Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸میلاد «امید»،
در قعر «یلدا»ی قرن
🖋احسان شریعتی
📌«به چه چیز مجازم امید داشته باشم؟»
🔸در یادداشت پیش گفتیم که بالاترین دلیل مهاجرت رخت بربستن «امید» به امکان بهسازی و بهروزی در میهن خویش است و جلای وطن جز در غیاب امید به آینده ممکن نیست.
🔹و اما از آنجا که اگر انسان موجودی است مرگآگاه و معطوف به پایان، هم او همزمان، جانداری است امیدوار به آینده، به زندگی بهتر و شایستهتر، و همواره نیوشای خبر خوش تولدی دیگر (موعودی در راه) و چشم انتظار آغازی نو.
«چه چیز را میتوانم بشناسم؟ چه باید بکنم؟ به چه چیز مجازم امید داشته باشم؟» کانت پاسخ به سومین پرسش بنیادین فلسفه را وظیفهٔ اساسی دین میدانست، و البته «دین در محدودهٔ خرد تنها». مسیحیت نیز خود را دین «امید» میدانست(بالاترین «فضیلت»های کلامی پس از «ایمان» و پیش از «احسان»). این امید (spes) اما، نه هر امید، آرزو و انتظار و اعتمادی به سرابهای موهوم، که بهعکس، برخاسته از نومیدیها (یا زدسترفتن امیدهای واهی نسبت به همهٔ توهمات)، و تکیه تنها به «عنایت» خداوندی و یا امکانات واقعی خود (در فلسفهٔ اگزیستانس) است.
🔸در گذار از واپسین «یلدا»ی سدهٔ گذشته، «هجرت» حقیقی را میبایست از تعییر و تحول در بینش و منش خویش شروع کرد: زیرا، اگر ظلمت شب یلدا همان صحبت حکام بوده است، باید نشان داد که خلوت دل دیگر جای صحبت اضداد نیست و نور را میبایست از این پس، از خورشید جُست.
🔹پس با تبریک تولد پیامآور امیدی که رنج انسان را به جان خرید، این تقارن را به فال نیک میگیریم و در آستانهٔ سال نوی مسیحی، «جهانی دیگر»، جهانی عادلانهتر، انسانیتر و معنویتر را برای جهانیان، و میهنی آبادتر، آزادتر، عادلانهتر، و البته اخلاقیتر (و تنها و درست به همین معنا «مذهبی»تر)، را برای کشور خود آرزو میکنیم...
« خوشا به حال گرسنگان و تشنهگان عدالت؛ زیرا سیر خواهند شد ! »
#امید
#مسیح
#یلدا
#سال_نو_میلادی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
در قعر «یلدا»ی قرن
🖋احسان شریعتی
📌«به چه چیز مجازم امید داشته باشم؟»
🔸در یادداشت پیش گفتیم که بالاترین دلیل مهاجرت رخت بربستن «امید» به امکان بهسازی و بهروزی در میهن خویش است و جلای وطن جز در غیاب امید به آینده ممکن نیست.
🔹و اما از آنجا که اگر انسان موجودی است مرگآگاه و معطوف به پایان، هم او همزمان، جانداری است امیدوار به آینده، به زندگی بهتر و شایستهتر، و همواره نیوشای خبر خوش تولدی دیگر (موعودی در راه) و چشم انتظار آغازی نو.
«چه چیز را میتوانم بشناسم؟ چه باید بکنم؟ به چه چیز مجازم امید داشته باشم؟» کانت پاسخ به سومین پرسش بنیادین فلسفه را وظیفهٔ اساسی دین میدانست، و البته «دین در محدودهٔ خرد تنها». مسیحیت نیز خود را دین «امید» میدانست(بالاترین «فضیلت»های کلامی پس از «ایمان» و پیش از «احسان»). این امید (spes) اما، نه هر امید، آرزو و انتظار و اعتمادی به سرابهای موهوم، که بهعکس، برخاسته از نومیدیها (یا زدسترفتن امیدهای واهی نسبت به همهٔ توهمات)، و تکیه تنها به «عنایت» خداوندی و یا امکانات واقعی خود (در فلسفهٔ اگزیستانس) است.
🔸در گذار از واپسین «یلدا»ی سدهٔ گذشته، «هجرت» حقیقی را میبایست از تعییر و تحول در بینش و منش خویش شروع کرد: زیرا، اگر ظلمت شب یلدا همان صحبت حکام بوده است، باید نشان داد که خلوت دل دیگر جای صحبت اضداد نیست و نور را میبایست از این پس، از خورشید جُست.
🔹پس با تبریک تولد پیامآور امیدی که رنج انسان را به جان خرید، این تقارن را به فال نیک میگیریم و در آستانهٔ سال نوی مسیحی، «جهانی دیگر»، جهانی عادلانهتر، انسانیتر و معنویتر را برای جهانیان، و میهنی آبادتر، آزادتر، عادلانهتر، و البته اخلاقیتر (و تنها و درست به همین معنا «مذهبی»تر)، را برای کشور خود آرزو میکنیم...
« خوشا به حال گرسنگان و تشنهگان عدالت؛ زیرا سیر خواهند شد ! »
#امید
#مسیح
#یلدا
#سال_نو_میلادی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
♦️«پرنده و آتش» ♦️
(انتشار ِ کتابی برای ادای دین به حافظان ِروشنی ایران ِ عزیز)
▪️حدود سه سال قبل، ایدهاش به ذهنمان رسید: در این سالها، حال جامعهمان خوب نیست. حکمرانان، حق مردمان و داشتههای این سرزمین را ادا نمیکنند. جامعه هم روز به روز بر مشکلاتش افزوده میشود. در چنین وضعیتی، "امید" پدیدهی کمیابی است. امیدی که تلاش خستگیناپذیر برای بهبود وضعیت را دامن بزند. امیدی که دلها را برای عبور از این زمستان مه گرفته، گرم کند.
▪️اما وجودهایی بودهاند که چراغ امید را در تمامی این سالها زنده نگه داشتهاند. کسانی که نه در میدان ِ پرهیاهوی سیاست، که در ساحت ِ فرهنگ و هنر، روشنایی را پروراندهاند. وجودهای با رکت گمنامی که بیصدا، چهار دهه است استخوانهای بودنشان را ستون ِ ایستاده ماندن ایران ِ ناخوشاحوال ِ این سالها کردهاند.
▪️و ما سه سال قبل، تصمیم گرفتیم به برخی از این وجودهای روشنیآفرین ِ بیصدا، ادای دین کنیم: نهادهای فرهنگی ِ مردمی ِ مستقلی که بیش از سی سال توانستهباشند بخشی از هنر و فرهنگ ایران را بپرورند. وجودهایی که علیرغم تمام تفاوتهایشان، مذهبی یا غیرمذهبی، سنتی یا مدرن، در هنر یا ادبیات یا نشر کتاب یا انتشار مجله، تمام هستیشان را برای زندهماندن چراغ ِ امید این جامعه وقف کردهاند.
▪️گاه یک کتابفروشی کوچک، در یک شهر، چراغ فرهنگوهنر را در دوران غربت فرهنگوهنر مستقل، برای چندین دهه، روشن نگاه میدارد. گاه یک آموزشگاه هنری، برای چهار دهه، تنها پناهگاه اهالی هنر در یک شهر است. گاه یک آموزشگاه ِ فرهنگی و هنری، با سرمایهای شخصی، آرشیوی غنی از موسیقیهای بومی و محلی یک منطقه یا کشور را گردآوری و حفظ و منتشر میکند. گاه یک جمع فرهنگی، با برگزاری منظم سخنرانیها و طرح مباحث فکری و گعدههای اندیشهای، نخبگان یک منطقه از کشور را با مباحث فرهنگی و هنری روز آشنا نگاه میدارد. گاه یک مجلۀ مستقل فکری، با نگارش مقالات و متون، نقش پل واسط میان روشنفکران و جامعه را در یک شهر یا استان، ایفا میکند. در پشت پردۀ تمامی این نهادهای فرهنگی مستقل، افراد یا جمعهای فرهنگی و هنری بوده و هستند که عمر، سرمایهها و مهارتهای خود را برای ساخت و نگهداشت این نهادها، در سکوت، صرف کرده و میکنند.
▪️«پرنده و آتش»، اولین جلد از سری کتابهایی است که به امید ِ ادای دین نوشتهایم: درباره کتابفروش و کتابفروشی که 42 سال است مأمن اهالی فرهنگ و هنر را در گوشهای از ایران ِ عزیز، در مشهد، بودهاست : «کتابفروشی امام» و بانیاش، «رضا رجبزاده».
▪️چاپ این کتاب هم با همت دوستان نشر آرما و به خصوص برادرمان، «محسن حسام مظاهری» میسر شد. اگر نبود صبر و همت این جمع، «پرنده و آتش» امروز به دست شما نمیرسید. مسیر چاپ این کتاب، حدود دو سال طول کشید، خودش ماجرایی پر قصه و غصه است؛ از ایراداتی که حضرات بر کلیت کتاب گرفتند و آن را به به صفاتی متهم کردند که در مخیله نمیگنجید. اما چه باک، که روایت ِ چنین داستانهای ِ پر از صبر و امیدی، باید خودش هم نشانی از تحمل رنج و صبر و امید را داشتهباشد.
▪️کتاب را به میرزا حسن رشدیه، پوران شریعت رضوی و تمامی معلمان صبور ِ گمنام ِ قدرنادیدهی ایران تقدیم کردهایم؛ کسانی که نمادهای ِ مقاومت و صبر و آفریدن روشنایی در زمانهشان بوده و هستند. به خصوص این روزها که صدای رنجهایشان، از هر کوی و برزنی شنیده میشود.
▪️عمری باشد، در گام ِ بعدی، به سراغ وجودهای ماه و نهادهای با برکت فرهنگی و هنری مستقل دیگری میرویم و داستان ِ امید و وقف ِ وجودشان برای این سرزمین را روایت میکنیم. به تعبیر ِ زیبای ِ علی رجبزاده، «میگویند که وقتی حضرت ابراهیم را در آتش انداختند، پرندهای کوچک پروازکنان میرفت و در منقار خودش آب جمع میکرد و میآمد و بر آن آتش عظیم چند قطره آب میریخت. خاموش نمیشد، اما کارش را انجام داده بود. فکر میکنم باید مثل آن پرنده بود. ما باید کار خودمان را بکنیم. باید کاری کنیم.» بله! باید «کاری» کنیم!
▫️مشخصات کتاب: «پرنده و آتش» (شناخت اجتماعی "انتشارات امام" مشهد)، نویسندگان: مهدی سلیمانیه و لیلا طباطبایی یزدی، با مقدمه دکتر هادی خانیکی، نشر آرما، 1400.
▫️لینکهای تهیه کتاب: (به روز میشود)
https://www.iranketab.ir/book/63658-parandeh-va-atash
راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|@raahiane
#سیاه_مشق|#روشنا|#ما|#ایران_عزیز|#جامعهشناسی|#جامعه
(انتشار ِ کتابی برای ادای دین به حافظان ِروشنی ایران ِ عزیز)
▪️حدود سه سال قبل، ایدهاش به ذهنمان رسید: در این سالها، حال جامعهمان خوب نیست. حکمرانان، حق مردمان و داشتههای این سرزمین را ادا نمیکنند. جامعه هم روز به روز بر مشکلاتش افزوده میشود. در چنین وضعیتی، "امید" پدیدهی کمیابی است. امیدی که تلاش خستگیناپذیر برای بهبود وضعیت را دامن بزند. امیدی که دلها را برای عبور از این زمستان مه گرفته، گرم کند.
▪️اما وجودهایی بودهاند که چراغ امید را در تمامی این سالها زنده نگه داشتهاند. کسانی که نه در میدان ِ پرهیاهوی سیاست، که در ساحت ِ فرهنگ و هنر، روشنایی را پروراندهاند. وجودهای با رکت گمنامی که بیصدا، چهار دهه است استخوانهای بودنشان را ستون ِ ایستاده ماندن ایران ِ ناخوشاحوال ِ این سالها کردهاند.
▪️و ما سه سال قبل، تصمیم گرفتیم به برخی از این وجودهای روشنیآفرین ِ بیصدا، ادای دین کنیم: نهادهای فرهنگی ِ مردمی ِ مستقلی که بیش از سی سال توانستهباشند بخشی از هنر و فرهنگ ایران را بپرورند. وجودهایی که علیرغم تمام تفاوتهایشان، مذهبی یا غیرمذهبی، سنتی یا مدرن، در هنر یا ادبیات یا نشر کتاب یا انتشار مجله، تمام هستیشان را برای زندهماندن چراغ ِ امید این جامعه وقف کردهاند.
▪️گاه یک کتابفروشی کوچک، در یک شهر، چراغ فرهنگوهنر را در دوران غربت فرهنگوهنر مستقل، برای چندین دهه، روشن نگاه میدارد. گاه یک آموزشگاه هنری، برای چهار دهه، تنها پناهگاه اهالی هنر در یک شهر است. گاه یک آموزشگاه ِ فرهنگی و هنری، با سرمایهای شخصی، آرشیوی غنی از موسیقیهای بومی و محلی یک منطقه یا کشور را گردآوری و حفظ و منتشر میکند. گاه یک جمع فرهنگی، با برگزاری منظم سخنرانیها و طرح مباحث فکری و گعدههای اندیشهای، نخبگان یک منطقه از کشور را با مباحث فرهنگی و هنری روز آشنا نگاه میدارد. گاه یک مجلۀ مستقل فکری، با نگارش مقالات و متون، نقش پل واسط میان روشنفکران و جامعه را در یک شهر یا استان، ایفا میکند. در پشت پردۀ تمامی این نهادهای فرهنگی مستقل، افراد یا جمعهای فرهنگی و هنری بوده و هستند که عمر، سرمایهها و مهارتهای خود را برای ساخت و نگهداشت این نهادها، در سکوت، صرف کرده و میکنند.
▪️«پرنده و آتش»، اولین جلد از سری کتابهایی است که به امید ِ ادای دین نوشتهایم: درباره کتابفروش و کتابفروشی که 42 سال است مأمن اهالی فرهنگ و هنر را در گوشهای از ایران ِ عزیز، در مشهد، بودهاست : «کتابفروشی امام» و بانیاش، «رضا رجبزاده».
▪️چاپ این کتاب هم با همت دوستان نشر آرما و به خصوص برادرمان، «محسن حسام مظاهری» میسر شد. اگر نبود صبر و همت این جمع، «پرنده و آتش» امروز به دست شما نمیرسید. مسیر چاپ این کتاب، حدود دو سال طول کشید، خودش ماجرایی پر قصه و غصه است؛ از ایراداتی که حضرات بر کلیت کتاب گرفتند و آن را به به صفاتی متهم کردند که در مخیله نمیگنجید. اما چه باک، که روایت ِ چنین داستانهای ِ پر از صبر و امیدی، باید خودش هم نشانی از تحمل رنج و صبر و امید را داشتهباشد.
▪️کتاب را به میرزا حسن رشدیه، پوران شریعت رضوی و تمامی معلمان صبور ِ گمنام ِ قدرنادیدهی ایران تقدیم کردهایم؛ کسانی که نمادهای ِ مقاومت و صبر و آفریدن روشنایی در زمانهشان بوده و هستند. به خصوص این روزها که صدای رنجهایشان، از هر کوی و برزنی شنیده میشود.
▪️عمری باشد، در گام ِ بعدی، به سراغ وجودهای ماه و نهادهای با برکت فرهنگی و هنری مستقل دیگری میرویم و داستان ِ امید و وقف ِ وجودشان برای این سرزمین را روایت میکنیم. به تعبیر ِ زیبای ِ علی رجبزاده، «میگویند که وقتی حضرت ابراهیم را در آتش انداختند، پرندهای کوچک پروازکنان میرفت و در منقار خودش آب جمع میکرد و میآمد و بر آن آتش عظیم چند قطره آب میریخت. خاموش نمیشد، اما کارش را انجام داده بود. فکر میکنم باید مثل آن پرنده بود. ما باید کار خودمان را بکنیم. باید کاری کنیم.» بله! باید «کاری» کنیم!
▫️مشخصات کتاب: «پرنده و آتش» (شناخت اجتماعی "انتشارات امام" مشهد)، نویسندگان: مهدی سلیمانیه و لیلا طباطبایی یزدی، با مقدمه دکتر هادی خانیکی، نشر آرما، 1400.
▫️لینکهای تهیه کتاب: (به روز میشود)
https://www.iranketab.ir/book/63658-parandeh-va-atash
راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|@raahiane
#سیاه_مشق|#روشنا|#ما|#ایران_عزیز|#جامعهشناسی|#جامعه
فروشگاه اینترنتی ایران کتاب
کتاب پرنده و آتش اثر مهدی سلیمانیه | ایران کتاب
خرید کتاب پرنده و آتش رنده و آتش(شناخت اجتماعی انتشارات امام ) نویسنده مهدی سلیمانیه انتشارات آرما
Forwarded from جمعیت امام علی
❄️سردی زمستان را با مهر وجودمان گرما بخشیم
🕊"گروه آوای صلح" فرزندان هنرمند جمعیت امام علی(ع) زمستان امسال با یک اجرای لایو مهمان خانههایمان خواهند شد. این فرصت را غنیمت میشماریم تا سردی ایام را به گرمی آوای پر مهرشان گره زنیم تا در آسمان اندیشهیمان امید چون ستارهای پر نور بدرخشد.
🔆 زمان اجرا: جمعه ۱۰ دی، ساعت ۱۹ در سایت لحظهنگار
🔖 آدرس سایت لحظهنگار برای تهیه بلیط و مشارکت مجازی در اجرا:
https://lahzenegar.com/play/9rkxz
علاقهمندان برای شرکت در این اجرا به نشانی بالا مراجعه کرده و نسبت به خرید بلیط اقدام نمایند و جمعه ساعت ۱۹ مراسم اجرا را که از سالن آمفیتئاتر رعد پخش میشود به صورت زنده مشاهده کنند. تهیه بلیط و مشاهده زندهی اجرا برای افراد خارج از کشور نیز امکان پذیر است.
🆔@Imamalisociety
🕊"گروه آوای صلح" فرزندان هنرمند جمعیت امام علی(ع) زمستان امسال با یک اجرای لایو مهمان خانههایمان خواهند شد. این فرصت را غنیمت میشماریم تا سردی ایام را به گرمی آوای پر مهرشان گره زنیم تا در آسمان اندیشهیمان امید چون ستارهای پر نور بدرخشد.
🔆 زمان اجرا: جمعه ۱۰ دی، ساعت ۱۹ در سایت لحظهنگار
🔖 آدرس سایت لحظهنگار برای تهیه بلیط و مشارکت مجازی در اجرا:
https://lahzenegar.com/play/9rkxz
علاقهمندان برای شرکت در این اجرا به نشانی بالا مراجعه کرده و نسبت به خرید بلیط اقدام نمایند و جمعه ساعت ۱۹ مراسم اجرا را که از سالن آمفیتئاتر رعد پخش میشود به صورت زنده مشاهده کنند. تهیه بلیط و مشاهده زندهی اجرا برای افراد خارج از کشور نیز امکان پذیر است.
🆔@Imamalisociety
وَ دیگر بار و دیگر بار
وَ دیگر بار
مَسیح
با واژه
زاده می شَوَد :
با واژۀ
سلام
عشق
صلح
*
وَ دیگر بار
مَریَم
گران بار
از
واژۀ ایثار
با دَرد ی باروَر
مادر می شَوَد
*
وَ دیگر بار
راهیانِ اَندَک شُمار
به سو سویِ آن ستارۀ دنباله دار
با رَه آوَرد ی از شوق و لبخند
به شادباشِ واژه می آیَند
*
و دیگر بار
فَریسیانِ دَغَل کار
نِگران از کِسادیِ بازار
وا شَریعَتا گویان
به سَنگسارِ واژه می رَوَند
*
وَ دیگر بار
نَظم باوَرانِ قانون مَدار
با دست هایِ شُسته
راهِ جُلجَتّا را
سَبُکبار
هموار می کُنَند
*
وَ دیگر بار
مَسیح
تازیانه خوردِه
صلیب بَر گُردِه
با تاجی از خار
بَر دار می شَوَد
*
وَ دیگر بار و دیگر بار
تا
پیروزیِ واژه
بَر دَجّال
*
وَ درین گردشِ ایّام
مُدام
تا روزی
که زاده می شَوَد
تا روزی
که دَر می گذَرَد
تا روزی
که زِندِه
بَراَنگیختِه می شَوَد
بَرین واژه
سلام ...
سعید شهرتاش
دی ماه 1400
#سعید_شهرتاش
🆔 @Shariati40
وَ دیگر بار
مَسیح
با واژه
زاده می شَوَد :
با واژۀ
سلام
عشق
صلح
*
وَ دیگر بار
مَریَم
گران بار
از
واژۀ ایثار
با دَرد ی باروَر
مادر می شَوَد
*
وَ دیگر بار
راهیانِ اَندَک شُمار
به سو سویِ آن ستارۀ دنباله دار
با رَه آوَرد ی از شوق و لبخند
به شادباشِ واژه می آیَند
*
و دیگر بار
فَریسیانِ دَغَل کار
نِگران از کِسادیِ بازار
وا شَریعَتا گویان
به سَنگسارِ واژه می رَوَند
*
وَ دیگر بار
نَظم باوَرانِ قانون مَدار
با دست هایِ شُسته
راهِ جُلجَتّا را
سَبُکبار
هموار می کُنَند
*
وَ دیگر بار
مَسیح
تازیانه خوردِه
صلیب بَر گُردِه
با تاجی از خار
بَر دار می شَوَد
*
وَ دیگر بار و دیگر بار
تا
پیروزیِ واژه
بَر دَجّال
*
وَ درین گردشِ ایّام
مُدام
تا روزی
که زاده می شَوَد
تا روزی
که دَر می گذَرَد
تا روزی
که زِندِه
بَراَنگیختِه می شَوَد
بَرین واژه
سلام ...
سعید شهرتاش
دی ماه 1400
#سعید_شهرتاش
🆔 @Shariati40
🔷🔸ایمان و عرفان
🖋امیر رضایی
🔸رابطه ایمان و عرفان عموم و خصوص من وجه است، به این معنا که ایمان_ ایمان ابراهیمی_ شامل عرفان میشود، اما عرفان لزوما ایمان را شامل نمیشود. بین این دو تفاوتهایی هست که میتوان، با الهام از آرای شریعتی و اقبال ، چنین برشمرد:
🔹۰۱ تفاوت در معنا. ایمان و عرفان هر دو اسم مصدرند، اولی به معنای اطمینان یافتن و دومی به معنای شناختن است. موحدان ایمان را باور به خدای یگانه میدانند، و عارفان عرفان را توسعا " شناختن نفس" تلقی کرده و به این حدیث پیامبر بسیار استناد میکنند: من عرف نفسه فقد عرف ربه( هر کس خود را بشناسد ، قطعا خدایش را خواهد شناخت).
🔸۰۲ تفاوت در متن . نکته تاملبرانگیز این است که کلمه عرفان در قرآن نیامده اما کلمه ایمان و مشتقات آن بهوفور تکرار شده است. شریعتی بهدرستی میگوید قرآن به جای کلمه عرفان کلمه حکمت( خودآگاهی) را بهکار برده و آن را " خیر کثیر" دانسته است که در قرآن اغلب پس از کتاب( آگاهی) آمده، با "تعلیم" منتقل میشود و میدانیم که علم در گفتمان دینی _ چنانکه شریعتی هم میگوید_ نور است: العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ( علم نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد میافکند).
🔹۰۳ تفاوت در سطح. سطح و مدار ایمان فراتر از عرفان( حکمت) است زیرا زمانی ایمان سرمیزند که خداوند کتاب( آگاهی) و حکمت( خودآگاهی) یا عرفان را به آدمی عطا کند ، یعنی زمانی که به تعبیر قرآن ، حکمت ، " بالغه" میشود. اقبال لاهوری هم بر همین نظر است. وی در صفحه نخست کتاب احیای فکر دینی در اسلام میگوید:" آن نوع از تجربه ( عرفانی) که ایمان دینی در آخرین مرحله بر آن بنا میشود..." در واقع پس از آخرین مرحله" شناختن نفس" ( عرفان) یا حکمت( استوار ساختن نفس) ، اطمینان( ایمان) از " وجود و حضور او" حاصل میشود.
🔸۰۴ تفاوت در متعلَّق . متعلَّق ایمان معبودی است که تشخص، صفات و خصائص معین و مشخصی دارد تا مومن با تقرب و نزدیکی به او خود را بر انگاره خصوصیات او بسازد . متعلَّق عرفان معشوقی است که تشخص ندارد، عنصر سیالی است بدون صفات و خصوصیات. این تفاوت موجب میشود که اولی به عبادت معبود بپردازد و دومی به مغازله با معشوق . در نتیجه اولی به سوی " او " شناور میشود( الی الله المصیر) ، و دومی در او غرق میگردد( فنا فی الله) ، اولی دغدغه بقا دارد و دومی دغدغه فنا . حاصل رابطه با معبود ایمان مومنانه است و حاصل رابطه با معشوق عرفان عاشقانه.
🔹۰۵ تفاوت در ماهیت. ایمان به تعبیر اقبال" از جنس معرفت است" و عرفان از جنس احساس. ایمان و عرفان دو نوع انسان متفاوت پدید میآورند ، یکی نبی و دیگری صوفی . ایمان عقل را به رسمیت میشناسد، به کمکش میآید تا همچون مرغی راه بینشان را در این ظلمات بیابد. به تعبیر اقبال" عقل و ایمان معارض با هم نیستند، هر دو از یک ریشه جوانه میزنند و هر یک مکمل دیگری است" ، اما عشق عقل را نفی میکند، پای استدلالیان را چوبین میداند. ایمان گوهر دین است و میخواهد مومن را به اطمینان از حضور " او" برساند، اما عرفان دین را به حاشیه میراند و میخواهد عارف را به عشق بکشاند.
🔸۰۶ تفاوت در عمل . تجربه تاریخ نشان میدهد ایمان زاینده عمل بوده است؛ عمل اصلاحی بنیادی؛ از فرد درمیگذرد و به دیگری میرسد. تجربه پیامبران ابراهیمی و آنان که به واقع در مسیر آنها حرکت کردهاند، این تجربه را ثابت میکند ، و بی جهت نیست که در قرآن همهجا عمل پس از ایمان آمده است . اما عرفان، در تجربه بسیاری از عارفان، از انفعال اجتماعی حکایت می.کند؛ در عارف و عدهای از مریدان او محبوس و محصور میماند. در واقع ایمان ، که پس از عرفان ( نور) سرمیزند، رانهای است که آدمی را در همان حال که خویشتن خویش را تغییر میدهد ، به تغییر سرنوشت جامعه خود نیز میکشاند ، ولی عرفان در مرحله تغییر خود، همچون ناظر بیطرف سرنوشت جامعه خود، باقی میماند .
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸رابطه ایمان و عرفان عموم و خصوص من وجه است، به این معنا که ایمان_ ایمان ابراهیمی_ شامل عرفان میشود، اما عرفان لزوما ایمان را شامل نمیشود. بین این دو تفاوتهایی هست که میتوان، با الهام از آرای شریعتی و اقبال ، چنین برشمرد:
🔹۰۱ تفاوت در معنا. ایمان و عرفان هر دو اسم مصدرند، اولی به معنای اطمینان یافتن و دومی به معنای شناختن است. موحدان ایمان را باور به خدای یگانه میدانند، و عارفان عرفان را توسعا " شناختن نفس" تلقی کرده و به این حدیث پیامبر بسیار استناد میکنند: من عرف نفسه فقد عرف ربه( هر کس خود را بشناسد ، قطعا خدایش را خواهد شناخت).
🔸۰۲ تفاوت در متن . نکته تاملبرانگیز این است که کلمه عرفان در قرآن نیامده اما کلمه ایمان و مشتقات آن بهوفور تکرار شده است. شریعتی بهدرستی میگوید قرآن به جای کلمه عرفان کلمه حکمت( خودآگاهی) را بهکار برده و آن را " خیر کثیر" دانسته است که در قرآن اغلب پس از کتاب( آگاهی) آمده، با "تعلیم" منتقل میشود و میدانیم که علم در گفتمان دینی _ چنانکه شریعتی هم میگوید_ نور است: العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ( علم نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد میافکند).
🔹۰۳ تفاوت در سطح. سطح و مدار ایمان فراتر از عرفان( حکمت) است زیرا زمانی ایمان سرمیزند که خداوند کتاب( آگاهی) و حکمت( خودآگاهی) یا عرفان را به آدمی عطا کند ، یعنی زمانی که به تعبیر قرآن ، حکمت ، " بالغه" میشود. اقبال لاهوری هم بر همین نظر است. وی در صفحه نخست کتاب احیای فکر دینی در اسلام میگوید:" آن نوع از تجربه ( عرفانی) که ایمان دینی در آخرین مرحله بر آن بنا میشود..." در واقع پس از آخرین مرحله" شناختن نفس" ( عرفان) یا حکمت( استوار ساختن نفس) ، اطمینان( ایمان) از " وجود و حضور او" حاصل میشود.
🔸۰۴ تفاوت در متعلَّق . متعلَّق ایمان معبودی است که تشخص، صفات و خصائص معین و مشخصی دارد تا مومن با تقرب و نزدیکی به او خود را بر انگاره خصوصیات او بسازد . متعلَّق عرفان معشوقی است که تشخص ندارد، عنصر سیالی است بدون صفات و خصوصیات. این تفاوت موجب میشود که اولی به عبادت معبود بپردازد و دومی به مغازله با معشوق . در نتیجه اولی به سوی " او " شناور میشود( الی الله المصیر) ، و دومی در او غرق میگردد( فنا فی الله) ، اولی دغدغه بقا دارد و دومی دغدغه فنا . حاصل رابطه با معبود ایمان مومنانه است و حاصل رابطه با معشوق عرفان عاشقانه.
🔹۰۵ تفاوت در ماهیت. ایمان به تعبیر اقبال" از جنس معرفت است" و عرفان از جنس احساس. ایمان و عرفان دو نوع انسان متفاوت پدید میآورند ، یکی نبی و دیگری صوفی . ایمان عقل را به رسمیت میشناسد، به کمکش میآید تا همچون مرغی راه بینشان را در این ظلمات بیابد. به تعبیر اقبال" عقل و ایمان معارض با هم نیستند، هر دو از یک ریشه جوانه میزنند و هر یک مکمل دیگری است" ، اما عشق عقل را نفی میکند، پای استدلالیان را چوبین میداند. ایمان گوهر دین است و میخواهد مومن را به اطمینان از حضور " او" برساند، اما عرفان دین را به حاشیه میراند و میخواهد عارف را به عشق بکشاند.
🔸۰۶ تفاوت در عمل . تجربه تاریخ نشان میدهد ایمان زاینده عمل بوده است؛ عمل اصلاحی بنیادی؛ از فرد درمیگذرد و به دیگری میرسد. تجربه پیامبران ابراهیمی و آنان که به واقع در مسیر آنها حرکت کردهاند، این تجربه را ثابت میکند ، و بی جهت نیست که در قرآن همهجا عمل پس از ایمان آمده است . اما عرفان، در تجربه بسیاری از عارفان، از انفعال اجتماعی حکایت می.کند؛ در عارف و عدهای از مریدان او محبوس و محصور میماند. در واقع ایمان ، که پس از عرفان ( نور) سرمیزند، رانهای است که آدمی را در همان حال که خویشتن خویش را تغییر میدهد ، به تغییر سرنوشت جامعه خود نیز میکشاند ، ولی عرفان در مرحله تغییر خود، همچون ناظر بیطرف سرنوشت جامعه خود، باقی میماند .
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون
🆔 @Shariati40
Forwarded from بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان
🔸 بازرگان؛ مساله ایران و حاکمیت ملت
🔹مراسم بیست و هفتمین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان
@Bonyadbazargan
▪️با حضور و سخنرانی:
▫️محمدحسین بنیاسدی
عضو ارشد نهضت آزادی ایران
▫️صادق زیباکلام
تحلیلگر سیاسی
▫️سعید برزین
محقق در حوزه تاریخ و علوم سیاسی
⏱زمان و مکان:
پنجشنبه، ۳۰ دی ماه ۱۴۰۰
کلابهاوس
@Bonyadbazargan
🔹مراسم بیست و هفتمین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان
@Bonyadbazargan
▪️با حضور و سخنرانی:
▫️محمدحسین بنیاسدی
عضو ارشد نهضت آزادی ایران
▫️صادق زیباکلام
تحلیلگر سیاسی
▫️سعید برزین
محقق در حوزه تاریخ و علوم سیاسی
⏱زمان و مکان:
پنجشنبه، ۳۰ دی ماه ۱۴۰۰
کلابهاوس
@Bonyadbazargan
Forwarded from Fallosafah | فلسفه محمد سعید حنایی کاشانی (M. Saeed H. Kashani)
🔷 چرا «مستضعفین» و نه «مؤمنین»؟
🔶 چرا خدا میگوید که اراده کرده است «آنان که در زمین (یا در آن سرزمین؟) به ضعف کشیده شده بودند» (الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ) «پبشوایان» (ائمة) و «وارثان» (وارثین) زمبن شوند؟ چرا نگفته است: «مؤمنین»؟ چرا نگفته است: «متّقین»؟ چرا نگفته است: «صالحین»؟ چرا نگفته است: «مصلحین»؟ بهراستی چرا گفته است: «الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»؟ «مستضعفین» یا «کسانی که به ضعف کشیده شده بودند» چه خصوصیت دینی یا برتری اخلاقی دارند که «مؤمنین» و «متّقین» و «صالحین» و «مصلحین» ندارند و میتوانند «پیشوا» و «وارث» باشند؟ آیا اصلاً میتوان گفت که «مستضعفین» دینی خاص دارند یا این واژه اصلاً به صفت دینی یا اخلاقی محمودی اشاره دارد؟ یا نه، این واژه تنها دلالتی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد و بس! «مستضعف» فقط و فقط «مستضعف» است، چون به بیگاری واداشته شده و «ضعیف» نگاه داشته شده است! تنها چیزی که به او «حق» میدهد .........
ادامه در زیر 🔻🔻🔻
#قرآن #مستضعفین #قوم_یهود #وراثت_زمین #دین #مستکبرین #فلسفه_تاریخ #تفسیر #هرمنوتیک #تأویل #مؤمنین #متقین
@fallosafahmshk
🔶 چرا خدا میگوید که اراده کرده است «آنان که در زمین (یا در آن سرزمین؟) به ضعف کشیده شده بودند» (الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ) «پبشوایان» (ائمة) و «وارثان» (وارثین) زمبن شوند؟ چرا نگفته است: «مؤمنین»؟ چرا نگفته است: «متّقین»؟ چرا نگفته است: «صالحین»؟ چرا نگفته است: «مصلحین»؟ بهراستی چرا گفته است: «الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»؟ «مستضعفین» یا «کسانی که به ضعف کشیده شده بودند» چه خصوصیت دینی یا برتری اخلاقی دارند که «مؤمنین» و «متّقین» و «صالحین» و «مصلحین» ندارند و میتوانند «پیشوا» و «وارث» باشند؟ آیا اصلاً میتوان گفت که «مستضعفین» دینی خاص دارند یا این واژه اصلاً به صفت دینی یا اخلاقی محمودی اشاره دارد؟ یا نه، این واژه تنها دلالتی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد و بس! «مستضعف» فقط و فقط «مستضعف» است، چون به بیگاری واداشته شده و «ضعیف» نگاه داشته شده است! تنها چیزی که به او «حق» میدهد .........
ادامه در زیر 🔻🔻🔻
#قرآن #مستضعفین #قوم_یهود #وراثت_زمین #دین #مستکبرین #فلسفه_تاریخ #تفسیر #هرمنوتیک #تأویل #مؤمنین #متقین
@fallosafahmshk
Forwarded from Fallosafah | فلسفه محمد سعید حنایی کاشانی (M. Saeed H. Kashani)
🔷 چرا «مستضعفین» و نه «مؤمنین»؟
🔶 چرا خدا میگوید که اراده کرده است «آنان که در زمین (یا در آن سرزمین؟) به ضعف کشیده شده بودند» (الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ) «پبشوایان» (ائمة) و «وارثان» (وارثین) زمبن شوند؟ چرا نگفته است: «مؤمنین»؟ چرا نگفته است: «متّقین»؟ چرا نگفته است: «صالحین»؟ چرا نگفته است: «مصلحین»؟ بهراستی چرا گفته است: «الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»؟ «مستضعفین» یا «کسانی که به ضعف کشیده شده بودند» چه خصوصیت دینی یا برتری اخلاقی دارند که «مؤمنین» و «متّقین» و «صالحین» و «مصلحین» ندارند و میتوانند «پیشوا» و «وارث» باشند؟ آیا اصلاً میتوان گفت که «مستضعفین» دینی خاص دارند یا این واژه اصلاً به صفت دینی یا اخلاقی محمودی اشاره دارد؟ یا نه، این واژه تنها دلالتی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد و بس! «مستضعف» فقط و فقط «مستضعف» است، چون به بیگاری واداشته شده و «ضعیف» نگاه داشته شده است! تنها چیزی که به او «حق» میدهد «وارث» زمین شود این است که او از داشتن حق «برابر» با دیگران در جامعهای پاره پاره و طبقه طبقه محروم بوده است.
اگر زمین (یا سرزمین وعده داده شده به قوم یهود؟) را «کسانی که به ضعف کشیده شده بودند به ارث میبرند و پیشوای جهانیان میشوند»، پس به مؤمنین و متّقین و صالحین و مصلحین و علما چه چیزی به «ارث» میرسد؟ چرا آنان «پیشوایان» یا «امامان» مردمان زمین نمیشوند؟ آیا آنان صلاحیت «پیشوایی» ندارند؟
آیا این آیه را ما «درست» خواندهایم یا میخوانیم؟ آیا این آیه چیزی را دربارهٔ حاکمیت یا ولایت آیندهٔ عدهای خاص بر تمامی زمین مطرح میکند؟ آیا «مستضعفین» هنگامی که از «استضعاف» رها شدند خود به «استکبار» نمیگرایند و «مستکبران» بعدی نمیشوند و دیگران را به «استضعاف» نمیکشند؟ آیا این «دور» همچنان بارها و بارها تکرار نمیشود؟ آیا یهودیان که خدا آنان را از بند «فرعون» رهانید و «سرزمین مردمان» دیگری را به آنان بخشید، خود به ستمگری نپرداختند و از این رو مجازات نشدند و باز از آن سرزمین خداداده رانده نشدند؟
باری، چگونه میشاید یا میباید این آیهٔ ۵ سورهٔ قصص را بخوانیم و بفهمیم؟
#قرآن #مستضعفین #قوم_یهود #وراثت_زمین #دین #مستکبرین #فلسفه_تاریخ #تفسیر #هرمنوتیک #تأویل #مؤمنین #متقین
@fallosafahmshk
🔶 چرا خدا میگوید که اراده کرده است «آنان که در زمین (یا در آن سرزمین؟) به ضعف کشیده شده بودند» (الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ) «پبشوایان» (ائمة) و «وارثان» (وارثین) زمبن شوند؟ چرا نگفته است: «مؤمنین»؟ چرا نگفته است: «متّقین»؟ چرا نگفته است: «صالحین»؟ چرا نگفته است: «مصلحین»؟ بهراستی چرا گفته است: «الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»؟ «مستضعفین» یا «کسانی که به ضعف کشیده شده بودند» چه خصوصیت دینی یا برتری اخلاقی دارند که «مؤمنین» و «متّقین» و «صالحین» و «مصلحین» ندارند و میتوانند «پیشوا» و «وارث» باشند؟ آیا اصلاً میتوان گفت که «مستضعفین» دینی خاص دارند یا این واژه اصلاً به صفت دینی یا اخلاقی محمودی اشاره دارد؟ یا نه، این واژه تنها دلالتی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد و بس! «مستضعف» فقط و فقط «مستضعف» است، چون به بیگاری واداشته شده و «ضعیف» نگاه داشته شده است! تنها چیزی که به او «حق» میدهد «وارث» زمین شود این است که او از داشتن حق «برابر» با دیگران در جامعهای پاره پاره و طبقه طبقه محروم بوده است.
اگر زمین (یا سرزمین وعده داده شده به قوم یهود؟) را «کسانی که به ضعف کشیده شده بودند به ارث میبرند و پیشوای جهانیان میشوند»، پس به مؤمنین و متّقین و صالحین و مصلحین و علما چه چیزی به «ارث» میرسد؟ چرا آنان «پیشوایان» یا «امامان» مردمان زمین نمیشوند؟ آیا آنان صلاحیت «پیشوایی» ندارند؟
آیا این آیه را ما «درست» خواندهایم یا میخوانیم؟ آیا این آیه چیزی را دربارهٔ حاکمیت یا ولایت آیندهٔ عدهای خاص بر تمامی زمین مطرح میکند؟ آیا «مستضعفین» هنگامی که از «استضعاف» رها شدند خود به «استکبار» نمیگرایند و «مستکبران» بعدی نمیشوند و دیگران را به «استضعاف» نمیکشند؟ آیا این «دور» همچنان بارها و بارها تکرار نمیشود؟ آیا یهودیان که خدا آنان را از بند «فرعون» رهانید و «سرزمین مردمان» دیگری را به آنان بخشید، خود به ستمگری نپرداختند و از این رو مجازات نشدند و باز از آن سرزمین خداداده رانده نشدند؟
باری، چگونه میشاید یا میباید این آیهٔ ۵ سورهٔ قصص را بخوانیم و بفهمیم؟
#قرآن #مستضعفین #قوم_یهود #وراثت_زمین #دین #مستکبرین #فلسفه_تاریخ #تفسیر #هرمنوتیک #تأویل #مؤمنین #متقین
@fallosafahmshk
Forwarded from دغدغههای ایران
💢 بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری در اعتراض به بازداشت و زندان انفرادی
خانم نرگس محمدی و سایر زندانیان سیاسی عقیدتی
♻️ بهنام هستی بخش
🔸مطابق اصل بیستم قانون اساسی همه افراد ملت اعم از زن و مرد بهطور یكسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سیاسي، اقتصادی، اجتماعي و فرهنگی برخوردارند. همچنین بر اساس دو اصل ۳۶ و ۳۷ قانون اساسی حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد و اصل بر برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم نیست، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود. سالهاست که نهادهای نظامی وامنیتی این اصول را به طور مکرر نقض میکنند و به همین دلیل عملاً از قوه قضایی که مطابق اصل ۱۵۶ قانون اساسی باید مستقل و پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی شهروندان باشد، سلب اختیار شدهاست و دستگاههای نظامی و امنیتی این امور را بهنحوی خودمختار تحت مدیریت خود پیش میبرند.
🔹بازداشت های غیر قانونیِ فعالان مدنی، حقوق بشری و سیاسی، حبسهای انفرادی ، محروم کردن زندانیان ازحقوق خود که گاه منجر به فاجعه مرگ زندانیان در زندان شده، و نیز تفسیر و تبدیل دادخواهی به تبلیغ علیه نظام، از جمله مصادیق نقض اصول مورد اشاره است.
🔸در ادامه همین روند غیر قانونی است که نرگس محمدی فعال حقوق بشر در جریان برگزاری مراسم یادبود قربانیان آبان ۹۸ در کرج، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و تاکنون نیز در حبس انفرادی بهسرمیبرد. بنا براین فارغ از بازداشت غیر قانونی وی، نگهداری او در زندان انفرادی ، مطابق رای شماره ۴۳۵ هیئت عمومی دیوان عدالت اداری ، نقض صریح رای صادره است. نکته قابل توجه این است که هیئت عمومی دیوان عدالت اداری در سال 1382مستند به اصول ۳۶ و ۳۹ قانون اساسی و ماده ۵۷۹ قانون مجازات اسلامی، نگهداری در سلول انفرادی را اِعمال مجازات سختتر از حد متعارف دانسته و همچنین محرومیت زندانی را از مجالست و گفتگو با سایر زندانیان، تضییع حقوق وی و موجب تالمات روحی و تبعات ناموزون برای زندانی ارزیابی کردهاست. در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۹۳/۱۲/۴ و اصلاحات بعدی آن نیز، نگهداری در سلول انفرادی به عنوان تنبیه انضباطی، از مقررات قانونی حذف گردیده و در هیچکدام از مقررات قانونی، نگهداری متهمان و محکومان در سلولهای انفرادی پیشبینی نشده است.
🔹 ما فعالان حقوق بشری ، مدنی و سیاسی در ادامه اعتراضهای قبلی، مطابق اصول و مواد قانونی فوق، مصرّانه از مسئولان ذیربط می خواهیم که از اشاعه خشونت طلبی و قانون گریزی پرهیز کنند و با مشاهده عواقب این اقدامات غیرقانونی ، غیر دینی و غیر انسانی از جمله فوت عادل کیانپور در زندان شیبان اهواز و فوت بکتاش آبتین پس از انتقال از زندان به بیمارستان و دهها مورد مشابه دیگر، در سیاست های کنونی تجدید نظر اساسی کنند و با آزادی نرگس محمدی و سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی که در وضعی مشابه بهسرمیبرند، از ادامه تضییقات غیرقانونی خودداری ورزند.
شنبه هیجدهم دی ماه هزار و چهارصد
متن کامل و اسامی :
https://bit.ly/3n6Fpvn
#بکتاش_آبتین
#نرگس_محمدی
https://t.me/DaghdagheIran
خانم نرگس محمدی و سایر زندانیان سیاسی عقیدتی
♻️ بهنام هستی بخش
🔸مطابق اصل بیستم قانون اساسی همه افراد ملت اعم از زن و مرد بهطور یكسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سیاسي، اقتصادی، اجتماعي و فرهنگی برخوردارند. همچنین بر اساس دو اصل ۳۶ و ۳۷ قانون اساسی حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد و اصل بر برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم نیست، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود. سالهاست که نهادهای نظامی وامنیتی این اصول را به طور مکرر نقض میکنند و به همین دلیل عملاً از قوه قضایی که مطابق اصل ۱۵۶ قانون اساسی باید مستقل و پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی شهروندان باشد، سلب اختیار شدهاست و دستگاههای نظامی و امنیتی این امور را بهنحوی خودمختار تحت مدیریت خود پیش میبرند.
🔹بازداشت های غیر قانونیِ فعالان مدنی، حقوق بشری و سیاسی، حبسهای انفرادی ، محروم کردن زندانیان ازحقوق خود که گاه منجر به فاجعه مرگ زندانیان در زندان شده، و نیز تفسیر و تبدیل دادخواهی به تبلیغ علیه نظام، از جمله مصادیق نقض اصول مورد اشاره است.
🔸در ادامه همین روند غیر قانونی است که نرگس محمدی فعال حقوق بشر در جریان برگزاری مراسم یادبود قربانیان آبان ۹۸ در کرج، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و تاکنون نیز در حبس انفرادی بهسرمیبرد. بنا براین فارغ از بازداشت غیر قانونی وی، نگهداری او در زندان انفرادی ، مطابق رای شماره ۴۳۵ هیئت عمومی دیوان عدالت اداری ، نقض صریح رای صادره است. نکته قابل توجه این است که هیئت عمومی دیوان عدالت اداری در سال 1382مستند به اصول ۳۶ و ۳۹ قانون اساسی و ماده ۵۷۹ قانون مجازات اسلامی، نگهداری در سلول انفرادی را اِعمال مجازات سختتر از حد متعارف دانسته و همچنین محرومیت زندانی را از مجالست و گفتگو با سایر زندانیان، تضییع حقوق وی و موجب تالمات روحی و تبعات ناموزون برای زندانی ارزیابی کردهاست. در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۹۳/۱۲/۴ و اصلاحات بعدی آن نیز، نگهداری در سلول انفرادی به عنوان تنبیه انضباطی، از مقررات قانونی حذف گردیده و در هیچکدام از مقررات قانونی، نگهداری متهمان و محکومان در سلولهای انفرادی پیشبینی نشده است.
🔹 ما فعالان حقوق بشری ، مدنی و سیاسی در ادامه اعتراضهای قبلی، مطابق اصول و مواد قانونی فوق، مصرّانه از مسئولان ذیربط می خواهیم که از اشاعه خشونت طلبی و قانون گریزی پرهیز کنند و با مشاهده عواقب این اقدامات غیرقانونی ، غیر دینی و غیر انسانی از جمله فوت عادل کیانپور در زندان شیبان اهواز و فوت بکتاش آبتین پس از انتقال از زندان به بیمارستان و دهها مورد مشابه دیگر، در سیاست های کنونی تجدید نظر اساسی کنند و با آزادی نرگس محمدی و سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی که در وضعی مشابه بهسرمیبرند، از ادامه تضییقات غیرقانونی خودداری ورزند.
شنبه هیجدهم دی ماه هزار و چهارصد
متن کامل و اسامی :
https://bit.ly/3n6Fpvn
#بکتاش_آبتین
#نرگس_محمدی
https://t.me/DaghdagheIran
Telegraph
💢 بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری در اعتراض به بازداشت و زندان انفرادی
♻️ بهنام هستی بخش 🔸مطابق اصل بیستم قانون اساسی همه افراد ملت اعم از زن و مرد بهطور یكسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سیاسي، اقتصادی، اجتماعي و فرهنگی برخوردارند. همچنین بر اساس دو اصل ۳۶ و ۳۷ قانون اساسی حکم به مجازات و اجرای…
Forwarded from ایران فردا
🔴 مرگی آرش وار
💠 مسعود میری
@iranfardamag
🔹به گمانم آن سال هم 400 بود که به خراسان و هرات و مرو چنان قحط آمد که بشر چنان ندیده بود. قحط آب و نان را توان صبوری کرد اما قحط آدمیزادی و آدمیت را طاقت کس نیاوَرَد ، که اینک چنین در مضیقهی آن به اندوه اندریم.
🔺 در آن قحط که تواریخ به درشتی از آن ذکر ایام کردهاند ، زندگان مردگان را خوردند ، اما هر گاه قحط آدمیزادی ست ، مردگان زندگانند زیرا حرمت دم و داد را در بیداد نتوان نگاهکرد. هزار سال از آن واقعه گذشته ، که در نشابور و مرو و سیستان، مردگان خوراک زندگان میشد ، و اکنون ما چه زندگانی هستیم که داد از تاریخ و داوران نتوان ستاندن ، در این تنگ حوصله روزگاری که اگر قلم را در حضرت سیاست احترامی میبود، چنین نمیشد که زندگانِ قلم در قساوت قدرت بیجان شوند و صدایی برنخیزد.
🔹این قحط که نتوان داد از تاریخ و فرهنگ و سیاست گرفت ، چنان ید مغلولهای شده ، افتیده بر گردن ترس و هول ، که شاعر را زنده به محبس میبرند و مرده به مردم پس میدهند. دهان سنگ ما را باران هم نخواهد گشود ، برکت از نانها خواهد گریخت و زوال روح وقتها و ورقها از دانش را خواهیم دید.
🔺 چه بگویم که دهانم تر میگرید و چشمانم خشک میموید . این مرگ دوستی نیست که بگویم «از شمار دو چشم.. » ، یا مرگ پدری پیر و مادری مو سپید ، یا جوانی ناکام ، که به تغزل و رثا برای آن چیزی سرهمبندی کنیم ، مرگ برکت است که از کلمات میرود ، از غیرت مردمی زائل میشود ، و از دهان آرزو و تمنا نوای انسانی را میسترد. بکتاش آبتین را نه هرگز دیدهام و نه با او رفاقتی داشتهام ، اما شاعران همانند که سهراب سپهری گفت:« شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند»، و از این سبب او که در روشنان کلمات ایستاده بود ، اکنون خود خورشیدی است تا ابد شکفته به تابیدن!
🔹مرگ این خواجه خواب مرا و شما را باید بیاشوبد . او اکنون در آستانهی آینده ، نام آزادی و آرمان رهایی را با جان خود ، آرش وار ، اداء کرده است.
#ایران_فردا
#مسعود_میری
#بکتاش_آبتین
https://bit.ly/32SbXCx
https://t.me/iranfardamag
💠 مسعود میری
@iranfardamag
🔹به گمانم آن سال هم 400 بود که به خراسان و هرات و مرو چنان قحط آمد که بشر چنان ندیده بود. قحط آب و نان را توان صبوری کرد اما قحط آدمیزادی و آدمیت را طاقت کس نیاوَرَد ، که اینک چنین در مضیقهی آن به اندوه اندریم.
🔺 در آن قحط که تواریخ به درشتی از آن ذکر ایام کردهاند ، زندگان مردگان را خوردند ، اما هر گاه قحط آدمیزادی ست ، مردگان زندگانند زیرا حرمت دم و داد را در بیداد نتوان نگاهکرد. هزار سال از آن واقعه گذشته ، که در نشابور و مرو و سیستان، مردگان خوراک زندگان میشد ، و اکنون ما چه زندگانی هستیم که داد از تاریخ و داوران نتوان ستاندن ، در این تنگ حوصله روزگاری که اگر قلم را در حضرت سیاست احترامی میبود، چنین نمیشد که زندگانِ قلم در قساوت قدرت بیجان شوند و صدایی برنخیزد.
🔹این قحط که نتوان داد از تاریخ و فرهنگ و سیاست گرفت ، چنان ید مغلولهای شده ، افتیده بر گردن ترس و هول ، که شاعر را زنده به محبس میبرند و مرده به مردم پس میدهند. دهان سنگ ما را باران هم نخواهد گشود ، برکت از نانها خواهد گریخت و زوال روح وقتها و ورقها از دانش را خواهیم دید.
🔺 چه بگویم که دهانم تر میگرید و چشمانم خشک میموید . این مرگ دوستی نیست که بگویم «از شمار دو چشم.. » ، یا مرگ پدری پیر و مادری مو سپید ، یا جوانی ناکام ، که به تغزل و رثا برای آن چیزی سرهمبندی کنیم ، مرگ برکت است که از کلمات میرود ، از غیرت مردمی زائل میشود ، و از دهان آرزو و تمنا نوای انسانی را میسترد. بکتاش آبتین را نه هرگز دیدهام و نه با او رفاقتی داشتهام ، اما شاعران همانند که سهراب سپهری گفت:« شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند»، و از این سبب او که در روشنان کلمات ایستاده بود ، اکنون خود خورشیدی است تا ابد شکفته به تابیدن!
🔹مرگ این خواجه خواب مرا و شما را باید بیاشوبد . او اکنون در آستانهی آینده ، نام آزادی و آرمان رهایی را با جان خود ، آرش وار ، اداء کرده است.
#ایران_فردا
#مسعود_میری
#بکتاش_آبتین
https://bit.ly/32SbXCx
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 مرگی آرش وار
💠 مسعود میری @iranfardamag 🔹به گمانم آن سال هم 400 بود که به خراسان و هرات و مرو چنان قحط آمد که بشر چنان ندیده بود. قحط آب و نان را توان صبوری کرد اما قحط آدمیزادی و آدمیت را طاقت کس نیاوَرَد ، که اینک چنین در مضیقهی آن به اندوه اندریم. 🔺 در آن قحط…
🔷🔸نویسنده و شاعر وجدانِ بیدارِ جامعه است
🖋علی طهماسبی
🔸نویسنده و شاعر وجدانِ بیدارِ جامعه است، زندانی کردن و کشتن نویسندگان و شاعران درست ترین معنایش پیشگیری از بیدار شدن جامعه است، اما اگر چه نویسنده و شاعر و آزادی خواه را به زندان می برند، شکنجه میکنند، میکشند، ولی کلمهی آزادی را که نمیتوان کشت. این کلمه نه با گلوله و نه با داغ و درفش زندان و نه با شعبده و نه با مرگ شاعر و نویسنده از پای نمیافتد.
🔹در عین حال که امیدوار رستاخیز کلمهی آزادی در قلب مردم رنج کشیدهی این سرزمین هستم، نمیتوانم سوگوار زندان و مرگ آزادی خواهان نباشم.
#بکتاش_آبتین
#اکنون
✅ @tahmasbiali
🆔@Shariati40
🖋علی طهماسبی
🔸نویسنده و شاعر وجدانِ بیدارِ جامعه است، زندانی کردن و کشتن نویسندگان و شاعران درست ترین معنایش پیشگیری از بیدار شدن جامعه است، اما اگر چه نویسنده و شاعر و آزادی خواه را به زندان می برند، شکنجه میکنند، میکشند، ولی کلمهی آزادی را که نمیتوان کشت. این کلمه نه با گلوله و نه با داغ و درفش زندان و نه با شعبده و نه با مرگ شاعر و نویسنده از پای نمیافتد.
🔹در عین حال که امیدوار رستاخیز کلمهی آزادی در قلب مردم رنج کشیدهی این سرزمین هستم، نمیتوانم سوگوار زندان و مرگ آزادی خواهان نباشم.
#بکتاش_آبتین
#اکنون
✅ @tahmasbiali
🆔@Shariati40
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆قلم توتم من است.
🖋علی شریعتی
🔆...قلم توتم من است، توتم ماست. به قلمم سوگند، به خون سیاهی که از حلقومش میچکد سوگند، به رشحهی خونی که از زبانش میتراود سوگند، به ضجههای دردی که از سینهاش برمیآید سوگند... که توتم مقدسم را نمیفروشم، نمیکشم، گوشت و خونش را نمیخورم، به دست زورش تسلیم نمیکنم، به کیسهی زرش نمیبخشم، به سرانگشت تزویرش نمیسپارم. دستم را قلم میکنم و قلمم را از دست نميگذارم. چشمهایم را کور میکنم، گوشهایم را کر میکنم، پاهایم را میشکنم، انگشتانم را بندبند میبرم، سینهام را میشکافم، قلبم را میکشم، حتی زبانم را میبرم و لبم را میدوزم...اما قلمم را به بیگانه نمیدهم.
به جان او سوگند که جانم را فدیهاش میکنم، اسماعیلم را قربانیاش میکنم. به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه میخورم. به فرمان او، هرجا مرا بخواند، هرجا مرا براند، هرچه از من بخواهد، در طاعتش درنگ نمیکنم.
قلم توتم من است، امانت روحالقدس من است، ودیعهی مریم پاک من است، صلیب مقدس من است. در وفای او اسیر قیصر نمیشوم، زرخرید یهود نمیشوم، تسلیم فریسیان نمیشوم. بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند، تا او که استوانهی حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نامجويي بر قلمم بالا نرفتهام، تا خلق بداند که به کامجويي بر سفرهی گوشت حرام توتمم ننشستهام، تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمیتوانند از من گرفت، ودیعهی عشق را قارونیان نمیتوانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمیتوانند از من ربود...
...هر کسی را، هر قبیلهای را توتمی است. توتم من، توتم قبیلهی من قلم است.
🔆قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است. قلم ودیعهی عشق است. هر کسی را توتمی است.
و قلم توتم من است.
و قلم توتم ماست.
📌مشهد، 1347
( توتم پرستی-علی شریعتی. م.آ. ۱۳)
#توتم
#قلم
#نویسنده
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔆طرح: فرهاد آرام راد
🖋علی شریعتی
🔆...قلم توتم من است، توتم ماست. به قلمم سوگند، به خون سیاهی که از حلقومش میچکد سوگند، به رشحهی خونی که از زبانش میتراود سوگند، به ضجههای دردی که از سینهاش برمیآید سوگند... که توتم مقدسم را نمیفروشم، نمیکشم، گوشت و خونش را نمیخورم، به دست زورش تسلیم نمیکنم، به کیسهی زرش نمیبخشم، به سرانگشت تزویرش نمیسپارم. دستم را قلم میکنم و قلمم را از دست نميگذارم. چشمهایم را کور میکنم، گوشهایم را کر میکنم، پاهایم را میشکنم، انگشتانم را بندبند میبرم، سینهام را میشکافم، قلبم را میکشم، حتی زبانم را میبرم و لبم را میدوزم...اما قلمم را به بیگانه نمیدهم.
به جان او سوگند که جانم را فدیهاش میکنم، اسماعیلم را قربانیاش میکنم. به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه میخورم. به فرمان او، هرجا مرا بخواند، هرجا مرا براند، هرچه از من بخواهد، در طاعتش درنگ نمیکنم.
قلم توتم من است، امانت روحالقدس من است، ودیعهی مریم پاک من است، صلیب مقدس من است. در وفای او اسیر قیصر نمیشوم، زرخرید یهود نمیشوم، تسلیم فریسیان نمیشوم. بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند، تا او که استوانهی حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نامجويي بر قلمم بالا نرفتهام، تا خلق بداند که به کامجويي بر سفرهی گوشت حرام توتمم ننشستهام، تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمیتوانند از من گرفت، ودیعهی عشق را قارونیان نمیتوانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمیتوانند از من ربود...
...هر کسی را، هر قبیلهای را توتمی است. توتم من، توتم قبیلهی من قلم است.
🔆قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است. قلم ودیعهی عشق است. هر کسی را توتمی است.
و قلم توتم من است.
و قلم توتم ماست.
📌مشهد، 1347
( توتم پرستی-علی شریعتی. م.آ. ۱۳)
#توتم
#قلم
#نویسنده
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔆طرح: فرهاد آرام راد
🔷🔸عصیان انسان
🖋امیر رضایی
🔸نخست به دو ملاحظه اشاره میشود:
ملاحظه اول: همه مفاهیم مربوط به انسان در قرآن این قابلیت را دارند که از حالت نظری به حالت تجربی درآیند و در نهایت درونی شوند . بنابراین تمام این مفاهیم ( مانند ایمان ، تزکیه ، عبادت و ... ) را باید بهمثابه رخدادهایی فهمید که در آدمی حادث میشوند_ و نه از پیش وجود دارند_ و سپس وجه نظری آنها وجودی نیز می شود.
🔹ملاحظه دوم : میدانیم که قرآن یک کل درهمتنیده و همبسته است و از منظر الهی هیچگونه دوگانگی میان آنچه در آن دوگانه مینماید از قبیل ماده و معنا، دنیا و آخرت ، روح و جسم ، عقل و قلب و ... وجود ندارد . فقط از منظر انسانی است که اینها دوگانه درک میشوند اما ذهن دوگانهانگار آدمی میتواند با عصیان، که آدمی را به قلمرو دیگری پرتاب میکند، از این دوگانهانگاریها رهایی یابد .
🔹عصیان یکی از مفاهیم کلیدی در اندیشه دینی است؛ میتوان آن را همچون پلی تصور کرد که دو قلمرو یا دو جهان و یا دو وضعیت بهظاهر دوگانه را به هم متصل میکند؛ قلمرو عقل را به دل؛ جهان طبیعت را به جهان ماورای طبیعت؛ قلمرو دوگانهانگاری را به یگانهانگاری و...
مضمون عصیان " شکستن حد" است، حدی که خداوند برای آدمی تعیین کرده است؛ او با فراروی از این حد، آن را میشکند. این حد، " حد عقل" است. خداوند از یک سو به آدم( انسان) میگوید این حد را نشکن، و از سوی دیگر استعداد شکستن این حد را به او داده است. در دیالکتیک خواستن و نخواستن خداوند ، خواستن غالب است . خدا به آدم( انسان) میگوید از این " حد عقل" به فراسوی آن نرو چرا که هیچ نمیدانی زیر بار چه مسئولیت سنگین و پرمشقتی خواهی رفت( به تعبیر عمیق و تجربهشدهء شریعتی انسان پس از عصیان زیر بار مسئولیت جانکاه ساختن خویشتن خویش میرود) و نمیفهمی چقدر بر خود ظلم خواهی کرد. اما آدم( انسان) به این نهی خدا توجه نمیکند، که البته این ، چنانکه شریعتی نیز میگوید، جزو طرح خداوند و تقدیر آدمی است.
عصیان انسان دلایل متعددی دارد که از آن میان میتوان به ترکیب آگاهی و اراده آزاد در آدمی اشاره کرد که یکی از مهمترین دلایل آن است . گفتنی است عصیان تجربهای حسی است که روی میدهد بیآنکه آدمی در انتظارش باشد و از آن پیشآگاه باشد ؛ ناگهانی و غافلگیرکننده و سرزده پیش میآید.
🔸عصیان پیامدها و نتایج شگفتانگیز بسیاری دارد که طرح یکایک آنها در اینجا مقدور نیست . فقط به دو پیامد نزدیک و مهم آن اشاره میشود :
🔹۰۱ خودآگاهی( حکمت) . نخستین میوه عصیان با شکستن حد از سوی انسان و نزدیکشدن به درخت ممنوع حاصل میشود. انسان که به فرمان خدا نبابد به درخت خودآگاهی نزدیک شود، نزدیک میشود و با "چشیدن "[ میوه] درخت
خودآگاهی ( قرآن از چشیدن درخت سخن میگوید و نه از چشیدن میوه) از خواب غفلت بیدار میشودو به حکمت_ که متضاد غفلت است_ میرسد. نکته تاملبرانگیز این است که خداوند در قرآن به آدم و حوا میگوید به این درخت نزدیک نشوید( لا تقربا هذه الشجره) و نمیگوید میوه آن را نخورید، و در جایی دیگر میگوید آن دو از[میوه] درخت[ ممنوع] چشیدند( ذاقا الشجره) و نمیگوید از آن میوه خوردند( کُلا نیست، ذاقا است). شاید این " چشیدن" ( و نه خوردن) بیانگر آن باشد که انسان پس از عصیان در عالیترین مرحله خودآگاهی باز به خودآگاهی نسبی میرسد و نه مطلق . زیرا خودآگاهی مطلق قلمرو خداوند است که صفت بارزش " حکیم" ( خودآگاه) است و انسان هیچگاه به آن نمیرسد، فقط میتواند ذرهای از آن را پس از عصیان " بچشد".
🔸۰۲ هبوط . هبوط، به تعبیر اقبال لاهوری، " از حالی به حال دیگر رفتن است" ، که معلول نزدیکشدن به درخت خودآگاهی و چشیدن از میوه آن است، که خود محصول عصیان علیه " حد خدایی" است، و با سرزدن " شعله خودآگاهی" رخ مینماید . در واقع هبوط تجربه حسی و عینی تبدیل دوگانگی شخصیت انسان( شکاف میان عقل و دل) به یگانگی آن ( درآمیختن آن دو ) است. این یگانهشدن همه دوگانهپنداریها را بهطور نسبی( به دلیل نسبی بودن خود انسان) از میان میبرد و جهانی همبسته و درآمیخته از قلمروهای بهظاهر دوگانه را دربرابر چشمان میگشاید . از این لحظه به بعد قصه پرغصه تنهایی و غربت و رنجبودن و.... که شریعتی از آنها با درد و اشک سخن گفته است ، آغاز میشود و اینچنین انسان " میشود" و به " معرفت اشرف" میرسد .
#عصیان_انسان
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔@Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸نخست به دو ملاحظه اشاره میشود:
ملاحظه اول: همه مفاهیم مربوط به انسان در قرآن این قابلیت را دارند که از حالت نظری به حالت تجربی درآیند و در نهایت درونی شوند . بنابراین تمام این مفاهیم ( مانند ایمان ، تزکیه ، عبادت و ... ) را باید بهمثابه رخدادهایی فهمید که در آدمی حادث میشوند_ و نه از پیش وجود دارند_ و سپس وجه نظری آنها وجودی نیز می شود.
🔹ملاحظه دوم : میدانیم که قرآن یک کل درهمتنیده و همبسته است و از منظر الهی هیچگونه دوگانگی میان آنچه در آن دوگانه مینماید از قبیل ماده و معنا، دنیا و آخرت ، روح و جسم ، عقل و قلب و ... وجود ندارد . فقط از منظر انسانی است که اینها دوگانه درک میشوند اما ذهن دوگانهانگار آدمی میتواند با عصیان، که آدمی را به قلمرو دیگری پرتاب میکند، از این دوگانهانگاریها رهایی یابد .
🔹عصیان یکی از مفاهیم کلیدی در اندیشه دینی است؛ میتوان آن را همچون پلی تصور کرد که دو قلمرو یا دو جهان و یا دو وضعیت بهظاهر دوگانه را به هم متصل میکند؛ قلمرو عقل را به دل؛ جهان طبیعت را به جهان ماورای طبیعت؛ قلمرو دوگانهانگاری را به یگانهانگاری و...
مضمون عصیان " شکستن حد" است، حدی که خداوند برای آدمی تعیین کرده است؛ او با فراروی از این حد، آن را میشکند. این حد، " حد عقل" است. خداوند از یک سو به آدم( انسان) میگوید این حد را نشکن، و از سوی دیگر استعداد شکستن این حد را به او داده است. در دیالکتیک خواستن و نخواستن خداوند ، خواستن غالب است . خدا به آدم( انسان) میگوید از این " حد عقل" به فراسوی آن نرو چرا که هیچ نمیدانی زیر بار چه مسئولیت سنگین و پرمشقتی خواهی رفت( به تعبیر عمیق و تجربهشدهء شریعتی انسان پس از عصیان زیر بار مسئولیت جانکاه ساختن خویشتن خویش میرود) و نمیفهمی چقدر بر خود ظلم خواهی کرد. اما آدم( انسان) به این نهی خدا توجه نمیکند، که البته این ، چنانکه شریعتی نیز میگوید، جزو طرح خداوند و تقدیر آدمی است.
عصیان انسان دلایل متعددی دارد که از آن میان میتوان به ترکیب آگاهی و اراده آزاد در آدمی اشاره کرد که یکی از مهمترین دلایل آن است . گفتنی است عصیان تجربهای حسی است که روی میدهد بیآنکه آدمی در انتظارش باشد و از آن پیشآگاه باشد ؛ ناگهانی و غافلگیرکننده و سرزده پیش میآید.
🔸عصیان پیامدها و نتایج شگفتانگیز بسیاری دارد که طرح یکایک آنها در اینجا مقدور نیست . فقط به دو پیامد نزدیک و مهم آن اشاره میشود :
🔹۰۱ خودآگاهی( حکمت) . نخستین میوه عصیان با شکستن حد از سوی انسان و نزدیکشدن به درخت ممنوع حاصل میشود. انسان که به فرمان خدا نبابد به درخت خودآگاهی نزدیک شود، نزدیک میشود و با "چشیدن "[ میوه] درخت
خودآگاهی ( قرآن از چشیدن درخت سخن میگوید و نه از چشیدن میوه) از خواب غفلت بیدار میشودو به حکمت_ که متضاد غفلت است_ میرسد. نکته تاملبرانگیز این است که خداوند در قرآن به آدم و حوا میگوید به این درخت نزدیک نشوید( لا تقربا هذه الشجره) و نمیگوید میوه آن را نخورید، و در جایی دیگر میگوید آن دو از[میوه] درخت[ ممنوع] چشیدند( ذاقا الشجره) و نمیگوید از آن میوه خوردند( کُلا نیست، ذاقا است). شاید این " چشیدن" ( و نه خوردن) بیانگر آن باشد که انسان پس از عصیان در عالیترین مرحله خودآگاهی باز به خودآگاهی نسبی میرسد و نه مطلق . زیرا خودآگاهی مطلق قلمرو خداوند است که صفت بارزش " حکیم" ( خودآگاه) است و انسان هیچگاه به آن نمیرسد، فقط میتواند ذرهای از آن را پس از عصیان " بچشد".
🔸۰۲ هبوط . هبوط، به تعبیر اقبال لاهوری، " از حالی به حال دیگر رفتن است" ، که معلول نزدیکشدن به درخت خودآگاهی و چشیدن از میوه آن است، که خود محصول عصیان علیه " حد خدایی" است، و با سرزدن " شعله خودآگاهی" رخ مینماید . در واقع هبوط تجربه حسی و عینی تبدیل دوگانگی شخصیت انسان( شکاف میان عقل و دل) به یگانگی آن ( درآمیختن آن دو ) است. این یگانهشدن همه دوگانهپنداریها را بهطور نسبی( به دلیل نسبی بودن خود انسان) از میان میبرد و جهانی همبسته و درآمیخته از قلمروهای بهظاهر دوگانه را دربرابر چشمان میگشاید . از این لحظه به بعد قصه پرغصه تنهایی و غربت و رنجبودن و.... که شریعتی از آنها با درد و اشک سخن گفته است ، آغاز میشود و اینچنین انسان " میشود" و به " معرفت اشرف" میرسد .
#عصیان_انسان
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔@Shariati40
🔆آن مَرد آن مَردِ راه راه
با الهام ازان عکسِ نُمادین
اَز تَنگنا یی
جانکاه
می کِشَندَ ش
به اِکراه
گُماشتِگانِ تقدیر
تا
پای - تَختِ زَنجیر
*
🔹بیمار
مُحتَضَر
در چارچوبِ مُقَرَّر
*
در اِنزِوا یِ دَرد
از اِنتها یِ دَرد
آن مَرد
آن مَردِ راه راه
چیزی می خوانَد
اِنگار
از جِنسِ آه
شاید آخرین شعرِ ناسروده اش را
به هَمسَرَش
به فرزندَ ش
به هَموَطنَ ش
*
🔸شاید آخرین پیامِ نانِوِشتِه اش را
به آیندِگانِ پَس از خود
به خوانندِگانِ پَس ازخود
تا بِدانَند
که درین زمین و زمان
انسان
به چه جان کَندَن ی
آزادی را
پاس می داشته است
*
🔸شاید آخرین نَمایِ فیلمنامه اَش را با نِگاهِ خیال تَدوین می کُنَد :
خِطابِۀ آبتین در مَراسِمِ تَدفین
*
شاید آخرین شبِ زندگی اش را
دریک ترانه
« مَرا بِبُوس »
زیرِ لَب
زمزمه می کند ...
*
🔹بِدرود !
شاعرِ شایَد ها !
در تَنگنا یِ نَبایَد ها
*
چه کار ها می توانستی کرد برایِ وَطَن
اگر حُرمِتِ شاعریَ ت را نگاه می داشتند
وَ تو را در کارِستانِ خویش آزاد می گذاشتند
*
بِدرود !
شاعرِ شایَد ها !
*
بِدرود تا شِکَستَنِ تقدیر
بِدرود تا گُسَستَنِ زَنجیر ...
🔆 سعید شهرتاش
نوزدهم دی ماه 1400
#بکتاش_آبتین
#اکنون
🆔@Shariati40
با الهام ازان عکسِ نُمادین
اَز تَنگنا یی
جانکاه
می کِشَندَ ش
به اِکراه
گُماشتِگانِ تقدیر
تا
پای - تَختِ زَنجیر
*
🔹بیمار
مُحتَضَر
در چارچوبِ مُقَرَّر
*
در اِنزِوا یِ دَرد
از اِنتها یِ دَرد
آن مَرد
آن مَردِ راه راه
چیزی می خوانَد
اِنگار
از جِنسِ آه
شاید آخرین شعرِ ناسروده اش را
به هَمسَرَش
به فرزندَ ش
به هَموَطنَ ش
*
🔸شاید آخرین پیامِ نانِوِشتِه اش را
به آیندِگانِ پَس از خود
به خوانندِگانِ پَس ازخود
تا بِدانَند
که درین زمین و زمان
انسان
به چه جان کَندَن ی
آزادی را
پاس می داشته است
*
🔸شاید آخرین نَمایِ فیلمنامه اَش را با نِگاهِ خیال تَدوین می کُنَد :
خِطابِۀ آبتین در مَراسِمِ تَدفین
*
شاید آخرین شبِ زندگی اش را
دریک ترانه
« مَرا بِبُوس »
زیرِ لَب
زمزمه می کند ...
*
🔹بِدرود !
شاعرِ شایَد ها !
در تَنگنا یِ نَبایَد ها
*
چه کار ها می توانستی کرد برایِ وَطَن
اگر حُرمِتِ شاعریَ ت را نگاه می داشتند
وَ تو را در کارِستانِ خویش آزاد می گذاشتند
*
بِدرود !
شاعرِ شایَد ها !
*
بِدرود تا شِکَستَنِ تقدیر
بِدرود تا گُسَستَنِ زَنجیر ...
🔆 سعید شهرتاش
نوزدهم دی ماه 1400
#بکتاش_آبتین
#اکنون
🆔@Shariati40
Forwarded from دغدغههای ایران
🔴 بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری
🔹در سوگ شهید اهل قلم بکتاش آبتین و اعتراض به فشار و ستم پایان ناپذیر به روشنفکران و نویسندگان
💠 بهنام هستیبخش
🔸بکتاش آبتین، شاعر، نویسنده، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران، جان خویش را در زندان به دلیل عدم دسترسی به موقع به خدمات پزشکی ازدستداد.
▪️ به زودی مسئولان دیوان قضا توجیهات بیپایه و ملالتبار همیشگی خود را در از دست رفتن جان یک بیگناه بیان خواهند کرد امّا کوچکترین عذر و شرمندگی درکلامشان نخواهد بود از اینکه روشنفکری مظلوم، به "جرم "عقیده و اندیشه به زندان محکوم شد و جان باخت؛ و از اینکه سخن گفتن و کلام حتّی به زبان پراشاره و ابهام شعر جرم است.
🔸این نخستینبار نیست که نویسندگان و شاعران هزینه آزادگی قلم و کلام خویش را به بهای جان میپردازند. از سعید سلطانپور تا محمّد مختاری،محمّد پوینده، مجید شریف و بسیاری دیگر از نویسندگان و متفکران و اکنون بکتاش آبتین،سالهایی نهچندان طولانی پیمودهشدهاست. قضات دیوان ایران شاید که رگی از پشیمانی و حسرت در خویش نداشتهباشند امّا در پیشگاه قضاوتِ عدالتخیز خلق محکومند . آنچه اکنون در مقام شرف شایسته ستایش ابدی است، آزادگیِ نویسندگان و شهیدانِ اهلِ قلم است.
▪️ ما امضا کنندگان این بیانیه به مقام نویسندگان شهید ازجمله بکتاش آبتین ارج میگذاریم و خود را در سوگ خانوادۀ اندوه زدۀ او شریک می دانیم و انزجار و بیزاری خویش را از ستم پایانناپذیر به نویسندگان،روشنفکران و همه آنانی که درد مردم محروم را روایت میکنند،اعلام میداریم.
🔸بیست و یکم دی ماه هزار و چهارصد
ابراهیم غنی پور- ابراهیم ملکی- ابوالحسن صفری- ابوالفضل بخشوده- ابوالفضل رحیمی شاد- ابوالفضل قدیانی- احسان شریعتی- احسان میر لوحی- احمد ایزدی- احمد بخارایی-احمد شجاعی- احمد صیامپور- احمد عابدینی- احمد منتظری- احمدمعصومی- اسد الله کیایی- اسماعیل صالحی- اسماعیل علوی- اصغر ممبینی- افسانه نجاتي-اکبر امینی ارمکی- اکبر دانش سرارودی- اکبر هاشمی- الهام ذوالفقاری- الهه كولايى- امید خوارزمیان- امیر بانشی- امیر خرم - امیر خسرو دلیر ثانی- امیر رضایی- امیر زرین کمر- امیرحسین مرتضایی- امین چالاکی- آبتین جهانیان- آرزو باهر - آرش خاندل- آرش صادقی- آرمین شریفی- آروین خادم مولا- آزاده شعبانی
باقر بختیار- بدرالسادات مفيدى- بهزاد حق پناه- بهمن احمدی امویی- بهمن رضاخانی- بهنام چگینی- بیژن گل افرا
پروانه سلحشوری- پروین اسفندیاری- پریسا گنجی- پیمان احمدی
تقی حقبین آذر- تقی شامخی- توفیق مرتضی پور
جعفر زمانی- جعفر عظیم زاده- جعفرشریفی بیدگلی- جلال رنجبران- جواد رحیم پور-جواد وفایی- حامد شجاعی
حسن اسدی زیدآبادی- حسن آصالح-حسین ثاقب- حسین رزاق- حسین رفیعی- حسین سربندی- حسین فلّاح- حسین کربلایی- حسین کشوردوست کلتی- حسین گودرزی- حسین مجاهد- حسین مصباحیان- حسین معصومی-حسین واقفی فرد- حسین وفاپور- حسینعلی نوذری- حمید آصفی- حمید علی عسگریان- حمید محمدنژاد-حمیدرضا خادم- حمیدرضا عابدیان- حمیده زارع
درخشنده تیموریان
رباب مزینانی- رجبعلی جعفری- رحمان کار گشا- رسول ذوالفقاری- رسول رضایی- رسول شاهرخ- رضا آقاخانی- رضا احمدی- رضا تیموری- رضا دبیر- رضا رحیمی- رضا رئیس طوسی- رضا عبدالحسینی- رضا کشاورز- رضا کیاني- رقیه زارع پور- روزبه جامه شورانی- رویا بلوری- رویین عطوفت- زهرا آقاخانی- زهرا ابراهیمی- زهرا توحیدی- زهرا خندان- زهرا ربانی املشی- زهرا رحیمی- زهرا رحیمی خامنه- زهرا مشتاق- زهره امانی- زهره باقری- زهره جری
ژیلا بنی یعقوب- ژینوس سبحانی
سجاد خداکرم- سعید خسروی- سعید رضایی- سعید صاحبمحمدی- سعید فاضل- سعید فرمد- سعید مدنی- سعید منتظری- سعیده منتظری- سلمان بهزادی- سمانه احمدی- سهراب عسکري- سهیلا بردی- سیاوش حاتم-سیاوش رضاییان- سید ابراهیم حجازی- سید احمد مجیدی- سید علی موسوی- سید علی میر موسوی-سید محمود باقری- سید مهدی فقیه- سید هادی هاشمی- سید یعقوب آل شفیعی فومنی- سیدحسین موسوی- سیدعلیرضا بهشتی شیرازی- سیدمحمد سیف زاده- سیدمحمد موسوی- سیدمصطفی تاجزاده- سیده سمیه علوی- سیده لیلا علوی- سیده مینا علوی- سینا نوربخش
شادی شهرابی- شارمین میمندی نژاد- شاهرخ یوسفی- شاهین عزیزی-شبنم خان مصدق- شعله ابراهیمی- شهربانو امانی- شهروز احمدی- شهناز اکملی- شهین دخت قاسمی- شهین علوی- شیرزاد رستگار
صادق ربانی- صالح غفرانی- صالح نوریان- صبا شعردوست- صدرا بهشتی شیرازی- صدرا عبدالهی- صدرالدین دانش-
صدیقه وسمقی
ضبا نبوی.......
اسامی کامل :
https://bit.ly/3r8LB7d
#بکتاش_آبتین
https://t.me/DaghdagheIran
🔹در سوگ شهید اهل قلم بکتاش آبتین و اعتراض به فشار و ستم پایان ناپذیر به روشنفکران و نویسندگان
💠 بهنام هستیبخش
🔸بکتاش آبتین، شاعر، نویسنده، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران، جان خویش را در زندان به دلیل عدم دسترسی به موقع به خدمات پزشکی ازدستداد.
▪️ به زودی مسئولان دیوان قضا توجیهات بیپایه و ملالتبار همیشگی خود را در از دست رفتن جان یک بیگناه بیان خواهند کرد امّا کوچکترین عذر و شرمندگی درکلامشان نخواهد بود از اینکه روشنفکری مظلوم، به "جرم "عقیده و اندیشه به زندان محکوم شد و جان باخت؛ و از اینکه سخن گفتن و کلام حتّی به زبان پراشاره و ابهام شعر جرم است.
🔸این نخستینبار نیست که نویسندگان و شاعران هزینه آزادگی قلم و کلام خویش را به بهای جان میپردازند. از سعید سلطانپور تا محمّد مختاری،محمّد پوینده، مجید شریف و بسیاری دیگر از نویسندگان و متفکران و اکنون بکتاش آبتین،سالهایی نهچندان طولانی پیمودهشدهاست. قضات دیوان ایران شاید که رگی از پشیمانی و حسرت در خویش نداشتهباشند امّا در پیشگاه قضاوتِ عدالتخیز خلق محکومند . آنچه اکنون در مقام شرف شایسته ستایش ابدی است، آزادگیِ نویسندگان و شهیدانِ اهلِ قلم است.
▪️ ما امضا کنندگان این بیانیه به مقام نویسندگان شهید ازجمله بکتاش آبتین ارج میگذاریم و خود را در سوگ خانوادۀ اندوه زدۀ او شریک می دانیم و انزجار و بیزاری خویش را از ستم پایانناپذیر به نویسندگان،روشنفکران و همه آنانی که درد مردم محروم را روایت میکنند،اعلام میداریم.
🔸بیست و یکم دی ماه هزار و چهارصد
ابراهیم غنی پور- ابراهیم ملکی- ابوالحسن صفری- ابوالفضل بخشوده- ابوالفضل رحیمی شاد- ابوالفضل قدیانی- احسان شریعتی- احسان میر لوحی- احمد ایزدی- احمد بخارایی-احمد شجاعی- احمد صیامپور- احمد عابدینی- احمد منتظری- احمدمعصومی- اسد الله کیایی- اسماعیل صالحی- اسماعیل علوی- اصغر ممبینی- افسانه نجاتي-اکبر امینی ارمکی- اکبر دانش سرارودی- اکبر هاشمی- الهام ذوالفقاری- الهه كولايى- امید خوارزمیان- امیر بانشی- امیر خرم - امیر خسرو دلیر ثانی- امیر رضایی- امیر زرین کمر- امیرحسین مرتضایی- امین چالاکی- آبتین جهانیان- آرزو باهر - آرش خاندل- آرش صادقی- آرمین شریفی- آروین خادم مولا- آزاده شعبانی
باقر بختیار- بدرالسادات مفيدى- بهزاد حق پناه- بهمن احمدی امویی- بهمن رضاخانی- بهنام چگینی- بیژن گل افرا
پروانه سلحشوری- پروین اسفندیاری- پریسا گنجی- پیمان احمدی
تقی حقبین آذر- تقی شامخی- توفیق مرتضی پور
جعفر زمانی- جعفر عظیم زاده- جعفرشریفی بیدگلی- جلال رنجبران- جواد رحیم پور-جواد وفایی- حامد شجاعی
حسن اسدی زیدآبادی- حسن آصالح-حسین ثاقب- حسین رزاق- حسین رفیعی- حسین سربندی- حسین فلّاح- حسین کربلایی- حسین کشوردوست کلتی- حسین گودرزی- حسین مجاهد- حسین مصباحیان- حسین معصومی-حسین واقفی فرد- حسین وفاپور- حسینعلی نوذری- حمید آصفی- حمید علی عسگریان- حمید محمدنژاد-حمیدرضا خادم- حمیدرضا عابدیان- حمیده زارع
درخشنده تیموریان
رباب مزینانی- رجبعلی جعفری- رحمان کار گشا- رسول ذوالفقاری- رسول رضایی- رسول شاهرخ- رضا آقاخانی- رضا احمدی- رضا تیموری- رضا دبیر- رضا رحیمی- رضا رئیس طوسی- رضا عبدالحسینی- رضا کشاورز- رضا کیاني- رقیه زارع پور- روزبه جامه شورانی- رویا بلوری- رویین عطوفت- زهرا آقاخانی- زهرا ابراهیمی- زهرا توحیدی- زهرا خندان- زهرا ربانی املشی- زهرا رحیمی- زهرا رحیمی خامنه- زهرا مشتاق- زهره امانی- زهره باقری- زهره جری
ژیلا بنی یعقوب- ژینوس سبحانی
سجاد خداکرم- سعید خسروی- سعید رضایی- سعید صاحبمحمدی- سعید فاضل- سعید فرمد- سعید مدنی- سعید منتظری- سعیده منتظری- سلمان بهزادی- سمانه احمدی- سهراب عسکري- سهیلا بردی- سیاوش حاتم-سیاوش رضاییان- سید ابراهیم حجازی- سید احمد مجیدی- سید علی موسوی- سید علی میر موسوی-سید محمود باقری- سید مهدی فقیه- سید هادی هاشمی- سید یعقوب آل شفیعی فومنی- سیدحسین موسوی- سیدعلیرضا بهشتی شیرازی- سیدمحمد سیف زاده- سیدمحمد موسوی- سیدمصطفی تاجزاده- سیده سمیه علوی- سیده لیلا علوی- سیده مینا علوی- سینا نوربخش
شادی شهرابی- شارمین میمندی نژاد- شاهرخ یوسفی- شاهین عزیزی-شبنم خان مصدق- شعله ابراهیمی- شهربانو امانی- شهروز احمدی- شهناز اکملی- شهین دخت قاسمی- شهین علوی- شیرزاد رستگار
صادق ربانی- صالح غفرانی- صالح نوریان- صبا شعردوست- صدرا بهشتی شیرازی- صدرا عبدالهی- صدرالدین دانش-
صدیقه وسمقی
ضبا نبوی.......
اسامی کامل :
https://bit.ly/3r8LB7d
#بکتاش_آبتین
https://t.me/DaghdagheIran
Telegraph
🔴 بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری
💠 بهنام هستیبخش 🔸بکتاش آبتین، شاعر، نویسنده، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران، جان خویش را در زندان به دلیل عدم دسترسی به موقع به خدمات پزشکی ازدستداد. ▪️ به زودی مسئولان دیوان قضا توجیهات بیپایه و ملالتبار همیشگی خود را در از دست رفتن…
Forwarded from عباس وریج کاظمی
مؤسّسۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و گروه جامعهشناسی معرفت انجمن جامعهشناسی برگزار میکنند:
نقد و بررسی کتاب *رتروتوپیا*
با حضور:
دکتر آرمان ذاکری
دکتر عباس کاظمی
و مترجم کتاب:
جناب آقای بهروز گرانپایه
*شنبه ۹ بهمن ماه ۱۴۰۰*، ساعت ۱۶ تا ۱۸
پیوندهای شرکت در نشست
https://www.skyroom.online/ch/masoudgh92/iscs.science.and.society
و یا
www.b2n.ir/iscs
نقد و بررسی کتاب *رتروتوپیا*
با حضور:
دکتر آرمان ذاکری
دکتر عباس کاظمی
و مترجم کتاب:
جناب آقای بهروز گرانپایه
*شنبه ۹ بهمن ماه ۱۴۰۰*، ساعت ۱۶ تا ۱۸
پیوندهای شرکت در نشست
https://www.skyroom.online/ch/masoudgh92/iscs.science.and.society
و یا
www.b2n.ir/iscs
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸حکمت در برابر حکومت
📌در سالگرد شهادت امیرکبیر
🖋احسان شریعتی
🔸«کسی که حکمت ندارد حکومت ندارد» («من لا حکمة له لا حکم له»)؛
«حکمت اگر حاکم نشود غیرقابلاعتماد است» («الحکمة إذا لم تکن حاکمة لا یعوّل علیه»)
📌 ابن عربی
🔸حکومت قاجار با تصمیم به قتل امیرکبیر «اصلاحات ساختاری» در واقع مقدمات سقوط خود و انقلاب مشروطه را فراهم آورد و یکبار دیگر در تاریخ حقانیت این قول ابن عربی را اثبات کرد که آن کو حکمت ندارد حکومتش دیری نخواهد پایید.
🔹و اما قول افلاطونی-هگلی دیگر او مبنی بر این که حکمت باید بتواند حاکم شود (وگرنه انتزاعی و غیرواقعی است)، نظریهای نقدپذیر و مناقشهانگیز است.
تجربهٔ تلخ امیرکبیرها و مصدقها و..، نشان میدهد که:
🔸۱. حکومت بنابه ماهیت خود، یعنی مقتضیات و مصالح حفظ «قدرت» در کوتاهمدت، بهسهولت تسلیم حکمت نمیشود و بهراحتی و سرموقع او را قربانی میسازد: تجربهٔ تلخ حکما از افلاطون تا هایدگر، شاهد این مدعاست؛
🔹۲. به فرض غیرمحال پذیرش اصلاحات ساختاری توسط قدرت، با ورود حکمت به عرصهٔ حاکمیت، حکمت خویشکاری اصلی خود را که نظارت نقّادانهٔ قدرت باشد و این تنها در استقلال و ذینفع نبودن بهوجود میآید را از دست میدهد و مجبور به سازش با اصحاب سلطهٔ سیاسی و نظامی و اقتصادی میگردد؛و اما هستهٔ خردمندانهٔ گفتهٔ ابن عربی میتواند این باشد که حکمت (و نه حکیم) باید بتواند بنابه تعریف در عمل تحقق یابد و بر قدرت جهل و حماقت و استحمار غلبه کند و فایق آید، در غیراینصورت تصوراتی بیفایده است. و از دیگر سو، قدرت باید برای حفظ خود بفهمد که با قربانی کردن حکمت و تکیه بر «خشونت»، نه تنها مشروعیّت که همین قدرت مادی منحصر به زور خود را نیز بزودی از دست خواهد داد.
🔸یاد امیرکبیرها را با اصلاح مشی اصلاحگری گرامی بداریم.
#امیر_کبیر
#حکمت
#حکومت
#سیاست
#اصلاحگری
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌در سالگرد شهادت امیرکبیر
🖋احسان شریعتی
🔸«کسی که حکمت ندارد حکومت ندارد» («من لا حکمة له لا حکم له»)؛
«حکمت اگر حاکم نشود غیرقابلاعتماد است» («الحکمة إذا لم تکن حاکمة لا یعوّل علیه»)
📌 ابن عربی
🔸حکومت قاجار با تصمیم به قتل امیرکبیر «اصلاحات ساختاری» در واقع مقدمات سقوط خود و انقلاب مشروطه را فراهم آورد و یکبار دیگر در تاریخ حقانیت این قول ابن عربی را اثبات کرد که آن کو حکمت ندارد حکومتش دیری نخواهد پایید.
🔹و اما قول افلاطونی-هگلی دیگر او مبنی بر این که حکمت باید بتواند حاکم شود (وگرنه انتزاعی و غیرواقعی است)، نظریهای نقدپذیر و مناقشهانگیز است.
تجربهٔ تلخ امیرکبیرها و مصدقها و..، نشان میدهد که:
🔸۱. حکومت بنابه ماهیت خود، یعنی مقتضیات و مصالح حفظ «قدرت» در کوتاهمدت، بهسهولت تسلیم حکمت نمیشود و بهراحتی و سرموقع او را قربانی میسازد: تجربهٔ تلخ حکما از افلاطون تا هایدگر، شاهد این مدعاست؛
🔹۲. به فرض غیرمحال پذیرش اصلاحات ساختاری توسط قدرت، با ورود حکمت به عرصهٔ حاکمیت، حکمت خویشکاری اصلی خود را که نظارت نقّادانهٔ قدرت باشد و این تنها در استقلال و ذینفع نبودن بهوجود میآید را از دست میدهد و مجبور به سازش با اصحاب سلطهٔ سیاسی و نظامی و اقتصادی میگردد؛و اما هستهٔ خردمندانهٔ گفتهٔ ابن عربی میتواند این باشد که حکمت (و نه حکیم) باید بتواند بنابه تعریف در عمل تحقق یابد و بر قدرت جهل و حماقت و استحمار غلبه کند و فایق آید، در غیراینصورت تصوراتی بیفایده است. و از دیگر سو، قدرت باید برای حفظ خود بفهمد که با قربانی کردن حکمت و تکیه بر «خشونت»، نه تنها مشروعیّت که همین قدرت مادی منحصر به زور خود را نیز بزودی از دست خواهد داد.
🔸یاد امیرکبیرها را با اصلاح مشی اصلاحگری گرامی بداریم.
#امیر_کبیر
#حکمت
#حکومت
#سیاست
#اصلاحگری
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🔷🔸چهار ویژگی سوسیالیسم از نظر شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸۰۱ توحیدی . دقیقترین صفتی که میتوان با الهام از آرای شریعتی برای سوسیالیسم او برگزید، صفت توحیدی است . از دیدگاه او فقط جهاننگری توحیدی با سوسیالیسم سازگاری تام دارد، و دیگر جهاننگریها، بهویژه جهاننگری مادی_ دیالکتیکی مطلقا فاقد این سازگاریاند. توحید در جهان هستی توحید در جهان اجتماعی را توجیه میکند .
🔹صفت سوسیالیسم شریعتی توحیدی است ، نه معنوی ، نه اخلاقی و نه حتی عرفانی . زیرا توحید معنویت ، اخلاق و عرفان را به تنهایی در خود دارد و بهویژه پشتوانه فلسفی_ اعتقادی قدرتمندی برای تحقق توحید اجتماعی است که در هیچیک از این سه مفهوم به تنهایی چنین پشتوانهای وجود ندارد .
🔸۰۲ برآمده از قرآن و سنت . گاه سوسیالیسم و دین در اندیشه او بهگونهای تحلیل میشود که گویی این دو ، دو جزیره جدا و مستقل از یکدیگرند و فقط با راهی یا پلی باریک به هم متصل میشوند _ و البته گاهی هم متصل نمیشوند . در حالی که سوسیالیسم و دین ( سوسیالیسم و دینی که او باور داشت ) در اندیشه او درهمآمیخته و تفکیکناپذیرند. سوسیالیسم او ریشه در قرآن( قسط) و سنت پیامبر ( میثاق مدینه) دارد و اساسا با ادبیات و گفتمان دینی توجیه ، تفسیر و تبیین میشود. او معتقد است پیامبران ابراهیمی همگی مبشران و مبارزان راستین راه عدالت و آزادی در همه ساحتها بودهاند . بنابراین تا آنجا که بحث از سوسیالیسم شریعتی در میان است ، نمیتوان سوسیالیسم او را جدا از گفتمان دینی تحلیل کرد و در نهایت این دو را بهطور مکانیکی به هم متصل نمود .
🔹مقید به دموکراسی . از نظر شریعتی دو مفهوم سوسیالیسم ( برابری) و دموکراسی( شورا) همچون عدالت ( قسط) و آزادی( فلاح) درهمتنیدهاند به گونهای که نمیتوان تقدم و تاخر ارزشی و وجودی برایشان قائل شد. او سوسیالیسم و دموکراسی را مقید به یکدیگر میداند و معتقد است تحقق راستین یکی بدون دیگری ممکن نیست . تز عرفان، برابری و آزادی هم بیانگر این پیوستگی است . بنابراین میتوان گفت شریعتی به سوسیالیسم دموکراتیک توحیدی معتقد است که در آن هر سه مفهوم مکمل یکدیگرند . تاریخ نشان داده که تحقق جداگانه هر یک از این سه مفهوم میتواند به فاجعه بینجامد . حکومتهای بهظاهر سوسیالیستی استالین و مائو ( انسان قالبی) ، نظامهای دموکراتیک سرمایهداری غربی( انسان قلابی) و حکومتهای بنیادگرای داعشی و طالبانی ( انسان قالبی و هم قلابی) از مصادیق آن بهشمار میروند.
🔸۰۴ فلسفه زندگی . زمانی که چرایی و چگونگی و هدف زندگی سوسیالیسم یا برابری شود آرمان دین _ که پیامبران برای آن قیام کردند_ تحقق خواهد یافت . البته چنین وضعیتی بسیار آرمانی است و در دورترین چشمانداز تاریخی قرار دارد . اما برای اینکه " جهتگیری سوسیالیستی" فلسفه و هدف زندگی شود، لازم است برابری از طریق جد و جهد فراوان در بیرون از انسان علیه زر و زور و تزویر و هم در درون انسان علیه ترس و نفع و جهل بهتدریج پیش رود . در مبارزه درونی برای ریشهکن کردن این سه مانع بزرگ درونی تحقق سوسیالیسم ایمان میتواند نقشی اساسی ایفا کند . ایمان، که چشم گشودن به گوهر قدسی درون آدمی است و اتصال او را با امر قدسی برقرار میکند ، در سرزدن " انسان خودآگاه سوسیالیستی" استعداد فراوانی دارد زیرا ایمان_ که شریعتی در پارهای موارد از آن به عرفان تعبیر میکند_ " جان برابریخواه" میسازد تا آدمی را در مسیر تحقق سوسیالیسم بهمثابه " فلسفه زندگی" یاری رساند .
#سوسیالیسم
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
🆔@Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸۰۱ توحیدی . دقیقترین صفتی که میتوان با الهام از آرای شریعتی برای سوسیالیسم او برگزید، صفت توحیدی است . از دیدگاه او فقط جهاننگری توحیدی با سوسیالیسم سازگاری تام دارد، و دیگر جهاننگریها، بهویژه جهاننگری مادی_ دیالکتیکی مطلقا فاقد این سازگاریاند. توحید در جهان هستی توحید در جهان اجتماعی را توجیه میکند .
🔹صفت سوسیالیسم شریعتی توحیدی است ، نه معنوی ، نه اخلاقی و نه حتی عرفانی . زیرا توحید معنویت ، اخلاق و عرفان را به تنهایی در خود دارد و بهویژه پشتوانه فلسفی_ اعتقادی قدرتمندی برای تحقق توحید اجتماعی است که در هیچیک از این سه مفهوم به تنهایی چنین پشتوانهای وجود ندارد .
🔸۰۲ برآمده از قرآن و سنت . گاه سوسیالیسم و دین در اندیشه او بهگونهای تحلیل میشود که گویی این دو ، دو جزیره جدا و مستقل از یکدیگرند و فقط با راهی یا پلی باریک به هم متصل میشوند _ و البته گاهی هم متصل نمیشوند . در حالی که سوسیالیسم و دین ( سوسیالیسم و دینی که او باور داشت ) در اندیشه او درهمآمیخته و تفکیکناپذیرند. سوسیالیسم او ریشه در قرآن( قسط) و سنت پیامبر ( میثاق مدینه) دارد و اساسا با ادبیات و گفتمان دینی توجیه ، تفسیر و تبیین میشود. او معتقد است پیامبران ابراهیمی همگی مبشران و مبارزان راستین راه عدالت و آزادی در همه ساحتها بودهاند . بنابراین تا آنجا که بحث از سوسیالیسم شریعتی در میان است ، نمیتوان سوسیالیسم او را جدا از گفتمان دینی تحلیل کرد و در نهایت این دو را بهطور مکانیکی به هم متصل نمود .
🔹مقید به دموکراسی . از نظر شریعتی دو مفهوم سوسیالیسم ( برابری) و دموکراسی( شورا) همچون عدالت ( قسط) و آزادی( فلاح) درهمتنیدهاند به گونهای که نمیتوان تقدم و تاخر ارزشی و وجودی برایشان قائل شد. او سوسیالیسم و دموکراسی را مقید به یکدیگر میداند و معتقد است تحقق راستین یکی بدون دیگری ممکن نیست . تز عرفان، برابری و آزادی هم بیانگر این پیوستگی است . بنابراین میتوان گفت شریعتی به سوسیالیسم دموکراتیک توحیدی معتقد است که در آن هر سه مفهوم مکمل یکدیگرند . تاریخ نشان داده که تحقق جداگانه هر یک از این سه مفهوم میتواند به فاجعه بینجامد . حکومتهای بهظاهر سوسیالیستی استالین و مائو ( انسان قالبی) ، نظامهای دموکراتیک سرمایهداری غربی( انسان قلابی) و حکومتهای بنیادگرای داعشی و طالبانی ( انسان قالبی و هم قلابی) از مصادیق آن بهشمار میروند.
🔸۰۴ فلسفه زندگی . زمانی که چرایی و چگونگی و هدف زندگی سوسیالیسم یا برابری شود آرمان دین _ که پیامبران برای آن قیام کردند_ تحقق خواهد یافت . البته چنین وضعیتی بسیار آرمانی است و در دورترین چشمانداز تاریخی قرار دارد . اما برای اینکه " جهتگیری سوسیالیستی" فلسفه و هدف زندگی شود، لازم است برابری از طریق جد و جهد فراوان در بیرون از انسان علیه زر و زور و تزویر و هم در درون انسان علیه ترس و نفع و جهل بهتدریج پیش رود . در مبارزه درونی برای ریشهکن کردن این سه مانع بزرگ درونی تحقق سوسیالیسم ایمان میتواند نقشی اساسی ایفا کند . ایمان، که چشم گشودن به گوهر قدسی درون آدمی است و اتصال او را با امر قدسی برقرار میکند ، در سرزدن " انسان خودآگاه سوسیالیستی" استعداد فراوانی دارد زیرا ایمان_ که شریعتی در پارهای موارد از آن به عرفان تعبیر میکند_ " جان برابریخواه" میسازد تا آدمی را در مسیر تحقق سوسیالیسم بهمثابه " فلسفه زندگی" یاری رساند .
#سوسیالیسم
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
🆔@Shariati40
Forwarded from BBCPersian
🔻کانون نویسندگان ایران هشدار داد که جان کیوان صمیمی، رئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، فعال سیاسی و عضو شورای فعالان ملی مذهبی ایران"در خطر جدی است."
🔹این سازمان صنفی نویسندگان در ایران امروز، جمعه نوشت: "کیوان صمیمی ۷۳ ساله است و سابقهی بیماری قلبی دارد و تداوم حضور او در زندان خطری جدی برای سلامت و جان اوست."
🔹بر اساس این خبر آقای صمیمی، به دنبال انتشار نامهای با عنوان "قتل شبه عمد" و اشاره به قتل بکتاش آبتین، "در خطر تبعید به زندان دیگری است."
🔹در بخشی از نامه آقای صمیمی درباره بکتاش آبتین آمده: "دغدغه و درد اگر مطالبهگری و فریاد را برنیاورد، درد نیست و حداکثر میتوان به آن گفت نارضایتی. او درد داشت و اعتراض میکرد، نه مثل بسیاری که فقط حرف میزنیم و شاید هم بعضیمان قشنگ مینویسند، ولی میترسیم و پرهیز میکنیم از اعتراض در میدان و خیابان."
📷 Aliyeh Motallebzadeh
https://bbc.in/3KbebNR
@BBCPersian
🔹این سازمان صنفی نویسندگان در ایران امروز، جمعه نوشت: "کیوان صمیمی ۷۳ ساله است و سابقهی بیماری قلبی دارد و تداوم حضور او در زندان خطری جدی برای سلامت و جان اوست."
🔹بر اساس این خبر آقای صمیمی، به دنبال انتشار نامهای با عنوان "قتل شبه عمد" و اشاره به قتل بکتاش آبتین، "در خطر تبعید به زندان دیگری است."
🔹در بخشی از نامه آقای صمیمی درباره بکتاش آبتین آمده: "دغدغه و درد اگر مطالبهگری و فریاد را برنیاورد، درد نیست و حداکثر میتوان به آن گفت نارضایتی. او درد داشت و اعتراض میکرد، نه مثل بسیاری که فقط حرف میزنیم و شاید هم بعضیمان قشنگ مینویسند، ولی میترسیم و پرهیز میکنیم از اعتراض در میدان و خیابان."
📷 Aliyeh Motallebzadeh
https://bbc.in/3KbebNR
@BBCPersian