شورای بازنشستگان ایران
4.6K subscribers
17.3K photos
9.01K videos
50 files
1.72K links
شورا را باید زندگی کرد!
Download Telegram
📝نامه‌ زینب جلالیان و سهیلا حجاب از زندان قرچک ورامین


🔺 خانم جلالیان از از تاریخ ۳۱ خردادماه با طرح خواسته انتقال خود به زندان خوی و یا زندان اوین و سهیلا حجاب از تاریخ ۲۷ خرداد در اعتراض به نگهداری خود در زندان قرچک ورامین و عدم انتقال به زندان اوین دست به اعتصاب غذا زدند.

🔺زینب جلالیان و سهیلا حجاب، دو زندانی سیاسی در زندان قرچک ورامین، در نامه‌ای مشترک ضمن توصیف شرایط نامساعد نسبت به اجرایی شدن اصل تفکیک جرایم در این اعتراض کرده‌اند.


🔺محلی که در آن نگهداری می شویم، عملا تبدیل به کمپ معتادان شده!
زنان آسیب دیده از اجتماع که ابتدا باید درمان شوند، سپس آموزش ببینند و در نهایت به آغوش اجتماع برگردند. تأسف‌بارتر این که اکثریت زندانیانی که به اینجا وارد می شوند ، تحت عنوان جرایم فساد و فحشا و روابط خارج از ازدواج هستند. این زنان به دلیل روابط متعدد، ناقل بیماری‌های عفونی، هپاتیت، زگیل تناسلی و بسیاری بیماری‌های دیگر هستند و متاسفانه سطح بهداشت زندان بسیار ضعیف و همچنین عدم رعایت حداقل بهداشت از سوی زندانیان، رنج مضاعفی به همراه دارد.
ضرب و شتم… معضل تجاوز در میان زنان زندانی و ضرب و شتم متعدد میان آنان با وسایل متعدد که برای زد و خورد ها استفاده می‌کنند، احساس امنیت جسمی و آرامش روحی ما را به مخاطره انداخته!

🔺این اعتصاب باید برای خواسته‌های بزرگ‌تری مانند آزادی اتفاق می‌افتاد
اما علیرغم تمام دردها و رنج‌ها و شکنجه‌ها، ما برای احقاق حقوق انسانی و مدنی مردمان خود ایستاده‌ایم و همچنان برای احقاق حقوق انسانی و مدنی خود، همچنان سراپا ایستاده‌ایم و باز هم خواهیم ایستاد. به قولی: “سیصد گل سرخ یک گل نصرانی، ما را ز سر بریده می‌ترسانی؟، ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم، در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم”.

🔺پشت این میله‌ها، امید برای یک زندگی آزاد در وجود ما زبانه می‌کشد. “ما نباید بمیریم، رویاها بی مادر می‌شوند” (بخشی از شعر سیدعلی صالحی).

#زینب_جلالیان
#سهیلا_حجاب
#اعتصاب_غذا
#زنان_زندانی_سیاسی

بیدارزنی

@Shbazneshasteganir
«سهیلا حجاب» و «صبا کردافشاری»، زندانیان سیاسی محبوس در زندان قرچک ورامین، از روز دوشنبه ۱۴ تیرماه در اعتراض به محرومیت از حقوق‌شان در راهروی این زندان اقدام به تحصن کردند.

سهیلا حجاب از داشتن کارت تلفن و حق تماس و صبا کردافشاری نیز از حق تماس تلفنی و ملاقات بین زندان با مادر خود، «راحله احمدی» محروم هستند.
روز گذشته صبا کردافشاری و مادرش راحله احمدی، فعالین مدنی و مخالف حجاب اجباری در زندان‌های قرچک ورامین و بند زنان زندان اوین در اعتراض به عدم امکان ملاقات و تماس بین زندان‌ها، از رفتن به سالن ملاقات خودداری کردند.
امکان ملاقات و تماس بین زندان این مادر و فرزند با مخالفت «امین وزیری»، دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی و بازجوی پرونده صبا کردافشاری از آنها سلب شده است. پیشتر خبرگزاری فارس (نزدیک به نهادهای امنیتی) در تاریخ ۱۷ تیرماه نیز با انتشار گزارشی میزان محکومیت سهیلا حجاب را ۱۲ سال زندان عنوان کرده‌ بود.

منبع: رادیو زمانه

#زنان_زندانی_علیه_حجاب_اجباری

@Shbazneshasteganir
مریم اکبری‌منفرد امروز ۴۶ ساله شد. این پانزدهمین سالی‌ست که او بدون یک روز مرخصی در زندان محبوس و از دیدار خانواده به ویژه فرزندان‌اش محروم است‌.
مریم اکبری‌منفرد پس از تظاهرات عاشورای ۸۸ بازداشت و ۱۵ سال زندان محکوم شد.
۴ برادر مریم در سال‌های ۶۰، ۶۴ و ۶۷ اعدام شدند و هرگز محل تدفین‌شان به خانواده اعلام نگردید.
مریم اکبری‌منفرد از جمله زندانيانی‌ست که هرگز در خبررسانی‌های رسانه‌‌ها و سلبریتی‌های سیاسی جایی نداشته است.

#مریم_اکبری_منفرد #زنان_زندانی_سیاسی

Blackfishvoice


@Shbazneshasteganir
🔴 تلاش برای انتقال عالیه مطلب‌زاده به زندان قرچک به دلیل برگزاری مراسم یادبود بکتاش آبتین در زندان اوین


شب گذشته تعدادی از زندانیان سیاسی زن در بند زنان زندان اوین همزمان با خاک‌سپاری پیکر بکتاش آبتین، شاعر، نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران، مراسم یادبود برگزار کردند و در پی آن مسئولان زندان قصد انتقال عالیه مطلب‌زاده به زندان قرچک را دارند.

یک منبع آگاه و نزدیک به خانواده عالیه مطلب‌زاده، زندانی سیاسی و نایب رئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات که دوران حبس خود را در زندان اوین سپری می‌کند، در این باره به زمانه گفت:

«دیشب زنان زندانی بند ۸ برای یادبود بکتاش آبتین مراسم کوچکی برگزار کرده بودند، حلوا درست کرده بودند و شعر خواندند. ولی امروز صبح مسئولان زندان به داخل بند آمدند و قصد داشتند عالیه مطلب‌زاده را به دلیل برگزاری این مراسم از زندان اوین به زندان قرچک ورامین منتقل کنند.» به گفته این منبع آگاه هم‌بندی‌های عالیه مطلب‌زاده مانع شده‌اند که نیروهای امنیتی او را با خود ببرند:

«نیروهای امنیتی تهدید کرده‌ بودند اگر لازم باشد با زور این کار را خواهند کرد. عالیه به آنها گفته بود اگر این انتقال بر اساس قانون است به من ابلاغ کنید و وسایلم را جمع می‌کنم، در غیر این‌صورت من را با زور ببرید.»

▪️منبع: زمانه

#زنان_زندانی_سیاسی


@Shbazneshasteganir
شورای بازنشستگان ایران
Photo
🟣 درخواست مادر #زینب_جلالیان تنها زن زندانی سیاسیِ محکوم به حبس ابد از سازمان‌ها و مدافعین حقوق بشر:

▪️«۱۵ سال است که زینب را ندیده‌ام و از حق ملاقات با خانواده و وکیل محرومش کرده‌اند. پیر شده‌ام و می‌خواهم دخترم را ببینم. از تمام سازمان‌ها درخواست کمک دارم».



⚪️ از ۱۰ اردیبهشت ۹۹، زینب جلالیان با یک پرونده‌سازی جدید، به زندان‌های مختلف تبعید شده است. بعد از حضور زینب جلالیان به زندان مرکزی یزد، او با انباشت بیماری‌ها، بحرانی‌تر شدن وضعیت بینایی و تبعید در زندانی خارج از محدوده‌ی زادگاه خود روبه‌روست. علی جلالیان، پدر زینب جلالیان پیشتر اعلام کرده بود که از طریق دریافت پیامک از پرونده‌سازی جدید علیه فرزند خود با خبر شده است و علی‌رغم فشارهای امنیتی و جابه‌جایی غیرقانونی زینب جلالیان، او هرگز مرعوب نهادهای امنیتی نشده است.

▪️زینب جلالیان، در زمره‌ی مبارزانی است که برای هر ثانیه از لحظات زندگی خود، مقاومت کرده است. طی سال‌های گذشته، نهادهای امنیتی، حق دریافت اعزام به مرخصی، حق درمان و حق دیدار با اعضای خانواده‌ی او را در گروی سازش و تسلیم در برابر نهادهای امنیتی و حاکمیت، قرار دادند. امری که علی‌رغم وخامت حداکثری سلامت وی، اما هرگز به آن تن نداده است.

متن زیر بخشی از نامه‌ی زینب جلالیان به مناسب ۸ مارس ۱۳۹۷ است:

«خودتان قضاوت کنید، من مثل ۱۰ سال پیش، تن سالمی ندارم و کلیدهای زندان مرا صیقل داده‌اند. وقتی شکنجه‌گران مرا شکنجه می‌کردند، تنها چیزی که برایم مانده بود فکر و اعتقادم بود و امیدی که به زنان مبارز و آینده داشتم. ای ستمگران، نظاره‌گر بودید و هستید، دیدید که نمی‌شود با قتل‌‌عام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق‌خواهی ما را بگیرید. وقتی یک زنْ جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمی‌تواند او را به زانو در بیاورد».

#زنان_زندانی_سیاسی
#زینب_جلالیان


@bidarzani


@Shbazneshasteganir
احضار مادر «زینب جلالیان» به اداره اطلاعات ماکو


به‌گزارش هه‌نگاو، امروز دوشنبه ۲ اسفندماه، « دایه غزاله بلخکانلو»، مادر زینب جلالیان، به اداره اطلاعات ماکو احضار شده است. وی شب گذشته از طریق تماس تلفنی احضار شده بود تا روز صبح امروز، خود را به این نهاد امنیتی معرفی کنند.

نیروهای اداره اطلاعات ماکو، دایه غزاله بلخکانلو را مورد بازجویی قرار داده و وی را تهدید کرده‌اند که پیگیری فرزند خود را رسانه‌ای نکند و در صورت تکرار با وی برخورد خواهد شد./بیدار زنی

#زنان_زندانی_سیاسی
#زینب_جلالیان



@Shbazneshasteganir
گزارشی از وضعیت وخیم زندان قرچک

▪️در روزهای اخیر گزارش‌های متعددی از خانواده‌های بازداشتی‌ها در زندان قرچک ورامین رسیده است که از وضعیت فاجعه‌بار این زندان روایت می‌کنند. زندان قرچک ورامین از حداقل استانداردهای انسانی لازم برای افراد بازداشت‌شده برخوردار نیست. دستگیری‌های گسترده باعث شده است که تعداد بازداشتی‌ها بسیار بسیار بیشتر از امکانات تعبیه شده باشد،  و خروجی بازداشتگاه هم چنان کند و اندک است که تأثیری بر این شرایط نمی‌گذارد.
زندان قرچک برای بازداشت موقت افراد سه بخش را در نظر گرفته است؛ قرنطینه، باشگاه و بند ۸. قرنطینه راهروی باریکی است با شش اتاق در سایزهای مختلف. انتهای آن سرویس بهداشتی قرار دارد و از آنجا دری به سمت هواخوری باز می‌شود. ظرفیت قرنطینه با توجه به تعداد تخت‌ها حدود ۶۰  نفر است؛ در واقع شصت تخت قابل استفاده در این بخش موجود است.
▪️باشگاه، سوله‌ای است که در روزهای عادی محل ورزش زندانی‌هاست اما این روزها تبدیل به مکانی برای نگهداری زنان بازداشتی شده است. از آنجا که بنا بر گزارش‌های رسیده باشگاه تخت ندارد، ظرفیت آن مشخص نیست اما در روزهای گذشته نزدیک به ۱۸۰ نفر در این سوله نگهداری شده‌اند. گزارش‌ها  حاکی از آن است که در روزهای گذشته این زنان حتی از هواخوری هم محروم بوده‌اند.
بند هشت زندان قرچک نزدیک به ۶۵ تخت دارد. در روزهای گذشته ۱۴۵ نفر در این بند حضور داشتند و طبق گزارش‌ها در حال حاضر با خالی کردن باشگاه و آزادی تعداد کثیری از بازداشتی‌ها، حدود ۱۵۰ نفر در این بند زندانی هستند. به دیگر معنا نزدیک به ۹۰ نفر از بازداشتی‌ها، کف‌خواب هستند. برای خواب هم تنها یک پتوی سربازی برای زیر و یک پتو برای رو دارند. هر بخش حدوداً سه دستشویی و سه حمام دارند. آب در قرچک شور است و سرویس بهداشتی بسیار غیر بهداشتی است. گزارش شده که در قرنطینه، زنان بازداشتی مجبور به شستن سرویس‌ها می‌شوند. با این حال به دلیل انبوه جمعیت و نبود امکانات بهداشتی، عفونت‌های رحم و مثانه به وفور گزارش شده است. شرایط بهداشتی تا اندازه‌ای خطرناک است که بعضی از زنان مبتلا به شپش سر شده‌اند و این موضوع به یکی از نگرانی‌های جدی سایر بازداشت‌شدگان تبدیل شده است.
▪️با توجه به موقعیت مکانی زندان قرچک و شرایط فصلی، طبق گزارش بازداشتی‌ها به خانواده‌هایشان به دنبال سردی هوا، کف زمین نیز سرد و سخت است. بسیاری از زنان بازداشت‌شده چهل تا پنجاه ساله هستند و از دردهای استخوانی رنج می‌برند. همچنین طبق گزارش‌های رسیده، آب هم همیشه گرم نیست و زندانی‌ها از داشتن دوش گرم و مستمر محروم هستند. از سویی طبق قوانین، لباس‌های زیپ و کلاه‌دار و همچنین کلاه تک برای زندانی‌ها ممنوع است. خانواده‌ها لباس‌هایی را که شرایط مورد نظر را داشته باشند تحویل زندان داده‌اند و بعضی از بازداشتی‌ها حدود دو هفته است که لباس را دریافت نکرده‌اند. گزارشات می‌گویند لباس در بوفه‌ی قرچک موجود است اما بعضی از زنان توان خرید ندارند.
▪️بین بازداشتی‌‌ها حدود شانزده مادر بین ۲۶ تا ۵۰ سال حضور دارند که بین ۱۰ تا ۶۰ روز است که در بازداشت هستند. از این مادران ۱۳ نفرشان سرپرست خانواده هستند، و مجموعاً ۲۲ کودک تک‌والد با مادر بازداشتی، بیرون از زندان بدون مراقب و سرپرست، در خانه‌ی اعضای خانواده و همسایه‌ها سرگردان هستند و اصلی‌ترین نگرانی این مادران، وارد شدن انواع آسیب و آزار جسمی و روحی و جنسی به کودکانشان است. تمام این مادران بدون سوءسابقه هستند و بلاتکلیفی در شرایط پرونده و اتهامات، شرایط‌شان را سخت کرده است.
▪️بلاتکلیفی بسیاری از بازداشتی‌ها، آن‌ها را بی‌طاقت کرده و فضایی متشنج از داخل زندان گزارش شده است. اعتصاب و تحصن بازداشتی‌ها برای پیگیری وضعیت پرونده‌هایشان چند باری با تهدید به حضور نیروی یگان ویژه و گاز اشک‌آور، سرکوب شده است.
▪️خبرهایی که از این زندان و شرایط فاجعه‌بارش بیرون آمده و در روزهای اخیر، بازداشتی‌ها به صورت جدی و رسمی از سوی مقامات زندان تهدید شده‌اند در صورت گزارش‌دهی، حق تماس‌شان را از دست می‌دهند.


#زنان_زندانی_سیاسی #زندانیان_سیاسی_گمنام
#زندانیان_بدون_تریبون
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد


@shbazneshasteganir
شورای بازنشستگان ایران
Photo
سپیده رشنو

🖍می‌گویم چند تا ساک دستی می‌خواهم.

می‌گوید خیلی بزرگ می‌خوای؟

می‌گویم بله... اینقدر که خانواده و رفیق‌ها و خونه‌‌ام توش جا بشن.

می‌خندد. می‌گوید مگه کجا می‌خوای بری؟

می‌گویم زندان

می‌گوید مگه چیکار کردی؟ 

می‌گویم: ...

می‌گوید چند سال؟

می‌گویم‌ تقریباً چهار سال.

مایعِ داغی توی چشم‌هام جمع می‌‌شود و مردِ روبرو را هی کمرنگ‌تر و تارتر می‌کند. چند بار پشت هم پلک می‌زنم و داغی را هل می‌دهم توی کاسهٔ چشم و بعد مردِ روبرو دوباره واضح می‌‌شود.

-چرا نمیری خارج؟

با دهنِ بسته لبخند می‌زنم.

کجا آدم همچین ساکی پیدا می‌کند که بوی عودِ توی خانه‌اش وقتی که همه جا را برق انداخته با خود ببرد. یا صدای فرهاد، کولغانی یا ترانه‌های ابراهیم منصفی وقتی که دارد نیمروی گرمش را کنار پنجره می‌خورد. یا وقتی که دارد یک خیابان طولانی را قدم می‌زند و به دیوارهای هواخوری نمی‌خورد که مجبور شود آن چند متر را تا نیم ساعت مدام برود و برگردد. یا وقتی که همه چیزش را در خانه‌اش دارد بی این که کسی آن‌ها را ازش گرفته باشد.

فقط لباس‌ها را می‌شود در ساک بست و بقیه‌ی چیزها را باید به حافظه سپرد و با سختی زیپش را بست. قریب به یک ماه است دارم از آدم‌ها، مزه‌ها، کلمه‌ها، چهره‌ها، لبخندها و موسیقی‌ها توی ذهنم چمدان می‌بندم. تعداد چمدان‌های توی مغزم خیلی زیاد شده. بارم سنگین است.

چهرهٔ سرخ و از اشک داغ شده‌ی مادرم را از چمدانم می‌اندازم بیرون و آن لپ‌هاش که گل می‌اندازد و ماچ کردن دارد را داخل چمدان می‌گذارم. دست‌‌های خشک و پر پینه‌ی ایرج را از چمدان برمی‌دارم و خنده‌ی آخرش را می‌گذارم که چون زیاد ماچش کرده بودم از خجالت خنده‌اش گرفته‌بود و قلقلکش می‌شد.

بارم سنگین شده و شمع تولد سی سالگیم توی چمدان جا نمی‌شود.

اندکی مانده تا شرحه شرحه شدن در آن آغوشِ آخر جلوی زندان. خانواده‌ام از هم گسیخته‌اند. خواهرم تماسش را قطع کرده که پشت خط نزند زیر گریه. خودم هم طاقت صدای دوقلوها را پشت تلفن ندارم وقتی که کودکانه می‌پرسند خاله کی میای؟ و باید بگویم دارم‌ می‌روم خاله و دیگر نمی‌آیم و نمی‌گویم و همین راهِ حلقم را می‌بندد و خفه‌ام می‌کند. اندکی مانده تا همه چیز را رها کنم، پا در خونِ لختهٔ فراق بگذارم و بمانم تا هفته به هفته‌های ملاقات و روزهای تماس. 

در دیالوگی که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد می‌زنم روی شانهٔ بابام که عامو ایرج، ما شیکرٍ زندگی رو همه جا خودمون ‌می‌بریم. بعد بی این که صدایی توی محیط بپیچد کسی با صدای خودم می‌‌گوید دختر زندون تریاکه، با شیکر می‌خوای بری اون‌ تو؟

#زن_زندگی_آزادی
#زنان_زندانی


@Shbazneshasteganir
نامه ی #سپیده_قلیان به کنفرانس مونیخ:
این پیام از بند زنان زندان اوین به کنفرانس مونیخ فرستاده می‌شود. در شرایطی که جامعه مدنی و اپوزیسیون ایران در بند و تحت فشار اعدام‌ها و سرکوب است، درست در چنین شرایطی لازم است که نیروهای دموکراتیک ایران به هم پیوند بخورند. نهادهای دموکراتیک، مدنی و حقوق بشری باید مورد حمایت جامعه بین‌المللی قرار بگیرند. زن زندگی آزادی جنبشی نیست که به این زودی‌ها بخوابد، نسلی در جریان این انقلاب برپاخاسته است که نه فقط جمهوری اسلامی بلکه تفکر استبدادی را زیر سوال می‌برد، انقلاب فرار و فروز دارد و کشورهای دموکراتیک و مجامع بین‌المللی دقیقاً در چنین شرایطی باید صدای جامعه مدنی، حقوق بشری و نهادهای دموکراتیک ایران باشند. فشارهای بین‌المللی را به این رژیم خونخوار افرایش دهید، آمار اعدام‌ها را در ایران ببینید، این آمار هر کدام یک زندگی بودند، ما به خاطر مقاومت بیشتر در حال سرکوب شدیدتر هستیم. سپیده قلیان بهمن‌ماه ۱۴۰۲ بند زنان زندان اوین

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زنان_زندانی
#جنبش_زن_زندگی_آزادی
#علیه_اعدام



@Shbazneshasteganir