📖 تاملی در «هراس عقرب از مرگ»
✍ #مجید_نصرآبادی؛ مدرس و منتقد داستان.
🔸️ علیرضا و مریم باتفاق مزدک - پسر چهار سالهشان - و ریحانه - خواهر علیرضا - از تهران به خانهباغ طالقان میروند تا چند روز تعطیلات را در آنجا بسر ببرند. هنگام خرید از یک مرکز خرید در آسانسور اتفاقی رخ میدهد که باعث سقوط آسانسور و مرگ مزدک میشود. رابطهی میان علیرضا و مریم که از پیش شکننده بود از هم میگسلد.
داستان در ادامه روایت شرح حال این سه نفر - علیرضا، مریم و ریحانه - و اکبر پسرخالهی علیرضاست. این رمان بیست و چهار فصل دارد که در هر فصل، صحنهای از روایت پرداخت زده میشود.
🔸️ رمان دارای بار دراماتیکی است که روایت را به پیش میبرد. گسستهای زمانی روایت، رمان را از وجه خطی و کلاسیک خارج میکند تا با ایجاد تعلیق و کشش، خواننده را همراه خود به جهان داستان ببرد. بحران، تعلیق و کشمکشهای روایتپردازی وجهی راز آمیز به اثر میبخشد که پاسخی مناسب در انتهای رمان به خواننده نمیبخشد. تعلیق و فضاهای وهمآلود با گرهافکنی پایان داستان تناسبی ندارد.
ایجاد راز یکی از عناصر پُرکشش در روایتپردازی است که در صورتیکه پاسخی مناسب برای خلق و رازگشایی آن در اثر ایجاد نگردد، خواننده را با یاس ناشی از پایانبندی نامناسب مواجه میکند.
رمان «هراس عقرب از مرگ» از عهده جزءنگاری در توصیفها و انتقال حس درونی صحنهها به زیبایی برآمده است، اما در طراحی پیرنگ داستان و پایانبندی آن نیازمند تاملی دیگر است. توصیفها به گونهای است که حس وجودی صحنهها را به زیبایی به خواننده منتقل میکند و کشش در روایتپردازی ترغیب کنندهی به پایان رساندن رمان است.
شخصیت اکبر و رازش و درگیری مریم با خود و علیرضا که میتوانست به وجوه روانشناختی اثر و لایههای دیگر شخصیتها بپردازد در سطح فرو میماند و گسترش نمییابد.
رمان «هراس عقرب از مرگ» در انتقال تجربههای زیسته نویسنده گامی موفق برمیدارد و بازآفرینی این تجربهها در نهاد خواننده، حس همراهی با اثر را برمیانگیزد.
#هراس_عقرب_از_مرگ
#هادی_خورشاهیان
#رمان
#نشر_پرنده
#چاپ_اول_۱۴۰۱
https://www.instagram.com/p/Cpppsy2usmh/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@Simurgh_Dastan
✍ #مجید_نصرآبادی؛ مدرس و منتقد داستان.
🔸️ علیرضا و مریم باتفاق مزدک - پسر چهار سالهشان - و ریحانه - خواهر علیرضا - از تهران به خانهباغ طالقان میروند تا چند روز تعطیلات را در آنجا بسر ببرند. هنگام خرید از یک مرکز خرید در آسانسور اتفاقی رخ میدهد که باعث سقوط آسانسور و مرگ مزدک میشود. رابطهی میان علیرضا و مریم که از پیش شکننده بود از هم میگسلد.
داستان در ادامه روایت شرح حال این سه نفر - علیرضا، مریم و ریحانه - و اکبر پسرخالهی علیرضاست. این رمان بیست و چهار فصل دارد که در هر فصل، صحنهای از روایت پرداخت زده میشود.
🔸️ رمان دارای بار دراماتیکی است که روایت را به پیش میبرد. گسستهای زمانی روایت، رمان را از وجه خطی و کلاسیک خارج میکند تا با ایجاد تعلیق و کشش، خواننده را همراه خود به جهان داستان ببرد. بحران، تعلیق و کشمکشهای روایتپردازی وجهی راز آمیز به اثر میبخشد که پاسخی مناسب در انتهای رمان به خواننده نمیبخشد. تعلیق و فضاهای وهمآلود با گرهافکنی پایان داستان تناسبی ندارد.
ایجاد راز یکی از عناصر پُرکشش در روایتپردازی است که در صورتیکه پاسخی مناسب برای خلق و رازگشایی آن در اثر ایجاد نگردد، خواننده را با یاس ناشی از پایانبندی نامناسب مواجه میکند.
رمان «هراس عقرب از مرگ» از عهده جزءنگاری در توصیفها و انتقال حس درونی صحنهها به زیبایی برآمده است، اما در طراحی پیرنگ داستان و پایانبندی آن نیازمند تاملی دیگر است. توصیفها به گونهای است که حس وجودی صحنهها را به زیبایی به خواننده منتقل میکند و کشش در روایتپردازی ترغیب کنندهی به پایان رساندن رمان است.
شخصیت اکبر و رازش و درگیری مریم با خود و علیرضا که میتوانست به وجوه روانشناختی اثر و لایههای دیگر شخصیتها بپردازد در سطح فرو میماند و گسترش نمییابد.
رمان «هراس عقرب از مرگ» در انتقال تجربههای زیسته نویسنده گامی موفق برمیدارد و بازآفرینی این تجربهها در نهاد خواننده، حس همراهی با اثر را برمیانگیزد.
#هراس_عقرب_از_مرگ
#هادی_خورشاهیان
#رمان
#نشر_پرنده
#چاپ_اول_۱۴۰۱
https://www.instagram.com/p/Cpppsy2usmh/?igshid=MDJmNzVkMjY=
@Simurgh_Dastan
Instagram
1 Likes, 0 Comments - Majid Nasrabadi (@majid_nasrabadi53) on Instagram: "هراس عقرب از مرگ
هادی خورشاهیان
رمان
انتشارات پرنده: ..."
هادی خورشاهیان
رمان
انتشارات پرنده: ..."