به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصلهای خشک گذر میکردند
به دستههای کلاغان
که عطر مزرعههای شبانه را
برای من به هدیه میآوردند
به مادرم که در آیینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمههای سبز میانباشت - سلامی دوباره خواهم داد
میآیم، میآیم، میآیم
با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک
با چشمهایم: تجربههای غلیظ تاریکی
با بوتهها که چیدهام از بیشههای آن سوی دیوار
میآیم، میآیم، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا،
در آستانه پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد
#فروغ_فرخزاد
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد | از دفتر تولدی دیگر
🌱🌷
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصلهای خشک گذر میکردند
به دستههای کلاغان
که عطر مزرعههای شبانه را
برای من به هدیه میآوردند
به مادرم که در آیینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمههای سبز میانباشت - سلامی دوباره خواهم داد
میآیم، میآیم، میآیم
با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک
با چشمهایم: تجربههای غلیظ تاریکی
با بوتهها که چیدهام از بیشههای آن سوی دیوار
میآیم، میآیم، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا،
در آستانه پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد
#فروغ_فرخزاد
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد | از دفتر تولدی دیگر
🌱🌷
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
در شب اکنون چیزی میگذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها همچون انبوه عزاداران
لحظه باریدن را گویی منتظرند
لحظهای
و پس از آن هیچ
پشت این
پنجره شب دارد میلرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
#فروغ فرخزاد
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
در شب اکنون چیزی میگذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها همچون انبوه عزاداران
لحظه باریدن را گویی منتظرند
لحظهای
و پس از آن هیچ
پشت این
پنجره شب دارد میلرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
#فروغ فرخزاد
بگذار در پناه شب از ماه بار بردارم
بگذار پر شوم
از قطرههای كوچك باران
از قلبهای رشد نكرده
از حجم كودكان به دنیا نیامده
بگذار پر شوم
شاید كه عشق من گهواره تولد عیسای دیگر باشد
#فروغ_فرخزاد
شب خوش
بگذار پر شوم
از قطرههای كوچك باران
از قلبهای رشد نكرده
از حجم كودكان به دنیا نیامده
بگذار پر شوم
شاید كه عشق من گهواره تولد عیسای دیگر باشد
#فروغ_فرخزاد
شب خوش
.
در اتاقی که به اندازهی یک تنهاییست ... دل من ، که به اندازهی یک عشق است ... به بهانههای سادهی خوشبختی خود مینگرد ... به زبان زیبای گلها در گلدان ...
#فروغ_فرخزاد
🌱🌷
در اتاقی که به اندازهی یک تنهاییست ... دل من ، که به اندازهی یک عشق است ... به بهانههای سادهی خوشبختی خود مینگرد ... به زبان زیبای گلها در گلدان ...
#فروغ_فرخزاد
🌱🌷
بگذار در پناه شب از ماه بار بردارم
بگذار پر شوم
از قطرههای كوچك باران
از قلبهای رشد نكرده
از حجم كودكان به دنیا نیامده
بگذار پر شوم
شاید كه عشق من گهواره تولد عیسای دیگر باشد
#فروغ_فرخزاد
شب خوش
بگذار پر شوم
از قطرههای كوچك باران
از قلبهای رشد نكرده
از حجم كودكان به دنیا نیامده
بگذار پر شوم
شاید كه عشق من گهواره تولد عیسای دیگر باشد
#فروغ_فرخزاد
شب خوش
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
نگاه کن که من کجا رسیدهام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسهات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستارهها جدا مکن
#فروغ_فرخزاد
🌷🍃
شب خوش
@Ssahebdeelan
ببر به شهر شعرها و شورها
نگاه کن که من کجا رسیدهام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسهات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستارهها جدا مکن
#فروغ_فرخزاد
🌷🍃
شب خوش
@Ssahebdeelan
من همصدا با همه پرنده ها
به خوشبختی لبخند خواهم زد.
آغوشم را از آرامش صبح پر میکنم
تا آغاز شوم مانند روزهای آفتابی...
#فروغ_فرخزاد
درود به عاشقان هستی
دستای گرم مهر ومحبت
خورشید فروزان
همراه دقایق امروزتان
🌱🌷
@Ssahebdeelan
به خوشبختی لبخند خواهم زد.
آغوشم را از آرامش صبح پر میکنم
تا آغاز شوم مانند روزهای آفتابی...
#فروغ_فرخزاد
درود به عاشقان هستی
دستای گرم مهر ومحبت
خورشید فروزان
همراه دقایق امروزتان
🌱🌷
@Ssahebdeelan
.
همه می دانند؛
همه می دانند؛
که من و تو از آن روزنه ی سرد
عبوس؛ باغ را دیدیم
و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه می ترسند
همه می ترسند
اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم!!
#فروغ_فرخزاد
🌱🌷
همه می دانند؛
همه می دانند؛
که من و تو از آن روزنه ی سرد
عبوس؛ باغ را دیدیم
و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه می ترسند
همه می ترسند
اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم!!
#فروغ_فرخزاد
🌱🌷
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست
باز دنبال نغمه ای دلخواه،
می نهم سر به روی دفتر خویش
لذتی ناشناس و رویا رنگ،
می دود همچو خون به رگهایم
آه ... !
باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
می نویسم به روی دفتر خویش؛
جاودان باشی
ای سپیدهٔ عشق ..!
#فروغ_فرخزاد
که خیال تو خوشتر از خوابست
باز دنبال نغمه ای دلخواه،
می نهم سر به روی دفتر خویش
لذتی ناشناس و رویا رنگ،
می دود همچو خون به رگهایم
آه ... !
باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
می نویسم به روی دفتر خویش؛
جاودان باشی
ای سپیدهٔ عشق ..!
#فروغ_فرخزاد