شهرام یاری
729 subscribers
972 photos
60 videos
58 files
177 links
دوست داشتم و دارم سفرنامه‌ها و خاطرات به‌طور منظم و طبقه‌بندی شده، نمایه‌سازی و فیش‌برداری موضوعی بشه. برای این هدف تلاش می‌کنم

ارتباط با ادمین:

@shahramyari

shs.yari@gmail.com

09394078921
.
Download Telegram
تبرک گرفتن در ساعت تحویل سال

چند روز بعد از آن، «نوروز سلطانی» فرا رسید. آنها ارزش فراوانی برای نوروز قائل‌اند، و آن را به نام «عید بزرگ» می‌نامند، و استغفرالله آن را برتر و گرامی‌تر از عید رمضان و عید قربان می‌شمارند. در هر ماهی که نوروز در آن باشد، تا پایان آن ماه دست به کاری نمی‌زنند. و در آن روز پیکر خود را به رختهای نو می‌آرایند، و همگان از شاه و گدا، از مرد و زن، و دختر و پسر، شب و روز با ذوق و شوق، خرمی و شادمانی می‌کنند.
در ساعت تحویل سال، همهٔ وزرا و اعیان دولت، به حضور شاه دعوت، و در آنجا حاضر می‌شوند. به اندازهٔ پانصد هزار سکهٔ زر در برابر شاه می‌گذارند. شاه به دست خود آن طلاها را به هم مخلوط می‌کند، و ابتدا مشتی برمی‌دارد، و به وزیر می‌دهد، و آنگاه بقیه را میان همهٔ حاضران مجلس توزیع می‌کند. و مردم با پندار باطلشان که چون دست شاه به این سکه‌ها خورده است تبرک است، آنها را به یکدیگر هدیه می‌کنند. (ریاحی، 1368: 80)

مأخذ: ریاحی، محمدامین. 1368. سفارتنامه‌های ایران. تدوین و تحقیق و تالیف محمدامین ریاحی. تهران: توس.

@Shsyari
.
اگر راه‌آهن بود...

بعد از صرف چای، نزدیک غروب آفتاب به منزل آمدم. صبح در سر سواری تعریف این دره را برای میرزا سیدکاظم کردم. گفت: دره در پیش رو هست که سراب آب دلفارد است، او را ببینید، چه خواهید گفت. قدری راه رفتیم، بعد از آن اندکی از راه کج کرده، به آن دره رفتم.
دیگر از توصیف این دره کمال عجز را دارم. درهٔ امروزی، با دیروزی مثل خانهٔ سلطنتی و عمارت رعیتی بود، همین قدر کافی است. این دلفارد جزو بلوک و خاک ساردوست.
آن قدر افسوس راه‌آهن را داشتم و غصه می‌خوردم که اگر راه‌آهن بود این جای مرغوب در یک روز به نظر مبارک ولی‌نعمت کل روحی فداه می‌رسید تا تماشا می‌فرمودند و مشاهده می‌کردند که چه قسم جاها در ممالک خود دارند و برای عمارت و تفرج چه جاها داشتند. (فرمانفرما، 1401: 149)

مأخذ: فرمانفرما، فیروز بن عباس. 1401. سفرنامه فیروزمیرزا فرمانفرما (روزنامه‌ی سفر جیرفت). تصحیح و تحشیه امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
Forwarded from شهرام یاری
مالکی که از ملک خودآگاه نباشد را نمی‌توان صاحب و مالک آن مال دانست!

امتیازات طبیعیه چندان باعث و ضامن خوشبختی یک ملت نخواهد بود، و باید اول خلق و ملت را تربیت نمود که از اوضاع خود بصیرت یافته و کم‌کم غنایم و خزاین مستورهٔ ملک خود را کشف و تمتع لازمهٔ آن را درک نماید و بعلاوه مالکی که از ملک خودآگاه نباشد و از محصولات آن بهره نبرد سهل است، شناسائی بر آنها هم نداشته باشد، چنان شخصی را نمی‌توان صاحب و مالک آن مال دانست. و هر خوشبخت و زیرکی از گوشه و کنار به هر حیله دست تطاول و تصرف به آن خزاین مستوره دراز کرده روز به روز انکشاف گنج تازه‌ای در آن سرزمین نموده و رفته رفته خود را متصرّف حقیقی آنجا [خواهد] ساخت. (کاشف، 1373: 80)

مأخذ: کاشف، محمد. 1373. تغییرات و ترقیات در وضع و حرکت و مسافرت و حمل اشیا و فواید راه آهن. به کوشش محمدجواد صاحبی. تهران: دفتر نشر میراث مکتوب.

@Shsyari
.
منزل بیست و یکم، قریهٔ خانه سرخ
مسافت [این] منزل نه فرسخ است. از دلفارد تا یک فرسخی خانه سرخ همه جا کوه و كُتل و دره و جنگل و چمن و چشمه‌سار و برف بود، بسیار باصفا و ییلاقات خیلی خوبی است. از اینجا تا شهر کرمان شش منزل است. اگرچه در بلوک بردسیر مثل قريت‌العرب و بهرام‌جرد دیده شد، اما بعد از دلفارد دیگر قلم به توصیف هیچ چیز یاری نمی‌دهد.
چنان‌چه آدم بعد از سفر فرنگستان این شهرهای ایران و عمارات و کوچه‌های آن را ملاحظه می‌نماید، دل‌تنگی می‌آورد. بعد از مشاهدهٔ دلفارد، هر جا را که می‌دیدم دل‌تنگی حاصل می‌کردم، خاصه این شهر خراب را که نه نان دارند و نه آب، مملو است از گدای لات و لوط عور بی‌بضاعت که قادر به خریدن نان یومیه و قوت خود نیستند. آنهایی که اسم خود را اغنیا گذاشته، صورت ظاهری دارند، باطناً از این گداها بدتراند. (فرمانفرما، 1401: 149)

مأخذ: فرمانفرما، فیروز بن عباس. 1401. سفرنامه فیروزمیرزا فرمانفرما (روزنامه‌ی سفر جیرفت). تصحیح و تحشیه امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
شهرام یاری
منزل بیست و یکم، قریهٔ خانه سرخ مسافت [این] منزل نه فرسخ است. از دلفارد تا یک فرسخی خانه سرخ همه جا کوه و كُتل و دره و جنگل و چمن و چشمه‌سار و برف بود، بسیار باصفا و ییلاقات خیلی خوبی است. از اینجا تا شهر کرمان شش منزل است. اگرچه در بلوک بردسیر مثل قريت‌العرب…
خیلی پُررویی می‌خواهد. این متن رو فرمانفرما برای ناصرالدین شاه نوشته. جالبه که آبادی ایران هم وظیفهٔ همین میکروب‌ها بوده و جالب‌تر اینکه از ویرانی‌اش دل‌تنگ هم هستند! مؤمن! کی قرار بود آباد و قشنگ‌ش کنه مثل شهرهای فرنگ؟
این پل را از سنگ‌های تراشیده می‌سازند و بسیار پل محکمی خواهد شد که در ظل مراحم ملوکانه عابرین سال‌های سال دعاگو خواهند بود. (معین‌السلطان، 1400: 131)

مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
شهرام یاری
این پل را از سنگ‌های تراشیده می‌سازند و بسیار پل محکمی خواهد شد که در ظل مراحم ملوکانه عابرین سال‌های سال دعاگو خواهند بود. (معین‌السلطان، 1400: 131) مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات…
در میان بناهای عام‌المنفعه تا جایی که اطلاع دارم خیلی کم به پل‌ها توجه می‌شده.
شاید به‌خاطرِ جنبهٔ کمترِ دینی‌اش. خب تبلیغ برای ساختن مسجد و مدرسهٔ دینی و بعدها حسینه خیلی بیشتر بوده.
شاید به‌خاطر کم‌تر دیده‌شدنش. خب بعضی‌ها هم برای توجه و شهرت بناهای عام‌المنفعه می‌ساختند، خب داخل شهر بهتر معروف میشند!
شاید هم به‌خاطر سرعتِ خراب شدنِ بسیارش. چون سیل می‌آمده و رطوبت هم اغلب بوده و به خاطر همین زود خراب میشده و ماندگاری هم یکی از موضوعاتی هست که باید بهش توجه کرد.
شاید هم به‌خاطرِ هزینه‌ زیادش. چون هزینهٔ حمل و نقل مصالح و ساخت و همچنین تعمیر و نگهداریش بالا بوده.
شاید هم به‌خاطرِ بیرون بودن‌ه. اساساً به بیرون خیلی کم توجه می‌شده تا درون. بیرون انگار برای هیشکی نیست! بیرون انگار برای خودتون هم نیست! بیرون هم از منظر اینکه بیرونِ عمارت و هم بیرونِ شهر. خلاصه که در آن زمان برخلاف الان به بیرون کمتر توجه میشد.

@Shsyari
.
گلدسته‌ها چراغ نداشتند!

یک ساعت و ربع از شب گذشته، وارد قم شدم، گلدسته‌ها چراغ نداشتند. مستقیماً وارد منزل جناب اعتضادالدوله شدیم. صبح روز پنجشنبه دوازدهم برخاسته، نماز خوانده، با جناب اعتضادالدوله به زیارت مشرف شدیم، از جناب معظم‌الیه پرسیدم چرا به گلدسته‌ها چراغ نمی‌گذارند، گفت با متولی‌باشی است، به من دخلی ندارد، بعد از زیارت مراجعت به منزل شد. (معین‌السلطان، 1400: 131)

مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
در قم یخ وجود ندارد و از بی‌یخی خیلی بد گذشت. (معین‌السلطان، 1400: 131)

مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
Forwarded from شهرام یاری
نعمت خاصه! – 1088 ه.ق.

در ایران مصرف یخ زیاد است، و چنان که من دریافته‌ام مردم نه تنها در تابستان، بلکه در زمستان نیز آب یخ می‌خورند. (شاردن، 1375، ج2: 2/841)

مأخذ: شاردن، ژان. 1375. سفرنامه شاردن (5 جلد). ترجمهٔ اقبال یغمایی. تهران: توس.
@Shsyari

1217 ه.ق.

امروز صبح بعد از اینکه بیدار شدیم هدیه‌های قابل قبولی از قبیل میوه، یخ و برف دریافت کردم. دماسنج روی 104 [فارنهایت] بود. دریافتم که یخ و برف در تمام طول سال در بازار کازرون فروخته می شود و حتی در بعضی مواقع با قاطر به بوشهر نیز برده می‌شود. (وارینگ، 1397: 53)

مأخذ: وارینگ، ادوارد اسکات. 1397. سفر به شیراز و دیگر شهرهای جنوبی. ترجمهٔ عبدالرضا کَلْمُرزی و رضا صالحیان کوشک قاضی. تهران: نامک.
@Shsyari

1272 ه.ق.

وجود یخ در نوشیدنیهای ایرانیان غیرقابل اجتناب است؛ حتی تهیدست‌ترین فقیر شهر نیز نمی‌تواند به سهولت از یخ چشم بپوشد تا جائی که در زمستان نیز یخ با هر نوشیدنیی مصرف می‌شود. (پولاک، 1368: 94)

مأخذ: پولاک، یاکوب ادوارد. 1368. سفرنامه پولاک. ترجمهٔ کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی.
@Shsyari

1298 ه.ق.

یکی از عجیبترین چیزها در شیراز داغ و تفتیده ارزانی بیش از تصور قیمت یخ آنست که در سرتاسر فصل گرما بحد کافی در دسترس همگان است و هر روز صبح توسط یخ‌فروش محل قالبهای بزرگی از آن به مقابل در منارل یا مغازه‌ها آورده می‌شود. (ویلز، 1368: 5/273)

مأخذ: ویلز، چارلز جیمز. 1368. ایران در یک قرن پیش (سفرنامه دکتر ویلز). ترجمۀ غلامحسین قراگوُزلو. تهران: اقبال.
@Shsyari

1299 ه.ق

در شهر قم الحمدالله امنیت بود و آرامی و فراوانی نعمت خاصه یخ و مردم راضی بودند از وضع حکومت اعتضادالدوله. (نجم‌الملک، 1362: 00)

مأخذ: نجم‌الملک، حاج عبدالغفّار. 1362. سفرنامه خوزستان (چاپ دوم). بکوشش محمد دبیرسیاقی. تهران: شرکت چاپ و انتشار علمی.
@Shsyari

1305 ه.ق.

ایرانیان بدون یخ گوئی محکوم بزوال هستند، بخصوص در تابستان طبقات فقیر عذاب می‌کشند، زیرا آنها نمی‌توانند بدون تحملؚ مخارجی آبؚ خوب داشته باشند. از این جهت یخچال‌ھای بسیار بزرگی درست کرده‌اند تا این اندازه که می‌توانند حتی‌الامکان احتیاجات دو سال مردم را برطرف کنند. (هولستر، 1354: 47)

مأخذ: هولستر، ارنست. 1354. ایران در یکصد و سیزده سال پیش. مترجم محمد عاصمی. تهران: مرکز مردم شناسی ایران.
@Shsyari

1318 ه.ق.

آدم‌های عامل برف با قاطرهایی که بجهت حمل برف به شهر به کوه برفی می‌رفتهاند نزدیک کوه، سارقین قاطر و آدم‌ها را برهنه کرده‌اند، به این جهت یک روز برف به شهر نیاوردند و خیلی سخت به مردم گذشت. امساله برف در شیراز خیلی کم بود از اردکان که شانزده فرسخی شیراز است می‌آورند و یک من یک قران و سی شاهی می‌فروشند، همیشه یکمن چهار شاهی قیمت داشت. (بی‌نا، 1383: 617)

مأخذ: بی‌نا. 1383. وقایع اتفاقیه: مجموعه گزارشهای خفیه‌نویسان انگلیس در ولایت جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322 قمری. به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی. تهران: آسیم.

@Shsyari
.
ایزدخواست اطرافش خیلی کثیف است!

از مقصودبیگ تا ایزدخواست شش فرسنگ راه، ولی تمام صحرا و هموار است. این‌جا جای غریبی است، مثل کشتی تمام خانه‌ها را روی هم ساخته‌اند خیلی بلند و اطرافش خیلی کثیف و راه خانه‌های این ده تمام روی یک پل است که هرگاه این پل نباشد، عیور نمی‌توان کرد. (معین‌السلطان، 1400: 5/134)

مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
ایزدخواست اطرافش خیلی کثیف است!

سکنهٔ این دهکده نمی‌دانند و یا نمی‌توانند حفره و مجرائی برای فاضلاب‌ها در کوه حفر کنند و همهٔ کثافات را در کوچه می‌ریزند. آنچه مایع است با آب سیل مخلوط شده و از کوه سرازیر می‌شود و قسمت جامد را روی هم جمع می‌کنند و از آن تپهٔ نوک تیزی تشکیل می‌دهند و چون سر آن به بام خانه‌ها رسید با کلنگ به آن حمله‌ور شده و برای حاصل‌خیزی زمین آن را بار الاغ کرده به مزارع می‌برند و این کودها زمین را بسیار حاصلخیز می‌کند نمی‌دانم از خاصیت این آب کثیف سیلها که از کنار توده‌های کود می‌گذرند یا جنس گندم و یا اثر خاک نباتی سیاه‌رنگ زمین است که نان ایزدخواست در خوبی شهرتی پیدا کرده است. به هر حال من در تبریز تعریف نان این قصبه را شنیده بودم. در ایران سه چیز در خوبی ضرب‌المثل است که عبارتند از: شراب خُلَّرِ شیراز و نان ایزدخواست و زن کرمان.
اهالی این دهکده اغلب نانوا یا خمیرگیر هستند و مال‌التجارهٔ خود را مانند شیرینی‌های مونتلیمار در معرض فروش قرار می‌دهند. مسافرین از این نان زیاد می‌خرند و به عنوان ارمغان با خود می‌برند و یا برای روزهای دیگر آنرا ذخیره می‌کنند اما این نان پس از یک هفته چنان خشک و سخت می‌شود که باید آنرا در آب خیساند و خورد، اما چه اهمیتی دارد مگر در هر حال نان ایزدخواست نیست؟ (دیولافوا، 1371: 360)

مأخذ: دیولافوا، ژان. 1371. ایران کلده و شوش. مترجم علی‌محمد فره‌وشی- به کوشش دکتر بهرام فره‌وشی. تهران: دانشگاه تهران.

@Shsyari
.
نمایش آب‌بازی

وسط این نهر با رودخانه، جزیره‌مانندی شده و بالای آن خانوار زیادی است که منزل ما در میان یکی از آن خانه‌ها بود. ناهار خورده و سه به غروب مانده با فضلعلی‌خان حاجی وکیل و میرزا محمدخان و میرزا یوسف‌خان آب‌بازی کنند، یک‌نفر بچه هم قریب ده سال داشت، بسیار خوب بازی می‌کرد. (معین‌السلطان، 1400: 147)

مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
شهرام یاری
نمایش آب‌بازی وسط این نهر با رودخانه، جزیره‌مانندی شده و بالای آن خانوار زیادی است که منزل ما در میان یکی از آن خانه‌ها بود. ناهار خورده و سه به غروب مانده با فضلعلی‌خان حاجی وکیل و میرزا محمدخان و میرزا یوسف‌خان آب‌بازی کنند، یک‌نفر بچه هم قریب ده سال داشت،…
در پذیرایی از مهمان خیلی کارها صورت می‌گرفت که یکی از آن کارها «نمایش» است. نمایشِ هرچی که فکرش رو کنید از انواع حیوانات بگیر تا بندبازی و آتش‌بازی و رقص و کشتی گرفتن و تیرانداختن و جنگ حیوانات و آدم‌های عجیب غریب در هیکل و رفتار، مثلاً یکی ده لیتر آب می‌خورده و ... (حد نداره این نمایشات) که این مورد یعنی «آب‌بازی» هم در نوع خودش جالب است.

@Shsyari
.
خلعت‌پوشان

وضع خلعت‌پوشان این‌جا (فارس) خیلی تماشایی است، از قبیل لوتی و بازیگر و یهودان مطرب و تماشاچی زیادی آمده بودند و زیاده از حد اظهار بشاشت و شادمانی می‌کردند. (معین‌السلطان، 1400: 149)

مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
دروازه قرآن

یوم پنج‌شنبه هجدهم، با حاجی وکیل سوار شده، زیر [دروازه] قرآن آمدیم، بالا رفته، قرآن میان قفسه بود، بیرون آوردم، تماشای کامل شد. (معین‌السلطان، 1400: 159)

مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
این‌جا امام‌زاده است!

جناب صاحب‌دیوان گفتند بالای باغ درخت بسیار کهنی دارد. با حاجی پیرزاد و قوام از وسط خیابان پیاده رفتیم تا پای درخت که خارج از خیابان در قطعه زمینی بالای باغ است. درخت اورس است، گویا چهارصد پانصد سال هم داشته باشد، مثل چنارهای خیلی کهن است.
کهنهٔ زیادی به این درخت بسته بودند. سبب پرسیدم، گفتند باغبان قوام مرحوم، یک وقتی تعریف کرد، شبی دیدم میان این درخت چراغ می‌سوزد این‌جا امام‌زاده است.
نواب حاجی معتمدالدوله باغبان را چوب زیادی زده بود که می‌خواهی باغ را خراب کنی. (معین‌السلطان، 1400: 163)

مأخذ: معین‌السلطان، جعفرقلی. 1400. سفرنامه جلال‌الملک «جعفرقلی‌خان اعتمادی، معین‌السلطان». تصحیح و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
کاشان

خلاصهٔ حاضر از دفتر وقایع روزانه‌ام با عزیمت‌مان از شهرِ در حالِ پیشرفت کاشان، شروع خواهد شد، شهری که در سراسر ایران، به صنعتی بودن و کوشا بودن مردمانش، آوازه و شهرت دارد. (گیبونز، 1401: 167)


مأخذ: گیبونز، ریچارد. 1401. سفرنامه ریچارد گیبونز: سرکوب شاهزادگان و خوانین یاغی. ترجمه و اضافات امید شریفی. تهران: انتشارات ایران‌شناسی.

@Shsyari
.
شهرام یاری
کاشان خلاصهٔ حاضر از دفتر وقایع روزانه‌ام با عزیمت‌مان از شهرِ در حالِ پیشرفت کاشان، شروع خواهد شد، شهری که در سراسر ایران، به صنعتی بودن و کوشا بودن مردمانش، آوازه و شهرت دارد. (گیبونز، 1401: 167) مأخذ: گیبونز، ریچارد. 1401. سفرنامه ریچارد گیبونز: سرکوب…
در مطالعات من که عمده‌اش قاجار است بعضی شهرها به خصوصیاتی شهره شدند، کاشان را در بالا خواندیم، بعضی شهرهای دیگه که خاطرم هست: شیراز معروف بوده به شهری با مردمان خوش‌گذران، اصفهان معروف بوده به شهری با مردمان آداب‌دان، آذربایجان معروف بوده به مردمان شجاع و وطن/ایران‌دوست و تاجرپیشه، یزد و کرمان معروف بوده به شهری با مردمان قناعت‌پیشه، اهالی مشهد معروف بوده به زیرکی!، رشت معروف بوده به شهری اجتماعی یعنی با افراد و اقوام از همه رقم و همه‌جور کنار می‌آمدند و هم‌زیستی خوبی داشتند، بندرعباس به تنبلی، مازندران به سادگی، طهران معروف بوده به شهری با مردمان کلک و حقه‌باز و قسم‌خور و شایعه‌پراکن (بخدا با تهرانی‌ها مشکل ندارم)، سمت‌های کردستان معروف بوده به خانواده و زندگی‌دوست و البته جنگجو.