بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
1.94K subscribers
1.13K photos
140 videos
52 files
688 links
Shariati (Dr Ali) Cultural Foundation
Download Telegram
‍ ‍‍ 📚📚معرفی کتاب

🔸محمدتقی شریعتی و کانون نشر حقایق اسلامی (به روایت اسناد)

🖋نویسنده: پروین منصوری

📌تهران، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۹۶، قطع وزیری، صفحه ۷۴۲.

🔆 این کتاب که در دو بخش از قرار مدخل پژوهشی و نیز در بخش دوم اسناد و تصاویر به چاپ رسیده است کلیه اسناد شهربانی مشهد، گزارشهای ساواک خراسان، ساواک تهران را در باره استاد شریعتی و اعضاء کانون نشر حقایق اسلامی از تاریخ ۱۳۲۰ تا پایان ۱۳۵۸ در بر می‌گیرد. در پیشگفتار این کتاب نویسنده روش خود را در تفکیک مشروعیت اسناد توضیح داده است: « اسناد مجموعه به ترتیب زمانی قرار گرفته‌اند…  این مجموعه تمامی اسناد را با رعایت اصول سند نویسی باز نویسی کرده و ارائه داده است. این اسناد به سه گروه تقسیم می‌شوند: اسنادی که از اعتبار زیادی برخوردارند( گزارش مستقیم مأموران از وقایع) اسنادی که از اعتبار کمتری برخوردارند( گزارش بر اساس نقل قول یا گزارشهای دوگانه بدون امضاء) و سوم اسنادی که از هیچ اعتباری برخوردار نیستند ( ذکر شایعات و اعلامیه های جعلی) .

#سی_دومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#روایت_اسناد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

📌لینک سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی

http://drshariati.org/?p=16971

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸ابتکار ملت بی مضایقه!

📄تلگراف دکتر محمد مصدق به استاد شریعتی و دیگر رهبران مبارزات ضد استعماری خراسان در پاسخ به تلگراف پشتیبانی آنان از دولت.

#سی_دومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#نهضت_ملی
#روایت_اسناد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

📌لینک متن درسایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی
http://drshariati.org/?p=18233
🔷🔆روند یک جدایی تلخ !

🖋سید خلیل حسینی
 
🔆گمان نمی کنم ارادت من ، پدرم و همۀ کسانی که چون ما می اندیشند ، نیاز به یادآوری داشته باشد ، زیرا از آن چند صباحی بیش نگذشته است . … چگونه است که می بینیم پریروز مرا خواسته اند که تو عنصر ” نامطلوب ” شناخته شده ای ، دیروز حکمی به دستم می دهند که صلاحیت تدریس نداری و امروز فتوا از مشهد می رسد که : ای مردم ، به حرفش گوش ندهید ، کتابش را مخوانید ، که تو ” ولایت ” نداری ! …

🔆به خدا سوگند که ترس از فتوای سرکار و بیم زیان و خطری که ممکن است متوجۀ من شود مرا به نوشتن این نامه وانداشته است که علت نوشتن این نامه احساس این درد بزرگ است که می بینم شما را چنان زندانی منافع خویش کرده اند و در حصاری تنگ گرفته اند که تنها راه ارتباط تان به عالم خارج ، فقط از طریق یکی دو نفری است که جز اتصال سببی ، با شخص شما هیچ گونه تجانسی ندارند . …(۱)

این بخشی از نامۀ دکتر علی شریعتی به آیت الله میلانی است .

🔆قصه چیست؟ چرا زمانی آیت الله میلانی تمام قد از کانون نشر حقایق اسلامی و بنیانگذار آن استاد محمد تقی شریعتی حمایت می کند . حتی با بسته شدن کانون فعالیت های آن در منزل ایشان ادامه می یابد.  اما پس از چندی بروز اختلافات ، رشته این ارتباط را از هم می گسلد . ماهیت این اختلاف چیست ؟ چه کسانی در بروز و تشدید آن نقش آفرینی کردند ؟ اسناد منتشره از ساواک ، سازمان امنیت حکومت پهلوی ، حکایت از دست های پیدا و پنهانی دارد که این جدایی را رقم زده اند. (۲) این قصه تا جایی ادامه می یابد  که از بیت ایشان بر علیه دکتر علی شریعتی فتوا صادر می شود. یکی از منسوبین ایشان ، کتاب ” دکتر چه می گوید ؟ ” را بر علیه دکتر علی شریعتی منتشر می کند. و توان نیروهای همدلی که – در آن سال های سخت و سیاه چشم امیدشان به حمایت ایشان گرم و امیدوار بود –  به جدال های قلمی و جنگ های زرگری هرز می رود و آن جدایی و نقار پیش می آید .

🔆روایت حضرت محمد علی مهدوی راد از روند این  جدایی خواندنی و عبرت آموز است :

🔷🔆قصۀ جدایی

🔆هنگامی که کانون نشر حقایق اسلامی  را بستند آیت الله میلانی اجازه دادند استاد محمد تقی شریعتی در بیرونی خانهٔ ایشان همان برنامهٔ کانون را ادامه دهند.

🔆استاد شب‌های جمعه تفسیر می‌گفتند. شب های شنبه بحث آزاد بود. پیش از ظهر جمعه سخنرانی می‌کردند. شرح نهج البلاغه می‌گفتند و جوان‌ها، مثل پرویز خرسند، دکتر علی شریعتی، امیر پور و … مقاله می‌خواندند. تا زمانی که ماجرای علی پیش آمد. استاد می‌گفتند: من می‌دانستم ساواک پشت پردهٔ ماجرا است. کسانی از تهران آمدند و نزد آیت‌الله از علی بدگویی کردند. لذا ایشان به علی بدبین شده بودند. استاد گفتند چندبار خدمت‌شان رسیدم و توضیح دادم، موثر واقع نشد. از آن به بعد به محضرشان نرفتم و جدایی پیش آمد.


🔆به یاد دارم ساعت سه و نیم بعد از ظهر بود که خبر درگذشت آیت الله میلانی را شنیدم. مدرسه تعطیل بود. به خانهٔ استاد رفتم. بلندگوی مسجد گوهرشاد قرآن پخش می‌کرد. استاد پرسیدند: چه خبر شده؟ گفتم آیت الله میلانی زندگی را بدرود گفتند. خیلی متاثر شدند. چند بار به زانوشان کوبیدند. اشک به گونه‌شان سرازیر شد. مدتی طولانی سر را بلند نکردند، آن گاه چندین و چند مرتبه بر زانو زدند و مکرر گفتند: ای وای انگار دیشب بود! پس از اندکی که استاد آرام گرفتند، گفتم: استاد چه چیز انگار دیشب بود؟ فرمودند: آخرین دیدار من با ایشان.

🔆پررویی کردم گفتم: استاد چرا این جدایی اتفاق افتاد؟ چرا روابط شما  تیره شد؟ بارها در همین اتاق من از زبان شما تجلیل و تکریم بسیاری دربارهٔ ایشان شنیده بودم و … استاد فرمودند: درست است، ایشان به من لطف داشتند. محبت داشتند، لطف زاید الوصف ، وقتی دست مرا برای ادامه کار از همه جا کوتاه کردند، ایشان جلسات من را به خانه‌شان بردند و بارها با من در مسائل مهم مشورت می‌کردند، تا اینکه جو سازی علیه «علی» شروع شد ( استاد همواره از فرزند برومندش با تعبیر علی یاد می‌کردند) و آن جزوه های _ دکتر چه می‌گوید _ به قلم نوهٔ ایشان آقای سید فاضل حسینی پخش شد.

📌ادامه در لینک وبسایت بنیاددکتر شریعتی

http://drshariati.org/?p=25279

#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#روایت
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF