گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
🔰 آموزه سحابی‌ها؛ سیاست ورزی در حین زیستن اخلاقی/ #سوسن_شریعتی : تداوم و بقای مهندس #سحابی در این راه زبانزد بود.

📌 امتداد، سعید گیتی‌آرا: صبح چهارشنبه ۱۱ خرداد سال ۱۳۹۰ بود که مراسم تشییع پیکر مرحوم مهندس #عزت‌الله_سحابی برگزار شد. مراسمی که وقوع اتفاقی تلخ، آن را تبدیل به یک تراژدی کرد. ظهر همان روز رسانه‌ها نوشتند « #هاله_سحابی، دختر مرحوم سحابی در مراسم تشییع پیکر پدرش، جان خود را از دست داده است.» چندی بعد، وزارت اطلاعات در پاسخ به سوال علی مطهری درباره چگونگی مرگ هاله سحابی اعلام کرد: «آنها نمی‌خواستند که او از دنیا برود و آنچه اتفاق افتاده، بی توجهی مأمور بوده است».

در همین رابطه، سوسن #شریعتی در گفت و گو با امتداد درباره مرحوم هاله سحابی گفت:

📌 گاهی به چنین حوادثی به عنوان یک تذکر می‌نگریم و گاهی نیز به جای جامعه نگاه می‌کنیم و طرح این پرسش که آیا جامعه نسبت به عزیزانی مانند سحابی‌ها احساس خلاء می‌کند یا خیر؟
بی‌تردید گذشت ٩ سال از این اتفاق تکان دهنده است و نشان می‌دهد کیفیتِ زمانی که می‌گذرد گاه چقدر سریع و گاه چقدر کُند است.

📌 در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که سرعت تغییر و تنوع و وقوع حوادث غیرمترقبه در آن به حدی بالاست که فرصت تأمل بر سر هر کدام از آنها محدود می‌شود. چه پیش از کرونا و چه حالا که #کرونا نیز بر آن افزون شده، این مسأله وجود داشته و دارد. جامعه شناسان می‌گويند؛ جامعه‌ای که مدام حالتی «اورژانسی» دارد، یکی از معایبش این است که فرصت تأمل و اندیشیدن کافی نسبت به حوادثی که از سر می‌گذراند، ندارد. همچنین نمی‌تواند از تجربیات تکان دهنده‌ای که هر کدامش می‌تواند مقطعی باشد و گسستی در امر روزمره اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند، درس بگیرد.

📌ما مدام چه از لحاظ روحی و عاطفی و چه از نظر فرهنگی و تاریخی در حال دست به دست شدن در میان حوادث هستیم. از این رو، شاید به همین دلیل باشد که با تعجب می‌پرسم؛ آیا واقعا ٩سال از این اتفاق گذشت؟ همین که می‌گوییم ٩سال قبل، بلافاصله ذهن به این سو می‌رود که طی این ٩سال چه بر ما گذشت؟ یا اینکه چه اتفاقاتی افتاد که مسائلی از این دست را تحت الشعاع قرار داد؟
می‌بایست امیدوار به #تاریخ درازمدت تری باشیم که بازگردد و به هر کدام از غیبت‌ها و خلاءها بیندیشد و ببیند که به چه معنا این خلاء ها دوره‌های پس و پیش یک حادثه را ایجاد می‌کنند.

📌 مرگ مهندس سحابی و دخترش هاله به مثابه دو ماجرای متفاوت است. درگذشت مهندس سحابی، مرگ عزیزی است که نمونه‌ی دو نسل ماندن و پافشاری بر سر یکسری ارزش‌های اخلاقی بوده است. او سیاست ورزی بی بدیل و جاودانی بود که دستخوش ناامیدی، انفعال و بریدن و انزوا نمی‌شد.

📌 می‌دانیم که آن پدر و دختر نیم قرن در تاریخ پرتلاطم ما حضور داشتند و هیچکدام‌شان دستخوش ابتلائاتی که برای سیاست ورزی در جامعه ما وجود دارد، نشدند.

📌 این ابتلائات عمیق هستند. به نحوی که عده‌ای می‌گویند: اصلا سیاست برای چه؟ یا برای چه کسانی؟ و می‌بُرند. گروهی دیگر نیز با اشاره به فراموش کار بودن مردم، از سیاست جدا می‌شوند. برخی هم وضعیت سیاست ورزی در #ایران را بی‌فایده تلقی می‌کنند و دل می‌بُرند. اما تداوم و بقای مهندس سحابی در این راه زبانزد است. او می‌تواند الگویی از سیاست ورزی را برای ما نمادین کند.

📌 هاله سحابی با اینکه نسل سومی بود، اما نشان داد که می‌تواند در تداوم دو نسل قبلی زندگی کند. او وضعیتی متفاوت داشت. به این دلیل که جوانمرگ شد و به فاصله‌ی تنها چند ساعت از لحظه تراژيک مرگ پدر، به واسطه حادثه‌ای از دنیا رفت. سوال اینجاست که دلیل رفتن او چه بود؟ و چگونه تشییع جنازه شبانه‌اش زیر نور ماه نمادین شد؟

@Shariati_Group


🔗 متن کامل این گفت و گو را در "INSTANT" بخوانید:

yun.ir/i4lpqc
Forwarded from ایران فردا
🔰 تاریخ یک انقلاب
@iranfardamag

🔹رونمایی مجازی نخستین جلدِ
برگزیده مقالات،سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و نوشتارهای مهندس عزتالله سحابی از 1357 تا 1380

🔻تاریخ یک انقلاب " عنوان مجموعه مقالات مهندس عزت الله سحابی در رابطه با مسائل تاریخی است که به همت امیر طیرانی و توسط انتشارات پارسه گردآوری و منتشر شده است .

▪️ پنج شنبه 14 اسفند ، ساعت 17 الی 19 ، ایران فردا

🔸با شرکت : هاشم آقاجری ، فریدون سحابی ، احسان شریعتی ، امیر طیرانی

#ایران_فردا
#عزت‌الله_سحابی


https://t.me/iranfardamag
✴️ و در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود!

از اول خرداد ۱۴۰۰ همزمان با دهمین سالروز پرواز "از عشق تا جاودانگی" زنده یاد #عزت‌الله_سحابی، شهید #هدی_صابر و شهید #هاله_سحابی کانال "دغدغه‌های ایران" فعالیت خود را آغاز می‌کند، تا بازتاب نگرانی‌های آنان برای فردای #ایران باشد.
این کانال تلاش دارد در راه پرفراز و نشیبی که آنان پیمودند، هم چون آنان با #عشق به #مردم، عشق به سرزمین شان ایران، عشق به #انسان، یار و همراه و همسفرشان باشد...

@Shariati_Group
🆔 @DaghdagheIran
💢 نامشان زمزمه‌ی نیمه‌شب مستان باد!

🔸مرگ برای همه ناگوار است. همیشه تاریخ را ناگهان به جایی ناشناخته پرتاب می‌کند. زمان را در دهان مغاک خاک می‌بلعد، کلمات را تهی می‌کند، روان را می‌خلد و اندوه را ابدی می‌سازد. این ساختن مرگ‌آلود، ساختن پایان یک بودن است. بسی کسان که در مرگ نام می‌گیرند و از مرگ بر نمی‌گذرند. بسیاری برای زندگی به دنیا می‌آیند و با مرگ خود زندگی را پرورده و نیک نام می‌کنند. اینان از پرچین مرگ می‌گذرند و سیاهه‌ی موت را به روشن زندگی تبدیل می‌کنند.

🔹این کلامی نو نیست، حاصل تجربه‌ی بشر در روزگاران کهن است. خردمندان، جوانمردان و فتیان، افسران و سروران رهایی‌بخش، دلیران خیرخواه، شهیدان میدان ستم ستیزی، اینان در طول حیات بشر، همچنان سرمدی و جاوید مانده‌اند. گواه خویش‌اند، شاهد حقیقت جاودانه‌ای به نام شرافت، انسان بودن، پای برعهدخودفشردن و زندگی را معنای تازه بخشیدن.

🔸این کلمات هم تازه نیستند، اما همچنان تا این بلاها بر ما نازل می‌شود، و تا فرمان مرگ از حنجره‌ی حاکمان صادر می‌گردد، ما هر روز روح شهید رویاهای‌مان را بر دوش می‌کشیم و در دشت لاله‌ی اندوه‌های خود به جهان گشوده به فردا می‌سپریم.

🔹کاش هرگز حی‌بن‌یقظان‌های آزادی سر بر مذبح جانبازی نگذارند. این لفظ‌ها و کلمات بایست که روزی کهنه شود و از صفحه ی ادبیات ما پاک شود. این کشتگان که نقش شان بر آینه‌ی روح ما نشسته، این بالابلندان که به جرم رهایی آدمی، زخم دار و درفش و گلوله بر بر و پهلو دارند، نشان آن است که جهان ما فرتوت و نابردبار است، علامت پر خشمی از ستایش مرگ و ذلت و خشونت و تحقیر زندگی و آرامش و مهربانی ست. سمپتوم بدنه‌ی حکمرانی و دولت‌مندی‌ی یک کشور مردم گریز است. فیلسوف عجیب هلندی اسپینوزا می‌گفت حکومت انسانی حکومتی ست که قدرت و نیروهای خیر را نمایندگی می‌کند و برای بقای خرد و جان و بدن شهروندان می‌کوشد و شادی را به ارمغان می‌آورد. اگر چنین است، مرگ ناخواسته‌ی شهروندان، آن هم به تیغ و داغ و گلوله و حبس نشانی از بیماری‌ی سهمگین دولت و ملتی ست که در روزگاری که صیت دموکراسی و زندگی‌خواهی شایع شده است، در بدترین شکل زندگی گرفتار است. جامعه‌ای که سروران دانایی‌اش را به حبس و شکنجه می‌برد، در حبس آنان را می‌کشد، در خیابان بر سر و جان شان ضرب مرگ می‌اندازد، در اعتصاب غذا قاضی‌ی مرگ می‌شود، این جامعه و نظام حکمرانی اش سخت بیمار و مفلوک است.

🔸شاید هر اتفاقی که در روشنای تاریخ سیاسی‌ی جدید ما از مشروطه بدین سو رخ داده، بوی مرگ و حصر و حبس داده است. ما به این حوادث در روشنای تاریخ، تاریخ سیاه سقوط انسان را ملاحظه کرده‌ایم. در این شکسته جانی‌ها، چه جهان‌های جانانی را که از دست نداده‌ایم. مرثیه نه آغاز تاریخ است و احیانا نه پایان تاریخ. همین که وجود داریم ، حضور ما نشانی از زندگی ست و هیچ مرگی نتوانسته ما را از نعمت بودن بی بهره کند. پس حاکمان باید بدانند ما نخواهیم مرد. انقراض نسل آزادگان ناممکن است. روح شادی و رهایی در ذات آدمی مضبوط است.انسان برای آزادی و شادی نمی‌جنگد بلکه نهاد او شادی و آزادی ست، پس هیچ نیرو و قدرتی نمی‌تواند ظهور این نهاد را ناممکن کند.ممکن است نیل به آن را به تعویق بیندازد، و این گواهان و شاهدان ، شراب رنگین جان‌شان را بر سینه‌ی افق خواهند پاشید تا رهایی و شادی‌ی انسان ایرانی به تأخیر نیفتد.

🔹این حرف‌ها داستان جان مردم بی زبان من است . مردمی که توتم قلم آرزوهای کوچک‌شان در قربانگاه بی‌سخنی سر بریده می‌رقصد، خورشیدهای متفکر و آزادی‌خواه‌اش در کوچه، خیابان و زندان، پیرش جان‌به مرگ و جوان‌اش جوانمرگ می‌شود، این ملت و دولت باید از بیماری استبداد رهایی یابد و به درمان تفکر و تعقل و بدن و نظام حکمرانی‌ی خود برخیزد تا از این یادآوری‌های مرگ، روزی به آخر برسیم و هرگز داغ دانایان مان را نبینیم.

🔸ما برای یاد سحابی‌ی پدر، سحابی‌ی دختر و هدای صابران چه می‌توانیم گفت؟ آنان هر کدام سحابی‌‌ای نوربخش در آسمان پر ستاره‌ی ایران بودند. بودن آنان تاریخ را زیبا کرده بود و زندگی را پر از رویا. آنان بهتر بود همانند همه‌ی دیگر از دست رفتگان فرهنگ و هنر و دمکراسی،نام‌شان به دفتر مقتولان نوشته نمی‌شد و همچون همه‌ی آفرینندگان خیر و خرد، در جهان آزاد، در پیری و فرزانگی، در بستر خوشباشی می‌مردند. آنان حق داشتند دروغ و نفرت و استبداد را تحمل نکنند و بر عهد خود با حقیقت استوار بمانند و برای اصلاح نظام حکمرانی و انتخابی شدن حکمران بکوشند، اما حق آنان مرگ نبود. جان شیرین‌شان برای بدنامی‌ی هر قدر قدرت و قوی شوکتی گواهی از بقای آدمی در مسیر خیر و سلامت و صلح است.

🔹یادشان گرامی باشد و نامشان را هرگز از خاطر نخواهیم سترد.

#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزت‌الله_سحابی

https://bit.ly/3yvvrI0
🗓 دهمین سالگشت درگذشت مهندس سحابی

#عزت‌الله_سحابی برای اهداف سیاسی، اخلاق را و صداقت را ذبح شرعی نکرد. این را در طول سال‌ها آشنایی دانسته‌ام که از یکسو دل در گرو تغییرات بزرگ اجتماعی و نیکبختی مردم این سرزمین داشت، و از سوی دیگر عمیقاً پای‌بند #اخلاق و #صداقت بود. این راهی دشوار و سهمگین است که پیمودنش از عهده‌ی هرکسی بر نمی‌آید.

#علی_طهماسبی

@Shariati_Group
📌 امروز مصادف است با دهمین سالگردِ روی در نقاب خاک کشیدنِ مهندس #سحابی، که «بزرگ بود/ و از اهالی امروز بود/ و با تمام افق‌های باز نسبت داشت».
طرح زیبای دوست عزیز، هادی حیدری، خاطرات تلخ آن ایام را در ذهن و ضمیرم زنده کرد. خوش دارم متنی را که پنج سال قبل همین ایام نوشتم، باز نشر کنم و پیش چشم عزیزان قرار دهم:

«آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند

دهۀ دوم خرداد ماه با نام سه نازنینی گره خورده که پنج سال پیش به سمت بی سو به پرواز درآمده و برای همیشه این کرۀ خاکی را ترک کردند: #عزت‌الله_سحابی، #هاله_سحابی و #هدی_صابر.
خورشید سوارانی که سال‌ها رنج زندان، دوری از خانواده، انواع ناملایمات و محرومیت‌های اجتماعی را بر خود هموار کرده، نهایتا از مهمترین و ارزشمندترین سرمایۀ خویش که جانشان بود، گذشتند و آنرا انفاق کردند. خرداد سال ۹۰ شمسی، روزگاری که این اخبار تلخ را از پی یکدیگر می‌شنیدم، خوب به خاطر دارم؛ در سوگ این گل‌های پرپر شده منقلب بودم؛ آسمان ضمیرم بارانی بود و چشمانم مدام‌تر می‌شد و آه می کشیدم و زیر لب از زبان #حافظ با خود زمزمه می‌کردم:

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
چیست این سقف بلند سادۀ بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

درود و رحمت بیکران خداوند بر این سه عزیز سفر کرده باد که از سلالۀ پاکانِ روزگار بودند و نامی نیک و میراثی ماندگار از خویش بر جای گذاشتند:

دو چیز حاصل عمر است، نام نیک و ثواب
وز این دو درگذری کل من علیها فان»

دکتر #سروش_دباغ

@Shariati_Group
یادمان_دهمین_سالگرد_عزت‌الله_و_هاله_سحابی_و_هدی_صابر.pdf
40.8 MB
🔴 ویژه نامه دهمین سالگرد درگذشت مهندس عزت الله سحابی،
شهادت هدی صابر و شهادت هاله سحابی


با آثاری از : لطف الله میثمی، محمود دردکشان، کمال اطهاری، محمدحسین رفیعی، احسان شریعتی ، مسعود پدرام ، فاطمه گوارایی سعید مدنی ، علیرضا رجایی، سوسن شریعتی، علیرضا بهشتی، ابوطالب آدینه وند، سارا شریعتی، حسین موسوی ، محمد رضایی ، محترم رحمانی، فرشاد مومنی و .....

#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزت‌الله_سحابی



https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
🔴 سرحداتِ سیاست‌ورزی / برای عزتالله سحابی

#سوسن_شریعتی


از افتخارات بگریز، افتخارات به دنبالت خواهند آمد.
با مرگ درآمیز، زندگی به تو داده خواهد شد. (ابوبکر)


🔸 #عزت‌الله_سحابی می‌میرد. از ما و دنیای ما و باقی قضایا... آرام آرام کناره می‌گیرد تا غیبتش را برای بازماندگان قابل تحمل‌تر کرده باشد، تا ما را به نبودنش عادت دهد. او که نیم قرن شاهد زنده و وجدان بیدار حیات اجتماعی و سیاسی این مرزوبوم بوده است.

🔺آخرین باری که مهندس سحابی را هوشیار دیدم، با لبخندی گفت: «این دفعه تقصیر خودم بود». صحبت از کدام قُصور بود؟
جرمی صورت گرفته بود: با یک بی‌احتیاطی سلامتی و زندگی‌اش را به خطر انداخته بود. کار همیشگی او طی نیم قرن مگر همین نبوده است؟ اما مثل این بود که می‌دانست فعلاً چنین حقی ندارد. برای همین بود که خود را سرزنش می‌کرد. شاید هم در نگاه «ما»یی که بر بالینش آمده بودیم سرزنشی می‌دید. «مرگ حق است» حتی برای اویی که در شأن زندگی، زندگی کرده است. مردن حق آدم است اما برای استفاده از چنین حقی باید در زندگی کارت تمام باشد و عزتالله سحابی در نگاه دیگران می‌دیدکه هنوز اجتناب‌ناپذیر است: همچون انسان و همچون سیاستمدار.

🔸 این دو را -انسان و سیاستمدار- همیشه نمی‌توان با هم صرف کرد و بدبینی تاریخی ما نسبت به بی پدر-مادری سیاست حکایتی طولانی و همچنان باقی است. جایی که پای سیاست در میان باشد، سخن از قدرت است، صحنه‌ای که «خیر و شر» و «زشت و زیبا» را یک «مفید و مضر» است که تعیین می‌کند با سه شعار: «عمل کن و بعداً عذرخواهی کن»، «انجامش که دادی، منکرش شو». «تفرقه بینداز و مسلط شو». همانی که بنیان‌های سیاست مدرن خوانده می‌شود، سیاست با منطقی معطوف به خود، با هدف موفقیت به هر قیمت و با احتساب این امر که انسان، پلیدتر، خطرناک‌تر و مذبذب‌تر از آن است که وفادار به حقوق و قوانین باشد و برای برقراری حق و قانون، توسل به زور ممکن است و مجاز. از همین رو میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن مجبور به انتخاب می‌شویم.

🔺در کنار این نوع صحنه‌گردانی سیاست، در این رانده شدن خیر و شر از ساحت عمومی، می‌توان از آن تجربه‌ای نیز سخن گفت که ادعای آن را داشته است که تابع متغیری به نام واقعیت نیست و حقیقت را به‌ تمامی می‌خواهد و به یکبار، از حقیقت‌های مطلق تبعیت می‌کند و تحقق آن‌ها را در همین‌جا و هم‌اکنون پی می‌گیرد؛ حتی به قیمت در هم ریختن و انهدام جهان موجود در دسترس. بازهم همان حکایت دستان آلوده و اجبار به انتخاب میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن. گاه چنان مواج و بی‌ثبات که هر دم لباس عوض می‌کند گاه چنان ثابت و معطوف به حقیقت‌های لایزال که انهدام امر واقع را تدارک می‌بیند. آنچه سیاست‌ورزی را از حیثیت انداخته است مگر همین نوسان میان این و آن نبوده است؟ وقتی‌که پای اخلاق را به میان کشیده است و وفاداری به اصول را، سر از انکار تنوع و تکثر و تساهل سر در آورده و متوسل به روش‌های خشن برای اعمال حقیقت یگانه و یکپارچه‌ساز شده است (اخلاق مستبدانه) و وقتی اخلاق را به حاشیه رانده تا جا بر بروز واقعیت باز شود- با همان منطق فرّار و پرتناقض‌اش- از واقعیت محتومیت جدیدی ساخته، محتومیتی که در آن امکان اندیشیدن به هر تغییری ناممکن گشته است. تجربه‌ای دوگانه که در هر دو حال نه‌تنها مانع از پیوند فرد و شهروند شده و او را از برقراری نسبتی طبیعی با دیگری، با کلیتی به نام اجتماع محروم گذاشته که سیاستمدار را نیز متهم و تنها، گیرم سوار برکرسی قدرت نشانده است، قدرتی شکننده و ترس‌خورده که مجبور است برای پنهان کردن ترس و تنهایی و بی‌اعتباری خود در چشم و دل شهروند، خشن گردد و نامهربان. چه فرقی می‌کند که به نام حقیقت ما را مجبور به انتخاب کنند و یا به نام واقعیت. محصولش یکی است و آن رانده شدن از صحنه‌ای است که در آن پیش‌ شرط‌های زیست انسانی طراحی می‌شود: سیاست.

🔸با این همه، مگر نه اینکه امید به تغییر، به یک باید باشدی که نیست و باید در تدارک آن بود، پیش‌شرط سیاست‌ورزی است؟ خوب چه راهی می‌ماند برای هنوز امیدوار ماندن؟ به‌جز سیاست، برای اعتراض به سیاست؟ سیاستی که در این تجربه دوگانه رئال-پلیتیک و اتوپی، جا را بر انسان تنگ ساخته و در تجربیات تراژیک ما در بسیاری اوقات موجبات مرگ انسان را فراهم ساخته؟ چه راهی می‌ماند جز سیاست برای اینکه بفهمی و بفهمند که تو معترضی به مرگ انسان؟ در همین‌جا و هم‌اکنون ... همین لحظه است که انسان می‌میرد یعنی همین لحظه است که باید اعتراض کرد. این تنها نگاه حیثیت‌بخش است به سیاست.

@Shariati_Group
🆔 @DaghdagheIran

🔗 مطالعه متن کامل در instant view :
⭕️ مهندس سحابی و آن قساوت بی‌دلیل

در #تاریخ معاصر ایران، انسانی به پاکی و پاکدستی و پاکبازی و زلالی و صافی و یکرنگی و ایران‌دوستی زنده‌یاد مهندس #عزت‌الله_سحابی به ندرت در صحنۀ #سیاست کشورمان ظهور کرده است.
مرحوم سحابی قاعدتاً مانند همۀ بزرگان اهل مبارزه و سیاست در تاریخ بشر، محدودیت‌ها و کاستی‌های ویژۀ خود را داشت، اما صداقت و نجابت و شرافت و تواضع و خیرخواهی محض او برای کشور و مردم کشورش، از او سرمایۀ گران‌بهایی ساخته بود که می‌توانست در مقام یکی از محورهای اصلی وفاق و همبستگی ملی جامعۀ #ایران، نقش بازی کند.
بدبختانه زعمای حکومت نه فقط قدر این سرمایه را پاس نداشتند، بلکه در جهت خنثی‌سازی توانایی‌ها و سرکوب نقش سیاسی او تا نقضِ کاملِ ابتدایی‌ترین #حق یک #انسان نیز پیش رفتند.
آنها حتی به حرمت سال‌ها همرزمی و همکاری، یک بار زحمت دیدار رو در رو با این انسان فروتن و مأخوذ به حیا و از خود گذشته را به خود ندادند تا از نگاه و راه حل‌های او برای ادارۀ صحیح کشور و حفظ منافع و مصالح ایران اطلاعِ بی‌واسطه و دست اول پیدا کنند.
بنابراین، انتخاب‌شان این شد که صدای مرحوم #سحابی را به واسطۀ تیمی امنیتی از انزوای دردناکِ سلول‌های انفرادی بازداشتگاه‌های مخفی بشنوند و آن انسان شریف را تا سرحد حذف کامل از صحنۀ سیاسی تحت فشار بگذارند.
اوج این ستمکاری علیه مهندس سحابی در روز فوت و تشییع جنازه‌اش به نمایش در آمد.
تاریخ به ما می‌آموزد که حکومت‌ها اغلب از وحشتِ تضعیف قدرت‌شان، تحت نام حفظ ثبات و نظم و امنیت دست به قساوت می‌زنند، اما "قساوت بی‌دلیل" را تاریخ هیچگاه فراموش نکرده و نبخشیده است.

بعد از گذشت یازده سال از درگذشت مهندس سحابی، تمام ارکان #قدرت در جمهوری اسلامی باید پاسخگوی این پرسش باشند که آن جمعیت محدود در آن گوشۀ محصور، چه خطر یا تهدیدی را متوجه نظم و ثبات و امنیتِ مورد نظرشان می‌کرد که حرمت تشییع پیکر مرحوم سحابی را زیر پا گذاشتند و با قساوتی مطلقاً بی‌دلیل، مراسم تشییع بی‌مسئله و آرامی را بر سر خانواده و دوستان آن مرحوم آوار کردند و جان یگانه دختر معصومش هاله را گرفتند؟ دلیل آن همه بی‌حرمتی و بی‌ادبی و گستاخی و قساوت و زشت‌رفتاری چه بود؟
هر گاه به یاد آن روزهای سیاه می‌افتم؛ چنان غیظ و اندوهی در درونم غلیان می‌کند که می‌خواهم بر سر همۀ آنان که آن بی‌حرمتی و سنگدلی را به اجرا گذاشتند، یا دستور دادند، یا راضی شدند، یا سکوت کردند؛ چنان فریاد برکشم که عرش #خدا را به لرزه در آورد.....اما:
شرح این هجران و این خود جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر

باری مهندس سحابی با نگاهی منزه از ایدئولوژی‌زدگی، انس و الفتی دائمی با متن #قرآن داشت. برداشت‌های او از آیه‌های قرآن به قدری نغز و لطیف و دل انگیز و راهگشا بود که گویی تفسیرهای زنده‌یاد سید #محمود_طالقانی را زنده می‌کرد.
یکی از نکاتی که او در توضیح موانع پیش روی آدمیان برای شناخت حقیقت و اعتراف به واقعیت دائم بر آن تأکید می‌کرد؛ بخش نخست آیۀ ۱۴۶ سورۀ اعراف بود:

سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَٰتِىَ ٱلَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى ٱلْأَرْضِ بِغَيْرِ ٱلْحَقّ ( کسانی را که در زمین به ناحق تکبر می‌ورزند، از توجه به آیات و نشانه‌های خویش باز خواهیم داشت)
شادروان سحابی از این آیه چنین درک می‌کرد که افراد گردنکش و خودخواه و گستاخ نگاهشان به واقعیت تیره و تار می‌شود، به طوری که داده‌های روشن و خطرات و تهدیدهای عینی را به صورت دلخواه خود تأویل و تفسیر می‌کنند و نهایت این کژبینی هم هلاکت و نابودی ناگهانی است.
او خطاب اصلی این آیه را زمامداران می‌دانست و در باره‌اش مصداق‌های شیرینی هم نقل می‌کرد؛ از جمله:
"چند سال پس از #انقلاب، ناشران کتاب دور هم جمع شدند تا در بارۀ مشکلات نشر با هم گفتگو کنند. من هم از طرف شرکت سهامی انتشار در آنجا حاضر بودم. بیشتر ناشران از کسادی بازار کتاب‌های دینی سخن گفتند و اظهار نگرانی کردند. در میان آن جمع، فرد معممی هم بود که پس از شنیدن این سخن شکر و حمد خدای را به جا آورد. همه از این رفتار متعجب شدند و دلیلش را پرسیدند. فرد معمم در پاسخ گفت: نخریدن کتاب‌های دینی نشانۀ این است که سواد دینی مردم به قدری بالا رفته و یا کامل شده است که دیگر نیازی به خرید این نوع کتاب ها ندارند. آیا این جای شکر ندارد؟"

@Shariati_Group
#احمد_زیدآبادی
💢 به‌مناسبت خیزش ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ؛ روزی که مردم با خون خویش، نخست وزیر خود را برگزیدند

صبح روز ۳۰ تیر بود مردم از اطراف و اکناف تهران به طرف مجلس راه افتادند. جلو دادگستری آمدیم. در آنجا سرهنگ طاهری، افسر شهربانی آدم قسی القلبی بود که با عده‌ای نیروی سوار بر اسب ایستاده بود در آن موقع پاسبان‌ها سوار اسب‌ها می‌شدند. صدای نعل اسب‌ها، روی آسفالت ایجاد وحشت و رعب در میان #مردم می‌کرد. کسانی که آمدند بیشتر جوان‌های بازار بودند یک عده هم ما بودیم... اولین گلوله شلیک شد. جوانی بر زمین افتاد. شلیک گلوله توسط پاسبان‌ها بود. پاسبان‌ها فرار کردند. از جنازه خون می‌ریخت. چه کسی بود نمی‌شناختیم. زیر جنازه را گرفتیم و از جلو دادگستری حرکت کردیم آمدیم طرف باب همایون سابق. چشم مردم به #خون افتاده بود. کسی کشته شده بود. اصلا جلو مردم نیرویی نمی‌توانست مقاومت کند، سیل جمعیت از توپخانه به سمت لاله‌زار آمد. وسط لاله‌زار دوباره پلیس حمله کرد. دومین نفر در لاله‌زار کشته شد.
در این هنگام جوانکی از حزب زحمتکشان آن موقع بیرون آمد. لباس دانشجویی دبیرستان نظام به تن داشت. نام او امیر بیجار بود. او را می‌شناختیم. از ورزشکاران بود. فریاد زد: ‌«درود بر مصدق‌» ، ‌«یا مرگ یا مصدق‌» که بلافاصله با گلوله او را زدند. امیر بیجار افتاد. با این که سال‌ها از آن حادثه گذشته اما هر وقت یاد آن صحنه می‌افتم بی‌اختیار متأثر می‌شوم. امیر بیجار با خون خود نوشت «یا مرگ یا مصدق‌» و تمام کرد.

دیگر کسی گوشش بدهکار نبود. گلوله از اطراف می‌آمد. خیلی‌ها کف نهر یا کف خیابان خوابیده بودند. در خیابان صفی‌علیشاه با عباس لؤلؤ بودم. دوتایی بودیم که گلوله زدند، خورد به عباس لؤلؤ و افتاد توی نهر. پلیس عقب‌نشینی کرد. من با رفیقم رضایی جنازه عباس را برداشتیم و روی شانه گرفتیم. از پشت خیابان صفی علیشاه رفتیم گفتند ببرید اینجا یک بیمارستان است. البته ما نمی‌دانستیم بیمارستان شهربانی بود. عباس لؤلؤ را که خواباندیم روی تخت بیمارستان دیدیم جان داد... تمام لباس ما خونین بود.
و بعد آمدیم بیرون تو خیابانها. شعار بسیارزیاد بود ولی پاسبان‌ها و نیروهای انتظامی در خیابان نبودند. همه گرسنه و تشنه پراکنده بودند. دیگر رمق نداشتیم ولی آن قدر تحت تاثیر عظمت آن روز قرار گرفته بودیم که توجه نداشیم چه می‌شود.
تقریبا ساعت چهار بعدازظهر بود. دیدیم یک ماشین به سرعت سناتور ظهیرالاسلام را همراه خود می‌آورد. آمدیم جلوی مجلس شورا. #ظهیرالاسلام از ماشین آمد پایین و گفت: «آقایان #شاه اجازه داد #مصدق بیاید، بروید خانه‌تان‌» این را گفت و رفت تو مجلس. یک ربع بعد مهندس #حسیبی از داخل مجلس جلو نرده‌های مجلس فریاد زد:‌ «...قوام السلطنه استعفا کرد‌»
با تشکیل جلسه مجلس به دکتر #محمد_مصدق ابراز تمایل کرد. همه مردم ریختند کلانتری ٢ روبروی مسجد #سپهسالار را گرفتند. مردم آن شب شهر را نگه داشتند. سر چهارراه‌ها، مردم ایستاده بودند راهنمایی می‌کردند. #تاریخ را که نگاه می‌کنی می‌بینی در آن شب یک دکان چپاول نشد. یک شیشه شکسته نشد. شاید آن شب امن‌ترین شب‌هایی بود که در تهران گذشته است.
بعد از اعلام رای تمایل #مجلس بلافاصله دکتر مصدق از رادیو پیام داد و ضمن تشکر و قدردانی از مردم خواست که آرامش و نظم عمومی را حفظ کنند و به منازلشان بروند. وقتی مصدق پیام را داد، متوجه شدیم که شاه تا ظهر آن روز باز مصر بود که اگر #قوام‌السلطنه نمی‌تواند با سیدضیاءالدین وارد مذاکره شود ولی #سیدضیاءالدین گفته بود آقا دیگر کار از کارگذشته است.

📚 خاطرات #حسین_شاه‌حسینی
مصدق، دولت ملی و کودتا - #عزت‌الله_سحابی ، ص ۸۸-۹۰

@Shariati_Group
🆔 @mohammadmosaddegh
🔷🔸بحران های سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی امروز و مسیر رو به پیش

🔷بزرگ‌داشت دوازدهمین یادمان درگذشت مهندس
عزتالله سحابی و شهادت هاله سحابی و هدی صابر

🔺باحضور :

🎙حمید احراری

🎙کمال اطهاری

🎙محمد توسلی

🎙فیروزه صابر


📆 تاریخ برگزاری: جمعه دوازدهم خرداد ۱۴۰۲

🕓 زمان: ساعت 16 الی 18 ( 4 الی 6 بعد از ظهر)

🏛 مکان: کانون توحید، میدان توحید،خیابان پرچم


#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزت‌الله_سحابی
#دوازدهمین_یادمان