Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
کتاب «انیسه» که تموم کرده بودیم همین الان دوباره برامون رسید!
البرز یکریز حرف می زد. سخنان صادقانه و عاشقانۀ او را فقط فردوس میشنید و باد بهاری که آن را در بارقهای از عطر گل میپیچید تا به تاریخ تحویل دهد.... شاید زمانی، یکجایی کسی آن را بگشاید و درد و شیرینیاش را یکجا حس کند. ص106
📘#انیسه، #شهلا_ناظران، #نشر_آرمان_رشد
رقعی، شومیز، 270 صفحه
#رمان_تاریخی #نیشابور
#کلبهکتابکلیدر
البرز یکریز حرف می زد. سخنان صادقانه و عاشقانۀ او را فقط فردوس میشنید و باد بهاری که آن را در بارقهای از عطر گل میپیچید تا به تاریخ تحویل دهد.... شاید زمانی، یکجایی کسی آن را بگشاید و درد و شیرینیاش را یکجا حس کند. ص106
📘#انیسه، #شهلا_ناظران، #نشر_آرمان_رشد
رقعی، شومیز، 270 صفحه
#رمان_تاریخی #نیشابور
#کلبهکتابکلیدر
Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
البرز در حالی که سعی میکرد به موازات الاغ بدود تا در کنار فردوس قرار بگیرد و حرفهایش را بهتر بشنود از او پرسید: «اولین باری که به آهوان آمدید یادت هست؟ آن موقع من چهارده سال داشتم و تو یازده ساله بودی. نمیدانم در وجود تو چه چیزی یافتم. قبل از اینکه به چشم دیده ببینمت به دلم راه یافتی... در این سه سال لحظاتی که دورهم جمع میشدیم، همه حواسم به تو بود و در دل لطف و زیبایی تو را میستودم. هرگاه مثل الان لب فرو میبستی بیشتر شیفتۀ حیا و نجابتت میشدم. قبل از عیدی مادربزرگم گفت خانه شما بوده و دیده خواستگار برایت آمده است. از شنیدن این خبر دلم ریشریش شد. تو هم که هیچوقت تنها نبودی بتوانم دو کلام صحبت کنم. امروز که آقاجان پیشنهاد کرد تو را همراهی کنم از ذوق داشتم پر در میآوردم.»
📘#انیسه، #شهلا_ناظران،
رقعی، شومیز، 270 صفحه
#رمان_تاریخی #نیشابور
#نشر_آرمان_رشد
#کلبه_کتاب_کلیدر
ثبت سفارش در وبسایت کلیدر:
www.klidar.ir
📘#انیسه، #شهلا_ناظران،
رقعی، شومیز، 270 صفحه
#رمان_تاریخی #نیشابور
#نشر_آرمان_رشد
#کلبه_کتاب_کلیدر
ثبت سفارش در وبسایت کلیدر:
www.klidar.ir
Forwarded from کلبه کتاب کلیدر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM