با او در میکونوس کنار بیایند. شاید که شایعه‌ی خیانت او بی‌پایه باشد. این چیزی بود که هنگام رفتن به سوی صندلی‌هاشان، به هم می‌گفتند. عزیز از خودشان بود و باور به بی‌گناهی جمعی‌شان، آرزوی آنها بود.
عزیز که از کنار حاضران گذشت، آه از نهادشان برخاست. او تنها نیامده بود. وکیلی همراه او بود، نشانه‌ی دیگری بر گناه‌کاری‌اش. شهره قلم و کاغذ در دست، نگاه سردی به او انداخت. عزیز تنها به دادرسان می‌نگریست و از دیگران کناره می‌جست. رفتار همیشگی خویش را بازیافته بود و همچون پیش با بی‌خیالی گام برمی‌داشت. تالار به گونه‌ای نامعمول ساکت بود و تنها صدای گنگ گام‌های آدم‌ها بر کف‌پوش به گوش می‌خورد. سکوت پیش‌درآمدِ ورود به صحنه‌ی یوسف بود. یوسف پرویز را پس از چندین هفته در میان تماشاگران دید، و بر سر بازمانده‌ی چابکی که از تیراندازی جان به در برده بود بانگ زد.
"اوه، ببینید کی اینجاست، رمبو !"


https://tavaana.org/assassins_turquoise15/

در یوتیوب:
https://youtu.be/k6FaPtuHj6U
کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579692456
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-015

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نامه‌هایی از زندان: تفتیش عقاید

حکومت تمامیت‌خواه و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی‌ همواره از رنگارنگی دینی و یا جریان‌ها و باور‌های فکری متفاوت، وحشت داشته‌ است و آن را با فلسفه وجودی خود در تقابل می‌بیند. به همین دلیل است که در تمام این سال‌ها به طور مداوم شاهد سرکوب جریان‌های فکری، نگرش‌ها و اقلیت‌های مذهبی و دینی در ایران هستیم که این به معنی نقض آشکار حقوق بشر در ایران است.

در این بخش از مجموعه «نامه‌هایی از زندان»، با تمرکز بر این موضوع، نامه‌هایی از مریم نقاش زرگران، فرح باغی، فتحی محمد نقش‌بندی، مسعود کردپور، امید کوکبی، اعضای پیشین یاران، شیرین عبادی و نسرین ستوده را می‌شنویم.

این بخش تقدیم می‌شود به تمام آن‌ها که صرفا و صرفا به دلیل باورها و عقایدشان تحت ستم، تبعیض و شکنجه قرار گرفتند یا جان شیرین‌شان را از دست دادند.

https://tavaana.org/letters_prison6/
در یوتیوب:
https://youtu.be/BHdgk5o6p9U
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586411459
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/neytq6e6b41e

#پادکست #کتاب_صوتی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا #نامه_های_زندان

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
نامه‌هایی از زندان: تفتیش عقاید

حکومت تمامیت‌خواه و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی‌ همواره از رنگارنگی دینی و یا جریان‌ها و باور‌های فکری متفاوت، وحشت داشته‌ است و آن را با فلسفه وجودی خود در تقابل می‌بیند. به همین دلیل است که در تمام این سال‌ها به طور مداوم شاهد سرکوب جریان‌های فکری، نگرش‌ها و اقلیت‌های مذهبی و دینی در ایران هستیم که این به معنی نقض آشکار حقوق بشر در ایران است.

در این بخش از مجموعه «نامه‌هایی از زندان»، با تمرکز بر این موضوع، نامه‌هایی از مریم نقاش زرگران، فرح باغی، فتحی محمد نقش‌بندی، مسعود کردپور، امید کوکبی، اعضای پیشین یاران، شیرین عبادی و نسرین ستوده را می‌شنویم.

این بخش تقدیم می‌شود به تمام آن‌ها که صرفا و صرفا به دلیل باورها و عقایدشان تحت ستم، تبعیض و شکنجه قرار گرفتند یا جان شیرین‌شان را از دست دادند.

https://tavaana.org/letters_prison6/
در یوتیوب:
https://youtu.be/BHdgk5o6p9U
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586411459
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/neytq6e6b41e

#پادکست #کتاب_صوتی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا #نامه_های_زندان

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۶ (کتاب شنیداری)

"تقصیر آن ماهی بود. لحظه‌ای که قورتش دادم چیزی در شکمم پیچ خورد. امان از آن ماهی! دلیل مرگش همین است" پیرزن می‌گفت و می‌گریست.
"مادر جان، آنچه خورده‌اید، هرچه کرده‌اید یا نکرده‌اید، نمی‌توانست از اتفاقی که پیش آمده، جلوگیری کند" شهره با اطمینان از شنود تلفنی، واژه‌ی کشتار را در جمله‌اش به کار نبرد.
"مردم به من می‌گفتند که یک ماهی زنده را درسته قورت بدهم. می‌گفتند اگر هنگام حاملگی این کار را بکنم بچه‌ام باهوش می‌شود. من نوزده سالم بود و هنوز نیامده عاشقش بودم. پدرش رفته بود اجباری. تنها بودم. رفتم کنار حوض حیاط و یک ماهی قرمز را از دمش گرفتم. یک ضرب قورتش دادم. لیز خورد پایین و تا برسد به معده‌ام هی وول خورد. چه تلواسه‌ای افتاد تو شکمم. وقتی آرام شد، فهمیدم یک چیزی عوض شده. این بلا را من سرش آوردم. اگر آن ماهی را قورت نداده بودم، یک بچه‌ی معمولی می‌شد و الان هم زنده بود...
"

https://tavaana.org/assassins_turquoise16/
در یوتیوب:
https://youtu.be/vEjHbCSMcUk
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579692669
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-016
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۱۶ (کتاب شنیداری)

"تقصیر آن ماهی بود. لحظه‌ای که قورتش دادم چیزی در شکمم پیچ خورد. امان از آن ماهی! دلیل مرگش همین است" پیرزن می‌گفت و می‌گریست.
"مادر جان، آنچه خورده‌اید، هرچه کرده‌اید یا نکرده‌اید، نمی‌توانست از اتفاقی که پیش آمده، جلوگیری کند" شهره با اطمینان از شنود تلفنی، واژه‌ی کشتار را در جمله‌اش به کار نبرد.
"مردم به من می‌گفتند که یک ماهی زنده را درسته قورت بدهم. می‌گفتند اگر هنگام حاملگی این کار را بکنم بچه‌ام باهوش می‌شود. من نوزده سالم بود و هنوز نیامده عاشقش بودم. پدرش رفته بود اجباری. تنها بودم. رفتم کنار حوض حیاط و یک ماهی قرمز را از دمش گرفتم. یک ضرب قورتش دادم. لیز خورد پایین و تا برسد به معده‌ام هی وول خورد. چه تلواسه‌ای افتاد تو شکمم. وقتی آرام شد، فهمیدم یک چیزی عوض شده. این بلا را من سرش آوردم. اگر آن ماهی را قورت نداده بودم، یک بچه‌ی معمولی می‌شد و الان هم زنده بود...
"

https://tavaana.org/assassins_turquoise16/
در یوتیوب:
https://youtu.be/vEjHbCSMcUk
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579692669
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-016
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech