#حضرت_حمزه
#مرثیه
✅ برای شیرمردی که اگر در روز فتنه میبود، روبهصفتان، شیر خدا را در بند نمیکشیدند...•
🥀ایا شهی که امیرِ سپاه عشق و وفایی
به قلب و دست و زبان، یاور رسول خدایی
🥀کمالِ رکن و مقامی جمالِ حلّ و حرامی
عزیزِ خلق و خدایی مرادِ شاه و گدایی
🥀به دوستی تو سوگند میخورند خلایق
چو ماه، بسکه سراپا کمال و نور و صفایی ••
🥀پس از علی ـ که کسی را بدو قیاس نشاید ـ
تو دینِ باقیِ اسلام را دلیلِ بقایی
🥀چو بشنود سپه کفر و خیلِ دین، رجزت را
بر این، نویدِ حیاتی بر آن، وعیدِ فنایی
🥀گره بر ابروی خشم افکنی چو در صف هیجا
گره ز ابروی سالارِ انبیا بگشایی
🥀شجاعت علوی داری و شکوه حسینی
از آن سبب اسدالله و سیدالشّهدایی
🥀جلالت تو همین بس که غصه داشت پیمبر
که کاش چون دگران، حمزه داشت نوحه سرایی •••
🥀چو شد ز تیشۀ کین، نخل قامت تو شکسته
عزا گرفت برایت پیامبر، چه عزایی!
🥀صفیّه خواهرت آمد کنار نعش تو اما
هرآنچه کرد نظاره، ندید غیر عبایی
🥀نه پاره پاره جگر دید و نه شکافته پهلو
نه جای نیزه و تیری نه زخم سنگ و عصایی
🥀شوم فدای دل خواهری که همچو صفیّه
ندید نعش برادر، فقط شنید صدایی
🥀ولی به جای عبا، تیر و سنگ و نیزه و شمشیر
فکنده بود چنان پرده بین آن دو جدایی
🥀درون گودی مقتل ـ که دیده بود چه ها شد ـ
دوید و گشت و صدا زد: برادرم تو کجایی؟
🥀توان شناخت تنی را که یک نشانه ندارد؟
نه سر نه جامه نه انگشتری نه کفش و ردایی...
◼️◾️▪️
• ر.ک: الکافی ج۸ ص۱۸۹ ، تفسیر العیاشی ج۲ ص۵۱ ، بحارالانوار ج۲۹ ص ۴۵۲
•• یکی از سوگندهای رایج در میان عرب حجاز این بود: «به محبت حمزه سوگند!». فرزدق در میمیّۀ جاودانهاش در ثنای سیدالساجدین علیه السلام، به این مطلب اشاره دارد: «هَذَا الَّذِي عَمُّهُ الطَّيَّارُ جَعْفَرُ وَالْـ/ـمَقْتُولُ حَمْزَةُ لَيْثٌ حُبُّهُ قَسَم».
••• عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الْمَدِينَةِ حِينَ دُفِنَ الْقَتْلَى ... فَسَمِعَ بُكَاءَ النَّوَائِحِ عَلَى قَتْلَاهُنَّ، فَتَرَقْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ وَبَكَى، ثُمَّ قَالَ: لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَهُ الْيَوْم! [بحارالانوار ج20 ص98]
#رحیق
@Shere_Fakher110
#مرثیه
✅ برای شیرمردی که اگر در روز فتنه میبود، روبهصفتان، شیر خدا را در بند نمیکشیدند...•
🥀ایا شهی که امیرِ سپاه عشق و وفایی
به قلب و دست و زبان، یاور رسول خدایی
🥀کمالِ رکن و مقامی جمالِ حلّ و حرامی
عزیزِ خلق و خدایی مرادِ شاه و گدایی
🥀به دوستی تو سوگند میخورند خلایق
چو ماه، بسکه سراپا کمال و نور و صفایی ••
🥀پس از علی ـ که کسی را بدو قیاس نشاید ـ
تو دینِ باقیِ اسلام را دلیلِ بقایی
🥀چو بشنود سپه کفر و خیلِ دین، رجزت را
بر این، نویدِ حیاتی بر آن، وعیدِ فنایی
🥀گره بر ابروی خشم افکنی چو در صف هیجا
گره ز ابروی سالارِ انبیا بگشایی
🥀شجاعت علوی داری و شکوه حسینی
از آن سبب اسدالله و سیدالشّهدایی
🥀جلالت تو همین بس که غصه داشت پیمبر
که کاش چون دگران، حمزه داشت نوحه سرایی •••
🥀چو شد ز تیشۀ کین، نخل قامت تو شکسته
عزا گرفت برایت پیامبر، چه عزایی!
🥀صفیّه خواهرت آمد کنار نعش تو اما
هرآنچه کرد نظاره، ندید غیر عبایی
🥀نه پاره پاره جگر دید و نه شکافته پهلو
نه جای نیزه و تیری نه زخم سنگ و عصایی
🥀شوم فدای دل خواهری که همچو صفیّه
ندید نعش برادر، فقط شنید صدایی
🥀ولی به جای عبا، تیر و سنگ و نیزه و شمشیر
فکنده بود چنان پرده بین آن دو جدایی
🥀درون گودی مقتل ـ که دیده بود چه ها شد ـ
دوید و گشت و صدا زد: برادرم تو کجایی؟
🥀توان شناخت تنی را که یک نشانه ندارد؟
نه سر نه جامه نه انگشتری نه کفش و ردایی...
◼️◾️▪️
• ر.ک: الکافی ج۸ ص۱۸۹ ، تفسیر العیاشی ج۲ ص۵۱ ، بحارالانوار ج۲۹ ص ۴۵۲
•• یکی از سوگندهای رایج در میان عرب حجاز این بود: «به محبت حمزه سوگند!». فرزدق در میمیّۀ جاودانهاش در ثنای سیدالساجدین علیه السلام، به این مطلب اشاره دارد: «هَذَا الَّذِي عَمُّهُ الطَّيَّارُ جَعْفَرُ وَالْـ/ـمَقْتُولُ حَمْزَةُ لَيْثٌ حُبُّهُ قَسَم».
••• عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الْمَدِينَةِ حِينَ دُفِنَ الْقَتْلَى ... فَسَمِعَ بُكَاءَ النَّوَائِحِ عَلَى قَتْلَاهُنَّ، فَتَرَقْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ وَبَكَى، ثُمَّ قَالَ: لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَهُ الْيَوْم! [بحارالانوار ج20 ص98]
#رحیق
@Shere_Fakher110
دنبال چهل حامی و یاور میگشت
با پاسخِ سردِ ناکسان برمیگشت
شب بود ، وَ با چراغ ، مردی تنها
در شهر ، پیِ حمزه و جعفر میگشت
================
گر بود ، یقینْ حامیِ حیدر میگشت
قربانیِ صدّیقهٔ اطهر میگشت
در هجمهٔ فتنه ، جای او خالی بود
مردی که اگر بود ، ورق بر میگشت
#رحیق #حضرت_حمزه
@Shere_Fakher110
با پاسخِ سردِ ناکسان برمیگشت
شب بود ، وَ با چراغ ، مردی تنها
در شهر ، پیِ حمزه و جعفر میگشت
================
گر بود ، یقینْ حامیِ حیدر میگشت
قربانیِ صدّیقهٔ اطهر میگشت
در هجمهٔ فتنه ، جای او خالی بود
مردی که اگر بود ، ورق بر میگشت
#رحیق #حضرت_حمزه
@Shere_Fakher110
هرجا سپـــــرِ جانِ پیمـبــــر بودنـد
در مــــوجِ بلا یاوَرِ حیــــدر بودنـد
کِیْ میشد اسیرِ ریسمان حَبْلُ الله؟
آن روز اگر حمـزه و جعفــر بودند!
#محمدعلی_انصاری #حضرت_حمزه
@Shere_Fakher110
در مــــوجِ بلا یاوَرِ حیــــدر بودنـد
کِیْ میشد اسیرِ ریسمان حَبْلُ الله؟
آن روز اگر حمـزه و جعفــر بودند!
#محمدعلی_انصاری #حضرت_حمزه
@Shere_Fakher110
🥀ایا شهی که امیرِ سپاه عشق و وفایی
به قلب و دست و زبان، یاور رسول خدایی
🥀کمالِ رکن و مقامی جمالِ حلّ و حرامی
عزیزِ خلق و خدایی مرادِ شاه و گدایی
🥀به دوستی تو سوگند میخورند خلایق
چو ماه، بسکه سراپا کمال و نور و صفایی ••
🥀پس از علی ـ که کسی را بدو قیاس نشاید ـ
تو دینِ باقیِ اسلام را دلیلِ بقایی
🥀چو بشنود سپه کفر و خیلِ دین، رجزت را
بر این، نویدِ حیاتی بر آن، وعیدِ فنایی
🥀گره بر ابروی خشم افکنی چو در صف هیجا
گره ز ابروی سالارِ انبیا بگشایی
🥀شجاعت علوی داری و شکوه حسینی
از آن سبب اسدالله و سیدالشّهدایی
🥀جلالت تو همین بس که غصه داشت پیمبر
که کاش چون دگران، حمزه داشت نوحه سرایی •••
🥀چو شد ز تیشۀ کین، نخل قامت تو شکسته
عزا گرفت برایت پیامبر، چه عزایی!
🥀صفیّه خواهرت آمد کنار نعش تو اما
هرآنچه کرد نظاره، ندید غیر عبایی
🥀نه پاره پاره جگر دید و نه شکافته پهلو
نه جای نیزه و تیری نه زخم سنگ و عصایی
🥀شوم فدای دل خواهری که همچو صفیّه
ندید نعش برادر، فقط شنید صدایی
🥀ولی به جای عبا، تیر و سنگ و نیزه و شمشیر
فکنده بود چنان پرده بین آن دو جدایی
🥀درون گودی مقتل ـ که دیده بود چه ها شد ـ
دوید و گشت و صدا زد: برادرم تو کجایی؟
🥀توان شناخت تنی را که یک نشانه ندارد؟
نه سر نه جامه نه انگشتری نه کفش و ردایی...
◼️◾️▪️
#رحیق #حضرت_حمزه
• الکافی ج۸ ص۱۸۹ ، تفسیر العیاشی ج۲ ص۵۱ ، بحارالانوار ج۲۹ ص ۴۵۲
•• یکی از سوگندهای رایج در میان عرب حجاز این بود: «به محبت حمزه سوگند!». فرزدق در میمیّۀ جاودانهاش در ثنای سیدالساجدین علیه السلام، به این مطلب اشاره دارد: «هَذَا الَّذِي عَمُّهُ الطَّيَّارُ جَعْفَرُ وَ الْـ/ـمَقْتُولُ حَمْزَةُ لَيْثٌ حُبُّهُ قَسَمُ».
••• عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الْمَدِينَةِ حِينَ دُفِنَ الْقَتْلَى ... فَسَمِعَ بُكَاءَ النَّوَائِحِ عَلَى قَتْلَاهُنَّ، فَتَرَقْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ وَ بَكَى، ثُمَّ قَالَ: لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَهُ الْيَوْم! [بحارالانوار ج20 ص98]
◻️◽️▫️
@Shere_Fakher110
به قلب و دست و زبان، یاور رسول خدایی
🥀کمالِ رکن و مقامی جمالِ حلّ و حرامی
عزیزِ خلق و خدایی مرادِ شاه و گدایی
🥀به دوستی تو سوگند میخورند خلایق
چو ماه، بسکه سراپا کمال و نور و صفایی ••
🥀پس از علی ـ که کسی را بدو قیاس نشاید ـ
تو دینِ باقیِ اسلام را دلیلِ بقایی
🥀چو بشنود سپه کفر و خیلِ دین، رجزت را
بر این، نویدِ حیاتی بر آن، وعیدِ فنایی
🥀گره بر ابروی خشم افکنی چو در صف هیجا
گره ز ابروی سالارِ انبیا بگشایی
🥀شجاعت علوی داری و شکوه حسینی
از آن سبب اسدالله و سیدالشّهدایی
🥀جلالت تو همین بس که غصه داشت پیمبر
که کاش چون دگران، حمزه داشت نوحه سرایی •••
🥀چو شد ز تیشۀ کین، نخل قامت تو شکسته
عزا گرفت برایت پیامبر، چه عزایی!
🥀صفیّه خواهرت آمد کنار نعش تو اما
هرآنچه کرد نظاره، ندید غیر عبایی
🥀نه پاره پاره جگر دید و نه شکافته پهلو
نه جای نیزه و تیری نه زخم سنگ و عصایی
🥀شوم فدای دل خواهری که همچو صفیّه
ندید نعش برادر، فقط شنید صدایی
🥀ولی به جای عبا، تیر و سنگ و نیزه و شمشیر
فکنده بود چنان پرده بین آن دو جدایی
🥀درون گودی مقتل ـ که دیده بود چه ها شد ـ
دوید و گشت و صدا زد: برادرم تو کجایی؟
🥀توان شناخت تنی را که یک نشانه ندارد؟
نه سر نه جامه نه انگشتری نه کفش و ردایی...
◼️◾️▪️
#رحیق #حضرت_حمزه
• الکافی ج۸ ص۱۸۹ ، تفسیر العیاشی ج۲ ص۵۱ ، بحارالانوار ج۲۹ ص ۴۵۲
•• یکی از سوگندهای رایج در میان عرب حجاز این بود: «به محبت حمزه سوگند!». فرزدق در میمیّۀ جاودانهاش در ثنای سیدالساجدین علیه السلام، به این مطلب اشاره دارد: «هَذَا الَّذِي عَمُّهُ الطَّيَّارُ جَعْفَرُ وَ الْـ/ـمَقْتُولُ حَمْزَةُ لَيْثٌ حُبُّهُ قَسَمُ».
••• عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الْمَدِينَةِ حِينَ دُفِنَ الْقَتْلَى ... فَسَمِعَ بُكَاءَ النَّوَائِحِ عَلَى قَتْلَاهُنَّ، فَتَرَقْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ وَ بَكَى، ثُمَّ قَالَ: لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَهُ الْيَوْم! [بحارالانوار ج20 ص98]
◻️◽️▫️
@Shere_Fakher110