تا وقتی که من این جهانِ غریب را ترک بگویم،
جهانی که دارد خستهام میکند،
تنها امیدم این است که روزی تو بفهمی چقدر
دوستت داشته ام...
-آلبر کامو
جهانی که دارد خستهام میکند،
تنها امیدم این است که روزی تو بفهمی چقدر
دوستت داشته ام...
-آلبر کامو
Back to Black
Amy Winehouse
امروزو با این شاهکار شروع کنیم..
@ShiyareMaqzam
@ShiyareMaqzam
متاسفم ، من نمیتونم حرفای قشنگ بزنم و
دلِ پر از گیرو گرفتِ تورو آروم کنم،
چون خودمم روزهایِ قشنگی رو نمیگذرونم،
اگه یه وقتی عصبی شدم و یا اونجور که باید
حواسم بهت نبود ازم به دل نگیر...
من این روزا خودمو هم نمیشناسم و نمیدونم چمه.
دلِ پر از گیرو گرفتِ تورو آروم کنم،
چون خودمم روزهایِ قشنگی رو نمیگذرونم،
اگه یه وقتی عصبی شدم و یا اونجور که باید
حواسم بهت نبود ازم به دل نگیر...
من این روزا خودمو هم نمیشناسم و نمیدونم چمه.
این روزا دیگه کنترل خودمو ندارم
کنترلِ من،اعصاب و روانم،احوالاتم،خوب یا بد بودنِ
حالم، کنترلِ همه چیز و همه چیز دستِ فکرو خیاله
یادم نیست دقیقا از کِی ، ولی از یه جا به بعد
همه چیز از کنترلِ من خارج شد،
و حقیقتا دیگه خستم و نمیدونم باید چیکار کنم...
کنترلِ من،اعصاب و روانم،احوالاتم،خوب یا بد بودنِ
حالم، کنترلِ همه چیز و همه چیز دستِ فکرو خیاله
یادم نیست دقیقا از کِی ، ولی از یه جا به بعد
همه چیز از کنترلِ من خارج شد،
و حقیقتا دیگه خستم و نمیدونم باید چیکار کنم...
غریبِ آشنایِ من،
باران زد و تو نبودی...
دلم تمام وقت هوایِ تو را داشت امروز.
باران بود،
هوایِ تازه بود،
قهوه بود،
ولی تو نبودی.
تو نبودی و نبودنَت همه چیز را تلخ میکرد...
باران زد و تو نبودی...
دلم تمام وقت هوایِ تو را داشت امروز.
باران بود،
هوایِ تازه بود،
قهوه بود،
ولی تو نبودی.
تو نبودی و نبودنَت همه چیز را تلخ میکرد...
احساس خفگی میکنم.
انگار هیچ چیز سرجاش نیست و از همه چیز عقب موندم
درست یا غلط،احساسِ اضافی بودن تو یک لحظه
میاد میچسبه بهم و یقهمو میگیره
حالم از وضعی که توشم به هم میخوره و دستو پا
زدن و تلاش کردن واسه بیرون اومدن ازش بی فایدست.
انگار هیچ چیز سرجاش نیست و از همه چیز عقب موندم
درست یا غلط،احساسِ اضافی بودن تو یک لحظه
میاد میچسبه بهم و یقهمو میگیره
حالم از وضعی که توشم به هم میخوره و دستو پا
زدن و تلاش کردن واسه بیرون اومدن ازش بی فایدست.
نگذرید،
ساده از این روزهایی که میتونید کنار هم بگذرونید،
از این روزهایی که میتونید باهم باشید و مراقبِ هم،
از روزهایی که میتونید دستای همو بگیرید،
باهم موزیک گوش بدید و قدم بزنید،
از روز هایی که میتونید تو خوشی و ناخوشی
همدیگه رو بغل کنید و بشید مرهمِ همدیگه،
ساده نگذرید.
اینو از منی میشنوید که تمامِ اینها براش حسرته...
اگه میتونید ، ازش به سادگی نگذرید.
ساده از این روزهایی که میتونید کنار هم بگذرونید،
از این روزهایی که میتونید باهم باشید و مراقبِ هم،
از روزهایی که میتونید دستای همو بگیرید،
باهم موزیک گوش بدید و قدم بزنید،
از روز هایی که میتونید تو خوشی و ناخوشی
همدیگه رو بغل کنید و بشید مرهمِ همدیگه،
ساده نگذرید.
اینو از منی میشنوید که تمامِ اینها براش حسرته...
اگه میتونید ، ازش به سادگی نگذرید.
حرف زیادی برای گفتن ندارم فقط اینکه نمیدونم
چرا چند روزیه که هر روزم جمعهست!
همونقدر سرد،تاریک،ساکت،سوتوکور،خفه،دلگیر.
همین.
چرا چند روزیه که هر روزم جمعهست!
همونقدر سرد،تاریک،ساکت،سوتوکور،خفه،دلگیر.
همین.
اینجا ایرانه عزیزم،
چه بخوای چه نخوای از همون اول که چشمتو
بین این مرزها باز میکنی با کله افتادی تو سطل بدبختی
خداروشکر هرچی هم که بزرگتر میشیم دردا و مشکلاتمون
با ما قد میکشن.
پس لطفا قبل اینکه دهنتو باز کنی و به من بگی:
چرا استرس داری؟
چرا عصبی میشی؟
چرا کم حرف میزنی؟
چرا گوشه گیری؟
چرا شبیه افسرده هایی؟
از مغزت استفاده کن و خودت بفهم چمه
چون واقعا دیگه کشش و حوصله تو یکی رو ندارم.
چه بخوای چه نخوای از همون اول که چشمتو
بین این مرزها باز میکنی با کله افتادی تو سطل بدبختی
خداروشکر هرچی هم که بزرگتر میشیم دردا و مشکلاتمون
با ما قد میکشن.
پس لطفا قبل اینکه دهنتو باز کنی و به من بگی:
چرا استرس داری؟
چرا عصبی میشی؟
چرا کم حرف میزنی؟
چرا گوشه گیری؟
چرا شبیه افسرده هایی؟
از مغزت استفاده کن و خودت بفهم چمه
چون واقعا دیگه کشش و حوصله تو یکی رو ندارم.
Zamin Gerde
Sogand
با دلتنگی من آشنا میشم...
@ShiyareMaqzam
@ShiyareMaqzam
تو خیلی وقته که تو زندگی من نیستی
خیلی وقته دیگه وقتی گردن کج میکنم نمیبینمت
خیلی وقته که هیچ صدایی از سمت تو نمیاد
ولی
ولی تو فکرام هستی
تو خوابم هستی
تو لبخند رو لبام هستی
تو بغض چشمام هستی
یاد تو رو درو دیوار اتاقمه.
و من؟
من بلد نیستم بهت فکر نکنم
بلد نیستم به یاد نداشته باشمت
بلد نیستم خوابتو نبینم
بلد نیستم باهات تو افکارم زندگی نکنم
من زندگی بدون تو رو بلد نیستم.
خیلی وقته دیگه وقتی گردن کج میکنم نمیبینمت
خیلی وقته که هیچ صدایی از سمت تو نمیاد
ولی
ولی تو فکرام هستی
تو خوابم هستی
تو لبخند رو لبام هستی
تو بغض چشمام هستی
یاد تو رو درو دیوار اتاقمه.
و من؟
من بلد نیستم بهت فکر نکنم
بلد نیستم به یاد نداشته باشمت
بلد نیستم خوابتو نبینم
بلد نیستم باهات تو افکارم زندگی نکنم
من زندگی بدون تو رو بلد نیستم.
آیدا را میجویم تا مرا به دیوانگی بکشاند؛
که من در اوجِ دیوانگی ،
بتوانم به قدرتهای ارادهی خود واقف شوم
که من در اوجِ غرایزِ برانگیختهی خود،
بتوانم شکوهِ انسانیت را بازیابم و به محک زنم،
که من بتوانم آگاه شوم.
آیدا...
این که مرا به سویِ تو میکشد عشق نیست ،
شکوهِ توست!
و آنچه مرا به انتخابِ تو برمیانگیزد نیازِ تنِ من نیست،
یگانگیِ ارواح و اندیشههایِ ماست!
-احمد شاملو
که من در اوجِ دیوانگی ،
بتوانم به قدرتهای ارادهی خود واقف شوم
که من در اوجِ غرایزِ برانگیختهی خود،
بتوانم شکوهِ انسانیت را بازیابم و به محک زنم،
که من بتوانم آگاه شوم.
آیدا...
این که مرا به سویِ تو میکشد عشق نیست ،
شکوهِ توست!
و آنچه مرا به انتخابِ تو برمیانگیزد نیازِ تنِ من نیست،
یگانگیِ ارواح و اندیشههایِ ماست!
-احمد شاملو