بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
2.01K subscribers
1.13K photos
144 videos
52 files
688 links
Shariati (Dr Ali) Cultural Foundation
Download Telegram
🔷🔆 پدر، استاد و مرادم!

📌علی شریعتی/ مجموعه آثار ۱۳ (کویر)

🔆«... پدرم ، نخستین سازنده ابعاد نخستین روحم ! کسی که برای اولین بار هم هنر فکر کردن را به من آموخت و هم فن انسان بودن را؛ طعم آزادی ، شرف، پاکدامنی، مناعت، عفت روح و استواری و ایمان و استقلال دل را بی‌درنگ، پس از آنکه مادر از شیرم گرفت، به کامم ریخت؛ نخستین بار مرا با کتابهایش رفیق کرد.»

#علی_شریعتی
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆برگرفته از کتاب " خودسازی انقلابی "

📌تاریخ مطلب: ۱۳۵۵

🖋علی شریعتی

🔆" تکیۀ اسلام به عمل صالح برخلاف تصور مذهبی‌ای که امروز از این اصطلاح داریم، تنها عمل مذهبی نیست بلکه در عین حال عمل مادی و عمل تولیدی نیز هست. اگر از عمل مذهبی عمل فکری و عمل اقتصادی و تولیدی سخن می‌گوییم به خاطر نیاز ما است که با کلمات رایج در زبان امروز سخن بگوییم و گرنه در زبان اسلام میان اینها مرزی وجود ندارد. اساساً بینش توحیدی باید در زبان ما نیز منعکس گردد. مقصود از زبان، زبان فکری و فلسفی است. این نکته بی‌نهایت عمیق است که اسلام هر عمل درستی را- سیاسی، اقتصادی، مردمی، بهداشتی- همچون عمل مذهبی عبادت تلقی می‌کند."


🔆"...کار آنچنان است که امام چهارم می‌کرد. ایام حج، امام پنهانی و بی‌آنکه کسی وی را بشناسد، بر سر رهگذر کاروانها می‌ایستاد و به عنوان خدمتگزار خود را بر کاروانیان عرضه می‌کرد و در تمام طول حج، که گاه چند ماه طول می‌کشید، به عنوان پیشخدمت یا یک کارگر، در جمع حجاج به کار مشغول می‌شد و از اینکه ارزشهای او را نمی‌شناسند، حرمتش را نگاه نمی‌دارند، تحقیرش می‌کنند و حتی او را به کارهای دشوار وامی‌دارند، احساس لذت می‌کرد، زیرا در چنین وضعی خود را با محرومترین انسان‌ها یکی می‌یافت و این برایش تجربه‌ای انقلابی و بزرگ بود."

🔆 تکیۀ اسلام به عمل اقتصادی نیز چنین است. از پیامبر می‌پرسند که محبوب‌ترین کار چیست؟ پاسخ می‌دهد: کاری که دست در آن دخالت داشته باشد. محبوب‌ترین مال چیست؟ آنچه از طریق کار به دست آمده باشد. اساساً برای آدمی جز ثمرۀ تلاشی که می‌کند، نصیبی وجود ندارد. این اصل، هم در رابطۀ انسان و خدا صادق است: که قیامت و سرنوشت نهایی آدمی، به گفتۀ قرآن: «روزی است که انسان دستاورد خویش را به چشم می‌بیند»، و هم در رابطۀ اجتماعی و در یک سیستم اقتصادی. این اصل کلی است:
«و ان لیس للانسان الا ماسعی .»

📌متن کامل در وبسایت بنیاد شریعتی

🖇https://drshariati.org/?p=23259

#روز_کارگر
#کار
#عمل_صالح
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆قلم توتم من است.


🖋علی شریعتی

🔆...قلم توتم من است، توتم ماست. به قلمم سوگند، به خون سیاهی که از حلقومش می‌چکد سوگند، به رشحه‌ی خونی که از زبانش می‌تراود سوگند، به ضجه‌های دردی که از سینه‌اش برمی‌آید سوگند... که توتم مقدسم را نمی‌فروشم، نمی‌کشم، گوشت و خونش را نمی‌خورم، به دست زورش تسلیم نمی‌کنم، به کیسه‌ی زرش نمی‌بخشم، به سرانگشت تزویرش نمی‌سپارم. دستم را قلم می‌کنم و قلمم را از دست نمي‌گذارم. چشم‌هایم را کور می‌کنم، گوش‌هایم را کر می‌کنم، پاهایم را می‌شکنم، انگشتانم را بندبند می‌برم، سینه‌ام را می‌شکافم، قلبم را می‌کشم، حتی زبانم را می‌برم و لبم را می‌دوزم...اما قلمم را به بیگانه نمی‌دهم.
به جان او سوگند که جانم را فدیه‌اش می‌کنم، اسماعیلم را قربانی‌اش می‌کنم. به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می‌خورم. به فرمان او، هرجا مرا بخواند، هرجا مرا براند، هرچه از من بخواهد، در طاعتش درنگ نمی‌کنم.
قلم توتم من است، امانت روح‌القدس من است، ودیعه‌ی مریم پاک من است، صلیب مقدس من است. در وفای او اسیر قیصر نمی‌شوم، زرخرید یهود نمی‌شوم، تسلیم فریسیان نمی‌شوم. بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند، تا او که استوانه‌ی حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نام‌جويي بر قلمم بالا نرفته‌ام، تا خلق بداند که به کام‌جويي بر سفره‌ی گوشت حرام توتمم ننشسته‌ام، تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمی‌توانند از من گرفت، ودیعه‌ی عشق را قارونیان نمی‌توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی‌توانند از من ربود...
...هر کسی را، هر قبیله‌ای را توتمی است. توتم من، توتم قبیله‌ی من قلم است.

🔆قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است. قلم ودیعه‌ی عشق است. هر کسی را توتمی است.
و قلم توتم من است.
و قلم توتم ماست.

📌مشهد، 1347
 
( توتم پرستی-علی شریعتی. م.آ. ۱۳)

#توتم
#روز_قلم
#ودیعه_عشق
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔆طرح: فرهاد آرام راد
Forwarded from ایران فردا
🔴 آخر و عاقبت 16 آذر
▪️ شصت و هشت سال بعد!

💠 سوسن شریعتی
@iranfardamag

🔺"بار دگر، شانزده آذر" است و مانده ام این یادداشت را با نامه پدربزرگم که چند روز قبل از کشته شدن فرزندش آذر در دانشکده فنی در آذر 1332 خطاب به او نوشته شروع کنم و یا با یادداشت کوتاه وصیت گونه پدر در روزهای پایانی 54 و روزهای آغازین 1355؟

🔹از دهه سی، ماجرای این سه شهید دانشگاه چرخ می خورد و هربار تاریخ و حافظه به شکلی و شمایلی به این حادثه و زخمی که بر جا گذاشته مراجعه می کند. این دو یادداشت هم جزئی از تاریخ معاصر ما است.

🔺 با نامه علی اکبر شریعت رضوی شروع می کنم: (آذر 1332)

🔹نورچشمی، آذر شریعت رضوی

🔺 مدتی است که کاغذ شما نمی رسد. البته مسبوقم که این روزها گرفتار امتحانات و مراسم اسم نویسی هستید. خیلی میل داشتم در عوض آقا رضا شما مشهد می آمدید و شاید هم در مشهد ماندگار می شدید و حال هم اگر در تهران به شما سخت است، فوری بیایید مشهد و خیلی هم در تحصیل اهمیت ندهید. برای این مملکت فایده ندارد. بایستی همرنگ جماعت شد و مشغول کسب و کار گردید؛ بهتر است.

🔹در هر صورت از حالات خودت بنویس مسبوق باشم. در خاتمه تذکر می دهم ابدا راضی نیستم از منزل بیرون بروی یا اینکه داخل اجتماعات باشید ولو مجلس روضه. هر چه باشد خیلی احتیاط کنید. فعلا کار ما در زندگی سخت است . بایستی همگی کوشش نماییم این بچه های کوچک را اداره و جمع کنیم. پوران و همه اقوام سلام می رسانند.» (به نقل از کتاب سرنوشت یک پزشک عوضی-غلامرضا شریعت رضوی- انتشارت قصیده سرا-1384)

🔺 نامه پدری که نگران فرزندش است در تهران ملتهب و دانشگاه پر خطر و مجبور است با زبان اشاره صحبت کند. از فرزندش( با کله ای که بوی قورمه سبزی می دهد) می خواهد به مشهد برگردد، در اجتماعات شرکت نکند(حتی روضه خوانی) و «خیلی هم به تحصیل اهمیت ندهد»که برای مملکت فایده ای ندارد. این نامه که با رهنمودهای پدرانه اش به دست آذر نرسید، تحلیل جامع و کاملی است از عقوبت نوعی رفتار مدنی-سیاسی در ایران معاصر؛ تحلیلی که مرگ آذر در چند روز بعد صحتش را تایید کرد. تحلیلی با چند محور:

*در خانه ماندن بهتر است.
*در اجتماعات شرکت نکردن نیز.
* کسب و کار کم ضررتر است از تحصیل.
*باید همرنگ جماعت شد.

🔹علی اکبر شریعت رضوی به اینکه در آن روزها چرا خطر در کمین کسانی است که در حوزه عمومی چرخ می خورند نمی پردازد: به دلیل کودتای آمریکایی است و آمدن نیکسون یا انگلیسی که دوباره تدارک بازگشت می بیند یا قدرت مرکزی که باید به ساز این و آن برقصد؟ تحلیلش به یک درازمدت تاریخی ذهنی بر می گردد و آن اینکه برای هر انسان آگاه و فضولی در اینجا که ماییم:«مرگ هر لحظه در کمین است». حدوث و قدوم هم نمی شناسد.

🔺 بیست سال بعد شریعتی در خلوت خود، چند ماه پس از آزاد شدن از زندان و به دنبال چاپ یکی از نوشته هایش در روزنامه کیهان در شرایطی که احساس عجز می کند و هراسان از حیثیتی که متهم به همکاری شده است، می نویسد:
«مرگ هر لحظه در کمین است: توطئه ها در میانم گرفته اند.من با مرگ زندگی کرده ام، با توطئه خو کرده ام، اما اکنون و این چنین نمی خواهم بمیرم...اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبودخود را در برابر دانشگاه آتش می زدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» این دلنوشته کوتاه این چنین تمام می شود: «آنچه نگرانم کرده است، ناتمام مردن نیست...اما ترسم از نفله شدن است...دیروز قیل و قال کافی ها برای این بود، نشد.اکنون، بی شرمی کیهان ها شاید برای همین است.»(علی شریعتی – با مخاطب های آشنا-م.آ. 1-)

🔹این متن برای اولین بار در مجموعه آثار جلد اول شریعتی در خارج از کشور به چاپ رسید و در پشت جلد آن کار شد. از همان روزهای آغازین انقلاب تعبیر «سه آذر اهورایی» بر سر زبان ها افتاد و ماجرای قربانی شدنشان در پای نیکسون در 16 آذر 32؛ دو روز مانده به آمدن معاون ریاست جمهوری آمریکا و چندین هفته به دنبال التهاب دانشگاهها در پی احتمال از سر گیری فعالیت شرکت های نفتی انگلیسی و البته چند ماه بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد.

🔺16 آذر تا اول انقلاب توسط اپوزیسیون خارج از کشور( کنفدراسیون دانشجویی ، ملیون، توده ای ها، گروههای چپ)طی بیست و شش سال گرامی داشته می شد. با انقلاب ایران هم همین سنت در سال های اول توسط گروههای ملی و چپ برقرار بود و قدرت برآمده از انقلاب(پس از دولت موقت) از گرامیداشت این روز سر باز می زد. دلیل این تعلل، تفسیر های متعدد بر سر ایدئولوژی این سه شهید بود و متولیان ملی و چپ این روز در آن سال ها، احتیاط قدرتمداران را بر می انگیخت.


متن کامل در instant view :

https://bit.ly/3oBRY37

#16_آذر
#نیکسون
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
#آذر_شریعت‌رضوی
#علی‌اکبر_شریعت‌رضوی



https://t.me/iranfardamag
🔷🔆قلم توتم من است.


🖋علی شریعتی

🔆...قلم توتم من است، توتم ماست. به قلمم سوگند، به خون سیاهی که از حلقومش می‌چکد سوگند، به رشحه‌ی خونی که از زبانش می‌تراود سوگند، به ضجه‌های دردی که از سینه‌اش برمی‌آید سوگند... که توتم مقدسم را نمی‌فروشم، نمی‌کشم، گوشت و خونش را نمی‌خورم، به دست زورش تسلیم نمی‌کنم، به کیسه‌ی زرش نمی‌بخشم، به سرانگشت تزویرش نمی‌سپارم. دستم را قلم می‌کنم و قلمم را از دست نمي‌گذارم. چشم‌هایم را کور می‌کنم، گوش‌هایم را کر می‌کنم، پاهایم را می‌شکنم، انگشتانم را بندبند می‌برم، سینه‌ام را می‌شکافم، قلبم را می‌کشم، حتی زبانم را می‌برم و لبم را می‌دوزم...اما قلمم را به بیگانه نمی‌دهم.
به جان او سوگند که جانم را فدیه‌اش می‌کنم، اسماعیلم را قربانی‌اش می‌کنم. به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می‌خورم. به فرمان او، هرجا مرا بخواند، هرجا مرا براند، هرچه از من بخواهد، در طاعتش درنگ نمی‌کنم.
قلم توتم من است، امانت روح‌القدس من است، ودیعه‌ی مریم پاک من است، صلیب مقدس من است. در وفای او اسیر قیصر نمی‌شوم، زرخرید یهود نمی‌شوم، تسلیم فریسیان نمی‌شوم. بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند، تا او که استوانه‌ی حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نام‌جويي بر قلمم بالا نرفته‌ام، تا خلق بداند که به کام‌جويي بر سفره‌ی گوشت حرام توتمم ننشسته‌ام، تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمی‌توانند از من گرفت، ودیعه‌ی عشق را قارونیان نمی‌توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی‌توانند از من ربود...
...هر کسی را، هر قبیله‌ای را توتمی است. توتم من، توتم قبیله‌ی من قلم است.

🔆قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است. قلم ودیعه‌ی عشق است. هر کسی را توتمی است.
و قلم توتم من است.
و قلم توتم ماست.

📌مشهد، 1347
 
( توتم پرستی-علی شریعتی. م.آ. ۱۳)

#توتم
#قلم
#نویسنده
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔆طرح: فرهاد آرام راد
Forwarded from ایران فردا
🔴 بازپیرایی دینی در میانه جنگ واصلاح
▪️یادمان چهل و پنجمین سالگرد شهادت علی شریعتی -1

🔶 سوسن شریعتی

@iranfardamag

🔹 شریعتی برای یافتن پاسخ به دو پرسش مکرر، جهانشمول و پر دوام ِ «چه باید کرد؟» و «از کجا آغاز کنیم؟» با سخن از دوران آغاز می کند . فهم پروژه او با نام های متعددی چون «رفرماسیون دینی»، پروتستانتیسم اسلامی»، «رنسانس مذهبی در گرو شناخت تحلیل او از تعریف دوران و مسئله آن است. باید دید شریعتی بر اساس کدام تعریف از دوران در نیمه دوم دهه چهل و با آغاز تدریس در دانشکده مشهد (1345)با درس تاریخ صدر اسلام آغاز می کند و در ادامه با انتخاب حسینیه ارشاد به عنوان تریبونی آزاد و نیز در دانشکده های سراسری در ایران، از رویکرد ایدئولوژیک به دین؛ تصفیه و استخراج منابع فرهنگی؛ مذهب علیه مذهب و تشیع علوی-تشیع صفوی سخن می گوید؟ با چه تحلیلی از دوران از فعالیت های سیاسی قبلی فاصله می گیرد و خود را یک سر به پروژه اصلاح دینی می سپارد؟ آیا یک مصلح اجتماعی است که پشت به فعالیت های متداول سیاسی با مخاطب خود حرف می زند و یا فرهنگی کاری است سرخورده از امر سیاسی و مشغله های مکررش؟

🔺 این مقاله بر دو محور می چرخد:
الف: پروژه اصلاح دینی از سوی شریعتی مبتنی بر چه تحلیلی از دوران طرح افکنی شد ؟
ب: چهل سال بعد چه اشتراکات و افتراقاتی را می توان با این پروژه برشمرد؟

*******

الف: پروژه اصلاح دینی از سوی شریعتی مبتنی بر چه تحلیلی از دوران طرح افکنی شد ؟

🔹تعاریف متعدد بر اساس رویکردهایی متفاوت از مفهوم دوره وجود دارد. ضرورت دوره بندیِ زمان در غرب مبتنی بود بر شکل گیری این میل که با مفهوم دوره بتوان از دیروز، امر متفاوت ساخت و با تخته بند گذشته کردن آن از امروز سخن گفت و یا فردا را تدارک دید. از قرن هفدهم به بعد تعاریف متعددی از دوره داده می شود. از میان تعاریف متعدد درباره دوره نزدیک ترین به نگاه شریعتی، دوره همچون پروسه است. . در این نگاه دوره دیگر یک سیستم بسته نیست، همزیستی عناصر یکدست و هوموژن نیست، آغاز و پایان تعریف شده متعین ندارد و دست آخر با اپیستمه های مسلط نمی توان تعریفش کرد. دوره عبارت است از همزیستی تنش آلود وضعیت ها و نیز لایه های متعدد «مدت زمان ها» و یا ناهمزمان ها( میان امر خاص- امر عام؛ امر ثابت- امر متحرک.؛ زمان اجتماعی-زمان فرهنگی، زمان تاریخی..). برودل، مورخ فرانسوی و از چهره های برجسته مکتب آنال از دیالکتیک دیرند ها(Duree) سخن می گوید: زمان تند سیاسی، زمان میان مدت اجتماعی-اقتصادی، و زمان کند و بی حرکت فرهنگ . برای تشخیص دوره و تشخص آن باید این سه زمان با هم صرف شود. برای دانستن این که کجا ایستاده ایم و به کجا می رویم.

🔺 شریعتی پروژه خود را بر اساس شناسایی یک سری تنش ها و چند لایگی های زمانی تعریف می کند و بااین تعریف از دوره به دنبال فهم و شناسایی خود-ویژگی های دورانی ما است؛ خودویژگی هایی که هم اکنون- زده است و هم در دیروزی فعال و زنده غوطه ور. این همه عبارتند از :

▪️ تنش میان زمان بومی و زمان جهانی. شریعتی در تعریف زمان بومی خود از همزیستی دو ناهمزمان در جامعه سخن می گوید: زمان تقویمی- زمان تاریخی. تقویم می گوید قرن بیستمی هستیم حال آنکه زمان فرهنگی- تاریخی ما همچنان در پایان قرون وسطی است. زیست توأمان این دو ناهمزمان است که زمان بومی ما را خودویژه می کند؛ مجبور به گفتگوی همزمان با تاریخ کند فرهنگی خود و نیز مجبور به گفتگو با عصر خویش و بیماری هایش.

▪️ تنش شرق و غرب . شریعتی از دو نوع دچار بودگی یاد می کند که یکی از آن دو کمتر شنیده شده است : غربزدگی و شرق زدگی (در کتاب «ما و اقبال»)دچار بودگی ای که نه تنها ژئو پلیتیک و یا مربوط به سبک زندگی است بلکه تنشی است اگزیستانسیل برای هر انسان شرقی، جهان سومی، مسلمان و ایرانی و قرن بیستمی. این جمله که «انسان سراسیمگی میان شرق و غرب ِ خویش است.» ناظر بر این وجه است. و از همین رو شریعتی در باره کتاب مهم خود کویر می گوید که او در این کتاب تلاش کرده است که میان این دنیا ها پل بزند و راه باز کند.

▪️ تنش میان دیروز و اکنون. از دیگر آسیب هایی است که به نظر او دوران ما را تشخص می دهد. رفت و برگشت میان نوستالژی برای دیروز و ذوق زدگی در برابر امر امروزی. میان نارسیسیزم و آسیمیلاسیون . دیروز ایران باستانی باشد یا دیروز اسلامی ایده آلیزه شده . امروز ِ تقلیدی صادراتی و تشبهی باشد و یا امروزی محصول ابداع و خلاقیت. تنش حافظه و تخیل است که شریعتی را وا می دارد که از دو ترم «بازگشت به خویش» و نیز «ابداع به خویشتن» توآمان استفاده کند....


متن کامل :

https://bit.ly/3zJgqW7

#رفرم_دینی
#ایران_فردا
#علی_شریعتی
#سوسن_شریعتی
#چهل_و_پنجمین_سالگرد_شهادت
https://t.me/iranfardamag
🔷🔆شریعتی و مذهبِ رهایی‌بخشِ انتظار

🖋فهیمه بهرامی

📌 سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی

🔆تاریخ: خرداد ۱۴۰۱

🔆بحران امروز جامعۀ ما، مسئلۀ فقر و نابرابری است که مانند یک سونامی، کل جامعه ـ حتی اقشار برخوردار ـ را نیز در بر گرفته است. فقر، مسئله‌ای دیرینه در تاریخ بشر است و از دیرباز، متفکران، فیلسوفان اجتماعی،‌ نویسندگان، نهاد دین و صاحب‌نظران درباره آن سخن گفته‌اند. اما به جرئت می‌توان گفت از قرن نوزدهم میلادی بود که این پدیده، تبدیل به یک مسئلۀ گسترده و در سطح کلان شد. با ظهور لیبرالیسم اقتصادی و تفکر بازار آزاد خودتنظیم‌گر، افزایش فقر در جریان رشد و توسعه طبیعی قلمداد می‌شد. هواداران این تفکر معتقد بودند با گذشت زمان، وقتی ثروت در بازار به قدر کافی تولید شود، فقرا نیز از آن منتفع خواهند شد، اما آنچه در عمل رخ داد، خلاف این را ثابت کرد. برای فقرا، فقر یک امر طبیعی نیست. فقر، چیزی از جنس زخم است. نه فقط برای افراد فقیر، بلکه برای کل جامعه. جامعۀ فقیر، یک جامعۀ زخمی است و هر لحظه در درد و رنج به سر می‌برد و اگر هر چه زودتر برای ترمیم و بهبود آن چاره‌ای اندیشیده نشود، این زخم هر روز بزرگتر و عمیق‌تر خواهد شد. آن زمان است که فریادها برای عدالت بلند خواهد شد. تنها در صورتی که این فریاد از گلوی نیروهای عدالتخواه از اقشار و اصناف و نیروهای فکری و سیاسی و فرهنگی به گوش رسد می‌توان به تغییر امیدوار بود. در غیر این صورت، ناامیدی از تغییر، نتیجه‌ای جز خشم و خشونت و ویرانگری و خودکشی نخواهد داشت. یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین این نیروها، نیروی دین است.

🔆صدای این فریاد از گوشه گوشه تاریخ، در نقاط مختلف دنیا به گوش رسیده است. در آمریکای لاتین، تا زمانی که استعمار اسپانیا و پرتغال حاکم بود، نهاد رسمی کلیسا پیوند تنگاتنگی با قدرت نظامی حاکم برقرار می‌کرد و به استعمار مشروعیت می‌بخشید. بعد از رهایی از استعمار و در قرن بیستم، کلیسای آمریکای لاتین در دهه 1930 و به دنبال رشد «پوپولیسم ملی‌گرا و توسعه‌خواه» به جریان توسعه‌گرایی و مدرنیزاسیون پیوست اما شکست برنامه‌های لیبرالی توسعه در پوشش دادن کل جمعیت و ایجاد رفاه فقط برای بخشی از جمعیت و زیر سوال رفتن تدریجی توسعه‌گرایی و به دنبال آن طرح نظریه وابستگی از سوی جامعه‌شناسان و تحلیل‌گران اجتماعی بار دیگر پروژه و حرکت کلیسا را با شکست مواجه ساخت. توسعه در مسیر خطوط سرمایه‌داری وابسته، کمک به توسعه ملل غنی و طرد اکثریت جمعیت‌های ملی را به دنبال داشت. این فرایند به خلق جنبش‌های مرمی قوی که در صدد ایجاد تغییرات ژرف در ساختار اجتماعی ـ اقتصادی کشورشان بودند منجر شد. این جنبش‌ها نیز محرک ظهور دیکتاتوری‌های نظامی شدند که به دنبال تأمین یا ترغیب منافع سرمایه بودند، همراه با سطح بالایی از «امنیت ملی» که از طریق سرکوب سیاسی و کنترل پلیسی کل تظاهرات عمومی به دست می‌آمد. در همین اثنا یعنی در سال 1959 انقلاب سوسیالیستی کوبا رخ داد و ایده قطع وابستگی جوانه زد. خیزش‌های مسلحانه با نگاه به آینده‌ای سوسیالیستی در بسیاری از کشورها برای سرنگونی رژیم‌های وابسته شکل گرفت. کلیساها نیز همچون دیگر فعالان اجتماعی به سمت فعالیت اجتماعی و کار برای بهبود شرایط زندگی مردم معطوف شدند. ادامه این روند، به ظهور جنبشی منجر شد که آن را «الهیات رهایی‌بخش» نامیده‌اند.

#چهل_پنجمین_یادمان
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

📌ادامه متن در لینک زیر


https://bit.ly/39BLLiM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
◻️ هم‌نشینی‌های پس از مرگ؛ جنبش یا نظام
📽 ساخته‌ی نسیم نجفی

🗓 پاییز ۱۳۹۷
بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی

#چهل_پنجمین_یادمان
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆شریعتی و مردم

🖋شیما کاشی

📌 سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی

🔹تاریخ: خرداد ۱۴۰۱

🔆اینکه روشنفکر با چه کسی می‌خواهد سخن بگوید و با چه کسی در واقعیت سخن می‌گوید، یکی از مهم‌ترین محورهای ارزیابی پروژه اجتماعی اوست. این نکته، از یک سو به زبانی که به خدمت می‌گیرد بستگی دارد و از سوی دیگر، به میدان و زمینی که سخن در آن محقق می‌شود. علی شریعتی به گواه بسیاری، یکی از مردمی‌ترین روشنفکران تاریخ معاصر ایران بوده است که کلامش نفوذ قابل توجهی در مخاطب یافت. ارزیابی پروژه او در نسبت با مردم، نکات قابل توجهی برای امروز ما دارد.

🔆شریعتی آگاهانه سخن گفتن با متن مردم را هدف قرار داده بود. برنامه او خزیدن در محافل خصوصی و نخبگانی نبود. برنامه او حتی محدود کردن مخاطب به جوانان و تحصیل‌کرده‌ها نیز نبود. ایده‌آل او این بود که بتواند با «همه» سخن بگوید. نکته مهم این است که به خلاف برخی مشهورات درباره معنای مردم در آثار و کلام شریعتی، تصور او از مردم یک توده یکدست و بی‌شکل نیز نبود. بلکه مجموعه‌ای از دوگانه‌ها و چندگانه‌ها در خصوص این مفهوم می‌توان در آثار و گفتار شریعتی پیدا کرد.
🔆با دوگانه «مردم» و «توده یا عوام» آغاز می‌کنیم. این دو، اگرچه در ظاهر معنایی کم و بیش نزدیک و مشابه دارند، اما در کلام شریعتی طنینی متمایز می‌یابند. به بیان دیگر ما با دو «مردم» طرف هستیم. مردمی که تنها «عوام» هستند و مردمی که خود را فراتر از «عوام» کشانده‌اند. در این حالت دوم است که مردم یا «ناس» همان‌هایی می‌شوند که در نزاع‌ها و ستیزهای سیاسی و اجتماعی همواره خدا در صف آن‌هاست: «در قرآن همه جا بدون استثنا صف خدا و صف ناس یعنی مردم یکی است. یعنی در تمام آیاتی که مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مطرح است – نه مسائلی فلسفی و علمی- هر جا که کلمه‌ی «ناس» آمده، می‌توان آن کلمه را برداشت و به جایش کلمه‌ی «خدا» گذاشت و هر جا که «الله» آمده، اگر آن را برداریم و به جایش کلمه‌ی «ناس» را بگذاریم باز جمله‌اش فرق نمی‌کند. اِنْ تُقْرِضُواْ اَللهَ قَرْضَاً حَسَنَاً یعنی چه؟ کسی که به خدا قرض حسنه بدهد یعنی چه؟ مگر خدا حقوقش کم می‌آید که ما به او قرض حسنه بدهیم؟! یعنی مردم به مردم قرض حسنه بدهند. بر اساس این، در تمام آیات و احادیثی که مسائل اجتماعی و صف و جبهه و جهت‌گیری اجتماعی مطرح است، خدا درست معادل مردم است، یعنی در ردیف و صف مردم قرار دارد.»

🔆در مقابل، عوامی قرار دارند، غرق در جهل و خرافه و بی‌سوادی و «منجلاب» روزمره. گرفتار اخلاقیات و روحیات این عوام شدن نه تنها مثبت نیست که «بیماری» است. «عوام‌زدگی، بیماری‌ای است که حقیقت یک فکر یا یک انسان را دگرگون می‌کند. در قالب فکر کوتاه خودش می‌ریزد.»

🔆اگرچه «عوام» طنینی این‌چنین منفی در کلام شریعتی دارد، اما شریعتی می‌خواست که همواره دست کم یک چشمش هنگام سخن گفتن، به سوی همین عوام کوته‌فکر گرفتار در منجلاب روزمره و جهل باشد؛ تا جایی که مخاطب آرمانی‌اش را تفکیک می‌کرد تا بتواند برای سخن گفتن با هر یک از این گروه‌ها برنامه‌ای داشته باشد: «وجدان امروز دنیا، برادران مسلمان و دنیای اسلامی، عوام شهری، دهاتی ها، خانم ها، کودکان» برنامه او این بود که برای سخن گفتن با عوام شهری، عوام روستایی، کودکان و … برنامه‌هایی متناسب با زیست و واقعیت زندگی یک یک آن‌ها و زبان و جهان خودشان بریزد. تقسیم کردن عوام به عوام شهری و روستایی نشان می‌دهد که شریعتی به خوبی از لزوم در پیش گرفتن منطق سخن متناسب با شرایط و زمینه‌های متفاوت زیست مخاطب آگاه بود.

#چهل_پنجمین_یادمان
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

📌ادامه متن در لینک زیر

https://bit.ly/3tKvIG2
Forwarded from ایران فردا
🔴 اصلاح دین و احیای امر والا
▪️یادمان چهل و پنجمین سالگرد شهادت علی شریعتی-3

❇️ محمدجواد غلامرضاکاشی*
@iranfardamag

🔸ما به صدها صدا تبدیل شده‌ایم. یکی‌مان اسلام گراست، دیگری سوسیالیست است، یکی از آزادی و لیبرالیسم دفاع می‌کند دیگری مدافع جریان چپ است. تازه‌گی ها صداهای تازه‌ای هم شنیده می‌شود. یکی از سلطنت پهلوی دفاع می‌کند دیگری از سلطنت قاجارها. ما با صدها صدا به هم می‌تازیم. در این میدان تاخت و تاز که بیشتر در فضاهای مجازی به ویژه توییتر و اینستاگرام جریان دارد، سلبریتی‌ها ساخته می‌شوند. فالورها فراوان و فراوان‌تر می‌شوند. کالای شهرت و نام خرید و فروش می‌شوند و دست مایه کاسبی‌های فراوان. اما آبی از آب واقعیت انگار تکان نمی‌خورد. مردم گرسنه‌اند. بی پناهند. هیچ کس دست آنها را نمی‌گیرد. چیزی هست که همه صداها در آن شریک‌اند و آن بی ارتباطی‌شان با تن واقعیت تلخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ماست. دقیقا به واسطه همین بی رابطه‌گی است که همه به بیماری سخت ابتذال دچارند. ویروس ابتذال همه را بیمار کرده است. مثل یک ایپدمی خطرناک جان هستی تاریخی و فرهنگی مان را گرفته است. کجاست دستی از والایی که از این چاله بی معنا نجاتمان بخشد. داستان از سه دهه پیش آغاز شد.

میراث جنبش اصلاحات

▪️ فعالان و نظرورزان جنبش اصلاحات، رادیکال نبودند. می‌خواستند در چهارچوب جمهوری اسلامی اصلاحاتی را به پیش ببرند و قواعدی را در دستگاه نظام سیاسی دگرگون کنند. اما دستگاه ایدئولوژیک‌شان رادیکال‌ترین دستگاه ستیزنده با بنیادهای نظام مستقر بود. صورت نگاتیو شده جمهوری اسلامی بودند. هر چه در نظام سیاه بود در دستگاه مفهومی جنبش اصلاحات سفید بود. به همین واسطه هم بود که افق دیگری پیش روی نسل جدید می‌افکند. در عمل هیچ اتفاق مهمی قرار نبود روی بنماید اما در آئینه دستگاه ایدئولوژیک شان که می‌نگریستی سخن از یک دنیای تماماً متفاوت بود. قوتش را از تقابل با دستگاه نظام می‌گرفت: اگر او می گفت دین، اینها می‌گفتند سکولاریم؛ اگر آنها می‌گفتتند عدالت این ها می‌گفتند آزادی؛ اگر آن‌ها می‌گفتند استکبار ستیزی اینها می‌گفتند گفتگو و آشتی با جهان. اگر آنها می‌گفتند جامعه متعهد اینها می‌گفتند حقوق فردی. تقابل تاثیرگذاری بود. اگر «بود» اصلاح طلبان نقش آفرینی‌شان در عرصه سیاست بود و «نمود»شان ظهور در کلمات و ایده‌ها، بود و نمود با هم نمی‌ساخت. بودشان اصلاح طلبانه بود اما نمودشان از این فراتر می‌رفت. به کجا ختم می‌شد خدا می‌داند. بزرگان اصلاح طلب از درون نظام برآمده بودند، اما معلوم نبود چرا همه نیروهای سیاسی از آنان متاثر شده بودند. از سلطنت طلب‌ها تا چپ‌های خارج از کشور. همه نیروهای داخلی و خارجی هویت و سرشت ایدئولوژیک‌شان به قبل و بعد این ماجرا تقسیم می‌شود.

🔸 نمی‌خواهم این همه به اصلاح طلبان محوریت بدهم. نقطه عزیمت حقیقی ماجرا فروپاشی بلوک کمونیستی و جهانی شدن موج لیبرالیسم و نولیبرالیسم بود. همه نیروهای سیاسی در سطح جهان از آن تاثیر پذیرفته بودند. اما اصلاح طلبان این مزیت را داشتند که در میدان واقعی قدرت، نیروی موثری از آورده‌های این موج جهانی بسازند. آن را به یک عامل اثرگذار و عینی در صحنه سیاسی ایران بدل کنند. نیروهای سیاسی دیگر هم از موج جهانی پس از فروپاشی دیوار برلین تاثیر پذیرفتند اما تحولاتی که در ایران به هدایت اصلاح طلبان جریان داشت، شوری در آنان برانگیخت که گویا آنچه در بسیاری از نقاط جهان جاری است، اینجا هم جریان خواهد یافت. آنچه در دوم خرداد روی داد، گشایش‌هایی پدید آورد اما همه ما را در یک تله هم گرفتار کرد. همه به این تله افتادند. همه رژیم حقیقت خود را از دست دادند. میدان مملو از نیروهای سیاسی فاقد رژیم حقیقت بود. رژیم حقیقت چیست؟ مقصود جانبداری از غایات خیر در عرصه سیاست بود. غایاتی که به یک ساماندهی اخلاقی و هنجاری نظر دارد. از چیزی دفاع می‌کند که ارزش ایستادگی و فداکاری دارد. از دهان همه دمکراسی بیرون می‌آمد و معنای دمکراسی هم رها کردن مردم به حال خود و عدم مداخله در امور دیگران بود. مقصود تبعیت تام از خواست اکثریت مردم بود و دست برداشتن از هر آنچه به مثابه ارزش و آرمان مرجعیتی بیرون از تمایلات و خواست عمومی داشت....

متن کامل :

https://bit.ly/3OAa67E

#ایران_فردا
#اصلاح_دین
#علی_شریعتی
#احیای_امر_والا
#محمدجواد_غلامرضاکاشی
#چهل_و_پنجمین_سالگرد_شهادت


https://t.me/iranfardamag‌