🔷🗒جسور در زندگی، مستقل در اندیشه
🖋سوسن شریعتی
🔆مجید شریف همیشه می گفت :« من از شریعتی دو چیز را آموخته ام: جسارت را و شک کردن را نیز». و همین دو آموزه، زندگی او را- همچون آموزگارش- اگرچه پربار، اما کوتاه ساخت. یکی از اشکال متعدد و متضاد تجربه جوانی، متعلق به زمانه ای که گذشت: ملتهب، تراژیک و رادیکال. او با جسارت و هیجان یک جوان شورمند، مدام در پی کشف وضعیت های جدید بود و با شک و تردید یک متفکر، مدام همان وضعیت را زیر سوال می برد وبه آن سوء ظن پیدا می کرد. جسورانه به استقبال غیر مترقبه می رفت واندکی بعد مشکوک به اصالتش می شد و ناراضی بر می گشت. برای کشف حقیقت ، میدانست باید جسور بود و به همه شاهراهها، مشکوک؛ به هر دری باید زد و هیچ کدام را نهایی ندانست؛ باید پرهیزکار نبود و از خطا و از تغییر نترسید. اما با او آنچه در این تغییر و تغیرات اعتماد را بر می انگیخت دو چیز بود: شفافیت او و گوش کردن به میل دل خود. نه چندان سیاستمدار که پنهان زیست کند ، پنهان تجربه کند و پنهان تغییر، نه چندان سیاسی که بنا بر ضرورت های بیرونی و اجتماعی و بی اعتنا به ندای دل خود، این شود یا آن. روشنفکری که به صدای بلند فکر می کرد، به صدای بلند می پیوست و می گسست، به صدای بلند به نقد خود می نشست ، از در میان گذاشتن تجربه خود نمی هراسید و از پرداختن بهای آن سر بازنمی زد..
🔆خلاصه ی زندگی مختصر او همین تعقیب و گریز بی وقفه خود بود با خود: چیزی از روشنفکری، چیزی از هنرمندی.
چیزی از روشنفکری: اگر روشنفکری را مستقر نشدن در هیچ قطعیتی، جایگاهی و موقعیتی، توجه به دیگری و دیگران، داشتن دغدغه سرنوشت هم نوعان خویش، چادر زدن در حاشیه اقتدار مسلط و همدلی با همه به حاشیه رانده شدگان بدانیم.
🔆چیزی از هنرمندی : اگر هنرمندی را عزیمت از خود، چرخیدن بر محور خود، رهروی تنها، نقادی واقعیت مشکوک بپنداریم. جایی میان واقعیت و تخیل.
همین بود که هم سراغ جبران خلیل جبران می رفت، هم سراغ نیچه. هم رژه گارودی را ترجمه می کرد ، هم با رزا لوکزامبورگ سر و کارش می افتاد. هم خود را دوستدار شریعتی می دانست و کتب او را سرجمع می کرد و تنظیم و هم خود را متولی و مبلغ افکار او نمی خواست. از آن دست شاگردانی که می آموخت اما مرید نمی شد، می پیوست اما مشروط. گفتگو را دوست داشت اما سر سپردگی را نه. تردید می کرد اما توبه نه.
🔆او هم دربدری غربت را تجربه کرد و هم لذت بازگشت و قربت را- بی هیچ دعای خیری- و باز مثل هیشه با صدای بلند، از تجربیات خود سخن گفت. به صدای بلند، از آرزوها و امیدهایش حرف زد. به صدای بلند از وسوسه آینده ای روشن و.. تا اینکه، بالاخره مثل همیشه وفادار به خود، در همین قربت بازیافته و دیریافته هم مستقر نشد و این البته عقوبت محتوم همان گوش سپردن به صدای دل جسور و ذهن مشکوک بود. ای کاش اینقدر با صدای بلند از زندگی خود و جلوه های گوناگون آن حرف نمی زد تا به زندگی اش درمیان زنده ها ادامه دهد . اگر آن شفافیت غیر متداول و نامتعارف را کنار می گذاشت و مثلاً صدای آن زیستهای چندگانه تو در تو را در نمی آورد- چنانچه رسم روزگار است- امروز حتماً هنوز در میان ما بود.
و....امروز؟ سنگی در قطعه هنرمندان. روحش شاد و جسم مجروحش آرام باد.
#یادها
#مجید_شریف
#استقلال_اندیشه
#جسور_در_زندگی
#سوسن_شریعتی
#یادداشت_اختصاصی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋سوسن شریعتی
🔆مجید شریف همیشه می گفت :« من از شریعتی دو چیز را آموخته ام: جسارت را و شک کردن را نیز». و همین دو آموزه، زندگی او را- همچون آموزگارش- اگرچه پربار، اما کوتاه ساخت. یکی از اشکال متعدد و متضاد تجربه جوانی، متعلق به زمانه ای که گذشت: ملتهب، تراژیک و رادیکال. او با جسارت و هیجان یک جوان شورمند، مدام در پی کشف وضعیت های جدید بود و با شک و تردید یک متفکر، مدام همان وضعیت را زیر سوال می برد وبه آن سوء ظن پیدا می کرد. جسورانه به استقبال غیر مترقبه می رفت واندکی بعد مشکوک به اصالتش می شد و ناراضی بر می گشت. برای کشف حقیقت ، میدانست باید جسور بود و به همه شاهراهها، مشکوک؛ به هر دری باید زد و هیچ کدام را نهایی ندانست؛ باید پرهیزکار نبود و از خطا و از تغییر نترسید. اما با او آنچه در این تغییر و تغیرات اعتماد را بر می انگیخت دو چیز بود: شفافیت او و گوش کردن به میل دل خود. نه چندان سیاستمدار که پنهان زیست کند ، پنهان تجربه کند و پنهان تغییر، نه چندان سیاسی که بنا بر ضرورت های بیرونی و اجتماعی و بی اعتنا به ندای دل خود، این شود یا آن. روشنفکری که به صدای بلند فکر می کرد، به صدای بلند می پیوست و می گسست، به صدای بلند به نقد خود می نشست ، از در میان گذاشتن تجربه خود نمی هراسید و از پرداختن بهای آن سر بازنمی زد..
🔆خلاصه ی زندگی مختصر او همین تعقیب و گریز بی وقفه خود بود با خود: چیزی از روشنفکری، چیزی از هنرمندی.
چیزی از روشنفکری: اگر روشنفکری را مستقر نشدن در هیچ قطعیتی، جایگاهی و موقعیتی، توجه به دیگری و دیگران، داشتن دغدغه سرنوشت هم نوعان خویش، چادر زدن در حاشیه اقتدار مسلط و همدلی با همه به حاشیه رانده شدگان بدانیم.
🔆چیزی از هنرمندی : اگر هنرمندی را عزیمت از خود، چرخیدن بر محور خود، رهروی تنها، نقادی واقعیت مشکوک بپنداریم. جایی میان واقعیت و تخیل.
همین بود که هم سراغ جبران خلیل جبران می رفت، هم سراغ نیچه. هم رژه گارودی را ترجمه می کرد ، هم با رزا لوکزامبورگ سر و کارش می افتاد. هم خود را دوستدار شریعتی می دانست و کتب او را سرجمع می کرد و تنظیم و هم خود را متولی و مبلغ افکار او نمی خواست. از آن دست شاگردانی که می آموخت اما مرید نمی شد، می پیوست اما مشروط. گفتگو را دوست داشت اما سر سپردگی را نه. تردید می کرد اما توبه نه.
🔆او هم دربدری غربت را تجربه کرد و هم لذت بازگشت و قربت را- بی هیچ دعای خیری- و باز مثل هیشه با صدای بلند، از تجربیات خود سخن گفت. به صدای بلند، از آرزوها و امیدهایش حرف زد. به صدای بلند از وسوسه آینده ای روشن و.. تا اینکه، بالاخره مثل همیشه وفادار به خود، در همین قربت بازیافته و دیریافته هم مستقر نشد و این البته عقوبت محتوم همان گوش سپردن به صدای دل جسور و ذهن مشکوک بود. ای کاش اینقدر با صدای بلند از زندگی خود و جلوه های گوناگون آن حرف نمی زد تا به زندگی اش درمیان زنده ها ادامه دهد . اگر آن شفافیت غیر متداول و نامتعارف را کنار می گذاشت و مثلاً صدای آن زیستهای چندگانه تو در تو را در نمی آورد- چنانچه رسم روزگار است- امروز حتماً هنوز در میان ما بود.
و....امروز؟ سنگی در قطعه هنرمندان. روحش شاد و جسم مجروحش آرام باد.
#یادها
#مجید_شریف
#استقلال_اندیشه
#جسور_در_زندگی
#سوسن_شریعتی
#یادداشت_اختصاصی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆 پوران ؛ تحصیل در فرانسه 🔆پوران شریعت رضوی در سال ۱۳۴۲ از تز دکترای خود تحت عنوان «حروف اضافه گرامری درگلستان سعدی» به راهنمایی ژیلبرت لازار دفاع می کند و همراه با همسرش به ایران بر می گردد. دستگیری علی شریعتی در مرز او را با سه فرزند کوچک در مرز خوی…
🔷🔆سالهای آموزگاری با مدرک دکتری
🔆پوران شریعترضوی از سال ۱۳۳۷ همزمان با اخذ مدرک لیسانس ادبیات از دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به استخدام فرهنگ در آمده و تدریس در دبستان شاهدخت مشهد را آغاز میکند. پس از بازگشت از فرانسه (۱۳۴۳) علیرغم دریافت مدرک دکتری در ادبیات تطبیقی به تدریس در دبیرستانهای دخترانه مشهد (ارض اقدس، رفعت، انوشیروان دادگر) مشغول میشود. در سال ۱۳۵۲ و به دنبال انتقال یافتن به تهران پوران شریعترضوی به عنوان راهنمای تعلیماتی در ناحیه ۱۳ شهر تهران (مناطق جنوبی شهر) در استخدام فرهنگ میماند و پس از پیروزی انقلاب، به دنبال ۴ سال تعلیق اداری سرانجام در سال ۱۳۶۲ بازنشسته میشود.
#یاد_پوران
#یادها_خاطرات
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔆پوران شریعترضوی از سال ۱۳۳۷ همزمان با اخذ مدرک لیسانس ادبیات از دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به استخدام فرهنگ در آمده و تدریس در دبستان شاهدخت مشهد را آغاز میکند. پس از بازگشت از فرانسه (۱۳۴۳) علیرغم دریافت مدرک دکتری در ادبیات تطبیقی به تدریس در دبیرستانهای دخترانه مشهد (ارض اقدس، رفعت، انوشیروان دادگر) مشغول میشود. در سال ۱۳۵۲ و به دنبال انتقال یافتن به تهران پوران شریعترضوی به عنوان راهنمای تعلیماتی در ناحیه ۱۳ شهر تهران (مناطق جنوبی شهر) در استخدام فرهنگ میماند و پس از پیروزی انقلاب، به دنبال ۴ سال تعلیق اداری سرانجام در سال ۱۳۶۲ بازنشسته میشود.
#یاد_پوران
#یادها_خاطرات
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🗒یاد کرد خاطره ای که هرگز فراموشم نخواهد گشت
🖋رضا امینی مقدم
🔆تیرماه ۴۷ بود که خبر قبولی در کنکور و قبول شدن در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به گوشم رسید اما این خبر آنقدر هیجان زده ام نکرد که شادروان یزدانیان به من خبر داد استاد محمد تقی شریعتی به همراه آیت الله سید محمود طالقانی که آن موقع در مشهد بودند برای شرکت در جلسه تفسیر قرآن امشب به منزل شما می آیند . با استاد محمد تقی شریعتی در دوران دبیرستان در کانون نشر حقایق الفت دیرینه داشتم و اکنون که از تهران به مشهد آمده بودند و این بار در معیت آیت الله سید محمود طالقانی آن هم دیدار در منزل پدری بسیار شوق انگیز بود . باید بگویم که شوق و هیجان دیدار این دو بزرگوار و دوستان کانون نشر حقایق اسلامی آن هم در منزل خودمان آنقدر زیاد بود که لذت قبولی در کنکور را از یادم برد . اکنون که به آن سال های دور می اندیشم چهره صمیمی مردی را بخاطر می آورم که در بحبوحه جوانی من و هم نسلانم زندگی اش را وقف ترویج و پرورش افکار و عقاید اسلامی پاک و منزه از خرافات کرده بود .
🔆استاد محمد تقی شریعتی در آن سالهائی که عقاید الحادی و خرافات مذهبی تواما نسل جوان را نشانه گرفته بود به میدان آمد و سالیان دراز خون دلی خورد تا توانست گلی حاصل کند . گلی که از لطافت و بوی خوش آن دل های زیادی و سالیان متمادی نسل های پیاپی بهره ها بردند تا تبدیل به گلستانی شد ، این بوی خوش علاوه بر پهنه خراسان تهران و دیگر شهرها را درنوردید و از تاثیرات آن حسینیه ارشاد تهران پا گرفت و در وجود آمد تا هنگامی که فرزند برومندش دکتر علی شریعتی به تهران تبعید شد و ادامه راه پدر را در حسینیه ارشاد بعهده گرفت .
🔆من اکنون که در طول این همه سال از بد حادثه جان به در برده ام وقتی در آستانه کهولت و کهنسالی خاطرات جوانی خود را می کاوم برای مردانی نظیر استاد محمد تقی شریعتی احترام بسیاری قائلم و به روح بزرگش درود می فرستم و یاد و خاطره اش را گرامی می دارم زیرا که اولین بار در اثر تعلیمات و آموزشهای سقراط گونه اش به باور ها و عقایدم شک کردن را آموخت که این موهبت بزرگی بود که در سراسر زندگی ام به کار آمد .
#یادها_خاطرات
#سی_سومین_سالگرد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋رضا امینی مقدم
🔆تیرماه ۴۷ بود که خبر قبولی در کنکور و قبول شدن در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به گوشم رسید اما این خبر آنقدر هیجان زده ام نکرد که شادروان یزدانیان به من خبر داد استاد محمد تقی شریعتی به همراه آیت الله سید محمود طالقانی که آن موقع در مشهد بودند برای شرکت در جلسه تفسیر قرآن امشب به منزل شما می آیند . با استاد محمد تقی شریعتی در دوران دبیرستان در کانون نشر حقایق الفت دیرینه داشتم و اکنون که از تهران به مشهد آمده بودند و این بار در معیت آیت الله سید محمود طالقانی آن هم دیدار در منزل پدری بسیار شوق انگیز بود . باید بگویم که شوق و هیجان دیدار این دو بزرگوار و دوستان کانون نشر حقایق اسلامی آن هم در منزل خودمان آنقدر زیاد بود که لذت قبولی در کنکور را از یادم برد . اکنون که به آن سال های دور می اندیشم چهره صمیمی مردی را بخاطر می آورم که در بحبوحه جوانی من و هم نسلانم زندگی اش را وقف ترویج و پرورش افکار و عقاید اسلامی پاک و منزه از خرافات کرده بود .
🔆استاد محمد تقی شریعتی در آن سالهائی که عقاید الحادی و خرافات مذهبی تواما نسل جوان را نشانه گرفته بود به میدان آمد و سالیان دراز خون دلی خورد تا توانست گلی حاصل کند . گلی که از لطافت و بوی خوش آن دل های زیادی و سالیان متمادی نسل های پیاپی بهره ها بردند تا تبدیل به گلستانی شد ، این بوی خوش علاوه بر پهنه خراسان تهران و دیگر شهرها را درنوردید و از تاثیرات آن حسینیه ارشاد تهران پا گرفت و در وجود آمد تا هنگامی که فرزند برومندش دکتر علی شریعتی به تهران تبعید شد و ادامه راه پدر را در حسینیه ارشاد بعهده گرفت .
🔆من اکنون که در طول این همه سال از بد حادثه جان به در برده ام وقتی در آستانه کهولت و کهنسالی خاطرات جوانی خود را می کاوم برای مردانی نظیر استاد محمد تقی شریعتی احترام بسیاری قائلم و به روح بزرگش درود می فرستم و یاد و خاطره اش را گرامی می دارم زیرا که اولین بار در اثر تعلیمات و آموزشهای سقراط گونه اش به باور ها و عقایدم شک کردن را آموخت که این موهبت بزرگی بود که در سراسر زندگی ام به کار آمد .
#یادها_خاطرات
#سی_سومین_سالگرد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🗒استاد شریعتی و نهضت ملی
🔆بی تردید فعال ترین دوره فعالیت های سیاسی استاد به سال های پایانی دهه بیست و دهه سی بر می گردد. نقش بی بدیل استاد در بسیج افکار عمومی مردم خراسان و نیروهای مذهبی برای پیوستن به نهضت ملی شدن نفت در مشهد را می توان از خلال انعکاس فعالیت های او و همچنین کانون نشر حقایق اسلامی در مطبوعات آن سال ها و نیز نامه دو رهبر نهضت- آیت الله کاشانی و دکتر مصدق-قبل از اغاز اختلافات این دو مشاهده کرد. در کنار برگزاری میتینگ های وسیع دویست هزار نفری که با صدور قطعنامه ها، امضاهای طوماری و عزل و نصب تابلو شرکت نفت ملی ایران در سر در شعبه مرکزی مشهد و یا تغییر نام خیابان ها به اتمام می رسید استاد شریعتی از طرف کانون نشر حقایق اسلامی روش هایی چون اتحاد عمل های موضعی با گروهها و اصناف مختلف، پخش اطلاعیه و بیانیه، جمع آوری پول و امکانات برای مردمان بی بضاعت از طریق بسیج خیرین و…را نیز د دستور کار خود داشت.
🔆همین نفوذ گسترده در میان مردم و در افکار عمومی آن سال هاست که استاد شریعتی را وا می دارد علی رغم مشغله فرهنگی و فعالیت های گسترده فکری، برای انتخابات هفدهمین دور مجلس، خود را کاندیدا کند. در رفراندومی که قبل از شروع انتخابات مجلس هفدهم برای نظر سنجی در مشهد برگزار گردید استاد شریعتی با ۵۳۷۵ رأی در صدر نمایندگان منتخب مردم مشهد به حساب می آمد. البته انتخابات مجلس هفدهم در مشهد در سال ۱۳۳۱ با دخالت عوامل نزدیک به دربار منحل شد و فرد دیگری به مجلس راه یافت.در ۲۱ مرداد ۱۳۳۲، چند روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد مشهد آماده انحلال انتخابات مخدوش مجلس هفدهم می شود. روزنامه سیاه و سپید در همین روز می نویسد:
🔆« شهرستان مشهد به انتظار روز رفراندم روز شماری می کرد. جرائد ملی موضوع رفراندم را برای مردم روشن کرده بودند برای مردم مشهد که از بدو نهضت ملی، دولت ملی مصدق را حمایت کرده اند نقطه ابهامی باقی نماند. احزاب ملی فعالیت خود را آغازکردند. کمیته مکتب نهضت ملی ایران ایجاد هم آهنگی بین کلیه انجمنهای دینی و بازرگانی و اصناف و احزاب سیاسی ملی زیاد فعالیت کرد. . در ظرف یک هفته ده ها هزار اعلامیه از طرف انجمن های دینی و احزاب سیاسی و بازرگانی و اصناف در شهر پخش گردید و بطور کلی مشهد و مردم ستمدیده استعمار زده این سامان کاری جز فرارسیدن روز نوزدهم مرداد و رای دادن به انحلال مجلس هفدهم نداشتند. روزهای شنبه هفدهم و یکشنبه هجدهم مرداد میتینگ های موضعی و سیار در شهر صورت گرفت». در تمامی میتینگ های برگزار شده برای حمایت از نهضت ملی شدن نفت از سال ۱۳۳۰ تا کودتای بیست و هشت مرداد استاد شریعتی نقش بسیج کننده، مبلغ و سخنران قطعنامه ها را بر عهده داشته است. در تظاهراتی که در ۳۰ تیر ۱۳۳۲ در مشهد برگزار می شود پس از سخنرانی استاد، مردم نام دو خیابان فوزیه و دریادل در مشهد را به نام های دکتر محمد مصدق و خیابان سی ام تیر تغییر می دهند.
#یادها_خاطرات
#نهضت_ملی
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
لینک متن در سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی
http://drshariati.org/?p=16874
🆔 @Shariati_SCF
🔆بی تردید فعال ترین دوره فعالیت های سیاسی استاد به سال های پایانی دهه بیست و دهه سی بر می گردد. نقش بی بدیل استاد در بسیج افکار عمومی مردم خراسان و نیروهای مذهبی برای پیوستن به نهضت ملی شدن نفت در مشهد را می توان از خلال انعکاس فعالیت های او و همچنین کانون نشر حقایق اسلامی در مطبوعات آن سال ها و نیز نامه دو رهبر نهضت- آیت الله کاشانی و دکتر مصدق-قبل از اغاز اختلافات این دو مشاهده کرد. در کنار برگزاری میتینگ های وسیع دویست هزار نفری که با صدور قطعنامه ها، امضاهای طوماری و عزل و نصب تابلو شرکت نفت ملی ایران در سر در شعبه مرکزی مشهد و یا تغییر نام خیابان ها به اتمام می رسید استاد شریعتی از طرف کانون نشر حقایق اسلامی روش هایی چون اتحاد عمل های موضعی با گروهها و اصناف مختلف، پخش اطلاعیه و بیانیه، جمع آوری پول و امکانات برای مردمان بی بضاعت از طریق بسیج خیرین و…را نیز د دستور کار خود داشت.
🔆همین نفوذ گسترده در میان مردم و در افکار عمومی آن سال هاست که استاد شریعتی را وا می دارد علی رغم مشغله فرهنگی و فعالیت های گسترده فکری، برای انتخابات هفدهمین دور مجلس، خود را کاندیدا کند. در رفراندومی که قبل از شروع انتخابات مجلس هفدهم برای نظر سنجی در مشهد برگزار گردید استاد شریعتی با ۵۳۷۵ رأی در صدر نمایندگان منتخب مردم مشهد به حساب می آمد. البته انتخابات مجلس هفدهم در مشهد در سال ۱۳۳۱ با دخالت عوامل نزدیک به دربار منحل شد و فرد دیگری به مجلس راه یافت.در ۲۱ مرداد ۱۳۳۲، چند روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد مشهد آماده انحلال انتخابات مخدوش مجلس هفدهم می شود. روزنامه سیاه و سپید در همین روز می نویسد:
🔆« شهرستان مشهد به انتظار روز رفراندم روز شماری می کرد. جرائد ملی موضوع رفراندم را برای مردم روشن کرده بودند برای مردم مشهد که از بدو نهضت ملی، دولت ملی مصدق را حمایت کرده اند نقطه ابهامی باقی نماند. احزاب ملی فعالیت خود را آغازکردند. کمیته مکتب نهضت ملی ایران ایجاد هم آهنگی بین کلیه انجمنهای دینی و بازرگانی و اصناف و احزاب سیاسی ملی زیاد فعالیت کرد. . در ظرف یک هفته ده ها هزار اعلامیه از طرف انجمن های دینی و احزاب سیاسی و بازرگانی و اصناف در شهر پخش گردید و بطور کلی مشهد و مردم ستمدیده استعمار زده این سامان کاری جز فرارسیدن روز نوزدهم مرداد و رای دادن به انحلال مجلس هفدهم نداشتند. روزهای شنبه هفدهم و یکشنبه هجدهم مرداد میتینگ های موضعی و سیار در شهر صورت گرفت». در تمامی میتینگ های برگزار شده برای حمایت از نهضت ملی شدن نفت از سال ۱۳۳۰ تا کودتای بیست و هشت مرداد استاد شریعتی نقش بسیج کننده، مبلغ و سخنران قطعنامه ها را بر عهده داشته است. در تظاهراتی که در ۳۰ تیر ۱۳۳۲ در مشهد برگزار می شود پس از سخنرانی استاد، مردم نام دو خیابان فوزیه و دریادل در مشهد را به نام های دکتر محمد مصدق و خیابان سی ام تیر تغییر می دهند.
#یادها_خاطرات
#نهضت_ملی
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
لینک متن در سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی
http://drshariati.org/?p=16874
🆔 @Shariati_SCF
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆📸سالشمار زندگینامه استاد محمد تقی شریعتی _ ( بخش هشتم) لینک بخش هفتم سالشمار #سی_سومین_سالگرد_هجرت #محمد_تقی_شریعتی #بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی 🆔 @Shariati_SCF
🔷📄بیانیه استاد محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده در محکومیت هجوم گروههای فشار به کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد و تعطیلی این مرکز فرهنگی
#اسناد
#کانون_نشر_حقایق
#یادها_خاطرات
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
#اسناد
#کانون_نشر_حقایق
#یادها_خاطرات
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷📄بیانیه استاد محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده در محکومیت هجوم گروههای فشار به کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد و تعطیلی این مرکز فرهنگی #اسناد #کانون_نشر_حقایق #یادها_خاطرات #سی_سومین_سالگرد_هجرت #محمد_تقی_شریعتی #بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی 🆔 @Shariati_SCF
🔷📰 آیا حمله به کانون که خانه من حساب میشود، توهین به من نیست؟
🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامههای صبح
📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹
🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.
🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان میگفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانهی من حساب میشود، توهین به من نیست؟ و با اینکه در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی میرسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با اینکه به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟
🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خرابکاریهای آنها را گفتم، خرابکاریهائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.
🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانیهای آقای رئیسجمهور و سخنرانیهای مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیهاش به من حقیقت دارد و به طوریکه در مصاحبه عرض شد عدهای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار میدادند و یکسری خرابکاریهای دیگر که همهاش بخاطرم نمانده است.
لینک بیانیه کانون نشر حقایق در این رابطه
#یادها_خاطرات
#روزنامه_میزان
#کانون_نشر_حقایق
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامههای صبح
📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹
🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.
🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان میگفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانهی من حساب میشود، توهین به من نیست؟ و با اینکه در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی میرسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با اینکه به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟
🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خرابکاریهای آنها را گفتم، خرابکاریهائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.
🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانیهای آقای رئیسجمهور و سخنرانیهای مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیهاش به من حقیقت دارد و به طوریکه در مصاحبه عرض شد عدهای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار میدادند و یکسری خرابکاریهای دیگر که همهاش بخاطرم نمانده است.
لینک بیانیه کانون نشر حقایق در این رابطه
#یادها_خاطرات
#روزنامه_میزان
#کانون_نشر_حقایق
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Telegram
بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷📄بیانیه استاد محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده در محکومیت هجوم گروههای فشار به کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد و تعطیلی این مرکز فرهنگی
#اسناد
#کانون_نشر_حقایق
#یادها_خاطرات
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
#اسناد
#کانون_نشر_حقایق
#یادها_خاطرات
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔷🔆سخنان دکتر علی شریعتی در رابطه با آینده حسینیه ارشاد
#یادها
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
#یادها
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆مادرانه های اندیشه و سیاست
🖋طاهره رحیمیان
🔆سال ۵۶ چنین روزی هنگام برگشت از میهمانی منزل بستگان مهربان مادری ، پدرم به دنبال ما آمد. دقیقا یادم هست من که ۱۳ ساله بودم و دو خواهرم که یکی از من یک سال بزرگتر و دیگری از من دوسال کوچکتر بود روی صندلی عقب ماشین نشسته بودیم. شنیدم که پدرم آهسته به مادرم گفت «علی شریعتی را کشتند.» خبر و حادثه ای وهم آور بود.
🔆شنیدنش برای دختر نوجوانی چون من و مادر جوانم که دوست و همدم پوران خانم بود ترسناک و دلهره آور بود.
🔆دیگر تصاویر واضحی از آن روزها به یاد ندارم .تصاویر مبهمی از رفت و آمدها ، صحبتها و گفتگوهای تلفنی که میان مادرم و همسران دوستان مذهبی و سیاسی و همفکر پدرم و همچنین پدرم و دوستانش رد و بدل میشد در ذهن دارم.
🔆دقیقا نمیدانم آخرین سفری که دکتر قبل از شهادت جانسوزش به مشهد داشت چه تاریخی بود. ولی هنوز تصویر حضور او در آستانه درب اتاق استاد در منزل خیابان تهران با لباس راحتی منزل در جمعه ای از جمعه های حضور ما در آنجا را خوب به یاد دارم.
🔆مادرم ، با مهر، من و دو خواهرم را که چادرهای کودری گل ریز به سر داشتیم به دکتر معرفی میکرد. او شریعتیها را دوست داشت، عمه خانم را دوست داشت، پوران خانم را دوست داشت، همسر استاد را دوست داشت و این حس مهربانی و عشق بود که تاب آوری اش در زندگی پر حاشیه ی سیاسی پدرم در کنار شریعتیها را زیاد میکرد. جمعه هایی که به منزل استاد میرفتیم، پا به پای جلسه در اتاق استاد، نجواهای مادرانه و زنانه در اتاق دیگری
شکل میگرفت.
🔆هنوز تصویر بازی با فرزندان دکتر در حیاط منزل پدری و منزل مرحوم حاج علی آقای رحیمیان را خوب به یاد دارم.
🔆حالا دیگر او رفته بود.
بعدها که فرصتی پیش آمد و با پری خانم رجایی همسر حاج آقای رضازاده صحبت میکردم، تعریف میکرد که «وقتی خبر فوت دکتر به مشهد رسید، استاد را به منزل ما آوردند و ۹ شبانه روز در منزل ما ماند تا شرایط روحی استاد مساعد شود و نیز مراسمات را پیگیری کنند.»
در آن مدت رفت و آمدهای دوستان و آشنایان و همفکران، و پذیرایی و عزاداری زیر سایه امنیتیها خود داستانی مفصل داشته. پس از آمدن پوران خانم مراسمی رسمی در حسینیه ای در نزدیکی منزل استاد در شرائطی کاملا امنیتی و کنترل شده برگزار میشود.
🔆چه درجه از تحمل و چه تاب آوری زیادی کردند زنان این مرز و بوم در پشت صحنه های سیاست، تا جریانها و اندیشه هایی شکل بگیرد که بزرگان این مرز و بوم آن را بخشی از میراث فکری و وجدان تاریخی و ناخودآگاه جمعی جامعه بدانند.
🔆روزهایی را یادم هست که به همت پدرم و دوستانشان و همچنین مرحوم حاج علی آقای رحیمیان کتابهای شریعتی در تیراژ بالا مخفیانه چاپ شده بود و کشف این کتابها در منازل مردم جرم محسوب میشد.
🔆کتابها را برای مخفی کردن به منزل حاج آقای رضازاده میبرند و خانم رجایی تعریف میکرد که چگونه این کتابها را در انباری جای داده و از آنجا آرام آرام در میان هواداران اندیشه شریعتی ها توزیع میکردند.
🔆وای که وقایع چگونه چون برق و باد میگذرند و ما به گردشان نمیرسیم.
با خود میگویم راستی، اگر دکتر امروز میبود چه حال و روزی داشت؛ و ما مادران و زنان چه؟!
#یادها_خاطرات
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋طاهره رحیمیان
🔆سال ۵۶ چنین روزی هنگام برگشت از میهمانی منزل بستگان مهربان مادری ، پدرم به دنبال ما آمد. دقیقا یادم هست من که ۱۳ ساله بودم و دو خواهرم که یکی از من یک سال بزرگتر و دیگری از من دوسال کوچکتر بود روی صندلی عقب ماشین نشسته بودیم. شنیدم که پدرم آهسته به مادرم گفت «علی شریعتی را کشتند.» خبر و حادثه ای وهم آور بود.
🔆شنیدنش برای دختر نوجوانی چون من و مادر جوانم که دوست و همدم پوران خانم بود ترسناک و دلهره آور بود.
🔆دیگر تصاویر واضحی از آن روزها به یاد ندارم .تصاویر مبهمی از رفت و آمدها ، صحبتها و گفتگوهای تلفنی که میان مادرم و همسران دوستان مذهبی و سیاسی و همفکر پدرم و همچنین پدرم و دوستانش رد و بدل میشد در ذهن دارم.
🔆دقیقا نمیدانم آخرین سفری که دکتر قبل از شهادت جانسوزش به مشهد داشت چه تاریخی بود. ولی هنوز تصویر حضور او در آستانه درب اتاق استاد در منزل خیابان تهران با لباس راحتی منزل در جمعه ای از جمعه های حضور ما در آنجا را خوب به یاد دارم.
🔆مادرم ، با مهر، من و دو خواهرم را که چادرهای کودری گل ریز به سر داشتیم به دکتر معرفی میکرد. او شریعتیها را دوست داشت، عمه خانم را دوست داشت، پوران خانم را دوست داشت، همسر استاد را دوست داشت و این حس مهربانی و عشق بود که تاب آوری اش در زندگی پر حاشیه ی سیاسی پدرم در کنار شریعتیها را زیاد میکرد. جمعه هایی که به منزل استاد میرفتیم، پا به پای جلسه در اتاق استاد، نجواهای مادرانه و زنانه در اتاق دیگری
شکل میگرفت.
🔆هنوز تصویر بازی با فرزندان دکتر در حیاط منزل پدری و منزل مرحوم حاج علی آقای رحیمیان را خوب به یاد دارم.
🔆حالا دیگر او رفته بود.
بعدها که فرصتی پیش آمد و با پری خانم رجایی همسر حاج آقای رضازاده صحبت میکردم، تعریف میکرد که «وقتی خبر فوت دکتر به مشهد رسید، استاد را به منزل ما آوردند و ۹ شبانه روز در منزل ما ماند تا شرایط روحی استاد مساعد شود و نیز مراسمات را پیگیری کنند.»
در آن مدت رفت و آمدهای دوستان و آشنایان و همفکران، و پذیرایی و عزاداری زیر سایه امنیتیها خود داستانی مفصل داشته. پس از آمدن پوران خانم مراسمی رسمی در حسینیه ای در نزدیکی منزل استاد در شرائطی کاملا امنیتی و کنترل شده برگزار میشود.
🔆چه درجه از تحمل و چه تاب آوری زیادی کردند زنان این مرز و بوم در پشت صحنه های سیاست، تا جریانها و اندیشه هایی شکل بگیرد که بزرگان این مرز و بوم آن را بخشی از میراث فکری و وجدان تاریخی و ناخودآگاه جمعی جامعه بدانند.
🔆روزهایی را یادم هست که به همت پدرم و دوستانشان و همچنین مرحوم حاج علی آقای رحیمیان کتابهای شریعتی در تیراژ بالا مخفیانه چاپ شده بود و کشف این کتابها در منازل مردم جرم محسوب میشد.
🔆کتابها را برای مخفی کردن به منزل حاج آقای رضازاده میبرند و خانم رجایی تعریف میکرد که چگونه این کتابها را در انباری جای داده و از آنجا آرام آرام در میان هواداران اندیشه شریعتی ها توزیع میکردند.
🔆وای که وقایع چگونه چون برق و باد میگذرند و ما به گردشان نمیرسیم.
با خود میگویم راستی، اگر دکتر امروز میبود چه حال و روزی داشت؛ و ما مادران و زنان چه؟!
#یادها_خاطرات
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆شریعتی در چشم دیگران ( ۱ )
🖋به کوشش: سید خلیل حسینی
🔆۱. در سال ۱۳۲۲ بود که افتخار تشرف به محضر استاد عالیقدر محمد تقی شریعتی مفسر قرآن کریم را حاصل کردم . نویسنده و متفکر اسلامی شهیدمان دکتر علی شریعتی را در سن ٨ سالگی در منزل استاد دیدم . او همواره در جلسات تفسیر و سخنرانی پدر در محل کانون نشر حقایق اسلامی شرکت می کرد.
🔆۲. دکتر شریعتی در این نهضت مخفی [ هستۀ نهضت مقاومت در مشهد ] همچنان شرکت موثر داشت تا این که در شهریور ۳۶ سازمان امنیت به نهضت مقاومت در تمام کشور حمله برد و عدۀ زیادی را بازداشت کرد که از جمله ۱٨نفر در مشهد دستگیر و با هواپیمای نظامی به زندان قزل قلعه منتقل شدند ، اینجانب و استاد و فرزندشان دکتر شریعتی از جملۀ بازداشت شدگان بودیم .
🔆۳. دکتر شریعتی ابتدا در مشهد در دانشسرای کشاورزی مشغول تدریس شد و این مٱموریت در واقع به قصد توهین و آزار به او محول گردید ، اما او کسی نبود که از این ناروایی ها جا خالی کند . او چراغ هدایت بود که از درون مایه می گرفت و می سوخت تا تاریکی ها را به روشنایی مبدل کند .
🔆۴. بالاخره به دانشگاه ادبیات مشهد راه یافت و تدریس در آنجا را آغاز کرد . کلاس درس او تنها کلاسی بود که نه تنها همۀ شاگردان دانشکده بلکه از خارج از دانشکده نیز مشتاقان شرکت می کردند.
🔆 ۵. کم کم دکتر شریعتی به تهران و سایر شهرستان ها رفت و آمد کرد و نوشته ها و سخنان او چنان به رشد و آگاهی مردم به خصوص نسل جوان کمک کرد که رژیم طاغوتی به وحشت افتاد و سال ۵۱ حسینیۀ ارشاد را بست .
🔆۶. دکتر از وفا و صداقت و عاطفه و محبت در حد اعلی برخوردار بود از سال ۵۰ تا ۵۷ که در زندان بودم هیچ گاه مرا و خانواده ام را فراموش نمی کرد همواره به همسر و فرزندانم محبت می کرد و امید می داد و آنان را به استقامت و پایداری و صبر و شکیبایی دعوت می کرد .گاهی آنان را با ماشین خودش تا در زندان می آورد .
🔆۷. دربارۀ شعاع تٱثیر بیان رسا و قلم شیوای او در ایران و جهان اسلام و ... نیازی به توضیح نیست . همچنان که وسعت گسترش و تٱثیر شعاع آفتاب را.
و آینده ، آینده ای نه چنان دور که غبار توهمات و تعصبات فرو نشیند این حقیقت بیش از پیش متجلی خواهد گردید .
🔹🔸طاهر احمدزاده
📌هفته نامۀ سروش ، سال اول ، ش ۳ ، اردیبهشت ۱۳۵٨
#یادها
#طاهر_احمدزاده
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋به کوشش: سید خلیل حسینی
🔆۱. در سال ۱۳۲۲ بود که افتخار تشرف به محضر استاد عالیقدر محمد تقی شریعتی مفسر قرآن کریم را حاصل کردم . نویسنده و متفکر اسلامی شهیدمان دکتر علی شریعتی را در سن ٨ سالگی در منزل استاد دیدم . او همواره در جلسات تفسیر و سخنرانی پدر در محل کانون نشر حقایق اسلامی شرکت می کرد.
🔆۲. دکتر شریعتی در این نهضت مخفی [ هستۀ نهضت مقاومت در مشهد ] همچنان شرکت موثر داشت تا این که در شهریور ۳۶ سازمان امنیت به نهضت مقاومت در تمام کشور حمله برد و عدۀ زیادی را بازداشت کرد که از جمله ۱٨نفر در مشهد دستگیر و با هواپیمای نظامی به زندان قزل قلعه منتقل شدند ، اینجانب و استاد و فرزندشان دکتر شریعتی از جملۀ بازداشت شدگان بودیم .
🔆۳. دکتر شریعتی ابتدا در مشهد در دانشسرای کشاورزی مشغول تدریس شد و این مٱموریت در واقع به قصد توهین و آزار به او محول گردید ، اما او کسی نبود که از این ناروایی ها جا خالی کند . او چراغ هدایت بود که از درون مایه می گرفت و می سوخت تا تاریکی ها را به روشنایی مبدل کند .
🔆۴. بالاخره به دانشگاه ادبیات مشهد راه یافت و تدریس در آنجا را آغاز کرد . کلاس درس او تنها کلاسی بود که نه تنها همۀ شاگردان دانشکده بلکه از خارج از دانشکده نیز مشتاقان شرکت می کردند.
🔆 ۵. کم کم دکتر شریعتی به تهران و سایر شهرستان ها رفت و آمد کرد و نوشته ها و سخنان او چنان به رشد و آگاهی مردم به خصوص نسل جوان کمک کرد که رژیم طاغوتی به وحشت افتاد و سال ۵۱ حسینیۀ ارشاد را بست .
🔆۶. دکتر از وفا و صداقت و عاطفه و محبت در حد اعلی برخوردار بود از سال ۵۰ تا ۵۷ که در زندان بودم هیچ گاه مرا و خانواده ام را فراموش نمی کرد همواره به همسر و فرزندانم محبت می کرد و امید می داد و آنان را به استقامت و پایداری و صبر و شکیبایی دعوت می کرد .گاهی آنان را با ماشین خودش تا در زندان می آورد .
🔆۷. دربارۀ شعاع تٱثیر بیان رسا و قلم شیوای او در ایران و جهان اسلام و ... نیازی به توضیح نیست . همچنان که وسعت گسترش و تٱثیر شعاع آفتاب را.
و آینده ، آینده ای نه چنان دور که غبار توهمات و تعصبات فرو نشیند این حقیقت بیش از پیش متجلی خواهد گردید .
🔹🔸طاهر احمدزاده
📌هفته نامۀ سروش ، سال اول ، ش ۳ ، اردیبهشت ۱۳۵٨
#یادها
#طاهر_احمدزاده
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF