شورای بازنشستگان ایران
Video
واقعیت ماجرا از زبان مادر داغدیده و دادخواه
#نیما_شفقدوست، نوجوان ۱۷ ساله ارومیهای بود که ۱۲ روز با پاهای تیرخورده و حال بد در خانه به صورت پنهانی نگه داشته شد، مقابل چشمان مادر و پدرش برای زندگی جنگید، اما گویی گلولهها قدرتشان از نیما بیشتر بود و جان او را گرفتند و پس از آن با اسلحه بالای سر مادر و پدر ایستادند تا بگویند که نیما با سگگازگرفتگی جان خود را از دست داده است.
اگر چه سخنان این مادر زخمخورده درباره نحوه جانسپردن نیما پس از تیرخوردن دردناک است، اما او این چنین شرح میدهد (اسلاید دوم):
«نیما، روز ۳۰ شهریورماه برای گرفتن پولش به اسلامآباد میرود، موقع برگشت به خانه درجریان اعتراضات از پشت به پای نیما تیر میزنند، نیما روی زمین میافتد، همسایهها نیما را به خانهشان میبرند و هر دو پای نیما را میبندند و پس از آن به خانه عمویش منتقل میکنند و عمو نیز نیما را به ماشین به خانه خودمان میآورد، سپس نیما را به بیمارستان میبریم، اما مقابل در بیمارستان به اندازهای مامور وجود داشت که نیما را به خانه برگرداندیم و به یک دکتر میبردیم، چندباری پیش همان دکتر بردیم، تا اینکه روز ۱۲ مهرماه، حال نیما بسیار بد شد، او را به بیمارستان بردیم، اما دیگر دیر شده بود، نیما نیمساعت بعد جان شیرین خود را از دست میدهد.
جنازه نیما را به ما ندادند، بعد از دو روز وقتی پیکر نیما را به تحویل دادند، ساعت ۱۲ شب از اطلاعات سپاه زنگ زدند که اگر برای نیما مراسم بگیرید،جوانهای دیگرتان را به قتل میرسانیم یا به عبارتی میکشیم، جواب پزشک قانونی که آمد در آن نوشته بود نیما به مرگ طبیعی فوت شده اما پس از خاک سپاری، چند مامور مسلح به خانهامان آمدند و با تهدید از ما خواستند که مصاحبه کنیم و بگوییم که نیما با گازگرفتگی سگ فوت شده است، اما به روح شهیدم قسم، این طور نبوده است.»
این داستان جانکاه کشته شدن نیما شفق دوست است، نوجوانی که نبودش آنچنان برای خانواده سنگین بود که پدرش نیز دوام نیاورد و با رفتن نیما، سکته قلبی کرد و فوت شد.
در جریان خیزش سراسری بیش از ۶۰۰ تن از معترضان کشتهشدند، شاید دانستن قصه هر کدام و رنجی که هرکدام از خانوادهها در نبود عزیزانشان میکشند بسیار دردآور باشد، اما باید بدانیم که تمام آنها در راه آزادی جان خود را از دست دادند، نامشان باید در یادها بماند.
#نیما_شفق_دوست
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_ژینا
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Shbazneshasteganir
#نیما_شفقدوست، نوجوان ۱۷ ساله ارومیهای بود که ۱۲ روز با پاهای تیرخورده و حال بد در خانه به صورت پنهانی نگه داشته شد، مقابل چشمان مادر و پدرش برای زندگی جنگید، اما گویی گلولهها قدرتشان از نیما بیشتر بود و جان او را گرفتند و پس از آن با اسلحه بالای سر مادر و پدر ایستادند تا بگویند که نیما با سگگازگرفتگی جان خود را از دست داده است.
اگر چه سخنان این مادر زخمخورده درباره نحوه جانسپردن نیما پس از تیرخوردن دردناک است، اما او این چنین شرح میدهد (اسلاید دوم):
«نیما، روز ۳۰ شهریورماه برای گرفتن پولش به اسلامآباد میرود، موقع برگشت به خانه درجریان اعتراضات از پشت به پای نیما تیر میزنند، نیما روی زمین میافتد، همسایهها نیما را به خانهشان میبرند و هر دو پای نیما را میبندند و پس از آن به خانه عمویش منتقل میکنند و عمو نیز نیما را به ماشین به خانه خودمان میآورد، سپس نیما را به بیمارستان میبریم، اما مقابل در بیمارستان به اندازهای مامور وجود داشت که نیما را به خانه برگرداندیم و به یک دکتر میبردیم، چندباری پیش همان دکتر بردیم، تا اینکه روز ۱۲ مهرماه، حال نیما بسیار بد شد، او را به بیمارستان بردیم، اما دیگر دیر شده بود، نیما نیمساعت بعد جان شیرین خود را از دست میدهد.
جنازه نیما را به ما ندادند، بعد از دو روز وقتی پیکر نیما را به تحویل دادند، ساعت ۱۲ شب از اطلاعات سپاه زنگ زدند که اگر برای نیما مراسم بگیرید،جوانهای دیگرتان را به قتل میرسانیم یا به عبارتی میکشیم، جواب پزشک قانونی که آمد در آن نوشته بود نیما به مرگ طبیعی فوت شده اما پس از خاک سپاری، چند مامور مسلح به خانهامان آمدند و با تهدید از ما خواستند که مصاحبه کنیم و بگوییم که نیما با گازگرفتگی سگ فوت شده است، اما به روح شهیدم قسم، این طور نبوده است.»
این داستان جانکاه کشته شدن نیما شفق دوست است، نوجوانی که نبودش آنچنان برای خانواده سنگین بود که پدرش نیز دوام نیاورد و با رفتن نیما، سکته قلبی کرد و فوت شد.
در جریان خیزش سراسری بیش از ۶۰۰ تن از معترضان کشتهشدند، شاید دانستن قصه هر کدام و رنجی که هرکدام از خانوادهها در نبود عزیزانشان میکشند بسیار دردآور باشد، اما باید بدانیم که تمام آنها در راه آزادی جان خود را از دست دادند، نامشان باید در یادها بماند.
#نیما_شفق_دوست
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_ژینا
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Shbazneshasteganir