Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🗒اسطوره حسین در میانه دو ادعا:حافظه یا تاریخ
🖋سوسن شریعتی
🔆مشکل ما از یک سو دینداری ای است که مدام خود را بر محور مرگ، رنج و گذشته تعریف می کند و از حافظه هویت ساخته است و از سوی دیگر قدرتی که خود را متولی مظلومیت معرفی می کند. هم مومن و هم سیاستمدار مشروعیتشان را از خاطره یک رنج می گیرند و مظلومیتی که شده است ابزار بسیج ، کسب قدرت و هویتی که گاه مغرور است به جسارت حسین و گاه گریان بر مظلومیت یک قربانی: هم این و آنی که یا می میرد یا می میراند.
🔆واقعیت این است که نه حافظه کاملا وفادار است و نه تاریخ کاملا بی جانب. حافظه آنچه را به یاد می آورد همیشه بخشی از حقیقت است و معمولا دست خورده و گزیش شده و تغییر ماهیت داده و به یمن فراموش کردن بخش دیگر واقعیت ممکن می گردد. تاریخ نیز همواره تفسیری است از امر گذشته و هر تفسیری تفسیری است معاصر. هم گذشته ای که فراخوانده می شود گزینشی است و هم هویتی که بر آن اساس ساخته می شود سیال است و هر بار جوری تعریف می شود. این است که حسینی که حافظه های سیال مومنین به یاد می آورند هر بار به شکلی است و تفاسیر تاریخی ای که قیام امام حسین در پی داشته است هر بار معاصر. اقلیت قربانی جوری به یاد می آورد و جوری تفسیر می کند و اکثریت سیاسی به گونه ای مدیریت و بسیج می کند. حسین من، حسین ما و حسین آن ها: کدام حسین؟
#اسطوره_حسین
#حافظه_تاریخ
#مقاله
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌برای مطالعه کامل مقاله فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://telegra.ph/اسطوره-حسین-در-میانه-دو-ادعاحافظه-یا-تاریخ-09-09
🖋سوسن شریعتی
🔆مشکل ما از یک سو دینداری ای است که مدام خود را بر محور مرگ، رنج و گذشته تعریف می کند و از حافظه هویت ساخته است و از سوی دیگر قدرتی که خود را متولی مظلومیت معرفی می کند. هم مومن و هم سیاستمدار مشروعیتشان را از خاطره یک رنج می گیرند و مظلومیتی که شده است ابزار بسیج ، کسب قدرت و هویتی که گاه مغرور است به جسارت حسین و گاه گریان بر مظلومیت یک قربانی: هم این و آنی که یا می میرد یا می میراند.
🔆واقعیت این است که نه حافظه کاملا وفادار است و نه تاریخ کاملا بی جانب. حافظه آنچه را به یاد می آورد همیشه بخشی از حقیقت است و معمولا دست خورده و گزیش شده و تغییر ماهیت داده و به یمن فراموش کردن بخش دیگر واقعیت ممکن می گردد. تاریخ نیز همواره تفسیری است از امر گذشته و هر تفسیری تفسیری است معاصر. هم گذشته ای که فراخوانده می شود گزینشی است و هم هویتی که بر آن اساس ساخته می شود سیال است و هر بار جوری تعریف می شود. این است که حسینی که حافظه های سیال مومنین به یاد می آورند هر بار به شکلی است و تفاسیر تاریخی ای که قیام امام حسین در پی داشته است هر بار معاصر. اقلیت قربانی جوری به یاد می آورد و جوری تفسیر می کند و اکثریت سیاسی به گونه ای مدیریت و بسیج می کند. حسین من، حسین ما و حسین آن ها: کدام حسین؟
#اسطوره_حسین
#حافظه_تاریخ
#مقاله
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌برای مطالعه کامل مقاله فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://telegra.ph/اسطوره-حسین-در-میانه-دو-ادعاحافظه-یا-تاریخ-09-09
Telegraph
اسطوره حسین در میانه دو ادعا:حافظه یا تاریخ
🖋سوسن شریعتی از اسطوره های دینی -تاریخی هر بار می شود سوالی پرسید و پاسخی را ممکن دانست. کاربردشان همین است: تا بی نهایت تفسیر و استخراج روایت. شریعتی چهل سال پیش تلاش کرد با طرح پرسشی تاریخی چگونگی شهادت حسین را به چرایی شهادت او بدل کند: چرا حسین قیام کرد؟…
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸نه به وضعیت نکبتبار، «آری» به زندگی
🖋احسان شریعتی
📌بخش هایی از مطلب منتشر شده در مجله کرگدن که به شرح زیر می باشد:
🔸در آزمون هرروزینی که از آنِ ماست، شورش همان نقشی را بازی میکند که اصل میاندیشم (گوژیتو) در نظام اندیشه: میشورم (همچون میاندیشم) نخستین بداهت است. اما این بدیهی فرد را از تنهایی درمیآورد. این بداهت سخن واضحی است که نخستین ارزش را بر مبنای همهٔ انسانها بنا مینهد. من برمیشورم، پس ما هستیم.
🔹... روشنفکر تمام حقیقت چند بُعدی را میگوید و حرفش در همهٔ ساحات اعتبار دارد. از آنجا که روشنفکر حقیقت عام و جهانروا(و نه جهانشمول) را مطرح میکند، در اساس نمیتواند محاسبهگری حقیر سیاسیکارانه را مدنظر قرار دهد. برای نمونه، نمیتواند میان اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی و گولاگهای شوروی و بازداشتگاههای گوانتانامو و ابوغریب یا کهریزک، تمایزی قائل شود ...
#روشنفکر
#زندگی
#مقاله
#مجله_کرگدن
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖇 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
http://telegra.ph/نه-به-وضعیت-نکبتبار-آری-به-زندگی-01-30
🖋احسان شریعتی
📌بخش هایی از مطلب منتشر شده در مجله کرگدن که به شرح زیر می باشد:
🔸در آزمون هرروزینی که از آنِ ماست، شورش همان نقشی را بازی میکند که اصل میاندیشم (گوژیتو) در نظام اندیشه: میشورم (همچون میاندیشم) نخستین بداهت است. اما این بدیهی فرد را از تنهایی درمیآورد. این بداهت سخن واضحی است که نخستین ارزش را بر مبنای همهٔ انسانها بنا مینهد. من برمیشورم، پس ما هستیم.
🔹... روشنفکر تمام حقیقت چند بُعدی را میگوید و حرفش در همهٔ ساحات اعتبار دارد. از آنجا که روشنفکر حقیقت عام و جهانروا(و نه جهانشمول) را مطرح میکند، در اساس نمیتواند محاسبهگری حقیر سیاسیکارانه را مدنظر قرار دهد. برای نمونه، نمیتواند میان اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی و گولاگهای شوروی و بازداشتگاههای گوانتانامو و ابوغریب یا کهریزک، تمایزی قائل شود ...
#روشنفکر
#زندگی
#مقاله
#مجله_کرگدن
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖇 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
http://telegra.ph/نه-به-وضعیت-نکبتبار-آری-به-زندگی-01-30
Telegraph
نه به وضعیت نکبتبار، «آری» به زندگی
احسان شریعتی ماهیت افکار کامو چه بود؟ آن دیدگاه متمایزی که از آن حرف میزنیم، چیست؟ دیدگاهی که نمیتوان آنرا به یک نحله یا طرز تفکر محدود ساخت اندیشه و آثار آلبر کامو بهظاهر در ایران درست فهمیده و فهمانده نشده است، چنان که گاه از نظرات طعنهآمیز برخی از…
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸در ضرورتِ «روشنگریِ دینپیرا»
🖋احسان شریعتی
📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:
🔸ضرورتهای تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکریای را که میبایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دینپیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟
🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمیتواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آنها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و ارادهی روشنفکران؛ و بلکه عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دینپیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحلهای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. بهعبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدنها و فرهنگها، ادیان و ایدئولوژیها در تاریخ، خود را بهشکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفتشناختی» نشان میدهد؛ و بهتعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهانشمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را میبایست در آنچه از آن یک «ضرورت» میسازد، بازشنایم» ؛
🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را میسازند درهم تنیده عمل میکنند. برای نمونه، وقوع بیماری همهگیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون میدانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوهی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دورهی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانهی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعهی بحرانهای حیاتیای که در سرمشقهای فکری و صورتبندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد میکند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازندهی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایشگر ؛
🔹 نقد یا سنجش دین بهتعبیرِ مارکس، «پیششرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبهقول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت میداند راعرضه میدارد.» در یک دورهی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دورهی جدید پیشنیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده میشود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیستها، خود فرهنگ عاملِ سازندهی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحولخواهیِ فرهنگی نماد یا عارضهی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیلسازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان میشود ؛
🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغربزمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمینهای مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش میآمده، حضور و نقشآفرینیِ جنبشهای ملی (شعوبی) و منطقهای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالشهای فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژیهای مُدرن به این سرزمینها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال میشود و با تأثیرپذیری از روشهای شناختِ علمی-تجربی و فنآورانه، مسئلهی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر میشود ؛
🔹از اینرو، حتی در صورت افولِ جاذبهی ایدئولوژیها، روشنگری دینپیرا به معارضهجویی خود ادامه میدهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژیها و گرایشهای عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پستمدرنیسم در حالحاضر که البته به چالش گرفته شدهاند)، نواندیشی ملیومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛
🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37
#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:
🔸ضرورتهای تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکریای را که میبایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دینپیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟
🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمیتواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آنها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و ارادهی روشنفکران؛ و بلکه عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دینپیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحلهای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. بهعبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدنها و فرهنگها، ادیان و ایدئولوژیها در تاریخ، خود را بهشکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفتشناختی» نشان میدهد؛ و بهتعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهانشمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را میبایست در آنچه از آن یک «ضرورت» میسازد، بازشنایم» ؛
🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را میسازند درهم تنیده عمل میکنند. برای نمونه، وقوع بیماری همهگیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون میدانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوهی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دورهی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانهی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعهی بحرانهای حیاتیای که در سرمشقهای فکری و صورتبندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد میکند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازندهی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایشگر ؛
🔹 نقد یا سنجش دین بهتعبیرِ مارکس، «پیششرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبهقول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت میداند راعرضه میدارد.» در یک دورهی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دورهی جدید پیشنیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده میشود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیستها، خود فرهنگ عاملِ سازندهی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحولخواهیِ فرهنگی نماد یا عارضهی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیلسازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان میشود ؛
🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغربزمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمینهای مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش میآمده، حضور و نقشآفرینیِ جنبشهای ملی (شعوبی) و منطقهای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالشهای فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژیهای مُدرن به این سرزمینها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال میشود و با تأثیرپذیری از روشهای شناختِ علمی-تجربی و فنآورانه، مسئلهی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر میشود ؛
🔹از اینرو، حتی در صورت افولِ جاذبهی ایدئولوژیها، روشنگری دینپیرا به معارضهجویی خود ادامه میدهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژیها و گرایشهای عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پستمدرنیسم در حالحاضر که البته به چالش گرفته شدهاند)، نواندیشی ملیومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛
🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37
#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
✅ @Dr_ehsanshariati
وب سایت رسمی احسان شریعتی
در ضرورتِ «روشنگریِ دینپیرا»
جنبشِ نوزایی(رنسانس)، بازپیرایی(رفرماسیون)، روشنگری و روشنفکری، در جامعههایی که دینِ اسلام از عناصرِ قوی و قوامبخشِ فرهنگِ غالب بهشمار میآید، هنوز دورانِ...
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🗒اسطوره حسین در میانه دو ادعا:حافظه یا تاریخ
🖋سوسن شریعتی
🔆مشکل ما از یک سو دینداری ای است که مدام خود را بر محور مرگ، رنج و گذشته تعریف می کند و از حافظه هویت ساخته است و از سوی دیگر قدرتی که خود را متولی مظلومیت معرفی می کند. هم مومن و هم سیاستمدار مشروعیتشان را از خاطره یک رنج می گیرند و مظلومیتی که شده است ابزار بسیج ، کسب قدرت و هویتی که گاه مغرور است به جسارت حسین و گاه گریان بر مظلومیت یک قربانی: هم این و آنی که یا می میرد یا می میراند.
🔆واقعیت این است که نه حافظه کاملا وفادار است و نه تاریخ کاملا بی جانب. حافظه آنچه را به یاد می آورد همیشه بخشی از حقیقت است و معمولا دست خورده و گزیش شده و تغییر ماهیت داده و به یمن فراموش کردن بخش دیگر واقعیت ممکن می گردد. تاریخ نیز همواره تفسیری است از امر گذشته و هر تفسیری تفسیری است معاصر. هم گذشته ای که فراخوانده می شود گزینشی است و هم هویتی که بر آن اساس ساخته می شود سیال است و هر بار جوری تعریف می شود. این است که حسینی که حافظه های سیال مومنین به یاد می آورند هر بار به شکلی است و تفاسیر تاریخی ای که قیام امام حسین در پی داشته است هر بار معاصر. اقلیت قربانی جوری به یاد می آورد و جوری تفسیر می کند و اکثریت سیاسی به گونه ای مدیریت و بسیج می کند. حسین من، حسین ما و حسین آن ها: کدام حسین؟
#اسطوره_حسین
#حافظه_تاریخ
#مقاله
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌برای مطالعه کامل مقاله فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://telegra.ph/اسطوره-حسین-در-میانه-دو-ادعاحافظه-یا-تاریخ-09-09
🖋سوسن شریعتی
🔆مشکل ما از یک سو دینداری ای است که مدام خود را بر محور مرگ، رنج و گذشته تعریف می کند و از حافظه هویت ساخته است و از سوی دیگر قدرتی که خود را متولی مظلومیت معرفی می کند. هم مومن و هم سیاستمدار مشروعیتشان را از خاطره یک رنج می گیرند و مظلومیتی که شده است ابزار بسیج ، کسب قدرت و هویتی که گاه مغرور است به جسارت حسین و گاه گریان بر مظلومیت یک قربانی: هم این و آنی که یا می میرد یا می میراند.
🔆واقعیت این است که نه حافظه کاملا وفادار است و نه تاریخ کاملا بی جانب. حافظه آنچه را به یاد می آورد همیشه بخشی از حقیقت است و معمولا دست خورده و گزیش شده و تغییر ماهیت داده و به یمن فراموش کردن بخش دیگر واقعیت ممکن می گردد. تاریخ نیز همواره تفسیری است از امر گذشته و هر تفسیری تفسیری است معاصر. هم گذشته ای که فراخوانده می شود گزینشی است و هم هویتی که بر آن اساس ساخته می شود سیال است و هر بار جوری تعریف می شود. این است که حسینی که حافظه های سیال مومنین به یاد می آورند هر بار به شکلی است و تفاسیر تاریخی ای که قیام امام حسین در پی داشته است هر بار معاصر. اقلیت قربانی جوری به یاد می آورد و جوری تفسیر می کند و اکثریت سیاسی به گونه ای مدیریت و بسیج می کند. حسین من، حسین ما و حسین آن ها: کدام حسین؟
#اسطوره_حسین
#حافظه_تاریخ
#مقاله
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌برای مطالعه کامل مقاله فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://telegra.ph/اسطوره-حسین-در-میانه-دو-ادعاحافظه-یا-تاریخ-09-09
Telegraph
اسطوره حسین در میانه دو ادعا:حافظه یا تاریخ
🖋سوسن شریعتی از اسطوره های دینی -تاریخی هر بار می شود سوالی پرسید و پاسخی را ممکن دانست. کاربردشان همین است: تا بی نهایت تفسیر و استخراج روایت. شریعتی چهل سال پیش تلاش کرد با طرح پرسشی تاریخی چگونگی شهادت حسین را به چرایی شهادت او بدل کند: چرا حسین قیام کرد؟…