گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
#نویسنده و #شاعر وجدانِ بیدارِ جامعه‌ است، زندانی کردن و کشتن نویسندگان و شاعران درست‌ترین معنایش پیشگیری از بیدار شدن جامعه است، اما اگرچه نویسنده و شاعر و #آزادی خواه را به #زندان می‌برند، شکنجه می‌کنند، می‌کشند، ولی کلمه‌ی آزادی را که نمی‌توان کشت. این کلمه نه با گلوله و نه با داغ و درفش زندان و نه با شعبده‌ و نه با مرگ شاعر و نویسنده از پای نمی‌افتد.
در عین حال که امیدوار رستاخیز کلمه‌ی آزادی در قلب مردم رنج کشیده‌ی این سرزمین هستم، نمی‌توانم سوگوار زندان و مرگ آزادی خواهان نباشم...

#علی_طهماسبی

@Shariati_Group
من هرگز تعطیل و بی‌پناه نخواهم ماند. هیچ‌گاه "تنهایی - کتاب - قلم"، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت. قصر بلند و زیبای تنهائی و از آن دو یار همیشگی‌ام #کتاب و #قلم...
دیگر چه می‌خواهم؟ #آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند. اما این سه را که نمی‌توانند گرفت. حتی به #زندان هم که می‌روم، این‌ها وفادارتر می‌شوند...


📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی ۲

@Shariati_Group
🟢 زندانی سیاسی ۷۳ساله در آستانه تبعید

کلمه - #کیوان_صمیمی، زندانی سیاسی ۷۳ ساله که او را از سال ۱۳۹۹ در #اوین محبوس کرده‌اند، با وجود شرایط نامساعد جسمانی و سابقه بیماری قلبی، در آستانه «تبعید» به یکی دیگر از زندان‌های ایران است. با توجه به سن بالا و سابقه بیماری کیوان صمیمی و همچنین نظریه پزشکی قانونی و موافقت رئیس زندان، قانونٱ باید با تبدیل مجازات حبس آقای صمیمی به وضعیت دیگر فورا موافقت شده و قانون در این زمینه اجرا شود، اما امین وزیری معاون دادستان و دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی اصرار دارد که کیوان صمیمی به #زندان دیگری تبعید شود.

🔗 مطالعه‌ی متن کامل

@Shariati_Group
🆔 @kaleme
ای #آزادی من از ستم بی‌زارم، از بند بی‌زارم، از زنجیر بی‌زارم، از #زندان بی‌زارم، از #حکومت بی‌زارم، از باید بی‌زارم، از هرچه و هر که تو را در بند می‌کشد بی‌زارم ...

ای آزادی، مرغک پر شکسته‌ی زیبای من، کاش می‌توانستم تو را از چنگ پاسداران وحشت، سازندگان شب و تاریکی و سرما، سازندگان دیوارها و مرزها و زندان‌ها و قلعه‌ها رهایت کنم، کاش قفست را می‌شکستم و در هوای پاک بی‌ابر و بی‌غبار بامدادی پروازت می‌دادم...

هرگز تنهایت نمی‌گذارم، همه جا، همه وقت تو را در کنارم و مرا در کنارت می‌بینند، هستم؛
اما... دست‌های مرا نیز شکسته‌اند، زبانم را بریده‌اند، پاهایم را غل و زنجیر کرده‌اند و چشمانم را نیز بسته‌اند... وگرنه، مرا با تو سرشته‌اند، تو را در عمق خویش، در آن صمیمی‌ترین و راستین منِ خویش می‌یابم، احساس می‌کنم، طعم تو را هر لحظه در خویش می‌چشم، بوی تو را همواره در فضای خلوت خویش می‌بویم، آوای زنگ‌دار و دل‌انگیزت را که به ستایش بالهای فرشته‌ای در دل ستاره زیر آسمان شب‌های تابستان #کویر می‌ماند همواره می‌شنوم، همه روز با تو‌ام، گام به گام همچون سایه با تو همراهم...

📚 معلم علے‌شریعتے

@Shariati_Group
اگر می‌خواهید #مردم نگویند این وعده هم روی وعده‌ها و قوانین عمل ناشده‌ی چهل ساله، نخستین آزمون برای باور به «بخشنامه سازمان زندان‌ها در رابطه با حقوق زندانیان» که مفاد ارزشمندی دارد و به تازگی صادر شده، این‌ست که درست در زمان انتشار خبر تأیید ۳سال حبس و قصد تبعید #کیوان_صمیمی ۷۳ ساله و بیمار، او هرچه زودتر از #زندان آزاد شود. راه‌های قانونی این کار زیاد است. امیدواریم مهندس صمیمی را به خانه‌ی خودش
تبعید کنند!
هر حکومت «خردمندی» می‌داند که اینگونه مخالفان، چون دستگاه عیب یاب عمل می‌کنند و سرمایه‌هایی هستند که باید قدرشان را شناخت...

#عمادالدین_باقی

@Shariati_Group
″... عناصر ابلیسی و الهی، کشش‌هایی که او [انسان] را به سوی خاک می‌کشاند و کشش‌هایی که او را به سوی #خدا تصعید می‌بخشند، و اما #انسان خود یک «انتخاب» است، و در همین موضع است که مسئولیت و #خودآگاهیِ او مطرح می‌شود و در همین جا است که به گفته‌ی #مولوی : «او از انبوه احوال گوناگون و آشفته در جنگ خویش، رهایی می‌یابد»، به معجونی از ترکیب‌های غریزی و بیولوژیک به یک اراده جوهری مصفای خودآگاه انتخاب‌ کننده، آفریننده و تعیین‌ کننده‌ی جهت و ایده‌آل تبدیل می‌شود و بدینگونه به «فلاح» می‌رسد؛ «فلاح» آزادی آدمی است، از چهارمین زندان، که #زندان خویشتن است...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی

@Shariati_Group
📄 ادای دین به رضا براهنی

الان دریافتم که دکتر #رضا_براهنی درگذشت. اخیراً در جایی به مناسبتی نوشته بودم که آدمی معمولا از مرگ دوست و عزیزی که از نزدیک می‌شناسد بیشتر متأسف و متأثر می‌شود. در مورد مرگ #براهنی نیز چنین است. زیرا او را از نزدیک می‌شناختم و به نوعی با من و زندگی من آن هم در لحظات حساس زندگی فکری و سیاسی‌ام پیوند دارد.
ابعاد متنوع در کارنامه زندگی براهنی به چشم می‌خورد که در مجموع او را برجسته و نامدار و اثرگذار کرده است. ادیب، شاعر، نویسنده، مبارز راه #آزادی و فعال پیگیر در اعتراض به بیماری #سانسور در دو رژیم گذشته و فعلی. با آثار و افکارش در دهه‌ی چهل و پنجاه کم و بیش آشنا بودم. در دوران #انقلاب فعالیت‌های سیاسی براهنی را دنبال می‌کردم. کتاب «تاریخ مذکر» او هنوز هم در ذهن و اندیشه‌ام سایه انداخته است. «طلا در مس» در نقد ادبی و به ویژه رمان مهم «رازهای سرزمین من» در ارتباط به #تاریخ انقلاب هنوز در خاطره‌ام ماندگار است.
با این همه، انگیزه‌ی این نکوداشت چیز دیگری است. فکر می‌کنم در اوایل دهه‌ی هفتاد بود که او را تصادفا در جایی در #تهران دیدم. اولین بار بود که براهنی را از نزدیک می‌دیدم. او مرا از قبل می‌شناخت. شاید ساعتی دو نفره صحبت کردیم. به مناسبتی ذکری از دکتر #شریعتی شد. از او به نیکی و نیکویی یاد کرد. خاطره‌هایی با او در زندان کمیته داشت.
پس از بازداشت من در تابستان ۱۳۷۹، یکی از نهادهای حقوق بشری انجمن جهانی قلم بود که تا پایان زندانم تمام قد از حقوق من به عنوان یک نویسنده که به جرم گفتن و نوشتن زندانی شده بودم دفاع و حمایت کرد. نام من به عنوان عضو افتخاری انجمن #قلم در پنج کشور ثبت شد. فعال‌ترین و اثرگذارترین این انجمن‌ها انجمن قلم #کانادا بود که بعدتر دانستم که فعالیت‌ها و پیگیری‌های زنده یاد براهنی به عنوان رئیس دوره‌ای انجمن قلم این کشور موجب این فعالیت‌ها بوده است. حتی گفته شد در زمان تشکیل جلسات انجمن قلم کانادا یک صندلی خالی نهاده می‌شد که به طور نمادین صندلی من بود. در طول حدود پنج سال #زندان، انجمن و گاه براهنی مستقیما با خانواده‌ام در تماس بود و از وضعیت من خبر می‌گرفت تا بتواند اقدامات مقتضی را بگیرد.
پس از آزادی از زندان در زمستان ۸۳ براهنی از نخستین کسانی بود که از خارج از کشور تلفنی تماس گرفت. شاید نیم ساعتی صحبت کردیم. او از من خواست تا سفری به خارج از کشور و از جمله به کانادا داشته باشم. هرچند او در آن زمان دیگر رئیس انجمن قلم نبود ولی عضو فعال آن بود. می‌گفت اگر به اینجا بیایید انجمن قلم طی نشستی از شما تجلیل خواهد کرد.
با این همه تا بهار سال ۲۰۱۰ موفق به سفر به کانادا نشدم. در آن زمان کنفرانسی با همت آقای رامین جهانبگلو در دانشگاه تورنتو برگزار می‌شد که من نیز از مدعوین بودم. کنفرانس گرچه به انگلیسی بود ولی من و البته اکبر گنجی به فارسی سخن گفتیم و فردی خلاصه را ترجمه کرد. عنوان سخن من عبارت بود از «زیست مؤمنانه در جهان عرفی». پس از پایان پانل براهنی از انبوه جمع خود را به من رساند. کلی از دیدار هم خوشحال شدیم. از مضمون سخنانم رضایت کامل داشت. می‌گفت این نوع حرف‌ها از کسانی چون شما و گنجی جا می‌افتد و برای آینده #ایران مفید است. عکسی هم به یادگار گرفتیم. هرچند آن عکس هرگز در اختیار من قرار نگرفت.
براهنی گفت چند ماه دیگر نشست‌های دوره‌ای انجمن قلم برگزار می‌شود. پیشنهاد کرد بمانم تا در نشست انجمن حضور پیدا کنم. اما امکان ماندن تا آن زمان نبود. قرار شد بعدها به تورنتو بازگردم. براهنی پیشنهاد کرد برای سخن در اجلاس متنی آماده کنم. در هرحال بازگشتم ولی دیگر خبری از دعوت نشد و طبعأ موفق به حضور در اجلاس انجمن و دیدار با براهنی نشدم. البته در ان سال‌ها کم و بیش از طریق رسانه‌ها گاه خبری از براهنی می‌رسید. تا آخرین خبر که پسرش منتشر کرد: «به تاریخ پنجم فروردین ماه هزار و چهارصد و یک؛ پدرم رضا براهنی جهان را ترک و به دیدار آفتاب شتاب کرد».
تسلیت صمیمانه به بازماندگان
جمعه پنجم فروردین ۱۴۰۱

#یوسفی_اشکوری

@Shariati_Group
📌واقعیت در دنیاهای خیالی پوزیسیون و اپوزیسیون

🔹من بطور سنتی رسانه‌های حکومتی و ضد حکومتی را دنبال می‌کنم. دو دنیای کاملآ متضاد هستند. در یکی جمهوری اسلامی بین زمین و هواست! و هر آن از بین می‌رود و در دیگری مقتدرترین نظام است و اپوزیسیونش مشتی متوهم. هیچ نقطه‌ی اشتراک و امکان دیالوگی میان این دو دنیا وجود ندارد. بخشی از جامعه دل در گرو این دارند، بخشی دل در گرو آن.‌ این تضاد میان یک #ملت بی‌سابقه است.

🔹وظیفه‌ی #حکومت رفع این تضادهاست وگرنه هم‌ خودش متزلزل است، هم جامعه آبستن بهم ریختگی.

🔹#زندان مظهر انواع #سانسور است، از جمله اینکه فقط #تلویزیون حکومتی وجود دارد. در ماه‌ها و سال‌هایی که زندانی به ناگزیر فقط تلویزیون #ایران را می‌بیند، گویی #آمریکا و #اروپا و دیگر قدرت‌ها در سراشیبی سقوط‌اند و بزودی پرچم جمهوری اسلامی بر فراز کاخ آنها به اهتزاز در می‌آید. بیرون‌ که می‌آید با دنیایی کاملا متفاوت روبرو می‌شود.
عجیب آنکه رسانه‌های برون مرزی هم همین کار‌ را که در زندان انجام می‌شود با #مردم بیرون از زندان انجام می‌دهند! و فضایی درست می‌کنند که گویی تا چند روز دیگر #انقلاب جدید همه چیز را عوض می‌کند..!
که نتیجه‌ی هر دو مدل، سرخوردگی و بی‌اعتمادی است.

@Shariati_Group

#عمادالدین_باقی
⭕️ زندگی به مثابه سعی / درباره پروین بختیارنژاد


🔅صحبت کردن از هم نسلی‌ها از وظایف مهم ما است؛ هم‌نسلی‌هایی که زندگی‌هاشان خود یک اثر است. اقلیت حاشیه‌نشینی که ترجیح دادند از حاشیه به متن نگاه کنند؛ نسلی که با انکارِ واقعیت سعی کرد #حقیقتِ خود را ابداع کند و امروزه اتهامش این است که #ایده‌آلیست بود و #آرمان‌گرا.

این نسل سه مشخصه داشت:

الف: خروج کردن؛ قهرمانان کوچک و دن‌کیشوت‌های بزرگ

🔅تمام کسانی که به یُمن دعوت و وسوسه خواندن یکی دو کتاب، از خانه به خیابان پرتاب شدند؛ به تعبیری از بهشت بی‌خبری #هبوط کردند و آگاهی‌شان از آنان یک «نه»ی بزرگ ساخت، قهرمانان کوچک و دُن کیشوت‌های بزرگی بودند که با مطالعه‌ی کتاب‌هایی از صمد و شریعتی دعوت به خروج را پذیرفتند. شدند یک‌سری «بچه پررو»یی که می‌پرسد و قادر است اعتراض کند؛ نوجوانانی که خیلی زود پیشتاز شدند.

🔅پروین بختیارنژاد دانش‌آموز پیشتازی است که با گذراندن تجربه‌ی #انقلاب می‌بیند که می‌توان به متولیان قدرت تذکر داد. #شریعتی است که این اعتماد به‌نفس را برای رویارویی با واقعیت در نزد مخاطب جوانش ایجاد می‌کند.اما دراولین تجربه‌ی نه گفتن و خروج، که بسیاری در راه آن باز پروین توانست از این ابتلا سر بلند بیرون بیاد.

ب: تمامیت‌خواهی و مجبور به انتخاب در واقعیتی به نام زندگی

🔅سعی میان صفا و مروه ایده‌آل و امر واقع دومین مشخصه نسلی بود که هم این را می‌خواست و هم آن را. با این همه، هم اکنونی که نامش واقعیت شد، او را مدام مجبور به انتخاب می‌کرد. همه چیز را با هم و در آنِ واحد خواستن را نیز شریعتی به ما آموخت. و البته مجبور به منطق فدا و ایثار؛ از یکی به نفع دیگری کنار کشیدن؛ این را فدای آن کردن. میان بقا و تلاش برای حفظ ارزش‌هایی که مبتنی بود بر نخواستن و نداشتن. همه می‌دانیم که بسیاری مجبور شدند به قیمت پشت کردن به ارزش‌ها و امیدهایشان موفقیت را انتخاب کنند.

🔅پروین جوان پس از تجربه #زندان، #ازدواج و تجربه‌ی مادری، حال در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ با ابتلایی به نام زندگی چه می‌کند؟ محروم از کار، مجبور به گذران مادی زندگی علی‌رغم محروم ماندن از حقوق اجتماعی اولیه، تربیت فرزندان در تنهایی. همه تلاشش این است که به نام واقعیت‌گرایی به محتومیت واقعیت تن ندهد و این پرسش که چگونه می‌توان آرمان‌خواه ماند و در عین‌حال، با واقعیت جور دیگری بازی کرد؟ همین تمام‌خواهی و سماجت بر تداوم آن است که زمینه را برای کشف اشکال دیگر مقاومت در برابر واقعیت و چهره‌های متعددش فراهم می‌کند و آدم‌هایی مثل پروین را به میدان‌های دیگر مبارزه می‌کشاند و آن میدان اجتماعی است.

ج- کشف اشکال جدید مقاومت در برابر امر واقع: ابداع خویشتن!

🔅تجربه زندگی و در عین حال امر موجود را کافی ندانستن، اگرچه نفس‌گیر است اما اسباب «کسی شدن» را فراهم می‌کند و میدان را خالی نمی‌گذارد و آن دختر جوان پیشتاز انقلابی و مبارز سیاسی دهه ۶۰ را آرام آرام به حوزه‌های دیگر پرداختن به اجتماع می‌کشاند. در دهه‌ی ۸۰ روزنامه‌نگار می‌شود، پژوهشگر حوزه زنان و فعال مدنی. پرسش‌گری از امر کلانی به نام #قدرت سیاسی را این بار با همان شعارِ «کوچک زیباست» که مشخصه‌ی دهه ۸۰ بود، با پی‌گیری خُرده پرونده‌های اجتماعی، صدای خاموشان و... ادامه می‌دهد. این بار جستجو برای ایجاد تغییر نه الزاماً در رویارویی مستقیم و صرفاً سیاسی با واقعیت، بلکه از طریق کشف و فهم واقعیتی که بدان دچاریم و اتخاذ روش‌های آلترناتیو ممکن می‌گردد.

🔅در همه این تجربیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌ای که در زندگی پروین به آنها اشاره شد به نظرم تجربه‌ی تبعید از مهم‌ترین و وجودی‌ترین مراحل این طرح‌اندازی خویشتنی است که در «سعی» و ابتلا تعریف شده و شکل گرفته است. همین که رفت. همین که برگشت. رفتن همیشه فرار نیست و برگشتن نیز به همین گونه است. تبعید، ابتلای بزرگی است برای «شدن» #انسان و تردیدی نیست پروینی که برگشت همویی نبوده که رفته است: در تبعید انسان دیگری سر زده مجبور به تعریف دوباره حقیقت خود.

🔅نتیجه: در این ماراتن زندگی #پروین_بختیارنژاد بالاخره بر زمین افتاد. آن جوان ایده‌آلیست تغییرات زیادی کرد. اگرچه به واقعیت تن نداد و سعی کرد اَشکال دیگری از دور زدنِ امر واقع و درافتادن با آن را برای ما به مثابه الگو بر جای گذارد، اما قدرت دست از سر مجازات و تنبیه بر نداشت. ولی حُسنش این بود که ما در این ماراتن و در برابر این هفت‌خوان، پوست کلفت شده‌ایم. این هویتی که شکل گرفته و میراثی که برای ما به جای می‌ماند یک چیز مسجل است: هویت امری دیروزی، خاطره و یا حسرتی دیروزی نیست، بلکه هویت و طرح‌اندازی دیگری است. برای ساخت و ساز هویت جدید، ما به یک #جنگ بزرگ و درافتادنِ مدام با امر واقع محتاج‌ایم و در نتیجه، خوشحال‌ایم از اینکه به وسوسه شریعتی باشد یا صمد، خروج کرده‌ایم.

@Shariati_Group

دکتر #سوسن_شریعتی
📚 ایران فردا
▪️دکتر ناصر تکمیل همایون استاد جامعه‌شناسی و تاریخ و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جان به جان آفرین تسلیم کرد

اگر فرصتی دست دهد خاطراتی که در طی چهارده سال در پژوهشگاه و هفت سال هم‌اتاقی با او داشتم را برایتان نقل خواهم کرد که بخشی از #تاریخ شفاهی جامعه‌شناسی در #ایران است. البته می‌دانم که او سال‌ها پیش از مرگش خاطراتش را در یک پروژه شفاهی ضبط و ثبت کرده بود و قرار بود در زمانی مناسب آنها را به چاپ برسانند. تکمیل همایون (معروف به ناصر خان) متولد ۱۳۱۵ در شهر #قزوین بود و در #فرانسه تحصیل کرد و کاملاً فردی سیاسی بود و خود را در سنت سیاسی دکتر #محمد_مصدق تعریف می‌کرد و عمیقاً به "ناسیونالیسم مدنی" که در آن وظیفه شهروندان و مناسباتشان با #قدرت و یکدیگر مبتنی بر "حق" تحدید می‌شد، بود. او بعد از انقلاب پنجاه و هفت در زمره یاران #ابوالحست_بنی‌صدر بود و پس از گریختن #بنی‌صدر به فرانسه، او دستگیر و محکوم به اعدام و سپس با تخفیف #زندان شد و بعدها با وساطت داماد امام (دکتر بروجردی) به استخدام پژوهشگاه درآمد و تا همین اواخر مقیم این پژوهشگاه بود. آثار متنوعی به رشته تحریر درآورد و یکی از نکات جالب تکمیل همایون نگاه تاریخی او به #جامعه‌شناسی و نگاه جامعه‌شناختی او به #تاریخ بود. یکی از نقدهایش به جامعه‌شناسان ایرانی این بود که تاریخ ایران را نمی‌شناسند و حتی فرق زمانی بین سامانیان و ساسانیان را نمی‌دانند و نقدش به مورخین ایرانی این بود که تاریخ ایران را بدون فهم مقتضیات جامعوی آن می‌خواهند درک کنند. روحش شاد!

@Shariati_Group

دکتر #سیدجواد_میری