بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
1.96K subscribers
1.13K photos
142 videos
52 files
688 links
Shariati (Dr Ali) Cultural Foundation
Download Telegram
🔷🔆 نظری به کارنامه و آثار استاد شریعتی

📖 غلامعباس توسلی/ یادنامه استاد محمدتقی شریعتی، به کوشش جعفر پژوم/ ۱۳۷۰

🔆مبارزه‌ی استاد شریعتی، یک مبارزه‌ی صرفاً فرهنگی نبود. او کسی نبود که در گوشه‌ی مدرسه و صحن فرو رود، درهای جامعه را به روی خویش ببندد، به دانش صرف بپردازد و از صحنه‌های سیاسی و مبارزاتی خود را کنار بکشد و لباس «عافیت» بپوشد. او در میان مردم و در بطن جامعه و در حرکت عمومی جامعه و زمان خود حضور فعال داشت و بیشتر از آن، پیشگام جنبش نوین مبارزه‌ی سیاسی ـ مذهبی و ضد استبدادی و ضد استعماری (و باید اضافه کنیم ضد استحماری) در زمان خود بود. او در این راه تلاش مستمر و خستگی‌ناپذیری کرد، به طوری که رژیم، پرونده‌ی سیاسی قطوری برایش ساخته بود.

📌متن کامل در سایت بنیاد فرهنگی شریعتی:

🔗 http://drshariati.org/?p=23100

#غلامعباس_توسلی
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆 گزیده‌ی دیدگاه‌های اقتصادی استاد محمدتقی شریعتی (۲) 📖 بخشی از مصاحبه استاد شریعتی/ از جزوه مالکیت در اسلام/ نشر صبا/ ص ۱۶/ ۱۳۶۰ 🔆زکات کافی نیست. هر وقت که حکومت وقت جامعه چیزی نیاز داشته باشد باید از ثروتمند بگیرد و اگر مال ثروتمند غیر از مصرف شرعی…
🔷🔆 گزیده‌ی دیدگاه‌های اقتصادی استاد محمدتقی شریعتی (۳)

📖 بخشی از مصاحبه استاد شریعتی/ از جزوه مالکیت در اسلام/ نشر صبا/ ص ۱۶/ ۱۳۶۰

🔆حضرت علی در نهج البلاغه بر دوجمله خیلی تکیه می‌کند: وقتی به جانب فقرا نگاه می‌کند می‌گوید: «هیچ فقیری گرسنه نمی ماند مگر این که ... علی بیشتر استفاده می کند و بهره بیشتری می‌برد» و وقتی به طرف اغنیا نگاه می کند می‌گوید: «هیچ ثروت فراوانی را نزد کسی ندیدم مگر در کنار آن ، حق ضایع شده است.» بنابر این وقتی یکی تراکم ثروت دارد معلوم است که حق دیگری را ضایع کرده است.»


#دیدگاه‌های_اقتصادی
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆مفسر نوگرای قرآن

📖 محمد اسفندیاری/ مجله بینات/ ۱۳۷۵

🔆ایشان از معتقدان متصلّب و سرسخت همبستگی دین و سیاست بود، از این رو ورود در مسائل سیاسی را بر خود فریضه و وظیفه قلمداد می‌کرد. راه استاد از کسانی که قائل به جدایی دین از سیاست بودند و یا کسانی که به همبستگی دین و سیاست اعتراف داشتند و با وجود این خود در مسائل سیاسی حضور نمی‌رساندند و «اعتزال سیاسی» پیشه می‌کردند، جدا بود. استاد شریعتی نه تنها «متفکّر»، که «فعّال» نیز بود و تلاقی «دانش» و «کنش» و «عقیده» و «جهاد» بود.

📌متن کامل در سایت بنیاد فرهنگی شریعتی:

🔗 http://drshariati.org/?p=23140


#محمد_اسفندیاری
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷 🔆گزیده‌ی دیدگاه‌های اقتصادی استاد محمدتقی شریعتی (۴)

📖 از کتاب مبانی اقتصادی در اسللام/ اثر عبدالحمید جوده السحار/ ترجمه محمد تقی شریعتی/ ۱۳۲۵

🔆در اسلام، سوسیالیسم رکنی از ارکان است به طوری که این دین شریف بدون آن پایدار نیست. اسلام از مال توانگر حق معینی برای نادار قرار داد و زکات را با نماز ردیف ساخت و بر مسلمین زکات اموالشان ( از شتر و گوسفند و غلات و غیره)، زکات ابدانشان ( فطر) را واجب کرد که از توانگران به درویشان بپردازند. (ص ۱۹)

🔆در کنار سوسسیالیسم محبوب اقتصادی، اسلام یک سوسیالیسم معنوی آورد که از نظر تاثیر عظمت از آن کم نبود. بی شک هدف اسلام از سوسیالیسم مادی از میان بردن اختلافات طبقاتی میان مردم بود اما هدف سوسیالیسم معنوی اسلام این بود که اختلافات اجتماعی را از میان بردارد. (ص ۶۰)

#دیدگاه‌های_اقتصادی
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆شریعتی؛ پدر- پسر: تداوم یا گسست


🖋سوسن شریعتی

📌منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷

🔆شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.

🔆غالبا وارثان در معرض دو نوع نقد و یا انتظار از خود هستند. از یک سو انتظار اینکه به میراث خود وفادار باشند، ادامه دهنده باشند و از سوی دیگر این نقد که زندانی میراث اند و سخن نو نمی گویند. هم متهم به عبور و بدعت و هم متهم به درجا زدن و زندانی شدن و خوردن نان پدری.عصیان یا سرسپردگی؟ این پرسش از مدرنیته هم شده است. انسان مدرن چگونه نسبتی با میراث ماقبل مدرن خود برقرار کرده است. آیا مدرنیته را باید گسست از دیروز و میراث( خروج از زیر سقف حافظه؛حافظه‌ای که با سنت گره خورده است وجهان‌بینی ای که دینی است )تعریف کرد یا تداوم دیروز و بازسازی و باز تفسیر امر دیروزی دانست؟

🔆کدام مدرنیته؟
گفته می شودکه از زمانی که انسان قرون وسطیِ غربی از زیر سقف حافظه سنتی و چتر قدس بیرون می‌آید و ادعای خودبنیادی و اربابی طبیعت می کند و دیگر مشروعیت خود را در حوزه علم، هنر، تفکر و اجتماعی خود را از منابع دینی نمی گیرد و مبتنی بر سنت تعریف نمی‌کند عصر مدرن آغاز شده و انسان مدرن سر زده است: جادو بدل می شود به علم، معجزه بدل می شودبه پزشکی، امر قدسی به عقلانیت و...انسان سر می زند و عقلانیت مدرن می‌شود از نتایج همین اتفاق.

🔆تفسیر دوم از تجربه مدرنیته، نه گسست که تداوم است.در این نگاه مدرنیته عبارت است از تداوم ی یک سری از مولفه های جهان قدیم اما به شکل دیگر و به صورت سکولاریزه شده یا قدسی‌زدایی شده آن:

🔆سکولاریزه شدن ایده مسیحی نگاه خطی به تاریخ؛تاریخ نجات و محتومیت رستگاری که در شکل مدرنش با ایده تکامل و ترقی عصر روشنگری بازسازی می شود.
*ایده دوم همان ایده مسیحی «کرامت بشری» است که در نگاه مدرن و با شأنیت یافتن انسان بدل می شود به «حقوق بشر»...
* تفکیک عرف و قدس و جدایی ساحت ها که از اصول بنیادین مدرنیته است برگرفته و بازسازی شده ایده قدیمیِ مسیحیِ تفکیک «مسیح و قیصر»است.
* آیین‌ها و جشن های مدنی جاری در دنیای مدرن غربی در اکثر اوقات بازسازی سکولاریزه همان مناسک مذهبی است.

🔆این نگاه به تجربه مدرنیته نه تنها در تعریف امر مدرن تداوم می بیند که در تعریف سنت نیز خود-ویژه است. سنت در این نگاه نه امر متصلب و یک بار برای همیشه در دیروز تعیین شده بلکه موجودیتی است دینامیک و دارای استعداد تطبیق خود با شرایط جدید و از همین رو توانسته است تا به امروز بیاید و حذف نشود. سنت را نباید در برابر مدرنیته نشاند و دعوت به انتخاب کرد: سنتی یا مدرن؟ دیروزی یا امروزی؟نه مدرنیته پشت به دیروز است و نه سنت ناب و یک دست و سرسپردگی مطلق به دیروز. هرگونه درک ثنوی از این دو تقلیل واقعیت متکثر منشوری و رنگین کمانی چند بین یا آن وجه.

📌ادامه متن در لینک زیر

#یادداشت
#یاد_استاد
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://bit.ly/3jOEHkg
🔷🔆"شناخت نامه استاد محمد تقی شریعتی" نام کتابی است که در بهار ۱۴۰۰، به کوشش سید خلیل حسینی عطار و توسط انتشارات سپید ه باوران راهی بازار کتاب شده است. وجه ممیزه این کتاب ، معرفی استاد محمد تقی شریعتی این بار از نمای نزدیک است و میدان دادن به خاطرات فرزندان، شاگردان او در دبیرستان های مشهد دهه بیست و سی ، دوستداران جوان او در کانون نشر حقایق اسلامی و... نیز همراهانی که طی نیم قرن همراه و هم‌قدم استاد دین و تساهل بودند.

#یاد_استاد
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆به صداقت شما نمره دادم

🖋رمضان‌علی شاکری

🔆یکی از خاطراتی که خیلی جالب است، این است که وقتی ایشان دبیر کلاس چهارم دبیرستان شاه‌رضا شده بودند، به محض اینکه وارد کلاس می‌شوند، بچه‌های توده‌ای دانسته و نداسته، تحت تأثیر آن جو، هو می‌کنند. استاد همین‌طور می‌ایستند و وقتی آنها هوشان تمام می‌شود، می‌نشینند. وقتی سر و صداها می‌خوابد، می‌فرمایند: آقایان! معلوم می‌شود که شما نمی‌خواهید من بیایم سر کلاس. من هم حرفی ندارم، اما من یک توصیه به شما دارم؛ الآن این درس تعلیمات دینی جزو برنامهٔ شما هست، نمی‌خواهید نمرهٔ قبولی بگیرید که بروید کلاس پنجم؟ گفتند: بله. استاد می‌فرمایند: پس منهای جنبه‌های عقیدتی و اساساً نه برای تعلیمات دینی، بلکه برای اینکه نمره بگیرید و بروید کلاس بالا باید این درس را یاد بگیرید، و خلاصه، درس را ادامه دادند. در همین کلاس، یک روز ایشان می‌خواستند امتحان قوه بگیرند _ که حالا به آن میان‌ترم می‌گویند _ وقتی سؤالات را پخش کرده بودند، یکی از سرجنبان‌های کلاس که خیلی داد و فریاد می‌کرد، از اول تا آخر ورقه، جواب‌های خیلی نامناسب داده بود و جملاتی از قبیل: دین افیون توده‌ها است و کلماتی که کمونیست‌ها می‌نویسند، نوشته بود و اسم خودش را هم روی ورقه نوشته بود. وقتی استاد اوراق را تصحیح می‌کنند، نمرهٔ آن دانش‌آموز را ۱۰ می‌دهند. روز بعد که استاد برای تدریس می‌ایند، آن شخص می‌آید جلو و می‌گوید: آقا من سر تا پای ورقه، همه را خلاف نوشتم، چرا شما به من نمرهٔ ۱۰ دادید؟ استاد گفتند: شما همه را خلاف نوشتید، ولی من ۱۰ را به عنوان صداقت به شما دادم، برای آنکه در قلب‌تان هر چه بود، گفتید. این صداقت شما از نظر اخلاقی خیلی قابل توجه است. همین آدم بعدها از بهترین افراد در کانون شد.

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆در کلاس درس استاد شریعتی

🖋مهدی ممکن

🔆به دبیرستان راه یافته بودم، و به اقتضای سن کنجکاو. شهر بزرگ نبود. می‌شد همه جا سر کشید؛ بازار دین همه جا پر رونق و کالای آن متنوع و فراوان، عرضه‌کنندگان آن هم نوعاً افراد با انگیزه و دلسوز بودند، به آنچه تبلیغ می‌کردند «یقین» داشتند؛ در برخورد با یک مشتری به سن و سال من مسؤولانه رفتار می‌کردند، نگران بودند مبادا بابی (بهایی) شوم و یا به بلشویکی روآورم یا نااهل گردم. و لامذهب و بی‌نماز و ... مدتی یک روحانی به نام شیخ محمود که فرد زاهدی بود اصرار داشت از دبیرستان دست بردارم و پر مدرسه نواب به تحصیل علوم دینی بپردازم، مشابه همین اصرار را شیخ سلمان داشت که به مدرسه خیرات خان بروم که استدلال می‌نمود که علوم جدید به دین انسان شبهه وارد می‌سازد. مرز بی‌دینی از دبیرستان شروع می‌شد به همین جهت بسیاری از رفتن فرزندشان به دبیرستان جلو می‌گرفتند.

🔆سه سال سیکل اول طی شد، در سیکل دوم استاد شریعتی به عنوان دبیر ادبیات عربی معرفی شدند؛ در اولین ساعات، پس از معارفهٔ مختصر و بدون حضور و غیاب که هیچ‌گاه انجام نمی‌دادند؛ با نام خداوند جان و خرد، کلاس را با این پرسش آغاز کردند که آیا کسی سورهٔ والعصر را می‌تواند از حفظ بخواند؟! یک نفر دست بلند کرد و با اشارهٔ دست استاد سوره را بدون غلط خواند و تلاش کرد کلمات حتماً از مخرج ادا شود! پرسیدند: معنی آن را می‌دانید؟ نمی‌دانست؛ آن‌گاه خود استاد ضمن ترجمهٔ سوره، به شرح مبسوطی از علت نزول سوره و توضیح اینکه چرا قرآن به زمان سوگند یاد کرده است و انسان چرا با از دست دادن زمان زیان‌کار است و ... پرداختند.
آن روز کلاس خاتمه یافت. بدون اینکه از درس از درس عربی سخنی به میان آید. در کلاس هفتهٔ بعد، استاد شاگردان را آزاد گذاشتند تا اگر کسی در مورد مطالب نوبت قبل پرسشی دارد طرح نماید؛ چند سؤال شد و مباحث تا پایان کلاس به درازا انجامید؛ اظهارنظر هم‌کلاسان نشان می‌داد که انتخاب سورهٔ عصر، برای طرح در اولین کلاس، بسیار حساب شده بود و این پیام که زمان را بیهوده از دست ندهند، عموماً دریافته بودند. جلسهٔ سوم را استاد با سورهٔ انشراح آغاز کرد تا مانند قبل تا پایان ساعت ادامه یافت؛ کلاس هفتهٔ بعد با سورهٔ تکاثر و هفتهٔ بعد با سورهٔ ماعون و بعد با سورهٔ علق و به تدریج سوره‌های بزرگتر، و چون شرح هر سوره همیشه با توضیح حوادث منجر به نزول آن همراه بود و تازگی داشت، شاگردان کلاس را جذب می‌کرد و همه مشتاق ادامه بودند.

🔆سال تحصیلی به نیمه رسیده بود و هم‌چنان از درس عربی در کلاس خبری نبود. طبعاً برای شاگردان این پرسش مطرح بود که تکلیف درس عربی چه می‌شود؟ تا بالاخره استاد، خود به سخن آمد و روزی در پایان کلاس چنین گفت: شما با این یک ساعت درس عربی در هفته، عربی‌دان نمی‌شوید؛ برای نمرهٔ امتحان هم نگران نباشید، چون می‌توانید با مطالعهٔ کتاب درسی مربوطه نمرهٔ خود را تضمین کنید؛ من ترجیح می‌دهم بیشتر اوقات کلاس با همین مباحثی که تاکنون جریان داشته ادامه یابد. علت آن را در آینده در خواهید یافت.

🔆بدین ترتیب آن سال به پایان رسید؛ سال بعد استاد، کلاس درس عربی را بر روال سابق شروع کردند؛ ضمن اینکه برای اولین بار سخن از نهج‌البلاغه و مباحث آن به میان آوردند. نام نهج‌البلاغه آن زمان نه تنها برای هم‌کلاسان ناآشنا بود، بلکه بیشتر محافل مذهبی آن روز مشهد، چنان با آن بیگانه بودند که گویی در فرهنگ و معارف اسلامی هیچ جایی نداشته است!
با وجود اینکه متن نهج‌البلاغه سنگین و مشکل بود، استاد اصرار داشتند دانش‌آموزان تا آن‌جا که می‌تواند با آن آشنا شوند. فرازهایی از بعضی خطبه‌ها را برگزیده و ضمن توضیح و شرح آنها، توصیه می‌کردند که محصلین آنها را حفظ نمایند؛ از آن جمله فرازهای خطبهٔ قاصعه که غالباً در مذمت جهل و تعصب و تحجر ایراد شده است و همچنین خطبه‌هایی که موضوع آنها به خوارج و موضع‌گیری آنها در جنگ صفین و عواقب آن که به نهروان انجامید، و استاد در هر فرصت توضیحاتی در مورد آنها می‌دادند.

🔆در گفته و سلوک استاد شریعتی در کلاس، همواره آثار نگرانی و دغدغه به چشم می‌خورد، اما نه از آن جهت که محصلین بابی شوند یا بلشویک یا لامذهب و نااهل ... ، ریشهٔ اصلی درد ایشان همان چیزی بود که بعدها زنده‌یاد فرزندش تحت عنوان «مذهب علیه مذهب» تصویر کرد. به‌تدریج به اشتباه خود پی برده بودم و فهمیدم که تابلوی «کانون نشر حقایق اسلامی» در کوچه چهارباغ، تابلوی فروشگاهی معمولی نیست و کالایی که آن‌جا عرضه می‌شود، از نوع دیگر است، مشتری شده بودم و سعی می‌کردم جلسه‌ای از دست نرود که زیان‌کار باشم: قسم به زمان که انسان‌ها در زیان‌کاریند مگر ...

📌ادامه در لینک زیر

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://bit.ly/3v1jsC9
🔷🔆معلم اول من

🖋خسرو منصوریان

🔆آشنایی من با استاد دلیل و انگیزه‌اش محیط فرهنگی بود. من پدرِ بسیار روشنفکری داشتم. پدر من کتابفروش نبود، ولی برادرم کتابفروش بود. من وقتی می‌خواهم پدرم را به عنوان یک روشنفکر معرفی بکنم، برخی از کارهای متعهدانهٔ او در ذهنم می‌آید، نه بدین جهت که پدر من است. مادر من معلم قرآن بود و طبیعی است که یک کسی که مادرش آنچنان بوده که بچه‌اش شاگرد قرآنش است و پدری دارد که این قدر صمیمی است، با چه الگوی شخصیتی روبه‌رو است. او ما را مجبور به خواندن نماز نمی‌کرد، من یک بار از پدرم به خاطر نماز و روزه و امثال آن کتک نخوردم. او راه خودش را می‌رفت. من در حقیقت از پدرم الگوبرداری کردم و با برادرم همانندسازی کردم. لذا به خصوص بعد از ۲۸ مرداد که نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و استاد شریعتی و دکتر شریعتی و دیگر دوستان ما به آن پیوستند و بعضاً دستگیر شدند، اصلاً این جو محیط را چنان داغ و ملموس کرده بود که ما را کشانید به سمت اینکه چه کار کنیم و ببینیم این‌ها که در مبارزه هستند، چه می‌خواهند.

🔆 شما توجه کنید، برای یک بچهٔ ۱۳-۱۴ ساله چه محلی از اعراب هست که برای خودش خط فکری انتخاب کند. صادقانه بگویم، من تنها محصل مدرسهٔ بالغ بر ۴۰۰ نفری بودم که بعد از ظهرهای جمعه می‌رفتم کانون نشر حقایق اسلامی پای درس استاد شریعتی. در طول یک هفته با خودم می‌گفتم: خسرو تو در روز جمعه که می‌روی کانون که استاد شریعتی تفسیر قرآن می‌گویند، اگر یک لحظه چشمت را از دو لب استاد برداری، آن روز را از دست داده‌ای، آن جلسه را از دست داده‌ای، وای به حالت. وقتی به کانون می‌روی، از موقعی که ایشان بسم‌اللّه می‌گویند تا موقعی که سخنرانی تمام می‌شود و مردم صلوات می‌فرستند، چشمت را از دو لب استاد برنداری. همهٔ هفته این شهد شراب مست کنندهٔ آیاتی که استاد شریعتی تفسیر می‌کنند، تو را مدهوش می‌کند. من این را به خوبی از چهارده سالگی خودم به خاطر دارم.
ما در ایام محرم به روضه‌خوانی و سینه‌زنی می‌رفتیم و به حرم هم می‌رفتیم، ولی می‌دیدیم نه، هیچ‌کدام این جذابیت را ندارد. این بود که ما پایبند کانون نشر حقایق شدیم. بعد از آن هم دو-سه بار دستگیر شدم و زندان رفتم، شکنجه شدم، در سلول انفرادی بودم، و در بازجویی‌های مختلف، جزء اولین سؤالاتی که می‌پرسیدند این بود که تو از کی وارد مبارزه شدی و معلم اول تو چه کسی بوده؟ می‌گفتم: معلم اول من استاد محمد تقی شریعتی بود و مهندس مهدی بازرگان بود. در این جا این را هم بگویم: به نظر من معلم علی شریعتی هم مهندس بازرگان بود، کما اینکه وقتی می‌خواهد برود فرانسه، پدرش استاد شریعتی، دست علی را می‌گیرد، می‌برد پیش مهندس مهدی بازرگان و می‌گوید: شما بگویید او چه بخواند و راهنمایی‌اش کنید و نظرتان را بگویید. پس او را به عنوان معلم قبولش دارد.
_ کانون در آن زمان شاخهٔ دانش آموزی نداشت؛ یعنی فکر نکنید کانون سازمان منسجمی بود. ما بیشتر در حاشیه بودیم. در این زمینه اگر بخواهیم چیزی بگوییم، باید کلید را به مرحوم دکتر کاظم سامی بدهیم، برای اینکه او مشهدی بود و جاما را داشت و دوستان مشهدی و دوستان کانون ما اکثریت قریب به اتفاقشان عضو جاما بودند؛ و چه _ آنهایی که مشهد ماندند و چه آنهایی که به تهران آمدند، جامایی بودند. طبیعتاً خود من و امثال من جلساتی با سر گرو‌ه‌های جامایی‌مان داشتیم.

🔆در یک عاشورا و تاسوعایی که مثلاً مسجد ملاحیدر، هیئت ابوالفضلی‌های سراب و هیئت‌های دیگر، دسته راه می‌انداختند و جمعیت را می‌بردند حرم، کانون نشر حقایق اسلامی هم یک دسته راه انداخت، ولی این دسته در حقیقت یک تفاوتی با سایر دسته‌ها داشت و از آن جریده‌ها و علامت‌های آن‌چنانی و آن آهن‌هایی که خم می‌شود و از این نوع چیزها و قمه‌زنی و قفل آویزان کردن و غیره، نه تنها نداشت، بلکه آدم‌ها هم لخت نمی‌شدند سینه بزنند _ والحمدللّه بعد از انقلاب این مسئله تعدیل شد _ و شعارهایی که کانون داشت، شعارهای نویی بود. من به خوبی یادم است که یکی از برجسته‌ترین شعارهایی که روی پلاکارد نوشته شده بود و حمل می‌شد، این فرمایش امام حسین بود: هیهات منّا الذّلّه، یا اینکه اگر دین نداری، آزادمرد باش. چنین مراسمی تا آن روز در مشهد و فضای سنتی مشهد وجود خارجی نداشت و این ابتکارش مال استاد شریعتی است.

📌ادامه در لینک زیر

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF



https://bit.ly/3Exq3rf
🔷🔆آن کلام سحرآمیز

🖋خسرو منصوریان


🔆در سال‌های آخر دهه 1330 دانش‌آموز مقطع دبیرستان بودم و در این زمان به کانون نشر حقایق اسلامی می‌رفتم. عصرهای جمعه استاد شریعتی تفسیر قرآن می‌گفتند و آقای خامنه‌ای هم همراه آقای هاشمی‌نژاد بعضا در این جلسات شرکت می‌کردند. نحوه استدلال و سخن استاد شریعتی آن‌چنان بود که پیش از آن-که به کانون بروم با خودم عهد می‌کردم که مبادا دو چشمم را از لب استاد شریعتی لحظه‌ای بگیرم که اگر چنین می‌شد رشته سخن را گم می‌کردم. سخن سحرآمیز ایشان، تفسیر به‌روز از قرآن و پاسخ‌گویی به سوألات آن ایام خطیر آن هم با توجه به فعالیت شدید حزب توده، سبب می‌شد تا کانون نشر حقایق اسلامی تنها امید ما مشهدی‌ها باشد تا بتوانیم با کلام قرآن آشنا شویم و بدین طریق خودمان را در برابر طوفان سهمگینی که از هر سو به طرف نسل جوان می‌آمد حفظ کنیم. جلسات تفسیر قرآن استاد شریعتی سازنده شخصیت ملی و دینی شخص من بود و هر آنچه که اکنون دارم محصول تشنگی شدیدی است که آن سال‌ها برای شنیدن یک تفسیر نوین از قرآن داشتم و آن را از استاد شریعتی دریافت کردم. همچنین دوستانی که من در آن ایام در کانون نشر حقایق اسلامی یافتم، به سرمایه‌های اجتماعی جامعه ما در آینده تبدیل شدند نظیر آقای طاهر احمدزاده که خدا رحمت‌شان کند یا از دوستانی که هم‌اکنون در قید حیات هستند، حاج‌آقای رحیمیان، آقای حکیمی، دکتر تاج‌الدینی و دکتر سرجمعی.

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆در دبیرستان ابن‌یمین

🖋عبدالکریم شریعتی مزینانی


🔆دائی دکتر شریعتی آقای احمد امینی که اکنون ساکن سبزوار است می‌گفت که آقای احمد ایزدپناه، کارمند معاونت بهداشتی استان خراسان نقل می‌کرد که ما در دبیرستان ابن‌یمین مشهد مشغول تحصیل بودیم. ناظم آن دبیرستان مرحوم استاد شریعتی بود. یک روز بچه‌های دبیرستان را همراه با دو مستخدم برای گردش علمی به کارخانه قند آبکوه بردند. ما ضمن خروج از کارخانه جیب‌هامان را پر از شکر کردیم که در خارج کارخانه استفاده کنیم. غافل از اینکه مستخدم‌ها را استاد شریعتی برای کنترل ما فرستاده بود. وقتی از کارخانه خارج شدیم جلو درب خروجی، دیدیم قبلاً یک کیسه خالی آنجا گذاشته‌اند برای تخلیهٔ جیب ما. به مدرسه که رفتیم مستخدمین گزارش کارشان را دادند استاد همه را به صف کرد. چوب و فلک آماده شد. من وقتی وضع را این‌طور دیدم گفتم پسر استاد در آن گردش با ما بود. منظور دکتر علی شریعتی بود. استاد گفت فرقی نمی‌کند «علی» را هم بیاورید. خلاصه من و دکتر با هم فلک شدیم. استاد هم ما را چوب باران کرد. این مسئله گذشت تا اینکه در این اواخر، حوالی سال‌های قبل از انقلاب بود. شبی استاد در مسجدالنبی واقع در خیابان کوهسنگی سخنرانی داشتند. پای سخن ایشان بودم تا سخنرانی تمام شد. خدمت ایشان رسیدم. گفتم استاد مرا می‌شناسید؟ فرمود درست به‌جا نمی‌آورم. عینک را برداشتند و گفتند ایزدپناه نیستی؟ گفتم چرا. گفتم استاد یادتان هست برای شکرها ما را فلک کردید _ البته با لهجهٔ شوخی _ استاد یادش آمد و تصدیق کرد. دیدم استاد جوراب‌هایشان را بیرون می‌آورد و می‌گوید من حاضرم قصاص شوم. من شرمنده شدم و دست ایشان را بوسیدم. گفتم استاد من زنده شده دست شما هستم. مقصود از نقل این داستان این است که روحیه ایمان و عدالت و تواضع و فروتنی ایشان روشن شود.

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆رشته الهیات دانشگاه فردوسی مشهد

🖋محمدرضا عطایی

🔆به نظرم می‌رسد که در سال‌های بین ۱۳۳۵ تا ۴۰ ما در حوزه مقدمات را خوانده بودیم و سطح اولیه را می‌خواندیم. به تعبیر امروز، در آن زمان دو جا بود که شهرت داشت به اینکه مسائل مذهبی را به سبک روز می‌شد استفاده کرد و این دو جا تبلیغات مفیدی داشتند: یکی کانون نشر حقایق اسلامی در چهار باغ قدیم مشهد بود که مؤسس و بنیان‌گذار آن، مرحوم استاد محمد تقی شریعتی بودند و یکی هم سازمان تبلیغات بود که البته وسعت کاری‌اش در حد کانون نشر حقایق اسلامی نبود. در کانون، جلسات مستمر برقرار بود و عدهٔ زیادی از فضلا به آن‌جا اقبال داشتند، ما هم گاهی به آن‌جا می‌رفتیم و استفاده می‌کردیم.
🔆بعدها که دانشکدهٔ معقول و منقول تأسیس شد، ما هم جزء اولین دانشجوهای آن‌جا شدیم. از جمله دروسی که داشتیم، دو واحد تفسیر در خدمت استاد محمدتقی شریعتی بود که واقعاً خوش بیان بودند و با حافظهٔ قوی‌ای که داشتند، ما هیچ‌وقت ندیدیم که از روی نوشتاری چیزی بفرمایند، هنوز هم نوشته‌هایی از بیانات ایشان را که املا می‌کردند، داریم. گاهی هم به همان سبک حوزوی و طلبگی، ایراد و اشکال می‌کردیم و ایشان با کمال بزرگواری جواب اشکالاتی را که مطرح می‌شد، می‌دادند. حتی آن اشکالات و جواب‌های ایشان را در یادداشت‌های شخصی‌مان داریم. بنده لااقل دو ترم در خدمت ایشان تلمذ کردم و با توجه به بیان استاد و دقت‌هایی که در مسائل داشتند، خیلی خوب از ایشان استفاده کردم.
🔆وقتی به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و دبیر دبیرستان‌های مشهد بودم، یادم می‌آید که در سال ۴۸یا ۴۹، کنگره‌ای از طرف دبیران دینی مشهد تشکیل شد که دو سه سخنران دعوت کردند. در بین متدینین آن روز مشهد، از امثال استاد در این جلسات از ایشان دعوت می‌شد، و از تهران هم استاد شهید مطهری را دعوت می‌کردند که ایشان هم تشریف می‌آوردند. از جمله خاطرات شیرینی که از این جلسات دارم، این است که استاد مطهری شرط کرده بودند که در آن جلسه، زن بی‌حجاب نباشد و واقعاً هم خانم‌هایی که به عنوان دبیران دینی شرکت کرده بودند، محجّبه بودند. وزیر فرهنگ وقت، خانم پارسا، وقتی آمده بود جلسه را به اصطلاح افتتاح کند، بنده از قضا آن ساعت نبودم. یک نگاهی کرده بود به صف خانم‌ها و گفته بود: اینها کی هستند؟ گفته بودند: اینها دبیر هستند. گفته بود: متأسفم که هنوز خانم‌های باحجاب و با چادر در جلسات فرهنگی‌ها می‌بینم، و خلاصه، خوش‌بختانه زود جلسه را ترک کرده بود.

🔆در جلساتی که استاد شهید مطهری و همین‌طور استاد محمدتقی شریعتی تشریف می‌آوردند، یادم هست که ما دبیران با تمام وجود استفاده می‌کردیم. در آن زمان، ایشان یکی از تألیفات خود را که در حاشیه‌اش یادداشتی به نام هر یک از دبیران نوشته بودند، به ما مرحمت کردند و بنده خط و امضای ایشان را هنوز دارم. ما همچنین از کتاب‌های دیگر ایشان که واقعاً مفید بودند، استفاده می‌کردیم. از استاد مطهری در آن زمان، کتاب‌های زیادی چاپ نشده بود. ایشان در یکی از آن جلسات، یک کتاب خودشان را رایگان به ما دادند و ما از آن جلسه خاطراتی داریم ...
در هرصورت، استاد محمدتقی شریعتی، به خصوص در بین فرهنگی‌ها، یک حسن شهرتی داشتند و جلساتی که تشکیل می‌دادند، از هر قشر و طبقه، اگر مشکل مذهبی داشتند، مراجعه می‌کردند. زمانی هم که در دانشگاه فردوسی مشهد، رشتهٔ الهیات تأسیس شد، ما جزو دانشجوهای دورهٔ اول الهیات بودیم که از ایشان برای تدریس دعوت شده بود. استاد دیگری هم از جمله مرحوم آقای زاهدی، در آن‌جا تدریس داشتند. بنده که رشته‌ام معقول بود، متأسفانه از استاد شریعتی کمتر استفاده کردم، ولی با این حال در طول دو دهه که در کلاس‌های آزاد ایشان شرکت کردیم، اطلاعات خوبی به ما دادند و ما همیشه از ایشان به نیکی یاد می‌کنیم و برای ایشان طلب مغفرت می‌کنیم تا خداوند اساتید بزرگوار ما را بیامرزد و همهٔ آنها را انشاءاللّه رحمت کند.


#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
به یاد استاد
#محمد_تقی_شریعتی
در سی و هفتمین سالگرد وفات
طرح: م.م.