با چشمها
ز حیرتِ این صبحِ نابهجای
خشکیده بر دریچهٔ خورشید چارتاق
بر تارکِ سپیدهٔ این روزِ پا به زای،
دستانِ بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهایِ خواب...
#احمد_شاملو
#زادروز_۲۱آذر
ز حیرتِ این صبحِ نابهجای
خشکیده بر دریچهٔ خورشید چارتاق
بر تارکِ سپیدهٔ این روزِ پا به زای،
دستانِ بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهایِ خواب...
#احمد_شاملو
#زادروز_۲۱آذر
میتوانم در سحرگاه زمستانها
در میان کوچههای شهر بگریزم
و صدایم منعکس در انجماد خانههای شهر
نعره بردارم که اینک آفتاب آمد...، که اینک آفتاب آمد...ای مردم!
و صلا بردارم:
«مردم، ای مردم!
لحظهای بر تیغههای بامهای خانههاتان بنگرید!
که افتاب از آسمان آمد
آفتاب آمد! »
میتوانم من به تنهایی شفا یابم...
#رضا_براهنی
#زادروز_۲۱آذر
در میان کوچههای شهر بگریزم
و صدایم منعکس در انجماد خانههای شهر
نعره بردارم که اینک آفتاب آمد...، که اینک آفتاب آمد...ای مردم!
و صلا بردارم:
«مردم، ای مردم!
لحظهای بر تیغههای بامهای خانههاتان بنگرید!
که افتاب از آسمان آمد
آفتاب آمد! »
میتوانم من به تنهایی شفا یابم...
#رضا_براهنی
#زادروز_۲۱آذر