📝 مرثیه
🖋 احمد شاملو
🎙 صدای شاعر در پیوست
گفتند:
«ــ نمیخواهیم
نمیخواهیم
که بمیریم!»
گفتند:
«ــ دشمنید!
دشمنید!
خلقان را دشمنید! »
چه ساده
چه به سادگی گفتند و
ایشان را
چه ساده
چه به سادگی
کشتند!
و مرگِ ایشان
چندان موهن بود و ارزان بود
که تلاشِ از پی زیستن
به رنجبارتر گونهیی
ابلهانه مینمود:
سفری دُشخوار و تلخ
از دهلیزهای خَماندرخَم و
پیچاندرپیچ
از پی هیچ!
ـ□
نخواستند
که بمیرند
یا از آن پیشتر که مرده باشند
بارِ خِفّتی
بر دوش
برده باشند.
لاجرم گفتند:
«ـ نمیخواهیم
نمیخواهیم
که بمیریم!»
و این خود
وِردگونهیی بود
پنداری
که اسبانی
ناگاهان به تَک
از گردنههای گردناکِ صعب
با جلگه فرود آمدند
و بر گُردهی ایشان
مردانی
با تیغها
برآهیخته.
و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کفاندر
نبود. ــ
جز باد و به جز خونِ خویشتن،
چرا که نمیخواستند
نمیخواستند
نمیخواستند
که بمیرند.
۷ اسفند ۱۳۴۴
از دفتر ققنوس در باران
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 احمد شاملو
🎙 صدای شاعر در پیوست
گفتند:
«ــ نمیخواهیم
نمیخواهیم
که بمیریم!»
گفتند:
«ــ دشمنید!
دشمنید!
خلقان را دشمنید! »
چه ساده
چه به سادگی گفتند و
ایشان را
چه ساده
چه به سادگی
کشتند!
و مرگِ ایشان
چندان موهن بود و ارزان بود
که تلاشِ از پی زیستن
به رنجبارتر گونهیی
ابلهانه مینمود:
سفری دُشخوار و تلخ
از دهلیزهای خَماندرخَم و
پیچاندرپیچ
از پی هیچ!
ـ□
نخواستند
که بمیرند
یا از آن پیشتر که مرده باشند
بارِ خِفّتی
بر دوش
برده باشند.
لاجرم گفتند:
«ـ نمیخواهیم
نمیخواهیم
که بمیریم!»
و این خود
وِردگونهیی بود
پنداری
که اسبانی
ناگاهان به تَک
از گردنههای گردناکِ صعب
با جلگه فرود آمدند
و بر گُردهی ایشان
مردانی
با تیغها
برآهیخته.
و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کفاندر
نبود. ــ
جز باد و به جز خونِ خویشتن،
چرا که نمیخواستند
نمیخواستند
نمیخواستند
که بمیرند.
۷ اسفند ۱۳۴۴
از دفتر ققنوس در باران
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Telegram
بایگانی شبکه جامعهشناسی
مرثیهی احمد شاملو
شعر در شبکه جامعهشناسی
متن کامل شعر در شبکه جامعهشناسی 🔻
https://t.me/Socionet/10252
شعر در شبکه جامعهشناسی
متن کامل شعر در شبکه جامعهشناسی 🔻
https://t.me/Socionet/10252
🔰 یک شهروند خوب باید کمى سواد آمارى داشته باشد
🖋 دیوید اشپیگلهالتر | ترجمه: وفا ستودهنیا
'
احتمالاً شنیدهاید که بریتانیا این روزها با مشکلى به نام برگزیت در حال دست و پنجه نرم کردن است. همهپرسى دربارهی خروج بریتانیا از اتحادیهى اروپا در ژوئن ۲۰۱۶ برگزار شد و کارزار خروج، تصویرى از اتوبوس قرمز بزرگى را در تبلیغاتش به نمایش گذاشت که بر روى آن این پیام نوشته شده بود: «ما هفتهاى ۳۵۰ میلیون پوند به اتحادیهى اروپا مىدهیم ــ بیایید این پول را خرج خدمات درمانى ملى خودمان کنیم.» طرحى استادانه که در آن مبلغ هنگفتى را با توسل به نهاد مقدس بریتانیایىها یعنى خدمات درمانى ملى ترکیب کرده است. با این استفادهى ماهرانه از اعداد انتظار میرفت که کفهى ترازوى رقابت به نفع خروج به هم بخورد و بهرغم انتظار اکثر مردم نیز در نهایت با اختلاف کم ۵۲ درصد در مقابل ۴۸ درصد پیروز شد.
این ادعاى مطرح شده روى اتوبوس تا چه اندازه موثق است؟ مانند اغلب اعداد و ارقامى که در گفتمان سیاسى به کار مىرود، این ۳۵۰ میلیون پوند هم خیلى الکى و ساختگى نیست ــ مسلماً مبنایى تجربى دارد. کل مبلغ کمک مالى که در سال ۲۰۱۷ توافق شده بود که به اتحادیهى اروپا بپردازند، سالانه ۱۸.۶ میلیارد پوند بود (یعنى هفتهاى ٣۵٧ میلیون پوند)، که این ارقام را در اسناد عمومىِ منتشرشده به راحتى مىتوان یافت. اما باید به این نکته توجه کرد که ۵.۶ میلیارد پوند بابت تخفیف از صورتحساب بریتانیا کسر مىشود. بنابراین، مبلغ خالص پرداختى ۱۳ میلیارد پوند است. علاوه بر این، حدود ۴ میلیارد پوند از این مبلغ در قالب تأمین بودجهى بخش دولتى براى مثلاً توسعهى علم و کشاورزى از طرف اروپا بازمىگردد و این مبلغى است که در صورت خروج از اتحادیهى اروپا، خود بریتانیا باید هزینهاش را بپردازد.
این ادعا سبب شد که عدهی زیادی از کارزار خروج از اتحادیهی اروپا انتقاد کنند. وقتى بوریس جانسون، وزیر وقت امور خارجه، در سال ۲۰۱۷ دوباره این ادعا را مطرح کرد رئیس ادارهى آمار بریتانیا (مسئول نظارت رسمى بر آمار) ضمن انتقاد شدید از او، آن را «سوءاستفادهى واضح از آمار رسمى» خواند. حتى یک شکایت خصوصى با عنوان «سوءاستفاده از مقام دولتى» علیه جانسون اقامه شد که دادگاه عالى بریتانیا آن را متوقف کرد.
هر چند پیام نوشتهشده روى اتوبوس اساساً حاوى اطلاعات غلطى بود اما محرک هیجانیِ نیرومندی براى میلیونها نفر بود. این رویداد هم نقطهی قوت و هم نقطهی ضعف آمار را نشان مىدهد: از آمار مىتوان براى ترویج جهانبینى استفاده کرد اما اغلب وقتى آن را به دقت بررسی کنیم ضعفش نمایان مىشود. به همین دلیل، سواد آمارى اینقدر مهم است ــ در عصرى که دادهها روزبهروز نقش پررنگترى را در جامعه ایفا مىکنند، توانایى شناخت شیوههاى سوءاستفاده از اعداد و ارقام و نیز تحلیل و نقد دعاوى مبتنى بر آمار، باید جزئى از مهارتهاى شهروندى به شمار رود.
اغلب از اعداد نه برای آگاهی بخشیدن بلکه براى متقاعد کردن مخاطب استفاده مىشود.
آمار مجموعهاى از دادههاى خشک و بىروح نیست ــ همانطور که نِیت سیلور در کتاب سیگنال و پارازیت مىنویسد: « اعداد خودشان سخن نمىگویند. این ما هستیم که به جاى آنها حرف مىزنیم. ما به آنها معنا مىبخشیم.»
🔸 ادامه یادداشت را در InstantView یا لینک زیر بخوانید 🔻
http://bit.ly/36yvdkP
#بازنشر
🏌♂ رسانه شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 دیوید اشپیگلهالتر | ترجمه: وفا ستودهنیا
'
احتمالاً شنیدهاید که بریتانیا این روزها با مشکلى به نام برگزیت در حال دست و پنجه نرم کردن است. همهپرسى دربارهی خروج بریتانیا از اتحادیهى اروپا در ژوئن ۲۰۱۶ برگزار شد و کارزار خروج، تصویرى از اتوبوس قرمز بزرگى را در تبلیغاتش به نمایش گذاشت که بر روى آن این پیام نوشته شده بود: «ما هفتهاى ۳۵۰ میلیون پوند به اتحادیهى اروپا مىدهیم ــ بیایید این پول را خرج خدمات درمانى ملى خودمان کنیم.» طرحى استادانه که در آن مبلغ هنگفتى را با توسل به نهاد مقدس بریتانیایىها یعنى خدمات درمانى ملى ترکیب کرده است. با این استفادهى ماهرانه از اعداد انتظار میرفت که کفهى ترازوى رقابت به نفع خروج به هم بخورد و بهرغم انتظار اکثر مردم نیز در نهایت با اختلاف کم ۵۲ درصد در مقابل ۴۸ درصد پیروز شد.
این ادعاى مطرح شده روى اتوبوس تا چه اندازه موثق است؟ مانند اغلب اعداد و ارقامى که در گفتمان سیاسى به کار مىرود، این ۳۵۰ میلیون پوند هم خیلى الکى و ساختگى نیست ــ مسلماً مبنایى تجربى دارد. کل مبلغ کمک مالى که در سال ۲۰۱۷ توافق شده بود که به اتحادیهى اروپا بپردازند، سالانه ۱۸.۶ میلیارد پوند بود (یعنى هفتهاى ٣۵٧ میلیون پوند)، که این ارقام را در اسناد عمومىِ منتشرشده به راحتى مىتوان یافت. اما باید به این نکته توجه کرد که ۵.۶ میلیارد پوند بابت تخفیف از صورتحساب بریتانیا کسر مىشود. بنابراین، مبلغ خالص پرداختى ۱۳ میلیارد پوند است. علاوه بر این، حدود ۴ میلیارد پوند از این مبلغ در قالب تأمین بودجهى بخش دولتى براى مثلاً توسعهى علم و کشاورزى از طرف اروپا بازمىگردد و این مبلغى است که در صورت خروج از اتحادیهى اروپا، خود بریتانیا باید هزینهاش را بپردازد.
این ادعا سبب شد که عدهی زیادی از کارزار خروج از اتحادیهی اروپا انتقاد کنند. وقتى بوریس جانسون، وزیر وقت امور خارجه، در سال ۲۰۱۷ دوباره این ادعا را مطرح کرد رئیس ادارهى آمار بریتانیا (مسئول نظارت رسمى بر آمار) ضمن انتقاد شدید از او، آن را «سوءاستفادهى واضح از آمار رسمى» خواند. حتى یک شکایت خصوصى با عنوان «سوءاستفاده از مقام دولتى» علیه جانسون اقامه شد که دادگاه عالى بریتانیا آن را متوقف کرد.
هر چند پیام نوشتهشده روى اتوبوس اساساً حاوى اطلاعات غلطى بود اما محرک هیجانیِ نیرومندی براى میلیونها نفر بود. این رویداد هم نقطهی قوت و هم نقطهی ضعف آمار را نشان مىدهد: از آمار مىتوان براى ترویج جهانبینى استفاده کرد اما اغلب وقتى آن را به دقت بررسی کنیم ضعفش نمایان مىشود. به همین دلیل، سواد آمارى اینقدر مهم است ــ در عصرى که دادهها روزبهروز نقش پررنگترى را در جامعه ایفا مىکنند، توانایى شناخت شیوههاى سوءاستفاده از اعداد و ارقام و نیز تحلیل و نقد دعاوى مبتنى بر آمار، باید جزئى از مهارتهاى شهروندى به شمار رود.
اغلب از اعداد نه برای آگاهی بخشیدن بلکه براى متقاعد کردن مخاطب استفاده مىشود.
آمار مجموعهاى از دادههاى خشک و بىروح نیست ــ همانطور که نِیت سیلور در کتاب سیگنال و پارازیت مىنویسد: « اعداد خودشان سخن نمىگویند. این ما هستیم که به جاى آنها حرف مىزنیم. ما به آنها معنا مىبخشیم.»
🔸 ادامه یادداشت را در InstantView یا لینک زیر بخوانید 🔻
http://bit.ly/36yvdkP
#بازنشر
🏌♂ رسانه شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Telegraph
یک شهروند خوب باید کمى سواد آمارى داشته باشد
به قلم دیوید اشپیگلهالتر*، ترجمه: وفا ستودهنیا احتمالاً شنیدهاید که بریتانیا این روزها با مشکلى به نام برگزیت در حال دست و پنجه نرم کردن است. همهپرسى دربارهی خروج بریتانیا از اتحادیهى اروپا در ژوئن ۲۰۱۶ برگزار شد و کارزار خروج، تصویرى از اتوبوس قرمز…
🎙 اضطراب اختلالی سیاسی است
📻 پادکست رادیو سوسایتی با مهدی خویی
روان جامعه رنجور است. سطح فراگیری از اضطراب وجود دارد که محصول زیستن در جامعهی مدرن است. اضطرابی که مانند یک اپیدمی روانی در بین افراد فراگیر و گسترده است اما خود افراد لزوماً آن را نه تشخیص میدهند و نه به اختلال تعبیرش میکنند. این وضعیت یا اختلال روانی به حدّی فراگیر و گسترده است که بسیاری اضطراب را اصلیترین اختلال روانی انسان مدرن میدانند. این نوع از اضطراب، محصول اقتدار شکل خاصی از اقتصاد و تسری آن به تمامی ساحتهای دیگر حیات اجتماعی است. اقتصادی که افراد، جایگاه و منزلتشان را بر مبنای میزان سرمایه و سود آنها در بازار میسنجد. بازاری که ادعا دارد شرایط برابری را برای بیشینه کردن سود در اختیار همگان گذاشته است. این نوع از اقتصاد و بازار، افراد را وارد به رقابتی کرده که حاصل آن برای اکثریت، حس عدم امنیت، ناکافی بودن و ترس از دست دادن جایگاهشان است. اضطراب، نام دیگر این رقابت است.
اگر دوست دارید پادکست را در تلگرام گوش کنید از بایگانی شبکه جامعه شناسی استفاده کنید و
یا برای ورود به پادگیر کستباکس اینجا کلیک کنید.
شبکه جامعهشناسی
📻 پادکست رادیو سوسایتی با مهدی خویی
روان جامعه رنجور است. سطح فراگیری از اضطراب وجود دارد که محصول زیستن در جامعهی مدرن است. اضطرابی که مانند یک اپیدمی روانی در بین افراد فراگیر و گسترده است اما خود افراد لزوماً آن را نه تشخیص میدهند و نه به اختلال تعبیرش میکنند. این وضعیت یا اختلال روانی به حدّی فراگیر و گسترده است که بسیاری اضطراب را اصلیترین اختلال روانی انسان مدرن میدانند. این نوع از اضطراب، محصول اقتدار شکل خاصی از اقتصاد و تسری آن به تمامی ساحتهای دیگر حیات اجتماعی است. اقتصادی که افراد، جایگاه و منزلتشان را بر مبنای میزان سرمایه و سود آنها در بازار میسنجد. بازاری که ادعا دارد شرایط برابری را برای بیشینه کردن سود در اختیار همگان گذاشته است. این نوع از اقتصاد و بازار، افراد را وارد به رقابتی کرده که حاصل آن برای اکثریت، حس عدم امنیت، ناکافی بودن و ترس از دست دادن جایگاهشان است. اضطراب، نام دیگر این رقابت است.
اگر دوست دارید پادکست را در تلگرام گوش کنید از بایگانی شبکه جامعه شناسی استفاده کنید و
یا برای ورود به پادگیر کستباکس اینجا کلیک کنید.
شبکه جامعهشناسی
Audio
🎙 اضطراب اختلالی سیاسی است
📻 پادکست رادیو سوسایتی با مهدی خویی
توضیحات بیشتر در شبکه جامعهشناسی 🔻
https://t.me/Socionet/10255
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
📻 پادکست رادیو سوسایتی با مهدی خویی
توضیحات بیشتر در شبکه جامعهشناسی 🔻
https://t.me/Socionet/10255
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔰 آنچه که می نامیم حافظه، چیست؟
🖋 ایمان نمدیانپور
جهان به طور مشخص، برای سوژه ای که می زید، کجاست؟ آن سوی من یا، با من و همراه من؟ چه چیزی اساس بودن من را برای امتداد زندگی هموار می کند؟ بن دادهای شوق و میل من از کدام فرایند برساخته می شود؟ من اساسا با کدام مکانیزم به جهان می نگرد و پی در پی جهان را می کاود. اساسا جهان را با کدام مبنای بنیادین و با کدام آرخه(منبع)و بنیاد باید مورد تامل قرار داد.
حافظه، ما بدون این مفهوم چیزی جز دیوانگان گنگ و سرگردان نیستیم، همان دیوانگانی که فوکو در تاریخ جنون به قبض و بسط های آن می پردازد. شما لحظه ای از جهان را بدون حافظه تصور کن. تصور کن که نه گذشته ای قابل تصور است و نه امروز و نه می توان به یک افق آینده اندیشید. این لحظه و یا این رویداد، چگونه لحظه ای است؟ شاید بتوان نام این لحظه را همان مرگ در موقعیت بودن نام نهاد. بدنی که مکانیزم های درونی آن به فعالیت خود ادامه می دهد، ولی اساسا نمی داند که چه نسبتی با روح زندگی دارد؟
چنین نگاهی به مفهوم حافظه، یک وضعیت خاص و برجسته شده ی ایده ی ناحافظه گی است. ما کمتر به صورت بنیادین کلیت حافظه ی خود را به فراموشی می سپاریم. به صورت انضمامی، و تاریخمنمد، اساسا زیستن انسانها با طیفی ازمفهوم حافظه در ارتباط است. به طور مشخص، انسانهای اندکی کنش های تاریخی زندگی را به صورت دقیق در حافظه می سپارند. به صورت مشخص تر، فقط فرم های کلی از حافظه در ذهن ما باقی می ماند. یعنی ما در یک طیف حافظه و بی حافظه گی، خود را بازتعریف می کنیم. (البته بین حافظه و خاطره فاصله ای می توان متصور شد. به گمان من، حافظه پیشا خاطره وجود دارد. استدلال من این است که، من ابتدا واجد و صاحب حافظه هستم و بعد خاطرات را به وساطتت حافظه مرور می کنم، یعنی خاطره در نسبت حافظه امری پسینی است)
با چنین نگاهی حافظه را می توان، به دو صورت تقسیم کرد: حافظه های که از حیث تاریخ جمعی و اجتماعی فراموش می شوند 2. حافظه های که در مناسبات بین فردی و در زمان حضور سوژه رو به فراموشی می نهد...
متن کامل را در اینستنتویو بخوانید 🔻
https://lmy.de/aANS
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 ایمان نمدیانپور
جهان به طور مشخص، برای سوژه ای که می زید، کجاست؟ آن سوی من یا، با من و همراه من؟ چه چیزی اساس بودن من را برای امتداد زندگی هموار می کند؟ بن دادهای شوق و میل من از کدام فرایند برساخته می شود؟ من اساسا با کدام مکانیزم به جهان می نگرد و پی در پی جهان را می کاود. اساسا جهان را با کدام مبنای بنیادین و با کدام آرخه(منبع)و بنیاد باید مورد تامل قرار داد.
حافظه، ما بدون این مفهوم چیزی جز دیوانگان گنگ و سرگردان نیستیم، همان دیوانگانی که فوکو در تاریخ جنون به قبض و بسط های آن می پردازد. شما لحظه ای از جهان را بدون حافظه تصور کن. تصور کن که نه گذشته ای قابل تصور است و نه امروز و نه می توان به یک افق آینده اندیشید. این لحظه و یا این رویداد، چگونه لحظه ای است؟ شاید بتوان نام این لحظه را همان مرگ در موقعیت بودن نام نهاد. بدنی که مکانیزم های درونی آن به فعالیت خود ادامه می دهد، ولی اساسا نمی داند که چه نسبتی با روح زندگی دارد؟
چنین نگاهی به مفهوم حافظه، یک وضعیت خاص و برجسته شده ی ایده ی ناحافظه گی است. ما کمتر به صورت بنیادین کلیت حافظه ی خود را به فراموشی می سپاریم. به صورت انضمامی، و تاریخمنمد، اساسا زیستن انسانها با طیفی ازمفهوم حافظه در ارتباط است. به طور مشخص، انسانهای اندکی کنش های تاریخی زندگی را به صورت دقیق در حافظه می سپارند. به صورت مشخص تر، فقط فرم های کلی از حافظه در ذهن ما باقی می ماند. یعنی ما در یک طیف حافظه و بی حافظه گی، خود را بازتعریف می کنیم. (البته بین حافظه و خاطره فاصله ای می توان متصور شد. به گمان من، حافظه پیشا خاطره وجود دارد. استدلال من این است که، من ابتدا واجد و صاحب حافظه هستم و بعد خاطرات را به وساطتت حافظه مرور می کنم، یعنی خاطره در نسبت حافظه امری پسینی است)
با چنین نگاهی حافظه را می توان، به دو صورت تقسیم کرد: حافظه های که از حیث تاریخ جمعی و اجتماعی فراموش می شوند 2. حافظه های که در مناسبات بین فردی و در زمان حضور سوژه رو به فراموشی می نهد...
متن کامل را در اینستنتویو بخوانید 🔻
https://lmy.de/aANS
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Telegraph
آنچه که می نامیم حافظه، چیست؟
نوشتهی ایمان نمدیانپور جهان به طور مشخص، برای سوژه ای که می زید، کجاست؟ آن سوی من یا، با من و همراه من؟ چه چیزی اساس بودن من را برای امتداد زندگی هموار می کند؟ بن دادهای شوق و میل من از کدام فرایند برساخته می شود؟ من اساسا با کدام مکانیزم به جهان می نگرد…
🔰 نگرشهای مردم، سیاستمداران و روشنفکران به مسایل اجتماعی
🖋 رحیم زایرکعبه (دکترای جامعهشناسی)
وقتی در سطح کشور، یک مسئله اجتماعی رخ میدهد، قطعا با خود آثار و پیامدهای مثبت و منفی ایجاد می کند. در مواجه با مسئله مذکور، نگرش ها و رویکردهای مختلفی نسبت به آن آثار و پیامدها در جامعه شکل می گیرد. نوشته حاضر سعی دارد نگرش و رویکرد سه دسته مهم از جامعه را مورد توصیف و تحلیل قرار دهد. این سه دسته عبارتند از: مردم، سیاستمداران حاکم و روشنفکران. هر کدام از این سه دسته در واقع نماینده سه بخش از جامعه میباشند. به این معنی که مردم، نماینده بخش اجتماعی؛ سیاستمداران حاکم، نماینده بخش سیاسی و نهایتا روشنفکران، نماینده بخش فرهنگی به شمار می روند. لازم به ذکر است که منظور از روشنفکران، افرادی چون روزنامه نگاران، نویسندگان، اساتید دانشگاه، حقوقدانان و... مد نظر است. هر کدام از این سه دسته بر حسب نگرش و رویکرد خاص خود، آثار و پیامدهای یک مسئله اجتماعی را مورد توصیف و تحلیل قرار میدهند.
برای مثال حدود یک سال بعد از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، تحریمهای یک جانبه و چندجانبه از سوی آمریکا با هدف تغییر رویکرد حاکمیت ایران در زمینههایی چون حمایت از گروههای مقاومت، سیاستهای منطقهای و برنامه هستهای اعمال شده است. این تحریمها به مرور زمان، هم گستردهتر و هم پیچیدهتر شده است؛ به طوری که از سال ۱۳۹۰ شکل محاصره اقتصادی به خود گرفته و آثار فلج کنندهای بر جامعه ایرانی گذارده است. مردم، سیاستمداران حاکم و روشنفکران هر یک در مواجهه با مسئله تحریمها، نگرش و رویکرد خاصی را اتخاذ کردهاند که به توصیف آنها پرداخته میشود:
مردم معتقدند که...
متن کامل را در اینستنتویو بخوانید 🔻
https://lmy.de/oGIg
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 رحیم زایرکعبه (دکترای جامعهشناسی)
وقتی در سطح کشور، یک مسئله اجتماعی رخ میدهد، قطعا با خود آثار و پیامدهای مثبت و منفی ایجاد می کند. در مواجه با مسئله مذکور، نگرش ها و رویکردهای مختلفی نسبت به آن آثار و پیامدها در جامعه شکل می گیرد. نوشته حاضر سعی دارد نگرش و رویکرد سه دسته مهم از جامعه را مورد توصیف و تحلیل قرار دهد. این سه دسته عبارتند از: مردم، سیاستمداران حاکم و روشنفکران. هر کدام از این سه دسته در واقع نماینده سه بخش از جامعه میباشند. به این معنی که مردم، نماینده بخش اجتماعی؛ سیاستمداران حاکم، نماینده بخش سیاسی و نهایتا روشنفکران، نماینده بخش فرهنگی به شمار می روند. لازم به ذکر است که منظور از روشنفکران، افرادی چون روزنامه نگاران، نویسندگان، اساتید دانشگاه، حقوقدانان و... مد نظر است. هر کدام از این سه دسته بر حسب نگرش و رویکرد خاص خود، آثار و پیامدهای یک مسئله اجتماعی را مورد توصیف و تحلیل قرار میدهند.
برای مثال حدود یک سال بعد از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، تحریمهای یک جانبه و چندجانبه از سوی آمریکا با هدف تغییر رویکرد حاکمیت ایران در زمینههایی چون حمایت از گروههای مقاومت، سیاستهای منطقهای و برنامه هستهای اعمال شده است. این تحریمها به مرور زمان، هم گستردهتر و هم پیچیدهتر شده است؛ به طوری که از سال ۱۳۹۰ شکل محاصره اقتصادی به خود گرفته و آثار فلج کنندهای بر جامعه ایرانی گذارده است. مردم، سیاستمداران حاکم و روشنفکران هر یک در مواجهه با مسئله تحریمها، نگرش و رویکرد خاصی را اتخاذ کردهاند که به توصیف آنها پرداخته میشود:
مردم معتقدند که...
متن کامل را در اینستنتویو بخوانید 🔻
https://lmy.de/oGIg
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Telegraph
نگرشهای مردم، سیاستمداران و روشنفکران به مسایل اجتماعی
نوشتهی رحیم زایرکعبه (دکترای جامعهشناسی) وقتی در سطح کشور، یک مسئله اجتماعی رخ میدهد، قطعا با خود آثار و پیامدهای مثبت و منفی ایجاد می کند. در مواجه با مسئله مذکور، نگرش ها و رویکردهای مختلفی نسبت به آن آثار و پیامدها در جامعه شکل می گیرد. نوشته حاضر سعی…
🔰 همه مجرمان امکان رای دادن دارند،بیحجابها چطور؟
🖋 فاطمه علمدار
خبرنگار در نشست خبری شورای نگهبان،از سخنگوی شورا پرسید که اگر فردی بیحجاب جهت رای دادن به صندوقهای رای مراجعه کند،مانعی برای او ایجاد میشود؟و پاسخ شنید:حق رای در هیچ قانونی سلب نشده و حتی توسط دادگاه هم سلب شدنی نیست.نباید موضوع حجاب موجب دو قطبی شدن انتخابات شود.
سوال در مورد«امکان انجام یک عمل مشخص و مشاهده پذیر بود»-اینکه آیا اگر فرد بیحجاب بیاید داخل حوزه انتخاباتی و شناسنامه اش را نشان دهد و برگه رای بخواهد،به او برگه رای داده میشود که رای بدهد یا خیر-و پاسخ سوال را میشد با«بله»یا«خیر»داد ولی آقای سخنگو در پاسخ،از«یک حق کلی»گفت:
«همه ایرانیان،چه دزد و قاتل باشند و سلطنت طلب و جاسوس و معاند و محارب و حتی حامی محیط زیست و مخالف اعدام،حق رای دارند.بیحجابها هم»
همه میدانیم،سلطنت طلبها میتوانند بروند در حوزه انتخاباتی رای بدهند.روی پیشانیشان که ننوشته سلطنت طلب!منافقین و معاندین و محاربین هم.قاتلها و دزدها و متجاوزها و اختلاسگرها هم.مخالفان اعدام هم.روی پیشانی هیچکدامشان ننوشته که در دلشان و در کارنامه اعمالشان چه میگذرد و کسی هم وقت مهر زدن به شناسنامه،از این چیزها نمیپرسد.صندوقهای رای را حتی به زندانها هم میبرند که شهروندان بتوانند در تصمیمگیری برای کشورشان مشارکت کنند!حتی شهروندانی که جرمشان اثبات شده و دارند مجازاتش را میکشند هم«حق رای»دارند؛«امکان رای دادن»هم.
مجرم بودن در زندگی روزمره هیچکدام از آنها ساری و جاری نیست!لحظه به لحظه زندگیشان،از همان اول صبح که در خانه شان را باز میکنند و پا در کوچه میگذارند که بروند نان بخرند؛در حال فریاد زدن مجرمیتشان نیستند.روی پیشانیشان با حروف درشت ننوشته اند:«من قانون شکنم!»و با اینحال،مردم کوچه و خیابان،عادی عادی عادی،از کنارشان رد شوند و همه با هم زندگیشان را بکنند!دزد و قاتل و بقیه مجرمها،همانوقتی که دارند بچه شان را از مهدکودک برمیدارند یا سبزی میخرند یا کتاب میخوانند یا با مردم در اتوبوس حرف میزنند یا سوار مترو میشوند،در حال ارتکاب جرم نیستند.همواره مرتکب جرم نمیشوند.روزی،جایی،مال کسی را برداشتند یا کسی را کشتند یا از آلودگی هوا حرف زدند یا به مسمومیت دانش آموزان اعتراض کردند یا گفتند چرا هواپیما را زدید...بیحجاب ولی وقت نفس کشیدن در حوزه عمومی هم در حال ارتکاب جرم است!مجرم است و همه دارند میبینند که مجرم است و باز به او کتاب میفروشند و در کافه و رستورانشان راهش میدهند و از پزشک نمونه بودنش تقدیر میکنند و حتی در مراسم خاکسپاری عزیزانشان میگذارند روی صندلی بنشیند!بیحجابها،پیچیده ترین و معمولیترین مجرمانند!
و حالا سوال این است.آیا این مجرمان همیشه و همه جا که جرم در زندگی روزمره شان ساری و جاری است؛میتوانند در کنار بقیه مجرمان شناسنامه به دست بگیرند و برگه رای بخواهند که در سرنوشت کشورشان سهیم شوند؟!جدای از حق،آیا امکان برخورداری از حق را هم دارند؟!
بگذارید اینطور سوال وجواب را بازخوانی کنیم:
-آیا قاتلها و بیحجابها میتوانند در کافه های شهر چای سفارش دهند؟حق چای سفارش دادن در کافه ها در هیچ قانونی سلب نشده و حتی توسط دادگاه هم سلب شدنی نیست!(ولی کافه ای که به بیحجابها چای بفروشد و امکان تحقق این حق را فراهم کند،پلمپ میشود)
-آیا قاتلها و بیحجابها میتوانند از کتابفروشیهای شهر کتاب بخرند؟حق کتاب خریدن از کتابفروشیهای شهر در هیچ قانونی سلب نشده و حتی در دادگاه هم سلب شدنی نیست!(ولی کتابفروشی که بیحجابها را راه بدهد،پلمپ میشود)
-آیا قاتلها و بیحجابها میتوانند سوار ماشین شوند؟حق سوار ماشین شدن در هیچ قانونی سلب نشده و حتی توسط دادگاه هم سلب شدنی نیست!(ولی ماشینی که بیحجابها سوارش باشند،توقیف میشود)
-آیا قاتلها و بیحجابها میتوانند رای بدهند؟حق رای دادن در هیچ قانونی سلب نشده و حتی در دادگاه هم سلب شدنی نیست!(ولی حوزه انتخاباتی که بیحجابها را راه بدهد....هر ادامه ای برای جمله،جامعه را دوقطبی میکند)
یک راه حل ساده برای این مشکل وجود دارد.میشود جلوی در حوزه انتخاباتی عزیزی را گذاشت که با مهربانی بگوید«خانومم شالت!»و کافیست که مجرم ماجرا،انقدر لجوج نباشد که یک پارچه نیم متری یا کلاه همراه خودش نیاورده باشد که هروقت لازم شد،به آنی از لباس مجرمیت خارج شود و تبدیل شود به شهروندی مثل همه شهروندهای دیگر که روی پیشانیهایشان چیزی ننوشته اند.این معمولیترین و پیچیده ترین مجرمان این شهر،با تکان دادن پارچه ای کوچک بر سر،به کسری از ثانیه میتوانند از لباس مجرمیت خارج شوند و به کسری از ثانیه میتوانند دوباره مجرم شوند...
ولی اگر بیحجاب،پارچه ای بر سر نگذارد که از بیحجابی خارج شود،باز هم امکان رای دادن دارد؟همانقدر که قاتلی که قاتل است و همانوقت که قاتل است و از قتلش هم پشیمان نیست،امکان رای دادن دارد...
👈 شبکه جامعهشناسی
🖋 فاطمه علمدار
خبرنگار در نشست خبری شورای نگهبان،از سخنگوی شورا پرسید که اگر فردی بیحجاب جهت رای دادن به صندوقهای رای مراجعه کند،مانعی برای او ایجاد میشود؟و پاسخ شنید:حق رای در هیچ قانونی سلب نشده و حتی توسط دادگاه هم سلب شدنی نیست.نباید موضوع حجاب موجب دو قطبی شدن انتخابات شود.
سوال در مورد«امکان انجام یک عمل مشخص و مشاهده پذیر بود»-اینکه آیا اگر فرد بیحجاب بیاید داخل حوزه انتخاباتی و شناسنامه اش را نشان دهد و برگه رای بخواهد،به او برگه رای داده میشود که رای بدهد یا خیر-و پاسخ سوال را میشد با«بله»یا«خیر»داد ولی آقای سخنگو در پاسخ،از«یک حق کلی»گفت:
«همه ایرانیان،چه دزد و قاتل باشند و سلطنت طلب و جاسوس و معاند و محارب و حتی حامی محیط زیست و مخالف اعدام،حق رای دارند.بیحجابها هم»
همه میدانیم،سلطنت طلبها میتوانند بروند در حوزه انتخاباتی رای بدهند.روی پیشانیشان که ننوشته سلطنت طلب!منافقین و معاندین و محاربین هم.قاتلها و دزدها و متجاوزها و اختلاسگرها هم.مخالفان اعدام هم.روی پیشانی هیچکدامشان ننوشته که در دلشان و در کارنامه اعمالشان چه میگذرد و کسی هم وقت مهر زدن به شناسنامه،از این چیزها نمیپرسد.صندوقهای رای را حتی به زندانها هم میبرند که شهروندان بتوانند در تصمیمگیری برای کشورشان مشارکت کنند!حتی شهروندانی که جرمشان اثبات شده و دارند مجازاتش را میکشند هم«حق رای»دارند؛«امکان رای دادن»هم.
مجرم بودن در زندگی روزمره هیچکدام از آنها ساری و جاری نیست!لحظه به لحظه زندگیشان،از همان اول صبح که در خانه شان را باز میکنند و پا در کوچه میگذارند که بروند نان بخرند؛در حال فریاد زدن مجرمیتشان نیستند.روی پیشانیشان با حروف درشت ننوشته اند:«من قانون شکنم!»و با اینحال،مردم کوچه و خیابان،عادی عادی عادی،از کنارشان رد شوند و همه با هم زندگیشان را بکنند!دزد و قاتل و بقیه مجرمها،همانوقتی که دارند بچه شان را از مهدکودک برمیدارند یا سبزی میخرند یا کتاب میخوانند یا با مردم در اتوبوس حرف میزنند یا سوار مترو میشوند،در حال ارتکاب جرم نیستند.همواره مرتکب جرم نمیشوند.روزی،جایی،مال کسی را برداشتند یا کسی را کشتند یا از آلودگی هوا حرف زدند یا به مسمومیت دانش آموزان اعتراض کردند یا گفتند چرا هواپیما را زدید...بیحجاب ولی وقت نفس کشیدن در حوزه عمومی هم در حال ارتکاب جرم است!مجرم است و همه دارند میبینند که مجرم است و باز به او کتاب میفروشند و در کافه و رستورانشان راهش میدهند و از پزشک نمونه بودنش تقدیر میکنند و حتی در مراسم خاکسپاری عزیزانشان میگذارند روی صندلی بنشیند!بیحجابها،پیچیده ترین و معمولیترین مجرمانند!
و حالا سوال این است.آیا این مجرمان همیشه و همه جا که جرم در زندگی روزمره شان ساری و جاری است؛میتوانند در کنار بقیه مجرمان شناسنامه به دست بگیرند و برگه رای بخواهند که در سرنوشت کشورشان سهیم شوند؟!جدای از حق،آیا امکان برخورداری از حق را هم دارند؟!
بگذارید اینطور سوال وجواب را بازخوانی کنیم:
-آیا قاتلها و بیحجابها میتوانند در کافه های شهر چای سفارش دهند؟حق چای سفارش دادن در کافه ها در هیچ قانونی سلب نشده و حتی توسط دادگاه هم سلب شدنی نیست!(ولی کافه ای که به بیحجابها چای بفروشد و امکان تحقق این حق را فراهم کند،پلمپ میشود)
-آیا قاتلها و بیحجابها میتوانند از کتابفروشیهای شهر کتاب بخرند؟حق کتاب خریدن از کتابفروشیهای شهر در هیچ قانونی سلب نشده و حتی در دادگاه هم سلب شدنی نیست!(ولی کتابفروشی که بیحجابها را راه بدهد،پلمپ میشود)
-آیا قاتلها و بیحجابها میتوانند سوار ماشین شوند؟حق سوار ماشین شدن در هیچ قانونی سلب نشده و حتی توسط دادگاه هم سلب شدنی نیست!(ولی ماشینی که بیحجابها سوارش باشند،توقیف میشود)
-آیا قاتلها و بیحجابها میتوانند رای بدهند؟حق رای دادن در هیچ قانونی سلب نشده و حتی در دادگاه هم سلب شدنی نیست!(ولی حوزه انتخاباتی که بیحجابها را راه بدهد....هر ادامه ای برای جمله،جامعه را دوقطبی میکند)
یک راه حل ساده برای این مشکل وجود دارد.میشود جلوی در حوزه انتخاباتی عزیزی را گذاشت که با مهربانی بگوید«خانومم شالت!»و کافیست که مجرم ماجرا،انقدر لجوج نباشد که یک پارچه نیم متری یا کلاه همراه خودش نیاورده باشد که هروقت لازم شد،به آنی از لباس مجرمیت خارج شود و تبدیل شود به شهروندی مثل همه شهروندهای دیگر که روی پیشانیهایشان چیزی ننوشته اند.این معمولیترین و پیچیده ترین مجرمان این شهر،با تکان دادن پارچه ای کوچک بر سر،به کسری از ثانیه میتوانند از لباس مجرمیت خارج شوند و به کسری از ثانیه میتوانند دوباره مجرم شوند...
ولی اگر بیحجاب،پارچه ای بر سر نگذارد که از بیحجابی خارج شود،باز هم امکان رای دادن دارد؟همانقدر که قاتلی که قاتل است و همانوقت که قاتل است و از قتلش هم پشیمان نیست،امکان رای دادن دارد...
👈 شبکه جامعهشناسی
کتاب منفعت نوشته ریچارد سوئبرگ .pdf
1.7 MB
📚 منفعت
🖋 ریچارد سوئبرگ
🔁 محمدرضا فرهادیپور
⌨ نشر اینترنتی - رایگان
توضیحات مترجم :
کتاب منفعت را سالها پیش ترجمه کردم. سال ۱۳۹۸ ناشری آن را برای چاپ گرفت و نا امسال چاپ نکرد و بعد از پیگیری توافقمان به هم خورد.
اینجا میگذارمش شاید به کار کسی بیاید و بخواند و فاتحهای بر ناشران اخلاقندار و مترجمی بخواند.
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 ریچارد سوئبرگ
🔁 محمدرضا فرهادیپور
⌨ نشر اینترنتی - رایگان
توضیحات مترجم :
کتاب منفعت را سالها پیش ترجمه کردم. سال ۱۳۹۸ ناشری آن را برای چاپ گرفت و نا امسال چاپ نکرد و بعد از پیگیری توافقمان به هم خورد.
اینجا میگذارمش شاید به کار کسی بیاید و بخواند و فاتحهای بر ناشران اخلاقندار و مترجمی بخواند.
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
پروژۀ ملی برابری.pdf
440.8 KB
🔰 سیاست برابری
فایل متن گفتگوی احمد میدری و حسین راغفر در انصاف نیوز دربارۀ کتاب «تاریخ مختصر برابری» نوشتۀ توماس پیکتی است.
در این گفتگو با ارجاع به کتاب پیکتی این پرسش مطرح شده که:
+ آیا برابریخواهی میتواند به پروژۀ اجتماعی در ایران تبدیل شود؟
+ جامعۀ مدنی چگونه میتواند به عامل و پیشران چنین پروژهای تبدیل شود؟
+ این پروژه چه امکانها و محدودیتهایی دارد؟
بازنشر از کانال سیاستگذاری اجتماعی
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
فایل متن گفتگوی احمد میدری و حسین راغفر در انصاف نیوز دربارۀ کتاب «تاریخ مختصر برابری» نوشتۀ توماس پیکتی است.
در این گفتگو با ارجاع به کتاب پیکتی این پرسش مطرح شده که:
+ آیا برابریخواهی میتواند به پروژۀ اجتماعی در ایران تبدیل شود؟
+ جامعۀ مدنی چگونه میتواند به عامل و پیشران چنین پروژهای تبدیل شود؟
+ این پروژه چه امکانها و محدودیتهایی دارد؟
بازنشر از کانال سیاستگذاری اجتماعی
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
️ شبکه جامعه شناسی ️
حمله به دانشگاه ادامه دارد... 173- دکتر اصغر خدایاری: دانشکده مهندسی معدن #دانشگاه_تهران 174- جواد امامی: #دانشکده معماری #دانشگاه_علم_و_صنعت 175- آرمان ذاکری: #دانشگاه_تربیت_مدرس - پیشتر خبر اخراج آرمان ذاکری تکذیب شده بود.. پ.ن: این ها صرفا…
176- احمد شکرچی
حمله به دانشگاه ادامه دارد...
🔻 دکتر احمد شکرچی، جامعهشناس و عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه #شهید_بهشتی اخراج شد!
دکتر احمد شکرچی، استاد جامعهشناسی دانشگاه بهشتی، طی انتشار پستی با تصویر بالا، از دریافت نامه خاتمه رابطه قراردادی از سوی هیئت جذب دانشگاه و پایان همکاری با دانشگاه خبر داد.
ایشان یکی از امضاکنندگان بیانیه بیش از ۲۰۰ نفر از اساتید و مدرسین دانشگاهها در محکومیت بازداشت دانشجویان و ضرورت آزادی هرچه سریعتر آنها در ایام اعتراضات سال ۱۴۰۱ بودند که حال بنحو ظالمانه از سوی مسئولان دانشگاه اخراج شدند.
وضعیت تدریس و حقوق مالی ایشان از ترم تحصیلی گذشته برای ایامی طولانی معلق و قطع گردیده بود و به تبع این تعلیق، تعدادی از کلاس های ایشان نیز از برنامه آموزشی دانشجویان دانشکدههای گوناگون حذف گردید و اکنون طی ابلاغ این نامه، قطع همکاری با ایشان را قطعی نمودند.
بازنشر از کانال صنفی مستقل بهشتی
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
حمله به دانشگاه ادامه دارد...
🔻 دکتر احمد شکرچی، جامعهشناس و عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه #شهید_بهشتی اخراج شد!
دکتر احمد شکرچی، استاد جامعهشناسی دانشگاه بهشتی، طی انتشار پستی با تصویر بالا، از دریافت نامه خاتمه رابطه قراردادی از سوی هیئت جذب دانشگاه و پایان همکاری با دانشگاه خبر داد.
ایشان یکی از امضاکنندگان بیانیه بیش از ۲۰۰ نفر از اساتید و مدرسین دانشگاهها در محکومیت بازداشت دانشجویان و ضرورت آزادی هرچه سریعتر آنها در ایام اعتراضات سال ۱۴۰۱ بودند که حال بنحو ظالمانه از سوی مسئولان دانشگاه اخراج شدند.
وضعیت تدریس و حقوق مالی ایشان از ترم تحصیلی گذشته برای ایامی طولانی معلق و قطع گردیده بود و به تبع این تعلیق، تعدادی از کلاس های ایشان نیز از برنامه آموزشی دانشجویان دانشکدههای گوناگون حذف گردید و اکنون طی ابلاغ این نامه، قطع همکاری با ایشان را قطعی نمودند.
بازنشر از کانال صنفی مستقل بهشتی
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔰 محمد فاضلی، دل جوونا رو میبری
🖋 تهمتن برومند
اولش واقعا باورم نمیشد. یعنی محمد فاضلی معروف خودمان، چنین چیزی نوشته بود؟ با کمترین احتمالی هم حدس نمیزد شاید کسی از بین این اجتماع کوچک جامعهشناسان جدی، از فضای اکو سیستم استارتاپی و دستهبندیها و تیمکشیها و منابع و مأخذ و اهداف سرمایهگذاریها خبر داشته باشد؟
حتما باید چیزی میگفت که به قول معروف هزاران خلل درو باشد؟!
ولی دیدم که نه، واقعا محمد فاضلی خودمان است و واقعا در مورد بوردیو و لزوم خشمگین بودن سرشت جامعهشناس و شفافیت او در پرده برانداختن از روابط قدرت و نقد خود جامعهشناس و جامعهشناسی گفته است! درست در همان روزگاری که در کمال تعجب بنده، به عنوان سخنران کلیدی در پنل اختتامیهی مسئولیتهای اخلاقی جامعهشناسی و انسانشناسی دادِ سخن هم در داده بود، دست روی چیزی میگذاشت که دیگر هیچ جای توجیهی برای پنهان شدن در پستوهای هزارتوی تعارضات اخلاقیاش هم نداشت!
محمد فاضلی همانی است که در طی یک سال و نیم اخیر کنار افرادی مثل برادران نیلی (اقتصاددانان بازار آزادی، همان مشاوران دولتهایی که سردمدار آزادسازی قیمت حاملهای انرژی و مفاهیم مندراوردی همچون فوب خلیج فارس و آزادسازی قیمت ارز و کاهش نزدیک به دوهزار درصدی ارزش پایهی پول ملی بودند و با بازیگری نقش اولی غنینژادهایی برای تسلط جریان لیبرال راست افراطی در ایران دلربایی میکردند و افکار عمومی را به سمت صورتیسازی از ویرانی اقتصادی سوق میدادند و میدهند...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر یا اینستنت ویو بخوانید 🔻
📎 https://bit.ly/fazeliii
پینوشت: اگر پاسخی بر یادداشت نوشته شود، ذیل همین یادداشت منتشر میشود.
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 تهمتن برومند
اولش واقعا باورم نمیشد. یعنی محمد فاضلی معروف خودمان، چنین چیزی نوشته بود؟ با کمترین احتمالی هم حدس نمیزد شاید کسی از بین این اجتماع کوچک جامعهشناسان جدی، از فضای اکو سیستم استارتاپی و دستهبندیها و تیمکشیها و منابع و مأخذ و اهداف سرمایهگذاریها خبر داشته باشد؟
حتما باید چیزی میگفت که به قول معروف هزاران خلل درو باشد؟!
ولی دیدم که نه، واقعا محمد فاضلی خودمان است و واقعا در مورد بوردیو و لزوم خشمگین بودن سرشت جامعهشناس و شفافیت او در پرده برانداختن از روابط قدرت و نقد خود جامعهشناس و جامعهشناسی گفته است! درست در همان روزگاری که در کمال تعجب بنده، به عنوان سخنران کلیدی در پنل اختتامیهی مسئولیتهای اخلاقی جامعهشناسی و انسانشناسی دادِ سخن هم در داده بود، دست روی چیزی میگذاشت که دیگر هیچ جای توجیهی برای پنهان شدن در پستوهای هزارتوی تعارضات اخلاقیاش هم نداشت!
محمد فاضلی همانی است که در طی یک سال و نیم اخیر کنار افرادی مثل برادران نیلی (اقتصاددانان بازار آزادی، همان مشاوران دولتهایی که سردمدار آزادسازی قیمت حاملهای انرژی و مفاهیم مندراوردی همچون فوب خلیج فارس و آزادسازی قیمت ارز و کاهش نزدیک به دوهزار درصدی ارزش پایهی پول ملی بودند و با بازیگری نقش اولی غنینژادهایی برای تسلط جریان لیبرال راست افراطی در ایران دلربایی میکردند و افکار عمومی را به سمت صورتیسازی از ویرانی اقتصادی سوق میدادند و میدهند...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر یا اینستنت ویو بخوانید 🔻
📎 https://bit.ly/fazeliii
پینوشت: اگر پاسخی بر یادداشت نوشته شود، ذیل همین یادداشت منتشر میشود.
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Telegraph
محمد فاضلی، دل جوونا رو میبری
نوشتهی بهمن برومند اولش واقعا باورم نمیشد. یعنی محمد فاضلی معروف خودمان، چنین چیزی نوشته بود؟ با کمترین احتمالی هم حدس نمیزد شاید کسی از بین این اجتماع کوچک جامعهشناسان جدی، از فضای اکو سیستم استارتاپی و دستهبندیها و تیمکشیها و منابع و مأخذ و اهداف…
Forwarded from ️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰 ناوالنی برگشت تا اثرگذار بماند
🖋 محمدرضا تهمک
گرامشی جامعه شناس روشنفکر، روزنامه نگار و رهبر حزب کمونیست ایتالیا ذهنش سخت مشغول تأمل درباره نقش روشنفکران در تحول تاریخی بود. او سخت ترین دوران زیستش را در زندانهای ایتالیا با بیماری کشنده گذراند، تا حدی که رومن رولان «شهادت گرامشی در زندانهای موسولینی» را درباره اش نوشت. گرامشی مبارز هرگز نپذیرفت که حتی تقاضای بخشودگی کند تا چه رسد به این که بخواهد کشورش را ترک کند و برای زندگی راحت تر به پیش همسر روس و فرزندانش در مسکو برود. او حتی تقاضای بخشودگی را به منزله خودکشی دانسته بود.
گرامشی در یکی از نامه هایش می نویسد: «این اصل شکل گرفته است که کاپیتان یک کشتی در حال غرق شدن باید آخرین نفری باشد که کشتی را ترک می کند. یعنی زمانی که تمامی سرنشینان نجات پیدا کرده باشند ... یا با سایر سرنشینان میمیرد و بدین ترتیب وجود چیزی را تضمین میکند که بدون آن زندگی جمعی غیرممکن است. یعنی اینکه هیچ کس قبول نمیکند که مسئولیت شخصی اش را به دیگری واگذار نماید»*.
ناوالنی رهبر اپوزیسیون و مبارز روس، فارغ از داوری درباره ایده هایش، بازگشتش تحسین برانگیز بود؛ مبارزی واقعی. وال استریت ژورنال او را ترسناک ترین مرد برای پوتین نامید. ناوالنی نهراسید که رقیبش یکی از مخوفترین سیستم های امنیتی و قدرترین دولتهای دنیا را در اختیار دارد و به سابقه اش در ک. گ. ب. می نازد.
مبارز سیاسی ای که اخراج یا تبعید نشده و خود سرزمینش را ترک میکند، چه بخواهد چه نخواهد از زمین رقابت خارج شده و شکست خورده است، و دیگر اثرگذاری چندانی نخواهد داشت.
* آنتونیو گرامشی، نامه های زندان، ترجمه مریم علوی نیا، نشر آگاه.
💡 #رسانه شمایید. اگر میپسندید، برای دوستانتان بفرستید.
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology
🖋 محمدرضا تهمک
گرامشی جامعه شناس روشنفکر، روزنامه نگار و رهبر حزب کمونیست ایتالیا ذهنش سخت مشغول تأمل درباره نقش روشنفکران در تحول تاریخی بود. او سخت ترین دوران زیستش را در زندانهای ایتالیا با بیماری کشنده گذراند، تا حدی که رومن رولان «شهادت گرامشی در زندانهای موسولینی» را درباره اش نوشت. گرامشی مبارز هرگز نپذیرفت که حتی تقاضای بخشودگی کند تا چه رسد به این که بخواهد کشورش را ترک کند و برای زندگی راحت تر به پیش همسر روس و فرزندانش در مسکو برود. او حتی تقاضای بخشودگی را به منزله خودکشی دانسته بود.
گرامشی در یکی از نامه هایش می نویسد: «این اصل شکل گرفته است که کاپیتان یک کشتی در حال غرق شدن باید آخرین نفری باشد که کشتی را ترک می کند. یعنی زمانی که تمامی سرنشینان نجات پیدا کرده باشند ... یا با سایر سرنشینان میمیرد و بدین ترتیب وجود چیزی را تضمین میکند که بدون آن زندگی جمعی غیرممکن است. یعنی اینکه هیچ کس قبول نمیکند که مسئولیت شخصی اش را به دیگری واگذار نماید»*.
ناوالنی رهبر اپوزیسیون و مبارز روس، فارغ از داوری درباره ایده هایش، بازگشتش تحسین برانگیز بود؛ مبارزی واقعی. وال استریت ژورنال او را ترسناک ترین مرد برای پوتین نامید. ناوالنی نهراسید که رقیبش یکی از مخوفترین سیستم های امنیتی و قدرترین دولتهای دنیا را در اختیار دارد و به سابقه اش در ک. گ. ب. می نازد.
مبارز سیاسی ای که اخراج یا تبعید نشده و خود سرزمینش را ترک میکند، چه بخواهد چه نخواهد از زمین رقابت خارج شده و شکست خورده است، و دیگر اثرگذاری چندانی نخواهد داشت.
* آنتونیو گرامشی، نامه های زندان، ترجمه مریم علوی نیا، نشر آگاه.
💡 #رسانه شمایید. اگر میپسندید، برای دوستانتان بفرستید.
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology
Telegram
attach 📎
سرونامه سال سوم شماره 7 تا 10.pdf
13.3 MB
شماره جدید «سرونامه»
گاهنامۀ علمیتخصصی علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی
سال سوم، شمارۀ ۷-۱۰
بهار تا زمستان ۱۴۰۲
ویژهنامۀ بازخوانی انتقادی مطالعات توسعه در ایران
پروندهای دربارۀ آثار و آراء سیدجواد طباطبایی
پروندهای دربارۀ آثار و آراء علی رضاقلی
و چهار ضمیمه
۷۳۲ صفحه
با آثار و نوشتارهایی از همایون کاتوزیان، حسن محدثی گیلوایی، سیدجواد میری، شروین وکیلی، عمران گاراژیان، علیاصغر سمسار یزدی، صادق پیوسته، نیما شجاعی، فرشته رضائی، روزبه آقاجری، مصطفی نصیری، مهران صولتی، آیدا نوابی، احمد فعال، مینا شیروانی ناغانی، احمد جعفری، افسانه محمدی شاهرخآبادی، مژگان غفاری، انسیه جلالوند، نیلوفر اورعی، شهاب تقیپور، مسیح پویا، میلاد محبی، امیرحسین احمدی، شکیب ضربی، جواد خوشیاران، امیر مردانی، سمیرا نوری، علی خانمحمدی، نگار رمضی، نیما شمسایی، یگانه محسنی پویا، حدیث ملاحسینی، سورن مصطفائی، امید مهاجری، محمدرضا بابایی، مهدیه دادوند، عزیز کلانتری، رضا مجیدزاده، ابوالحسن واعظی تنکابنی.
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
گاهنامۀ علمیتخصصی علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی
سال سوم، شمارۀ ۷-۱۰
بهار تا زمستان ۱۴۰۲
ویژهنامۀ بازخوانی انتقادی مطالعات توسعه در ایران
پروندهای دربارۀ آثار و آراء سیدجواد طباطبایی
پروندهای دربارۀ آثار و آراء علی رضاقلی
و چهار ضمیمه
۷۳۲ صفحه
با آثار و نوشتارهایی از همایون کاتوزیان، حسن محدثی گیلوایی، سیدجواد میری، شروین وکیلی، عمران گاراژیان، علیاصغر سمسار یزدی، صادق پیوسته، نیما شجاعی، فرشته رضائی، روزبه آقاجری، مصطفی نصیری، مهران صولتی، آیدا نوابی، احمد فعال، مینا شیروانی ناغانی، احمد جعفری، افسانه محمدی شاهرخآبادی، مژگان غفاری، انسیه جلالوند، نیلوفر اورعی، شهاب تقیپور، مسیح پویا، میلاد محبی، امیرحسین احمدی، شکیب ضربی، جواد خوشیاران، امیر مردانی، سمیرا نوری، علی خانمحمدی، نگار رمضی، نیما شمسایی، یگانه محسنی پویا، حدیث ملاحسینی، سورن مصطفائی، امید مهاجری، محمدرضا بابایی، مهدیه دادوند، عزیز کلانتری، رضا مجیدزاده، ابوالحسن واعظی تنکابنی.
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔰 نقدی بر محمد قوچانی و تحلیل کنشگران مرزیاش!
🖋 تهمتن برومند
وضعیت طوری است که هر هفته ما باید در مورد یک «ممدِ» توسعهطلب(!) چیزی بنویسیم! حالا امروز دیگر تمام آنچه دوربینها را به سمت این فعالیتهای ریزریز و زیرزیر کشیده بود، تمام شده، چیزی بهجز شکست مفتضحانه و روحیهی طلبکارشان هم نمانده است که در کمال حقارت یا زیر سخنان و حرفهایشان بزنند یا محکوم کنند که چون «شماها» کمکاری کردید که «ما» خودمانیها باز سر سفره نشستیم!
اما بیخیال اینها باشیم، من مینویسم چون باید از حقیقت دفاع کرد! باید از حقیقت صیانت کرد! تا فشار آخر روی کیبورد، یا نفس آخر داخل گونی یا بهرسم همیشه تا آخرین شیههی خنده!
محمد قوچانی روزنامهنگار منتصب به اصلاحطلبان در ایران، سردبیر، صاحبامتیاز، ستون و مقالهنویس بسیاری از روزنامهها و مجلات بیست تا سی سالهی گذشتهی ایران[1] که همواره از آنان بهعنوان رسانههای جریانات مترقی یا اصلاحات و بعدتر «توسعه» در ایران یاد شده، به تاریخ ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ در سرمقالهای تحت عنوان ظهور جنبش کنشگران مرزی با وام گرفتن از نظریهی کنشگر مرزی فراستخواه نوشته و در شرح ما رقم همین کافی که گویی دعوای درون یک خانواده سر سفرهی غذا را دم پنجرهها جار زدهاند که سهم غذا سر سفره چرا اینطور تقسیم شد و آنطور نشد؟ چرا نگذاشتند موز برداریم و غذاهای خوب را به مهمانها دادند!
ولی مشکل (من حداقل) این بار اصلاً حتی خیلی به تحلیل محتوای نوشته شده بر نمیگردد. مشکل اصلی و عمدهی واقعی، صورت (یعنی همان برابرنهاد فرم) ماجراست.
مقاله با تصویر روی جلد ترکیب غریبی از بزرگترین چهرههای سیاستمداری در ایران چاپ شده بود. همین عنوان، اینطور متبادر میکند که اینها همان کنشگران مرزیای هستند که فراستخواه نوید داده است.
من از همینجا شروع میکنم...
متن کامل یادداشت را در اینستنتویو 🔻 بخوانید.
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 تهمتن برومند
وضعیت طوری است که هر هفته ما باید در مورد یک «ممدِ» توسعهطلب(!) چیزی بنویسیم! حالا امروز دیگر تمام آنچه دوربینها را به سمت این فعالیتهای ریزریز و زیرزیر کشیده بود، تمام شده، چیزی بهجز شکست مفتضحانه و روحیهی طلبکارشان هم نمانده است که در کمال حقارت یا زیر سخنان و حرفهایشان بزنند یا محکوم کنند که چون «شماها» کمکاری کردید که «ما» خودمانیها باز سر سفره نشستیم!
اما بیخیال اینها باشیم، من مینویسم چون باید از حقیقت دفاع کرد! باید از حقیقت صیانت کرد! تا فشار آخر روی کیبورد، یا نفس آخر داخل گونی یا بهرسم همیشه تا آخرین شیههی خنده!
محمد قوچانی روزنامهنگار منتصب به اصلاحطلبان در ایران، سردبیر، صاحبامتیاز، ستون و مقالهنویس بسیاری از روزنامهها و مجلات بیست تا سی سالهی گذشتهی ایران[1] که همواره از آنان بهعنوان رسانههای جریانات مترقی یا اصلاحات و بعدتر «توسعه» در ایران یاد شده، به تاریخ ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ در سرمقالهای تحت عنوان ظهور جنبش کنشگران مرزی با وام گرفتن از نظریهی کنشگر مرزی فراستخواه نوشته و در شرح ما رقم همین کافی که گویی دعوای درون یک خانواده سر سفرهی غذا را دم پنجرهها جار زدهاند که سهم غذا سر سفره چرا اینطور تقسیم شد و آنطور نشد؟ چرا نگذاشتند موز برداریم و غذاهای خوب را به مهمانها دادند!
ولی مشکل (من حداقل) این بار اصلاً حتی خیلی به تحلیل محتوای نوشته شده بر نمیگردد. مشکل اصلی و عمدهی واقعی، صورت (یعنی همان برابرنهاد فرم) ماجراست.
مقاله با تصویر روی جلد ترکیب غریبی از بزرگترین چهرههای سیاستمداری در ایران چاپ شده بود. همین عنوان، اینطور متبادر میکند که اینها همان کنشگران مرزیای هستند که فراستخواه نوید داده است.
من از همینجا شروع میکنم...
متن کامل یادداشت را در اینستنتویو 🔻 بخوانید.
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Telegraph
نقدی بر محمد قوچانی و تحلیل کنشگران مرزیاش!
وضعیت طوری است که هر هفته ما باید در مورد یک «ممدِ» توسعهطلب(!) چیزی بنویسیم! حالا امروز دیگر تمام آنچه دوربینها را به سمت این فعالیتهای ریزریز و زیرزیر کشیده بود، تمام شده، چیزی بهجز شکست مفتضحانه و روحیهی طلبکارشان هم نمانده است که در کمال حقارت یا…
اگه شما دی ماه ۲۰ میلیون تومن یعنی ۴۰۰ دلار حقوق میگرفتین فروردین ماه بعد از ۲۰ درصد افزایش حقوق ۳۷۰ دلار حقوق میگیرین!
🔗توییتر hadinik
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔗توییتر hadinik
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔰 تهیشدن دولت و پایداری فقر
🖋 تلخیص از رضا امیدی
روزنامۀ اعتماد در شمارۀ 1402.2.3 گزارشی از تحلیل مرکز پژوهشهای مجلس دربارۀ وضعیت فقر در ایران منتشر کرده است. بخشهایی از این گزارش را در ادامه میخوانید.
🔸خط فقر مطلق سرانه در سال 1401 حدود دو ميليون و 561 هزار تومان است. با استفاده از دادههای تورم در سال گذشته، خط فقر سرانه برآوردی برای پايان سال 1402 در حدود سه ميليون و 740 هزار تومان است. خط فقر خانوار سه نفره برای سال 1401 حدود پنج ميليون و 634 هزار تومان و برای سال گذشته، هشت ميليون و 232 هزار تومان برآورد شده است.
🔸نرخ فقر در ايران از ابتدای دهۀ 90 تا سال 1396 روند ثابتی داشته، اما از سال 1396 تا 1398 حدود ده درصد افزايش يافته و از سطح 20 درصد به 30 درصد رسيده است. افزايش 10 درصدی نرخ فقر به معنی افزايش حدود 8 ميليون نفر به تعداد فقرا در كشور است. به عبارت ديگر بعد از سال 1396 حدود 50 درصد نسبت به گذشته به جمعيت فقرای كشور افزوده شده است. از سال 1398 به بعد نرخ فقر نوسان بسيار اندكی داشته و همواره در حدود سطح 30 درصد باقی مانده است.
🔸شكاف فقر نيز تا سال 1396 روند ثابتی داشته و عدد شكاف فقر تا قبل از سال 1396 در حدود 0.23 است به اين معنی كه فقرا در اين سالها بهطور متوسط در حدود 77 درصد خط فقر درآمد داشتهاند. اما بعد از سالهای 1396 و 1397 شكاف فقر افزايش داشته است. يعني همزمان با افزايش نرخ فقر در كشور، وضعيت فقرا نيز وخيمتر شده است و اين روند صعودی همچنان ادامه دارد. شكاف فقر در سالهای 1400 و 1401 در حدود 0.27 است و تفسير آن اين است كه فقرا 73 درصد خط فقر درآمد دارند و نسبت به سالهای قبل از 1396 شرايط معيشتی سختتری را تجربه میكنند.
🔸روند شاخص فاصله غيرفقرا به خط فقر كم و بيش تا سال 1397 ثابت بوده هر چند يك شيب نزولی بسيار خفيف ديده میشود. تا قبل سالهای 1396 و 1397 اين شاخص بهطور ميانگين در حدود 0.80 نوسان داشته است. به بيانی ديگر غيرفقرا بهطور ميانگين حدود 1.8 برابر خط فقر درآمد داشتهاند. بعد از سال 1397 رفاه غيرفقرا افت شديدی داشته و عدد شاخص به حدود 0.6 كاهش داشته است. يعني غيرفقرا در سالهای بعد از سال 1397 به صورت ميانگين حدود 1.6 برابر خط فقر درآمد داشتهاند و به خط فقر نزديك شدهاند. احتمال ورود غيرفقرا به زير خط فقر افزايش داشته و لذا ظرفيت تأمين منابع بودجه از جمعيت غيرفقرا كم شده است.
🔸روند نسبت بودجۀ عمومی كشور به توليد ناخالص داخلی به قيمتهای جاری و نرخ فقر در طي يك بازه زمانی سيزده ساله اهميت پيدا میكند. اين نسبت از ابتدای دهۀ 90 تاكنون يك روند نزولی را تجربه كرده و آهنگ تغييرات روند نزولی از سال 1397 شدت گرفته است. همزمانی افزايش شدت روند نزولی شاخص مذكور با افزايش خط فقر نكتۀ قابل تأملی است. همراه با كاهش رفاه خانوار و افزايش ميزان فقر در كشور، بودجۀ عمومي نيز بهشدت تحت تأثير شرايط نامطلوب اقتصادی قرار گرفته است و ظرفيت فقرزدايي را از دست داده است. نسبت بودجۀ عمومي به توليد ناخالص داخلي از حدود 20 درصد در سال 1394 به 10 درصد در سال 1402 كاهش يافته و با توجه به ارقام برآوردي برای توليد ناخالص داخلی براي سال 1403 و بودجۀ امسال اين رقم به زير 10 درصد كاهش میيابد. روند نزولی قدرت سياستگذاری بودجۀ عمومی در مقابل با افزايش وسعت فقر و پايداری آن در چهار سال اخير همراه شده است يعني با وجود افزايش فقر در جامعه، دولت امكانات كمتری برای سياستگذاری در جهت كاهش فقر در اختيار دارد.
🔸از ابتدای دهۀ 90 شاخص سرانۀ بودجۀ عمومی به ترتيب روند نزولی، صعودی، نزولی و سپس صعودی داشته است. پايينترين مقدار اين شاخص در دهۀ 90 مربوط به سال 1399 بوده است يعنی بودجه در اين سال حدود 2.2 ميليون تومان براي هر ايراني هزينه كرده است. بعد از سال 1399 بودجه نسبت به جمعيت رويكرد انبساطی داشته تا در نهايت بر اساس دادههای برآوردی در سال 1403 به سطح سال 1390 خواهد رسيد به عبارت ديگر بودجۀ عمومی برای هر ايرانی در حدود 5 ميليون تومان در سال 1403 هزينه خواهد كرد. اما بهلحاظ سياستگذاری برای كاهش فقر در حالی سرانۀ بودجه عمومی در سال 1403 به سطح 1390 خواهد رسيد كه جمعيت فقرا در كشور حدود 10 ميليون نفر بيشتر از سال 1390 است.
🔗 متن کامل گزارش در روزنامۀ اعتماد🔻
👈 گزارش کامل مرکز پژوهشهای مجلس
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 تلخیص از رضا امیدی
روزنامۀ اعتماد در شمارۀ 1402.2.3 گزارشی از تحلیل مرکز پژوهشهای مجلس دربارۀ وضعیت فقر در ایران منتشر کرده است. بخشهایی از این گزارش را در ادامه میخوانید.
🔸خط فقر مطلق سرانه در سال 1401 حدود دو ميليون و 561 هزار تومان است. با استفاده از دادههای تورم در سال گذشته، خط فقر سرانه برآوردی برای پايان سال 1402 در حدود سه ميليون و 740 هزار تومان است. خط فقر خانوار سه نفره برای سال 1401 حدود پنج ميليون و 634 هزار تومان و برای سال گذشته، هشت ميليون و 232 هزار تومان برآورد شده است.
🔸نرخ فقر در ايران از ابتدای دهۀ 90 تا سال 1396 روند ثابتی داشته، اما از سال 1396 تا 1398 حدود ده درصد افزايش يافته و از سطح 20 درصد به 30 درصد رسيده است. افزايش 10 درصدی نرخ فقر به معنی افزايش حدود 8 ميليون نفر به تعداد فقرا در كشور است. به عبارت ديگر بعد از سال 1396 حدود 50 درصد نسبت به گذشته به جمعيت فقرای كشور افزوده شده است. از سال 1398 به بعد نرخ فقر نوسان بسيار اندكی داشته و همواره در حدود سطح 30 درصد باقی مانده است.
🔸شكاف فقر نيز تا سال 1396 روند ثابتی داشته و عدد شكاف فقر تا قبل از سال 1396 در حدود 0.23 است به اين معنی كه فقرا در اين سالها بهطور متوسط در حدود 77 درصد خط فقر درآمد داشتهاند. اما بعد از سالهای 1396 و 1397 شكاف فقر افزايش داشته است. يعني همزمان با افزايش نرخ فقر در كشور، وضعيت فقرا نيز وخيمتر شده است و اين روند صعودی همچنان ادامه دارد. شكاف فقر در سالهای 1400 و 1401 در حدود 0.27 است و تفسير آن اين است كه فقرا 73 درصد خط فقر درآمد دارند و نسبت به سالهای قبل از 1396 شرايط معيشتی سختتری را تجربه میكنند.
🔸روند شاخص فاصله غيرفقرا به خط فقر كم و بيش تا سال 1397 ثابت بوده هر چند يك شيب نزولی بسيار خفيف ديده میشود. تا قبل سالهای 1396 و 1397 اين شاخص بهطور ميانگين در حدود 0.80 نوسان داشته است. به بيانی ديگر غيرفقرا بهطور ميانگين حدود 1.8 برابر خط فقر درآمد داشتهاند. بعد از سال 1397 رفاه غيرفقرا افت شديدی داشته و عدد شاخص به حدود 0.6 كاهش داشته است. يعني غيرفقرا در سالهای بعد از سال 1397 به صورت ميانگين حدود 1.6 برابر خط فقر درآمد داشتهاند و به خط فقر نزديك شدهاند. احتمال ورود غيرفقرا به زير خط فقر افزايش داشته و لذا ظرفيت تأمين منابع بودجه از جمعيت غيرفقرا كم شده است.
🔸روند نسبت بودجۀ عمومی كشور به توليد ناخالص داخلی به قيمتهای جاری و نرخ فقر در طي يك بازه زمانی سيزده ساله اهميت پيدا میكند. اين نسبت از ابتدای دهۀ 90 تاكنون يك روند نزولی را تجربه كرده و آهنگ تغييرات روند نزولی از سال 1397 شدت گرفته است. همزمانی افزايش شدت روند نزولی شاخص مذكور با افزايش خط فقر نكتۀ قابل تأملی است. همراه با كاهش رفاه خانوار و افزايش ميزان فقر در كشور، بودجۀ عمومي نيز بهشدت تحت تأثير شرايط نامطلوب اقتصادی قرار گرفته است و ظرفيت فقرزدايي را از دست داده است. نسبت بودجۀ عمومي به توليد ناخالص داخلي از حدود 20 درصد در سال 1394 به 10 درصد در سال 1402 كاهش يافته و با توجه به ارقام برآوردي برای توليد ناخالص داخلی براي سال 1403 و بودجۀ امسال اين رقم به زير 10 درصد كاهش میيابد. روند نزولی قدرت سياستگذاری بودجۀ عمومی در مقابل با افزايش وسعت فقر و پايداری آن در چهار سال اخير همراه شده است يعني با وجود افزايش فقر در جامعه، دولت امكانات كمتری برای سياستگذاری در جهت كاهش فقر در اختيار دارد.
🔸از ابتدای دهۀ 90 شاخص سرانۀ بودجۀ عمومی به ترتيب روند نزولی، صعودی، نزولی و سپس صعودی داشته است. پايينترين مقدار اين شاخص در دهۀ 90 مربوط به سال 1399 بوده است يعنی بودجه در اين سال حدود 2.2 ميليون تومان براي هر ايراني هزينه كرده است. بعد از سال 1399 بودجه نسبت به جمعيت رويكرد انبساطی داشته تا در نهايت بر اساس دادههای برآوردی در سال 1403 به سطح سال 1390 خواهد رسيد به عبارت ديگر بودجۀ عمومی برای هر ايرانی در حدود 5 ميليون تومان در سال 1403 هزينه خواهد كرد. اما بهلحاظ سياستگذاری برای كاهش فقر در حالی سرانۀ بودجه عمومی در سال 1403 به سطح 1390 خواهد رسيد كه جمعيت فقرا در كشور حدود 10 ميليون نفر بيشتر از سال 1390 است.
🔗 متن کامل گزارش در روزنامۀ اعتماد🔻
👈 گزارش کامل مرکز پژوهشهای مجلس
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
روزنامه اعتماد
بودجه 1403، ناتوان از فقرزدايي
مركز پژوهشهاي مجلس با بررسي بودجه سال جاري به اين نتيجه رسيده كه بودجه امسال هم ادامه روند قوانين بودجه در سالهاي گذشته است و با توجه به ظرفيتها و محدوديتهاي بودجهاي، از اين بودجه نميتوان انتظار چنداني در مورد هدايت و تقويت رشد اقتصادي و در نتيجه فقرزدايي…
🔰 پداگوژی تعصب!؟
🖋 علی خورسندی
تعصب را خشک فکری و خشک اندیشی هم گفته اند؛ پیش فرض های غیرعلمی که از میراثمان در دل داریم و بر زبان داریم؛ مفروضه های هویت سازی که آنها را از خود و متعلق به خود می دانیم! زبان و نژادمان، ایل و تبارمان، قومیت و ملیت ما، دین و آئین ما، جنسیت ما، زمین و سرزمین ما، اسطوره ها و فرهنگ ما؛ همه اینها میراث هایی هستند که به آنها نرسیده ایم! به ما رسانده شده اند!
تعصب شاید مقوم همبستگی اجتماعی بین گروه ها، فرقه ها، عشیره ها، و طرفداران یک تیم ورزشی باشد؛ و یا حتی ممکن است مرجع وفق و وحدت یک ملت شود، اما از هر نوع و جنسی که باشد «زیبایی» ذاتی آدمی را به حاشیه می راند. تعارض بین فرهنگی را سبب می شود؛ تنازع میان فردی را افزایش می دهد. مرجع ستیز می شود؛ غالبا عاملی برای فاصله و دوری می گردد. چه بسا موجب خونریزی های تاریخی بوده است!
پند پنهان قصه اینجاست که مرجع تمامی تعصبات آدمی آنچیزهایی هستند که به ارث برده ایم؛ یعنی به ما رسیده اند؛ یعنی با تلاش و کوشش بدستشان نیاورده ایم! زبان مادری ما؛ زیبایی چهره و رنگ چشم؛ ژن و نژاد ما؛ ثروت و دارایی خانوادگی ما، دین و کیش ما؛ مرز و بوم پدری ما، ملیت و هویت ما، خون و خاک ما، رگ و ریشه ما و همه اینها را به ارث برده ایم! و بی تردید، تعصب نیز میراث ماست!
نکته مهم اینکه تمامی تعصبات ما روی گنج های ارزشمندی است که حاصل رنج های دیگران است! همانند هدایایی هستند که پیش از تولدمان هدیه گرفته ایم! اینها چیزهایی نیستند که اخلاقا و اساسا مایه فخر و افتخار ما باشند! چراکه کوششی برای خلق و ایجاد آنها انجام نداده ایم! یا تلاشی برای بدست آوردن آنها نکرده ایم! بلکه همه اینها بر حسب بخت اخلاقی (Moral Luck) حاصل شده اند و نه اراده و کوشش های فردی ما! همسان سکه هایی هستند که در بی آگاهی و بدون انتخاب ما در خورجین ما گذاشته شده اند! این بخت های گرانبها می توانست طالع دیگری باشند ولی بر حسب اتفاق و خوش شانسی نصیب ما شده اند!
تقریبا اکثریت به اتفاق آنچیزهاییکه شانس اخلاقی ما هستند و به ارث برده ایم، منشا اختلافات تاریخی و تنش های زیست روزانه ما هستند؛ موجب جدایی و فاصله میان ما هستند! زادگاه و زبان مادری؛ مال و اموال خانوادگی؛ دین و آیین پدری، رنگ پوست (نژادگرایی)، تابعیت و ملیت؛ عشیرگی و هم قبیلگی های ما؛ اصل و نسب فامیلی ما! روی آوری خشک اندیشانه به اینها غالبا بهانه هایی برای مناقشه و ستیز و خون ریزی بوده اند! اینها اساسا نمی توانند و نمی باید مایه غرور و برتری ما بر دیگران باشند. چونکه، دفینه های به ارث رسیده ما هستند و برای بدست آوردنشان تلاشی نکرده ایم؛ دوم اینکه، نمایش متعصبانه و برتری جویانه روی آنها منشا اختلاف و فاصله و ستیز هستند.
اگر فخر و افتخاری هست، و یا غروری اگر باشد، برای آن چیزهایی است که به آنها دست یافته ایم؛ برایشان تلاش کرده ایم، سرمایه عمر را هزینه داده ایم! هر آنچه را که یاد گرفته ایم و یا ساخته ایم! مهارت و حرفه ما، دانش و تحصیلات ما، آگاهی و دانایی ما، ادب و شعور اجتماعی ما، منش ارتباطی و یا کنش اخلاقی ما، هنری که یاد گرفته ایم، تصویری که ساخته ایم! مدرک و مدالی اگر گرفته ایم! اعتباری اگر کسب کرده ایم! ابزاری که یاد گرفته ایم؛ موسیقی اگر می نوازیم؛ اگر نقاش یا خطاط چیره دستی هستیم، و یا انسان دوستی ما؛ جاییکه رنجی را کاهیده ایم! و یا حتی دستپخت و هنر آشپزی ما! اینها هستند که منبع برتری و مایه خودبزرگواری ما هستند! ما می توانیم بی نهایت به اینها افتخار کنیم! چونکه برای کسب تک تک اینها تلاش کرده ایم؛ گنج هایی که حاصل رنج های خود ما هستند!
سویه نقیض قضیه را بیشتر می پسندم! شخصی اخلاقا و ذاتا نمی تواند نکوهش شود برای بخت اخلاقی که نداشته است؛ گنج ارزشمندی که به وی نرسیده است؛ یا به ارث نبرده است! سرزنشی اگر هست برای آنچیزهایی است که خواسته ایم ولی نتوانسته ایم! آرزویش را در دل داشته ایم ولی قدمی بر نداشته ایم! خیالش را پرورانده ایم ولی تلاشی نکرده ایم!
بنابراین اگر سیاست های دستگاه تعلیم و تربیت منحصرا در خدمت بخت اخلاقی و میراث ما باشد، پداگوژی تعصب را بازتولید کرده است. پیامد اجتماعی پداگوژی تعصب تکثیر مستمر معارضه و مناقشه و ناسازگاری است. اما اگر تمرکز گفتمان آموزش روی آنچیزهایی نیز باشد که منش و شخصیت ما را فراسوی میراث و متروکات ما شکل می دهند، به سوی پداگوژی آزاد و غیرمتعصبانه حرکت کرده ایم! یعنی بسوی تعلیم و تربیت تعالی جو، انسانی و اخلاقی حرکت کرده ایم.
پداگوژی انسانی و آزاد، مخالف و متضاد پداگوژی تعصب است! چراکه روی سزاواری های شخصی و شعور اجتماعی سرمایه گذاری می کند! روی آموزش هنرها و یادگیری مهارت ها ثروت سازی می کند. روی کسب دانش ها و نگرش های اخلاقی و انسانی سیاستگذاری می کند.
[ شبکه جامعهشناسی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 علی خورسندی
تعصب را خشک فکری و خشک اندیشی هم گفته اند؛ پیش فرض های غیرعلمی که از میراثمان در دل داریم و بر زبان داریم؛ مفروضه های هویت سازی که آنها را از خود و متعلق به خود می دانیم! زبان و نژادمان، ایل و تبارمان، قومیت و ملیت ما، دین و آئین ما، جنسیت ما، زمین و سرزمین ما، اسطوره ها و فرهنگ ما؛ همه اینها میراث هایی هستند که به آنها نرسیده ایم! به ما رسانده شده اند!
تعصب شاید مقوم همبستگی اجتماعی بین گروه ها، فرقه ها، عشیره ها، و طرفداران یک تیم ورزشی باشد؛ و یا حتی ممکن است مرجع وفق و وحدت یک ملت شود، اما از هر نوع و جنسی که باشد «زیبایی» ذاتی آدمی را به حاشیه می راند. تعارض بین فرهنگی را سبب می شود؛ تنازع میان فردی را افزایش می دهد. مرجع ستیز می شود؛ غالبا عاملی برای فاصله و دوری می گردد. چه بسا موجب خونریزی های تاریخی بوده است!
پند پنهان قصه اینجاست که مرجع تمامی تعصبات آدمی آنچیزهایی هستند که به ارث برده ایم؛ یعنی به ما رسیده اند؛ یعنی با تلاش و کوشش بدستشان نیاورده ایم! زبان مادری ما؛ زیبایی چهره و رنگ چشم؛ ژن و نژاد ما؛ ثروت و دارایی خانوادگی ما، دین و کیش ما؛ مرز و بوم پدری ما، ملیت و هویت ما، خون و خاک ما، رگ و ریشه ما و همه اینها را به ارث برده ایم! و بی تردید، تعصب نیز میراث ماست!
نکته مهم اینکه تمامی تعصبات ما روی گنج های ارزشمندی است که حاصل رنج های دیگران است! همانند هدایایی هستند که پیش از تولدمان هدیه گرفته ایم! اینها چیزهایی نیستند که اخلاقا و اساسا مایه فخر و افتخار ما باشند! چراکه کوششی برای خلق و ایجاد آنها انجام نداده ایم! یا تلاشی برای بدست آوردن آنها نکرده ایم! بلکه همه اینها بر حسب بخت اخلاقی (Moral Luck) حاصل شده اند و نه اراده و کوشش های فردی ما! همسان سکه هایی هستند که در بی آگاهی و بدون انتخاب ما در خورجین ما گذاشته شده اند! این بخت های گرانبها می توانست طالع دیگری باشند ولی بر حسب اتفاق و خوش شانسی نصیب ما شده اند!
تقریبا اکثریت به اتفاق آنچیزهاییکه شانس اخلاقی ما هستند و به ارث برده ایم، منشا اختلافات تاریخی و تنش های زیست روزانه ما هستند؛ موجب جدایی و فاصله میان ما هستند! زادگاه و زبان مادری؛ مال و اموال خانوادگی؛ دین و آیین پدری، رنگ پوست (نژادگرایی)، تابعیت و ملیت؛ عشیرگی و هم قبیلگی های ما؛ اصل و نسب فامیلی ما! روی آوری خشک اندیشانه به اینها غالبا بهانه هایی برای مناقشه و ستیز و خون ریزی بوده اند! اینها اساسا نمی توانند و نمی باید مایه غرور و برتری ما بر دیگران باشند. چونکه، دفینه های به ارث رسیده ما هستند و برای بدست آوردنشان تلاشی نکرده ایم؛ دوم اینکه، نمایش متعصبانه و برتری جویانه روی آنها منشا اختلاف و فاصله و ستیز هستند.
اگر فخر و افتخاری هست، و یا غروری اگر باشد، برای آن چیزهایی است که به آنها دست یافته ایم؛ برایشان تلاش کرده ایم، سرمایه عمر را هزینه داده ایم! هر آنچه را که یاد گرفته ایم و یا ساخته ایم! مهارت و حرفه ما، دانش و تحصیلات ما، آگاهی و دانایی ما، ادب و شعور اجتماعی ما، منش ارتباطی و یا کنش اخلاقی ما، هنری که یاد گرفته ایم، تصویری که ساخته ایم! مدرک و مدالی اگر گرفته ایم! اعتباری اگر کسب کرده ایم! ابزاری که یاد گرفته ایم؛ موسیقی اگر می نوازیم؛ اگر نقاش یا خطاط چیره دستی هستیم، و یا انسان دوستی ما؛ جاییکه رنجی را کاهیده ایم! و یا حتی دستپخت و هنر آشپزی ما! اینها هستند که منبع برتری و مایه خودبزرگواری ما هستند! ما می توانیم بی نهایت به اینها افتخار کنیم! چونکه برای کسب تک تک اینها تلاش کرده ایم؛ گنج هایی که حاصل رنج های خود ما هستند!
سویه نقیض قضیه را بیشتر می پسندم! شخصی اخلاقا و ذاتا نمی تواند نکوهش شود برای بخت اخلاقی که نداشته است؛ گنج ارزشمندی که به وی نرسیده است؛ یا به ارث نبرده است! سرزنشی اگر هست برای آنچیزهایی است که خواسته ایم ولی نتوانسته ایم! آرزویش را در دل داشته ایم ولی قدمی بر نداشته ایم! خیالش را پرورانده ایم ولی تلاشی نکرده ایم!
بنابراین اگر سیاست های دستگاه تعلیم و تربیت منحصرا در خدمت بخت اخلاقی و میراث ما باشد، پداگوژی تعصب را بازتولید کرده است. پیامد اجتماعی پداگوژی تعصب تکثیر مستمر معارضه و مناقشه و ناسازگاری است. اما اگر تمرکز گفتمان آموزش روی آنچیزهایی نیز باشد که منش و شخصیت ما را فراسوی میراث و متروکات ما شکل می دهند، به سوی پداگوژی آزاد و غیرمتعصبانه حرکت کرده ایم! یعنی بسوی تعلیم و تربیت تعالی جو، انسانی و اخلاقی حرکت کرده ایم.
پداگوژی انسانی و آزاد، مخالف و متضاد پداگوژی تعصب است! چراکه روی سزاواری های شخصی و شعور اجتماعی سرمایه گذاری می کند! روی آموزش هنرها و یادگیری مهارت ها ثروت سازی می کند. روی کسب دانش ها و نگرش های اخلاقی و انسانی سیاستگذاری می کند.
[ شبکه جامعهشناسی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🏌♂ رسانه، شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝 گاهنامه مطالعات زنان حلقه تجریش
شماره ۰۴، تابستان ۱۴۰۳
درک ابعاد این قساوت فراتر از حد تصور است و منزجرکنندهتر از این، سکوت توافقی سیاستمداران جهان در برابر این فاجعه است. ژست ریاکارانهی بسیاری از رهبران جهان برای تقبیح و محکوم کردن جنایتهای اسرائیل دیگر رنگ باخته و حمایتهای مداوم اقتصادی، نظامی، دیپلماتیک و سیاسیشان از اسرائیل بهوضوح نمایان شده است.
آنچه در فلسطین در حال وقوع است محدود به تقدیر یک کشور، یک زمین و خلق آن منطقه نیست، الگویی است که اگر به چیرگی اشغالگر ختم شود، به سرکوبِ همهی حرکتها و جنبشهای مردمی منطقه و تحکیم اتوکراسیها خواهد انجامید. مشروعیت بخشیدن به ماهیت غاصبانه و جنایت عیان اسرائیل علیه فلسطین حاکی از تقدم طرحهای کنترل اقتصادی جهان سرمایه است که استقرار استثمار در منطقه را تضمین میکند.
فلسطین نقشهی راهی است برای دیدنِ آشکار تمامِ فرمهای تبعیض، استعمارِ نهادینه در اقتدارطلبانِ جهان، گزینشی بودنِ ایدهی حقوق بشر در گفتمان غربی و درک بیشتر از بیعدالتیهای عمیق در منطقه.
ما، اعضای فصلنامهی مستقل مطالعات زنان حلقهی تجریش، حمایت خود را از مردم فلسطین و حق مسلم آنها برای بازپسگیری سرزمین خود اعلام میکنیم و باور داریم همانطور که سکوت و بیتفاوتی در برابر رژیم اشغالگر اسرائیل تأیید همان ستمی است که ریشههای آزادیخواهی در جهان را میخشکاند، فریاد برای آزادی فلسطینْ نهال آزادی و عدالت را آبیاری میکند و چراغ امید رهایی از نکبتی را که جهان دچارش شده است، روشن نگه میدارد.
مائده میرزایی، ونوشه بحرانی، کالکتیو امکان، زهرا ابراهیمی آذر، آزاده حسینی، طلیعه حسینی، سید سجاد هاشمینژاد، یاسمین انصاری
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🖋 محمدباقر تاجالدین
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM