This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زنان_علیه_طالبان
شماری از زنان روز سهشنبه، ۲۱ دی، در کابل با مطالبه مشارکت زنان افغانستان در تصمیمگیریهای سیاسی تجمع کردند.
بر اساس فیلمی که خبرگزاری آماجنیوز منتشر کردهاست، تجمعکنندگان گفتند که دولت بدون زن را پذیرفتنی نمیدانند.
بر اساس این گزارش، زنان تجمعکننده به محدودیتهای اعمال شده از سوی طالبان اعتراض کردند و گفتند که دولت تکجنسیتی، قابل قبول نیست./رادیو فردا
#آزادی_جامعه_در_گرو_آزادی_زنان
@Shbazneshasteganir
شماری از زنان روز سهشنبه، ۲۱ دی، در کابل با مطالبه مشارکت زنان افغانستان در تصمیمگیریهای سیاسی تجمع کردند.
بر اساس فیلمی که خبرگزاری آماجنیوز منتشر کردهاست، تجمعکنندگان گفتند که دولت بدون زن را پذیرفتنی نمیدانند.
بر اساس این گزارش، زنان تجمعکننده به محدودیتهای اعمال شده از سوی طالبان اعتراض کردند و گفتند که دولت تکجنسیتی، قابل قبول نیست./رادیو فردا
#آزادی_جامعه_در_گرو_آزادی_زنان
@Shbazneshasteganir
🔻شکاف جنسیتی در ایران بیشتر شد: کسب رتبه ۱۴۳ در میان ۱۴۶ کشور دنیا!
▫️ علیرغم تلاش ها و وعده های دولت ها طی سنوات گذشته برای بکارگیری زنان در پست های مدیریتی و در عین حال، بهبود شرایط زندگی زنان در کشور بر اساس شاخص های جهانی، آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۲۳ میلادی نشان می دهد که ایران با امتیاز ۰.۵۷ در بین ۱۴۶ کشور در جایگاه ۱۴۳ جهان قرار دارد و تنها از سه کشور الجزایر، چاد و افغانستان در جایگاه بالاتری قرار دارد./ اقتصاد آنلاین
#آزادی_جامعه در گرو آزادی زنان است.
@Shbazneshasteganir
▫️ علیرغم تلاش ها و وعده های دولت ها طی سنوات گذشته برای بکارگیری زنان در پست های مدیریتی و در عین حال، بهبود شرایط زندگی زنان در کشور بر اساس شاخص های جهانی، آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۲۳ میلادی نشان می دهد که ایران با امتیاز ۰.۵۷ در بین ۱۴۶ کشور در جایگاه ۱۴۳ جهان قرار دارد و تنها از سه کشور الجزایر، چاد و افغانستان در جایگاه بالاتری قرار دارد./ اقتصاد آنلاین
#آزادی_جامعه در گرو آزادی زنان است.
@Shbazneshasteganir
🔹«باید به جای خواهرانمان در خیابان میماندیم»
نویسنده: ...
امروز داخل کتابفروشی بودم. یکی از دوستانمان با اضطراب آمد داخل و گفت «یه ون گشت ارشاد داشت تو ترافیک میرفت و صدای جیغهای وحشتناک یه دختر از داخل ون میاومد. حالم از این وضعیت به هم میخوره.» رفتم بیرون و پرسوجو کردم ببینم چه اتفاقی افتاده. گفتند سه تا دختر را بردند. مردم مداخله کردند که نگذارند ببرندشان و درگیری پیش آمده است. مامورها از یک طرف میکشیدند و مردم از یک طرف، طوری که لباس از تن یکی از دخترها درآمده است.
کتابها را خریدم و آمدم بیرون. یادم افتاد اگر مرا هم ببرند، بهتر است توی گوشیام چیزی نباشد. عکسهای گالری گوشی را پاک کردم. چتهای باقیمانده را هم. کمی پایینتر مامورها جلویم را گرفتند و گفتند: «شال نداری؟ با این کارت داری علنا به قانون حکومت اسلامی دهنکجی میکنی.» گفتم: «ندارم و سر نمیکنم چون برای این قانون ارزشی قائل نیستم.» گفتند: «میبریمت.» گفتم: «میتونین ببرین.» یکی از ماموران جلو آمد و گفت برو.
میخواستم تا جایی که ممکن است توی خیابان پیاده راه بروم. آن دختران را گرفته بودند، ما باید به جای خواهرانمان در خیابان میماندیم. هرچه بیشتر، بهتر. تعداد دخترهای بیحجاب امروز بیشتر بود. یکی را ببرند به جایش یکی دیگر به خیابان برمیگردد.
از وقتی گشتها به خیابان برگشتهاند، کیفم کمی سنگینتر از قبل شده: داروهایم برای دو هفته، دو تا لباس زیر، یک کتاب، خمیر و مسواک، دو جفت جوراب، و یک گوشی که هیچ خاطرهای را توی خودش نگه نمیدارد؛ نه عکسی، نه چتی، نه اسکرینشاتی، و نه حتی گفتگوی ساده دوستانهای. وقتی تجربه بازداشت و بازجویی داشته باشی، از هر شکلی از ذخیرهکردن هراس پیدا میکنی. از سلفیگرفتن، از ثبت لحظههای خوش با دوستان و خانوادهات، از نتبرداشتن... نگاه نامحرم بازجو روی زندگیات باقی میماند، حتی اگر دیگر گذارت به آن راهروها نیفتد. پرتابکردن خاطرهها به ورطه نیستی و فراموشی، اگه بدترین زخم حکومت خودکامه نباشد، از بدترین زخمهایش است.
#آزادی_جامعه در گرو آزادی زنان است
@Shbazneshasteganir
نویسنده: ...
امروز داخل کتابفروشی بودم. یکی از دوستانمان با اضطراب آمد داخل و گفت «یه ون گشت ارشاد داشت تو ترافیک میرفت و صدای جیغهای وحشتناک یه دختر از داخل ون میاومد. حالم از این وضعیت به هم میخوره.» رفتم بیرون و پرسوجو کردم ببینم چه اتفاقی افتاده. گفتند سه تا دختر را بردند. مردم مداخله کردند که نگذارند ببرندشان و درگیری پیش آمده است. مامورها از یک طرف میکشیدند و مردم از یک طرف، طوری که لباس از تن یکی از دخترها درآمده است.
کتابها را خریدم و آمدم بیرون. یادم افتاد اگر مرا هم ببرند، بهتر است توی گوشیام چیزی نباشد. عکسهای گالری گوشی را پاک کردم. چتهای باقیمانده را هم. کمی پایینتر مامورها جلویم را گرفتند و گفتند: «شال نداری؟ با این کارت داری علنا به قانون حکومت اسلامی دهنکجی میکنی.» گفتم: «ندارم و سر نمیکنم چون برای این قانون ارزشی قائل نیستم.» گفتند: «میبریمت.» گفتم: «میتونین ببرین.» یکی از ماموران جلو آمد و گفت برو.
میخواستم تا جایی که ممکن است توی خیابان پیاده راه بروم. آن دختران را گرفته بودند، ما باید به جای خواهرانمان در خیابان میماندیم. هرچه بیشتر، بهتر. تعداد دخترهای بیحجاب امروز بیشتر بود. یکی را ببرند به جایش یکی دیگر به خیابان برمیگردد.
از وقتی گشتها به خیابان برگشتهاند، کیفم کمی سنگینتر از قبل شده: داروهایم برای دو هفته، دو تا لباس زیر، یک کتاب، خمیر و مسواک، دو جفت جوراب، و یک گوشی که هیچ خاطرهای را توی خودش نگه نمیدارد؛ نه عکسی، نه چتی، نه اسکرینشاتی، و نه حتی گفتگوی ساده دوستانهای. وقتی تجربه بازداشت و بازجویی داشته باشی، از هر شکلی از ذخیرهکردن هراس پیدا میکنی. از سلفیگرفتن، از ثبت لحظههای خوش با دوستان و خانوادهات، از نتبرداشتن... نگاه نامحرم بازجو روی زندگیات باقی میماند، حتی اگر دیگر گذارت به آن راهروها نیفتد. پرتابکردن خاطرهها به ورطه نیستی و فراموشی، اگه بدترین زخم حکومت خودکامه نباشد، از بدترین زخمهایش است.
#آزادی_جامعه در گرو آزادی زنان است
@Shbazneshasteganir