اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
196 videos
86 files
1.4K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
Forwarded from پژوهش فرهنگی
نقد و بررسی کتاب «فوکو در ایران» شنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ از ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰ به صورت برخط توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار می‌شود.

در این نشست، بهروز قمری تبریزی (مؤلف اثر)، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه پرینستون؛ رضا نجف‌زاده (استادیار دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی در دانشگاه شهید بهشتی)؛ محمد روزخوش (پژوهشگر اجتماعی) و مرتضی هاشمی مدنی (استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه ناتینگهام) کتاب فوکو در ایران را نقد و بررسی می‌کنند.

دبیری این نشست بر عهده رضا میثمی، کارشناسی ارشد علوم اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی است.

علاقه‌مندان به حضور در این نشست می‌توانند از طریق نشانی زیر اقدام کنند:

 https://www.skyroom.online/ch/ricac/research


Ricac.ac.ir
@cultureresearch
بُزُرگ مَردِ آزادی
به دکتر یدالله سحابی

مَسیر تَکامُل را
پُرشَکیب و فروتَن
پِیمودَن
*
آهسته و پیوسته
بَر
پارسایی-دانایی- تواناییِ خویش
اَفزودَن
*
خِلقَتِ خویش را
این سان
پَروَردَن
وَ
گُستَردَن
*
سَنگ سَنگِ بَنایِ خویش را
اَندَک اَندَک
بَر آوردَن
وَ
خویشتنِ خویش را
به هیچ بَهایی
سودا نَکردَن
*
از روزنِه هایِ اَگر وَ مَگر
به قَدرِ هِمَّت
گُذَر کردن
*
وَ در زمانۀ بی ساحَت وَ بی هُویَّت
از خویش
هُویَّت‌ی چَند ساحَت
ساختن
*
وَ تا واپسین دم
به اخلاق و سیاسَت
با هم
پَرداختن

وَ در هَوایِ آزادی
در هَر کُجا
زیستن
وَ آزادی را
برایِ هَمِگان
خواستن
وَ در هر گام
از آغاز تا انجام
دَستِ خدا را
در خِلقَتِ انسان
در کار
دیدن
وَ در دوزَخِ همه چیز بَرایِ « من »
به « وَطن »
اندیشیدن
وَ خود را
همچون « از ما بِهتَران »
نَدیدن
وَ به سَرنِوشتِ ایران
بیش از سَرنِوشتِ خویش
عِشق وَرزیدَن

خلقتِ انسان
این‌سان
آغاز می‌شود
می‌بالَد
وَ
می‌پایَد
وَ تو
یک قَرنِ آزگار
با کار و پیکار
بَر مَدارِ اخلاق
خِلقتِ انسان را
این‌سان
هَماهَنگ
نِشان دادی
ای بُزُرگ مَردِ آزادی...
سعید شهرتاش
۲۳ فروردین ۱۴۰۱
@Shariati40
🔷🔸درد كه كسي را نمي‌كشد

🖋هادي خانيكي

🔸نقش اصلي ارتباطات بالا بردن توان شنيدن، ديدن و گفتن معاني نهفته در پيام‌ها است؛ رسانه‌ها هم در هر صورتي كه باشند، شنيداري، ديداري، نوشتاري يا تلفيقي و تركيبي و شبكه‌اي در بهترين وجه بايد بتوانند جهان‌ها و عرصه‌هاي بسته را در مقياس‌هاي فردي و جمعي به روي هم بگشايند. كار ويژه ارتباطات فراهم آوردن زمينه‌اي بين‌الاذهاني است كه در آن «زبان»، قدرت مكالمه و مفاهمه ميان كنشگران و مخاطبان را بهتر و بيشتر سامان مي‌دهد. «روايت» و «جستار» در ارتباطات به ويژه در روزنامه‌نگاري نوين براي انجام اين مهم، امروز حرف اول را مي‌زند. جستار روايي، ظرفيت و بستر مناسبي براي انتقال و فهم معنا و مشاركت دادن صداهاي ديگر در فرآيند گفت‌وگو بر سر موضوع‌هاي غامض، ابهام‌زا و رازآلود است. منطق گفت‌وگويي نهفته در «جستارهاي روايي» غريبگي‌ها را به آشنايي، بيم‌ها را به اميد و ناتواني‌ها را به توانايي نزديك مي‌كند. خانم دكتر رويا پورآذر كه در تبيين روايت و جستار، كارهاي ارزنده‌اي را سامان داده است، حال و هوا و كاربرد جستارهاي روايي در خلق فضاهاي جديدي كه بايد آفريد را خوب ترسيم مي‌كند: «جستار روايي متني غير داستاني است كه سبكي دلنشين، ساختاري ظاهرا ولنگار، سخني شبيه زبان شفاهي و گاهي چاشني طنز ظريفي دارد و با استفاده از داستان يا ساختار داستاني، روايت نويسنده يا گوينده را از مبحثي كه كمتر به آن پرداخته شده، ارايه مي‌دهد.» اين مقدمه را براي بازانديشي در نقش ارتباطات و كاركرد رسانه‌ها و تلاش براي گفت‌وگويي كردن ذهن و زبان گوينده و مخاطب در سطوح مختلف اجتماعي مفيد مي‌دانم. شايد تجربه‌ها و زيسته‌هاي دور و نزديك يكايك ما به گشودگي فضاهاي اجتماعي بسته كه سرشار از نگراني و دلهره و هراس است، كمك كند. من اين روزها به سرعت از ابتلا به بيماري سرطان پانكراس مطلع شدم، شتاب و آگاهي از درد و ضرورت ورود سريع به روند درمان به خودي خود مي‌توانست و مي‌تواند موجب نگراني و دلهره و هراس باشد.

🔹رويارويي‌ام با اين رخداد و ترسيم تصوير واقعي آن بنا به منطق فهمي كه از هستي و خالق آن، انسان و رنج‌ها و توانايي‌هايش و جهان‌هاي مختلفي كه تاكنون در آنها زيسته‌ام، دارم، مرا به مسيري متفاوت در گفت‌وگو بر سر بيماري و اكنون و آينده‌اش كشاند. بنا به اين منطق هيچ رازي در بيماري سرطان نيست كه بايد نهفته بماند. ناگفتني‌هاي سرطان تنها ناشناختگي‌هاي درد و درمان است، براي بقيه جوانب آن نيازي به پرده‌پوشي نيست. داستان ابتلا به سرطان و تلاش‌هاي سنجيده و معقول براي درمان آن در قالب همان جستارهاي روايي، فضايي مملو از همدلي، همدردي، همراهي و همكاري مي‌آفريند كه فرد، خانواده، دوستان و پزشك را به دنيايي ديگر مي‌برد. به راستي مي‌توان خدا را در اين ميان بهتر ديد و به اميد به صورتي واقعي‌تر دل بست. توانش ارتباطي و قدرت گفت‌وگو در چنين وضعي روشن‌تر به چشم مي‌آيد. اگر اين دنياي من با آنچه در صورت متعارف ارتباطات مي‌آيد، قدري متفاوت است، تنها به عنوان يك تجربه يا يك زيست متفاوت بپذيريد و در غير اين صورت به آن در قالب پروتكلي مفيد در ارتباطات سلامت بنگريد. اين سطور را در حالي مي‌نويسم كه تزريق شيمي‌درماني در بيمارستان آغاز شده است و من همچنان «با اميد بدون خوش‌بيني» در انديشه گفت‌وگو بر سر سرطانم، هم با خود و هم با ديگران و هم با خداي خود. كتاب «درد كه كسي را نمي‌كشد» جاناتان فرنزان را كه شامل پنج جستار درباره گم‌شده‌هاي خلوت و شلوغي است، مي‌خوانم و از آن بهره مي‌برم. نكته آغازين اين اثر پندي ارتباطي دارد كه مي‌گويد: «سكوت وقتي حربه كارسازي است كه كسي، جايي، انتظار صدايت را داشته باشد.» بنا به تجربه زيسته اين روزهايم، نتيجه مي‌گيرم كه «سرطان كسي را نمي‌كشد.» و روايت من هم از رويارويي با آن اين است كه «بهبود و رهايي از بيماري وقتي ديدني است كه كسي و جايي، اميد آن را داشته باشد» و به واقع مي‌بينم كه اين اميد ديدني است.

#روزنامه_اعتماد
#هادی_خانیکی
#درد
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔆شریعتی؛ پدر- پسر: تداوم یا گسست


🖋سوسن شریعتی

📌منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷

🔆شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی باشد برای حل متناقض نمایی به نام وفاداری و استقلال.

🔆غالبا وارثان در معرض دو نوع نقد و یا انتظار از خود هستند. از یک سو انتظار اینکه به میراث خود وفادار باشند، ادامه دهنده باشند و از سوی دیگر این نقد که زندانی میراث اند و سخن نو نمی گویند. هم متهم به عبور و بدعت و هم متهم به درجا زدن و زندانی شدن و خوردن نان پدری.عصیان یا سرسپردگی؟ این پرسش از مدرنیته هم شده است. انسان مدرن چگونه نسبتی با میراث ماقبل مدرن خود برقرار کرده است. آیا مدرنیته را باید گسست از دیروز و میراث( خروج از زیر سقف حافظه؛حافظه‌ای که با سنت گره خورده است وجهان‌بینی ای که دینی است )تعریف کرد یا تداوم دیروز و بازسازی و باز تفسیر امر دیروزی دانست؟

🔆کدام مدرنیته؟
گفته می شودکه از زمانی که انسان قرون وسطیِ غربی از زیر سقف حافظه سنتی و چتر قدس بیرون می‌آید و ادعای خودبنیادی و اربابی طبیعت می کند و دیگر مشروعیت خود را در حوزه علم، هنر، تفکر و اجتماعی خود را از منابع دینی نمی گیرد و مبتنی بر سنت تعریف نمی‌کند عصر مدرن آغاز شده و انسان مدرن سر زده است: جادو بدل می شود به علم، معجزه بدل می شودبه پزشکی، امر قدسی به عقلانیت و...انسان سر می زند و عقلانیت مدرن می‌شود از نتایج همین اتفاق.

🔆تفسیر دوم از تجربه مدرنیته، نه گسست که تداوم است.در این نگاه مدرنیته عبارت است از تداوم ی یک سری از مولفه های جهان قدیم اما به شکل دیگر و به صورت سکولاریزه شده یا قدسی‌زدایی شده آن:

🔆سکولاریزه شدن ایده مسیحی نگاه خطی به تاریخ؛تاریخ نجات و محتومیت رستگاری که در شکل مدرنش با ایده تکامل و ترقی عصر روشنگری بازسازی می شود.
*ایده دوم همان ایده مسیحی «کرامت بشری» است که در نگاه مدرن و با شأنیت یافتن انسان بدل می شود به «حقوق بشر»...
* تفکیک عرف و قدس و جدایی ساحت ها که از اصول بنیادین مدرنیته است برگرفته و بازسازی شده ایده قدیمیِ مسیحیِ تفکیک «مسیح و قیصر»است.
* آیین‌ها و جشن های مدنی جاری در دنیای مدرن غربی در اکثر اوقات بازسازی سکولاریزه همان مناسک مذهبی است.

🔆این نگاه به تجربه مدرنیته نه تنها در تعریف امر مدرن تداوم می بیند که در تعریف سنت نیز خود-ویژه است. سنت در این نگاه نه امر متصلب و یک بار برای همیشه در دیروز تعیین شده بلکه موجودیتی است دینامیک و دارای استعداد تطبیق خود با شرایط جدید و از همین رو توانسته است تا به امروز بیاید و حذف نشود. سنت را نباید در برابر مدرنیته نشاند و دعوت به انتخاب کرد: سنتی یا مدرن؟ دیروزی یا امروزی؟نه مدرنیته پشت به دیروز است و نه سنت ناب و یک دست و سرسپردگی مطلق به دیروز. هرگونه درک ثنوی از این دو تقلیل واقعیت متکثر منشوری و رنگین کمانی چند بین یا آن وجه.

📌ادامه متن در لینک زیر

#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://bit.ly/3jOEHkg
🔷🔆"شناخت نامه استاد محمد تقی شریعتی" نام کتابی است که در بهار ۱۴۰۰، به کوشش سید خلیل حسینی عطار و توسط انتشارات سپید ه باوران راهی بازار کتاب شده است. وجه ممیزه این کتاب ، معرفی استاد محمد تقی شریعتی این بار از نمای نزدیک است و میدان دادن به خاطرات فرزندان، شاگردان او در دبیرستان های مشهد دهه بیست و سی ، دوستداران جوان او در کانون نشر حقایق اسلامی و... نیز همراهانی که طی نیم قرن همراه و هم‌قدم استاد دین و تساهل بودند.

#یاد_استاد
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
استاد محمدتقی شریعتی.pdf
328.2 KB
«استاد محمدتقی شریعتی و نقش وی در جریان روشنفکری دینی»
محسن بهشتی سرشت و پرستو کلاهدوزها
نشریۀ سخن تاریخ، شمارۀ 17، تابستان 1391

@Mafakherferdowsi
🔷🔆به صداقت شما نمره دادم

🖋رمضان‌علی شاکری

🔆یکی از خاطراتی که خیلی جالب است، این است که وقتی ایشان دبیر کلاس چهارم دبیرستان شاه‌رضا شده بودند، به محض اینکه وارد کلاس می‌شوند، بچه‌های توده‌ای دانسته و نداسته، تحت تأثیر آن جو، هو می‌کنند. استاد همین‌طور می‌ایستند و وقتی آنها هوشان تمام می‌شود، می‌نشینند. وقتی سر و صداها می‌خوابد، می‌فرمایند: آقایان! معلوم می‌شود که شما نمی‌خواهید من بیایم سر کلاس. من هم حرفی ندارم، اما من یک توصیه به شما دارم؛ الآن این درس تعلیمات دینی جزو برنامهٔ شما هست، نمی‌خواهید نمرهٔ قبولی بگیرید که بروید کلاس پنجم؟ گفتند: بله. استاد می‌فرمایند: پس منهای جنبه‌های عقیدتی و اساساً نه برای تعلیمات دینی، بلکه برای اینکه نمره بگیرید و بروید کلاس بالا باید این درس را یاد بگیرید، و خلاصه، درس را ادامه دادند. در همین کلاس، یک روز ایشان می‌خواستند امتحان قوه بگیرند _ که حالا به آن میان‌ترم می‌گویند _ وقتی سؤالات را پخش کرده بودند، یکی از سرجنبان‌های کلاس که خیلی داد و فریاد می‌کرد، از اول تا آخر ورقه، جواب‌های خیلی نامناسب داده بود و جملاتی از قبیل: دین افیون توده‌ها است و کلماتی که کمونیست‌ها می‌نویسند، نوشته بود و اسم خودش را هم روی ورقه نوشته بود. وقتی استاد اوراق را تصحیح می‌کنند، نمرهٔ آن دانش‌آموز را ۱۰ می‌دهند. روز بعد که استاد برای تدریس می‌ایند، آن شخص می‌آید جلو و می‌گوید: آقا من سر تا پای ورقه، همه را خلاف نوشتم، چرا شما به من نمرهٔ ۱۰ دادید؟ استاد گفتند: شما همه را خلاف نوشتید، ولی من ۱۰ را به عنوان صداقت به شما دادم، برای آنکه در قلب‌تان هر چه بود، گفتید. این صداقت شما از نظر اخلاقی خیلی قابل توجه است. همین آدم بعدها از بهترین افراد در کانون شد.

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆در کلاس درس استاد شریعتی

🖋مهدی ممکن

🔆به دبیرستان راه یافته بودم، و به اقتضای سن کنجکاو. شهر بزرگ نبود. می‌شد همه جا سر کشید؛ بازار دین همه جا پر رونق و کالای آن متنوع و فراوان، عرضه‌کنندگان آن هم نوعاً افراد با انگیزه و دلسوز بودند، به آنچه تبلیغ می‌کردند «یقین» داشتند؛ در برخورد با یک مشتری به سن و سال من مسؤولانه رفتار می‌کردند، نگران بودند مبادا بابی (بهایی) شوم و یا به بلشویکی روآورم یا نااهل گردم. و لامذهب و بی‌نماز و ... مدتی یک روحانی به نام شیخ محمود که فرد زاهدی بود اصرار داشت از دبیرستان دست بردارم و پر مدرسه نواب به تحصیل علوم دینی بپردازم، مشابه همین اصرار را شیخ سلمان داشت که به مدرسه خیرات خان بروم که استدلال می‌نمود که علوم جدید به دین انسان شبهه وارد می‌سازد. مرز بی‌دینی از دبیرستان شروع می‌شد به همین جهت بسیاری از رفتن فرزندشان به دبیرستان جلو می‌گرفتند.

🔆سه سال سیکل اول طی شد، در سیکل دوم استاد شریعتی به عنوان دبیر ادبیات عربی معرفی شدند؛ در اولین ساعات، پس از معارفهٔ مختصر و بدون حضور و غیاب که هیچ‌گاه انجام نمی‌دادند؛ با نام خداوند جان و خرد، کلاس را با این پرسش آغاز کردند که آیا کسی سورهٔ والعصر را می‌تواند از حفظ بخواند؟! یک نفر دست بلند کرد و با اشارهٔ دست استاد سوره را بدون غلط خواند و تلاش کرد کلمات حتماً از مخرج ادا شود! پرسیدند: معنی آن را می‌دانید؟ نمی‌دانست؛ آن‌گاه خود استاد ضمن ترجمهٔ سوره، به شرح مبسوطی از علت نزول سوره و توضیح اینکه چرا قرآن به زمان سوگند یاد کرده است و انسان چرا با از دست دادن زمان زیان‌کار است و ... پرداختند.
آن روز کلاس خاتمه یافت. بدون اینکه از درس از درس عربی سخنی به میان آید. در کلاس هفتهٔ بعد، استاد شاگردان را آزاد گذاشتند تا اگر کسی در مورد مطالب نوبت قبل پرسشی دارد طرح نماید؛ چند سؤال شد و مباحث تا پایان کلاس به درازا انجامید؛ اظهارنظر هم‌کلاسان نشان می‌داد که انتخاب سورهٔ عصر، برای طرح در اولین کلاس، بسیار حساب شده بود و این پیام که زمان را بیهوده از دست ندهند، عموماً دریافته بودند. جلسهٔ سوم را استاد با سورهٔ انشراح آغاز کرد تا مانند قبل تا پایان ساعت ادامه یافت؛ کلاس هفتهٔ بعد با سورهٔ تکاثر و هفتهٔ بعد با سورهٔ ماعون و بعد با سورهٔ علق و به تدریج سوره‌های بزرگتر، و چون شرح هر سوره همیشه با توضیح حوادث منجر به نزول آن همراه بود و تازگی داشت، شاگردان کلاس را جذب می‌کرد و همه مشتاق ادامه بودند.

🔆سال تحصیلی به نیمه رسیده بود و هم‌چنان از درس عربی در کلاس خبری نبود. طبعاً برای شاگردان این پرسش مطرح بود که تکلیف درس عربی چه می‌شود؟ تا بالاخره استاد، خود به سخن آمد و روزی در پایان کلاس چنین گفت: شما با این یک ساعت درس عربی در هفته، عربی‌دان نمی‌شوید؛ برای نمرهٔ امتحان هم نگران نباشید، چون می‌توانید با مطالعهٔ کتاب درسی مربوطه نمرهٔ خود را تضمین کنید؛ من ترجیح می‌دهم بیشتر اوقات کلاس با همین مباحثی که تاکنون جریان داشته ادامه یابد. علت آن را در آینده در خواهید یافت.

🔆بدین ترتیب آن سال به پایان رسید؛ سال بعد استاد، کلاس درس عربی را بر روال سابق شروع کردند؛ ضمن اینکه برای اولین بار سخن از نهج‌البلاغه و مباحث آن به میان آوردند. نام نهج‌البلاغه آن زمان نه تنها برای هم‌کلاسان ناآشنا بود، بلکه بیشتر محافل مذهبی آن روز مشهد، چنان با آن بیگانه بودند که گویی در فرهنگ و معارف اسلامی هیچ جایی نداشته است!
با وجود اینکه متن نهج‌البلاغه سنگین و مشکل بود، استاد اصرار داشتند دانش‌آموزان تا آن‌جا که می‌تواند با آن آشنا شوند. فرازهایی از بعضی خطبه‌ها را برگزیده و ضمن توضیح و شرح آنها، توصیه می‌کردند که محصلین آنها را حفظ نمایند؛ از آن جمله فرازهای خطبهٔ قاصعه که غالباً در مذمت جهل و تعصب و تحجر ایراد شده است و همچنین خطبه‌هایی که موضوع آنها به خوارج و موضع‌گیری آنها در جنگ صفین و عواقب آن که به نهروان انجامید، و استاد در هر فرصت توضیحاتی در مورد آنها می‌دادند.

🔆در گفته و سلوک استاد شریعتی در کلاس، همواره آثار نگرانی و دغدغه به چشم می‌خورد، اما نه از آن جهت که محصلین بابی شوند یا بلشویک یا لامذهب و نااهل ... ، ریشهٔ اصلی درد ایشان همان چیزی بود که بعدها زنده‌یاد فرزندش تحت عنوان «مذهب علیه مذهب» تصویر کرد. به‌تدریج به اشتباه خود پی برده بودم و فهمیدم که تابلوی «کانون نشر حقایق اسلامی» در کوچه چهارباغ، تابلوی فروشگاهی معمولی نیست و کالایی که آن‌جا عرضه می‌شود، از نوع دیگر است، مشتری شده بودم و سعی می‌کردم جلسه‌ای از دست نرود که زیان‌کار باشم: قسم به زمان که انسان‌ها در زیان‌کاریند مگر ...

📌ادامه در لینک زیر

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://bit.ly/3v1jsC9
Forwarded from ایران فردا
🔴 خوانشی مدنی از متن!

▪️ به مناسبت 31 فروردین
سی و پنجمین سالیاد استاد محمدتقی شریعتی
( زاده‌ی 1286 مزینان – درگذشته‌ی 31 فروردین 1366)

🔸 مسعود میری
@iranfardamag

🔺 محمدتقی شریعتی به نسلی تعلق داشت که ناچار بود یا از پندار تمامیت خواه سنت و دین فاصله گیرد و به زندگی‌ی نو و الزامات آن تن در دهد یا به انکار تجدد روی آورد و از سنت ، ایدئولوژی و ایمانی سیاسی استحصال کند. آن نسل اکنون که به پایان قرن آن رسیده‌ایم نیک فرجام و خرسند از تلاش خود نیست.

🔹در میانه‌ی آن دو رویکرد که حالا دو وجه تأمل روزمره ی ما را شکل داده ، اطراف دیگری هم برخاست و به ظهور رسید که هر کدام همچون مینور در میانه‌ی آن دو سنگ آسیابِ ماژورِ این عصر، در کیفیت زندگی‌ی مردم وارد نشد. شاید در یک تحلیل کوچک و غیر حرفه‌ای بتوانیم نگاه از دریچه‌ی سنت به جهان ، بی در آمیختن با سیاست ، آنگونه که کسانی چون سید حسین نصر یا شایگان و طباطبایی در آن توغل و تفکر کرده‌اند را برجسته و بارز دید. به ویژه شکست سنتِ سیاست‌ورز در روند پروردگی‌ی مدنیتِ غنی‌ی تجدد ، و بار کج نهادن دین‌ورزی در میدان بنیاد گرایی ، موجب شده تا از میراث برجای مانده از آن طیف سنت‌گرایی (با فهم تمام تفاوتهای شان) پرده برداری شود . این نحله که از طریق تخلی از پرابلم‌های سیاست ، حکمرانی و اجتماعیات، در تولای خلوتِ جان افکندن به عوالمِ اندیشیدن ، نیرویی پنهان گرفته ، در ربع دوم نیمه‌ی اول قرن به میدان آمد. گر چه اکنون صحنه چنان آشفته است که نسل نو میان لایه‌های مختلف الالحان و رنگ به رنگ سنت‌گرایی هیچ مرزی قائل نیست و همه را به یک چوب می‌تاراند، اما برای کسی که به اجمال ضرب چوب روزگاران را بر تن اندیشیدن آزموده ، هنوز طنین برخی الحانِ سنت، خوشایند گمان می‌شود.

🔺 پندار دیگری هم در آن عصرها در میان حلقه‌ای از متدین‌ها و دوستداران معنویت جریان داشت که نه به سنت متداول حوزه ملزم می‌بود (با وجود آنکه از مَدرَس همان سنت برآمده‌بود) نه در سیاست دستی قوی داشت (هر چند نیرویی استبداد ستیز و سیاسی تلقی می‌شد) و نه داو تجدد وسنت را به سود هر کدام می‌پسندید (گر چه گاه مناسک سنت را به طریق متجددانه اجرا می‌نمود).

🔹محمد تقی شریعتی در پرتو این باورهای چند پهلو به گستره‌ی دشت خراسان درخشید. باید نبض آن دوره را در دست بگیرید تا دریابید که ناممکن است در شهر اهل تفکیک که فارغ از فلسفه و دانش عقلی می‌زید، مفری جست که بتوان تعقل را زیور دینی بخشید، یا ، در سایه‌ی سنگین حوزه‌ی پر هیمنه‌ی سنت دینی که هیبت مرجعیت آن فرصت نواندیشی را ممنوع کرده بود ، با آهنگ روزگار خود ، نو زیست. محمدتقی شریعتی درنگی در این تأمل ناممکن‌ها بود. او با نگاهی که نه از سیوطی و مغنی و اصول برمی‌آمد ، از لابلای سطور غبارگرفته‌ی درس طلبگی جان بدر برد و تنها میدان در دسترس را برای زندگی‌ی نو برگزید : خوانشی مدنی از کلان _متن !

🔺 شریعتی قرآن را برگزید، و در این مهلت با کسانی چون زنجانی ، طالقانی و طباطبایی به نحوی هم‌سفر شد. در پنداشت محمدتقی شریعتی قرآن قابلیت و استعداد آن را داشت که متنی «واسطه» باشد میان «انسانِ در سنت» با «جهان در حال پیشرفت». جنس این واسطه گری چنان نبود که قرآن را چون متنی خود بنیاد تلقی کند ، چنان که خود از نو از ابداع چرخ چاه بیاغازد تا به تمدن موهوم اسلامی برسد . بلکه قرآن در منظر و مرآی او همانند طالقانی ، پیوندگاه ورود انسان معاصرِ مسلمان به قرن تجدد بود.

🔹داوری در باب اینکه آیا باوری اینگونه حقیقتاً به اهداف خود رسیده یا خواهد رسید ، جای بررسی دارد ، ولی ارزش آن تلقی برای سرزمین‌های ما که میان قرائت صلب ایدیولوژیک از دین از یک سو و خوانش انکار و طرد مطلق دین از سوی دیگر دست و پا می‌زند ، درسی از دمکراسی و رواداری در نهفت خود پنهان دارد.

🔺 این نوع بیان از متن ، همچنان به سود مدنیت و آزادی ست ، که متن در مصب رودخانه زندگی‌ی نو گره‌گشایی کند و نه بند و مانع باشد. شاید برای نسل جدید آن باورها به چشم پسند دیده نشود ، ولی جوانه‌ی رجوع معناگرایانه به متون که در هجمه‌ی فقدان گسترده‌ی معنازدایی و هویت‌ستیزی بار دیگر از خاک ایمان سربرون کرده ، می‌تواند تجربه‌ی گران محمدتقی شریعتی و طالقانی را قابل استفاده کند.....

متن کامل :

https://bit.ly/3EBoyIp

#طالقانی
#طباطبایی
#ایران_فردا
#محمدتقی_شریعتی
#خوانش_مدنی_از_متن


https://t.me/iranfardamag
اكنون، ما و شريعتی pinned «🔷🔆شریعتی؛ پدر- پسر: تداوم یا گسست 🖋سوسن شریعتی 📌منبع: روزنامه اعتماد، ۱۶/ ۲/ ۱۳۸۷ 🔆شناخت و فهم نسبت عمیق محمدتقی شریعتی و فرزندش علی شریعتی و ارزیابی رفتار او با میراث پدری می تواند به تعاریف متعدد از مدرنیته نقبی زند همچنانکه می تواند الگویی…»
🔷🔆معلم اول من

🖋خسرو منصوریان

🔆آشنایی من با استاد دلیل و انگیزه‌اش محیط فرهنگی بود. من پدرِ بسیار روشنفکری داشتم. پدر من کتابفروش نبود، ولی برادرم کتابفروش بود. من وقتی می‌خواهم پدرم را به عنوان یک روشنفکر معرفی بکنم، برخی از کارهای متعهدانهٔ او در ذهنم می‌آید، نه بدین جهت که پدر من است. مادر من معلم قرآن بود و طبیعی است که یک کسی که مادرش آنچنان بوده که بچه‌اش شاگرد قرآنش است و پدری دارد که این قدر صمیمی است، با چه الگوی شخصیتی روبه‌رو است. او ما را مجبور به خواندن نماز نمی‌کرد، من یک بار از پدرم به خاطر نماز و روزه و امثال آن کتک نخوردم. او راه خودش را می‌رفت. من در حقیقت از پدرم الگوبرداری کردم و با برادرم همانندسازی کردم. لذا به خصوص بعد از ۲۸ مرداد که نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و استاد شریعتی و دکتر شریعتی و دیگر دوستان ما به آن پیوستند و بعضاً دستگیر شدند، اصلاً این جو محیط را چنان داغ و ملموس کرده بود که ما را کشانید به سمت اینکه چه کار کنیم و ببینیم این‌ها که در مبارزه هستند، چه می‌خواهند.

🔆 شما توجه کنید، برای یک بچهٔ ۱۳-۱۴ ساله چه محلی از اعراب هست که برای خودش خط فکری انتخاب کند. صادقانه بگویم، من تنها محصل مدرسهٔ بالغ بر ۴۰۰ نفری بودم که بعد از ظهرهای جمعه می‌رفتم کانون نشر حقایق اسلامی پای درس استاد شریعتی. در طول یک هفته با خودم می‌گفتم: خسرو تو در روز جمعه که می‌روی کانون که استاد شریعتی تفسیر قرآن می‌گویند، اگر یک لحظه چشمت را از دو لب استاد برداری، آن روز را از دست داده‌ای، آن جلسه را از دست داده‌ای، وای به حالت. وقتی به کانون می‌روی، از موقعی که ایشان بسم‌اللّه می‌گویند تا موقعی که سخنرانی تمام می‌شود و مردم صلوات می‌فرستند، چشمت را از دو لب استاد برنداری. همهٔ هفته این شهد شراب مست کنندهٔ آیاتی که استاد شریعتی تفسیر می‌کنند، تو را مدهوش می‌کند. من این را به خوبی از چهارده سالگی خودم به خاطر دارم.
ما در ایام محرم به روضه‌خوانی و سینه‌زنی می‌رفتیم و به حرم هم می‌رفتیم، ولی می‌دیدیم نه، هیچ‌کدام این جذابیت را ندارد. این بود که ما پایبند کانون نشر حقایق شدیم. بعد از آن هم دو-سه بار دستگیر شدم و زندان رفتم، شکنجه شدم، در سلول انفرادی بودم، و در بازجویی‌های مختلف، جزء اولین سؤالاتی که می‌پرسیدند این بود که تو از کی وارد مبارزه شدی و معلم اول تو چه کسی بوده؟ می‌گفتم: معلم اول من استاد محمد تقی شریعتی بود و مهندس مهدی بازرگان بود. در این جا این را هم بگویم: به نظر من معلم علی شریعتی هم مهندس بازرگان بود، کما اینکه وقتی می‌خواهد برود فرانسه، پدرش استاد شریعتی، دست علی را می‌گیرد، می‌برد پیش مهندس مهدی بازرگان و می‌گوید: شما بگویید او چه بخواند و راهنمایی‌اش کنید و نظرتان را بگویید. پس او را به عنوان معلم قبولش دارد.
_ کانون در آن زمان شاخهٔ دانش آموزی نداشت؛ یعنی فکر نکنید کانون سازمان منسجمی بود. ما بیشتر در حاشیه بودیم. در این زمینه اگر بخواهیم چیزی بگوییم، باید کلید را به مرحوم دکتر کاظم سامی بدهیم، برای اینکه او مشهدی بود و جاما را داشت و دوستان مشهدی و دوستان کانون ما اکثریت قریب به اتفاقشان عضو جاما بودند؛ و چه _ آنهایی که مشهد ماندند و چه آنهایی که به تهران آمدند، جامایی بودند. طبیعتاً خود من و امثال من جلساتی با سر گرو‌ه‌های جامایی‌مان داشتیم.

🔆در یک عاشورا و تاسوعایی که مثلاً مسجد ملاحیدر، هیئت ابوالفضلی‌های سراب و هیئت‌های دیگر، دسته راه می‌انداختند و جمعیت را می‌بردند حرم، کانون نشر حقایق اسلامی هم یک دسته راه انداخت، ولی این دسته در حقیقت یک تفاوتی با سایر دسته‌ها داشت و از آن جریده‌ها و علامت‌های آن‌چنانی و آن آهن‌هایی که خم می‌شود و از این نوع چیزها و قمه‌زنی و قفل آویزان کردن و غیره، نه تنها نداشت، بلکه آدم‌ها هم لخت نمی‌شدند سینه بزنند _ والحمدللّه بعد از انقلاب این مسئله تعدیل شد _ و شعارهایی که کانون داشت، شعارهای نویی بود. من به خوبی یادم است که یکی از برجسته‌ترین شعارهایی که روی پلاکارد نوشته شده بود و حمل می‌شد، این فرمایش امام حسین بود: هیهات منّا الذّلّه، یا اینکه اگر دین نداری، آزادمرد باش. چنین مراسمی تا آن روز در مشهد و فضای سنتی مشهد وجود خارجی نداشت و این ابتکارش مال استاد شریعتی است.

📌ادامه در لینک زیر

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF



https://bit.ly/3Exq3rf
🔷🔆آن کلام سحرآمیز

🖋خسرو منصوریان


🔆در سال‌های آخر دهه 1330 دانش‌آموز مقطع دبیرستان بودم و در این زمان به کانون نشر حقایق اسلامی می‌رفتم. عصرهای جمعه استاد شریعتی تفسیر قرآن می‌گفتند و آقای خامنه‌ای هم همراه آقای هاشمی‌نژاد بعضا در این جلسات شرکت می‌کردند. نحوه استدلال و سخن استاد شریعتی آن‌چنان بود که پیش از آن-که به کانون بروم با خودم عهد می‌کردم که مبادا دو چشمم را از لب استاد شریعتی لحظه‌ای بگیرم که اگر چنین می‌شد رشته سخن را گم می‌کردم. سخن سحرآمیز ایشان، تفسیر به‌روز از قرآن و پاسخ‌گویی به سوألات آن ایام خطیر آن هم با توجه به فعالیت شدید حزب توده، سبب می‌شد تا کانون نشر حقایق اسلامی تنها امید ما مشهدی‌ها باشد تا بتوانیم با کلام قرآن آشنا شویم و بدین طریق خودمان را در برابر طوفان سهمگینی که از هر سو به طرف نسل جوان می‌آمد حفظ کنیم. جلسات تفسیر قرآن استاد شریعتی سازنده شخصیت ملی و دینی شخص من بود و هر آنچه که اکنون دارم محصول تشنگی شدیدی است که آن سال‌ها برای شنیدن یک تفسیر نوین از قرآن داشتم و آن را از استاد شریعتی دریافت کردم. همچنین دوستانی که من در آن ایام در کانون نشر حقایق اسلامی یافتم، به سرمایه‌های اجتماعی جامعه ما در آینده تبدیل شدند نظیر آقای طاهر احمدزاده که خدا رحمت‌شان کند یا از دوستانی که هم‌اکنون در قید حیات هستند، حاج‌آقای رحیمیان، آقای حکیمی، دکتر تاج‌الدینی و دکتر سرجمعی.

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔆تا جاریِ رَستگاری

کتابِ خدا
در دَست
شَمشیرِ در نیام
بَر زَمین
چُنین دوست می داری
بِشناسَندَ ت
اِی تَنها ترین !
*
امّا دَریغ
که تَقدیر
رامِ تَدبیرِ تو
نیست
*
🔆روزگارَ ت
به اِکراه
به آوَرد هایی
جانکاه
می گُذَرَد
که آوَخ
راه
به جایی
نِمی بَرَد
*
وَ عدالت
خَسته و دَست بَسته
پای خَستِ سیاست
می شَوَد
*
روزگار ی غَریب
رادمَرد ی نَجیب
مَردُمان ی عَجیب
*
مُخاطَبان ی نا شِنَوا
که تو را
خود
به یاریِ خویش فَرا می خوانَند
وَ شِگِفتا
که نَخستین پیمان شِکَنان
هَمینانَند
*
دُشمنان ی دانا
که می دانَند که می دانَند
*
وَ دوستان ی نادان
که نِمی دانَند که نِمی دانَند
*
تو را
نه آنان
که اینان
بر زمین می زنَند
وَ در بِزَنگاهِ پیروزی
می شِکنَند
*
پینِه پیشانیانی
که قُرآن
طوطی وار
می خوانَند
وَ جُز
کینِۀ عُریان
هیچ نِمی دانَند
*
تو در بَرابَرِ این جَهل
این جَهلِ مُرَکَّب وَ مُقّدس
چه می توانی کرد ؟
*
نه زَمان
با تو ست
نه زَمین
اِی تَنها ترین !
*
بی هیچ هَم سُخَن ی
در هیچ اَنجُمَن ی
*
اینَک
تو و آن چاه
در سکوتِ نَخل هایِ شَبانگاه
با دَرد هایِ ماوَرائیَ ت
وَ حَرف هایِ تنهائیَ ت
تنهائیَ ت
تنهائیَ ت
*
وَ هنوز چاه
چَشم به راِهِ ناگفته ها یَ ت
آه می کِشَد آه
*
آه !
اِی یگانه !
بَرخیز !
اینَک پِگاه
*
تا جاریِ رَستگاری
در خَلوتِ مِحراب
دو گانه ای
بیش
فاصله نیست
*
تیغ بَر سِتیغ
وَ دَریغ ...

سعید شهرتاش
اردیبهشت 1401
شبِ قَدر

#اکنون

🆔 @Shariati40
Audio
🔷🔆 فایل صوتی سخنرانی علی طهماسبی

🔹🔸توهم جاودانگی و گذری به ادب و عرفان پارسی

🔸 به مناسبت شب قدر

🔸 دوم اردیبهشت 1401 در مشهد

http://ali-tahmasbi.com/index.php/2021-01-13-07-15-33/292-2022-04-23-15-34-03
#اکنون
#شب_قدر
#علی_طهماسبی

🆔 @Shariati40
🔴 ترویج خشونت از منابر و مراجع حکومتی را متوقف کنید

هشدار جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری به حاکمیت درباره رفتار و گفتار طالبانی

🔹 به‌نام هستی بخش

🔺 مردم شریف ایران مستحضرند که اخیراً در نماز جمعه مشهد از نمازگزاران دعوت شد که به عنوان یک تکلیف الهی نسبت به دیگران اظهار نفرت و انزجار کنند. در نماز جمعه اصفهان نیز از مردم خواستند در گروه‌های چند نفره بروند و بساط روزه‌خواران را درهم‌بریزند. اکنون ازهرسویی حکم به «آتش به اختیار» داده می‌شود تا به زور دیگران را وادار به رعایت ظواهر کنند و این درست همان نقطه‌ای است که نظام حاکم را به عنوان یک پروژه ایدئولوژیک، اخلاقی و فرهنگی درمسیر شکست قرار داده است.

🔸اعمال زور و خشونت برای تحمیل سلیقه و سبک زندگی از جمله حجاب اجباری و نوع پوشش، روابط اجتماعی و حتی عبادتهای فردی، درکنار مصائب عظیم اقتصادی، نشاط عمومی مردم ما را رو به اضمحلال برده، به روان جامعه آسیب زده و یاس و غم و سرخوردگی را گسترش بی‌سابقه داده است.

🔺 در این میان نسل جوان پس از انقلاب، بویژه زنان، چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه اجتماعی در معرض بیشترین تحقیرها و آسیب‌ها قرار گرفته‌اند؛ بسیاری مهاجرت یا انفعال را انتخاب کرده و بعضی در اعتراض به این رویه‌های اشتباه، گرفتار حذف و حبس شده‌اند. در چنین شرایطی صدای خشونت، تهدید و تحمیل و ارتجاع از مراجع و منابر رسمی، به ناامنی و تنفرپراکنی دامن می‌زند. در چنین شرایطی ائمه جمعه و روحانیان وابسته به قدرت، گویا به صورتی هماهنگ و دستوری خشونت را باز تولید می‌کنند.

🔸تریبون‌های نمازجمعه که اول بار پس از انقلاب با کلام روحانی آزاداندیش و روادار مرحوم طالقانی جان یافت که گفت: «ما آمده‌ایم که برای آزادی بشر و ‌مردم میثاق ببندیم»، اکنون استبداد را زیر پرده دین ترویج می‌کنند و علیه دردمندان، رنج‌کشیده‌ها و محرومان فریاد تهدیدآمیز می‌کشند و به ابزاری برای تحمیل ایده‌های طالبانی بر مردم با تهدید و زور و خشونت بدل شده‌اند.

🔺 تحمیل تک‌صدایی حتی با اعمال خشونت، به عنوان سیاست راهبردی راه را بر هرگونه تلاش برای صلح و دوستی و وفاق ملی بسته است. وقتی زور و خشونت به‌اتّکاء‌ِ درهم‌تنیدگیِ ناصوابِ قدرت و شریعت، به مثابه یکی از مهمترین ابزارها و تدابیر حکمرانان برای غلبه بر بحرانهای سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی به کارگرفته می‌شود، دیر یا زود جامعه نیز در خشونتی ساختاری غوطه‌ور خواهدشد و تمامی ابعاد زندگی اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع را دربرخواهدگرفت. آیا حکومت درک نمی کند که گرانی و تورم و بیکاری گسترده، رکود و بی‌عدالتی، گسترش اعتیاد، کارتن‌خوابی، حاشیه‌نشینی، کودکان کار، سرقت و قتل و… چگونه می‌تواند جامعه را به سوی خشونت سوق دهد؟

🔸ازسوی‌دیگر، سرکوب معترضان به نقض حقوق شهروندی از جمله معلمان، بازنشستگان و کارگران رویه‌ای نهادینه‌ در نظام شده است. حکومت به‌جای درک موقعیت و تلاش برای رفع رنج‌های اقشار و طبقات معترض و کمک به خروج از بحرانها، تشدید سرکوب را در دستور کار قرار داده‌است. چگونگی پاسخ نظم مستقر به اعتراضات در انتخابات ۸۸، دی ماه ۹۶، آبان ۹۸، بحران آب اصفهان و خوزستان، در کنار سرکوب اخیر زنان در مقابل ورزشگاه مشهد و ده‌ها مورد دیگر، نشانه‌های واضحی از اِعمال خشونت همه‌جانبه علیه مردم عاصی از بی‌عدالتی و نابرابری است.

🔺 با وجود این همه ترویج خشونت و نفرت‌پراکنی از منابر و مراجع رسمی و حکومتی، مردم ایران و جامعه مدنی امّا بیش از گذشته بر فرهنگ صلح و مدارا و گفتگو اصرار می‌ورزد و اقشار مختلف در پیگیری مطالبات و خواسته‌های برحق خود، بر مشی خشونت‌پرهیز تاکید می‌کنند ولی ادامه وضع کنونی، آسیب‌های ناشی از خشونت ساختاری در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بویژه تبعیض، فقر و نابرابری، از ظرفیت خشونت‌پرهیز جامعه می‌کاهد و به فورانِ ناخواسته‌ی خشم و تنفر می‌انجامد.

🔸ما امضاکنندگان این بیانیه به حکومت هشدار می دهیم وضع بحرانی کنونی را دریابد و نجابت ملت را حمل بر رضایت یا انفعال نکند و با تمکین به حاکمیت قانون و حق حاکمیت ملی، بیش از این خشونت ساختاری و افسار گسیخته را بر مردم تحمیل نکند.

1401/2/4
لیست کامل اسامی :


https://bit.ly/3EICCQr
https://t.me/DaghdagheIran
Forwarded from ایران فردا
🔴 در معنای حصر و آزادی

❇️ ابوطالب آدینه‌وند
@iranfardamag

🔹 امروز خبرهایی مبتنی بر برداشتن موانع کوچه اختر محل حصر میرحسین و خانم رهنورد منتشر شد و رفت آمد اهالی محل به منازلشان راحت تر شده است ولی هنوز خبری از رفع حصر محصورین نیست.

🔺 افکار عمومی در جامعه ایران از طیف های مختلف نسبت به موضوع حصر پسا رخداد-جنبش ۸۸ حساس اند. حصری که احکام و دلایل آن هیچگاه از سوی نهادهای مسول( نهادهای قضائی و امنیتی) و مقامات تصمیم گیر شفاف نشد.

🔹چنانچه می دانیم حصر نیروها و رهبران سیاسی و دینی در تاریخ معاصر ایران سابقه دراز دامنی دارد و چنین تصمیماتی عموما به توجیهاتی فرا قانونی مستند می شده است زیرا نظم‌ سیاسی از رویارویی در دادگاهی علنی بنا به دلایلی نه چندان پنهان از دیده ی نظرورزان پرهیز می کرده است. همین رویکرد در مساله آزادی و رفع حصر نیروها و رهبران سیاسی نیز پیش رفته، بدین معنی که رفع حصر هم بیشتر از آنکه ناشی حکمی قضائی و یا اتمام دوره معین محکومیتی باشد، ناشی از اراده و اقتضائات نظم سیاسی مستقر بوده است.

🔺 اما آن سوی اقتدار و تصمیمات نظم سیاسی، محصورین هستند آنها به عنوان شهروندان یک کشور حق دارند که دلایل و مکانیزم احکام خود را بدانند و یا در هنگام رفع حصر به طبیعت و سرشت بشر و به عنوان شهروندان آزاد، چگونه بودن در حق آزادی خود را بتوانند محقق سازند. بدین معنی که اگر رفع حصر اتفاق بیفتد آنها در حق انتخاب رفت و آمد و کنش ورزی محدودیت نداشته باشند و حق انتخاب آنها مشروط و در محاق نباشد و گرنه صورت حصر فرق کرده اما اصل آن پابرجاست.

🔹در جاهای مختلف از میرحسین نقل شده بود که ایشان گفته اند: " حصر برداشته شود من خود باید تصمیم گیرنده رفت و آمدهایم باشم" این سخن غریبی نیست و در تجربیات جهانی نیز چنین رویدادهایی چون آزادی و رفع حصر که از طرف حاکمان و بنا به هر دلیلی - اگر ناشی ازاتمام دوره محکومیت د محاکم عادله قضایی نباشد- صورت می گرفته است معمولا اعاده آزادی به عنوان حق شهروند محصور یا زندانی به رسمیت شناخته می شده است در حین گفتگوهای ماندلا پس از ملاقات با دکلرک به عنوان یک زندانی و طرح آزادی او از طرف دوکلرک می بینیم که دوکلرک از چگونگی آزادی و شرایط آزادی و مکان آزادی و… سخن گفت، اما ماندلا به دوکلرک گفت "وقتی آزاد شوم، می توانم خودم تصمیم بگیرم" (راه دشوار آزادی، ترجمه مهوش غلامی، ص۷۱۷) این معنای اعاده آزادی و حق انتخاب سرشتین و غیر قابل سلب و خداداد بشر است و خواست آن از طرف زندانی خواستی مشروع و اصرار و مقاومتی سزاست، دوکلرک نیز به تصمیم ماندلا احترام گذاشت وگرنه در غیر این صورت فقط صورت حصر تغییر یافته است، معنای این سخن این است که یعنی رفع حصر و زندانی معنادار باشد و به عبارتی دیگر رفع حصر، رفع حصر باشد.

🔺گرانباری رخداد ۸۸ در جامعه ایران و نیز بین حاکمیت و ملت باید به مثابه ی یک امر عمومی حل و فصل اصولی شود زیرا هیچ چيز در حافظه ملل به ویژه در دوران ثبت و ضبط عمومی و فراگیر فراموش نمی شود و سوالات و پروبلم ها و مطالبات حل نشده و تحقق نیافته خود را در پیش روی ما به صور گوناگون به میان می کشند، رفع حصر می تواند آغازی مبارک بر توجه به این مساله ملی باشد.



#حصر
#ماندلا
#دوکلرک
#ایران_فردا
#زهرا_رهنورد
#مهدی_کروبی
#میرحسین_موسوی

https://bit.ly/3vcZLY7
https://t.me/iranfardamag
🔷🔸در نقدِ برخورد با معلمان و دیگر اقشار اجتماعی: تداومِ سیاستِ بی‌حاصل

🖋آرمان ذاکری


🔸1- جامعۀ ایران برای مدت زمانی طولانی است که زیر ضرب فشارهایِ ناشی از سیاست‌های نادرست اقتصادی، فساد گستردۀ درون ساختار و تحریم‌های گستردۀ خارجی قرار دارد. ترکیب این عوامل، موجب شکل‌گیریِ الیگارشیِ صاحب‌قدرتی در ساختارِ سیاسیِ-اقتصادی کشور شده که راه را بر هرگونه تغییر اساسی در مسیرهای کلان کشور بسته است. 

🔹2- جامعۀ ایران به سرعت فقیر و ناتوان شده است. به گفتۀ دکتر احمد میدری معاون سابق وزارت رفاه، بیش از 3 میلیون نفر از جمعیت کشور،(حدود 4 درصد جمعیت) در شرایط فقر شدید به سر می‌برند. یعنی از تأمین حداقل لازم برای خوراک خود ناتوانند.(گفت و گوی ویژۀ خبری، 10/12/1400) بنابر گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس کشور در سال 1398 و قبل از آغاز کرونا، یک سوم جمعیت کشور یعنی 27.6 میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشته‌اند.(وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گزارش کرونا، نیروی کار و حمایت اجتماعی، گزارش نوزدهم، 20/11/1399). در تهران، 40 درصد جمعیت با فقر مسکن روبه‌رویند(یعنی بیش از 30 درصد از هزینه‌های ماهیانۀ آنها به مسکن اختصاص می‌یابد.) تداوم تورم پیوستۀ بالای 20 درصد به مدت چند سال، در عمل کار کردن را از معنا تهی کرده است. فقط صاحبان سرمایه‌(ملک، طلا، کالا، دلار و ... )اند که می‌توانند به میزانِ بهره‌مندیِ غیرمصرفی از چنین کالاهایی از خطر فقیرشدن در امان بمانند و از مواهب تورم بهره‌مند شوند. 

🔸3- شکستِ «کار» در برابرِ «تورم» در عمل روحیه و انگیزۀ کار کردن را در بسیاری از اقشار جامعه از بین برده است. مقابله با این حد از تورم برای مردم معمولی، طی هیچ مکانیسمِ کسبِ درآمدِ ناشی از کار ممکن نیست. در چنین شرایطی یگانه راه فرار، «یک‌شبه‌ پول‌دار شدن» است؛ هجوم به دنیای بورس و بعد از آن رمزارز و دیگر مکانیسم‌های یک‌شبه جهیدن از یک‌سو و فساد از سوی دیگر فراگیر می‌شود. نزاع برای متصل شدن به الیگارشیِ اقتصادی-سیاسی حاکم شدیدتر می‌شود. اما اکثریت مردم از این اقلیت جدا می‌مانند، بی‌بهره از رانتِ پست و وام و پاداش و ارز. حتی اگر فرض کنیم بخش‌هایی از ساختار آلوده به فساد نشده باشند، به حاشیه می‌روند و دیده نمی‌شوند. آنها در یک کلیت بی‌معنا، معناداریشان را از دست می‌دهند.   

🔹4- اقشارِ مختلفِ جامعه شدیداً احساسِ تبعیض و نابرابری می‌کنند و از ریاکاری‌ای که همه‌روزه با آن روبه‌رو می‌شوند خسته‌اند. آمارِ دریافتی‌های نجومیِ مدیرانِ کشور، مقاومتِ سرسختانۀ اغلبِ آنها در برابرِ شفافیت در پرداخت‌ها، سبکِ زندگی‌ای که اکنون پنهان کردنِ آن دشوار شده است، لیست عریض و طویل بدهکاران بانکی که عامۀ مردم با دشواریِ شمردنِ تعداد صفرهایِ آن روبرویند، نزاع‌های خشن و بی‌رحمانه برای رسیدن به پست‌های اداری، فقط بخشی از عواملی است که بخش بزرگی از جامعه را به این نتیجه رسانده است که با الیگارشیِ ریاکاری روبه‌روست که زیر لوای شعارهای ایدئولوژیک، مشغول کارهای دیگری است. تعارضِ حادِ میانِ این نمودها با دعوتِ همه‌روزۀ مردم به اخلاق و تحمل و پارسایی برای مردم غیرقابل تحمل می‌شود. 
5- نیروهای حاضر در ساختار قدرت هیچ‌ چشم‌انداز روشن و معناداری برای خروج از وضعیت به جامعه نشان نمی‌دهند. ناتوانیِ ساختار قدرت در حل مشکلات مردم از افزایشِ قیمتِ اقلامِ معیشتی گرفته تا افزایش چند ده میلیونیِ یک‌شبۀ قیمت خودرو و هزاران مسئلۀ کوچک و بزرگ دیگر، هر روز بیش از گذشته به چشم مردم می‌آید. بی‌اعتمادی میان مردم و ساختار قدرت بیشتر می‌شود.

📌ادامه در لینک زیر


#جامعه_ایران
#جنبش_معلمان
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40

https://bit.ly/3MPUQ5J
اكنون، ما و شريعتی pinned «🔷🔸در نقدِ برخورد با معلمان و دیگر اقشار اجتماعی: تداومِ سیاستِ بی‌حاصل 🖋آرمان ذاکری 🔸1- جامعۀ ایران برای مدت زمانی طولانی است که زیر ضرب فشارهایِ ناشی از سیاست‌های نادرست اقتصادی، فساد گستردۀ درون ساختار و تحریم‌های گستردۀ خارجی قرار دارد. ترکیب این عوامل،…»
Forwarded from ایران فردا
🔘 سوگ

🔹مسعود میری
@iranfardamag


▪️ محمدعلی اسلامی ندوشن مردی کهن بود . در لفظ دری چراغی می‌یافت که ریاح و یزشن همپرسه‌گی‌ی ملتی روشن‌بین را نشان دهد. او به حقیقت دانسته بود که در این پهنجای خشک و بی آب و علف ، آنچه ما را مبقی و پایدار نگه خواهد داشت ، روشن نگه داشتن یک چراغ اتصال است ، برای ندوشن ، این آتش پیوندگر نژاد و نسب و مذهب و قومیت نبود ، چیزی از جنس تفاخر نبود ، بل امری تمدنی و اتصالی بود که حاصل الفت همه‌ی آن‌ چیزها بود و حامل عداوت آن‌ها نه!

🔸 او به راستی می‌دانست که سرزمین‌های دور و نزدیک ، اگر گِردِ آتشی کهن جمع نشوند ، چونان غبار سُم اسپ غارتیان بر مغاک فروپاشی فرو خواهند نشست و ، برگ و بار رستگاری در باغ دیده‌ی دیارشان نخواهد رُست . خاست و خیز هر ملتی در گرو خیزش معنوی و فکری‌ی مردمان اوست و خواست بلندآوازگی و شادکامی ،روی آوردن به مقصد تمدنی بزرگ است که جز جمع آمدن زیر یک خیمه‌ی اجتماع راهی دیگر نیست.

▪️ ندوشن دیگر نیست. ما میراث او را در دست داریم و تمنای او چه بسا چنین بوده باشد که رؤیای او را در دل به آغوش کشیم. رویای حاصل کردن مولفه‌های انسانی در دنیای واقعی ، به منظور نیل به تمدنی که مردم باشنده‌ی این تاریخ و فرهنگ سزاوار آنند ، هر چند فاصله ای دهشت‌بار از آن رخ داده باشد.

🔸 خاک چنان در بر گیرد تن پُر کلمات او را که میان وی و ما فاصله‌ای جز مرگ نباشد. نامش و درنگ جانانش از چشم و جان ما دریغ مباد.


#ایران_فردا
#مسعود_میری
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن


https://bit.ly/3vPpJQA
https://t.me/iranfardamag