Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔆من، کدام است؟
شاندل یا شریعتی
🖋سوسن شریعتی
🔹خزیدن زیر نام مستعار، سنتی قدیمی در تاریخ ادبیات، سیاست، ژورنالیزم و...است. این «دیگری»شدن انگیزه های متعددی دارد: بریدن از دیروز و اعلان یک گسست ( ولتر)، مصون ماندن از قضاوت اخلاقی دیگران( بوریس ویان که برای نوشتن رمانهای پلیسی رسوا، نامی آمریکایی را برای خود برگزید)، حفظ آرامش و حیثیت خانواده (پنک به دلیل احترام به پدرش که نظامی بود، فیلیپ سولر، سن ژون پرس..)، مصون ماندن از تعقیب سیاسی یا دور زدن پیش داوری ها (ژرژ ساند نویسنده زن فرانسوی قرن نوزدهمی که نام مردانه برای خود انتخاب کرد)، سر کار گذاشتن افکار عمومی (رومن گاری، برنده جایزه گونکور در دو نوبت و هر بار به نامی). ژرژ اورول، روسو، استاندال، سلین، مولیر و.. همگی اسامی مستعارند.
🔸شریعتی اسامی مستعار متعددی دارد. «شاندل» معروفترین، قدیمی ترین و چند منظوره ترین ِ این اسامی قرضی است. اسامیِ دیگرِ مستعار او غالباً خزیدن زیر نام های شناخته شده است: «تاگور»، «مهر»، «بودا»، یونگ و...برخی از نام های مستعار معنایی پنهان دارند و یا اشاراتی بیوگرافیک: «ژان ایزوله» (به معنای جان تنها –با تلفظ فرانسوی حرف «ج») و یا همین شاندل به معنای «شمع» در زبان فرانسه. روش او در معتبر ساختن این آدمها و واقعی جلوه دادنشان در همه جا یکی است: رفرانس دادن به آنها، بردن نام آثارشان، سن و سالشان، بنیانگذار این مسلک یا آن آیین نامیدنشان و ذکر تاریخچه ای. (به عنوان مثال از «مهر» نام می برد به عنوان نویسنده اوپانیشاد و بنیانگذار مهرائیسم.) این پرسوناژهای خلق شده غالباً در نسبت با دیگری تعریف و شناخته می شوند: «مهر و مهراوه»، «تاگور و طوطی اش»، «بودا و مهراوه» و... غالباً در نسبتی با هند و فرهنگش؛ هندی که هند نیست.
🔹شاندل اما مهم ترین و قدیمی ترین نام مستعار شریعتی است. این نام مستعار در سالهای آغازین دهه سی، در روزنامه خراسان و با سرودن شعر سر زد. جوانی بیست ساله –فرزند محمد تقی شریعتی، بنیانگذار کانون نشر حقایق اسلامی و شخصیتی شناخته شده –که اشعارش را با نام مستعار «شمع» در روزنامه خراسان به چاپ می رساند.
📌 برای خواندن کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#شاندل
#شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
https://telegra.ph/من-کدام-است-شاندل-یا-شریعتی-01-17
شاندل یا شریعتی
🖋سوسن شریعتی
🔹خزیدن زیر نام مستعار، سنتی قدیمی در تاریخ ادبیات، سیاست، ژورنالیزم و...است. این «دیگری»شدن انگیزه های متعددی دارد: بریدن از دیروز و اعلان یک گسست ( ولتر)، مصون ماندن از قضاوت اخلاقی دیگران( بوریس ویان که برای نوشتن رمانهای پلیسی رسوا، نامی آمریکایی را برای خود برگزید)، حفظ آرامش و حیثیت خانواده (پنک به دلیل احترام به پدرش که نظامی بود، فیلیپ سولر، سن ژون پرس..)، مصون ماندن از تعقیب سیاسی یا دور زدن پیش داوری ها (ژرژ ساند نویسنده زن فرانسوی قرن نوزدهمی که نام مردانه برای خود انتخاب کرد)، سر کار گذاشتن افکار عمومی (رومن گاری، برنده جایزه گونکور در دو نوبت و هر بار به نامی). ژرژ اورول، روسو، استاندال، سلین، مولیر و.. همگی اسامی مستعارند.
🔸شریعتی اسامی مستعار متعددی دارد. «شاندل» معروفترین، قدیمی ترین و چند منظوره ترین ِ این اسامی قرضی است. اسامیِ دیگرِ مستعار او غالباً خزیدن زیر نام های شناخته شده است: «تاگور»، «مهر»، «بودا»، یونگ و...برخی از نام های مستعار معنایی پنهان دارند و یا اشاراتی بیوگرافیک: «ژان ایزوله» (به معنای جان تنها –با تلفظ فرانسوی حرف «ج») و یا همین شاندل به معنای «شمع» در زبان فرانسه. روش او در معتبر ساختن این آدمها و واقعی جلوه دادنشان در همه جا یکی است: رفرانس دادن به آنها، بردن نام آثارشان، سن و سالشان، بنیانگذار این مسلک یا آن آیین نامیدنشان و ذکر تاریخچه ای. (به عنوان مثال از «مهر» نام می برد به عنوان نویسنده اوپانیشاد و بنیانگذار مهرائیسم.) این پرسوناژهای خلق شده غالباً در نسبت با دیگری تعریف و شناخته می شوند: «مهر و مهراوه»، «تاگور و طوطی اش»، «بودا و مهراوه» و... غالباً در نسبتی با هند و فرهنگش؛ هندی که هند نیست.
🔹شاندل اما مهم ترین و قدیمی ترین نام مستعار شریعتی است. این نام مستعار در سالهای آغازین دهه سی، در روزنامه خراسان و با سرودن شعر سر زد. جوانی بیست ساله –فرزند محمد تقی شریعتی، بنیانگذار کانون نشر حقایق اسلامی و شخصیتی شناخته شده –که اشعارش را با نام مستعار «شمع» در روزنامه خراسان به چاپ می رساند.
📌 برای خواندن کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#شاندل
#شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
https://telegra.ph/من-کدام-است-شاندل-یا-شریعتی-01-17
Telegraph
من، کدام است؟ شاندل یا شریعتی
سوسن شریعتی خزیدن زیر نام مستعار، سنتی قدیمی در تاریخ ادبیات، سیاست، ژورنالیزم و...است. این «دیگری»شدن انگیزه های متعددی دارد: بریدن از دیروز و اعلان یک گسست ( ولتر)، مصون ماندن از قضاوت اخلاقی دیگران( بوریس ویان که برای نوشتن رمانهای پلیسی رسوا، نامی آمریکایی…
🔷🗒یادی از سالروز درگذشت استاد محمد تقی شریعتی، و باقیات الصالحات "کانون نشر حقایق اسلامی"
🖋 دکتر محمد هادی هادیزاده یزدی
🔆می گویند "زمان، پرواز می کند"؛ یا اینکه "آنچه از سر گذشت؛ شد سرگذشت. حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت! تا خواستیم یک "دو روزی" فکر کنیم، بر درِ خانه نوشتند ← در گذشت!"
🔆29 فروردین، مصادف است با سی و دوّمین سالروز درگذشت زنده یاد استاد محمد تقی شریعتی که به حق او را "سقراط خراسان" نامیده اند. گویی دیروز بود که ساعاتی از ظهر گذشتۀ در یک روز بهاری، در حالیکه در نشستی"کاری" در دانشکده حضور داشتم، خبر پُتکوار درگذشت "استاد" به من رسید. با عذرخواهی از همکاران، سراسیمه خود را به منزل آن زنده یاد رساندم؛ هنوز پیکر استاد بر تشکی آرمیده بود که وی سال ها در گوشه ای از اتاق خود بر آن می نشست و دوستان، شاگردان، و ارادتمندان خود را به حضور می پذیرفت. فرصت هایی که می رفت دیگر تکرار نشود.
🔆زنده یاد، محمد تقی شریعتی که در اوایل دهۀ 1320 خورشیدی، به موازات تدریس در دبیرستان های مشهد، با تأسیس "کانون نشر حقایق اسلامی" ، با نگاهی نو و "غیر حوزوی" به دین، در مقام مقابله با گسترش روز افزون فعالیتهای حزب توده در جامعۀ آن روز ایران بر آمده بود، با تربیت جماعتی سیاسی، مذهبی، و ملی، بنیانگزار مکتبی در خراسان شد که دنبالۀ آن بعدها در جنبش ملی کردن صنعت نفت، نهضت مقاومت ملی پس از کودتای 28 مرداد 1332، "پا" گرفتن حسینیۀ ارشاد، و درخشش دکتر علی شریعتی، ثمرات خود را نشان داد.
🔆"کانون نشر حقایق اسلامی" را می توان "باقیات الصالحات" مرحوم محمد تقی شریعتی دانست که آثار فرهنگی آن با "قهر و بی مهری" نظام فرهنگی غالب از بین نخواهد رفت، و نسل جوان دو باره از تلفیق آن با نگرش های روزآمد روشنفکری دینی، بدون آنکه بخواهد به فکر تسلط دین بر حکومت و جامعه باشد، به درمان آسیبهای ناشی از دین گریزی کمک خواهد کرد. بگذار آرامگاه محمد تقی شریعتی در حجره ای در "صحن آزادی" آستان قدس رضوی ، غریب وار تبدیل به "دفتر امانات" شده باشد! نام "شریعتی" مترادف است با نگاه نو و دور از خرافه به دین، و خواستن دین برای بهروزی جامعه.
#یادداشت_اختصاصی
#سی_دومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋 دکتر محمد هادی هادیزاده یزدی
🔆می گویند "زمان، پرواز می کند"؛ یا اینکه "آنچه از سر گذشت؛ شد سرگذشت. حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت! تا خواستیم یک "دو روزی" فکر کنیم، بر درِ خانه نوشتند ← در گذشت!"
🔆29 فروردین، مصادف است با سی و دوّمین سالروز درگذشت زنده یاد استاد محمد تقی شریعتی که به حق او را "سقراط خراسان" نامیده اند. گویی دیروز بود که ساعاتی از ظهر گذشتۀ در یک روز بهاری، در حالیکه در نشستی"کاری" در دانشکده حضور داشتم، خبر پُتکوار درگذشت "استاد" به من رسید. با عذرخواهی از همکاران، سراسیمه خود را به منزل آن زنده یاد رساندم؛ هنوز پیکر استاد بر تشکی آرمیده بود که وی سال ها در گوشه ای از اتاق خود بر آن می نشست و دوستان، شاگردان، و ارادتمندان خود را به حضور می پذیرفت. فرصت هایی که می رفت دیگر تکرار نشود.
🔆زنده یاد، محمد تقی شریعتی که در اوایل دهۀ 1320 خورشیدی، به موازات تدریس در دبیرستان های مشهد، با تأسیس "کانون نشر حقایق اسلامی" ، با نگاهی نو و "غیر حوزوی" به دین، در مقام مقابله با گسترش روز افزون فعالیتهای حزب توده در جامعۀ آن روز ایران بر آمده بود، با تربیت جماعتی سیاسی، مذهبی، و ملی، بنیانگزار مکتبی در خراسان شد که دنبالۀ آن بعدها در جنبش ملی کردن صنعت نفت، نهضت مقاومت ملی پس از کودتای 28 مرداد 1332، "پا" گرفتن حسینیۀ ارشاد، و درخشش دکتر علی شریعتی، ثمرات خود را نشان داد.
🔆"کانون نشر حقایق اسلامی" را می توان "باقیات الصالحات" مرحوم محمد تقی شریعتی دانست که آثار فرهنگی آن با "قهر و بی مهری" نظام فرهنگی غالب از بین نخواهد رفت، و نسل جوان دو باره از تلفیق آن با نگرش های روزآمد روشنفکری دینی، بدون آنکه بخواهد به فکر تسلط دین بر حکومت و جامعه باشد، به درمان آسیبهای ناشی از دین گریزی کمک خواهد کرد. بگذار آرامگاه محمد تقی شریعتی در حجره ای در "صحن آزادی" آستان قدس رضوی ، غریب وار تبدیل به "دفتر امانات" شده باشد! نام "شریعتی" مترادف است با نگاه نو و دور از خرافه به دین، و خواستن دین برای بهروزی جامعه.
#یادداشت_اختصاصی
#سی_دومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Telegram
attach📎
Forwarded from صداى نوينِ خراسان
🔷🔸یاد کرد خاطره ای که هرگز فراموشم نخواهد گشت
🖋رضا امینی مقدم
🔸تیرماه ۴۷ بود که خبر قبولی در کنکور و قبول شدن در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به گوشم رسید اما این خبر آنقدر هیجان زده ام نکرد که شادروان یزدانیان به من خبر داد استاد محمد تقی شریعتی به همراه آیت الله سید محمود طالقانی که آن موقع در مشهد بودند برای شرکت در جلسه تفسیر قرآن امشب به منزل شما می آیند . با استاد محمد تقی شریعتی در دوران دبیرستان در کانون نشر حقایق الفت دیرینه داشتم و اکنون که از تهران به مشهد آمده بودند و این بار در معیت آیت الله سید محمود طالقانی آن هم دیدار در منزل پدری بسیار شوق انگیز بود . باید بگویم که شوق و هیجان دیدار این دو بزرگوار و دوستان کانون نشر حقایق اسلامی آن هم در منزل خودمان آنقدر زیاد بود که لذت قبولی در کنکور را از یادم برد . اکنون که به آن سال های دور می اندیشم چهره صمیمی مردی را بخاطر می آورم که در بحبوحه جوانی من و هم نسلانم زندگی اش را وقف ترویج و پرورش افکار و عقاید اسلامی پاک و منزه از خرافات کرده بود .
🔹استاد محمد تقی شریعتی در آن سالهائی که عقاید الحادی و خرافات مذهبی تواما نسل جوان را نشانه گرفته بود به میدان آمد و سالیان دراز خون دلی خورد تا توانست گلی حاصل کند . گلی که از لطافت و بوی خوش آن دل های زیادی و سالیان متمادی نسل های پیاپی بهره ها بردند تا تبدیل به گلستانی شد ، این بوی خوش علاوه بر پهنه خراسان تهران و دیگر شهرها را درنوردید و از تاثیرات آن حسینیه ارشاد تهران پا گرفت و در وجود آمد تا هنگامی که فرزند برومندش دکتر علی شریعتی به تهران تبعید شد و ادامه راه پدر را در حسینیه ارشاد بعهده گرفت .
🔸من اکنون که در طول این همه سال از بد حادثه جان به در برده ام وقتی در آستانه کهولت و کهنسالی خاطرات جوانی خود را می کاوم برای مردانی نظیر استاد محمد تقی شریعتی احترام بسیاری قائلم و به روح بزرگش درود می فرستم و یاد و خاطره اش را گرامی می دارم زیرا که اولین بار در اثر تعلیمات و آموزشهای سقراط گونه اش به باور ها و عقایدم شک کردن را آموخت که این موهبت بزرگی بود که در سراسر زندگی ام به کار آمد .
#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#سی_دومین_سالگرد
#محمد_تقی_شریعتی
#صدای_نوین_خراسان
✅ @VoNoKh
🖋رضا امینی مقدم
🔸تیرماه ۴۷ بود که خبر قبولی در کنکور و قبول شدن در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به گوشم رسید اما این خبر آنقدر هیجان زده ام نکرد که شادروان یزدانیان به من خبر داد استاد محمد تقی شریعتی به همراه آیت الله سید محمود طالقانی که آن موقع در مشهد بودند برای شرکت در جلسه تفسیر قرآن امشب به منزل شما می آیند . با استاد محمد تقی شریعتی در دوران دبیرستان در کانون نشر حقایق الفت دیرینه داشتم و اکنون که از تهران به مشهد آمده بودند و این بار در معیت آیت الله سید محمود طالقانی آن هم دیدار در منزل پدری بسیار شوق انگیز بود . باید بگویم که شوق و هیجان دیدار این دو بزرگوار و دوستان کانون نشر حقایق اسلامی آن هم در منزل خودمان آنقدر زیاد بود که لذت قبولی در کنکور را از یادم برد . اکنون که به آن سال های دور می اندیشم چهره صمیمی مردی را بخاطر می آورم که در بحبوحه جوانی من و هم نسلانم زندگی اش را وقف ترویج و پرورش افکار و عقاید اسلامی پاک و منزه از خرافات کرده بود .
🔹استاد محمد تقی شریعتی در آن سالهائی که عقاید الحادی و خرافات مذهبی تواما نسل جوان را نشانه گرفته بود به میدان آمد و سالیان دراز خون دلی خورد تا توانست گلی حاصل کند . گلی که از لطافت و بوی خوش آن دل های زیادی و سالیان متمادی نسل های پیاپی بهره ها بردند تا تبدیل به گلستانی شد ، این بوی خوش علاوه بر پهنه خراسان تهران و دیگر شهرها را درنوردید و از تاثیرات آن حسینیه ارشاد تهران پا گرفت و در وجود آمد تا هنگامی که فرزند برومندش دکتر علی شریعتی به تهران تبعید شد و ادامه راه پدر را در حسینیه ارشاد بعهده گرفت .
🔸من اکنون که در طول این همه سال از بد حادثه جان به در برده ام وقتی در آستانه کهولت و کهنسالی خاطرات جوانی خود را می کاوم برای مردانی نظیر استاد محمد تقی شریعتی احترام بسیاری قائلم و به روح بزرگش درود می فرستم و یاد و خاطره اش را گرامی می دارم زیرا که اولین بار در اثر تعلیمات و آموزشهای سقراط گونه اش به باور ها و عقایدم شک کردن را آموخت که این موهبت بزرگی بود که در سراسر زندگی ام به کار آمد .
#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#سی_دومین_سالگرد
#محمد_تقی_شریعتی
#صدای_نوین_خراسان
✅ @VoNoKh
Telegram
attach📎
🔷🔆مارا به سختجانی خود، اینگمان نبود
📌به یاد استاد محمدتقی شریعتی ، جان شعلهور
🖋 افسانه شریعتی مزینانی
🔆هوا هنوز گرگ و میش بود که دررا میکوبیدند، از همان ابتدا کوبشها شدید بود و با هرتأخیری، شدت بیشتری میگرفت، خبر، خوش نبود میدانستیم باز حکایت مکرر "بردنها " است ، ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر میآمد، صبح علیالطلوع را انتخاب میکرد،بخود میلرزیدیم و بیشتر از همه مادربود که به التماس میافتاد:
آقا! علیجان! چیز خطرناکی اگرهست قایم کنیم ، و همیشه چیزخطرناک بود،
بسرعت کتابها یا اطلاعیهها و عکسهایی که نباید بدست آنها میافتادرا مخفی میکردیم. همیشه درجواب سؤال پدر و برادر که چه شده؟ چهخبراست؟
پاسخ این بود که هیچ، فقط شمارا میبریم تا به چندسؤال پاسخ بدهید
و برمیگردید ، والبته برگشتنها خیلی طول میکشید ، چشمبراهی، عادتمان شدهبود، گاه خبرهایی که درز میکرد خوشایند نبود، بیقرار میشدیم اما فقط کارمان دعابود.
🔆پس از ماهها که میآمدند، همه به گردشان حلقه میزدیم ، همه را نمیگفتند اما آنچه میگفتند هم درد داشت و هم غرور،قیافههاشان تکیدهبود و خسته بنظر میآمدند اما روحیه، قوی بود و محکم ، باخودت میگفتی کدام شعله ، چنین گرمشان میکند؟
🔆از فردایش خانه شلوغ میشد اقوام و فامیل میآمدند و سخنها همه حول سیاست بود و حال و هوای زندان .
روزگار چنین گذشت و ....
پس از انقلاب ، روزی که برای دیدن پدر رفتم تابلویی جلب نظرم کردکه برسردر خانه نصب شده بود :
🔆بخاطر رعایت حال استاد ، ازبحث سیاسی خودداری کنید!
درخانه پس از احوالپرسی ، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه میکردید، چنین روزی را پیشبینی میکردید؟ اندوهی آشکار ، سیمای پاکش را پرکرد، مکثی کرد و گفت باباجان ما به تکلیف عمل میکنیم ،
گفتم اگر داداش بود؟
با تلخخندی جواب داد : خوب شد نبود،
از اطاق بیرون زدم .
🔆بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است؛
وآشناي قديم دل... اما
اي دريغ،اي دريغ، اي دريغ...
(اخوان)
#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌به یاد استاد محمدتقی شریعتی ، جان شعلهور
🖋 افسانه شریعتی مزینانی
🔆هوا هنوز گرگ و میش بود که دررا میکوبیدند، از همان ابتدا کوبشها شدید بود و با هرتأخیری، شدت بیشتری میگرفت، خبر، خوش نبود میدانستیم باز حکایت مکرر "بردنها " است ، ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر میآمد، صبح علیالطلوع را انتخاب میکرد،بخود میلرزیدیم و بیشتر از همه مادربود که به التماس میافتاد:
آقا! علیجان! چیز خطرناکی اگرهست قایم کنیم ، و همیشه چیزخطرناک بود،
بسرعت کتابها یا اطلاعیهها و عکسهایی که نباید بدست آنها میافتادرا مخفی میکردیم. همیشه درجواب سؤال پدر و برادر که چه شده؟ چهخبراست؟
پاسخ این بود که هیچ، فقط شمارا میبریم تا به چندسؤال پاسخ بدهید
و برمیگردید ، والبته برگشتنها خیلی طول میکشید ، چشمبراهی، عادتمان شدهبود، گاه خبرهایی که درز میکرد خوشایند نبود، بیقرار میشدیم اما فقط کارمان دعابود.
🔆پس از ماهها که میآمدند، همه به گردشان حلقه میزدیم ، همه را نمیگفتند اما آنچه میگفتند هم درد داشت و هم غرور،قیافههاشان تکیدهبود و خسته بنظر میآمدند اما روحیه، قوی بود و محکم ، باخودت میگفتی کدام شعله ، چنین گرمشان میکند؟
🔆از فردایش خانه شلوغ میشد اقوام و فامیل میآمدند و سخنها همه حول سیاست بود و حال و هوای زندان .
روزگار چنین گذشت و ....
پس از انقلاب ، روزی که برای دیدن پدر رفتم تابلویی جلب نظرم کردکه برسردر خانه نصب شده بود :
🔆بخاطر رعایت حال استاد ، ازبحث سیاسی خودداری کنید!
درخانه پس از احوالپرسی ، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه میکردید، چنین روزی را پیشبینی میکردید؟ اندوهی آشکار ، سیمای پاکش را پرکرد، مکثی کرد و گفت باباجان ما به تکلیف عمل میکنیم ،
گفتم اگر داداش بود؟
با تلخخندی جواب داد : خوب شد نبود،
از اطاق بیرون زدم .
🔆بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است؛
وآشناي قديم دل... اما
اي دريغ،اي دريغ، اي دريغ...
(اخوان)
#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🗒جسور در زندگی، مستقل در اندیشه
🖋سوسن شریعتی
🔆مجید شریف همیشه می گفت :« من از شریعتی دو چیز را آموخته ام: جسارت را و شک کردن را نیز». و همین دو آموزه، زندگی او را- همچون آموزگارش- اگرچه پربار، اما کوتاه ساخت. یکی از اشکال متعدد و متضاد تجربه جوانی، متعلق به زمانه ای که گذشت: ملتهب، تراژیک و رادیکال. او با جسارت و هیجان یک جوان شورمند، مدام در پی کشف وضعیت های جدید بود و با شک و تردید یک متفکر، مدام همان وضعیت را زیر سوال می برد وبه آن سوء ظن پیدا می کرد. جسورانه به استقبال غیر مترقبه می رفت واندکی بعد مشکوک به اصالتش می شد و ناراضی بر می گشت. برای کشف حقیقت ، میدانست باید جسور بود و به همه شاهراهها، مشکوک؛ به هر دری باید زد و هیچ کدام را نهایی ندانست؛ باید پرهیزکار نبود و از خطا و از تغییر نترسید. اما با او آنچه در این تغییر و تغیرات اعتماد را بر می انگیخت دو چیز بود: شفافیت او و گوش کردن به میل دل خود. نه چندان سیاستمدار که پنهان زیست کند ، پنهان تجربه کند و پنهان تغییر، نه چندان سیاسی که بنا بر ضرورت های بیرونی و اجتماعی و بی اعتنا به ندای دل خود، این شود یا آن. روشنفکری که به صدای بلند فکر می کرد، به صدای بلند می پیوست و می گسست، به صدای بلند به نقد خود می نشست ، از در میان گذاشتن تجربه خود نمی هراسید و از پرداختن بهای آن سر بازنمی زد..
🔆خلاصه ی زندگی مختصر او همین تعقیب و گریز بی وقفه خود بود با خود: چیزی از روشنفکری، چیزی از هنرمندی.
چیزی از روشنفکری: اگر روشنفکری را مستقر نشدن در هیچ قطعیتی، جایگاهی و موقعیتی، توجه به دیگری و دیگران، داشتن دغدغه سرنوشت هم نوعان خویش، چادر زدن در حاشیه اقتدار مسلط و همدلی با همه به حاشیه رانده شدگان بدانیم.
🔆چیزی از هنرمندی : اگر هنرمندی را عزیمت از خود، چرخیدن بر محور خود، رهروی تنها، نقادی واقعیت مشکوک بپنداریم. جایی میان واقعیت و تخیل.
همین بود که هم سراغ جبران خلیل جبران می رفت، هم سراغ نیچه. هم رژه گارودی را ترجمه می کرد ، هم با رزا لوکزامبورگ سر و کارش می افتاد. هم خود را دوستدار شریعتی می دانست و کتب او را سرجمع می کرد و تنظیم و هم خود را متولی و مبلغ افکار او نمی خواست. از آن دست شاگردانی که می آموخت اما مرید نمی شد، می پیوست اما مشروط. گفتگو را دوست داشت اما سر سپردگی را نه. تردید می کرد اما توبه نه.
🔆او هم دربدری غربت را تجربه کرد و هم لذت بازگشت و قربت را- بی هیچ دعای خیری- و باز مثل هیشه با صدای بلند، از تجربیات خود سخن گفت. به صدای بلند، از آرزوها و امیدهایش حرف زد. به صدای بلند از وسوسه آینده ای روشن و.. تا اینکه، بالاخره مثل همیشه وفادار به خود، در همین قربت بازیافته و دیریافته هم مستقر نشد و این البته عقوبت محتوم همان گوش سپردن به صدای دل جسور و ذهن مشکوک بود. ای کاش اینقدر با صدای بلند از زندگی خود و جلوه های گوناگون آن حرف نمی زد تا به زندگی اش درمیان زنده ها ادامه دهد . اگر آن شفافیت غیر متداول و نامتعارف را کنار می گذاشت و مثلاً صدای آن زیستهای چندگانه تو در تو را در نمی آورد- چنانچه رسم روزگار است- امروز حتماً هنوز در میان ما بود.
و....امروز؟ سنگی در قطعه هنرمندان. روحش شاد و جسم مجروحش آرام باد.
#یادها
#مجید_شریف
#استقلال_اندیشه
#جسور_در_زندگی
#سوسن_شریعتی
#یادداشت_اختصاصی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋سوسن شریعتی
🔆مجید شریف همیشه می گفت :« من از شریعتی دو چیز را آموخته ام: جسارت را و شک کردن را نیز». و همین دو آموزه، زندگی او را- همچون آموزگارش- اگرچه پربار، اما کوتاه ساخت. یکی از اشکال متعدد و متضاد تجربه جوانی، متعلق به زمانه ای که گذشت: ملتهب، تراژیک و رادیکال. او با جسارت و هیجان یک جوان شورمند، مدام در پی کشف وضعیت های جدید بود و با شک و تردید یک متفکر، مدام همان وضعیت را زیر سوال می برد وبه آن سوء ظن پیدا می کرد. جسورانه به استقبال غیر مترقبه می رفت واندکی بعد مشکوک به اصالتش می شد و ناراضی بر می گشت. برای کشف حقیقت ، میدانست باید جسور بود و به همه شاهراهها، مشکوک؛ به هر دری باید زد و هیچ کدام را نهایی ندانست؛ باید پرهیزکار نبود و از خطا و از تغییر نترسید. اما با او آنچه در این تغییر و تغیرات اعتماد را بر می انگیخت دو چیز بود: شفافیت او و گوش کردن به میل دل خود. نه چندان سیاستمدار که پنهان زیست کند ، پنهان تجربه کند و پنهان تغییر، نه چندان سیاسی که بنا بر ضرورت های بیرونی و اجتماعی و بی اعتنا به ندای دل خود، این شود یا آن. روشنفکری که به صدای بلند فکر می کرد، به صدای بلند می پیوست و می گسست، به صدای بلند به نقد خود می نشست ، از در میان گذاشتن تجربه خود نمی هراسید و از پرداختن بهای آن سر بازنمی زد..
🔆خلاصه ی زندگی مختصر او همین تعقیب و گریز بی وقفه خود بود با خود: چیزی از روشنفکری، چیزی از هنرمندی.
چیزی از روشنفکری: اگر روشنفکری را مستقر نشدن در هیچ قطعیتی، جایگاهی و موقعیتی، توجه به دیگری و دیگران، داشتن دغدغه سرنوشت هم نوعان خویش، چادر زدن در حاشیه اقتدار مسلط و همدلی با همه به حاشیه رانده شدگان بدانیم.
🔆چیزی از هنرمندی : اگر هنرمندی را عزیمت از خود، چرخیدن بر محور خود، رهروی تنها، نقادی واقعیت مشکوک بپنداریم. جایی میان واقعیت و تخیل.
همین بود که هم سراغ جبران خلیل جبران می رفت، هم سراغ نیچه. هم رژه گارودی را ترجمه می کرد ، هم با رزا لوکزامبورگ سر و کارش می افتاد. هم خود را دوستدار شریعتی می دانست و کتب او را سرجمع می کرد و تنظیم و هم خود را متولی و مبلغ افکار او نمی خواست. از آن دست شاگردانی که می آموخت اما مرید نمی شد، می پیوست اما مشروط. گفتگو را دوست داشت اما سر سپردگی را نه. تردید می کرد اما توبه نه.
🔆او هم دربدری غربت را تجربه کرد و هم لذت بازگشت و قربت را- بی هیچ دعای خیری- و باز مثل هیشه با صدای بلند، از تجربیات خود سخن گفت. به صدای بلند، از آرزوها و امیدهایش حرف زد. به صدای بلند از وسوسه آینده ای روشن و.. تا اینکه، بالاخره مثل همیشه وفادار به خود، در همین قربت بازیافته و دیریافته هم مستقر نشد و این البته عقوبت محتوم همان گوش سپردن به صدای دل جسور و ذهن مشکوک بود. ای کاش اینقدر با صدای بلند از زندگی خود و جلوه های گوناگون آن حرف نمی زد تا به زندگی اش درمیان زنده ها ادامه دهد . اگر آن شفافیت غیر متداول و نامتعارف را کنار می گذاشت و مثلاً صدای آن زیستهای چندگانه تو در تو را در نمی آورد- چنانچه رسم روزگار است- امروز حتماً هنوز در میان ما بود.
و....امروز؟ سنگی در قطعه هنرمندان. روحش شاد و جسم مجروحش آرام باد.
#یادها
#مجید_شریف
#استقلال_اندیشه
#جسور_در_زندگی
#سوسن_شریعتی
#یادداشت_اختصاصی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆شریعتی به مثابه پارِسیاستِس عصر خویش
🖋محمدرضا صدقی رضوانی
📌دانشجو دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
🔹🔸یادداشت اختصاصی_ نقد و نظر
🔆پارِسیا (حقیقتگویی) و پارِسیاستِس (حقیقتگو) در میان مفاهیم و واژگان اندیشه سیاسی، کلیدواژهگانی مهجور و مغفول در فضای سیاسی و فکری ایران هستند. غربت این مفاهیم شاید نه تنها از آن رو است که این مفاهیم زاییده بستر آتن کلاسیکاند که در آن گفتن بیمحابای حقیقت بخشی از فرهنگ و سیاست بهشمار میرود، بلکه از این جهت است که در این روزگار به ندرت مابه ازاء واقعی و انضمامی در میان جامعه ایرانی دارد. در تاریخ این کشور شخصیّتهایی بودهاند که در قامت یک پارِسیاستِس ظهور کردهاند و با حقیقتگویی در ساحت اندیشه و فرهنگ این سرزمین جاودان شدهاند. در واقع حسین منصور حلاج با ندای اناالحق و عینالقضات همدانی با بیپرواییاش در بیان حقیقت تجسدِ پارِسیاستِس و حقیقتگویی در گذشته تاریخی ما هستند، اما در پهنه تاریخ معاصر ایران گویا مصداق این حقیقتگویی کسی جز علی شریعتی نیست؛ شخصیّتی که در میانه دهههای 40 و 50 خورشیدی یک تنه بار فقدان حقیقتگو و غیبت حقیقتگویی را بر دوش میکشد و به مصاف اجتماع از خودبیگانه و طبقه حاکم میرود. در این بین در یک نگاه اجمالی به تاریخ معاصر ایران شخصیّتهای مهم فکری و سیاسی را میتوان یافت که دغدغه حقیقت و مکاشفه آن را در لابهلای متون و از میان بطون داشتهاند، اما قلیلاند کسانیکه نه تنها در جستجوی حقیقت بودهاند بلکه حقایقی را که در این مسیر کشف و کسب کردهاند بیمحابا در مواجهه با قدرت به زبان آوردهاند. این بیان بیباکانه حقیقت وجه ممیزه حقیقتدان با حقیقتگوست و به نوعی وجه تمایز علی شریعتی به عنوان روشنفکر عرصه عمومی با همعصران خودش نیز هست که یا لب دوخته و از بازگویی حقیقت امتناع کرده و به کنج عزلت رفتهاند یا با وجود حقیقتدانی همراه و همیار قدرت شدهاند و با امتناع از گفتن حقیقت به قدرت حاکم، به مرور زمان شرایط را برای سقوط ساختار سیاسی فراهم کردند.
🔆 برخلاف نظر بسیاری از صاحبنظران و تحلیلگرانی که معتقدند روشنفکری نظیر شریعتی به تنهایی عامل و باعث رادیکالیزه شدن جامعه ایران در سالهای قبل از انقلاب است، نگارنده بر این باور است که عدم بیان حقیقت از سوی جستجوگران حقایق و فقدان گسترده حقیقتگویانی نظیر علی شریعتی شرایط را برای تقویت استبداد سیاسی در دستگاه حاکمه و بروز و ظهور رادیکالیسم و خطمشیهای مسلحانه در بطن جامعه فراهم کرد. قطع یقین استبداد محصول شرایط اجتماعی است و مقومات آن بیشتر از آنکه در هسته مرکزی قدرت جای گرفته باشد در بستر اجتماع و ذهن نخبگانی قرار گرفته که به جای گفتن مستقیم حقیقت به قدرت حاکم هرکدام منفعتطلبانه در پی منافع شخصی و زودگذری بودند که از میان چشم بستن بر حقیقت و لبگزیدن از بیان حقیقت به دست آمده بود. بر این اساس شریعتی را باید پارِسیاستِس یا حقیقتگویی دانست که فارغ از منفتطلبیهای آنی و شخصی در زمینه و زمانه خویش بیباکانه و صادقانه به بیان بخشهای مهمی از حقایق اجتماعی، سیاسی و مذهبی پرداخت که برآمده از دغدغهها و واقعیتهای جامعه ایران در آن دوران بود، حقایقی که اگر از سوی حاکمان وقت شنیده و به جد گرفته میشد شاید آینده تاریخی ما به گونهای دیگر رغم میخورد.
#نقد_نظر
#یادداشت_اختصاصی
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋محمدرضا صدقی رضوانی
📌دانشجو دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
🔹🔸یادداشت اختصاصی_ نقد و نظر
🔆پارِسیا (حقیقتگویی) و پارِسیاستِس (حقیقتگو) در میان مفاهیم و واژگان اندیشه سیاسی، کلیدواژهگانی مهجور و مغفول در فضای سیاسی و فکری ایران هستند. غربت این مفاهیم شاید نه تنها از آن رو است که این مفاهیم زاییده بستر آتن کلاسیکاند که در آن گفتن بیمحابای حقیقت بخشی از فرهنگ و سیاست بهشمار میرود، بلکه از این جهت است که در این روزگار به ندرت مابه ازاء واقعی و انضمامی در میان جامعه ایرانی دارد. در تاریخ این کشور شخصیّتهایی بودهاند که در قامت یک پارِسیاستِس ظهور کردهاند و با حقیقتگویی در ساحت اندیشه و فرهنگ این سرزمین جاودان شدهاند. در واقع حسین منصور حلاج با ندای اناالحق و عینالقضات همدانی با بیپرواییاش در بیان حقیقت تجسدِ پارِسیاستِس و حقیقتگویی در گذشته تاریخی ما هستند، اما در پهنه تاریخ معاصر ایران گویا مصداق این حقیقتگویی کسی جز علی شریعتی نیست؛ شخصیّتی که در میانه دهههای 40 و 50 خورشیدی یک تنه بار فقدان حقیقتگو و غیبت حقیقتگویی را بر دوش میکشد و به مصاف اجتماع از خودبیگانه و طبقه حاکم میرود. در این بین در یک نگاه اجمالی به تاریخ معاصر ایران شخصیّتهای مهم فکری و سیاسی را میتوان یافت که دغدغه حقیقت و مکاشفه آن را در لابهلای متون و از میان بطون داشتهاند، اما قلیلاند کسانیکه نه تنها در جستجوی حقیقت بودهاند بلکه حقایقی را که در این مسیر کشف و کسب کردهاند بیمحابا در مواجهه با قدرت به زبان آوردهاند. این بیان بیباکانه حقیقت وجه ممیزه حقیقتدان با حقیقتگوست و به نوعی وجه تمایز علی شریعتی به عنوان روشنفکر عرصه عمومی با همعصران خودش نیز هست که یا لب دوخته و از بازگویی حقیقت امتناع کرده و به کنج عزلت رفتهاند یا با وجود حقیقتدانی همراه و همیار قدرت شدهاند و با امتناع از گفتن حقیقت به قدرت حاکم، به مرور زمان شرایط را برای سقوط ساختار سیاسی فراهم کردند.
🔆 برخلاف نظر بسیاری از صاحبنظران و تحلیلگرانی که معتقدند روشنفکری نظیر شریعتی به تنهایی عامل و باعث رادیکالیزه شدن جامعه ایران در سالهای قبل از انقلاب است، نگارنده بر این باور است که عدم بیان حقیقت از سوی جستجوگران حقایق و فقدان گسترده حقیقتگویانی نظیر علی شریعتی شرایط را برای تقویت استبداد سیاسی در دستگاه حاکمه و بروز و ظهور رادیکالیسم و خطمشیهای مسلحانه در بطن جامعه فراهم کرد. قطع یقین استبداد محصول شرایط اجتماعی است و مقومات آن بیشتر از آنکه در هسته مرکزی قدرت جای گرفته باشد در بستر اجتماع و ذهن نخبگانی قرار گرفته که به جای گفتن مستقیم حقیقت به قدرت حاکم هرکدام منفعتطلبانه در پی منافع شخصی و زودگذری بودند که از میان چشم بستن بر حقیقت و لبگزیدن از بیان حقیقت به دست آمده بود. بر این اساس شریعتی را باید پارِسیاستِس یا حقیقتگویی دانست که فارغ از منفتطلبیهای آنی و شخصی در زمینه و زمانه خویش بیباکانه و صادقانه به بیان بخشهای مهمی از حقایق اجتماعی، سیاسی و مذهبی پرداخت که برآمده از دغدغهها و واقعیتهای جامعه ایران در آن دوران بود، حقایقی که اگر از سوی حاکمان وقت شنیده و به جد گرفته میشد شاید آینده تاریخی ما به گونهای دیگر رغم میخورد.
#نقد_نظر
#یادداشت_اختصاصی
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆روند یک جدایی تلخ !
🖋سید خلیل حسینی
🔆گمان نمی کنم ارادت من ، پدرم و همۀ کسانی که چون ما می اندیشند ، نیاز به یادآوری داشته باشد ، زیرا از آن چند صباحی بیش نگذشته است . … چگونه است که می بینیم پریروز مرا خواسته اند که تو عنصر ” نامطلوب ” شناخته شده ای ، دیروز حکمی به دستم می دهند که صلاحیت تدریس نداری و امروز فتوا از مشهد می رسد که : ای مردم ، به حرفش گوش ندهید ، کتابش را مخوانید ، که تو ” ولایت ” نداری ! …
🔆به خدا سوگند که ترس از فتوای سرکار و بیم زیان و خطری که ممکن است متوجۀ من شود مرا به نوشتن این نامه وانداشته است که علت نوشتن این نامه احساس این درد بزرگ است که می بینم شما را چنان زندانی منافع خویش کرده اند و در حصاری تنگ گرفته اند که تنها راه ارتباط تان به عالم خارج ، فقط از طریق یکی دو نفری است که جز اتصال سببی ، با شخص شما هیچ گونه تجانسی ندارند . …(۱)
این بخشی از نامۀ دکتر علی شریعتی به آیت الله میلانی است .
🔆قصه چیست؟ چرا زمانی آیت الله میلانی تمام قد از کانون نشر حقایق اسلامی و بنیانگذار آن استاد محمد تقی شریعتی حمایت می کند . حتی با بسته شدن کانون فعالیت های آن در منزل ایشان ادامه می یابد. اما پس از چندی بروز اختلافات ، رشته این ارتباط را از هم می گسلد . ماهیت این اختلاف چیست ؟ چه کسانی در بروز و تشدید آن نقش آفرینی کردند ؟ اسناد منتشره از ساواک ، سازمان امنیت حکومت پهلوی ، حکایت از دست های پیدا و پنهانی دارد که این جدایی را رقم زده اند. (۲) این قصه تا جایی ادامه می یابد که از بیت ایشان بر علیه دکتر علی شریعتی فتوا صادر می شود. یکی از منسوبین ایشان ، کتاب ” دکتر چه می گوید ؟ ” را بر علیه دکتر علی شریعتی منتشر می کند. و توان نیروهای همدلی که – در آن سال های سخت و سیاه چشم امیدشان به حمایت ایشان گرم و امیدوار بود – به جدال های قلمی و جنگ های زرگری هرز می رود و آن جدایی و نقار پیش می آید .
🔆روایت حضرت محمد علی مهدوی راد از روند این جدایی خواندنی و عبرت آموز است :
🔷🔆قصۀ جدایی
🔆هنگامی که کانون نشر حقایق اسلامی را بستند آیت الله میلانی اجازه دادند استاد محمد تقی شریعتی در بیرونی خانهٔ ایشان همان برنامهٔ کانون را ادامه دهند.
🔆استاد شبهای جمعه تفسیر میگفتند. شب های شنبه بحث آزاد بود. پیش از ظهر جمعه سخنرانی میکردند. شرح نهج البلاغه میگفتند و جوانها، مثل پرویز خرسند، دکتر علی شریعتی، امیر پور و … مقاله میخواندند. تا زمانی که ماجرای علی پیش آمد. استاد میگفتند: من میدانستم ساواک پشت پردهٔ ماجرا است. کسانی از تهران آمدند و نزد آیتالله از علی بدگویی کردند. لذا ایشان به علی بدبین شده بودند. استاد گفتند چندبار خدمتشان رسیدم و توضیح دادم، موثر واقع نشد. از آن به بعد به محضرشان نرفتم و جدایی پیش آمد.
🔆به یاد دارم ساعت سه و نیم بعد از ظهر بود که خبر درگذشت آیت الله میلانی را شنیدم. مدرسه تعطیل بود. به خانهٔ استاد رفتم. بلندگوی مسجد گوهرشاد قرآن پخش میکرد. استاد پرسیدند: چه خبر شده؟ گفتم آیت الله میلانی زندگی را بدرود گفتند. خیلی متاثر شدند. چند بار به زانوشان کوبیدند. اشک به گونهشان سرازیر شد. مدتی طولانی سر را بلند نکردند، آن گاه چندین و چند مرتبه بر زانو زدند و مکرر گفتند: ای وای انگار دیشب بود! پس از اندکی که استاد آرام گرفتند، گفتم: استاد چه چیز انگار دیشب بود؟ فرمودند: آخرین دیدار من با ایشان.
🔆پررویی کردم گفتم: استاد چرا این جدایی اتفاق افتاد؟ چرا روابط شما تیره شد؟ بارها در همین اتاق من از زبان شما تجلیل و تکریم بسیاری دربارهٔ ایشان شنیده بودم و … استاد فرمودند: درست است، ایشان به من لطف داشتند. محبت داشتند، لطف زاید الوصف ، وقتی دست مرا برای ادامه کار از همه جا کوتاه کردند، ایشان جلسات من را به خانهشان بردند و بارها با من در مسائل مهم مشورت میکردند، تا اینکه جو سازی علیه «علی» شروع شد ( استاد همواره از فرزند برومندش با تعبیر علی یاد میکردند) و آن جزوه های _ دکتر چه میگوید _ به قلم نوهٔ ایشان آقای سید فاضل حسینی پخش شد.
📌ادامه در لینک وبسایت بنیاددکتر شریعتی
http://drshariati.org/?p=25279
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#روایت
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋سید خلیل حسینی
🔆گمان نمی کنم ارادت من ، پدرم و همۀ کسانی که چون ما می اندیشند ، نیاز به یادآوری داشته باشد ، زیرا از آن چند صباحی بیش نگذشته است . … چگونه است که می بینیم پریروز مرا خواسته اند که تو عنصر ” نامطلوب ” شناخته شده ای ، دیروز حکمی به دستم می دهند که صلاحیت تدریس نداری و امروز فتوا از مشهد می رسد که : ای مردم ، به حرفش گوش ندهید ، کتابش را مخوانید ، که تو ” ولایت ” نداری ! …
🔆به خدا سوگند که ترس از فتوای سرکار و بیم زیان و خطری که ممکن است متوجۀ من شود مرا به نوشتن این نامه وانداشته است که علت نوشتن این نامه احساس این درد بزرگ است که می بینم شما را چنان زندانی منافع خویش کرده اند و در حصاری تنگ گرفته اند که تنها راه ارتباط تان به عالم خارج ، فقط از طریق یکی دو نفری است که جز اتصال سببی ، با شخص شما هیچ گونه تجانسی ندارند . …(۱)
این بخشی از نامۀ دکتر علی شریعتی به آیت الله میلانی است .
🔆قصه چیست؟ چرا زمانی آیت الله میلانی تمام قد از کانون نشر حقایق اسلامی و بنیانگذار آن استاد محمد تقی شریعتی حمایت می کند . حتی با بسته شدن کانون فعالیت های آن در منزل ایشان ادامه می یابد. اما پس از چندی بروز اختلافات ، رشته این ارتباط را از هم می گسلد . ماهیت این اختلاف چیست ؟ چه کسانی در بروز و تشدید آن نقش آفرینی کردند ؟ اسناد منتشره از ساواک ، سازمان امنیت حکومت پهلوی ، حکایت از دست های پیدا و پنهانی دارد که این جدایی را رقم زده اند. (۲) این قصه تا جایی ادامه می یابد که از بیت ایشان بر علیه دکتر علی شریعتی فتوا صادر می شود. یکی از منسوبین ایشان ، کتاب ” دکتر چه می گوید ؟ ” را بر علیه دکتر علی شریعتی منتشر می کند. و توان نیروهای همدلی که – در آن سال های سخت و سیاه چشم امیدشان به حمایت ایشان گرم و امیدوار بود – به جدال های قلمی و جنگ های زرگری هرز می رود و آن جدایی و نقار پیش می آید .
🔆روایت حضرت محمد علی مهدوی راد از روند این جدایی خواندنی و عبرت آموز است :
🔷🔆قصۀ جدایی
🔆هنگامی که کانون نشر حقایق اسلامی را بستند آیت الله میلانی اجازه دادند استاد محمد تقی شریعتی در بیرونی خانهٔ ایشان همان برنامهٔ کانون را ادامه دهند.
🔆استاد شبهای جمعه تفسیر میگفتند. شب های شنبه بحث آزاد بود. پیش از ظهر جمعه سخنرانی میکردند. شرح نهج البلاغه میگفتند و جوانها، مثل پرویز خرسند، دکتر علی شریعتی، امیر پور و … مقاله میخواندند. تا زمانی که ماجرای علی پیش آمد. استاد میگفتند: من میدانستم ساواک پشت پردهٔ ماجرا است. کسانی از تهران آمدند و نزد آیتالله از علی بدگویی کردند. لذا ایشان به علی بدبین شده بودند. استاد گفتند چندبار خدمتشان رسیدم و توضیح دادم، موثر واقع نشد. از آن به بعد به محضرشان نرفتم و جدایی پیش آمد.
🔆به یاد دارم ساعت سه و نیم بعد از ظهر بود که خبر درگذشت آیت الله میلانی را شنیدم. مدرسه تعطیل بود. به خانهٔ استاد رفتم. بلندگوی مسجد گوهرشاد قرآن پخش میکرد. استاد پرسیدند: چه خبر شده؟ گفتم آیت الله میلانی زندگی را بدرود گفتند. خیلی متاثر شدند. چند بار به زانوشان کوبیدند. اشک به گونهشان سرازیر شد. مدتی طولانی سر را بلند نکردند، آن گاه چندین و چند مرتبه بر زانو زدند و مکرر گفتند: ای وای انگار دیشب بود! پس از اندکی که استاد آرام گرفتند، گفتم: استاد چه چیز انگار دیشب بود؟ فرمودند: آخرین دیدار من با ایشان.
🔆پررویی کردم گفتم: استاد چرا این جدایی اتفاق افتاد؟ چرا روابط شما تیره شد؟ بارها در همین اتاق من از زبان شما تجلیل و تکریم بسیاری دربارهٔ ایشان شنیده بودم و … استاد فرمودند: درست است، ایشان به من لطف داشتند. محبت داشتند، لطف زاید الوصف ، وقتی دست مرا برای ادامه کار از همه جا کوتاه کردند، ایشان جلسات من را به خانهشان بردند و بارها با من در مسائل مهم مشورت میکردند، تا اینکه جو سازی علیه «علی» شروع شد ( استاد همواره از فرزند برومندش با تعبیر علی یاد میکردند) و آن جزوه های _ دکتر چه میگوید _ به قلم نوهٔ ایشان آقای سید فاضل حسینی پخش شد.
📌ادامه در لینک وبسایت بنیاددکتر شریعتی
http://drshariati.org/?p=25279
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#روایت
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆«نقش انقلابی یاد و یادآوران»
🖋سارا شریعتی
🔷🔸«سخنرانی سارا شریعتی در مهرماه 1397 در حلقه مطالعاتی میقات. این متن خلاصه بخش اول صحبت ایشان است.»
🔆«درست بر خلاف عنوان که نقش انقلابی یاد و یادآوران است، تز اصلی این متن اینست که یاد یادآوران از صفویه به بعد دیگر نقش انقلابی ایفا نمی کند بلکه بر عکس به ابزار تبلیغاتی قدرت بدل شده است. در این دوره مهمترین وظیفه دیگر نه یاد آوری که شناخت است.»
🔆«یاد دیگر رسالت نیست. یادآوری نقش انقلابی ندارد. امروز رسالت ما شناخت و آگاهی بخشی است.»
🔆«شریعتی در متن وصیتاش میگوید، اکنون شهیدان کارشان را به پایان برده اند و خاموش رفته اند... و ما پیام آور خون آنها و پیام آور انقلاب آنها هستیم. به بیان دیگر، پروژه دیگر خون نیست، پیام است. بمیر و بمیران نیست، آگاهیبخشی است. پروژه، یک جنگ رهاییبخش برای نجات خود اسلام است...»
🔆«پیش از صفویه شیعه وقتی نام محمد را میشنید حق داشت بپرسد کدام محمّد؟ و پس از صفویه شیعه وقتی یاد حسین را میشنود باید بپرسد کدام حسین؟»
#کدام_حسین
#یاد_یادآوران
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🆔@rebaatmagazine
📎 برای مطالعه کل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
https://gourl.page.link/2rr7
🖋سارا شریعتی
🔷🔸«سخنرانی سارا شریعتی در مهرماه 1397 در حلقه مطالعاتی میقات. این متن خلاصه بخش اول صحبت ایشان است.»
🔆«درست بر خلاف عنوان که نقش انقلابی یاد و یادآوران است، تز اصلی این متن اینست که یاد یادآوران از صفویه به بعد دیگر نقش انقلابی ایفا نمی کند بلکه بر عکس به ابزار تبلیغاتی قدرت بدل شده است. در این دوره مهمترین وظیفه دیگر نه یاد آوری که شناخت است.»
🔆«یاد دیگر رسالت نیست. یادآوری نقش انقلابی ندارد. امروز رسالت ما شناخت و آگاهی بخشی است.»
🔆«شریعتی در متن وصیتاش میگوید، اکنون شهیدان کارشان را به پایان برده اند و خاموش رفته اند... و ما پیام آور خون آنها و پیام آور انقلاب آنها هستیم. به بیان دیگر، پروژه دیگر خون نیست، پیام است. بمیر و بمیران نیست، آگاهیبخشی است. پروژه، یک جنگ رهاییبخش برای نجات خود اسلام است...»
🔆«پیش از صفویه شیعه وقتی نام محمد را میشنید حق داشت بپرسد کدام محمّد؟ و پس از صفویه شیعه وقتی یاد حسین را میشنود باید بپرسد کدام حسین؟»
#کدام_حسین
#یاد_یادآوران
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🆔@rebaatmagazine
📎 برای مطالعه کل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
https://gourl.page.link/2rr7
Telegraph
«نقش انقلابی یاد و یادآوران»
سارا شریعتی بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه سرنوشت شریعتی سرنوشت غریبی است: مشهور اما ناشناخته. نام او را بر خیابانها، کوچهها، بیمارستانها و مدارس و مغازهها گذاشته اند. در کلاسهای دبیرستان و دانشگاه، اغلب پرسش یا بحثی درباره شریعتی هست، حتی یکی از سه تالار…
🔷🔆قدرناشناسانِ عصرِ حرص و هراس
🖋سید حسین موسوی
🔆دلنوشتهای به مناسبت زادروزِ علی شریعتی ... این متفکر در مملکتِ خویش غریب!
🔆«جایی که پول هست، هم دین دروغ است و هم آزادی.» (شریعتی. خودسازی انقلابی، مجموعه آثار ۲ - ص ۴۸)
🔆نمیشناختیمش. درست مثل همین امروز که نمیشناسیمش. مثل تاریخمان، شبیه جغرافیا، شبیه بومزیست، چیزی همانند فرهنگی چهلتکه که نمیشناسیمش. چیزی شبیه ایران یا اسلام یا هر دو. مشکل از همین ندیدن و نخواندن و نشنیدن و نشناختن، آغاز میشود. جایی برای این حرفها هم نیست. نظام ارزشی جامعه و خانوادهها متحول شده و بیشتر به دنبال پول و تیپ و ژست و ماشین و ... که یعنی رفاه جامعهی جدیدند و اصلاً هم مهم نیست که شریعتی را بدانند و بفهمند یا نه. یعنی شریعتی امروزه مسئلهی افراد نیست و گویی دردی را دوا نمیکند و در نتیجه مواجهه با او یا گریز از او، هر دو یکی است.
🔆چرا این روزها، اینکه شام پیتزا بخوریم یا لازانیا یا آب دوغ خیار، از علی شریعتی مهمتر شده است؟ پاسخاش چندان دشوار نیست. ما با تاریخ خویش و بلکه با خویشتنِ خویش، غریب و بیگانهایم. معضلاتمان را جستجو نکرده رها کردهایم و هرکدام در چارچوبی از پول و منافع شخصی، درغلتیدهایم. منافع شخصی هم که مصادیقاش روشن است: کار و مصرف و کار و مصرف و کار و مصرف و تا یک جایی تاریخ مصرفمان تمام شود و برویم بیخ گوش قبرستان و تنها یادی بماند و خاطرهای، اگر بماند! پیشامدِ این وضعیت، البته دلایل پیچیدهای دارد که در این مجال نمیگنجد.
🔆با آدمهای دوروبر که صحبت میکنی و پای حرفهایشان که مینشینی، همه هاج و واجاند. گویی این مایِ ایرانی امروزه فاقد یک نظام ارزشی خوب و بد شده است. اصلاً خوب و بد ندارد. خنثی است. بیجهت و بیطرف است. البته در بیجهتی، جهتِ پول را گرفته و در بیطرفی، طرفِ رفاه و آسودگی را. اما فاقد روح نقاد و منطق ارزشگذاری و تمیز و تشخیص درست از اشتباه است. منظور از رفاه و آسودگی نیز، فراغت به معنای فرصتی برای خوداندیشی و ترفیع و تکامل نیست، بیشتر گذران زمان است در بی جهتی و پوچی ... نوعی اتلافِ عمر ...
🔆باری به هر جهت بودن، منطق زندگی در دوران ماست. اینکه همینطور برویم ببینیم بالاخره کی باطری تمام میکنیم و شارژ و اعتبارمان کی ته میکشد. پسِ پشتِ فعلها و کارهایمان هیچ پرسشی نیست. از این نمیپرسیم برای چه کار میکنیم، برای چه تفریح میکنیم، برای چه حتی زندهایم و این "برای چه" هیچ جایی از زندگی بسیاری از ما وجود ندارد. همینکه موتورش گرم است و میرود، جای شکرش باقی است. چون و چرا نکرده، بیرون از خودِ زندگی نمیایستیم و یقهاش را نمیچسبیم و از منطقاش، سؤال نمیکنیم ...
📎 برای مطالعه کامل متن فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#عصر_حرص
#هراس
#هشتاد_هفتمین_سالگرد_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌https://bit.ly/3nOxktk
🖋سید حسین موسوی
🔆دلنوشتهای به مناسبت زادروزِ علی شریعتی ... این متفکر در مملکتِ خویش غریب!
🔆«جایی که پول هست، هم دین دروغ است و هم آزادی.» (شریعتی. خودسازی انقلابی، مجموعه آثار ۲ - ص ۴۸)
🔆نمیشناختیمش. درست مثل همین امروز که نمیشناسیمش. مثل تاریخمان، شبیه جغرافیا، شبیه بومزیست، چیزی همانند فرهنگی چهلتکه که نمیشناسیمش. چیزی شبیه ایران یا اسلام یا هر دو. مشکل از همین ندیدن و نخواندن و نشنیدن و نشناختن، آغاز میشود. جایی برای این حرفها هم نیست. نظام ارزشی جامعه و خانوادهها متحول شده و بیشتر به دنبال پول و تیپ و ژست و ماشین و ... که یعنی رفاه جامعهی جدیدند و اصلاً هم مهم نیست که شریعتی را بدانند و بفهمند یا نه. یعنی شریعتی امروزه مسئلهی افراد نیست و گویی دردی را دوا نمیکند و در نتیجه مواجهه با او یا گریز از او، هر دو یکی است.
🔆چرا این روزها، اینکه شام پیتزا بخوریم یا لازانیا یا آب دوغ خیار، از علی شریعتی مهمتر شده است؟ پاسخاش چندان دشوار نیست. ما با تاریخ خویش و بلکه با خویشتنِ خویش، غریب و بیگانهایم. معضلاتمان را جستجو نکرده رها کردهایم و هرکدام در چارچوبی از پول و منافع شخصی، درغلتیدهایم. منافع شخصی هم که مصادیقاش روشن است: کار و مصرف و کار و مصرف و کار و مصرف و تا یک جایی تاریخ مصرفمان تمام شود و برویم بیخ گوش قبرستان و تنها یادی بماند و خاطرهای، اگر بماند! پیشامدِ این وضعیت، البته دلایل پیچیدهای دارد که در این مجال نمیگنجد.
🔆با آدمهای دوروبر که صحبت میکنی و پای حرفهایشان که مینشینی، همه هاج و واجاند. گویی این مایِ ایرانی امروزه فاقد یک نظام ارزشی خوب و بد شده است. اصلاً خوب و بد ندارد. خنثی است. بیجهت و بیطرف است. البته در بیجهتی، جهتِ پول را گرفته و در بیطرفی، طرفِ رفاه و آسودگی را. اما فاقد روح نقاد و منطق ارزشگذاری و تمیز و تشخیص درست از اشتباه است. منظور از رفاه و آسودگی نیز، فراغت به معنای فرصتی برای خوداندیشی و ترفیع و تکامل نیست، بیشتر گذران زمان است در بی جهتی و پوچی ... نوعی اتلافِ عمر ...
🔆باری به هر جهت بودن، منطق زندگی در دوران ماست. اینکه همینطور برویم ببینیم بالاخره کی باطری تمام میکنیم و شارژ و اعتبارمان کی ته میکشد. پسِ پشتِ فعلها و کارهایمان هیچ پرسشی نیست. از این نمیپرسیم برای چه کار میکنیم، برای چه تفریح میکنیم، برای چه حتی زندهایم و این "برای چه" هیچ جایی از زندگی بسیاری از ما وجود ندارد. همینکه موتورش گرم است و میرود، جای شکرش باقی است. چون و چرا نکرده، بیرون از خودِ زندگی نمیایستیم و یقهاش را نمیچسبیم و از منطقاش، سؤال نمیکنیم ...
📎 برای مطالعه کامل متن فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#عصر_حرص
#هراس
#هشتاد_هفتمین_سالگرد_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌https://bit.ly/3nOxktk
Telegraph
قدرناشناسانِ عصرِ حرص و هراس
سید حسین موسوی دلنوشتهای به مناسبت زادروزِ علی شریعتی ... این متفکر در مملکتِ خویش غریب! «جایی که پول هست، هم دین دروغ است و هم آزادی.» (شریعتی. خودسازی انقلابی، مجموعه آثار ۲ - ص ۴۸) نمیشناختیمش. درست مثل همین امروز که نمیشناسیمش. مثل تاریخمان، شبیه…
🔷🔆در نسبت میان عرفان با برابری و آزادی
🖋امیر رضایی
🔆عرفان ، برابری و آزادی سه آرمان بلند و پرشکوه در اندیشه شریعتیاند که تصویر ذهنی آن ، در صورت تحقق عینیاش در جامعه، به " شهر خدایی" شباهت دارد که بشریت دردمند و آگاه در سراسر تاریخ سرگشته و شوریده آن بوده است. این سهگانهء آرمانی، اگر خوشبینی تاریخی داشته باشیم، در سرانجام تاریخ به طور کامل به وقوع خواهد پیوست و به همین دلیل شریعتی مسیر حرکت تاریخ و پایان خوش آن را منتهی به این سه شاهراه دانسته و با آنها آن جامعهء آرمانی را تصویرسازی کرده است. این سهگانه در مقاطع مختلف تاریخی فقط میتواند " الهامبخش" و " جهتبخش" کسانی باشند که به آن باور دارند و در مسیر تحقق آن میکوشند. در واقع این سه آرمان در فرایند بلندمدت تاریخ دوشادوش هم قابلیت تحقق دارند. از این رو این سهگانه دسترسناپذیر اما امیدآفرین ، شوقبرانگیز و حرکتبخش مینمایند.
🔆از این سهگانه، آزادی و عدالت مابهازای بیرونی دارند اما عرفان فاقد مابهازای بیرونی است ، احساسی است کانونی که امر معنا را در هستی برای آدمی وضوحی زنده و روشن میبخشد و به تعبیر شریعتی خویشاوندی با طبیعت را در روح و نگاه عارف مینشاند. در واقع عرفان ضامن همزمان تحقق و تداوم " راستین" عدالت و آزادی خواهد بود و بدون آن عدالت و آزادی " راستین" امکان تحقق و بقا ندارند . زیرا عرفان به عنوان راه اتصال با امر قدسی آدمی را از درون خواهان آن دو میکند و نقش مقوم و مشوق و محافظ وجودی آن دو را ایفا مینماید. عرفان با اخلاق، که امروز آن را بر جای عرفان و دین مینشانند، تفاوت ماهوی دارد زیرا عرفان امری اکتشافی است و اخلاق امری اکتسابی . اخلاق کسبی که ناشی از تربیت ذهنی و رفتاری است به دلیل آن که ریشهء وجودی ندارد در شرایط متغیر پایداری و تابآوری دائمی ندارد ، اما عرفان کشفی که ناشی از تربیت عینی و شخصیتی است به دلیل آن که ریشهء وجودی دارد در شرایط متغیر پایداری و تابآوری دائمی دارد.
🔆بیجهت نیست که شریعتی همه جا بر عرفان که همان روح دین است و با حکمت قرآنی اشتراک معنایی دارد، به مثابه دژ مستحکم عدالت و آزادی تاکید میکند اما بر اخلاق چنین تاکیدی ندارد. چرا که مبنای اخلاق در عالیترین شکل آن عقل است که تردیدافکن و ناپیگیر است ولی مبنای عرفان " جان" است که یقینآفرین و پیگیر است. عرفان مبتنی بر " جان" که همان عرفان " حالی " است در شکل تعمیقیافتهاش استعداد مهار همهء هوا و هوسها و کششها و انگیزههای غیراخلاقی و غیرانسانی را دارد و در عین حال همهء خصوصیات نیکوی انسانی را تقویت و رشد میدهد . اما اخلاق مبتنی بر عقل به دلیل آن که ریشه در " جان " ندارد و بر ستون تزلزلناپذیر " کانون وجود" متکی نیست توانایی مهار همهء بدیها و زشتیها را ندارد. بدیهی است که در اینجا سخن بر سر عرفان اصیل است و نه غیراصیل که مدعیان آن در نابودی عدالت و آزادی و کرامت انسانی گوی سبقت را از دشمنان عدالت و آزادی ربوده و میربایند.
🔆در سیر تاریخ به نسبتی که عرفان حالی در جان تکتک انسانهای آگاه میشکفد و به تدریج به برگ و بار مینشیند، عدالت و آزادی نیز توسعهء راستین و برگشتناپذیر پیدا میکنند. اما این روند به کندی صورت میپذیرد زیرا عرفان آموختنی نیست ، کاویدنی است . البته در آینده انسان با پیشرفت علم روانشناسی و روانکاوی و ... فرمول یا فرمولهایی را کشف خواهد کرد که دستیابی به عرفان را ممکن سازد اما تا آن زمان احتمالا راه درازی در پیش است.
🔆به نظر من شریعتی در سهگانهء عرفان ، برابری و آزادی ، عرفان را به عنوان ضامن قطعی و نهایی تحقق برابری و آزادی راستین میداند که در نبود آن مسلما پایههای عدالت و آزادی و کرامت انسانی سست و متزلزل و بدون تکیهگاه محکم خواهد بود . به همین دلیل او همهء روشنفکران را دعوت میکند که برای توسعهء عدالت و آزادی برخیزند و گامی فراتر از عقل بردارند.
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋امیر رضایی
🔆عرفان ، برابری و آزادی سه آرمان بلند و پرشکوه در اندیشه شریعتیاند که تصویر ذهنی آن ، در صورت تحقق عینیاش در جامعه، به " شهر خدایی" شباهت دارد که بشریت دردمند و آگاه در سراسر تاریخ سرگشته و شوریده آن بوده است. این سهگانهء آرمانی، اگر خوشبینی تاریخی داشته باشیم، در سرانجام تاریخ به طور کامل به وقوع خواهد پیوست و به همین دلیل شریعتی مسیر حرکت تاریخ و پایان خوش آن را منتهی به این سه شاهراه دانسته و با آنها آن جامعهء آرمانی را تصویرسازی کرده است. این سهگانه در مقاطع مختلف تاریخی فقط میتواند " الهامبخش" و " جهتبخش" کسانی باشند که به آن باور دارند و در مسیر تحقق آن میکوشند. در واقع این سه آرمان در فرایند بلندمدت تاریخ دوشادوش هم قابلیت تحقق دارند. از این رو این سهگانه دسترسناپذیر اما امیدآفرین ، شوقبرانگیز و حرکتبخش مینمایند.
🔆از این سهگانه، آزادی و عدالت مابهازای بیرونی دارند اما عرفان فاقد مابهازای بیرونی است ، احساسی است کانونی که امر معنا را در هستی برای آدمی وضوحی زنده و روشن میبخشد و به تعبیر شریعتی خویشاوندی با طبیعت را در روح و نگاه عارف مینشاند. در واقع عرفان ضامن همزمان تحقق و تداوم " راستین" عدالت و آزادی خواهد بود و بدون آن عدالت و آزادی " راستین" امکان تحقق و بقا ندارند . زیرا عرفان به عنوان راه اتصال با امر قدسی آدمی را از درون خواهان آن دو میکند و نقش مقوم و مشوق و محافظ وجودی آن دو را ایفا مینماید. عرفان با اخلاق، که امروز آن را بر جای عرفان و دین مینشانند، تفاوت ماهوی دارد زیرا عرفان امری اکتشافی است و اخلاق امری اکتسابی . اخلاق کسبی که ناشی از تربیت ذهنی و رفتاری است به دلیل آن که ریشهء وجودی ندارد در شرایط متغیر پایداری و تابآوری دائمی ندارد ، اما عرفان کشفی که ناشی از تربیت عینی و شخصیتی است به دلیل آن که ریشهء وجودی دارد در شرایط متغیر پایداری و تابآوری دائمی دارد.
🔆بیجهت نیست که شریعتی همه جا بر عرفان که همان روح دین است و با حکمت قرآنی اشتراک معنایی دارد، به مثابه دژ مستحکم عدالت و آزادی تاکید میکند اما بر اخلاق چنین تاکیدی ندارد. چرا که مبنای اخلاق در عالیترین شکل آن عقل است که تردیدافکن و ناپیگیر است ولی مبنای عرفان " جان" است که یقینآفرین و پیگیر است. عرفان مبتنی بر " جان" که همان عرفان " حالی " است در شکل تعمیقیافتهاش استعداد مهار همهء هوا و هوسها و کششها و انگیزههای غیراخلاقی و غیرانسانی را دارد و در عین حال همهء خصوصیات نیکوی انسانی را تقویت و رشد میدهد . اما اخلاق مبتنی بر عقل به دلیل آن که ریشه در " جان " ندارد و بر ستون تزلزلناپذیر " کانون وجود" متکی نیست توانایی مهار همهء بدیها و زشتیها را ندارد. بدیهی است که در اینجا سخن بر سر عرفان اصیل است و نه غیراصیل که مدعیان آن در نابودی عدالت و آزادی و کرامت انسانی گوی سبقت را از دشمنان عدالت و آزادی ربوده و میربایند.
🔆در سیر تاریخ به نسبتی که عرفان حالی در جان تکتک انسانهای آگاه میشکفد و به تدریج به برگ و بار مینشیند، عدالت و آزادی نیز توسعهء راستین و برگشتناپذیر پیدا میکنند. اما این روند به کندی صورت میپذیرد زیرا عرفان آموختنی نیست ، کاویدنی است . البته در آینده انسان با پیشرفت علم روانشناسی و روانکاوی و ... فرمول یا فرمولهایی را کشف خواهد کرد که دستیابی به عرفان را ممکن سازد اما تا آن زمان احتمالا راه درازی در پیش است.
🔆به نظر من شریعتی در سهگانهء عرفان ، برابری و آزادی ، عرفان را به عنوان ضامن قطعی و نهایی تحقق برابری و آزادی راستین میداند که در نبود آن مسلما پایههای عدالت و آزادی و کرامت انسانی سست و متزلزل و بدون تکیهگاه محکم خواهد بود . به همین دلیل او همهء روشنفکران را دعوت میکند که برای توسعهء عدالت و آزادی برخیزند و گامی فراتر از عقل بردارند.
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF