✍️#سپیده_رشنو
«بعدِ یک ماه، توانسته بود با دستورِ قاضی، قاطیِ یک ننه من غریبم بازیِ خاصی، یک ملاقات حضوری بگیرد. بلکم بتواند در گرمای مرداد، خواهر کوچکش را با آن دمپاییهای آبیِ بند ۲۰۹ در یک ربع یا کمتر توی حیاطِ بازداشتگاه ببیند.
پشت درِ همان بازداشتگاهی که این یک ماه نمیگذاشتند بیاید اینطرفش. پشت همان دری که هر چند روز یک بار با مادرم از خرمآباد میآمدند، اینطرفترش یک موکت پهن میکردند، مینشستند و منتظر میماندند تا خوشروترین سرباز را پیدا کنند، بلکم دلش بسوزد، بگذارد بیایند تو.
با چشم بند آوردنم توی حیاط. برای دیدن برادری که قبل از آن حتی خیلی به هم تلفن هم نمیکردیم، روی پاهام بند نبودم. مشکیِ عاشورا تنش بود. سفت بغلم کرد. رگهای توی سفیدیِ چشمهاش قرمز شدهبود. اشکِ داغ، روی پوستِ سرخ و گرما زده. با دستی که داشت میلرزید، روی شانهاش زدم که:
«غْیرَت داشتو»(جمله به زبان لری است و منظور از غیرت اینجا تحمل است نه تعصب)
تا آن لحظه با کیفیتترین گفتوگوی خواهر برادریمان بود. بیسانسور. هر چه میپرسید که بعضیهاش هم آغشته با غضب بود، راستش را میگفتم. اسم یکی از رفیقهام را آورد و گفت خیلی پیگیرته، کیه؟ گفتم رفیقیم و دوستپسرم نیست.
برای سامان تا آن روز رفیقِ پسر معنی نداشت. وسط حیاط بازداشتگاه، با یک مأمور مراقب، بعدِ یک ماه داشت خواهرش را میدید، باید چه میکرد؟ وضعیت کمیکی بود. من میخندیدم، هی پته میانداختم روی آب، او هِی بغض میکرد و دوباره با یک چیز دیگر سورپرایز میشد و جگرش میسوخت.
جلوی آدمی که بعد خبر دستگیریام احتمالاً اولین سؤالش این بوده که سپیده اصلاً چرا شال سرش نبوده، داشتم میگفتم رفیقهای پسر دارم، تازه یک سال هم هست که دیگر پانسیون نیستم و تنها هم زندگی میکنم. این یک ماه چقدر برادرِ غیرتیام را عوض کردهبود.
اولین چیزی که بغضم را توی انفرادی شکست این بود که دنبالم نمیآیند. میدانستم نمیآیند. هفتهٔ اول سختتر از هفتههای بعد. هنوز خانوادهٔ من خبر نداشتند که کجام اما زنان دیگری داشتند وثیقه میگذاشتند و میرفتند. حتی وقتی بعد یک هفته که بالأخره توانستم زنگ بزنم، حس کردم بابام و سامان موضعشان چیست.
آن یک ماه و نیم سامان را عجیب تغییر داد. بعد از مهسا(ژینا) و ماههای ابتدایی جنبش متهٔ تغییر قطورتر شد. حالا حتی بابام هم پای اخبار مینشست و چشم دوختهبود به هر نامی که از کشتهشدگان بیرون میآمد. به هر فیلمی، صدایی یا عکسی. و من آن روزها که در یک نیمهحصر خانگی در خانهٔ پدری بودم سیر این تغییرِ روز به روز را با چشمهای خودم میدیدم.
من و سامان همچنان در عقیده متفاوتیم. همچنان دو دنیای متفاوت. اما یک سرزمینِ بیطرف بین هر دوی ما هست که در آن خواهر و برادریم. در آن سرزمینِ بیطرف که یکدیگر را در آن بخشیدهایم و دوست داریم. آن سرزمینِ بیطرف برای من نماد امید است، نماد تغییر و پذیرش. نماد روی هم نشستنِ سالها مقاومت زنان و آدمهای آزادیخواه.
بغض، تهِ گلویم را زخم میکند وقتی به زنهایی مثل رومینا اشرفی، مونا حیدری و مبینا سوری ۱۶ ساله فکر میکنم. زنهایی که میتوانستند از زندگی بفهمند و بچشند اما با خشونت تمام، با فرهنگ و حکومتی ضد زن، از زندگی ساقط شدند.
ملاقات با متهم تمام شد. توی ماشین نشستم، چشمبندم را زدم و نیشم باز بود. حتی اگر چند سال هم آزاد نمیشدم، انگار آزادیِ محضی را تجربه کردهبودم. آن رهایی، آن برادر و حالایم را به تک تک شما مدیونم و در ادامه به «زن، زندگی و آزادی».
راست نوشته بودید. «سپیده تنها نبود.»
#زن_زندگی_آزادی
#پوشش_اختیاری
@Shbazneshasteganir
«بعدِ یک ماه، توانسته بود با دستورِ قاضی، قاطیِ یک ننه من غریبم بازیِ خاصی، یک ملاقات حضوری بگیرد. بلکم بتواند در گرمای مرداد، خواهر کوچکش را با آن دمپاییهای آبیِ بند ۲۰۹ در یک ربع یا کمتر توی حیاطِ بازداشتگاه ببیند.
پشت درِ همان بازداشتگاهی که این یک ماه نمیگذاشتند بیاید اینطرفش. پشت همان دری که هر چند روز یک بار با مادرم از خرمآباد میآمدند، اینطرفترش یک موکت پهن میکردند، مینشستند و منتظر میماندند تا خوشروترین سرباز را پیدا کنند، بلکم دلش بسوزد، بگذارد بیایند تو.
با چشم بند آوردنم توی حیاط. برای دیدن برادری که قبل از آن حتی خیلی به هم تلفن هم نمیکردیم، روی پاهام بند نبودم. مشکیِ عاشورا تنش بود. سفت بغلم کرد. رگهای توی سفیدیِ چشمهاش قرمز شدهبود. اشکِ داغ، روی پوستِ سرخ و گرما زده. با دستی که داشت میلرزید، روی شانهاش زدم که:
«غْیرَت داشتو»(جمله به زبان لری است و منظور از غیرت اینجا تحمل است نه تعصب)
تا آن لحظه با کیفیتترین گفتوگوی خواهر برادریمان بود. بیسانسور. هر چه میپرسید که بعضیهاش هم آغشته با غضب بود، راستش را میگفتم. اسم یکی از رفیقهام را آورد و گفت خیلی پیگیرته، کیه؟ گفتم رفیقیم و دوستپسرم نیست.
برای سامان تا آن روز رفیقِ پسر معنی نداشت. وسط حیاط بازداشتگاه، با یک مأمور مراقب، بعدِ یک ماه داشت خواهرش را میدید، باید چه میکرد؟ وضعیت کمیکی بود. من میخندیدم، هی پته میانداختم روی آب، او هِی بغض میکرد و دوباره با یک چیز دیگر سورپرایز میشد و جگرش میسوخت.
جلوی آدمی که بعد خبر دستگیریام احتمالاً اولین سؤالش این بوده که سپیده اصلاً چرا شال سرش نبوده، داشتم میگفتم رفیقهای پسر دارم، تازه یک سال هم هست که دیگر پانسیون نیستم و تنها هم زندگی میکنم. این یک ماه چقدر برادرِ غیرتیام را عوض کردهبود.
اولین چیزی که بغضم را توی انفرادی شکست این بود که دنبالم نمیآیند. میدانستم نمیآیند. هفتهٔ اول سختتر از هفتههای بعد. هنوز خانوادهٔ من خبر نداشتند که کجام اما زنان دیگری داشتند وثیقه میگذاشتند و میرفتند. حتی وقتی بعد یک هفته که بالأخره توانستم زنگ بزنم، حس کردم بابام و سامان موضعشان چیست.
آن یک ماه و نیم سامان را عجیب تغییر داد. بعد از مهسا(ژینا) و ماههای ابتدایی جنبش متهٔ تغییر قطورتر شد. حالا حتی بابام هم پای اخبار مینشست و چشم دوختهبود به هر نامی که از کشتهشدگان بیرون میآمد. به هر فیلمی، صدایی یا عکسی. و من آن روزها که در یک نیمهحصر خانگی در خانهٔ پدری بودم سیر این تغییرِ روز به روز را با چشمهای خودم میدیدم.
من و سامان همچنان در عقیده متفاوتیم. همچنان دو دنیای متفاوت. اما یک سرزمینِ بیطرف بین هر دوی ما هست که در آن خواهر و برادریم. در آن سرزمینِ بیطرف که یکدیگر را در آن بخشیدهایم و دوست داریم. آن سرزمینِ بیطرف برای من نماد امید است، نماد تغییر و پذیرش. نماد روی هم نشستنِ سالها مقاومت زنان و آدمهای آزادیخواه.
بغض، تهِ گلویم را زخم میکند وقتی به زنهایی مثل رومینا اشرفی، مونا حیدری و مبینا سوری ۱۶ ساله فکر میکنم. زنهایی که میتوانستند از زندگی بفهمند و بچشند اما با خشونت تمام، با فرهنگ و حکومتی ضد زن، از زندگی ساقط شدند.
ملاقات با متهم تمام شد. توی ماشین نشستم، چشمبندم را زدم و نیشم باز بود. حتی اگر چند سال هم آزاد نمیشدم، انگار آزادیِ محضی را تجربه کردهبودم. آن رهایی، آن برادر و حالایم را به تک تک شما مدیونم و در ادامه به «زن، زندگی و آزادی».
راست نوشته بودید. «سپیده تنها نبود.»
#زن_زندگی_آزادی
#پوشش_اختیاری
@Shbazneshasteganir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز پرسنل فروشگاه شرکت پروتئینی «بهاران برتر تورنگ مشهد» بهدلیل بیکار شدن ناشی از پلمب این واحد، تجمع اعتراضی برگزار کردند.
پلمب توسط تعزیرات، غیراصولی و غیرقانونی بوده و صاحب فروشگاه بهخاطر عدم توانایی در تامین هزینهها تصمیم به فروش گرفته است.
#پوشش_اختیاری
#گروکشی_معیشت
#جنگ_حکومت_بامردم
@Shbazneshasteganir
پلمب توسط تعزیرات، غیراصولی و غیرقانونی بوده و صاحب فروشگاه بهخاطر عدم توانایی در تامین هزینهها تصمیم به فروش گرفته است.
#پوشش_اختیاری
#گروکشی_معیشت
#جنگ_حکومت_بامردم
@Shbazneshasteganir
🔴 بیانیه کانون نویسندگان ایران در حمایت از دانشجویان دانشگاه هنر
پوشش اجباری به ضرب سرکوب‼️
چهارشنبه ۲۴ خرداد ماه ، شماری از دانشجویان دانشگاه هنر در اعتراض به پوشش تحمیلی حاکمیت، در پردیس باغ ملی این دانشگاه تحصن کردند حوالی ساعت ۲ بعدازظهر رئیس حراست این دانشگاه بیمحابا بر دانشجویان معترض حمله برده و در نتیجه تنی چند از دانشجویان آسیب دیده اند همچنین در خبرها آمده که از آغاز این تحصن حراست دانشگاه از رسانیدن آب و مواد خوراکی به دانشجویان و استفاده آنان از سرویس بهداشتی جلوگیری کرده است حاکمیت جمهوری اسلامی از آغاز تاسیس، در پی اعمال سلیقه ی قشری-ایدئولوژیک خود، یکدست سازی فرهنگی و سبک زندگی تک سنگوار بوده است و با دست و دلبازی، هزینه های هنگفتی درین راه صرف کرده و آسیب های جبران ناپذیری بر مردم به جان آمده وارد آورده است چنان که پیداست با وجود اعتراضات فراگیر به برخوردهای خشونت آمیز با پوشش آزادانه و انتخابی پس از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی، همچنان به روش های گوناگون مانند پلمب مراکز خرید، کتابفروشی ها، کافه ها و رستوران ها، دخالت ماموران حکومتی به نام «آمران به معروف» در مترو و مکان های عمومی در لباس «مردم» استفاده از تابلوهای شهر برای تبلیغ پوشش مطابق با ذهنیت استبدادی و یکسانسازانه ی خود می کوشد از خواستِ به حقِ آزادی بی قید و شرط پوشش جلوگیری کند و اگر کسی «ناهنجاری» کرد «به حکم قانون گردنش را بشکند» پیام صریح و روشن این رفتارهای خشونتآمیز جز این نیست:
هر حرکت آزادیخواهانه را بی درنگ سرکوب میکنیم، هر صدای مخالف را ساکت می کنیم مگر آنکه در چهارچوب های عقیدتی ما و از مجرای رسانههای ما بیرون آید.
شکی نیست که مسئولیت هرگونه آسیب به دانشجویان و همه کسانی که در پی اعتراض به آزادی کُشی و بیان به حق خواسته ی خود با سرکوب و خشونت عریان روبرو میشوند متوجه آمران و عاملان این سرکوب هاست.
کانون نویسندگان ایران
#پوشش_اختیاری_بی_قیدوشرط
@Shbazneshasteganir
پوشش اجباری به ضرب سرکوب‼️
چهارشنبه ۲۴ خرداد ماه ، شماری از دانشجویان دانشگاه هنر در اعتراض به پوشش تحمیلی حاکمیت، در پردیس باغ ملی این دانشگاه تحصن کردند حوالی ساعت ۲ بعدازظهر رئیس حراست این دانشگاه بیمحابا بر دانشجویان معترض حمله برده و در نتیجه تنی چند از دانشجویان آسیب دیده اند همچنین در خبرها آمده که از آغاز این تحصن حراست دانشگاه از رسانیدن آب و مواد خوراکی به دانشجویان و استفاده آنان از سرویس بهداشتی جلوگیری کرده است حاکمیت جمهوری اسلامی از آغاز تاسیس، در پی اعمال سلیقه ی قشری-ایدئولوژیک خود، یکدست سازی فرهنگی و سبک زندگی تک سنگوار بوده است و با دست و دلبازی، هزینه های هنگفتی درین راه صرف کرده و آسیب های جبران ناپذیری بر مردم به جان آمده وارد آورده است چنان که پیداست با وجود اعتراضات فراگیر به برخوردهای خشونت آمیز با پوشش آزادانه و انتخابی پس از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی، همچنان به روش های گوناگون مانند پلمب مراکز خرید، کتابفروشی ها، کافه ها و رستوران ها، دخالت ماموران حکومتی به نام «آمران به معروف» در مترو و مکان های عمومی در لباس «مردم» استفاده از تابلوهای شهر برای تبلیغ پوشش مطابق با ذهنیت استبدادی و یکسانسازانه ی خود می کوشد از خواستِ به حقِ آزادی بی قید و شرط پوشش جلوگیری کند و اگر کسی «ناهنجاری» کرد «به حکم قانون گردنش را بشکند» پیام صریح و روشن این رفتارهای خشونتآمیز جز این نیست:
هر حرکت آزادیخواهانه را بی درنگ سرکوب میکنیم، هر صدای مخالف را ساکت می کنیم مگر آنکه در چهارچوب های عقیدتی ما و از مجرای رسانههای ما بیرون آید.
شکی نیست که مسئولیت هرگونه آسیب به دانشجویان و همه کسانی که در پی اعتراض به آزادی کُشی و بیان به حق خواسته ی خود با سرکوب و خشونت عریان روبرو میشوند متوجه آمران و عاملان این سرکوب هاست.
کانون نویسندگان ایران
#پوشش_اختیاری_بی_قیدوشرط
@Shbazneshasteganir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همبستگی و ممانعت مردم از بازداشت زنان بدون حجاب در رشت!
شب گذشته (یکشنبه ۲۵ تیر) مردم شهر رشت همزمان با حضور دوباره گشتهای ارشاد برای بازداشت زنان بدون حجاب اجباری، به خیابانها رفتند و از بازداشت شماری از این زنان جلوگیری کردند.
#مهسا_امینی
#علیه_گشت_اجبار
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
شب گذشته (یکشنبه ۲۵ تیر) مردم شهر رشت همزمان با حضور دوباره گشتهای ارشاد برای بازداشت زنان بدون حجاب اجباری، به خیابانها رفتند و از بازداشت شماری از این زنان جلوگیری کردند.
#مهسا_امینی
#علیه_گشت_اجبار
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شجاعتتان افسانهای است.
زنی که حین عبور از مقابل یک هیات مذهبی در کرج، بدون رعایت حجاب اجباری، مورد تهدید و خشونت کلامی اوباش بسیجی قرار گرفته بود، به دلیل «هتک حرمت» بازداشت و وادار به اعتراف اجباری شده. از دیروز، فیلم اعتراف اجباری این زن در رسانههای حکومتی دست به دست میچرخد.
اما هم ما میدانیم، هم عمال حقیر و زبون امنیتی نظام که آنچه در خاطرهها میماند، نه اظهار ندامت این زن زیر تهدید و فشار، که این جملات شورانگیز است:
«منو از هیچی نترسون... اینو یادت باشه، من یه زنم...»
و انگشت اشارهای که به نشان اعتمادبهنفس به سمت بسیجی تکان میدهد.
شما پول دارید و دوربین و اسلحه. ما چیزی نداریم جز شجاعتمان. همین شجاعت، همین سرکشی و تن ندادن ما، روز به روز حقیرترتان میکند. آنقدر تکثیر میشویم تا ریشهی شما را بخشکانیم
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
زنی که حین عبور از مقابل یک هیات مذهبی در کرج، بدون رعایت حجاب اجباری، مورد تهدید و خشونت کلامی اوباش بسیجی قرار گرفته بود، به دلیل «هتک حرمت» بازداشت و وادار به اعتراف اجباری شده. از دیروز، فیلم اعتراف اجباری این زن در رسانههای حکومتی دست به دست میچرخد.
اما هم ما میدانیم، هم عمال حقیر و زبون امنیتی نظام که آنچه در خاطرهها میماند، نه اظهار ندامت این زن زیر تهدید و فشار، که این جملات شورانگیز است:
«منو از هیچی نترسون... اینو یادت باشه، من یه زنم...»
و انگشت اشارهای که به نشان اعتمادبهنفس به سمت بسیجی تکان میدهد.
شما پول دارید و دوربین و اسلحه. ما چیزی نداریم جز شجاعتمان. همین شجاعت، همین سرکشی و تن ندادن ما، روز به روز حقیرترتان میکند. آنقدر تکثیر میشویم تا ریشهی شما را بخشکانیم
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
مجوز فعالیت کارگزاری بیمه «ازکی» تا اطلاع ثانوی تعلیق شده است.
پس از کارکنان دیجی کالا، در روزهای اخیر تصاویر دسته جمعی از کارکنان شرکت ازکی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که شماری از کارکنان زن در آن حجاب ندارند. خبرگزاری فارس نوشته «بهزودی این پرونده را به مراجع قضایی ارسال میکنیم تا در مورد آن حکمی صادر شود و تا زمانی که موانع رفع نشود، حکم تعلیق فعالیت به قوت خود باقی میماند.»
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
پس از کارکنان دیجی کالا، در روزهای اخیر تصاویر دسته جمعی از کارکنان شرکت ازکی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که شماری از کارکنان زن در آن حجاب ندارند. خبرگزاری فارس نوشته «بهزودی این پرونده را به مراجع قضایی ارسال میکنیم تا در مورد آن حکمی صادر شود و تا زمانی که موانع رفع نشود، حکم تعلیق فعالیت به قوت خود باقی میماند.»
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
نخستین جلسه محاکمه #مهدی_یراحی، خوانندهای که پس از انتشار ترانهاش بازداشت شد، قرار است امروز دوشنبه ۲۴ مهر در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شود.
چند روز پیش مصطفی نیلی، وکیل آقای یراحی با اشاره به اینکه با موکلش در زندان ملاقات کردهاست، در توییتی نوشت: در مورد جلسه دادگاه و دفاعیات ایشان صحبت کردیم و او همچنان در قرنطینه اوین زندانی است.
به دنبال انتشار ترانهای با عنوان «روسریتو»، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ششم شهریور این خواننده را بازداشت و او را به «تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام» متهم کرد.
#زن_زندگی_آزادی
#پوشش_اختیاری
@Shbazneshasteganir
چند روز پیش مصطفی نیلی، وکیل آقای یراحی با اشاره به اینکه با موکلش در زندان ملاقات کردهاست، در توییتی نوشت: در مورد جلسه دادگاه و دفاعیات ایشان صحبت کردیم و او همچنان در قرنطینه اوین زندانی است.
به دنبال انتشار ترانهای با عنوان «روسریتو»، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ششم شهریور این خواننده را بازداشت و او را به «تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام» متهم کرد.
#زن_زندگی_آزادی
#پوشش_اختیاری
@Shbazneshasteganir
دختر تبریز کجاست ؟!!
هنوز وضعیت #آرمیتا_گراوند برایمان نامعلوم است که دختری دیگر در تبریز بر اثر ضرب و شتم نیروهای سرکوبگر به بهانه بی حجابی به بیمارستان منتقل شده
حالا باید بپرسیم : دختر تبریز کجاست؟ صدایش باشیم
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
هنوز وضعیت #آرمیتا_گراوند برایمان نامعلوم است که دختری دیگر در تبریز بر اثر ضرب و شتم نیروهای سرکوبگر به بهانه بی حجابی به بیمارستان منتقل شده
حالا باید بپرسیم : دختر تبریز کجاست؟ صدایش باشیم
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما به عقب برنمیگردیم!
در جریان جشن فارغالتحصیلی که در پردیس کیش دانشگاه صنعتی شریف برگزار شده ساعاتی پیش چهرههای امنیتی نزدیک به حکومت نقل (اعلام اعتراض) کردهاند، اکثر دانشجویان بدون حجاب اجباری حاضر شدهاند.
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@shbazneshasteganir
در جریان جشن فارغالتحصیلی که در پردیس کیش دانشگاه صنعتی شریف برگزار شده ساعاتی پیش چهرههای امنیتی نزدیک به حکومت نقل (اعلام اعتراض) کردهاند، اکثر دانشجویان بدون حجاب اجباری حاضر شدهاند.
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@shbazneshasteganir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درگیری بر سر «حجاب اجباری»!
رشت: سه شنبه ۲۸ فروردین ۴۰۳ ، هجوم سرکوبگران انتظامی به زنان به عنوان اجرای طرح «حجاب و عفاف»، به درگیری میان مردم و سرکوبگران انجامید.
"آزادی جامعه، در گرو آزادی زنان است"
#پوشش_اختیاری
@Shbazneshasteganir
رشت: سه شنبه ۲۸ فروردین ۴۰۳ ، هجوم سرکوبگران انتظامی به زنان به عنوان اجرای طرح «حجاب و عفاف»، به درگیری میان مردم و سرکوبگران انجامید.
"آزادی جامعه، در گرو آزادی زنان است"
#پوشش_اختیاری
@Shbazneshasteganir
صدای بیصدایان باشیم!
#آرزو_بدری را از یاد نبریم. زن جوانی که به خاطر توقیف خودرو برای حجاب، هدف گلوله ماموران قرار گرفت و از ناحیه ریه و نخاع به شدت آسیب دید. او همچنان روی تخت بیمارستان است و قادر به راه رفتن نیست.
به گفته یک منبع مطلع مسئولانی که در روزها و هفتههای اول بعد از گلوله خوردن آرزو با انواع وعدهها به سراغ خانواده او میرفتند، حالا دیگر حتی خبری هم از آرزو نمیگیرند.
به نظر میرسد همه این وعدهها و قولها برای آرام کردن فضا در روزهای اول و عدم اطلاعرسانی و متعاقب آن گرفتن چیزی شبیه اعتراف تلویزیونی بود. حالا که اعترافات تلویزیونی خود را با فشار و تهدید گرفتند و ساختند دیگر کسی پاسخگوی خانواده آرزو بدری نیست.
آرزو بدری و خانواده او را تنها نگذاریم.
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
#آرزو_بدری را از یاد نبریم. زن جوانی که به خاطر توقیف خودرو برای حجاب، هدف گلوله ماموران قرار گرفت و از ناحیه ریه و نخاع به شدت آسیب دید. او همچنان روی تخت بیمارستان است و قادر به راه رفتن نیست.
به گفته یک منبع مطلع مسئولانی که در روزها و هفتههای اول بعد از گلوله خوردن آرزو با انواع وعدهها به سراغ خانواده او میرفتند، حالا دیگر حتی خبری هم از آرزو نمیگیرند.
به نظر میرسد همه این وعدهها و قولها برای آرام کردن فضا در روزهای اول و عدم اطلاعرسانی و متعاقب آن گرفتن چیزی شبیه اعتراف تلویزیونی بود. حالا که اعترافات تلویزیونی خود را با فشار و تهدید گرفتند و ساختند دیگر کسی پاسخگوی خانواده آرزو بدری نیست.
آرزو بدری و خانواده او را تنها نگذاریم.
#پوشش_اختیاری
#زن_زندگی_آزادی
@Shbazneshasteganir
✍️ابوالفضل رحیمی شاد:
تبلیغ و تلاش برای رواج باور و عقیده ای که به جان و مال دیگر آسیب نرساند و مانع حضور اجتماعی آنها نشود قطعا باید آزاد باشد. اما اینکه گروه مسلط و صاحب قدرت و زور کسانی را که تفکر و باوری خلاف او دارند را بیمار روانی نیازمند مشاوره و درمان تلقی کند و به خود اجازه دهد که برای او کلینیک درمانی افتتاح کند چیزی جز شکنجه و مقدمه ارتکاب جنایت نیست.
اگرچه داشتن بیماری روانی نه عیب است و نه انگ اما نه تنها افراد بی حجاب بخاطر بی حجابی بیمار روانی نیستند بلکه قطعا کسانی که چنین نگاهی دارند بیمار روانی خطرناک و آسیب رسان هستند که باید تحت بستری و درمان قرار بگیرند.
جامعه باید هشیار و بیدار باشد که چنین نگاه و نگرشی به مراتب بدتر از سرکوب عریان و علنی خیابانی است. این همان رویکردی است که معترضین سالهای اخیر که آخرین آنها آهو دریایی بوده است را در درمانگاه های روانی بستری و درواقع در شرایطی بدتر از زندان قرار داده است.
در مقابل اندیشه و سیاستی که تفاوت فعالیت فرهنگی را - آنهم مشروط به فرصت برابر و آزادی برای همه نگرش ها و باورها و نه فقط نگرش و باور مسلط حاکم - با بیمار تلقی کردن کسانی که اندیشه و باوری دیگر دارند نمی فهمد و نمی داند و یا می فهمد و عامدانه و به زعم خود زیرکانه به عنوان شکنجه سفید و نرم از آن استفاده میکند باید با تمام توان ایستادگی کرد تا این افکار خطرناک، ضد انسانی و سرکوبگر عادی سازی نشود.
اگر خاموش باشیم این جریان با در اختیار داشتن ثروت، قدرت و دستگاه پروپاگاندا به راحتی از طریق تبلیغات دروغین و گسترده و حمایتهای گوناگونی که از آن برخوردار است خود را بر جامعه مسلط و عملکرد خود را عادی سازی میکند.
لازم و ضروری است تا همه روانشناسان و مشاوران عالم، آگاه، مسئول و شجاع در مقابل این شکنجه سفید و جریان خطرناک و سرکوبگر و سلب کننده حقوق اولیه انسانی و اجتماعی بایستند و از دختران و زنان این سرزمین پشتیبانی نمایند. سکوت در برابر این جریان خطرناک هم خیانت به مردم و هم مشارکت در جنایت آنها است.
#نه_به_حجاب_اجباری
#پوشش_اختیاری
#آزادی
برگرفته از صفحه اینستاگرام
ابوالفضل رحیمی شاد
@shbazneshasteganir
تبلیغ و تلاش برای رواج باور و عقیده ای که به جان و مال دیگر آسیب نرساند و مانع حضور اجتماعی آنها نشود قطعا باید آزاد باشد. اما اینکه گروه مسلط و صاحب قدرت و زور کسانی را که تفکر و باوری خلاف او دارند را بیمار روانی نیازمند مشاوره و درمان تلقی کند و به خود اجازه دهد که برای او کلینیک درمانی افتتاح کند چیزی جز شکنجه و مقدمه ارتکاب جنایت نیست.
اگرچه داشتن بیماری روانی نه عیب است و نه انگ اما نه تنها افراد بی حجاب بخاطر بی حجابی بیمار روانی نیستند بلکه قطعا کسانی که چنین نگاهی دارند بیمار روانی خطرناک و آسیب رسان هستند که باید تحت بستری و درمان قرار بگیرند.
جامعه باید هشیار و بیدار باشد که چنین نگاه و نگرشی به مراتب بدتر از سرکوب عریان و علنی خیابانی است. این همان رویکردی است که معترضین سالهای اخیر که آخرین آنها آهو دریایی بوده است را در درمانگاه های روانی بستری و درواقع در شرایطی بدتر از زندان قرار داده است.
در مقابل اندیشه و سیاستی که تفاوت فعالیت فرهنگی را - آنهم مشروط به فرصت برابر و آزادی برای همه نگرش ها و باورها و نه فقط نگرش و باور مسلط حاکم - با بیمار تلقی کردن کسانی که اندیشه و باوری دیگر دارند نمی فهمد و نمی داند و یا می فهمد و عامدانه و به زعم خود زیرکانه به عنوان شکنجه سفید و نرم از آن استفاده میکند باید با تمام توان ایستادگی کرد تا این افکار خطرناک، ضد انسانی و سرکوبگر عادی سازی نشود.
اگر خاموش باشیم این جریان با در اختیار داشتن ثروت، قدرت و دستگاه پروپاگاندا به راحتی از طریق تبلیغات دروغین و گسترده و حمایتهای گوناگونی که از آن برخوردار است خود را بر جامعه مسلط و عملکرد خود را عادی سازی میکند.
لازم و ضروری است تا همه روانشناسان و مشاوران عالم، آگاه، مسئول و شجاع در مقابل این شکنجه سفید و جریان خطرناک و سرکوبگر و سلب کننده حقوق اولیه انسانی و اجتماعی بایستند و از دختران و زنان این سرزمین پشتیبانی نمایند. سکوت در برابر این جریان خطرناک هم خیانت به مردم و هم مشارکت در جنایت آنها است.
#نه_به_حجاب_اجباری
#پوشش_اختیاری
#آزادی
برگرفته از صفحه اینستاگرام
ابوالفضل رحیمی شاد
@shbazneshasteganir