صاحبدلان
11.5K subscribers
32.8K photos
2.97K videos
56 files
2.39K links
Download Telegram
.
گاهی می‌اندیشم،
چندان مهم نیست
اگر هیچ از دنیا نداشته باشم.
همین مرابس که
آسمانی داشته‌باشم
و باران
وانسان‌هایی
در زندگی‌ام باشند که زلال‌تر از باران هستند...

#احمد شاملو
شب
از سایه‌ها و
غریوِ دریا سرشار است
زیباتر شبی براى دوست‌داشتن؛؛؛
با چشمانِ تو مرا به الماسِ ستاره‌ها نیازى نیست ...


#احمد_شاملو
تارهای بی‌کوک و
کمانِ بادِ ولنگار
باران را
گو بی‌آهنگ ببار!
غبارآلوده، از جهان
تصویری باژگونه در آبگینه‌ی بی‌قرار
باران را
گو بی‌مقصود ببار!
لبخندِ بی‌صدای صد هزار حباب
در فرار
باران را
گو به ریشخند ببار!
چون تارها کشیده و کمانکشِ باد آزموده‌تر شود
و نجوای بی‌کوک به ملال انجامد،
باران را رها کن و
خاک را بگذار
تا با همه گلویش
سبز بخواند
باران را اکنون
گو بازیگوشانه ببار!

#احمد_شاملو
با چشمها
ز حیرتِ این صبحِ نابه‌جای
خشکیده بر دریچهٔ خورشید چارتاق
بر تارکِ سپیدهٔ این روزِ پا به ‌زای،
دستانِ بسته‌ام را
آزاد کردم از
زنجیرهایِ خواب...

#احمد_شاملو
#زادروز_۲۱آذر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زندگي #احمد شاملو بروايت تصوير و از زبان همسرش ….
مگر نگفتي هر چه به تو بگويم كه دوستت دارم، باز هم مي خواهي كه تكرار كنم؟
پس برايت مي نويسم، اين جوري بهتر است. اين حرف ها را مي خوانى و باز هم مي خوانى و اگر دلت خواست، باز هم ميخوانى...
حرف هاى من با تو تمامي ندارد...
منتها، چيزي به يادم آمد كه ناچارم مي كند، اين ها را همين جا درز بگيرم و ديگر بيش از اين برايت ننويسم.
مي دانى چيست؟
يادم آمد آن جمله يي را كه دوست دارى من هميشه برايت تكرار كنم، تو حتی يك بار هم به من نگفته ای! باشد طلب من!


#احمد_شاملو
#مثل_خون_در_رگ_های_من
صدایت می‌زنم
گوش بده قلبم صدایت می‌زند
شب گرداگردم حصار کشیده است
و من به تو نگاه می‌کنم
از پنجره‌های دلم
به ستاره‌هایت نگاه می‌کنم
چرا که هر ستاره، آفتابی‌ست
من آفتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
و چشم‌های تو
سرچشمهٔ دریاهاست،

#احمد_شاملو

شب خوش
چشمه‌ساری در دل و
آبشاری در کف،
آفتابی در نگاه و
فرشته‌یی در پیراهن

از انسانی که تویی
قصه‌ها می‌توانم کرد
غمِ نان اگر بگذارد.

#احمد_شاملو
شب که جوی نقره مهتاب
بیکران دشت را دریاچه می سازد
من شراع زورق اندیشه ام را می گشایم در مسیر باد

شب که آوایی نمی آید
از درون خامش نیزار های آبگیر ژرف
من امید روشنم را همچو تیغ آفتابی می سرایم شاد

#احمد_شاملو
و اکنون سپیده‌دمی که شعله‌ی چراغِ مرا
در تاقچه بی‌رنگ می‌کند
تا مرغکانِ بومیِ رنگ را
در بوته‌های قالی از سکوتِ خواب برانگیزد،
پنداری آفتابی‌ست
که به آشتی در خونِ من طالع می‌شود...

#احمد_شاملو

عزبزان صبحتون بخیر
پگاهتان فرخ
گاهتان زیبا
🌷🍃🌸
.

اگر غمی هست بگذار باران باشد
و این باران را
بگذار تا غم تلخی باشد از سرِ غمخواری.
و این جنگل‌های سرسبز
در این جای
در آرزوی آن باشند
که مگر من ناگزیر به برخاستن شوم
تا در درون من بیدار شوند
من اما جاودانه بخواهم خفت
زیرا اکنون که من این‌چنین
در تپه‌های کبودی که بر فراز سرم خفته‌اند
بسان درختی
ریشه‌ها باز گسترده‌ام
دیگر مرگ در کجاست؟!
اگرچه من از دیرباز مرده‌ام
این زمینی که چنین تنگ در آغوشم می‌فشرد
صدای دم زدنم را
هم‌چنان
بخواهد شنید.

#ویلیام_فاکنر
#احمد_شاملو
نوبرگ‌های خورشید
بر پیچک کنار درِ باغ کهنه رُست.
فانوس‌های شوخِ ستاره
آویخت بر رواقِ گذرگاهِ آفتاب
من بازگشتم از راه
جانم همه امید
قلبم همه تپش ...

#احمد_شاملو🌹
روزی که این‌چنین
به زیبایی آغاز می‌شود،
از برای آن نیست که در حسرتِ تو بگذرد!
تو باد و شکوفه و میوه‌ای،
ای همه‌ی فصولِ من!
بر من چنان چون سالی بگذر
تا جاودانگی را آغاز کنم ...





#احمد_شاملو
🌱🌷