شورای بازنشستگان ایران
Photo
#اداره_شورایی_مدرسه
#توران_میرهادی( ۱۳۰۶ – ۱۳۹۵) استاد ادبیات کودک، نویسنده و کارشناس آموزش و پرورش و پایهگذار مجتمع آموزشی تجربی فرهاد، از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و بنیانگذار فرهنگنامه کودکان و نوجوانان بود.
او به همراه همسرش محسن خمارلو «مدرسه فرهاد» را از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۹ اداره کرد. این مجتمع یکی از آموزشگاههایی بود که هدفها و کارکردهای آموزش و پرورش مدرن در آن تجربه و ارزیابی میشدند. شیوه اداره مدرسه فرهاد برپایه مشارکت و دانشآموز محوری بود. خانم میرهادی در مصاحبههایی در این باره گفته است:
«در همه جا شکل سازمانی مدارس به صورت هرمی است که مدیر مدرسه در رأس هرم قرار دارد و پس از آن ناظم، معلمها، اولیا و مربیان و در آخر نیز دانشآموزان قرار دارند...در مدرسه فرهاد ما این هرم را وارونه کردیم. یعنی مدیر و رئیس مدرسه در پایین قرار داشتند و این بچهها بودند که درباره اداره مدرسه تصمیمگیری میکردند.
دانشآموزان هر مقطع تحصیلی سه نماینده برای هر ماه و دو نماینده برای یک سال انتخاب میکردند. نمایندههایی که برای یک سال انتخاب میشدند، وظیفه قانونگذاری داشتند و دیگر نمایندهها نیز وظیفه اداره مدرسه را برعهده داشتند.
یکی از قوانینی که بچهها وضع کرده بودند؛ این بود که هیچ معلمی حق نداشت دانشآموزی را از کلاس بیرون کند و حق تنبیه نیز نداشت. نمره، شرط و ملاک قبولی نبود و اگر دانشآموزی در یکی از درسها ضعیف بود وظیفه نمایندهها و دیگر دانشآموزان بود که ضعف او را برطرف کنند تا همگام با دیگر دانش آموزان در درس پیشرفت کند. نمایندهها مشخص میکردند چه تکالیفی به بچهها داده شود تا باعث پیشرفت آنها شود. برنامههای گردش علمی با آنها بود و پس از این گردش همه دانشآموزان با کمک هم یک کتاب درباره این سفر مینوشتند. وجود کتابخانه فعال بهعنوان قلب مدرسه در روند آموزش نقش اساسی داشت. من تجربه تأسیس کتابخانه را در کتاب «دو گفتار در زمینه تأسیس کتابخانه در مدرسه» به چاپ رساندهام. مشارکت در مدرسه فرهاد حرف اول را میزد.
در مدرسه فرهاد رقابت نبود. شاگردان با هم مقایسه نمیشدند. میدانستیم هیچ دو انسانی با هم یکسان نیستند. استعداد و توانایی افراد متفاوت است. آهنگ رشد افراد باهم اختلاف دارد. خصوصیات خُلقی و ذهنی افراد یک جور نیست. آهنگ رشد دانشآموزان با هم اختلاف دارد. شاگردان با هم کار میکردند، به هم کمک میکردند، گروههای کاری تشکیل میدادند و کار را جمعی پیش میبردند. معلمان با ظرافت و در گروه از شاگرد قویتر برای کمک به شاگرد ضعیفتر استفاده میکردند. گروههای کاری تشکیل میدادند و کار را پیش میبردند. معلمان هر ماه پیشرفت دانشآموزان در دروس از طریق پرسش ارزیابی میکردند؛ اما نه برای نمره دادن، بلکه برای سنجش میزان درک و تسلط به مطلب کارشده و برنامهریزی کارها، درس ها و تمرینها برای ماه بعد.»
«سهچهار اصل را ما آرامآرام در این مدرسه پیاده کردیم. یکی مدیریت شورایی بود. دستوری در کار نیست؛ بلکه همه با هم همکاری میکنند. مدیر مدرسه در خدمت معلّمهاست و معلّمها در خدمت دانشآموزاناند؛ امّا دانشآموزان هم در اینجا بیمسئولیت نیستند. دانشآموزان مدرسهی فرهاد، قوانین مدرسه را نوشتند و ما تابع قوانینی شدیم که بچّهها نوشتند. نمایندههای بچّهها دور هم جمع شدند و اصول ادارهی مدرسه را مثل اصول ادارهی یک کشور تعیین کردند؛ مثلاً تعیین کردند که اگر کسی در مدرسه کتککاری کند، باید چه کارش کرد. بعد مراحلی برایش گذاشتند: «اوّل تذکّر میدهیم. سعی میکنیم دورهاش کنیم که دیگر این کار را نکند و به کسی آزار نرساند؛ امّا اگر ادامه داد، در آخر، دادگاهیاش میکنیم.» دادگاه هم خود بچّهها هستند. دو یا سه مورد شد که بچّهها مجبور شدند دادگاه کوچکی تشکیل بدهند. در یکی از این دادگاهها، یکی از پسرها را آوردند که خیلی کتککاری کرده بود. برای من خیلی جالب بود. من شنونده بودم و تنها آنجا نشسته بودم. نمایندههای کلاس دیگر هم بودند و تصمیم میگرفتند. فکر میکنید دادگاه برای این دانشآموز چه تصمیمی گرفت؟ به او گفتند: «سه روز به تو وقت میدهیم. خودت تنبیه خودت را معیّن کن!» من هاج و واج مانده بودم. مدّتی نگاهش کردند که چه خواهد کرد. گفت: «نمیشود زودتر تکلیف من را مشخّص کنید تا من زودتر خلاص شوم؟» گفتند: «نه!» تا روز سوم نتوانسته بود معیّن کند. آمد و گفت: «من هرچه فکر کردم، نتوانستم راه تنبیه خودم را پیدا کنم. هیچ کس هم هیچ کمکی به من نکرد که چه تنبیهی را به شما پیشنهاد بدهم.» بچّهها مدّتی نگاهش کردند و گفتند: «تنبیهت تمام شد. همین تنبیه تو بود!» خیلی جالب بود برای من. خیلی ابتکار میخواهد! از دور هم مراقب بچّهها بودم؛ ولی دیگر هم ندیدم که آن بچّه کتککاری کند.»
#اموزش_رایگان_با_کیفیت_برای_همگان
@Shbazneshasteganir
#توران_میرهادی( ۱۳۰۶ – ۱۳۹۵) استاد ادبیات کودک، نویسنده و کارشناس آموزش و پرورش و پایهگذار مجتمع آموزشی تجربی فرهاد، از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و بنیانگذار فرهنگنامه کودکان و نوجوانان بود.
او به همراه همسرش محسن خمارلو «مدرسه فرهاد» را از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۹ اداره کرد. این مجتمع یکی از آموزشگاههایی بود که هدفها و کارکردهای آموزش و پرورش مدرن در آن تجربه و ارزیابی میشدند. شیوه اداره مدرسه فرهاد برپایه مشارکت و دانشآموز محوری بود. خانم میرهادی در مصاحبههایی در این باره گفته است:
«در همه جا شکل سازمانی مدارس به صورت هرمی است که مدیر مدرسه در رأس هرم قرار دارد و پس از آن ناظم، معلمها، اولیا و مربیان و در آخر نیز دانشآموزان قرار دارند...در مدرسه فرهاد ما این هرم را وارونه کردیم. یعنی مدیر و رئیس مدرسه در پایین قرار داشتند و این بچهها بودند که درباره اداره مدرسه تصمیمگیری میکردند.
دانشآموزان هر مقطع تحصیلی سه نماینده برای هر ماه و دو نماینده برای یک سال انتخاب میکردند. نمایندههایی که برای یک سال انتخاب میشدند، وظیفه قانونگذاری داشتند و دیگر نمایندهها نیز وظیفه اداره مدرسه را برعهده داشتند.
یکی از قوانینی که بچهها وضع کرده بودند؛ این بود که هیچ معلمی حق نداشت دانشآموزی را از کلاس بیرون کند و حق تنبیه نیز نداشت. نمره، شرط و ملاک قبولی نبود و اگر دانشآموزی در یکی از درسها ضعیف بود وظیفه نمایندهها و دیگر دانشآموزان بود که ضعف او را برطرف کنند تا همگام با دیگر دانش آموزان در درس پیشرفت کند. نمایندهها مشخص میکردند چه تکالیفی به بچهها داده شود تا باعث پیشرفت آنها شود. برنامههای گردش علمی با آنها بود و پس از این گردش همه دانشآموزان با کمک هم یک کتاب درباره این سفر مینوشتند. وجود کتابخانه فعال بهعنوان قلب مدرسه در روند آموزش نقش اساسی داشت. من تجربه تأسیس کتابخانه را در کتاب «دو گفتار در زمینه تأسیس کتابخانه در مدرسه» به چاپ رساندهام. مشارکت در مدرسه فرهاد حرف اول را میزد.
در مدرسه فرهاد رقابت نبود. شاگردان با هم مقایسه نمیشدند. میدانستیم هیچ دو انسانی با هم یکسان نیستند. استعداد و توانایی افراد متفاوت است. آهنگ رشد افراد باهم اختلاف دارد. خصوصیات خُلقی و ذهنی افراد یک جور نیست. آهنگ رشد دانشآموزان با هم اختلاف دارد. شاگردان با هم کار میکردند، به هم کمک میکردند، گروههای کاری تشکیل میدادند و کار را جمعی پیش میبردند. معلمان با ظرافت و در گروه از شاگرد قویتر برای کمک به شاگرد ضعیفتر استفاده میکردند. گروههای کاری تشکیل میدادند و کار را پیش میبردند. معلمان هر ماه پیشرفت دانشآموزان در دروس از طریق پرسش ارزیابی میکردند؛ اما نه برای نمره دادن، بلکه برای سنجش میزان درک و تسلط به مطلب کارشده و برنامهریزی کارها، درس ها و تمرینها برای ماه بعد.»
«سهچهار اصل را ما آرامآرام در این مدرسه پیاده کردیم. یکی مدیریت شورایی بود. دستوری در کار نیست؛ بلکه همه با هم همکاری میکنند. مدیر مدرسه در خدمت معلّمهاست و معلّمها در خدمت دانشآموزاناند؛ امّا دانشآموزان هم در اینجا بیمسئولیت نیستند. دانشآموزان مدرسهی فرهاد، قوانین مدرسه را نوشتند و ما تابع قوانینی شدیم که بچّهها نوشتند. نمایندههای بچّهها دور هم جمع شدند و اصول ادارهی مدرسه را مثل اصول ادارهی یک کشور تعیین کردند؛ مثلاً تعیین کردند که اگر کسی در مدرسه کتککاری کند، باید چه کارش کرد. بعد مراحلی برایش گذاشتند: «اوّل تذکّر میدهیم. سعی میکنیم دورهاش کنیم که دیگر این کار را نکند و به کسی آزار نرساند؛ امّا اگر ادامه داد، در آخر، دادگاهیاش میکنیم.» دادگاه هم خود بچّهها هستند. دو یا سه مورد شد که بچّهها مجبور شدند دادگاه کوچکی تشکیل بدهند. در یکی از این دادگاهها، یکی از پسرها را آوردند که خیلی کتککاری کرده بود. برای من خیلی جالب بود. من شنونده بودم و تنها آنجا نشسته بودم. نمایندههای کلاس دیگر هم بودند و تصمیم میگرفتند. فکر میکنید دادگاه برای این دانشآموز چه تصمیمی گرفت؟ به او گفتند: «سه روز به تو وقت میدهیم. خودت تنبیه خودت را معیّن کن!» من هاج و واج مانده بودم. مدّتی نگاهش کردند که چه خواهد کرد. گفت: «نمیشود زودتر تکلیف من را مشخّص کنید تا من زودتر خلاص شوم؟» گفتند: «نه!» تا روز سوم نتوانسته بود معیّن کند. آمد و گفت: «من هرچه فکر کردم، نتوانستم راه تنبیه خودم را پیدا کنم. هیچ کس هم هیچ کمکی به من نکرد که چه تنبیهی را به شما پیشنهاد بدهم.» بچّهها مدّتی نگاهش کردند و گفتند: «تنبیهت تمام شد. همین تنبیه تو بود!» خیلی جالب بود برای من. خیلی ابتکار میخواهد! از دور هم مراقب بچّهها بودم؛ ولی دیگر هم ندیدم که آن بچّه کتککاری کند.»
#اموزش_رایگان_با_کیفیت_برای_همگان
@Shbazneshasteganir