شورای بازنشستگان ایران
4.62K subscribers
17.4K photos
9.01K videos
50 files
1.72K links
شورا را باید زندگی کرد!
Download Telegram
#پروین_محمدی و #هاله_صفرزاده 12 روز است که در بازداشتگاه اداره آگاهی کرج کماکان در بیخبری از وضعیت سلامتی و دلیل بازداشت، نگهداری میشوند!


#خواست ما آزادی بی قید و شرط تمامی فعالین است.
#نه_به_سرکوب_فعالین


@shbazneshasteganir
"سفری دشوار و تلخ از دهلیزهای خم اندر خم و پیچ اندرپیچ ..."
روی لبه زندگی در پی زندگی


#هاله_صفرزاده

بخش_اول

شکاف و دره عمیقی است بین پزشکی مردمی و پزشکی خصوصی شده و مبتنی بر کسب سودهای خالص کلان؛ میان مافیای دارو و درمان و آن پرستار و پزشک متخصصی که چون تخت آی سی یو برای خودش پیدا نشد، به راحتی جان میبازد همراه ده ها بیمارش.
پزشکی علمی است در خدمت نجات جان انسان‌ها، اما پزشکی خصوصی شده، تجارتی شوم است که با زندگی میلیون‌ها انسان کسب سود می‌کند.
مقابله با ناشناخته‌های هولناکی چون این بیماری با آزمون و خطا و آزمایش و با تلاش بی اندازه متخصصان و دانشمندان ممکن می‌شود، آنان که سودایی جز شکست این هیولا و هیولاهای مشابه با کمترین تلفات ندارند، اما مافیای دارو و درمان و واکسن، سودایی دیگر دارد، این فاجعه را فرصتی مناسب می‌بیند برای این که چند پله‌ای در میان یک درصدی های ثروتمند ارتقا یابد و ثروتش رکورد بشکند.
پزشک مردمی دروغ نمی‌گوید. به مردم اعلام می‌کند چه نمی‌داند، چه فهمیده است، تحقیقات در چه مرحله‌ای است، از خطرها عوارض احتمالی داروهای آزمایشی می‌گوید، داوطلب می‌طلبد برای آزمایش داروها و درمان‌ها، نتیجه تحقیقات و فرمول داروهای حیات بخش را بی چشمداشتی مادی منتشر می‌کند، به آن امید که شاید همکار ناشناسی در گوشه‌ی دیگری از دنیا، زودتر آن را به نتیجه برساند، برایش مهم نیست مالک فرمول کشف شده باشد، مهم این است که زودتر به نتیجه برسد. اما سرمایه‌دار مافیای دارو و بهداشت خصوصی شده، بر روز زندگی مردم آزمایش می‌کند، هیچ اطلاعاتی از تحقیقاتش بروز نمی‌دهد چرا که حق انحصار و لیسانس دارو برایش باید حفظ شود، تبلیغ می‌کند که فلان داروی آزمایشی موثر است، هزاران دوز فلان داروی تولید شده و بازقیمانده از اپیدمی بیماری هولناک دیگری را که روز دستش مانده را به کشورهای فقیر هدیه می‌کند، پز انسان دوستی می‌گیرد و قهرمان رسانه‌ها شود، اگر هم دارو موثر نبود، ککش نمی‌گزد، آن بچه افریقایی یا جوان جهان سومی که آینده‌ای ندارد، از گرسنگی بمیرد یا از عوارض این دارو، اصلا مهم نیست. کسی هم از اصل ماجرا خبردار نمی‌شود، چرا که این تحقیقات فوق‌محرمانه است.
پس قبل از هر چیز به احترام باید سر خم کرد در برابر پرستاران، پزشکان و کادر درمان و محققانی که این روزهای سیاه فاجعه را بی‌لحظه‌ای تردید، پشت بیماران را خالی نکردند؛ که اگر کمک‌های بی دریغشان نبود و از خودگذشتی و ایثارشان، قربانیان این #سونامی_مرگی که بزرگان برایمان رقم زدند، بیش از اینها بود.
از صمیم قلب سپاسگزار دستان مهربانتان که در آن لحظات خفگی، بیماری را با ماساژ نرم آرام می‌کنید، سپاسگزار تاب آوردن لحظات بیتابی و کج خلقی بیمار آن هم با لبخندی و سکوتی یا کلمه‌ای محبت‌آمیز و تلاش های فراوان برای یافتن راهی برای شکست این بیماری و ....
حتما بارها و بارها شنیده‌اید و دیده‌اید این سپاسگزاری ها و حق شناسی ها را.
آنچه می‌خوانید گزارشی کوتاه و مستند است از سفری بر روی لبه زندگی؛ همراه با هزاران هزاران تن دردمند دیگر.
***
نیمه شب باحالت خفگی، راهی بیمارستان شدم. نزدیکترین بیمارستان خصوصی؛ بیمارستانی قدیمی و با سابقه.
- خانم، بیمارم مشکل تنفسی دارد. حالش خوب نیست. نمی‌تونه نفس بکشه. برای پذیرش چه باید انجام دهم.
- ببر بیمارت را .
- چی؟ یعنی چه؟ می‌گویم حالش خوب نیست.
- تخت ندارم. گفتم ببرش بیمارستان دولتی بستری شود.
نگاهی به بخش اورژانس؟! شلوغ نبود. تختی خالی در کنج اتاقی دیده می‌شد.
اما جمله آمرانه و جدی، جای حرفی نگذاشت؛ حتا درحد نشان دادن کارت بانکی یا آوردن اسم آشنایی از کادر درمان در بیمارستان که معمولا در بیمارستان‌های خصوصی جواب می‌دهد.
در سکوت ناشی از بهت شوک این برخورد غیرانسانی، بیمارستان را ترک کردیم درحالی که فکر کردم این پرستار چگونه نمی‌تواند بیاندیشد که شاید نفس بیمار تا بیمارستان بعدی و رسیدن به اکسیژن و ... تمام شود به راحتی؟ چگونه با خود نمی‌گوید اینجا اورژانس است، بگذار حداقل علایم حیاتی اش را چک کنم؟؟
و تنها چیزی که به فکرم رسید این بود که این پرستار نمی‌تواند سرخود چنین برخوردی کند، حتما بخش‌نامه‌ای محرمانه هست برای نپذیرفتن بیماران بدحال و یا حداقل توصیه و دستور شفاهی مافوقی.
در پیگیری بعدی ، چون "حق با مشتری است" و کسی پیدا شده وسط این همه معرکه برای پیگیری، این پاسخ که:
-" بله اشتباه شده است. نباید این گونه برخورد می‌شد، اسم و مشخصات پرستار کشیک را بدهید با او برخورد خواهد شد؟!!"

⭕️⭕️⭕️به سرعت کاری باید کرد:

اقدام جدی، سریع و قاطع برای #تعطیلی_کامل به مدت یک ماه، سرعت بخشیدن به #واکسیناسیون_موثر، فراهم آوردن امکانات و #دارو_درمان_رایگان_برای_همه ...
مسوولان و بانیان این شرایط باید مجازات شوند به جرم "جنایت علیه بشریت".
🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

@Shbazneshastegani
روی لبه زندگی در پی زندگی

#هاله_صفرزاده

بخش_دوم

راهی بیمارستان دانشگاهی و دولتی قدیمی و باسابقه شدیم همین وسط‌های شهر.
بخش اورژانس شلوغ اما در عین حال آرام. کادر درمان به سرعت درحال جابه جایی و کار . تخت خالی‌ای در کار نبود. پزشک جوان کشیک ریزنقشی سعی می‌کرد به همه پاسخ دهد در آرامش. سری به این اتاق سری به آن یکی، بالای سر آن بیمار زیر سرم، یا آن دیگری زیر اکسیژن و...
اتاق تریاژ شلوغ. اتاق 12 متری با تخت و دستگاه‌های ضروری . میز دکتر و....
- بنشین تا دکتر بیاید
- کجا؟
- روی تخت
اما روی تخت سه مریض دیگر هم نشسته بودند باید کنارشان می‌نشستم تا پزشک فرصت کند و فقط علایم حیاتی را چک کند، پزشکی که از اتاق رفته بود تا به بیمارانی در اتاق‌های دیگر سر بزند و بعد...
در آن فضای بسته کوچک، با وجود تهویه فقط چرخش ویروس را می‌شد حس کرد.
از اتاق بیرون آمدم در سرسرای بیمارستان در گوشه‌ای به انتظار ایستادم. در و دیوار اورژانس پر از پوستر و نوشته و از همه مهم‌تر و بیشتر:
اینجا داروی رمد... تجویز نخواهد شد. "
نتیجه این انتظار و ترک اتاق، معطلی و رسیدگی دیرهنگام شد. مریضی بدحال می‌آمد. با تخت وارد همان اتاق کوچک پر ازدحام ِهمراهان و مریضان می‌شد. جای سوزن انداختن نبود.
و بالاخره، پاسخ پزشک پس از معاینه:
- برو خونه استراحت کن. فردا بیا کلنیک متخصص عفونی یا ریه وقت بگیر . ریه درگیر شده، احتمالا نیاز به رمد... داشته باشی بهت بده.
- الان چی؟ اگه تا صبح نفسم دیگه بالا نیاد ، چی؟
- دارو ندارم. نمی‌توانم چیزی بدهم. تخت هم ندارم، هنوز سرپایی، انشااله چیزی نمی‌شود ...

از آنکه دستش خالی است چه انتظاری میتوان داشت؟ حداقل کلام خوش و آرامبخشی دارد، حداقل علایم حیاتی را چک کرد قبل از فرستادن به خانه ...
روزهای قبل از کرونا، کلنیک این بیمارستان همیشه شلوغ بوده و حداقل یک روز علاف شدن را باید به جان می‌خریدی تا به پزشک متخصص برسی؛ حالا دیگر چه خواهد بود؟ مریض‌های بدحال، یکی روی برانکار و دیگری روی تخت در انتظار بستری شدن و... جای تعلل نبود. بیمارستان را ترک کردیم. اگر تختی باشد برای آنها ضروری تر است .

⭕️⭕️⭕️به سرعت کاری باید کرد:

اقدام جدی، سریع و قاطع برای #تعطیلی_کامل به مدت یک ماه، سرعت بخشیدن به #واکسیناسیون_موثر، فراهم آوردن امکانات و #دارو_درمان_رایگان_برای_همه ...
مسوولان و بانیان این شرایط باید مجازات شوند به جرم "جنایت علیه بشریت".
علیه #نسل_کشی
#مجازات_مسببان

@kanoonmodafean

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

@Shbazneshastegani
بیانیه کانون نویسندگان ایران در اعتراض به اجرای حکم دو تن از اعضای کانون

جمعه, ۱۹ فروردین ۱۴۰۱

دو تن از اعضای کانون نویسندگان ایران، #علیرضا_ثقفی و #هاله_صفرزاده در ماه گذشته در مراسمی در کرج بازداشت شدند و بلافاصله حکم زندان پیشین آنان اجرا شد. کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیه ای ضمن محکوم کردن سرکوب مداوم فعالان مدنی و سیاسی، خواهان لغو فوری حکم‌های صادر شده برای ثقفی و صفرزاده و آزادی بی‌ قید‌وشرط همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی شده است. در این بیانیه آمده است:

در ماه‌های اخیر، حکومت موج جدیدی از آزار و احضار و به بند کشیدن فعالان صنفی را به راه انداخته است. بسیاری از نویسندگان، معلمان، فعالان زنان و کارگری به زندان احضار شده‌اند یا ابلاغیه‌هایی برای وثیقه‌گذاران آنان ارسال شده است. دو تن از اعضای کانون نویسندگان ایران، علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده نیز ماه گذشته در مراسمی در کرج بازداشت شدند و بلافاصله حکم زندان پیشین آنان اجرا شد.

علیرضا ثقفی خراسانی، نویسنده، مترجم، فعال کارگری و عضو کانون نویسندگان ایران و هاله صفرزاده، نویسنده، فعال کارگری و عضو کانون نویسندگان ایران در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۸ در پارک جهان‌نمای‌ کرج بازداشت و پس از ۱۶ روز حبس به قید کفالت آزاد شدند. چند ماه بعد، دادگاه هر یک از آنها را به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس محکوم کرد. این حکم در دادگاه تجدید نظر تأیید و به اجرای احکام فرستاده شد. ثقفی و صفرزاده از معرفی خود به زندان اوین در تاریخ مقرر سر باز زدند، اما پس از بازداشت در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ در کرج، برای اجرای حکم پیشین‌شان به زندان کچویی منتقل شدند.

کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم کردن سرکوب مداوم فعالان مدنی و سیاسی که همچون همیشه با فشار بر خانواده‌ها و نزدیکان آنان همراه است، خواهان لغو فوری حکم‌های صادر شده برای ثقفی و صفرزاده و آزادی بی‌ قید‌وشرط همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی است.

کانون نویسندگان ایران
۲۰ فروردین ۱۴۰۱

@Shbazneshasteganir
این شورا با تاسی از آرمان‌ها، تفکرات حق‌خواهانه و فراگیر معلمانِ کشور و به پشتوانه‌ی تشکل‌های صنفیِ مستقل و ریشه‌دار، از تمام ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های اعتراضی، برای برآورده شدن مطالبات معلمان و دانش آموزان، اقدام خواهد کرد.

در پایان اهم خواسته‌های فرهنگیان کشور را با صدای بلند و اعلام می‌کنیم:

۱_ مختومه کردن پرونده‌ی کنشگران صنفی و آزادی هر چه زودتر معلمان زندانی: #اسماعیل_عبدی #اسکندر_لطفی #رسول_بداقی #محمدتقی_فلاحی #محمد_حبیبی #جعفر_ابراهیمی #مسعود_نیکخواه #شعبان_محمدی
#مژگان_باقری #هاله_صفرزاده
#محمدعلی_زحمتکش #غلامرضا_غلامی_کندازی #اصغر_امیرزادگان
#محمد_عالیشوندی #حمید_عباسی
#ناصر_موسوی #ایرج_رهنما
#عبدالرزاق_امیری #مهدی_فتحی #بهنام_محمدی #جبار_دوستی
#هاشم_خواستار #جواد_لعل_محمدی
#محمدحسین_سپهری و...

۲_ اجرای کامل رتبه‌بندی معلمان، همسان‌سازی حقوق فرهنگیان بازنشسته.

۳_ اجرای اصل سی‌ام قانون اساسی

۴_برچیدن آموزش پولی و جلوگیری از کالایی سازی آموزش


شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران
۲۶ خرداد ۱۴۰۱


📝📝📝

🔗 صدا و سیما و رسانه هایی همچون کیهان و ... به خاطر طرح اتهامات واهی پیش از تشکیل دادگاه متهمان مرتکب جرم محرز شده است و این جرم در محاکم قضایی قابل پیگیری است. #نشر_اکاذیب


📌 #معلم_زندانی آزاد باید گردد

🔗 ارجاع به اصل ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی


#حق_تشکل
#حق_تجمع
#حق_اعتراض
#معلمان_زندانی
#آزادی_معلمان_زندانی
#توقف_پرونده_سازی
#اعتراضات_سراسری_معلمان

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi

@Shbazneshasteganir
🔴#هاله_صفرزاده امروز ١٩ مرداد١٤٠١ از زندان بطور مشروط آزاد شد. هاله صفرزاده به همراه همسرش #عليرضاثقفي در ٢٠ اسفند ۱۴۰۰ در مراسم بزرگداشت صمدشعباني شاعر دستگير شده بود.
▪️به اميد آزادي ساير زندانيان در بند/کانون مدافعان حقوق کارگر


@Shbazneshasteganir