Forwarded from رضــــــاشاه روحــــــت شاد
⏺ ایام وزارت خواجه نظام الملک
🔻پس از مرگ طغرل، خواجه، آلب ارسلان را در رسیدن به سلطنت و غلبه بر رقبا یاری رساند و به آموزش ملکشاه گماشته شد و در زمان مقتضی، شورش های مدعیان سلطنت را فرونشاند و سلطنت ملکشاه را قوام بخشید و به وزارت سلطان جوان رسید. وزارت خواجه را که عمری بیش از سی سال داشت از طلایی ترین دوران های تاریخ ایران پس از اسلام دانسته اند. گستره وسیع ملک سلجوقیان در زمان آلب ارسلان، پادشاهی وسیع و نیرومند برای ملکشاه سلجوقی به میراث گذاشت که #خواجه_نظام_الملک_طوسی معمار و نظریه پرداز آن بود. خواجه در دوران صدارتش برای طراحی ساختار اداری متناسب با عظمت امپراتوری سلجوقیان و غلبه بر هرج ومرج سیاسی تلاش کرد، اما سلجوقیان به دلیل خاستگاه قبیله ای پذیرای قواعد نظام مند نبودند و از آنجا که امپراتوری را ملک طلق کل خاندان به مثابه اتحادیه قبیله ای میدانستند، نوعی حکومت ملوک الطوایفی ناسازگار با تمرکز قدرت در پیش گرفته بودند.
🔹از معضلات دیگر خواجه در دوران صدارت جنبش باطنی اسماعیلیه بود. تلاش های باطنی و سری اسماعیلیان که پیش از دوران اوج سلجوقیان و از زمان سامانیان و غزنویان شکل گرفته بود، به چشم خواجه، تهدیدی برای قلمرو گسترده سلجوقی بود. از اهداف او در تاسیس مدارس نظامیه، مقابله با نفوذ اندیشه های اسماعیلیه در مناطق مختلف ایران بود. با فتح قلعه الموت و دست به سلاح بردن اسماعیلیان به رهبری #حسن_صباح، این جنبش به تهدیدی آشکار علیه اقتدار سلطنت تبدیل شد. تهدیدی که درنهایت مرگ خواجه را به دست یک اسماعیلی رقم زد. هرچند سلطان جوان، تاج خود را از خواجه داشت و برخوردار از آموزش ها و تربیت او بود، در پایان کار کدورتی میان سلطان و وزیر به سبب سعایت رقبایی چون ترکان خاتون که در تلاش برای ولایت عهدی فرزندش با مخالفت وزیر نامدار مواجه شده بود، فاصله انداخت.
🔹 #هندوشاه_نخجوانی، مورخ قرن هشتم هجری، روایتی از کدورت ملکشاه از خواجه به دست میدهد، که هرچند خالی از اغراق و افسانه نیست، رگه هایی از واقعیت را میتوان در آن جست:
"" سلطان ملکشاه از طول مدت [وزارت] خواجه و استیلای او بر ممالک و تصرف او در اموال بر سبیل استقلال و استبداد و تحکم پسران و دامادان و خدم او در اطراف و اکناف جهان ملول شد و اتفاقا عثمان، پسر خواجه حکومت مرو داشت و میان او شحنه مرو به هم برآمد و شحنه از بندگان خاص سلطان بود. عثمان بفرمود تا شحنه را بگرفتند و بازنگهداشت. شحنه به خدمت سلطان آمد و حال بنمود و این حرکت ماده تغیر شد و سلطان به غایت برنجید. ارکان دولت پیش خواجه پیغام فرستاد و گفت:
" با خواجه بگویید که اگر در ملک شریکی، آن حکم دیگر است و اگر تابع منی، چرا حد خویش نگاه نمیداری و فرزندان خویش را تادیب نمیکنی که بر جهان مسلط شده اند تا حدی که حرمت بندگان ما نگاه نمیدارند؟ اگر میخواهی، بفرمایم که دوات از پیش تو برگیرند؟ "
- ایشان به خدمت خواجه آمدند و پیغام ادا کردند. خواجه برنجید و در خشم شد و گفت:
" با سلطان بگویید که تو نمیدانی که من در ملک شریک توام و تو به این مرتبه به تدبیر من رسیده ای و به یاد نداری که چون سلطان شهید آلب ارسلان کشته شد، چگونه امرای لشکر را جمع کردم و از جیحون بگذشتم و از برای تو شهرها بگشادم و اقطار مملکت شرق و غرب را مسخر گردانیدم. دوات آن تاج بر این دوات بسته است؛ هرگاه این دوات برداری، آن تاج بردارند " "".
خواجه نظام الملک که برخی وزارت او را برتر از پادشاهی دانسته اند، با توجه به اقتدار شخصی که ناشی از کاردانی و کارآزمودگی او بود و به سبب وسعت خانواده از فرزندان و وابستگانی که در ولایات مختلف کشور در مصدر امور قرار داشتند، به چنان قدرتی دست یافته بود که سلطان را بیم ناک و ترسان کرده بود. در نهایت خواجه در سفر نهاوند به ضربت کارد یکی از فداییان اسماعیلی به قتل رسید و آن گونه که برخی ترجیح می دهند، صدق پیش گویی او بدانند، ماهی برنیامده سلطان نیز به مرگی مشکوک درگذشت. هندوشاه نخجوانی روایتی از این دو مرگ به دست می دهد: «و گویند هیچ آفریده بر سلطان نماز نگزارد و از وفات خواجه تا سلطان، یک ماه تمام نبود و جواب خواجه سلطان را که دولت آن تاج در گشادن این دوات بسته است، جهانیان را درست شد و وفات سلطان، بعد از وفات خواجه در نظر خلق عظمی زیاده نداشت ... و امیر معزی در این معنی رباعی گفته است:
دستور و شهنشه از جهان رایت خویش
بردند و مصیبتی نیامد زین بیش
بس دل که شدی ز مرگ شاهنشه ریش
گر گشتن دستور نبودی در پیش
📚 برگرفته از خواجه نظام الملک از سیدجواد طباطبایی (۱۳۷۵)؛ و سیرالملوک (سیاست نامه)، نظام الملک، به اهتمام هیوبرت دارک.
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
🔻پس از مرگ طغرل، خواجه، آلب ارسلان را در رسیدن به سلطنت و غلبه بر رقبا یاری رساند و به آموزش ملکشاه گماشته شد و در زمان مقتضی، شورش های مدعیان سلطنت را فرونشاند و سلطنت ملکشاه را قوام بخشید و به وزارت سلطان جوان رسید. وزارت خواجه را که عمری بیش از سی سال داشت از طلایی ترین دوران های تاریخ ایران پس از اسلام دانسته اند. گستره وسیع ملک سلجوقیان در زمان آلب ارسلان، پادشاهی وسیع و نیرومند برای ملکشاه سلجوقی به میراث گذاشت که #خواجه_نظام_الملک_طوسی معمار و نظریه پرداز آن بود. خواجه در دوران صدارتش برای طراحی ساختار اداری متناسب با عظمت امپراتوری سلجوقیان و غلبه بر هرج ومرج سیاسی تلاش کرد، اما سلجوقیان به دلیل خاستگاه قبیله ای پذیرای قواعد نظام مند نبودند و از آنجا که امپراتوری را ملک طلق کل خاندان به مثابه اتحادیه قبیله ای میدانستند، نوعی حکومت ملوک الطوایفی ناسازگار با تمرکز قدرت در پیش گرفته بودند.
🔹از معضلات دیگر خواجه در دوران صدارت جنبش باطنی اسماعیلیه بود. تلاش های باطنی و سری اسماعیلیان که پیش از دوران اوج سلجوقیان و از زمان سامانیان و غزنویان شکل گرفته بود، به چشم خواجه، تهدیدی برای قلمرو گسترده سلجوقی بود. از اهداف او در تاسیس مدارس نظامیه، مقابله با نفوذ اندیشه های اسماعیلیه در مناطق مختلف ایران بود. با فتح قلعه الموت و دست به سلاح بردن اسماعیلیان به رهبری #حسن_صباح، این جنبش به تهدیدی آشکار علیه اقتدار سلطنت تبدیل شد. تهدیدی که درنهایت مرگ خواجه را به دست یک اسماعیلی رقم زد. هرچند سلطان جوان، تاج خود را از خواجه داشت و برخوردار از آموزش ها و تربیت او بود، در پایان کار کدورتی میان سلطان و وزیر به سبب سعایت رقبایی چون ترکان خاتون که در تلاش برای ولایت عهدی فرزندش با مخالفت وزیر نامدار مواجه شده بود، فاصله انداخت.
🔹 #هندوشاه_نخجوانی، مورخ قرن هشتم هجری، روایتی از کدورت ملکشاه از خواجه به دست میدهد، که هرچند خالی از اغراق و افسانه نیست، رگه هایی از واقعیت را میتوان در آن جست:
"" سلطان ملکشاه از طول مدت [وزارت] خواجه و استیلای او بر ممالک و تصرف او در اموال بر سبیل استقلال و استبداد و تحکم پسران و دامادان و خدم او در اطراف و اکناف جهان ملول شد و اتفاقا عثمان، پسر خواجه حکومت مرو داشت و میان او شحنه مرو به هم برآمد و شحنه از بندگان خاص سلطان بود. عثمان بفرمود تا شحنه را بگرفتند و بازنگهداشت. شحنه به خدمت سلطان آمد و حال بنمود و این حرکت ماده تغیر شد و سلطان به غایت برنجید. ارکان دولت پیش خواجه پیغام فرستاد و گفت:
" با خواجه بگویید که اگر در ملک شریکی، آن حکم دیگر است و اگر تابع منی، چرا حد خویش نگاه نمیداری و فرزندان خویش را تادیب نمیکنی که بر جهان مسلط شده اند تا حدی که حرمت بندگان ما نگاه نمیدارند؟ اگر میخواهی، بفرمایم که دوات از پیش تو برگیرند؟ "
- ایشان به خدمت خواجه آمدند و پیغام ادا کردند. خواجه برنجید و در خشم شد و گفت:
" با سلطان بگویید که تو نمیدانی که من در ملک شریک توام و تو به این مرتبه به تدبیر من رسیده ای و به یاد نداری که چون سلطان شهید آلب ارسلان کشته شد، چگونه امرای لشکر را جمع کردم و از جیحون بگذشتم و از برای تو شهرها بگشادم و اقطار مملکت شرق و غرب را مسخر گردانیدم. دوات آن تاج بر این دوات بسته است؛ هرگاه این دوات برداری، آن تاج بردارند " "".
خواجه نظام الملک که برخی وزارت او را برتر از پادشاهی دانسته اند، با توجه به اقتدار شخصی که ناشی از کاردانی و کارآزمودگی او بود و به سبب وسعت خانواده از فرزندان و وابستگانی که در ولایات مختلف کشور در مصدر امور قرار داشتند، به چنان قدرتی دست یافته بود که سلطان را بیم ناک و ترسان کرده بود. در نهایت خواجه در سفر نهاوند به ضربت کارد یکی از فداییان اسماعیلی به قتل رسید و آن گونه که برخی ترجیح می دهند، صدق پیش گویی او بدانند، ماهی برنیامده سلطان نیز به مرگی مشکوک درگذشت. هندوشاه نخجوانی روایتی از این دو مرگ به دست می دهد: «و گویند هیچ آفریده بر سلطان نماز نگزارد و از وفات خواجه تا سلطان، یک ماه تمام نبود و جواب خواجه سلطان را که دولت آن تاج در گشادن این دوات بسته است، جهانیان را درست شد و وفات سلطان، بعد از وفات خواجه در نظر خلق عظمی زیاده نداشت ... و امیر معزی در این معنی رباعی گفته است:
دستور و شهنشه از جهان رایت خویش
بردند و مصیبتی نیامد زین بیش
بس دل که شدی ز مرگ شاهنشه ریش
گر گشتن دستور نبودی در پیش
📚 برگرفته از خواجه نظام الملک از سیدجواد طباطبایی (۱۳۷۵)؛ و سیرالملوک (سیاست نامه)، نظام الملک، به اهتمام هیوبرت دارک.
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism